چرا پیامبر (ص) فرموده است که سوره هود مرا  پیر کرده است؟

چرا پیامبر (ص) فرموده است که سوره هود مرا  پیر کرده است؟ علت اینکه سوره هود پیامبر (ص) را پیر کرده است چیست؟
چهارشنبه، 5 ارديبهشت 1403
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
چرا پیامبر (ص) فرموده است که سوره هود مرا  پیر کرده است؟

مقدمه:

سوره هود در اواخر سال هائى که پیامبر(ص) در «مکّه» به سر مى برد، یعنى بعد از مرگ «ابوطالب» و «خدیجه»  تازل شده است.
 
 در یکى از سخت ترین دوران هاى زندگانى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، که فشار دشمن، تبلیغات خشن و زهرآگینش، بیش از هر زمان دیگر احساس مى شد.
 
لذا برای دلدارى و تسلى پیامبر(ص) به سرگذشت «هود»، «صالح»، «ابراهیم»، «لوط» و «موسى»، و مبارزات دامنه دارشان بر ضد شرک و کفر و انحراف و ستمگرى اشاره شده است.
 
«مبارزه با شرک و بت پرستى» ـ «معاد و جهان پس از مرگ» و «صدق دعوت پیامبر» را تشریح مى کند، و در لابلاى مباحث، تهدیدهاى شدیدى نسبت به دشمنان، و دستورهاى مؤکدى در زمینه استقامت به مؤمنان، دیده مى شود.
 
خلاصه اینکه پیامبر و به دنبال او مؤمنان راستین از انبوه دشمنان نهراسند، و در شکست قوم بت‌پرست و ستمگرى که با آن روبرو هستند، شک و تردیدى به خود راه ندهند و به امدادهاى الهى مطمئن باشند.
 
آیات این سوره به روشنى این امر را اثبات مى کند، که مسلمانان هرگز نباید به خاطر کثرت دشمنان، و حملات شدید آنان میدان را خالى کنند، بلکه باید هر روز بر استقامت خویش بیفزایند.
 

مسئولیت ستگین  پیامبر(ص) در چهار آیه از آیات سوره هود

شرح هرکدام از این آیات و نکات تنفسیری آنها و چگونگی دلیل هرکدام بر مسئولیت سنگین رهبر مسلمانان جهان پیامبر اکرم (ص) را بعد از از بحث روایی بیان خواهیم کرد.
 
1- فَلا تَکُ فی مِرْیَة مِمّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ إِلاّ کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوص(1)
 
2- وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفی شَکّ مِنْهُ مُریب(2)
 
3- وَ إِنَّ کُلاًّ لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبیرٌ(3)
 
4- فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لاتَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ(4)
 

روایات پیری پیامبر (ص) در مورد سوره هود

در حدیث معروفى مى‌خوانیم که پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم فرمود:« شَیَّبَتْنِی‌ سُورَةُ هُود ـ سوره هود مرا پیر کرد».(5)
 
و یا این که هنگامى که یارانش عرضه داشتند آثار پیرى زودرس در چهره شما اى رسول خدا نمایان شده، فرمود:
 
«شَیَّبَتْنِی هود و الواقعة ـ سوره هود و واقعه مرا پیر کرد».(6) و در بعضى از روایات سوره "مرسلات" و "عم یتساءلون" و "تکویر" و غیر آن نیز اضافه شده است. (7)
 
 
و از ابن عباس در تفسیر این حدیث چنین نقل شده که: هیچ آیه‌اى بر پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم شدیدتر و دشوارتر از آیه: فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ ـ استقامت کن آن چنان که دستور یافته‌اى و همچنین کسانى که با تو هستند» نبود. (8)
 
از این‌جا می‌توان احساس کرد که بی‌صبری یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم تا چه اندازه باعث زجر آن حضرت بوده است.
 
بعضى از مفسران نقل کرده‌اند که یکى از دانشمندان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم را در خواب دید، و از حضرتش سؤال کرد، این‌که از شما نقل شده  «سوره هود مرا پیر کرد»
 
 آیا علتش بیان سرگذشت امت‌هاى پیشین و هلاک آن‌ها است؟ فرمود: «نه، علتش آیه" فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ ..." بود». (9)
 
در حدیث معروفى از «ابن عباس» چنین مى خوانیم: ما نُزِّلَ عَلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) آیَةٌ کانَتْ أَشَدَّ عَلَیْهِ وَ لا أَشَقَّ مِنْ هذِهِ الآیَةِ، وَ لِذلِکَ قالَ لاِ َصْحابِهِ حِیْنَ قالُوا لَهُ أَسْرَعَ إِلَیْکَ الشَّیْبُ یا رَسُولَ اللّهِ! شَیَّبْتَنِى هُودُ وَ الْواقِعَةُ:
 
«هیچ آیه اى شدیدتر و مشکل تر از این آیه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل نشد، و لذا هنگامى که اصحاب از آنحضرت پرسیدند:
 
چرا به این زودى موهاى شما سفید شده و آثار پیرى نمایان، گشته؟ فرمود: سوره هود و واقعه مرا پیر کرد»!(10)
 
و در روایت دیگرى مى خوانیم: هنگامى که آیه فوق نازل شد، پیامبر فرمود: شَمِّرُوا، شَمِّرُوا، فَما رُئِىَ ضاحِکاً: «دامن ها را به کمر بزنید، دامن به کمر بزنید (که وقت کار و تلاش است) و از آن پس، پیامبر هرگز خندان دیده نشد»!(11)
 

چرا پیامبر (ص) فرموده است که سوره هود مرا  پیر کرده است؟

در تفسیر آیاتی که در اول مطلب بیان کردیم . به دلیل هایی اشاره می شود  که بیانگر این است که پیامبر اکرم  (ص) ، بار سنگینى بر دوش او بوده است که به عنوان رهبر و مشاور برای مسئولیت ستگینی به عهده دارد.
 

1-استقامت کردن پیامبر(ص)

این آیات، در حقیقت به عنوان دلدارى و تسلى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و بیان وظیفه و مسئولیت او نازل شده است، و در واقع یکى از نتایج مهمى که از شرح داستان هاى اقوام پیشین گرفته مى شود
 
همین است که پیامبر و به دنبال او مؤمنان راستین از انبوه دشمنان نهراسند، و در شکست قوم بت پرست و ستمگرى که با آن روبرو هستند، شک و تردیدى به خود راه ندهند و به امدادهاى الهى مطمئن باشند.
 
لذا، در نخستین آیه مى فرماید: «شک و تردیدى در مورد چیزى که اینها پرستش مى کنند به خود راه مده، که اینها هم از همان راهى مى روند که گروهى از پیشینیان رفتند، و پرستش نمى کنند.
 
 مگر همان گونه که نیاکانشان از قبل پرستیدند، بنابراین، سرنوشتى بهتر از آنان نخواهند داشت» (فَلا تَکُ فی مِرْیَة مِمّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ إِلاّ کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ).(12)
 
«مِرْیَة» (بر وزن جِزیه و بر وزن قَریه نیز آمده است) به معنى تردید در تصمیم گیرى است، و بعضى، به معنى شک توأم با قرائن تهمت گرفته اند.
 
ریشه اصلى این لغت، به معنى فشار دادن پستان شتر، بعد از گرفتن شیر است، به این امید که بقایائى که در پستان است بیرون آید،و
 
 و از آنجا که این کار با شک و تردید انجام مى شود، این کلمه به هر گونه شک و تردید اطلاق شده است.
 

نکته ها:

1- یک رهبر باید چنان در راه وهدف خود استوار و قاطع باشد که انحراف امّت نتواند او را دچار تزلزل و سستى کند. «فَلا تَکُ»
 
2- مورد عتاب و خطاب قرار دادن شخصیّت‌ها، تأثیر روانى بیشترى در مردم دارد. «فَلا تَکُ»
 
3- بت‌پرستان و مشرکان، منطق و استدلال ندارند. «یَعْبُدُ آباؤُهُمْ»
 
4- نیاکان، در اعمال و رفتار آیندگان نقش دارند. «یَعْبُدُ آباؤُهُمْ»
 
5- پیروى از سنّت‌ها و توجّه به افکار و عقاید نیاکان، در همه جا داراى ارزش نیست. «یَعْبُدُ آباؤُهُمْ»
 
6- خداوند حتّى نسبت به کفّار و مشرکان نیز ظلم نمى‌کند. «لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ»(13)
 
از همه مهم تر: فرمان به «استقامت» است، «استقامت»، از ماده «قیام» گرفته شده، از این نظر که انسان در حال قیام بر کار و تلاش خود تسلط بیشترى دارد،.
 
 و استقامت که به معنى طلب قیام است، یعنى در خود آن چنان حالتى ایجاد کن که سستى در تو راه نیابد، و صاف و مستقیم به سمت هدف رهسپار شوى، چه فرمان سخت و سنگینى؟.
 
همیشه، به دست آوردن پیروزى ها کار نسبتاً آسانى است، اما نگه داشتن آن بسیار مشکل، آن هم در جامعه اى آن چنان عقب افتاده و دور از عقل و دانش، .
 
در برابر مردمى لجوج و سرسخت، در میان دشمنانى انبوه و مصمم، و در طریق ساختن جامعه اى سالم، سربلند، با ایمان و پیشتاز، استقامت و حرکت بدون انحراف در این راه کار ساده اى نبوده است.
 

2-استقامت پیامبر(ص) با انگیزه الهى

دستور دیگر این که: این استقامت و حرکت مستقیم بدون انحراف، باید تنها انگیزه الهى داشته باشد و هر گونه وسوسه شیطانى از آن دور بماند، یعنى به دست آوردن بزرگ ترین قدرت هاى سیاسى و اجتماعى، آن هم براى خدا!.
 
و لذا بلا فاصله مى گوید: «ما حتماً نصیب و سهم آنها را بدون کم و کاست از مجازات و عذاب خواهیم داد» و چنان چه به راه حق باز گردند، نصیب آنها از پاداش ما محفوظ است (وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوص).
 
با این که، جمله «مُوَفُّوهُم» خود به معنى اداى کامل حق است، ذکر کلمه «غَیْرَ مَنْقُوص» (بى کم و کاست) براى تأکید بیشتر روى این مسأله است.
 
در حقیقت، این آیه، این واقعیت را مجسم مى کند که آنچه از سرگذشت اقوام پیشین خواندیم، اسطوره و افسانه نبود، و نیز اختصاصى به گذشتگان نداشت، سنتى است ابدى و جاودانى، درباره تمام انسان هاى دیروز و امروز و فردا.
 
منتها، این مجازات ها در بسیارى از اقوام گذشته به صورت بلاهاى هولناک و عظیم صورت گرفت، اما در مورد دشمنان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شکل دیگرى پیدا کرد،.
 
 و آن این که خدا آن قدر قدرت و نیرو به پیامبرش داد، که توانست به وسیله گروه مؤمنان، دشمنان لجوج و بى رحم را که به هیچ صراطى مستقیم نبودند، در هم بشکند.
 

3- پیامبر(ص) راهنمای استقامت کنندگان

ای پیامبر رهبری باش  رهبر برای کسانى است که به راه حق برگشته اند، و آنها را هم به استقامت وادار کن.
 
باز، براى تسلى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله) اضافه مى کند: «اگر قوم تو درباره کتاب آسمانیت یعنى قرآن، اختلاف و بهانه جوئى مى کنند، ناراحت نباش;
 
 زیرا ما به موسى کتاب آسمانى (تورات) را دادیم و در آن اختلاف کردند، بعضى پذیرفتند و بعضى منکر شدند» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ).
 
و اگر مى بینى در مجازات دشمنان تو تعجیل نمى کنیم، به خاطر این است که: مصالحى از نظر تعلیم، تربیت و هدایت این قوم، چنین ایجاب مى کند،.
 
 «و اگر این مصالح نبود، و برنامه اى که پروردگار تو، از قبل در این زمینه مقرر فرموده ایجاب تأخیر نمى کرد، در میان آنها داورى لازم مى شد، و مجازات دامانشان را مى گرفت» (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ).
 
«هر چند آنها این حقیقت را هنوز باور نکرده، و همچنان نسبت به آن در شک و تردیدند، شکى آمیخته با سوء ظن و بدبینى» (وَ إِنَّهُمْ لَفی شَکّ مِنْهُ مُریب).(13)
 
«مُرِیب» از ماده «ریب»، به معنى شکى است که آمیخته با بدبینى و سوء ظن و قرائن خلاف باشد.
 
بنابراین، مفهوم این کلمه این مى شود که بت پرستان نه تنها در مسأله حقانیت قرآن، و یا نزول عذاب بر تبهکاران تردید داشتند، بلکه مدعى بودند ما قرائن خلافى نیز در دست داریم.
 
«راغب» در کتاب «مفردات»، «ریب» را به شکى معنى مى کند که بعداً پرده از روى آن برداشته شود، و به یقین گراید.
 
بنابراین، مفهوم آیه چنین مى شود: به زودى پرده از روى حقانیت دعوت تو و همچنین مجازات تبهکاران برداشته مى شود، و حقیقت امر ظاهر مى گردد.
 

نکته ها:

1- در هیچ دوره‌اى از تاریخ، تمام افراد قومى، هم عقیده نبوده‌اند. «فَاخْتُلِفَ فِیهِ»
 
2- از اختلاف مردم در دین و ایمان آوردن بعضى و کفر عدّه‌اى دیگر، ناراحت و نگران نباشیم که این حادثه‌ى جدیدى نیست. «آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ»
 
3- با اینکه در آیاتى از قرآن مجید، تورات، کتاب نور خوانده شده، «1» امّا باز هم مردم در آن نور اختلاف کرده‌اند. «فَاخْتُلِفَ فِیهِ»
 
4- خداوند، خود نیز سنّت‌هاى خویش را مراعات کرده و زیر پا نمى‌گذارد، چرا که قبل از هر کس، این قانونگذار است که باید احترام قانون را داشته باشد. «وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ» (خداوند دنیا را محلّ داورى قرار نداده است)
 
5- سنّت‌هاى الهى، بر اساس مقام ربوبیّت اوست. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ»
 
6- مهلت دادن به اختلاف کنندگان در کتاب آسمانى، از سنّت‌هاى الهى است. «کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ» (14)
 

4- استقامت پیامبر(ص) در برابر هر طغیان و تجاوز

مبارزه را در مسیر حق و عدالت رهبرى نمودن، و جلوگیرى از هر گونه تجاوز و طغیان; زیرا بسیار شده است افرادى در راه رسیدن به هدف، نهایت استقامت را به خرج مى دهند، اما رعایت عدالت براى آنها ممکن نیست و غالباً گرفتار طغیان و تجاوز از حدّ مى شوند.
 
 
براى تأکید بیشتر، اضافه مى کند: «پروردگار تو اعمال هر یک از این دو گروه (مؤمنان و کافران) را بى کم و کاست به آنها تحویل خواهد داد» (وَ إِنَّ کُلاًّ لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ).
 
و این کار، هیچ گونه مشکل و مشقتى براى خداوند ندارد; «زیرا او به همه چیز آگاه است، و از هر کارى که انجام مى دهند با خبر مى باشد» (إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبیرٌ).
 
جالب این که، مى گوید: اعمالشان را به آنها مى دهیم، و این اشاره دیگرى بر مسأله تجسم اعمال است، و این که پاداش و کیفر در حقیقت اعمال خود انسان است که تغییر شکل مى یابد، و به او مى رسد.
 

نکته ها:

1- در جهان بینى‌الهى، هیچ عملى بدون جواب و پاداش نیست. «لَیُوَفِّیَنَّهُمْ»
 
2- در پاداش یا کیفر الهى، هیچ کم و کاستى وجود ندارد. «لَیُوَفِّیَنَّهُمْ»
 
3- جزاى کامل خداوند، بر اساس آگاهى کامل او از اعمال مردم است. «خَبِیرٌ»(15)
 
در آیه بعد، مهم ترین دستور را به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى دهد مى گوید: «استقامت کن همان گونه که به تو دستور داده شده است» (فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ).
 
استقامت، در راه تبلیغ و ارشاد، استقامت در طریق مبارزه و پیکار، استقامت در انجام وظائف الهى و پیاده کردن تعلیمات قرآن بدون هیچ گونه انحراف.
 
ولى، این استقامت، نه به خاطر خوش آیند این و آن، نه از روى تظاهر و ریا، نه براى کسب عنوان قهرمانى، نه براى به دست آوردن مقام، ثروت و کسب موفقیت و قدرت، بلکه، تنها به خاطر فرمان خدا و آن گونه که به تو دستور داده شده است باید باشد.
 
اما، این دستور تنها مربوط به تو نیست، هم تو باید استقامت کنى و بدون هیچ کژى واعوجاجى حرکت نمائى «و هم تمام کسانى که از شرک به سوى ایمان باز گشته اند، و قبول دعوت اللّه را نموده اند» (وَ مَنْ تابَ مَعَکَ).
 
«استقامتى خالى از افراط و تفریط، صاف و مستقیم، بدون هیچ زیاده و نقصان، استقامتى که در آن طغیان وجود نداشته باشد» (وَ لاتَطْغَوْا).
 
«چرا که، خداوند از اعمال شما آگاه است»، و هیچ حرکت و سکون و سخن و برنامه اى بر او مخفى نمى ماند (إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ).
 

نکته ها:

1- حال که خداوند کیفر وپاداش همه را بدون کم و کاست مى‌دهد، پس استقامت کن. کُلًّا لَمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ‌ ... فَاسْتَقِمْ‌
 
2- نتیجه‌ى تاریخ انبیا، استقامت است. «فَاسْتَقِمْ»
 
3- در استقامت و پایدارى، رهبر باید پیشگام همه باشد. «فَاسْتَقِمْ» (شرایط مکّه براى مسلمانان صدر اسلام، دشوار و نیاز به استقامت بوده است)
 
4- پایدارى زمانى ارزش دارد که در همه‌ى امور باشد. در عبادت، در ارشاد، تحمل ناگوارى‌ها و مانند آن. «فَاسْتَقِمْ»
 
5- عمل باید بر طبق نص و فرمان الهى باشد، نه بر اساس قیاس و استحسان و خیال و امثال آن. «کَما أُمِرْتَ»
 
6- پایدارى رهبر بدون همراهى و پایدارى امّت بى‌نتیجه است. «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»
 
7- رجوع و بازگشت به خدا، بهاى سنگینى را مى‌طلبد و آن، استقامت وپایدارى در راه مستقیم است.
 
7- رجوع و بازگشت به خدا، بهاى سنگینى را مى‌طلبد و آن، استقامت وپایدارى در راه مستقیم است. «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»
 
8- همه چیز باید طبق فرمان باشد، نه زیاده‌روى وطغیان. کَما أُمِرْتَ‌ ... وَ لا تَطْغَوْا
 
9- رهبر و امّت باید در راه مستقیم حرکت کنند و از افراط و تفریط بپرهیزند. «فَاسْتَقِمْ، وَ لا تَطْغَوْا»
 
10- استقامت در دین، پاداش الهى را در پى دارد. فَاسْتَقِمْ‌ ... إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ(16)
 

برداشتی از ایه 112 سوره هود

چرا ایه 112 سوره هود ؟
رسول خدا‌(ص) در آیه مورد خطاب است که : « فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ ... آنگونه که تو را فرمان داده شده است استقامت کن  ‌»‌.
 

1- تفسیر استقامت درکلام امام راحل

حضرت امام در این‌ باره می‌فرمایند: «... جمله فاستقم کما امرت در دو جای قرآن هست. یک جا در سوره «شورا» و یک جا هم در سوره «هود»،
 
لکن پیغمبر اکرم(ص) فرموده است «شیبتنی سوره هود:  سوره هود مرا پیر کرد » چرا سوره هود را فرمود؟
 
زیرا در سوره هود یک ذیلی دارد و آن این است که فاستقم کما امرت و من تاب معک(آنگونه که تو را فرمان داده شده است استقامت کن و آنان که با تو به سوی خدا آمده‌اند نیز باید استقامت کنند).
 
پیغمبر(ص) خوف نداشت از این که خودش استقامت داشته باشد، خودش می‌دانست دارد، اما می‌ترسید که ما(همراهان پیامبر(ص)) استقامت نداشته باشند
 
پس اینکه حضرت فقط نام سورة هود را می‌برند; این برای آن است که خدای تعالی استقامت امت را نیز از ایشان خواسته است و حضرت بیم آن داشت که مأموریت انجام نگیرد و گرنه خود آن حضرت استقامت داشت‌.
 

2-استقامت پیامبر(ص) در نماز جمعه

روز جمعه  حدود هزار و چهارصد و چند سال قبل .پیامبر خدا‌(ص) به خطبه نماز جمعه ایستاده است. ناگهان جارچی با صدای بلند خبر می‌دهد که کاروان تجاری یمن به مدینه وارد شده است. شماری از نمازگزاران، نماز را ترک می‌کنند و به سوی کاروان می‌روند.
 
 این آیه از سوره مبارکه جمعه در این‌باره است « وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَهًْ أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَهًِْ وَاللهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ... [آنها].
 
 چون تجارت و بازیچه‌ای ببینند به سوی آن می‌شتابند و تو را در نماز تنها می‌گذارند. بگو آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خدا بهترین روزی‌دهندگان است.
 

3- اسنقامت مردم و رهبر انقلاب در نماز جمعه

بازهم روز جمعه است ۲۴ اسفند سال ۱۳۶۳ -تهران- صدام از چند روز قبل اعلام کرده است که نماز جمعه تهران را بمباران خواهد کرد.
 
مردم، اما انبوه‌تر از همیشه در نماز جمعه حاضر شده‌اند. کودکان را نیز با خود آورده‌اند. رهبر معظم انقلاب (رئیس جمهور وقت) خطبه دوم نماز را می‌خواند.
 
 ناگهان بمبی در میان جمعیت منفجر می‌شود و گوشت و پوست و خون شهدا به اطراف پاشیده می‌شود. بلافاصله فریاد الله‌اکبر جمعیت در فضا طنین‌انداز می‌شود و شعار حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست به آسمان بر می‌خیزد.
 
امام جمعه، با صلابت در جای می‌ایستد و مرحوم مرتضائی‌فر دست ایشان را می‌کشد که از تریبون جدا کند ولی امام جمعه تریبون را ترک نمی‌کند..
 
 هیچ‌کس از جای خود تکان نمی‌خورد (جز تعدادی که به انتقال شهدا و مجروحان می‌روند) در قنوت نماز، هواپیماهای عراقی از راه می‌رسند، صدای مهیب بمب‌ها و شلیک ضد‌هوایی‌ها در فضا می‌پیچد. ولی انگار نه انگار که واقعه‌ای در پیش است...
 
همان شب، حضرت امام(ره) ایستادگی و شجاعت مردم و صلابت امام جمعه تهران، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را می‌ستایند.
 

4- استقامت امت در بیان امام خمینی

امام راحل ما(ره) می‌فرمودند: « من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله -‌ صلی‌الله علیه و آله- و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی- صلوات الله و سلامه علیهم- می‌باشند‌.
 
خمینی کبیر غبار قرن‌ها بدعت و تحریف و کج‌اندیشی و ... را از چهره اسلام ناب زدود و اسلام ناب محمدی‌(ص) را همانگونه که در صدر بود به جهان ارائه فرمود.
 
 از این روی می‌توان گفت که انقلاب اسلامی احیای همان بعثت است. در این خصوص، استدلال حکیمانه رهبر معظم انقلاب گویا‌ترین است. بخوانید!
 
انقلاب عظیم اسلامی در ایران مضمون بعثت را در دوره‌ معاصر تجدید کرد؛ یعنی خداوند متعال به امام بزرگوار ما این توفیق را داد که خطّ مستمرّ بعثت نبوی را در این دوران، با ابتکار خود، با شجاعت خود، با‌اندیشه‌ بلند خود، با فداکاری خود پُررنگ کند».
 
در باب استقامت داشتن، در کتاب «الدر المنثور» آمده که وقتی آیه: «فاستقم کما امرت و من تاب معک5» نازل گردید.
 
 حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: شَمُّروا، شَمُّروا؛ ای مردم! دامن بالا بزنید، همت به خرج داده و مهیای مقاومت شوید. و دیگر کسی پس از آن، حضرت را خندان ندید.(17)
 
از اینجا روشن می شود که بی ثباتی و عدم مقاومت امت پیامبر، آن عزیز را مبتلا به پیری زودرس کرده است. ای برادر و ای خواهر! بکوش و بجوش تا که به جایی برسی.
 

5- سیاست و عبادت با استقامت

از حضرت امام(ره) است که: « آن‌قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادات وارد نشده است. شما پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه مى‌کنید، هفت- هشت تا کتابى است که مربوط به عبادات است، باقى‌‏اش مربوط به سیاسیات و اجتماعیات و معاشرات و این‌طور چیزهاست».
 
 بدیهی است که اجرای احکام حیاتبخش اسلام، مخصوصاً سیاسیات و اجتماعیات آن اولاً به قدرت، ثانیاً به تشکیل حکومت و ثالثاً به زمامداری فقیه عادل و آگاه به قوانین الهی نیاز دارد.
 
 و این نیاز مبرم که در فاصله کوتاهی بعد از رحلت رسول خدا‌(ص) ترک شده و به انحراف کشیده شده بود، در انقلاب اسلامی تحقق یافته است.
 
به بیان دیگر، انقلاب اسلامی احیای بعثت و ادامه راه به فراموشی سپرده شده رسول گرانقدر اسلام‌(ص) است.(18)
 

6- استقامت در راه رسیدن به ساحت مقدس امام زمان علیه‌السلام

شیخ عبدالله پیاده رحمه‌الله (19) یکی از عاشقان و دلباختگان حضرت مولا حجت‌ بن ‌الحسن ‌العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. او از همان اوان کودکی محبت فراوانی به خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام داشت.
 
و به خاطر همان عشق و ارادتش به این عزیزان مورد توجه قرار گرفت. او بر اثر بی‌رغبتی به دنیا و عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام، به زیارت مولایمان صاحب‌العصر والزمان ارواحنا فداه نایل گردیده است. یکی از دوستان ایشان نقل می‌کند:
 
ایشان به شخصی که فرزند یکی از علمای بزرگ مشهد بود، اجازه آمدن به منزلش را نمی‌داد و گاهی کم‌توجهی می‌نمود. اما آن فرد دست‌بردار نبود و دوباره می‌آمد و با ایشان صحبت می‌‌کرد
 
. یک روز شیخ عبدا‏لله از او تعریف کرد. گفتم: پس چرا به او بی‌اعتنایی می‌‌کنید؟ گفت: باید چنین کنم تا بدانم که چه اندازه حاضر است از خود گذشتگی نشان دهد. خواستة آن شخص از ایشان، زیارت وجود مبارک حضرت حجت‌بن‌الحسن‌المهدی (ع) بود.(20)
 
از اینجاست که از حضرت مولی الموحدین علیه‌السلام نقل شده که فرموده اند: مَتی تَکْثِرُ قَرْعَ الْبابِ یَفْتَحُ لَکَ؛(21) هر گاه بر کوبیدن دری اصرار ورزی، سرانجام (آن درب) به رویت گشوده خواهد شد.(22)
 

7- درس استقامت برای حضرت داود نبی

نمونه‌ای از این کاربرد را در روایتی دیگر که نقل حکایتی از حضرت داوود نبی علی‌نبینا‌و‌آله‌و‌علیه‌السلام است، بنگرید:
 
آن حضرت در حال عبور از بیابانی مورچه‌ای را دید که مرتب کارش این است که از تپه‌ای خاک برمی‌دارد و به جای دیگری می‌ریزد. از خداوند خواست که از راز این کار آگاه شود...،
 
 مورچه به سخن آمد که معشوقی دارم که شرط وصل خود را آوردن تمام خاک‌های آن تپه در این محل قرار داده است! حضرت فرمود:
 
 با این جثة کوچک، تو تا کی می‌توانی خاک‌های این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی؟ و آیا عمر تو کفایت خواهد کرد؟! مورچه گفت: همة اینها را می‌دانم، ولی خوشم!
 
 اگر در راه این کار بمیرم، به عشق محبوبم مرده‌ام! در این جا حضرت داوود علیه‌السلام منقلب شد و فهمید این جریان درسی است برای او.(23)
 
این حکایت درسی عبرت‌آموز است برای کسانی که ادعای عشق به مولا را دارند تا بنگرند که آیا به این میزان از همت و تلاش برای رسیدن به آن سرور عزیز رسید‌ه‌اند یا نه؟! البته ناگفته نماند که دشواری‌ها و پایداری و پایمردی است که عشق و محبت را سهل و آسان می‌سازد.
 

8- نیاز امت اسلامی به تداوم ایستادگی
حقایق گرانبها و آیات بینات الهی در حوادث یک سال اخیر در این منطقه بیش از اینها است و برای‌اهل تدبر، دیدن و شناختن آن دشوار نیست.
 
 لیکن با این همه، امروز همه‌ی امت اسلامی و بویژه ملتهای به‌پاخاسته، نیازمند دو عنصر اساسی‌اند:
 
تداوم ایستادگی و پرهیز شدید از سست شدن عزم راسخ. فرمان الهی به پیامبر اعظم (صلّی اللَّه علیه و ءاله و سلّم) در قرآن چنین است.:
 
«فاستقم کما امرت و من تاب معک و لاتطغوا»(24) و «فلذلک فادع و استقم کما امرت»،(25) و نیز از زبان حضرت موسی (علیه‌السّلام):
 
 «و قال موسی لقومه استعینوا باللَّه و اصبروا انّ الارض للَّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین».(26)
 
مصداق بزرگ تقوا در این دوره برای ملتهای به‌پاخاسته آن است که حرکت مبارک خود را متوقف نسازند و خود را سرگرم دستاوردهای این مقطع نکنند.
 
این است بخش مهم از تقوائی که دارندگان آن، به وعده‌ی «عاقبتِ نیک» سرافراز گشته‌اند(27)
 

9- لزوم استقامت در اهداف و مبانی الهی نظام
ما در نظام جمهوری اسلامی اهداف و مبانی و ارزشهایمان الهی است، لیکن ابزارها و روشها و انسانهایمان، مادی و بشری‌اند و آن اهداف الهی را هم صدیقین، انبیاء، معصومین و ملائکه نمی‌خواهند در جامعه‌ی ما عمل کنند،

 و بلکه همین انسانها و آدمهای معمولی - که ملاحظه می‌کنید - می‌خواهند عمل کنند و آن اهداف والا و عالی را تحقق ببخشند. بنابراین، احتمال خطا و آسیب‌پذیری در همه‌جا وجود دارد.
 
 البته به‌خاطر همین خطاها هم است که آسیب‌پذیریها به‌وجود می‌آید؛ لذا یک وظیفه‌ی عمده‌ی همه‌ی مسؤولان در بخشهای مختلف، این است که دائماً خود را رصد کنند؛ خطاهای خودشان را شناسایی کنند و آن خطاها را اصلاح کنند.

 و از خطاهای گذشته‌ی خودشان عبرت بگیرند؛ ما همه به این کار موظفیم و باید از اشتباهاتی که کرده‌ایم، یا اشتباهاتی که دیگران کرده‌اند، عبرت بگیریم و با دقت و پیگیری، اشتباهات و خطاهای خودمان را پیدا کنیم و آنها را برطرف کنیم.

در اهداف و مبانی، ملاک ما باید «فاستقم کما امرت»(28) باشد. به‌هیچ‌وجه عدول از مبانی و عدول از ارزشها جایز نیست؛ اهداف، اهداف الهی است و هیچ تردید، شک یا ارتدادی از این اهداف جایز نیست.

اما در روشها بایستی تکامل، اصلاح، تغییر و رفع خطا، جزو کارهای دائمی و برنامه‌های همیشگی ما باشد؛ ببینیم کدام روش ما، ولو به آن عادت کرده باشیم، غلط است آن را عوض و اصلاح کنیم.
 
 باید مراقب باشیم که جای این تعبیرات عوض نشود؛ یعنی ما در زمینه‌ی اهداف، می‌گوییم استقامت؛ باید جای «هدف» را با «روش» اشتباه نکنیم.
 
 استقامت در روشها لازم نیست، استقامت در اهداف لازم است. در کار روشها آزمون و خطا جاری است. البته باید از تجربه‌ها استفاده کنیم که آزمون ما آزمون موفقی باشد.
 
 و نخواهیم که دائم تجربه کنیم و پشت‌سر هم اشتباه؛ اما در زمینه‌ی اهداف، بایستی قرص و محکم بایستیم و یک قدم پایین نیاییم(29)
 

10- استقامت یعنی گم نکردن راه، با وجود اختلاف سیلقه‌ها

ما باید این هدف را از یاد نبریم که استقامت، یعنی بی‌راهه نرفتن، خط را گم نکردن و هدف را فراموش نکردن این امر، این‌قدر حساس و مهم است که خدای متعال به پیامبر با آن عظمت نیز همین توصیه را می‌کند که ما حالا می‌خواهیم به خودمان این توصیه را بکنیم. می‌فرماید:

«فاستقم کما امرت و من تاب معک»(30)؛ مواظب باش راه را گم و اشتباه نکنی. این گم کردن راه، حرف کلی و مبهمی است؛ هر کس می‌گوید که راه این است.
 
 ممکن است دو رفیق یا دو برادر، سلیقه‌ها و دیدگاهها و مبانی مختلفی داشته باشند و در زمینه‌های سیاسی یا اقتصادی، از دو نوع فکر برخوردار باشند و هر کدام بگوید که راه من، راه درستی است. آیا معنای استقامت در راه، این است؟ نه، طبعاً این اختلافات سلایق وجود دارد. (31)

 

 11- پایداری در خطّ مستقیم الهی، علاج مشکلات کشور
وعده‌ی الهی به ما تاکنون در تجربه‌ی شخصی و کوته‌بینانه‌ی ما هم وعده‌ی صادق و عملی بوده است؛ «انّه من یتّق و یصبر فانّ اللَّه لا یضیع اجر المحسنین» (32)

 هرجا ما تقوا پیشه کردیم، صبر کردیم و ایستادگی نشان دادیم، خدای متعال اجر ما را ضایع نکرد؛ اما هرجا وادادگی نشان دادیم، ضربه خوردیم و آن‌جا اختلال به‌وجود آمد؛ الان هم همین‌طور است. خدای متعال به پیغمبرش فرمود: «فاستقم کما أمرت»(33)

استقامت، یعنی در همین خطّ مستقیم پایداری کردن و پافشاری کردن و زاویه‌ای ایجاد نکردن؛ علاج مشکلات کشور ایران همین است و من و شما باید به این نکته توجّه کنیم(34)
  

نتیجه:

در روایات آمده است که پیامبر فرمود: سوره‌ى هود مرا پیر کرد. و گفته‌اند که مراد حضرت این آیه از سوره‌ى هود بوده است. اگر چه فراز نخست این آیه‌ «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ.»
 
در سوره‌ى دیگرى‌  از قرآن مجید نیز آمده، امّا آیه‌ى فوق به چنین خصوصیّتى معروف شده است. شاید سنگینى این آیه، وجود فرازهاى دیگرى از تاریخ است
 
که در آیه بیان نشده و آن، استقامت یاران پیامبر صلى الله علیه و آله است که همه‌ى آنها وفادار نبودند و پیامبر صلى الله علیه و آله از بى‌وفایى و ناپایدارى آنان در ناراحتى بود.

امروز هم، مسئولیت مهم ما مسلمانان و مخصوصاً رهبران اسلامى در این دلایل خلاصه می شود که استقامت، اخلاص، رهبرى مؤمنان، و عدم طغیان و تجاوز، و بدون به کار بستن این اصول، پیروزى بر دشمنانى که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کرده اند،

و از تمام وسائل فرهنگى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و نظامى بر ضد ما بهره گیرى مى کنند، امکان پذیر نمى باشد.
آرى، مجموع این جهات، دست به دست هم داد، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آن چنان در زیر بار مسئولیت فرو برد، که حتى مجال لبخند زدن را از او گرفت و او را پیر کرد!.
 
به هر حال، این تنها دستورى براى دیروز نبود، بلکه براى امروز و فردا و فرداهاى دیگر نیز هست.
 

پی نوشت:

1. آیه 109 سوره هود
2. آیه 110 سوره هود
3. آیه 111 سوره هود
4. آیه 112 سوره هود
5. نور الثقلین، ج 2، ص 334.
6.مجمع‌البیان، ذیل آیه 118 همین سوره.
7.روح‌المعانى، ج 11، ص 179
8.مجمع‌البیان ذیل آیه 118 همین سوره.
9.روح‌المعانى، ج11، ص‌179.‌
10. تفسیر «مجمع البیان»، جلد 5، صفحه 199 ـ «بحار الانوار»، جلد 17، صفحه 52 ـ تفسیر «المیزان»، جلد 11، صفحه 66 (انتشارات جامعه مدرسین) ـ «درّ المنثور»، جلد 5، صفحه 202 (انتشارات دار المعرفة).
11 . «درّ المنثور»، جلد 3، صفحه 351 (انتشارات دار المعرفة) ـ تفسیر «المیزان»، جلد 11، صفحه 66 (انتشارات جامعه مدرسین) ـ «فتح القدیر»، جلد 2، صفحه 532 (انتشارات عالم الکتب).
12.آیه 109 سوره هود
13.تفسیر نورجلد 4 - صفحه 124
14.تفسیر نورجلد 4 - صفحه 125
15.تفسیر نورجلد 4 - صفحه 126
16. تفسیر نورجلد 4 - صفحه 127
7. محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 351.
18.حسین شریعتمداری سر دبیرروز نامه کیهان
19.شیخ عبدالله از اهالی لردگان بود که به خاطر مخالفت با برخی از کسانی که در پرداخت خمس آل محمد‌سلام‌الله‌علیهم سستی ورزیده بودند، به شهر قم هجرت کرد و از آن پس مورد تکریم الهی قرار گرفت. آن بزرگوار به طور معمول، سحرگاهان در خدمت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به زیارت مشغول بود. او مردی تمیز و نظیف و بسیار متواضع بود. اینک قبر شریفش در قبرستان بقیع قم در نزدیکی جمکران قرار دارد. ایشان شهیر بود که دارای طی‌الارض و کمالات معنوی خاصی است و مورد عنایت اهل معنا و کمال بود. از مرحوم دولابی شنیدم که مردم بین راه مشهد ایشان را می شناختند و برای او نذر می کردند. لباس نوی ایشان معمولا هدایای اهل محبت به او بود. رضوان خداوند بر او و همه سالکان راه.
20.صادق حسینی، در کوچة عشق، ص 99.
21.کلینی، کافی، ج 2، ص 486،‌ ح 2.
22.حدیث دیگری با همین مفهوم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نقل شده که فرمود: مَنْ قَرَعَ باباً وَ لَجَّ وَلَجَ. جلال الدین بلخی در مثنوی خود این حدیث شریف را به نظمی شیوا درآورده است:
گفت پیغمبر که چون کوبی دری عاقبت زان در برون آید سری
23.محمد، محمدی ری شهری، کیمیای محبت ، ص58.
24. سوره مبارکه هود آیه ۱۱۲
25.سوره مبارکه الشورى آیه ۱۵
26.سوره مبارکه الأعراف آیه ۱۲۸
27. پیام رهبر انقلاب به کنگره عظیم حج/(1390/08/14)
28. سوره مبارکه هود آیه ۱۱۲.
29. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری:(نظام جمهوری اسلامی ایران, مقاومت, کارگزاران نظام): .۱۳۸۳/۰۶/۳۱
30. سوره مبارکه هود آیه ۱۱۲
31. بیانات در دیدار کارگزاران نظام(1369/09/14)
32.سوره مبارکه یوسف آیه 90
33.سوره مبارکه هود آیه ۱۱۲
34.بیاناترهبر در دیدار کارگزاران نظام (۱۳۸۲/۰۵/۱۵)

 
منابع:
https://old.makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=2&mid=21038&catid=0&pid=61877
https://www.shiaquest.net/monasebat/valiasr-aj/8265-2015-08-19-18-49-07.html
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=11&npt=7
http://abbasdavudi.ir/post/Sore_Hod_Piri_Payambar
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/245027
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/320138
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33259
https://wiki.ahlolbait.com/آیات 109 تا 112 سوره هود
https://hawzah.net/fa/Question/View/63255
https://www.pishkhan.com/news/260245
https://ardabil.iqna.ir/fa/news/3783338
https://www.pasokhgoo.ir/node/96117
https://www.pasokhgoo.ir/node/1307
https://www.afkarnews.com
 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط