مقدمه:
رهبر معظم انقلاب طی حضور اخیرشان در منزل رئیسجمهور شهید برای تسلیت گویی، توصیهی معنوی ای نیز به خانوادهی شهید برای آرامش قلبی داشتهاند. در ادامه روایت این موضوع را میخوانید:رهبر انقلاب به یکی از دعاهای موجود در مفاتیحالجنان اشاره میکنند. توضیح میدهند که دعایی است مربوط به نمازهایی که درنجف خوانده میشود و مستحب است که بعد از هر نماز خوانده شود. فیالمجلس هم با حافظهی قویای که دارند گریزی به فقراتی از آن میزنند:
اللّٰهُمَّ لَابُدَّ مِنْ أَمْرِکَ، وَلَابُدَّ مِنْ قَدَرِکَ وَلَابُدَّ مِنْ قَضَائِکَ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِکَ؛ خدایا از دستورت و تقدیرت و قضایت چارهای نیست و هیچ نیرو و توان جز به خدای بلندمرتبهی بزرگ نیست.
اللّٰهُمَّ فَمَا قَضَیْتَ عَلَیْنَا مِنْ قَضَاءٍ أَوْ قَدَّرْتَ عَلَیْنَا مِنْ قَدَرٍ فَأَعْطِنَا مَعَهُ صَبْراً یَقْهَرُهُ وَیَدْمَغُهُ و َاجْعَلْهُ لَنا صَاعِداً فِی رِضْوانِکَ؛
پس آنچه بر ما از قضایی که حتم کردی یا از تقدیری که مقدّر نمودی، همراه آن به ما صبری عطا کن که بر آن چیره شود و آن را درهم کوبد و آن شکیبایی را برای ما، نردبانی به سوی خشنودی و لطفت قرار ده.
مقام رهبری می فرمایند این دعا که فقط مخصوص نجف نیست؛ در مفاتیح پیدایش کنید و بخوانید. مشخصاً هم اشاره دارند که بعد از نماز شب هم میشود آن را خواند.
با توجه به این مقدمه اشاره ای به بحث رضای الهی با استفاده از بیانات مقام معظم رهبری (زیده عزه) در سخنرانی های متعدد خواهیم داشت.
رضایت الهی از دیدگاه مقام رهبری
رضای الهی و نیّت خدایی
همهی ما بدانیم که تا در راه خدا و برای خدا کار میکنیم، حرکت میکنیم، حرف میزنیم، خدا به ما کمک خواهد کرد؛ این وعدهی الهی است: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم (1)
الَّذینَ أُخرِجوا مِن دِیارِهِم بِغَیرِ حَقٍّ إِلّا أَن یَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ یُذکَرُ فیهَا اسمُ اللَّهِ کَثیرًا ۗ وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ(2)
همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
اگر نیّت شما نصرت خدا است، بلاشک خدای متعال به شما کمک خواهد کرد؛ گاهی طریقهی کمک را خودمان میفهمیم، تشخیص میدهیم،
گاهی هم نمیفهمیم، میبینیم کمک شدیم، میبینیم کار راه افتاد، کار پیش رفت؛ این کمک الهی است. نیّتها را خدایی کنیم. نیّت خدایی هم به این معنا نیست که هر وقت بخواهیم یک حرکتی انجام بدهیم، همان جا مثلاً فرض کنید بگوییم این کار را انجام میدهم برای رضای خدا؛ نه،.
همین که شما به مردم رحم میکنید، این نیّت خدایی است؛ همین که شما به کشور میخواهید خدمت کنید، این یک نیّت خدایی است؛ همین که شما میخواهید یک کار هنری خلق کنید که چهار نفر را هدایت کند، این نیّت خدایی است. با نیّت خدایی که وارد بشویم، خدای متعال هم کمک خواهد کرد.(3)
رضای الهی و خدمت به مردم
اسم رمز دولتهای ما باید این باشد: کسب رضای الهی و کار برای مردم؛ اصلاً باید هدف را در این دو جمله خلاصه کنیم. اگر رضای الهی هدف انسان شد، این در همهی فعّالیّتهای ما، در همهی اقدامهای ما، در نوع کارکرد ما اثر خواهد گذاشت.آن وقتی که شما در خانه دارید فکر میکنید برای کاری که بر عهدهی شما است یا کار وزارت را که سنگین بوده، ناچار شدید شب ببرید خانه و در خانه روی آن کار کنید، هیچ کس نمیفهمد، هیچ کس به شما احسنت نمیگوید برای این کار، کسی اطّلاع ندارد، امّا شما این کار را میکنید؛
برای چه؟ برای رضای الهی؛ این درست است؛ در کارکرد ما اثر میگذارد، در انتصابات ما اثر میگذارد. یک جملهای در صحیفهی سجّادیّه هست دربارهی همین مسئلهی رضای الهی؛ عرض میکند به خدای متعال، میفرماید:
مُؤثِراً لِرِضاکَ عَلىٰ ما سِواهُما فِی الاَولِیاءِ وَ الاَعداء؛ من رضای تو را ترجیح بدهم بر هر انگیزهی دیگری؛ اگر این شد، حَتّىٰ یَأمَنَ عَدُوّی مِن ظُلمی وَ جَوری وَ یَیأَسَ وَلِیّی مِن مَیلی وَ انحِطاطِ هَوای: مُؤْثِراً لِرِضَاک عَلَی مَا سِوَاهُمَا فِی الْأَوْلِیاءِ وَ الْأَعْدَاءِ، حَتَّی یأْمَنَ عَدُوِّی مِنْ ظُلْمِی وَ جَوْرِی، وَ ییأَسَ وَلِیی مِنْ مَیلِی وَ انْحِطَاطِ هَوَای :
«[بارخدایا! ... دوری از خطاها و برکناری از لغزشها را ... روزیام فرما، آنسان که ...] رضا و خوشنودیات را دربارهی دوستان و دشمنان بر غیر طاعت و رضایت برگزینم، تا دشمنم از ستم من آسوده و دوستم از میل و روآوردن هواى نفْسم (به نفع او) نومید گردد.»(4) ین خیلی مهم است.(5)
رضای الهی مقدمه معرفت
تلاوت قرآن مقدّمهی عمل است، مقدّمهی معرفت است، مقدّمهی آشنایی است. ما به سهم خودمان ببینیم در این عرصهی عمل چه کار میتوانیم بکنیم.اوّلش این است که یاد خدا را فراموش نکنیم؛ بعد، این است که تقوای الهی را معیار کار خودمان قرار بدهیم؛ اینها کارهای آسان است، اینها کارهای ممکن است، اینها کارهای نشدنی نیست که بگوییم «چه جوری؟».
به یاد خدا باشید: یااَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکرًا کَثیرًا * وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلًا؛ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذکُرُوا اللَّهَ ذِکرًا کَثیرًا (6) ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد کنید،
هر کاری انسان میخواهد بکند، به این فکر باشد که آیا این کار موافق رضای الهی است یا نیست؛ اگر احراز نکرد که مخالف رضای الهی است اشکالی ندارد، لکن مواظب باشد که مخالف رضای الهی نباشد؛این ذکر الهی است. ذکر فقط به زبان نیست؛ توجّه به این معنا، ذکر الهی است.(7)
کسب رضایت الهی
ما در روزهای پایانی ماه رمضان هستیم. از این ریاضت یکماهه و لطافت و رقّتی که برای شما بهطور طبیعی بر اثر روزه، بر اثر دعا و عبادت حاصل شده، حدّاکثر استفاده را بکنید. تحکیم رابطهی با پروردگار، کمککننده است، گرهگشا است. این مطالبی که در اینجا ذکر شد، بخشهای کوچکی از مشکلات ما و مشکلات کشور ما و مشکلات انقلاب ما و نظام ما است.
خیلی مشکلات در بخشهای گوناگون وجود دارد که باید برطرف بشود با همّت من و شما، با تلاش من و شما؛ ارتباط ما با خدا به ما قدرت میدهد، به ما امید میدهد، به ما دلخوشی میدهد.
علاوه بر اینکه همهی این بحثهای دنیایی، مقدّمه است؛ مقدّمه است برای تعالی روحی، برای عروج؛ قدر بدانید ماه رمضان را. این دعای:
« نْ کُنْتَ رَضِیتَ عَنِّی فِی هذا الشَّهْرِ فَازْدَدْ عَنِّی رِضا، وَ إِنْ لَمْ تَکُنْ رَضِیتَ عَنِّی فَمِنَ الآنِ فَارْضَ عَنِّی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین.»(8) دعای مهمّی است؛
اگر در این ماه از من خشنود بودهاى، بر خشنودیات از من بیفزا، و اگر خشنود نبودهاى از هم اکنون از من خشنود شو، اى مهربانترین مهربانان..(9)
رضای الهی و اخلاص,
اخلاص یعنی همهی کارها برای خدا، برای رضای الهی، برای اجرای امر الهی(10)رضای الهی و رقابت انتخاباتی
رقابت سالم این است که همه خوب بازی کنند، همه خوب حرکت کنند. شرط اوّل همینطور که عرض کردیم، شرکت همگان است؛ همه بیایند.بنده در صحبت قبلی هم این را به همه گفتم که آن کسانی که ممکن است نسبت به نظام جمهوری اسلامی هم حتّی مسئله داشته باشند، نسبت به امنیّت کشور که دیگر مسئله ندارند، نسبت به اقتدار کشور که دیگر مسئله ندارند.
خب، امروز این نظام، امنیّت کشور را حفظ کرده است، پیشرفت کشور را تسریع کرده است، به این ملّت عزّت داده است؛
اینها که دیگر قابل انکار نیست، اینها را که دوست دارند؛ [پس] وارد این میدان بشوند برای عزّت بخشیدن به ایران و ایرانی، برای استمرار امنیّت ملّی، برای تضمین پیشرفتی که بحمدالله از اوّل انقلاب شروع شده و تا امروز بیوقفه پیش رفته؛ برای اینها باید وارد بشوند.
همه باید وارد بشوند. البتّه آنکسی که محض رضای خدا و برطبق وظیفه وارد میدان میشود، علاوه بر این خیرات، یک دستاورد دیگری هم دارد که بسیار عظیم است و آن دستاورد، رضای الهی است، رضای خدا است. این، شرط اوّل است:
همه وارد بشوند و با نشاط وارد بشوند؛ و من به شما عرض بکنم که وارد هم میشوند. این ملّتی که ما دیدهایم .
و این آگاهی و بصیرتی که این ملّت از خود نشان داده، به فضل الهی، به اذن الهی، به توفیق الهی انشاءالله ملّت عزیزمان وارد خواهد شد.(11)
رضای الهی و مقام رضا
پروردگارا! برکات خودت را بر این جمع نازل کن. پروردگارا! برکات خودت را بر ملت ایران نازل کن؛ برکات و فضل خودت را بر نیروهای مسلح ما، بر ارتش جمهوری اسلامی نازل بفرما. پروردگارا!مهربانی و پیوند و اخوت و دوستی و صمیمیت را بین سازمانهای نیروهای مسلح، از ارتش و سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و دیگران، مستحکمتر از همیشه بگردان.
پروردگارا! به محمد و آل محمد، ما را از جملهی آن بندگانی قرار بده که فرمودی: « وَالسّابِقونَ الأَوَّلونَ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعوهُم بِإِحسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ وَأَعَدَّ لَهُم جَنّاتٍ تَجری تَحتَهَا الأَنهارُ خالِدینَ فیها أَبَدًا ۚ ذٰلِکَ الفَوزُ العَظیمُ
پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ!(12)
پروردگارا ! ما را از جملهی آن بندگانی قرار بده که وعدهی دفاع و حمایت از آنها را دادی. پروردگارا! دعای ولیعصر (ارواحنا فداه) را شامل حال ما و مستجاب دربارهی ما بفرما.
قالَ اللَّهُ هٰذا یَومُ یَنفَعُ الصّادِقینَ صِدقُهُم ۚ لَهُم جَنّاتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدینَ فیها أَبَدًا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ ۚ ذٰلِکَ الفَوزُ العَظیمُ:
خداوند میگوید: «امروز، روزی است که راستی راستگویان، به آنها سود میبخشد؛ برای آنها باغهایی از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن میگذرد، و تا ابد، جاودانه در آن میمانند؛ هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند؛ این، رستگاری بزرگ است!»(13)
لا تَجِدُ قَومًا یُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَالیَومِ الآخِرِ یُوادّونَ مَن حادَّ اللَّهَ وَرَسولَهُ وَلَو کانوا آباءَهُم أَو أَبناءَهُم أَو إِخوانَهُم أَو عَشیرَتَهُم ۚ أُولٰئِکَ کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الإیمانَ وَأَیَّدَهُم بِروحٍ مِنهُ ۖ وَیُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدینَ فیها ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ ۚ أُولٰئِکَ حِزبُ اللَّهِ ۚ أَلا إِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ المُفلِحونَ(14)
هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمییابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛
آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده، و آنها را در باغهایی از بهشت وارد میکند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن میمانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان نیز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللّه» اند؛ بدانید «حزب اللّه» پیروزان و رستگارانند.
جَزاؤُهُم عِندَ رَبِّهِم جَنّاتُ عَدنٍ تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدینَ فیها أَبَدًا ۖ رَضِیَ اللَّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ ۚ ذٰلِکَ لِمَن خَشِیَ رَبَّهُ :
پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ همیشه در آن میمانند! (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند؛ و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد!(15)(16)
رضای الهی واعتماد به وعده الهی
امام آن وقتی که تنها بود، مبتلای به ترس نشد، مبتلای به یأس نشد؛ آن وقتی هم که همهی ملت ایران یکصدا نام او را فریاد زدند، بلکه ملتهای دیگر هم به او عشق ورزیدند و این را ابراز کردند، دچار غرور نشد.آن وقتی که خرمشهر به وسیلهی متجاوزین عراقی از دست رفت، امام مأیوس نشد؛ آن وقتی هم که خرمشهر را رزمندگان ما با دلاوری و فداکاری خود گرفتند، امام مغرور نشد؛ فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»؛
یعنی ما هیچکارهایم. در همهی حوادث گوناگون دوران زعامت آن بزرگوار، امام همینجور بود. آن وقتی که تنها بود، وحشت نکرد؛ آن وقتی که غلبه و قدرت با او بود، مغرور نشد؛ غفلت هم نکرد. این اعتماد به خداست. وقتی رضای خدا بود، قضیه این است.
به وعدهی الهی باید اعتماد کرد. خدای متعال در سورهی «انّا فتحنا» میفرماید وَیُعَذِّبَ المُنافِقینَ وَالمُنافِقاتِ وَالمُشرِکینَ وَالمُشرِکاتِ الظّانّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوءِ ۚ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ ۖ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِم وَلَعَنَهُم وَأَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ ۖ وَساءَت مَصیرًا:
و (نیز) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد میبرند مجازات کند؛ (آری) حوادث ناگواری (که برای مؤمنان انتظار میکشند) تنها بر خودشان نازل میشود! خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنم را برای آنان آماده کرده؛ و چه بد سرانجامی است! (17)
خصوصیت منافق و مشرک از جمله این است که به خدا سوءظن دارند، وعدهی الهی را قبول ندارند، باور ندارند. اینکه خدا میگوید: « الَّذینَ أُخرِجوا مِن دِیارِهِم بِغَیرِ حَقٍّ إِلّا أَن یَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ یُذکَرُ فیهَا اسمُ اللَّهِ کَثیرًا ۗ وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ:
همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند،.
دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.»،(18)
این را آدم مؤمن با همهی وجود قبول دارد؛ منافق این را قبول ندارد. خداوند میفرماید: « وَیُعَذِّبَ المُنافِقینَ وَالمُنافِقاتِ وَالمُشرِکینَ وَالمُشرِکاتِ الظّانّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوءِ ۚ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ ۖ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِم وَلَعَنَهُم وَأَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ ۖ وَساءَت مَصیرًا:
و (نیز) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد میبرند مجازات کند؛ (آری) حوادث ناگواری (که برای مؤمنان انتظار میکشند) تنها بر خودشان نازل میشود! خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنم را برای آنان آماده کرده؛ و چه بد سرانجامی است!(19)
کسانی که به خدا سوءظن دارند، وضعیتشان اینجور است. امام به وعدهی الهی اطمینان داشت. ما برای خدا مجاهدت میکنیم،.
قدم برای خدا برمیداریم، همهی تلاش خودمان را به میدان میآوریم؛ نتیجه را خدای متعال - آنچنان که وعده فرموده است - تحقق خواهد داد.
ما برای تکلیف کار میکنیم؛ اما خدای متعال بر همین عمل برای تکلیف، بهترین نتیجه را به ما خواهد داد. این یکی از خصوصیات مشی امام و خط امام است. راه انقلاب، صراط مستقیم انقلاب این است.(20)
رضای الهی علت نزدیکترشدن به قرب الهی
نخبه شدن یک امتیاز است بلاشک، عالم شدن یک امتیاز است، شاعر شدن یک امتیاز است؛ اما این امتیاز آنوقتی به هزار برابر خود ارزش پیدا خواهد کرد که مورد قبول و توجه پروردگار عالم قرار بگیرد و «قبول آنگه شود».به قول سعدی، که باید پیش خدای متعال قبول شود و راه قبول شدنش هم دشوار نیست. کاری را انتخاب کنید که به عقیدهی خودتان به سود کشورتان و آیندهی کشورتان است .
و در آن کار استعداد نخبهگون خود را به کار بیندازید و آن را دنبال کنید و قصدتان این باشد که از این کار به مردم سود برسانید؛ .
این شد کاری که برای خداست. کار برای خدا فقط این نیست که انسان با زبان بگوید و به زبان بیاورد: پروردگارا! من این کار را انجام میدهم محض رضای تو و برای خاطر تو.
گاهی پس به زبان هم انسان این را میآورد؛ در حالی که دلش اینجور نیست. کار برای رضای خدا باشد. خدای متعال گفته است:
«خیرکم انفعکم للنّاس»؛ بهترین شما برای مردم که سودمند بودید، در درگاه قرب الهی نزدیکترید؛ بالاترید. ببینید، نظام ارزشیِ اسلام این است. در درجات قرب الهی بالا میروید، وقتی کاری به نفع مردم انجام دادید.(21)
رضای الهی و تربیت دینی
اگر میخواهید کار معلمیِ شما مورد رضای خدا و نسلهای آینده قرار گیرد و در انجام وظیفهتان از شما به نیکی یاد شود، بچهها را متدین بار بیاورید.(22)رضای الهی و ملت در امتحانات الهی
البته اینها [زلزلهی بم] برای یک ملت و برای مردم یک شهر امتحان الهی است. بلا به معنای امتحان و برای ابتلاء است. این امتحانِ سخت بر مردم بم و در درجهی بعد بر همهی ملت ایران وارد شد.باید از این ابتلاء و امتحان الهی همه سربلند بیرون بیایند و بدانند آنچه خدای متعال را خشنود میکند، این است که ما در کار و رفتار و عملکردِ خود بازنگری کنیم و نقصها، ضعفها و خطاها را از خودمان بزداییم.
یک ملت اگر از تجربهها درس بگیرد و راه خود را با صراط مستقیم الهی تطبیق کند، مصداقِ « قالَ اللَّهُ هٰذا یَومُ یَنفَعُ الصّادِقینَ صِدقُهُم ۚ لَهُم جَنّاتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدینَ فیها أَبَدًا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ ۚ ذٰلِکَ الفَوزُ العَظیمُ
خداوند میگوید: «امروز، روزی است که راستی راستگویان، به آنها سود میبخشد؛ برای آنها باغهایی از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن میگذرد، و تا ابد، جاودانه در آن میمانند؛ هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند؛ این، رستگاری بزرگ است!» (23)» خواهد شد.(24)
عمر، چیزِ بیاعتباری است؛ هیچ نمیشود اطمینان داشت که ما تا فردا، تا آخر دوره و تا یک دورهی دیگر هستیم و این فرصت را داریم.
در اوّلِ تشکیل این مجلس که ما شما برادران و خواهران عزیز را در همین حسینیه زیارت کردیم، جمعی در بین ما حضور داشتند که الان نیستند.
آنها هستند و عملشان؛ آنها هستند و نیّاتشان؛ آنها در محضر خدای متعال هستند. امیدواریم خداوند متعال با آنها با نهایت رحمت و مغفرت و فضل خود رفتار کند و مقاماتشان را انشاءاللَّه عالی گرداند.
بههرحال ما، هم فرصت استغفار و هم فرصت عمل داریم. آنهایی که رفتند، دیگر این فرصتها را ندارند: «و فیالاخرة عذابٌ شدیدٌ و مغفرةٌ من اللَّه و رضوان(25)»؛
باید برای یکی از این دو، هدفگیری کرد؛ از این دو حالت خارج نیست. یا مغفرت و رضوان الهی است، یا خدای نخواسته خشم و سخط الهی. تأمین کننده هم جز خود ما کس دیگری نیست. اگر قرار است فضل الهی شامل ما شود، یا رحمت و مغفرت الهی ما را دریابد، باز با خواست خود ماست؛ باید خود ما آن رحمت را بخواهیم:
«لیس یردّ غضبک الّا حلمک و لا یرّد سخطک الّا عفوک و لا یجیر من عقابک الّا رحمتک و لا ینجینی منک الّا التّضرع الیک(26)». باید به خدای متعال متوسّل و متضرّع شد.(27)
رضای الهی از ویژگیهای مؤمنان
من مواعظ النبی صلی الله علیه وآله وسلّم:من أصبح من أمتی وهمّته غیراللّه فلیس من اللّه ومن لم یهتمّ بأمور المسلمین فلیس منهم ومن أقرّ بالذل طائعاً فلیس منّا أهل البیت.(28)هرکس که صبح کند درحالی که در انگیزهها و نیتهایش رضای الهی نقش و تأثیر نداشته باشد، جزء جنداللّه و عاملان للّه، محسوب نمیشود و هرکس که صبح کند و نسبت به مصالح و مفاسد مردم و جامعه مسلمین بیتفاوت باشد در زمره مسلمین واقعی، به حساب نمیآید.
اهتمام به امور مسلمین مصادیق مختلفی دارد. مصداق اعلایش اهتمام به امور امت اسلامی و عزت و اقتدار و حکومت مسلمین است و مصداق دیگرش رسیدگی به حوائج ضعفاء و مستمندان است.
هرکس که با رغبت تن به ذلت دهد از ما اهل بیت نیست. باید دانست که تسلیم با ذلت، تنها در مقابل قدرتمندان سیاسی نیست بلکه ذلت در مقابل ثروتمندان و سرمایهداران را نیز شامل میشود.
انسان نباید برای حرص و طمع و حطام دنیوی، خود را ذلیل کند. در روایتی وارد شده است که مؤمن همه چیز را میپذیرد جز ذلت را.
«وَ قَالَ ص مَنْ أَصْبَحَ مِنْ أُمَّتِی وَ هِمَّتُهُ غَیْرُ اللَّهِ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُؤْمِنِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ أَقَرَّ بِالذُّلِّ طَائِعاً فَلَیْسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْت»
از امّتم آن کس که صبح کند و تلاشش غیر دستور خدا باشد از خدا نیست، و کسى که اهتمام به کارهاى مسلمین نورزد از ایشان نیست، و آن کس که با میل خود به خوارى تن دهد از ما أهل بیت نخواهد بود.
«قال ابو عبد اللَّه علیه السّلام: انّ اللَّه عزّ و جلّ فوّض الى المؤمن اموره کلّها و لم یفوّض الیه ان یذلّ نفسه»
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرموده: خداوند تمام کارهاى مسلمان را بخود او واگذار کرده و در اختیارش قرار داده است ولى باو اختیار نداده که خود را ذلیل و خوار نماید. (29)(30)
رضای الهی و آرامش درونی
من وصیّة النّبی بامیرالمؤمنین علیهماالسّلام: «یا علی ان من الیقین»؛ از مراتب یقین یکی این است که «ان لا ترضی احدا بسخط اللَّه و لا تحمد احدا بما اتاک اللَّه»؛ آنچه را که خدا به تو عنایت کرده، دیگری را منعم آن نعمت ندانی و او را بهخاطر آن نعمت حمد نکنی.«ولا تذم احدا علی مالم یؤتک اللَّه»؛ چیزی هم که خدای متعال از تو باز داشته و به تو نداده، تقصیر آن را گردن دیگری نیندازی و بهخاطر آنچه که خدا به تو نداده، کسی را مذمّت نکنی.
«فان الرزق لا یجره حرص و حریص»؛ هیچ حرصی از سوی هیچ حریصی نمیتواند رزق را بهسوی او بکشاند. «و لا تصرفه کراهة کاره»؛ همچنان که کراهت هیچ کارهی هم نمیتواند رزق را از کسی باز بدارد.
«اناللَّه بحکمه و فضله» - حُکم شاید به معنای حکمت و تدبیر الهی باشد - با حکم و فضل خود: «جعل الرَوْح والفرح فیالیقین و الرّضاء» - رَوْح به معنای بهجت، سُرور، آسایش و آرامش - خدای متعال آرامش زندگی و فرح و سُرور را در یقین و رضا قرار داده است.
اگر انسان از حالت ریب و تردید و تزلزل روحی و اعتراض و نارضایی نسبت به همه حوادث زندگی خود خارج شد و به مقام رضا رسید، خدای متعال رَوْح و فرح - یعنی آرامش - را به او عنایت خواهد کرد.
یا علی إن الیقین أن لا ترضی أحدا على سخط الله و لا تحمدن أحدا على ما آتاک الله و لا تذمن أحدا على ما لم یؤتک الله فإن الرزق لا یجره حرص حریص و لا یصرفه کره کاره فإن الله عز و جل بحکمته و فضله جعل الروح و الفرح فیالیقین و الرضا و جعل الهم و الحزن فی الشک و السخط إنه لا فقر أشد من الجهل و لا مال أعود من العقل و لا وحدة أوحش من العجب و لا مظاهرة أوثق من المشاورة و لا عقل کالتدبیر و لا ورع کالکف عن المحارم و لا حسب کحسن الخلق و لا عبادة کالتفکر و آفة الحدیث الکذب و آفة العلم النسیان و آفة العبادة الفترة و آفة الظرف الصلف و آفة الشجاعة البغی و آفة السماحة المن و آفة الجمال الخیلاء و آفة الحسب الفخر:
امام صادق (ع) از پدرش از جدش از على بن ابى طالب علیهم السلام از پیغمبر (ص) که فرمود: یا على بدرستى که یقین آن است.
که هیچ کس را بر خشم خدا خشنود نگردانى (بر نگزین) و کسى را به خاطر چیزی که خدا به تو داده ستایش ننمائى و کسى را به خاطر چیزی که خدا به تو نداده است.
سرزنش نکنی زیرا که حرص انسان حریص روزی را بدست نمی آورد و کراهت صاحب کراهتى آن را بر نمی گرداند پس بدرستى که خداى عز و جل با حکمت و فضل خویش آسودگی و شادی را در یقین و رضا قرار داده و غم و اندوه را در تردید و خشم قرار داده است.
به درستى که هیچ فقرى سختتر از نادانى و هیچ مالى نافعتر از عقل و هیچ تنهائى وحشتناکتر از خودپسندی و هیچ یارى محکمتر و معتمدتر از مشورت و هیچ عقلى چون تدبیر و عاقبت اندیشى و هیچ پارسائى چون باز ایستادن از محارم خدا و هیچ حسبى چون خوش خلقى و هیچ عبادتى چون تفکر و اندیشه کردن نیست و آفت سخن دروغ گفتن است و آفت علم فراموشى و آفت عبادت سستى و آفت زیرکى خودستایی و آفت شجاعت و دلیرى ستم کردن و آفت بخشش و سخاوت منت گذاشتن و آفت زیبایی تکبر کردن و آفت حسب فخر و نازیدنست(31)
متقابلاً خدای متعال، همّ و حزن و اندوه و امثال اینها را، در شک - یعنی ضدّیقین، حالت دودلی و تردید - و سخط - یعنی خشمگین بودن از همه حوادث - قرار داده است.
چنین انسانی، اگر خدا نیکیای به او دهد، خشمگین است که چرا بیشتر نداد؛ اگر بدیای به او قسمت کند، خشمگین است که چرا متوجّه او شد! برای رسیدن به رَوْح و فرح، بایستی انسان دنبال یقین و رضا بگردد.(32)
رضای الهی و تقوا
اخلاص، یعنی هیچ انگیزهی دیگری را جز انگیزهی الهی و رضای پروردگار و انجام مأموریت و مسؤولیت خدایی، وارد کار نکنید.(33)رضای الهی و تکلیف
اگر کار برای خدا و به قصد انجام تکلیف و کسب مرضات الهی شد، خداوند به آن برکت میدهد، اثر میدهد، جذابیّت میدهد و دلها را به طرف آن جلب میکند.(34)رضای الهی و ایستادگی
راه عزت، راه کرامت، راه سربلندى در دنیا و کسب رضاى الهى در آخرت، راه انقلاب و راه ایستادگى در مقابل دشمنان خداست.(35)رضای الهی و عمل صالح
هر جایی که هستیم و هر کاری که داریم، اول باید نیتمان کسب رضای الهی باشد؛ اساسیترین بخش قضیه همین است. باید خدا را با عمل صالح خشنود کرد.عمل و صلاح، با همند. ما صلاح بدون عمل نداریم. در قرآن، بعد از ایمان، عمل صالح است؛(36) اگرچه طبق بعضی از روایات، ایمان هم عمل است؛ «الایمان هوالعمل».(37)
عمل، جوانحی و قلبی است؛ ارادهیی است که انسان بر قلب و روح خود حاکم میکند. اراده کردن، گاهی - و شاید هم همیشه - مشکلتر و سنگینتر از عمل کردن به جوارح و به جسم است؛ گاهی مشکل قضیهی ما آنجاست.
باید عمل باشد؛ در خط صلاح هم باشد.معیار و فارق صلاح و فساد این است که آیا ما آن کار را برای رضای خدا انجام میدهیم، یا نه. بدیهی است زمانی که ما میخواهیم کاری را برای رضای خدا انجام بدهیم، وقتی این احساس از ما متمشی میشود، که بررسی کرده باشیم
و حُسن عمل و مطلوبیت عمل را فهمیده باشیم، بعد آن را برای رضای خدا انجام بدهیم. پس، در بطن کسب رضای خدا، آگاهی و هشیاری و توجه همهجانبه و تدبیر الهی مؤمن هست.(38)
تقدّم رضایت الهی بر رضایت همه مردم
کارهای حساسی در دستتان است[خطاب به فرماندهان و جمعی از پاسداران کمیته های انقلاب اسلامی]. مبارزهی با منکرات، حساس است.مبارزهی با مواد مخدر، حساس است. مبارزهی با ضد انقلاب، حساس است. مواجههی با انسانها، حساس است.
هر انسانی، دنیایی است. اینها خیلی حساس و مهم است. اگر در نظرمان، قاعدهی شرعی را روشن و مسلّم فهمیدیم و به آن اتکا کردیم، هرکه هرچه میخواهد بگوید، بگوید؛ هر کس بدش میآید، بیاید؛ هر کس خوشش میآید، بیاید. «انّ رضی النّاس لایملک»
ع و قد قلت له یا ابن رسول الله أخبرنی عمن تقبل شهادته و من لا تقبل فقال یا علقمة کل من کان على فطرة الإسلام جازت شهادته قال فقلت له تقبل شهادة مقترف للذنوب فقال یا علقمة لو لم تقبل شهادة المقترفین للذنوب لما قبلت إلا شهادات الأنبیاء و الأوصیاء لأنهم هم المعصومون دون سائر الخلق فمن لم تره بعینک یرتکب ذنبا أو لم یشهد علیه بذلک شاهدان فهو من أهل العدالة و الستر و شهادته مقبولة و إن کان فی نفسه مذنبا و من اغتابه بما فیه فهو خارج عن ولایة الله عز و جل داخل فی ولایة الشیطان و لقد حدثنی أبی عن أبیه عن آبائه ع أن رسول الله ص قال من اغتاب مؤمنا بما فیه لم یجمع الله بینهما فی الجنة أبدا و من اغتاب مؤمنا بما لیس فیه انقطعت العصمة بینهما و کان المغتاب فی النار خالدا فیها و بئس المصیر قال علقمة فقلت للصادق ع یا ابن رسول الله إن الناس ینسبوننا إلى عظائم الأمور و قد ضاقت بذلک صدورنا فقال ع یا علقمة إن رضا الناس لا یملک و ألسنتهم لا تضبط و کیف تسلمون مما لم یسلم منه أنبیاء الله و رسله و حجج الله ع أ لم ینسبوا یوسف ع إلى أنه...».
علقمه گوید به امام صادق(ع) گفتم ای پسر رسول خدا مرا از کسی که شهادتش قبول شود و کسی که شهادتش قبول نشود آگاه کن پس گفت هر کسی که به روش و آیین اسلام باشد شهادت او مجاز است سپس به او گفتم شهادت گناهکار پذیرفته است.
پس گفت ای علقمه اگر شهادت گناهکاران پذیرفته نشود، شهادت کسی جز پیامبران و اوصیاء پذیرفته نشود چرا که آنان معصومند نه باقی مردم پس اگر که به چشم خود نبیند که کسی گناه می کند یا دو نفر شاهد بدان گواهی ندهند همانا که او شایسته عدالت و حیاست و شهادت او مقبول است .
هر چند در پیش خود گناهکار باشد و کسی که پشت سرش از آنچه در اوست بد گوید براستی که از ولایت خدا بلند مرتبه خارج و به ولایت شیطان وارد شده است.
و پدرم از پدران خود مرا روایت کرده اند که رسول خدا (ص) فرمود کسی که غیبت مومنی کند به آن چیزی که در آن است خداوند هرگز آن دو را در بهشت یکجا نمی کند.
و کسی که که غیبت مومنی کند به آن چیزی که در آن نیست پرده عصمت را میان آن دو پاره می شود و غیبت کننده تا ابد در آتش خواهد بود و چه بد سرانجامی است.
علقمه گوید به امام صادق(ع) گفتم ای پسر رسول خدا همانا که مردم کارهای بزرگ (حرف های بد)به ما نسبت می دهند.
و به خاطر آن سینه هایمان تنگ شده است پس گفت ای علقمه براستی که خشنودى مردم را نتوان به دست آورد و جلو زبانهایشان را نتوان گرفت،چگونه در امان مانید از چیزى که پیامبران و فرستادگان و حجتهاى خدا علیهمالسلام از آن در امان نماندند...؟ آیا به یوسف(ع) نسبت ندادند که... (39).
مگر میشود همهی دلها را دانه دانه به دست آورد؟ باید دید حق چیست و حکم خدا کدام است. اعتقادم این است که مهمترین خصلت امام بزرگوار ما این بود که خویش و بیگانه و دوست و آشنا، برایش فرقی نداشت.
حقیقتاً خدا میداند که آن بزرگوار در این دنیای تاریک ظلمانی، مثل یک خورشید، چند صباحی آمد درخشید و رفت، تا مردم بدانند که خورشیدی هم هست.
دیگر بعد از ائمه و معصومین، ما و دیگران هم مثل آن آدم سراغ نداریم. اگر کسی هم بگوید، به نظر من بیانصافی کرده است.
انسانیت باید بفهمد که این گوهر در خزانهی الهی وجود دارد. آن مرد، اگر میفهمید که تکلیف است، عمل میکرد. نگفت که اگر من تنها بمانم، راه حق را خواهم پیمود؟ او، این را راست میگفت.(40)
رضای الهی و شهادت
مرگ برای همه هست. ما اگر در راه خدا بمیریم، به حسب موازین مادّی و ظاهری هم، چیزی از دست ندادهایم. مردن، سرنوشت اجتنابناپذیر هر یک از ماست.این متاعی است که بالاخره از دست ما خواهد رفت؛ ولی این متاع جان به دوگونه از دست میرود: یکی اینکه آن را گم کنیم و دیگر اینکه آن را بفروشیم. کدام بهتر است؟
آنها که در راه خدا کشته نمیشوند، جانشان را گم کردهاند و در مقابل، چیزی در دست ندارند. و آنها که این متاع را در راه خدا میدهند.
و جانشان را در راه او مصرف میکنند، کسانی هستند که آن را فروختهاند و در عوض چیزی گرفتهاند: «اناللَّه اشتری منالمؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة»(41).چ
شهید، جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که بالاترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود.(42)
نتیجه:
آنچه در بیانات رهبری به آن اشاره شده است موارد ی است که هرکدام از مصداق های عملی رئیس جمهور شهید رئیسی می باشد.رضای الهی و نیّت خدایی ،رضای الهی و خدمت به مردم،رضای الهی مقدمه معرفت ، کسب رضایت الهی ، رضای الهی و اخلاص, رضای الهی واعتماد به وعده الهی که شهادت وعده ناگسستنی آن است.
رضای الهی و ملت در امتحانات الهی رضای الهی و آرامش درونی، رضای الهی و تقوا، رضای الهی و تکلیف،تقدّم رضایت الهی در کنار رضایت مردم ار بارزترین اوصاف ایشان بوده است.
قاعدتا اگر این موارد در وجود هر شخصی همچون رئیسی وجود داشته اباشد مصداق بارز شهید زنده بوده است که ختم به شهادت واقعی گردید.
پی نوشت:
1. سوره مبارکه محمد آیه 72 . سوره مبارکه الحج آیه 40
3.مربوط به :بیانات در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت - 1402/06/29
4. صحیفهی سجّادیّه، دعای بیستودوّم
5.مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت - 1402/06/08
6. سوره مبارکه الأحزاب آیه 41
7.مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن - 1398/01/26
8. دعای امام صادق علیهالسلام در دهه آخر ماه رمضان:
9.مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهها - 1396/03/31
10.مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر - 1395/06/30
11. مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران برگزاری انتخابات - 1394/10/30
12.سوره مبارکه التوبة آیه 100
13. سوره مبارکه المائدة آیه 119
14. سوره مبارکه المجادلة آیه 22
15. سوره مبارکه البینة آیه 8
16.مربوط به :بیانات در جمع فرماندهان نیروی زمینی ارتش - 1391/02/03
17. سوره مبارکه الفتح آیه 6
18. سوره مبارکه الحج آیه 40
19. سوره مبارکه الفتح آیه 6
20.مربوط به :خطبههای نمازجمعه در بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1389/03/14
21.بیانات در دیدار نخبگان استان یزد - 1386/10/15
22.مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از معلمان استان کرمان - 1384/02/12
23. سوره مبارکه المائدة آیه 119
24.ومربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1382/11/15
25. سوره مبارکه الحدید آیه 20
26.الصیفة السجادیه ، دعای 48
27.مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس - 1381/03/07
28. تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانی، ص 58 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 74 ص 164 ؛
29.الکافی، شیخ کلینی، ج 5، ص 63 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 64، ص 72 ؛
30.مربوط به :شرح حدیث جلسه سی و یکم/ویژگی مؤمنان در انگیزه و رفتار - 1378/10/21
31.التوحید، شیخ صدوق ص375 ؛ تحفالعقول ، حسن بن شعبه حرّانى ص 6 ؛ المحاسن ، احمد بن ابى عبد اللّه برقى ج 1 ص 16 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 74 ص 63 ؛
32.مربوط به :بیانات در آغاز درس خارج فقه - 1378/06/28
33. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه - 1376/06/26
34.مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج - 1372/02/08
35.مربوط به :بیانات در دیدار مردم استان بوشهر - 1370/10/11
36. سوره مبارکه البقرة آیه 25
37. صحیح بخاری ، بخاری، ج 1 ص 12 ؛ فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج 1 ص 72 ؛ میزان الحکمه ، ری شهری، ج4 ص 3722 ؛
38.بیانات در دیدار مسئولان وزارت کشور - 1370/09/27
39.امالی ،شیخ صدوق،ص102ح3 ،.وسائل الشیعه ج27 ص396ح34045 ، حار الانوارج67ص2ح4
40.مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و جمعی از پاسداران کمیتههای انقلاب اسلامی - 1369/10/10
41. سوره مبارکه التوبة آیه 111
42.مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشآموزان شاهد و مسئولان بنیاد شهید سراسر کشور - 1368/05/25
منابع:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=53887https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=53710
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42253
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36930
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=34429
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=19442
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9524
https://farsi.khamenei.ir/newspart-print?tid=1305
http://drmostafavi.blogfa.com/post/14665