روابط ايران و اسرائيل در دوره دولت دکتر مصدق (9)

در مرداد 1331«حاج امين الحسيني » مفتي اعظم فلسطين و رئيس هيأت عالي فلسطينيان در کنفرانس غرامات، که در لندن برگزار مي شد، از ايران خواست از تقاضاي هيأت مزبور در آن کنفرانس پيرامون بلوکه کردن کمک هاي پرداختي به اسرائيل از سوي آلمان، و نيز پرداخت غرامات اعراب که در سال هاي قبل در جنگ فلسطين از يهوديان
پنجشنبه، 13 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روابط ايران و اسرائيل در دوره دولت دکتر مصدق (9)

روابط ايران و اسرائيل در دوره ي دولت دکتر مصدق (9
روابط ايران و اسرائيل در دوره دولت دکتر مصدق (9)


 

نويسنده:مسعود کوهستاني نژاد




 

ايران و موضوع فلسطين در مجامع بين المللي
 

در مرداد 1331«حاج امين الحسيني » مفتي اعظم فلسطين و رئيس هيأت عالي فلسطينيان در کنفرانس غرامات، که در لندن برگزار مي شد، از ايران خواست از تقاضاي هيأت مزبور در آن کنفرانس پيرامون بلوکه کردن کمک هاي پرداختي به اسرائيل از سوي آلمان، و نيز پرداخت غرامات اعراب که در سال هاي قبل در جنگ فلسطين از يهوديان صدمه خورده بودند، حمايت کند. تقاضاي مفتي فلسطين در وزارت امور خارجه مورد بررسي قرار گرفت. از آن جمله سفارت ايران در آلمان غربي، درخواست مفتي مزبور را يک نوع دخالت در امور داخلي کشورهاي اسرائيل و آلمان قلمداد کرد. همين نظر به عنوان موضع رسمي ايران در کنفرانس غرامات، به مفتي فلسطين اعلام شد.(126)
ولي چند ماه بعد در 27نوامبر1952/ششم آذر1331هنگامي که بار ديگر مفتي فلسطين درخواست خود را تکرار کرد، اين بار وزير امورخارجه وقت- دکتر فاطمي - به طور شفاهي و به وسيله ي سفيرايران در مصر به او پاسخ داد:«نظريات کلي دولت شاهنشاهي، نسبت به کمک و همکاري با کشورهاي مسلمان و عربي است و دولت ايران تا آنجا که بتواند از تخطي دول ديگر و به خصوص دول معظمه ي استعماري به حقوق کشورهاي عربي، مسلمان، آسيايي و آفريقايي جلوگيري خواهد نمود».(127)
در همين رابطه در اسناد ديگر نيز گزارش هايي وجود دارد. از جمله در 30دي ماه 1331، يعني هنگامي که دول عربي و اسلامي خواهان يک موضع متحد در قبال اقدام آلمان غربي در پرداخت غرامت به حکومت اسرائيل بابت وقايع جنگ جهاني دوم، بودند، در ملاقات يکي از مقامات افغاني با «صمصامي» وزير مختار ايران در کابل، نظر دولت ايران مورد استعلام قرار گرفت که در پاسخ وزير مختار ايران اعلام کرد:«جريان گفتگو و کشمکش بين کشورهاي عربي و اسرائيل ، دولت شاهنشاهي ايران همواره مناسبات ودادي خود را با دولت هاي عربي محفوظ داشته است».
در حاشيه ي گزارش مزبور، نظر اداره اول سياسي وزارت امور خارجه بدين شرح اعلام شد :«دولت شاهنشاهي همواره پشتيباني خود را نسبت به دول عربي و اسلامي و آسيايي به ثبوت رسانده، ولي در مورد اقدام دسته جمعي بر عليه دولت آلمان غربي، چون با منافع دولت شاهنشاهي منافات دارد، بايد به وجه مقتضي، هميشه پاسخ هاي کلي داده شود و از هر گونه اقدام دسته جمعي خودداري گردد .اداره ي اول سياسي همچنين بيان مي دارد که نظر فوق به نماينده ي ايران براي شرکت در کنفرانس آسيايي، به عنوان سياست ايران، اعلام شده است ».(128)
همچنين در اوايل فروردين 1332گزارش مهمي از سوي اداره ي پنجم سياسي وزارت امور خارجه (رحمت اتابکي)در مورد رويه ي رسمي ايران در قبال منازعات اعراب با آلمان باختري در موضوع پرداخت غرامت به اسرائيل و نيز منازعات اعراب با اسرائيل، خطاب به مقام ارشد وزارت امور خارجه نوشته شده و از سوي وي مورد تأييد قرار گرفت و با امضاي وزير، به نمايندگي هاي ايران ابلاغ شد. متن گزارش به اين شرح است:
«در مورد تعيين مشي و رويه ي دولت ايران نسبت به دولت آلمان غربي در موضوع پرداخت غرامت و خسارت از طرف دولت آلمان غربي به حکومت اسرائيل و اعتراض دول عربي نسبت به عمل دولت آلمان غربي، نظر اين اداره [اداره ي پنجم سياسي] بر اين است که موقعيت جغرافيايي، روابط سياسي و مذهبي و اقتصادي و عوامل مهم ديگر همواره ايجاب مي نمايد که دولت شاهنشاهي رويه ي پشتيباني از دول عربي و اسلامي و آسيايي را محفوظ نگاهدارد. ليکن اتخاذ اين رويه نبايد موجب تيرگي مناسبات دولت ايران با ساير دول به طور عموم و به خصوص با دولت آلمان غربي گردد و در نتيجه به منافع و حيثيات دولت ايران لطمه وارد شود. اصولاً در اوضاع کنوني جهان و موقعيت حساس ايران، اتخاذ رويه ي قطعي و يک طرفي به هيچ وجه صلاح نيست. بنابراين رويه وژست کلي ايران با حفظ رويه ي جانبداري از دول عربي - اسلامي و آسيايي، بايد به طريقي باشد که ابداً منافاتي با حفظ روابط دوستانه و مناسبات سياسي و اقتصادي ايران و آلمان غربي نداشته باشد. ادارات اول و سوم سياسي رويه ي فوق را پذيرفته اند و اداره ي عهود نيز آن را تأييد نموده است ».(129)
مکاتبات فوق پاسخ اين سؤال که در صورت تضاد بين حمايت از دول عربي، اسلامي و آسيايي با روابط با عموم دول ديگر چه بايد کرد؟ را در ابهام قرار مي داد، ولي در عمل دولت ايران همان رويه ي سابق خود را که گسترش روابط با ديگر کشورها بود، ادامه داد.

روابط ايران با کشورهاي منطقه
 

در سال هاي 32-1330و بالاخص از اوايل سال 1331به بعد، روابط ايران با کشورهاي منطقه ي خاورميانه و به ويژه عراق، وارد مرحله جديدي شد. پس از تعطيلي کنسولگري ايران در بيت المقدس و شادي و شعف ابتدايي دولت هاي عربي منطقه، ايران توقع حمايت زيادي را از آنان در مبارزه اي که با دولت انگليس در پيش گرفته بود، داشت. ولي به مرور زمان، چنين حمايتي هيچ گاه صورت وقوع نيافت. اين موضوع به ويژه در مورد عراق عينيت بيشتري يافت. ايران پس از شروع درگيري با انگلستان، کراراً دولت عراق را به دليل استفاده انگليسي ها از قلمرو آن کشور عليه ايران،، مورد اعتراض قرار داد. ولي اين اعتراضات منجر به نتيجه اي نمي شد.
در رابطه با ديگر کشورهاي عربي هم ايران تا اواسط سال 1331، کماکان موضع ضد اسرائيلي خود را تداوم داد. در اواسط ارديبهشت 1331، آيت الله کاشاني در ديدار با هيأت نمايندگي مجلس اوقاف اسلامي دمشق اظهار داشت :«ماشناسايي خود را از دولت يهودي اسرائيل پس گرفتيم، چون حکومت سابق ايران که يک دولت انگليسي بود، اسرائيل را به رسميت شناخته بود و اکنون همه ي کشورهاي اسلامي و عربي بايد براي درهم شکستن اسرائيل و بازگشت شهرهايي که اسرائيل غضب کرده به صاحبان واقعي آن، هماهنگ شوند».(130)
ولي چند روز پس از آن در اوايل خرداد «ابراهيم زند» سفير ايران در آنکارا، در نامه اي به وزارت امور خارجه، ضمن اعلام خبر اجازه دادن «دولت مصر به يک کشتي ايتاليايي حامل آذوقه برا ي اسرائيل ، در عبور از کانال سوئز» نظر داد: «بايد کاملاً مراقب بود که مبادا يک مرتبه دولت هاي عربي بدون اطلاع دولت ايران با اسرائيل کنار بيايند و دولت ايران که منحصر آن دول از شناسايي اسرائيل خودداري نموده است، در سياست خود عقب بيفتد .(131)
در ماه هاي بعد، فعاليت مطبوعات يهودي در ايران، مورد اعتراض عراق قرار گرفت. به گزارشي در اين باره در مهر 1331«کسب اطلاع شده که دولت عراق مساعي خود را نزد دولت ايران براي جلوگيري از فعاليت هاي نمايندگان يهود درايران تجديد کرده است . بعضي از رهبران ديني عراق که اخيراً به ايران مسافرت کرده اند، در اين مورد با دکتر مصدق، نخست وزير، و آيت الله ابوالقاسم کاشاني وارد مذاکره شده اند. عراق ايران را متهم مي سازد که در مورد فعاليت هاي فوق العاده اي که يهود در ايران در ميدان هاي اقتصادي و سياسي مبذول مي دارد، سکوت اختيار کرده و سهل انگاري مي نمايد. دولت عراق مي گويد: در نتيجه ي اين سهل انگاري، اکنون يهود هفت روزنامه در تهران انتشار مي دهند که براي ايجاد اختلاف بين عراق و دنياي مسلمان تلاش مي کند. به قرار اطلاع، سفارت عراق در تهران راجع به اين مسأله با دولت ايران وارد مذاکره شده و تقاضا کرده از انتشار روزنامه هاي وابسته به يهود*در ايران ممانعت به عمل آوردند ».(132)
مدت کوتاهي پس از انتشار گزارش فوق، در اواسط آبان، گزارش هايي در مورد بروز درگيري هاي مرزي به ويژه در منطقه ي اروندرود بين ايران و عراق منتشر شد.(133)وقوع اين تشنجات، به سرعت تبديل به مشکلي بين دو کشور شد؛ به نحوي که دکتر فاطمي، وزير امور خارجه و سخنگوي وقت دولت، در مصاحبه ي رسمي خود در 15آبان گفت :«راجع به مسأله ...[اروند رود]، اينها يک مسائل مرزي است و نبايد به اختلاف بين دو کشور تعبير گردد و با حسن نيتي که بين دو کشور موجود است، بنده گمان نمي کنم که حل آن مشکل باشد».(134)در ماه هاي بعد، نه تنها روابط متشنج بين دو کشور التيام نيافت، بلکه به دليل حضور تعدادي از کارمندان سفارت سابق انگليس در بغداد و فعاليت آنان بر ضد ايران، تشنج بين دو کشور مانند ادامه يافت. به عنوان مثال در 19اسفند1331، دولت ايران در يک يادداشت رسمي به دولت عراق، به تحريکات عمال انگليسي در عراق عليه ايران( از جمله جاکسن) اعتراض کرد.(135) يادداشت مزبور از سوي عراق پاسخ داده شد و وجود فعاليت مزبور تکذيب شد .(136) در همان روزها، جرايد عراق موضوع خوزستان و استقلال آن را مورد بحث قراردادند.(137) يک ماه بعد در مراسم تاجگذاري «ملک فيصل دوم» در بغداد، شيخ بحرين هم جزو مدعوين قرار گرفته بود.(138) در ماه هاي بعد، تشنج بين دو کشور افزايش يافت، به نحوي که در اواخر تير 1332گزارش هايي از زدوخوردهاي مرزي بين دو کشورمنتشر شد . (139) در همان زمان، مدير کل وزارت خارجه ي عراق، در يک مصاحبه دوباره موضوع فعاليت يهوديان و به ويژه جرايد يهودي در ايران را مورد نکوهش قرار داد(140)
تا اينکه کودتاي28مرداد 1332انجام شد . چند روز پس از کودتا، در دهم شهريور، سفير ايران در ملاقات با نخست وزير اردن که از شايعه ي برقراري رابطه ايران با اسرائيل سؤال کرده بود، شرحي از آنچه را که در دو سال قبل از آن بين ايران و دول عربي منطقه وجود داشت ،بيان مي کند. او خطاب به نخست وزير اردن گفت:«در اين مدت دو سال که شما و ساير دول عربي، گرفتاري و مشکلات سياسي و اقتصادي ما را درک کرده و بدان واقف بوديد، چه کمک هايي به ما نموديد؟کدام روزنامه ي شما براي ما مقالاتي نوشت و يا چه وقت حاضر شديد از امتعه ي ما که قسمتي از آن مورد احتياج کامل شما بود(نظير برنج) خريداري نمائيد و بدين وسيله کمکي به اوضاع اقتصادي ما بکنيد؟ ما هميشه و در هر موقع و در تمام مجامع بين المللي از نظريات و توقعات دول عرب پشتيباني کرده ايم، ولي شما با کدام يک از توقعات ما همراهي نموديد و حاضر شده براي خاطر ما از مقصود خود دست برداشته و صرف نظر نمايند که حالا چنين توقعي[عدم برقراري رابطه با اسرائيل]مي نمائيد».
در حاشيه گزارش مزبور يکي از مقامات وزارت خارجه در 18شهريور نوشت:«گذشته از اينکه خبر تجديد روابط [ايران] با اسرائيل صحيح نيست و تا کنون تصميمي هم گرفته نشده است، اما يک نکته را که کشورهاي عربي بايد در نظر داشته باشند، اين است که تا کنون دولت ايران با اغلب تقاضاهاي آنها چه در سازمان ملل و چه در جاي ديگر، روي مساعد و همکاري نشان داده است، ولي متأسفانه اين روش گذشته از اينکه توسط کشورهاي عربي تشويق نشده ، در مواردي مانند موافقت با عضويت ايران در شوراي امنيت، روي مساعد از طرف آنها نشان داده نشده است. به عقيده من، دولت بايد در مناسبات خود با کشورهاي عربي ، تجديد نظر کند».(141

جمع بندي
 

جمع بندي کلي از روابط ايران و اسرائيل در سال هاي 32-1330و دوره ي دولت دکتر مصدق را مي بايد با در نظر گرفتن زمينه ي اين روابط در سال هاي قبل از آن، انجام داد. به دنبال اعلام استقلال کشور اسرائيل و شروع جنگ هاي فلسطين، در ايران نيز نظير ديگر کشورهاي مسلمان، موج مخالفت شديدي نسبت به اسرائيل و تشکيل دولت يهودي در فلسطين شروع شد و سبب به وجود آمدن تظاهرات و اقداماتي در ايران از سوي مجامع مذهبي گشت . ليکن در سطح دولت و حکومت، دولت ايران به فوريت تصميم به فرستادن نماينده اي به فلسطين گرفت. هدف از فرستادن اين نماينده، رسيدگي به وضعيت اتباعي ايراني ساکن در آنجا بود که شمار آنان قابل توجه اعلام مي شد. صرف نظر از اين موضوع، امکان وجود دلايل ديگري نيز در بين است . حفظ روابط تجاري بين ايران و فلسطين و اسرائيل که بخش عمده آن توسط تجار و بازرگانان صورت مي گرفت، همسويي و همکاري کلي ايران در اردوگاه غرب و لزوم تبعيت از سياست هاي منطقه اي و جهاني اين اردوگاه نيز مي توانست از جمله ديگر دلايل فرستاده شدن نماينده ي ايران به اسرائيل و متعاقباً شناسايي defactoاسرائيل توسط ايران باشد. بديهي است هدف از اين شناسايي حفظ ارتباط با منطقه ي فلسطين و نظارت بر تحولات سياسي بود که در آن منطقه اتفاق مي افتاد. از سويي به نظر مي رسد با توجه به موقعيت ايران، تظاهرات و جنبش مردم و نيروهاي مذهبي در برابر اسرائيل در سال 1327، اساساً ايران امکان شناسايي deguneاسرائيل را نداشت و تنها مي توانست به شناسايي کلي آن رژيم (اسفند 1328)به منظور حفظ حقوق اتباع ايراني در منطقه بسنده نمايد. ليکن چندماه بعد يعني از اواسط سال 1329احتمالاً موضوع تعميق روابط دوجانبه،در دستور کار دولت هاي دو کشورقرار گرفت. اين موضوع با ترور رزم آراء نه تنها مسکوت ماند، بلکه با قدرت يافتن جبهه ي ملي و روي کار آمدن دولت دکتر مصدق و نيز نقش مهم آيت الله کاشاني در ايران، به سمت و سويي ديگر کشيده شد. در اين ميان فشار محافل مذهبي منطقه، از جمله علماي الازهر و گروه هاي مذهبي در مصر و عراق نيز به تسريع تغيير جهت مزبور کمک کرد، ولي نتيجه ي تحولات خرداد1330در دو سطح، نمودار گشت. در سطح دولت، موضوع تنها به تعطيلي کنسولگري ايران در بيت المقدس منجر شد، به ويژه در اعلاميه اي که دولت بلافاصله پس اين اقدام، صادر کرد علت اين اقدام کمبود بودجه عنوان شده بود . پس از نظر رسمي، هنوز شناسايي defactoاسرائيل باقي مانده بود.اين موضوع به ويژه سبب شد، ايران ارتباط ديپلماتيک خود با اسرائيل را توسط سفارتخانه آن کشور در ترکيه ادامه دهد.
صرف نظر از اقدام دولت و در سطحي ديگر، تصور به وجود آمده در ميان محافل سياسي منطقه، بر قطع رابطه ايران با اسرائيل و باز پس گيري شناسايي defactoآن کشور استوار بود، ولي به مرور زمان و در برخورد با واقعيت ها، اين تصور کم کم از بين رفت. تعطيلي کنسولگري ايران در بيت المقدس ، تنها به نظارت ايران بر امور اتباع خود در فلسطين ضربه ي جدي وارد کرد، زيرا نه سفارتخانه هاي ايران در امان و دمشق امکان پيگيري و حل مشکلات اتباع مزبور را داشتند و نه سفارت ايران در ترکيه و مذاکراتش با سفارت اسرائيل در آن کشور، مي توانست به دليل بُعد مسافت، تأثير مهمي بر حل مشکلات اتباع مورد بحث بگذارد. از سوي ديگر، دولت اسرائيل فاقد نمايندگي رسمي در ايران بود، ليکن در عمل، آژانس مهاجرت يهود در ايران، نسبت به صدور ويزاي ورود به اسرائيل اقدام مي کرد و نيز امور مربوط به حفظ منافع اسرائيل را در ايران انجام مي داد. همان گونه که در سال هاي 29-1328نيز چنين وضعيتي وجود داشته و روي کار آمدن دولت مصدق و نيز تبليغات وسيع پيرامون قطع رابطه ايران و اسرائيل در خرداد و تير 1330نيز تأثيري در روند فعاليت آژانس مهاجرت يهود نداشت . اساساً از ديد کشور اسرائيل در آن سال ها ايران مرکزي براي مهاجرت يهودياني به اسرائيل شد که به دلايل گوناگون از کشورهاي ديگر امکان مهاجرت را نداشته ولي در ايران اين امکان برايشان فراهم بود.همچنين مهاجرت يهوديان ايراني به اسرائيل، حفظ روابط فرهنگي، به ويژه چاپ و انتشار جرايد يهودي در ايران و نيز ادامه روابط بازرگاني و اقتصادي در سطح خصوصي و دولتي ، مسائل مورد علاقه ي اسرائيل در ايران بودند. متقابلاً مسائل اساسي ايران در اسرائيل به ترتيب: حفظ منافع اتباع ايران در آنجا و نيز ادامه ي روابط بازرگاني و تجاري بين دو کشور بود.
در ارتباط با روابط تجاري و بازرگاني، اين نکته را بايد مد نظر قرار داد که مشکلي در رابطه با ادامه ي مبادلات تجاري بين بخش خصوصي دو کشور وجود نداشت و قانون يا مقررات ويژه اي براي ممنوعيت انجام مراودات بازرگاني بين دو کشور،در سالهاي مورد بحث وضع نشد.در ارتباط با روابط اقتصادي بين دو دولت، احتمالاً مذاکرات دو جانبه از اواسط سال 1331شروع شده بود. در ماه هاي بعد، مذاکرات مزبور به گونه اي پيشرفت کرد که در بهمن همان سال، مقامات دولت ايران منعي براي اعلام عمومي آن نيافتند و در همين راستا نيز در 21خرداد ماه 1332،نخستين قرارداد رسمي بين دو کشور در زمينه ي امور بانکي به امضاء رسيد و سپس اخباري در مورد سفر قريب الوقوع هيأت هاي رسمي تجاري بين دو کشور منتشر شد.
با توجه به کليت مطالب بيان شده و سير حوادث در سال هاي 32-1330به نظر مي رسد تعطيلي کنسولگري ايران در بيت المقدس در تير 1330يک اقدام با دو وجه بود. وجه اول اين اقدام، همدردي علماء و گروه هاي مذهبي با مسلمانان کشورهاي منطقه و فلسطين در جنگ هاي منطقه، نظير وقايع و رويدادهاي سال 1327بود. وجه دوم رفتار سياسي ايران است. براين اساس، ايران با اين اقدام مي خواست همراهي و آراء کشورهاي عربي را در مجامع بين المللي در هنگام طرح دعاوي خود در برابر انگليس جلب کند. از سويي ديگر با توجه به درگيري شديد دولت عراق با اسرائيل در آن سال ها، ايران بدين وسيله خواهان حفظ رابطه با عراق براي جلوگيري از استفاده انگليسي ها از امکانات عراق عليه ايران بود. خطر تحريکات انگليس از راه عراق، نه تنها هيچ گاه برطرف نشد، بلکه در ماه هاي بعد بارها موجب اعتراض ايران به دولت عراق شد و حتي حمايت ضمني عراق از بحرين نيز نوعي عکس العمل به اين اعتراضات و نيز تداوم فعاليت جرايد و گرو ه هاي يهودي در ايران که همواره مورد اعتراض عراق بود، شد. در مورد حمايت کشورهاي عربي از ايران در مجامع بين المللي نيز اين حمايت هيچ گاه تحقق نيافته و حتي در يک مورد خاص، دولت هاي عربي از عضويت ايران به نفع لبنان در شوراي امنيت [عضو غير دائم]صرف نظر کردند.
در مورد وجه همدردي علماء و گروه هاي مذهبي با مسلمانان کشورهاي منطقه، اين همدردي در همان تلقي خاص از تعطيلي کنسولگري ايران در بيت المقدس، مبني بر باز پس گيري شناسايي اسرائيل توسط ايران و قطع رابطه دو کشور، باقي ماند . در نتيجه رابطه ايران و اسرائيل از اواسط سال 1331به همان مجرايي بازگشت که به طور طبيعي، اگر فرض را بر عدم وجود دولت مصدق بگذاريم، روابط ايران با اسرائيل به گونه اي که در سال 1329وجود داشت، ادامه مي يافت . در اين ميان موضع گيري ايران در قبال مسأله فلسطين در مجامع بين المللي نيز عملاً در همان چارچوب حفظ روابط با همه ي کشورهاي جهان براي حفظ منافع ايران استوار بود.

پيوست
 

متن موافقت نامه ي مزبور که در تاريخ 21خرداد1332از طرف مقامات بانکي دو کشور به امضاء رسيد ، به اين شرح است:

موافقت نامه بانکي
 

به منظور تسهيل واريز حساب دريافت و پرداخت دو کشور ايران و اسرائيل بين «بانک ملي ايران» و«بانک لومي لو اسرائيل» به شرح زير موافقت حاصل گرديد:
ماده ي 1)پرداخت بهاي کالاهاي کشور اسرائيل که به ايران وارد شده يا بعداً وارد شود، همچنين هزينه هاي مربوط به آن و کليه ي پرداخت هايي که به حساب بستانکار کشور اسرائيل از طرف ايران حواله شود و طبق قوانين و مقررات جاريه کشور ايران از نظر معاملات ارز اجازه داده شده باشد، توسط بانک ملي ايران انجام خواهد پذيرفت . بانک ملي ايران مبالغ نامبرده را به دلار آمريکا به بستانکار حسابي که در دفاتر خود به نام بانک لومي لو تل آويو باز خواهد کرد، منظور خواهد داشت. به حساب مزبور هيچ گونه هزينه يا بهره اي تعلق نخواهد گرفت.
ماده ي 2)پرداخت بهاي کالاهاي ايراني که به کشور اسرائيل وارد شده يا بعداً وارد شود، همچنين هزينه هاي مربوط به آن و کليه ي پرداخت هاي که به حساب بستانکار کشور ايران از طرف کشور اسرائيل حواله شود و طبق قوانين و مقررات جاريه کشور اسرائيل از نظر معاملات ارز اجازه داده شده باشد. به بدهکار حساب نامبرده در ماده يک منظور خواهد شد.
ماده ي 3)براي تأمين حسن جريان پرداخت ها ، اشخاص ذي الحقوق بانک ملي ايران و بانک لومي لو اسرائيل، يکديگر را روزانه از دريافت و پرداخت خود مستحضر خواهند داشت.
ماده ي 4)انتقالات و پرداخت ها در ايران و در کشور اسرائيل به پول داخلي هر يک از آنها به عمل خواهد آمد. تسعير ريال به دلار آمريکا و دلار آمريکا به ريال بر اساس مظنّه ي رسمي مقرر و همچنين تسعير ليره ي اسرائيل به دلار آمريکا و دلار آمريکا به ليره ي اسرائيل بر اساس مظنّه ي رسمي بانک لومي لو اسرائيل خواهد بود.
پرداخت هايي که به غير از ريال و ليره ي اسرائيل قلمداد شده باشد، به دلار آمريکا براساس برابري صندوق بين المللي پول که هر يک از بانک ها نسبت به آن پول و پول رايج داخلي معامله مي نمايند، تسعير خواهد شد.
ماده ي 5) در ايران و در کشور اسرائيل انتقالات و پرداخت ها به اشخاص ذي الحقوق طبق ماده ي يک اين موافقت نامه بدون تأخير انجام خواهد گرفت، مشروط به اينکه موجودي بستانکار و بدهکار حساب في ما بين از پانصد هزار دلار آمريکا تجاوز نکرده باشد و در اين صورت هيچ يک از دو بانک ملزم نيستند به طرف ديگر ارز خارجي تسليم نمايند.
در صورتي که موجودي بستانکار يا بدهکار حساب نامبرده از پانصد هزار دلار آمريکا تجاوز کند، طرف بدهکار بنا به درخواست طرف بستانکار و به منظور تأمين پرداخت حواله هاي خود در کشور طرف بستانکار، بايد نسبت به مازاد ارز خارجي به حساب مزبور پرداخت نمايد. بديهي است تنها به وسيله دلار آمريکا يا ارز ديگري که مورد موافقت قبلي طرفين قرار گيرد، به حساب بالا واريز خواهد شد.
ماده ي 6) هرگاه در پايان مدت اين موافقت نامه، موجودي حساب موضوع ماده ي يک بستانکار يا بدهکار باشد، طرف بدهکار در ظرف مدت شش ماه معادل مبلغ بدهي حساب را از راه صدور کالا به کشور بستانکار واريز خواهد نمود.در صورتي که پس از پايان مدت شش ماه مهلت مزبور حساب بالا موجودي نشان بدهد، مبلغ بدهي حساب به وسيله ي پرداخت دلار به طرف بستانکار واريز خواهد گرديد.
ماده ي 7)بانک ملي ايران و بانک لومي لو اسرائيل ترتيبات فني بانکي مربوط به اجراي مفاد اين موافقت نامه را خواهند داد.
ماده ي 8)اين موافقت نامه پس از امضاء به موقع اجرا گذارده خواهد شد و براي مدت يک سال به قوت خود باقي خواهد بود و هر گاه يکي از طرفين موافقت نامه، دو ماه پيش از پايان مدت قرارداد تمايل خود را مبني بر عدم ادامه ي مفاد آن به طرف ديگر اعلام ننمايد، خود به خود تمديد خواهد گرديد.

بانک لومي لو- اسرائيل
 

تهران-21خرداد1332
فهرست پرداخت هاي جاري
فهرست پرداخت هاي پيش بيني شده در موارد يک و دو موافقت نامه بين بانک ملي ايران و بانک لومي لو اسرائيل از اين قرار است:
1.بهاي کالاها
2.هزينه هاي مربوط به حمل و نقل کالا و مسافر ميان دو کشور از راه دريا و خشکي
3.هزينه هاي بندري ، انبار کردن، ترخيص از گمرک ، انتقال کالا از کشتي به کشتي ديگر، هزينه ي نمايندگي هاي کشتيراني و هزينه ي توقف در بندر به استثناي بهاي سوخت
4.پرداخت حق بيمه و خسارت بيمه و بيمه ي اتکايي مربوط به کالا
5.کارمزد بازرگاني ، دلالي، هزينه ي نمايندگي، هزينه و کارمزد بانکي
6.هزينه ي تبديل کالا، سوار کردن و تعميرات
7.دستمزد، حق الزحمه و ساير پرداخت هايي از اين قبيل
8.هزينه ها و منافع حاصل از ترانزيت
9.هزينه ي نگاهداري و خوراک در پانسيون
10.هزينه ي مسافرت ، اقامت، تحصيل و بيمارستان
11.هزينه و درآمد مربوط به خدمات دولتي (ماليات ها و جرايم)
12.پرداخت اقساط، وجه اشتراک، اختراع و علائم بازرگاني، پروانه و علائم صنعتي، حق التأليف و امثال آن
13.حقوق مربوط به بهره برداري سينمايي فيلم
14.ساير پرداخت هايي که از طرف مقامات صلاحيت دار دو کشور اجازه داده شده باشد.

طبقه اول
 

صادرات کشور اسرائيل به ايران:
لاستيک اتومبيل، بارکش( کاميون)، کود شيميايي ، فسفات ها، مواد دارويي (پنسيلين و غيره)، مواد شيميايي ، قماش نخي صادرات ايران به کشور اسرائيل:
پنبه، دانه هاي روغن دار، برنج(1)،جو(1)، پشم، چوب، گندم(1)، مواد نفتي و مشتقات آن، پوست، انواع کتيرا و صمغ ها
منظور از (1)صادرات ايران به کشور اسرائيل ، با اجازه دولت مي باشد.

طبقه دوم
 

صادرات کشور اسرائيل به ايران:
اتومبيل، سيمان، مواد خام پلاستيک به صورت گرد و غيره( غير از اشياء ساخته شده از پلاستيک )، تلمبه و لوله هاي آبياري و کشاورزي، ماشين ها و ادوات برقي، چراغ بخاري و اجاق نفتي و رادياتور، ساعت، مداد و قلم خودنويس (استيلو)، تيغ يدکي ماشين خود تراش، دندان مصنوعي، پارچه هاي پشمي
صادرات ايران به کشور اسرائيل:
خشکبار، سيب زميني، ذرت، زيره، نباتات و گياهان طبي، آرد ماهي ، انواع سنگ معدن، ذغال سنگ

طبقه سوم
 

صادرات کشور اسرائيل به ايران:
روغن زيتون، اسانس عطر براي عطر سازي، لوازم آرايش ، تخته ي سه لايي و روکش ، اشياء نايلوني، گياهان رنگي صادرات ايران به کشور اسرائيل:
چاي، گوشت، ماهي، تخم مرغ و پنير، تخم آفتاب گردان ، پياز، ملاس کارخانه هاي قند.(142)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*جرايد اشاره شده عبارتند از:بني داود،بني آدم،عالم يهود،نيسان و قرن آزادي که به شکل هفتگي و به زبان فارسي در ايران منتشر مي شد.جرايد مزبور داراي مشرب هاي فکري مخالف بودند ولي در مورد مسأله ي حفظ موجوديت اسرائيل،همگي اتفاق نظر داشتند و تقريباً در همه ي شماره هاي آنها اخبار و رويداد هاي سياسي،فرهنگي،اجتماعي اسرائيل منعکس مي شد.

پي نوشت:
 

1.روابط ايران و اسرائيل به روايت اسناد نخست وزيري(1357-1327)،تهران:رياست جمهوري، 1377، ص9-68.
2.پيشين، ص70.
3.مرتضي قانون، ديپلماسي پنهان، جستاري در روابط ايران و اسرائيل در عصر پهلوي ، تهران: نشر طبرستان، 1381،ص182.
4.اسناد مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين، به کوشش مرضيه يزداني، تهران: انتشارات سازمان ملي ايران، 1374،ص5-154.
5.فضل الله نورالدين کيا، خاطرات خدمت در فلسطين 1325-1320، تهران: نشر آلي، 1377،ص96-85.
6.مرتضي قانون، پيشين،ص5-194.
7.پيشين، ص200.
8.پيشين، ص193.
9.پيشين، ص194.
10.پيشين، ص3-192.
11.هفته نامه ي کارزار، ش299، 12اسفند 1331، ص2.
12.روابط ايران و اسرائيل به روايت اسناد نخست وزيري ، پيشين،ص10.
13.از آن جمله مي توان به سؤال «عبدالصاحب صفايي»نماينده ي مجلس اشاره کرد. نک: پيشين،ص79-77.
14.مرتضي قانون، پيشين،ص6-195.
15.اسناد مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين، پيشين،ص162.
16.روابط ايران و اسرائيل به روايت اسناد نخست وزيري ، پيشين،ص81-80.
17.اسناد وزارت امور خارجه ي ايران، اسناد قديمه ، پرونده ي شماره ي 78-9-1332ش.
18.پيشين، پرونده ي شماره ي 1-9-1330ش.
19.پيشين، پرونده ي شماره ي 3-12-1330ش.
21،20.پيشين.
22.روزنامه ي رسمي کشور شاهنشاهي ايران، ش1828، 8خرداد1330،ص3.
23.پيشين، پرونده ي شماره ي 3-12-1330ش.مشابه همين مقاله را روزنامه ي «الحضاره »دمشق با نام «درس عبرت» در تاريخ 28مه 1951منتشر ساخت.
26،25،24.پيشين.
28،27.پيشين، پرونده ي شماره ي 19-53-1330ش.
29.محمود طاهراحمدي، اسنادي پراکنده از نهضت ملي شدن نفت ايران، فصلنامه ي گنجينه ي اسناد، شماره ي 48و47ص97.
30.اسناد وزارت امور خارجه ي ايران ، پيشين، پرونده ي شماره ي 3-12-1330ش.
31.پيشين، پرونده ي شماره ي 19-53-1330ش.
32.مرتضي قانون، پيشين، ص4-223.
33.پيشين، ص5-224.
34.پيشين،ص225.
35.اسناد وزارت امور خارجه ي ايران، پيشين، پرونده ي شماره ي 19-53-1330ش.
36.پيشين، متذکر مي شود «صفي نيا» نماينده ي ايران در بيت المقدس ، از اول تيرماه براي معالجه به بيروت رفته بود. نک: پيشين.
38،37.پيشين.
44،43،42،41،40،39.پيشين، پرونده شماره 19-53-1330ش.
45.پيشين، پرونده شماره 56-31-1330ش.
46.پيشين، پرونده شماره 45-39-1331ش.
47.پيشين، پرونده شماره 4-12-1330ش.
52،51،50،49،48.پيشين ، پرونده ي شماره ي 5-39-1330ش.
53.پيشين، ضمناً فهرست مفصل آمار يهوديان وارد شده به ايران، از راه مرزهاي خسروي (عراق)،بازرگان (ترکيه)و يوسف آباد(افغانستان) در ماه هاي ارديبهشت تا آذر 1330وجود دارد. نک : اسناد مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين ، پيشين، ص35-210.
54.به نقل از روزنامه ي باختر امروز، مورخ 23مرداد 1330،نک: اسناد وزارت امور خارجه ي ايران، پيشين، پرونده ي شماره ي 7-39-1330ش.
57،56،55.پيشين.
58.اسناد مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين، پيشين، ص2-102.
63،62،61،60،59.اسناد وزارت امور خارجه ي ايران، پيشين، پرونده ي شماره ي 7-39-1330ش.
64.اسناد مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين، پيشين، ص203.
69،68،67،66،65.اسناد وزارت امور خارجه ي ايران، پيشين، پرونده ي شماره ي 7-39-1330ش.
77،76،75،74،73،72،71،70.پيشين، پرونده ي شماره ي 42-39-1331ش.
82،81،80،79،78.پيشين، پرونده ي شماره ي 17-39-1330ش.
84،83.پيشين، پرونده ي شماره ي 10-31-1332ش.
88،87،86،85.پيشين، پرونده ي شماره ي 7-31-1331.
89.پيشين، پرونده ي شماره ي 45-39 -1331ش.
94،93،92،91،90.پيشين، پرونده ي شماره ي 41-39-1332ش.
96،95.پيشين، پرونده ي شماره ي 45-39-1331ش.
100،99،98،97.پيشين ، پرونده ي شماره ي 36-39-1331ش.
101.پيشين ، ضمناً پاسخ شهرباني به استعلامي در اين باره، جالب توجه است. «بايستي قبلاً معلوم شود که به چه ترتيب و با چه وسيله به طور قاچاق از ايران خارج شده اند. نک:پيشين.
107،106،105،104،103،102.پيشين، پرونده ي شماره ي 41-39 -1332ش.
118،117،116،115،114،113،112،111،110،109،108.پيشين، پرونده ي شماره ي 47-26-1332ش.
119.روزنامه ي کيهان ،ش3022، 31خرداد1332،ص4.
120.اسناد وزارت امور خارجه ايران؛پيشين، پرونده شماره 47-26-1332ش.
121.پيشين؛ امضا کننده ي اين نامه «عبدالحسين مفتاح»معاون وزير امور خارجه، است.
125،124،123،122.پيشين .
127،126.پيشين، پرونده ي شماره ي 81-9-1331ش.
128.پيشين، پرونده ي شماره ي 78-9-1332ش.
129.پيشين، يادآوري مي نمايد اين رويه بعداً به صورت بخشنامه به همه ي نمايندگي هاي ايران ابلاغ شد. نک:پيشين.
130.مرتضي قانون، پيشين، ص1-230.
131.اسناد وزارت امور خارجه ي ايران، پيشين، پرونده ي شماره ي 81-9-1331ش.
132.روزنامه ي کيهان، ش28،2831مهر1331،ص1.
133.روزنامه ي داد، ش15،2516آباد1331،ص1.
134.روزنامه ي نيروي سوم، ش15،20آبان 1331،ص3.
135.روزنامه ي کيهان،ش19،2947اسفند 1331،ص8.
136.روزنامه ي شهباز، ش11،466فروردين 1332،ص1و4.
137.هفته نامه ي واهمه، ش19،52فروردين 1331،ص4.
138.روزنامه ي کيهان، ش17،2987ارديبهشت 1332،ص10.
140،139.پيشين ، ش24،3042تير1332،ص4.
141.اسناد وزارت امور خارجه ي ايران، پيشين، پرونده ي شماره ي 4-12-1332ش.
142.پيشين ،47-26-1332ش.

منبع:پايگاه نور 33



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط