آیا نزول قرآن درماه مبارک از همان ابتدا به زبان عربی بوده است؟

آیا نزول قرآن درماه مبارک از همان ابتدا به زبان عربی بوده است؟ نزول در آسمان بوده است یا در زمین؟ منظور از نزول یکپارچه (دفعی) یا تدریجی چیست؟
دوشنبه، 21 اسفند 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
آیا نزول قرآن درماه مبارک از همان ابتدا به زبان عربی بوده است؟

مقدمه:

 در این مطلب به تفسیر آیه  شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن می پردازیم. که اولا چگونه قرآن نازل شده است؟
 
و منظور از نزول دفعی و آنی و یکپارجه به چه معناست:واز طرف دیگر معنای نزول تدریجی و کم کم به چه معنایی است و فرق بین ایندو در چیست.
 
در ابندا ی بحث هم با توجه به کلمه ماه مبارک رمضان در آیه شریفه، مختصری در مورد کلمه ماه رمضان توضیحاتی داده خواهد شد.
 
محور اصلی بحث در مورد نزول و انزال قرآن در ماه مبارک است که در این آیه به آن اشاره شده است « شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً»:
 
ماه رمضان (همان ماه) است که در آن، قرآن (به گونه‌ای فشرده، شب‌ قدر) فروفرستاده شده است؛((روزه در) ماه رمضان، ماهى است که قرآن در آن نازل شده است.
 

رمضان نهمین ماه قمری

ماه رمضان نهمین ماه از ماه هاى سال قمرى و عربى است، که بین ماه شعبان و شوال واقع است، و در قرآن کریم از ماه هاى دوازده‏گانه غیر از ماه رمضان نام هیچ ماه دیگرى نیامده.
 

رمضان ماه گناه سوزی

«رمضان» از ماده «رَمض» به معناى سوزاندن است. البتّه سوزاندنى که دود و خاکستر به همراه نداشته باشد. وجه تسمیه این ماه از آن روست که در ماه رمضان، گناهان انسان سوزانده مى شود.
 

رمضان  تنها نام در قرآن

ماه رمضان، ماه نزول قرآن مى باشد و تنها ماهى است که نامش در قرآن آمده و شب قدر نیز در این ماه است. در تفسیر برهان از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نقل شده است که فرمودند: تمام کتاب هاى آسمانى، در ماه رمضان نازل شده اند. ماه رمضان، بهترین ماه خدا است.
 

رمضان در خطبه شعبانیه و صحیفه سجادیه

 آن حضرت در جمعه آخر ماه شعبان، خطبه مفصلى در عظمت ماه رمضان ایراد کرده اند که در بعضى از تفاسیر وکتب روایى آمده است. [1] همچنین در صحیفه سجادیه، امام سجاد علیه السلام در وداع ماه رمضان مناجات جان سوزى دارند.
 

رمضان و عدم سختگیری

اسلام دین آسان و بناى آن بر سهولت و عدم سخت گیرى است. هر کس مریض یا مسافر بود روزه نگیرد و قضاى آن را انجام دهد. اگر وضو گرفتن مشکل است، تیمّم را جایگزین مى کند.
 
 اگر ایستادن در نماز مشکل است، اجازه ى نشسته نماز خواندن را مى دهد. که این قانون به نام «قاعده لاحرج» در فقه مشهور است.
 

کارت دعوت ماه رمضان

در رمضان، مؤمنان با کارت «یا ایّها الّذین آمنوا کُتب علیکم الصّیام» به میهمانى خداوند دعوت شده اند، و این میهمانى ویژگى هایى دارد:
 

میزبان ماه رمضان

میزبان، خداوند است و میهمانان را شخصاً دعوت کرده است.
 

وسیله پذیرایى رمضان

وسیله پذیرایى، شب قدر، نزول قرآن، فرود آمدن فرشتگان، استجابت دعا، لطافت روح، و دورى از دوزخ است.
 

زمان پذیرایى

زمان پذیرایى، ماه رمضان است که به گفته ى روایات، اوّل آن رحمت، وسط آن مغفرت و آخر آن پاداش است.
 

چگونگى پذیرایى

چگونگى پذیرایى، شب قدر به گونه اى است که در آن نیاز یک سال میهمانان تأمین مى شود و زمین با نزول فرشتگان در شب قدر مزیّن مى گردد.
 

غذاى ماه رمضان

غذاى این ماه، غذاى روح است که براى رشد معنوى لازم است، نه غذاى جسم. لطف غذاى این مهمانى، آیات قرآن است که تلاوت یک آیه آن در ماه رمضان همچون تلاوت تمام قرآن در ماه هاى دیگر است.
 
این میهمانى هیچ سنخیّتى با میهمانى هاى دنیوى ندارد. خداوندِ عالِم و غنى و خالق و باقى و عزیز و جلیل، میزبان انسان هاى جاهل و فقیر و فانى و مخلوق و ذلیل مى شود و مى گوید:
 
 من دعایتان را مستجاب مى کنم و براى هر نفسى که در ماه رمضان مى کشید، پاداش تسبیحى عطا مى کنم. [2]
 

آداب مهمانى رمضان

در وسائل الشیعه [3] براى اخلاق روزه دار در ضمن روایت مفصلى مى خوانیم: روزه دار، از دروغ، گناه، مجادله، حسادت، غیبت، مخالفت با حقّ، فحش و سرزنش و خشم، طعنه و ظلم و مردم آزارى، غفلت، معاشرت با فاسدان، سخن چینى و حرام خوارى، دورى کند و نسبت به نماز، صبر و صداقت و یاد قیامت توجّه خاصّ داشته باشد.
 

شرط حضور در مهمانی رمضان

شرط حضور در این مهمانى، فقط تحمّل گرسنگى نیست. در حدیث آمده است: آن کس که از اطاعت رهبران آسمانى، سرباز زند.
 
 و یا در مسائل خانوادگى و شخصى با همسر خود بدرفتار و نامهربان باشد ویا از تأمین خواسته هاى مشروع او خوددارى کند و یا والدین از او ناراضى باشند، روزه او قبول نیست وشرایط این ضیافت را به جاى نیاورده است.
 

محروم از مهمانی رمضان

روزه گرچه فوائد ومنافع طبّى از قبیل دفع وبرطرف شدن مواد زاید بدن در اثر گرسنگى را دارد، امّا سحرخیزى ولطافت روح واستجابت دعا در ماه رمضان چیز دیگرى است ومحروم واقعى کسى است که از این همه خیر وبرکت محروم باشد.
 

 فرق بین «انزال» و «تنزیل»

و کلمه نزول به معناى پائین آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است، و فرق میان انزال و تنزیل این است که انزال به معناى نازل کردن دفعى و یک پارچه است، و تنزیل به معناى نازل کردن تدریجى است،.
 

علت نزول قرآن

 و کلمه (قرآن) اسم کتابى است که خداى تعالى آن را بر پیامبر گرامیش محمد (ص) نازل کرده، و به این جهت آن را قرآن نامیده که قبلا از جنس خواندنیها نبود. و به منظور اینکه درخور فهم بشر شود نازلش کرد و در نتیجه کتابى خواندنى شد.
 
 چنان که فرمود: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»[4] و این کلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق مى ‏شود و هم بر اجزاى آن.
 

 فرق نزول تدریجى یا دفعى قرآن

 این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه قرآن یک پارچه در ماه رمضان نازل شده، از سوى دیگر ظاهر آیه شریفه: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُکْثٍ، وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا»[5]
 
دلالت دارد بر اینکه قرآن کریم به تدریج و در مجموع مدت دعوت رسول خدا (ص) یعنى در مدت تقریبا بیست و سه سال نازل شده، تاریخ هم مؤید این معنا است، و از همین جهت بعضى گمان کرده اند که آیه مورد بحث با این آیه منافات دارد.
 

قرآن چند بار بار و چگونه نازل شده؟

قول اول:

نزول اول در آسمان و نزول دوم در زمین

و بعضى دیگر در پاسخ گفته اند: قرآن کریم دو بار نازل شده، یک بار در ماه رمضان بطور یک پارچه به آسمان دنیا نازل شد و بار دیگر از آسمان دنیا به تدریج بر زمین نازل شده،.
 
 و این پاسخى است که مفسرین نامبرده آن را از روایات گرفته اند که بعضى از آنها را در بحث روایتى آینده نقل خواهیم کرد.
 
قول دوم:

تزول قرآن فقط در زمین

ولى بعضى دیگر به این مفسرین اشکال کرده اند، که در آیه مورد بحث که تعبیر به انزال- یعنى نازل شدن یک پارچه- فرموده دنبالش فرموده:
 
 «هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ» به این منظور نازل شده که باید هدایتگر مردم و فارق میان حق و باطل باشد، و دلائلى روشن از هدایت ارائه دهد،.
 
 و این معنا با نازل شدن به آسمان دنیا نمى ‏سازد، چون بنا بر این‏ تفسیر قرآن کریم سالها در آسمان دنیا بود، در حالى که هدایتگر براى مردم نبود.
 

امکان نزول در آسمان و زمین(تائید قول اول)

بعضى دیگر از این ایراد پاسخ داده اند به اینکه هدایت بودن قرآن البته به این معنا که مى ‏تواند هادى مردم باشد و مردم را از ضلالت نجات دهد و فارق میان حق و باطل باشد،
 
 معنایى است که منافات ندارد با اینکه چند سالى در آسمان دنیا بدون هدایت فعلى و خلاصه راکد مانده باشد، تا وقتى زمان به کار افتادنش رسید از آسمان به زمین نازل گردد،.
 
 و نظائر آن بسیار است، مانند قوانینى که از مجلس قانونگذارى گذشته تا هر وقت زمان بکار بردن فلان ماده‏اش رسید آن را به کار ببرند، و از قوه به فعلیت در آورند.
 

فقط نزول در زمین (تائید قول دوم)

حق مطلب این است که حکم قوانین و دستورات با حکم خطاباتى که متوجه اشخاص مى ‏شود فرق دارد.
 
در خطابات باید قبل از صدور خطاب مخاطبى باشد، هر چند به مدتى اندک آن گاه به او خطاب کنند، و معنا ندارد خطاب از مقام تخاطب جلوتر باشد،
 
 و در قرآن کریم از این خطابها بسیار است، مانند خطاب در آیه: «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما».[6]
 
و خطاب در آیه: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً».[7] و آیه: «رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ، وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا».[8] که در این سه آیه و امثال آن خطابها متوجه مخاطبینى است که قبل از خطاب وجود داشته اند.
 
علاوه بر اینکه در قرآن کریم ناسخ و منسوخ هست و معنا ندارد که ناسخ و منسوخ هر دو در یک زمان نازل شوند.
 
قول سوم:

نزول قسمتی از قرآن در رمضان

بعضى از مفسرین پاسخ داده اند که مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول آن قسمتى از قرآن است که در رمضان نازل شده.
 

دلیل اول : بر رد قول سوم:

ولى این جواب هم درست نیست، براى اینکه مشهور در نزد مفسرین این است که رسول خدا (ص) که مبعوث به قرآن بوده در روز بیست و هفتم از ماه رجب مبعوث‏ شده.
 
و بین رجب تا رمضان بیش از یک ماه فاصله است، آن وقت چگونه ممکن است در این مدت بعثت آن جناب از نزول قرآن خالى باشد.
 
از اینهم که بگذریم آیه هاى اول سوره «علق «شهادت مى ‏دهد که این سوره اولین سوره‏اى بوده که نازل شده، و در اولین روز بعثت نازل شده،.
 
 و همچنین سوره «مدثر «شهادت مى ‏دهد که در روزهاى اول دعوت نازل شده، و به هر حال بسیار بعید است که اولین آیه نازل، در ماه رمضان باشد.
 

دلیل دوم : بر رد قول سوم:

 علاوه بر اینکه جمله مورد بحث که مى ‏فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» دلالت صریحى ندارد بر اینکه مراد از قرآن اولین قسمت نازل آن باشد، پس حمل آیه بر اولین جزء نازل آن حملى است بدون دلیل.
 
و نظیر این آیه در دلالت بر اینکه قرآن در یک زمان نازل شده آیه: «وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ»[9] و آیه: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»[10] مى ‏باشد .
 
چون که از این آیات بر مى ‏آید همه قرآن در یک زمان نازل شده، و ظاهر آنها نمى ‏سازد با اینکه منظور نزول اولین قسمت نازل آن باشد،.
 
 و یا منظور اولین روز انزال آن باشد، قرینه‏اى هم در کلام نیست که بخاطر آن قرینه بتوانیم دست از ظاهر آن برداریم.
 
قول چهارم

نزول یکپارجه قران در ماه رمضان

 آنچه در این باره از تدبر در آیات کتاب استفاده میشود وو آنچه از تدبر در آیات کتاب بر مى ‏آید مطلبى دیگر غیر از همه این مطالب است، چون در آیاتى که مى ‏گوید قرآن در ماه رمضان و یا در شبى از شبهاى آن نازل شد.
 
 تعبیر به انزال آمده، که دلالت بر نازل کردن یکپارچه قرآن دارد، و در هیچ یک از آنها تعبیر به تنزیل نیامده، مثلا یک جا فرموده: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»[11]
 
 جاى دیگر فرموده: «حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ»[12]، و در جاى دیگر فرموده: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»[13]
 

تزول یکپارچه به دو اعتبار است.

نزل قران به اعتبار اول:
این تعبیر و نازل شدن یکپارچه به دو اعتبار مى ‏تواند باشد، یکى به اعتبار اینکه مجموع و روى هم رفته قرآن و یا بعضى از آن یکپارچه و یک دفعه نازل شده هر چند که تک تک آیاتش به تدریج نازل شده باشد، .
 
هم چنان که در مورد باران با اینکه قطره قطره نازل مى ‏شود، ولى به اعتبار اینکه مجموع بارانها و قطرات مفید فائده بوده تعبیر مى ‏کند به اینکه‏  «کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ»[14]
 
و نیز بهمین اعتبار فرموده: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ»[15]
 

نزل قران به اعتبار دوم

به اعتبار اینکه کتاب ما وراى آنچه ما با فهم عادى خود از آن مى ‏فهمیم، که معلوم است فهم عادى ما مستلزم آن است که آیاتش را جدا جدا تدبر کنیم،
 
 و خود هم جدا جدا و به تدریج نازل شود، حقیقت دیگرى دارد که به لحاظ آن حقیقت امرى واحد و غیر تدریجى است، و نزولش به انزال- یک دفعه- است، نه تنزیل (نزول بتدریج)
 
و همین اعتبار دومى از آیات کریمه قرآن استفاده مى ‏شود مانند آیه: «کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ»[16]
 
 چون کلمه «احکمت «از احکام است و احکام در مقابل «تفصیل «است، و تفصیل عبارت است از اینکه کتاب را فصل فصل و قطعه قطعه کنند،
 
در نتیجه احکام به معناى آن است که به نحوى باشد که جزء جزء نداشته و اجزایش از یکدیگر متمایز نباشد، چون همه‏اش به یک معنا بر مى ‏گردد،
 
که آن معنا جزء و فصل ندارد و آیه شریفه صریح است در اینکه این تفصیل که ما امروز در قرآن مشاهده مى ‏کنیم تفصیلى است که بعدها به قرآن داده شده، و گرنه در آغاز محکم و بدون جزء و فصل بوده.
از این آیه روشن‏تر، آیه «وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‏ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ. هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ»[17]
 
و آیه «وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرى‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ، وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ» تا آنجا که مى ‏فرماید: «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ»[18]
 
 چه از این آیات و مخصوصا آیه شریفه سوره یونس به خوبى استفاده مى ‏شود که مساله تفصیل و جداسازى امرى است که بعدها بر کتاب خدا عارض شده است و قبلا به این صورت نبوده.
 
پس کتاب به خودى خود چیزى است، و تفصیلى که عارض بر آن شده چیزى دیگر، و کفارى که کتاب را تکذیب کردند تکذیبشان مربوط به تفصیل کتاب است،
 
و ناشى از این است که فراموش کردند این تفصیل به چه چیز برگشت مى ‏کند و به زودى در قیامت مى ‏فهمند و جز فهمیدن چاره‏اى ندارند،
 
 آن وقت پشیمان مى ‏شوند در حالى که پشیمانى سودى برایشان نداشته، و راه گریزى هم ندارند، و این آیه اشعارى هم به این معنا دارد که کتاب اصلى تاویل کتاب خواندنى یعنى قرآن است.
 

اصل قرآن عربی نبوده بخاطر فهم عربی نازل شده

از آیه مورد بحث روشن‏تر این آیه شریفه است: «حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ، إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»[19]
 
 چون این آیه ظهور در این معنا دارد که قرآن قبلا در کتاب مبینى بوده که خواندنى و عربى نبوده، و بعدها خواندنى و عربى شده،.
 
 و لباس الفاظ آنهم به واژه عربیت پوشیده، تا مردم آن را بفهمند و گرنه همین کتاب قبلا در «ام الکتاب »، که نزد خدا مقامى بلند داشته است،.
 
 بوده مقامى که دست خرد بدان نمى ‏رسد، کتابى که حکیم است، یعنى مانند کتاب قرآن آیه آیه و سوره سوره نیست.
 

لوح محفوظ  و کتاب مکنون اصل قران هستند

و آیات شریفه «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ، وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ، إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ، فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ، لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»[20]
 
 نیز در سیاق آیه سوره زخرف است، چون از ظاهر آن به خوبى بر مى ‏آید، قرآن کریم در کتاب مکنون و پنهان از دید بشر قرار داشته، در کتابى که جز پاکان کسى با آن تماس ندارد، و از آن کتاب که نزد رب العالمین است نازل شده است،.
 
 و اما قبل از نازل شدن موقعیتى در کتاب مکنون داشته، مکنون از اغیار همان که در آیه سوره زخرف ام الکتابش خوانده، و در سوره بروج لوح محفوظش نامیده و فرموده: «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»[21]
 

 اصل قرآن ثابت و محفوظ اما نرولش تدریجی است

 بلکه این لوح از این جهت محفوظ است که دگرگونگى در آن راه ندارد، و معلوم است قرآنى که باید به تدریج نازل شود (چون به عالمى نازل مى ‏شود که زمان و تدرج بر همه آن حاکم است).
 

مکنون و محفوظ بودن قران(نزول دفعی) با تزول تدریجی منافات ندارد.

 هرگز از ناسخ و منسوخ و از تدریج خالى نیست و این تدرج خود نوعى تبدل است،
 
 پس کتاب مبین که اصل قرآن است و خالى از تفصیل و تدرج است،.امرى است غیر این قرآن نازل شده، و قرآن به منزله لباسى است براى آن امر. و همین معنا یعنى اینکه قرآن، نازل شده و بشرى شده کتاب مبین (که ما آن را حقیقت کتاب مى ‏نامیم) باشد،.
 
 و به منزله لباسى باشد براى اندام صاحب لباس، و مثال باشد براى حقیقت و نیز به منزله مثل باشد براى غرض صاحب کلام، خود مصحح آن است که احیانا آن حقیقت را هم قرآن بنامیم.
 
 هم چنان که در آیه شریفه: «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»[22] و آیاتى دیگر این تعبیر آمده، و همین نکته باعث مى ‏شود که آیه: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»[23]،
 
 و آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»[24]، و آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ»[25] را که دلالت دارند بر اینکه قرآن یک دفعه نازل شده حمل کنیم.
 
 بر نازل شدن حقیقت قرآن، یعنى کتاب مبین، بر قلب رسول خدا (ص) در یک شب، هم چنان که همین قرآن بعد از آنکه بشرى و خواندنى و مفصل شد، تدریجا در مدت بیست و سه سال دعوت نبویه نازل شده است.
 
این نزول تدریجى از آیات زیر استفاده مى ‏شود: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى‏ إِلَیْکَ وَحْیُهُ»[26] و آیات: «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ، إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ، فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ»[27]
 
 چون از این آیات بر مى ‏آید که رسول خدا (ص) مى ‏دانسته چه آیه‏اى بر او نازل مى ‏شود، و به همین جهت قبل از آنکه وحى آیه‏اى تمام شود و  او از پیش، آیه را مى ‏خوانده، و خداى تعالى از این کار نهیش فرمود ه است.
 

گفتار بعضى از اهل بحث در توجیه نزول قرآن در ماه رمضان‏

بعضى دیگر از اهل بحث و تحقیق در معناى اینکه چگونه ممکن است قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد؟ گفتارى دارد که خلاصه‏اش از نظر خواننده مى ‏گذرد.
 

بعثت و نزول اولین آیه در شب بوده است

هیچ شکى نیست در اینکه بعثت رسول خدا (ص) قرین و توأم با نزول اولین بخش آن بوده، و در آن بخش به وى دستور داده که مردم را تبلیغ و انذار کن،
 
 از سوى دیگر در این نیز هیچ شکى نیست که بعثت و نزول اولین بخش قرآن، در شب اتفاق افتاده، براى اینکه آیه شریفه:
 
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ»[28]، صریحا مى ‏فرماید: که قرآن در شب نازل شده، و باز شکى نیست که آن شب از شب‏هاى رمضان بوده، براى اینکه در سوره بقره آیه 185 مى ‏فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ».
 
پس تا اینجا هیچ شکى نیست تنها گفتگو در این است که منظور این آیات تمام قرآن است یا بعضى از آن؟
 

همه قرآن در یک شب نازل نشده

در پاسخ از این سؤال مى ‏گوئیم: گو اینکه همه قرآن در یک شب نازل نشده، اما همین که سوره حمد که مشتمل بر بسیارى از معارف قرآن است.
 
 در یک شب نازل شده، مثل این‏ است که همه قرآن در یک شب نازل شده باشد، و بهمین اعتبار مى ‏شود گفت: (ما قرآن را در فلان شب نازل کردیم).
 

آنچه بین دوجلد است قران نام دارد.

پاسخ دیگرى که مى ‏توان گفت اینکه: کلمه قرآن همانطور که بر همه آیات بین دو جلد اطلاق مى ‏شود،
 
بر بعض از آن نیز اطلاق مى ‏گردد، همانطور که بر سایر کتب آسمانى از قبیل تورات و انجیل و زبور نیز اطلاق مى ‏گردد، و این خود اصطلاحى است از قرآن کریم.
 
آن گاه اضافه کرده: که اولین بخشى که نازل شده «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ...»[29] است که در شب بیست و پنجم رمضان نازل شد،.
 
 در حالى که رسول خدا (ص) در وسط بیابان بود، و به طرف خانه خدیجه مى ‏آمد، همین که این آیات به وى وحى شد به خاطرش رسید از جبرئیل بپرسد:
 
چگونه پروردگار خود را یاد کند، دوباره جبرئیل خود را به وى نشان داد و تعلیمش داد که بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» .
 
تا آخر سوره حمد، و سپس کیفیت نماز را به او یاد داد، و از نظرش غائب شد، رسول خدا (ص) به خود آمد در حالى که اثرى از جبرئیل نیافت، تنها از آنچه دیده بود، تعبى و کوفتگى در خود احساس کرد، .
 
تعبى که همواره بعد از دیدن جبرئیل به او دست مى ‏داد، و چون اولین بار بود که به چنین منظره‏اى بر مى ‏خورد و نمى ‏دانست که از طرف خدا مبعوث به نبوت و هدایت خلق شده،
 
 لذا وقتى به خانه درآمد از شدت خستگى آن شب را تا به صبح خوابید، صبح آن شب مجددا فرشته وحى نزد او برگشت و این سوره را بر او نازل کرد: «یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ».[30]
 
آن گاه مفسر نامبرده مى ‏گوید پس معناى نازل شدن قرآن همین نازل شدن سوره حمد است، که در ماه رمضان و مصادف با شب قدر نازل شده،.
 
 و اما آنچه در کتب شیعه دیده مى ‏شود که بعثت در روز بیست و هفتم رجب بوده، روایاتى است که علاوه بر اینکه جز در بعضى از کتب شیعه که تاریخ تالیفش جلوتر از قرن چهارم هجرت نیست، یافت نمى ‏شود
 
مخالف کتاب خدا نیز هست، چون متوجه شدید که کتاب خدا نزول قرآن را در ماه رمضان دانسته.
 
نزول قران ازبیت المعمور
سپس اضافه مى ‏کند: که در این میان روایات دیگرى هست مؤید آن روایات که مى ‏گوید معناى نزول قرآن در ماه رمضان این است که قرآن قبل از بعثت رسول خدا (ص) یک جا از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شد، .
 
و جبرئیل آن را در بیت المعمور به ملائکه املاء کرد، تا آنکه بعد از بعثت به تدریج بر رسول خدا (ص) نازل شد.
 
و این روایات اوهامى است خرافى که دست اجانب آنها را با روایات اسلام آمیخته‏ کرده و به چند جهت مردود است،
1- مخالف کتاب خدا هستند
2- لوح محفوظ را جزء ما وراى طبیعت دانسته در حالى که لوح محفوظ عبارت است از عالم طبیعت و بیت المعمور عبارت است از کره زمین، که با سکونت بشر معمور و آباد گشت، این بود خلاصه گفتار آن مفسر.
 

توضیح بى‏پایگى و واهى بودن آن گفتار

مؤلف: من نمى ‏دانم کدام یک از جملات این مفسر که سراسر آن فاسد است قابل اصلاح است تا به وجهى از وجوه با حق و حقیقت منطبق شود،.
 
 چون در چنین صورتى قضیه شبیه مثل معروف مى ‏شود که مى ‏گویند وصله از خود جامه بیشتر است. زیرا:
 
اولا: این افسانه که وى از پیش خود در باره بعثت درست کرده و یا اینکه گفته اولین بخش نازل شده چیست «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ» وقتى نازل شد که رسول خدا (ص) در راه بود،.
 
 و بعد از آن سوره حمد نازل شد، و آن گاه نماز را به آن جناب تعلیم داده و آن حضرت داخل خانه شد و از خستگى به خواب رفت، و صبح آن شب سوره مدثر نازل شده، امر به تبلیغش نمود.
 
 همه اینها مطالبى است که نه آیه محکمه دلالت بر آن دارد، و نه سنت قائمه، بلکه تنها و تنها قصه‏اى است تخیلى که نه با کتاب موافق است و نه با حدیث، و بیان ناسازگاریش خواهد آمد.
 
ثانیا: وى گفته: که بطور مسلم بعثت و نزول قرآن و امر به تبلیغ هر سه مقارن هم اتفاق افتاد، و در مقام تفسیر و توضیح این سخن گفته است:
 
نبوت با نزول قرآن آغاز شد و رسول خدا (ص) تنها در یک شب نبى و غیر رسول بود، و صبح همان شب به مقام رسالت هم رسید، چون سوره «مدثر » او را امر به تبلیغ نمود،
 
 ولى این مفسر هرگز نمى ‏تواند بر طبق گفته هاى خود دلیلى از کتاب یا سنت بیاورد، و عجب اینجا است که مساله را از مسلمات گرفته، در حالى که چنین نیست .
 
اما از نظر سنت مسلم نیست براى اینکه کتب سنت چه آنها که علماى اهل سنت تالیف کرده اند، و چه آنها که علماى امامیه تالیف کرده اند، همه بعد از دو قرن و بیشتر از عصر رسول خدا (ص) تدوین شده اند،
 
هر چند که مفسر نامبرده این اشکال را منحصرا به کتب شیعه وارد دانسته، ولى تمامى کتب عامه نیز اینطور بوده اند، اگر در روایات شیعه دسیسه شده باشد.
 

دلالت آیاتی که مفسر آورده است.

در روایات عامه نیز شده است و اما کتب تاریخ علاوه بر اینکه متعرض این جزئیات نشده احتمال دسیسه در آنها بیشتر است، و اگر بیشتر هم نباشد حد اقل مانند کتب حدیث در معرض آن بوده است.
 
و اما کتاب خدا که براى هر اهل فنى روشن است که دلالت آیات آن بر مساله بعثت قاصرتر از دلالت روایات است،
 
 بلکه مى ‏توان گفت آیات قرآن بر خلاف آنچه مفسر نامبرده در مساله بعثت گفته دلالت دارد، و رسما افسانه و بافته هاى او را تکذیب مى ‏کند،
 
چون سوره علق بطورى که اهل حدیث گفته اند و به شهادت پنج آیه اول آن اولین سوره‏اى بوده که بر رسول خدا (ص) نازل شده، و احدى از مفسرین نگفته و حتى احتمالش را هم نداده که تکه تکه نازل شده باشد،
 
و حد اقل احتمال مى ‏دهیم که یک باره نازل شده باشد، مشتمل بر این نکته است که رسول خدا (ص) در انظار مردم نماز مى ‏خوانده، و بعضى از مردم او را از این کار نهى مى ‏کردند،
 
و در مجالس قریش از او بدگویى مى ‏کرده اند، و اگر قبل از سوره علق قرآن بر آن جناب نازل نشده بود، پس رسول خدا (ص) چگونه نماز مى ‏خوانده، و در نمازش چه مى ‏گفته؟
 
سوره علق هم از نماز به غیر از امر سجده که دستورى دیگر نداده، پس معلوم مى ‏شود آن جناب قبل از سوره علق نمازى داشته و کسانى بوده اند که آن جناب را از نماز نهى مى ‏کرده اند،
 
 و از نهى خود دست بردار نبوده اند، مگر اینکه بگویى منظور از این نمازگزار شخصى دیگر غیر از رسول خدا (ص) است، و این حرف بطلانش روشن است،
 
 براى اینکه در آخر سوره به خود آن جناب خطاب نموده مى ‏فرماید: «کَلَّا لا تُطِعْهُ» آن کسى را که به تو مى ‏گوید نماز مخوان اطاعت مکن، بلکه هم چنان خدا را سجده کن، و به او نزدیک شو.
 
 اینک آیاتى از همین سوره که دلالت بر بطلان قول مزبور دارد: «أَ رَأَیْتَ الَّذِی یَنْهى‏ عَبْداً إِذا صَلَّى أَ رَأَیْتَ إِنْ کانَ عَلَى الْهُدى‏. أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‏. أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى. أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏؟. کَلَّا لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَةِ. ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ. فَلْیَدْعُ نادِیَهُ. سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ. کَلَّا لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»[31]
 
 پس از این سوره استفاده مى ‏شود که رسول خدا (ص) قبل از نازل شدن اولین سوره از قرآن هم نماز مى ‏خوانده، و خود بر طریق هدایت بوده و احیانا دیگران را هم امر به تقوا مى ‏کرده،
 
 و این همان نبوت است، ولى رسالت نیست، و بهمین جهت این وضع آن جناب را انذار ننامیده، پس آن جناب قبل از بعثت هم نبى بوده، و نماز مى ‏خوانده،
 
 با اینکه هنوز قرآن بر او نازل نشده بود، و سوره حمد که جزء نماز است نیامده، و مامور به تبلیغ نشده بود.
 
و اما سوره حمد، مدتها بعد از بعثت نازل شد، و اگر نزولش بلا فاصله بعد از سوره علق بود، و بقول این مفسر در قلب رسول خدا (ص) خطور کرده بود جا داشت بفرماید:
 
«قل بسم اللَّه الرحمن الرحیم، الحمد للَّه رب العالمین...» و یا بفرماید: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم قل الحمد للَّه رب العالمین...».
 
مترجم: (چون سوره علق به عبارتى آغاز شده که معناى «قل» را مى ‏دهد اگر سوره حمد هم بلا فاصله با آن سوره نازل شده بود باید کلمه «قل» و یا «اقرء» در اول آن قرار مى ‏داشت).
 
و نیز لازم بود که در این سوره گفتار در جمله «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» تمام شود زیرا بقیه سوره از غرض بیگانه است از طرفى ختم شدن سوره در جمله «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ «از نظر بلاغت قرآن شریف مناسب‏تر و لایق‏تر بود.
 
بله در سوره حجر که به شهادت مضامین آیاتش از سوره هاى مکى است و بیانش خواهد آمد فرموده: «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»[32]
 
 و مراد از کلمه «سبع مثانى «سوره حمد است که در آیه شریفه در مقابل قرآن عظیم قرار گرفته و این منتها درجه تجلیل و تعظیم از سوره حمد است.
 
 و لیکن با همه این احوال سوره حمد قرآن نامیده نشده بلکه هفت آیه از آیات قرآن معرفى شده به دلیل اینکه آیه: «کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ»[33]
 
 همه قرآن مثانى خوانده شده و در آیه سوره حجر سوره حمد هفت عدد از آن مثانى خوانده شده.
 
و با این حال از آنجا که سوره حجر مشتمل بر نامى از سوره حمد است معلوم مى ‏شود سوره حمد قبل از سوره حجر نازل شده.
 
و نیز از آنجایى که سوره حجر مشتمل بر آیه «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ. ..»[34]
 
 مى ‏فهمیم که رسول خدا (ص) مدتى دست از انذار کشیده بود و در این آیه مجددا مامور بدان شده که مى ‏فرماید:
 
«فاصدع » پس از سوره حجر دو چیز استفاده شد یکى ترک انذار و دیگر نزول سوره حمد قبل از آن و شما از کجا ثابت مى ‏کنید که نزول حمد قبل از ترک انذار بوده؟.
 
و اما سوره مدثر و مطالبى را که مشتمل است چون آیه «قُمْ فَأَنْذِرْ» اگر گفته شود همه آن یک باره نازل شده حال آیه: «قُمْ فَأَنْذِرْ » حال آیه:
 
«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ» در سوره حجر است و نیز حال جمله «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» در سوره حجر حال جمله «ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً »
 
 در سوره مدثر است و هر دو مضمونى نزدیک به هم دارند، از هر دو فهمیده مى ‏شود اولا کسانى مزاحم دعوت رسول خدا (ص) بوده اند و در ثانى رسول خدا (ص) مدتى انذار را تعطیل کرده بود.
 
و چنانچه سوره مدثر قطعه قطعه نازل شده باز از سیاق آن بر مى ‏آید که تنها صدر آن در آغاز رسالت نازل شده و بقیه بعد از تعطیل انذار آمده است.
 
ثالثا: اینکه مى ‏گوید: (روایاتى که مى ‏گوید قرآن قبل از بعثت و یکپارچه در شب قدر از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شده و بعد از بعثت به تدریج از بیت المعمور بر رسول خدا (ص) نازل مى ‏شده روایاتى است جعلى و خرافى چون مخالف کتاب است.
 
 و مضمونى مستقیم ندارد، بلکه مراد از لوح محفوظ عالم طبیعت و مراد از بیت المعمور کره زمین است) گفتارى است خطا و افتراء و به دلیل اینکه:
 
 اولا: ظاهر هیچ آیه‏اى از آیات قرآن مخالف با این روایات نیست و بیانش از نظر خواننده گذشت.
 
ثانیا: در روایات نامبرده نفرموده اند: قرآن قبل از بعثت، یک جا به بیت المعمور نازل شد، و کلمه یک جا را مفسر نامبرده در اثر دقت نکردن در روایات اضافه کرده
 
ثالثا: تفسیر لوح محفوظ به عالم طبیعت تفسیرى است بسیار زشت و خنده‏آور، و ما نمى ‏دانیم بنا به گفته وى به چه مناسبت عالم طبیعت در کلام خدا لوح محفوظ خوانده شده؟،
 
آیا از این جهت است که عالم طبیعت از تغیر و دگرگونى محفوظ است؟ که عالم طبیعت جاى همه دگرگونى‏ها است چون عالم حرکات است و ذوات موجودات سیال و صفاتشان هر لحظه در تغییر است.
 
و یا از این جهت لوح محفوظ خوانده شده که تکوینا و یا تشریعا از فساد و تباهى محفوظ است؟ که این نیز خلاف واقع است، براى اینکه عالم طبیعت عالم کون و فساد است.
 
 و یا بدین جهت بوده که از اطلاع اغیار محفوظ است یعنى غیر اهل اطلاع کسى از اسرار آن آگاه نیست هم چنان که آیه شریفه: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[35]
 
خبر مى ‏دهد؟ که این نیز صحیح نیست براى اینکه ادراک هر صاحب ادراکى نسبت به عالم طبیعت یکسان است.
 
رابعا: بعد از همه این اشکالات اشکال مهمى که به وى وارد است این است که این مفسر در توجیه نازل شدن قرآن در ماه رمضان هیچ وجه صحیحى که هم در جاى خود صحیح باشد، و هم لفظ آیه آن را بپذیرد، نیاورده، است
 
پس خلاصه گفتار این مفسر این شد که:  معناى جمله «أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» این است که «کانما انزل فیه القرآن «یعنى گویا قرآن در ماه رمضان نازل شده .
 
و معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ» «کانا انزلناه فى لیلة» است، یعنى گویا ما قرآن را در یک شب نازل کردیم، و حال آنکه نه اهل لغت چنین معنایى از چنین عبارتى مى ‏فهمد، و نه اهل عرف و آشناى به سیاق کلام.
 
و اگر جایز باشد کسى بگوید نزول قرآن در شب قدر به خاطر نزول سوره حمد است، که مشتمل بر رءوس مطالب قرآن است،
 
باید جایز باشد که دیگرى بگوید معناى نزول قرآن نزول همه آن، یعنى اجمال معارف آن است بر قلب رسول خدا (ص)، و هیچ مانعى هم ندارد که کسى این حرف را بزند و بیانش در سابق گذشت.
 

نتیجه:

و سخن کوتاه آنکه: اگر کسى در آیات قرآنى تدبر و دقت کند هیچ چاره‏اى جز این ندارد که اعتراف کند به اینکه آیات قرآنى دلالت دارد .
 
بر اینکه این قرآنى که تدریجا بر رسول‏ خدا (ص) نازل شده متکى بر حقیقتى است متعالى و بس بلند که عقول عامه بشر قاصر از درک آن، و دست افکار ملوث به لوث هوسها و قذارتهاى ماده‏شان از رسیدن به آن حقیقت کوتاه است،.
 
 و اینکه نخست این حقیقت بر رسول خدا (ص) نازل شده بود و به وى تعلیم داده بود که منظورش از کتاب (که بعدا تدریجا نازل مى ‏شود) چیست.
 
از طرفی قرآن در اوح محقفوظ و متین و مکنون وجود داشته است و بر خسب اقتضائات بشری به ربان و الفاط عربی چینش شده است.
 
و الا اینطور نیست که بگوئیم قصد اولیه خداوند از آوردن و ایحاد کردن قران دقیقا بر حسب عربی بودن آن بوده است..
 
حیر قران ذاتا و اصالتا وجو داشته است و بر حسب اقتضادات بشری به صورت تدریحی و دقعی به پیامبر(ص) تازل شده است.
 

پی نوشت ها:

1.بحار، ج 96، ص 356.
2.خطبه ى پیامبر صلى الله علیه وآله در جمعه آخر ماه شعبان.
3.وسائل، ج 7، ص 119.
4.ما آن را (قرآن را) کتابى خواندنى و عربى کردیم باشد که شما درکش کنید. «سوره زخرف آیه 3»
5.و قرآنى که آن را قسمت قسمت کردیم تا کم کم بر مردمش، بخوانى و به تدریج نازلش کردیم. «سوره اسراء آیه 106»
6.خدا سخن آن کس که در باره همسرش با تو مجادله مى‏ کرد و به خدا شکوه مى‏ کرد شنید، و خدا همه گفتگوى شما را مى‏ شنود. «سوره مجادله آیه 1»
7.و چون تجارت یا لهوى مى‏ بینند تو را در وسط سخن در حالى که ایستاده‏اى رها مى‏ کنند. «سوره جمعه آیه 11»
8.مردانى که عهد خود را که با خدا بسته اند وفا مى‏ کنند، بعضى از ایشان عمرشان سرآمده، و بعضى دیگر منتظر سرآمدن عمرند، و کمترین گوشه‏اى از عهد خود را دگرگون نمى‏ سازند. «سوره احزاب آیه 23»
9.سوگند به کتاب روشنگر که ما آن راى در شبى با برکت نازل کردیم، که ما همواره کار بیم رسانى راى داشته ‏ایم. «سوره دخان آیه 3»
10.ما آن راى در شب قدر نازل کردیم. «سوره قدر آیه 1»
11.سوره بقره آیه 185
12.سوره دخان آیه 3
13. سوره قدر آیه 1
14.مثل آبى که ما آن را از بالا نازل کرده ‏ایم. «سوره یونس آیه 24»
15. کتابى که ما نازلش کردیم بر تو کتابى پر برکت تا در آیاتش تدبر کنند «سوره ص آیه 29»
16.] کتابى است که قبلا نزد حکیم خبیر، فشرده بود، و سپس آیاتش از هم جدا شد. «سوره هود آیه 1»
17.محققا براى آنها کتابى آورده ‏ایم که از روى علم تفصیل دادیم کتابى که هدایت و رحمت است براى قومى که ایمان آورند آیا جز تاویل آن را منتظرند .روزى که تاویلش بیاید آنها که از پیش آن را فراموش کرده اند اقرار مى‏ کنند که رسولان پروردگار ما به حق آمده و حق گفتند. «سوره اعراف آیه 52- 53»
18.این کتابى نیست که بتوان به خدا افتراء زد، لیکن مصدق کتب آسمانى عصر خودش و تفصیل همان کتابها است:
 کتابى است بدون شک از ناحیه رب العالمین (تا آنجا که مى‏ فرماید): بلکه اینان چیزى را تکذیب مى‏ کنند که احاطه علمى بدان ندارند، و هنوز تاویلش نیامده. «سوره یونس آیه 39- 37»
19.حم سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را کتابى خواندنى و عربى کردیم، تا شاید شما تعقل کنید، و گرنه آن کتاب در کتابى اصلى بود، که نزد ما مقامى بلند و فرزانه دارد. «سوره زخرف آیه 1- 4»
20.سوگند به جایگاههاى ستارگان نخورم، و آن اگر بدانید سوگندى بزرگ است محققا قرآنى است ارجمند در نامه‏اى نهفته، جز پاک شدگان به آن دسترسى نیابند نازل کردنى از پروردگار جهانیان است. «سوره واقعه آیه 80»
21.آن قرآنى مجید است که در لوح محفوظ قرار دارد. «سوره بروج آیه 22»
22.بلکه آن قرآنى است ارجمند در لوحى محفوظ. «سوره بروج آیه 22»
23.ماه رمضان که در آن قرآن را نازل کردیم. «سوره بقره آیه 185»
24. ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر. «سوره قدر آیه 1»
25. ما نازل کردیم قرآن را در شبى مبارک. «سوره دخان آیه 2»
26. در قرآن قبل از تمام شدن وحیش عجله مکن. «سوره طه آیه 114»
27 زبان خود را بدان حرکت مده، که به آن عجله کرده باشى، چون که جمع آن و نیز خواندش به عهده ما است، پس همین که آن را خواندیم خواندنش را پیروى کن، و سپس به عهده ما است که آن را بیان کنیم. «سوره قیامت آیات 15- 19»
28.ما نازل کردیم قرآن را در شبى مبارک و ما هستیم بیم دهندگان. «سوره دخان آیه 2»
29وسوره علق آیه 1
30واى جامه بخود پیچیده برخیز و بترسان. «سوره مدثر آیه 2- 1»
31و آیا دیدى آن کسى را که بنده‏اى را از اینکه نماز بخواند نهى مى‏کرد، تو اى نهى کننده هیچ مى‏ دانى که اگر آن بنده بر راه راست باشد،. و یا به پرهیزکارى دستور دهد، دیگر جا ندارد که تو او را از نمازش نهى کنى، اى پیامبر تو بگو آیا مى‏ دانى آن نهى کننده را که اگر تو را تکذیب کند، و از تو روى بگرداند چه کیفرى خواهد داشت؟ راستى آیا او نمى ‏داند که خدا رفتار او را مى ‏بیند، و از قصد او اطلاع دارد؟ بداند که جریان به این سادگى‏ ها نیست اگر از آزار پیامبر دست برندارد موى پیشانى او را که موى پیشانى مردى دروغگو و خطاکار است خواهیم گرفت، پس باید اهل مجلس و قبیله و عشیره خود را بخواند، تا او را یارى دهند ما هم به زودى زبانه دوزخ را علیه او خواهیم خواند، تا او را فراگیرد. نه چنان است فرمان او مبر و نماز را ترک مکن هم چنان سجده کن و نزدیک شو. «سوره علق آیه 19»
32. همانا تو را هفت آیه و این قرآن بزرگ را دادیم. «سوره حجر آیه 87»
33.سوره زمر آیه 23
34.آنچه را دستور داده‏اى آشکار کن و از مشرکان روى گردان. «سوره حجر آیه 95»
35. سوره واقعه آیه 79.
 

منابع:

http://alvahy.com/%D8%A8%D9%82%D8%B1%D9%87/185
https://hawzah.net/fa/SpecialTopics/View/75010/3045
https://www.mashreghnews.ir/news/322859
https://quran.inoor.ir/fa/ayah/2/185/
https://www.alketab.org
https://wiki.ahlolbait.com
https://gharaati.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.