طرح مسأله و ضروت بحث
بى شک یکى از فصل هاى بسیار روح افزاى دین اسلام، زیبایى هایى است که در مناجات هاى آن وجود دارد، در این جهت دین اسلام بدون تردید از نظر کمى و کیفى، در بین تمامى ادیان بى نظیر است. حتى اهل سنت از ادعیه و مناجات هایى که در متون شیعى وجود دارد محروند و سبب این امر نیز محروم بودن آنان از نعمت امامت است.قسمت عمده مناجات ها و ادعیه در زمان ائمه معصومین علیهم السلام از وجود نورانى آن بزرگواران صادر شده است. مجموعه این اذکار و ادعیه تأمین کننده بسیارى از خلاءهایى است که به طور طبیعى در درون انسان ها وجود دارد و این کمبودها و احساس نیازها فقط در ارتباط با خداوند و از طریقى که او آن را مشخص کرده ـ که طبیعتا مطابق با فطرت انسانى است ـ تأمین مى شود. در نگاهى کلان تصویر ارتباط با خداوند در دین اسلام آنگونه که ائمه علیهم السلام بیان کرده اند بسیار جذاب و دل انگیز است.
اصولا ارتباط خداوند با مجموعه موجودات، رابطه اى محبت آمیز و از روى عشق است به همین جهت، علت خلقت انسان در متون اسلامى این گونه بیان مى شود که خداوند موجودى است که داراى تمام اوصاف کمالى است و تمام زیبایى ها در او درحد نهایت وجود دارد. این موجود به غایت زیبا اراده کرد تا تمام این جمال را در آینه اى مشاهده کند و تمامى خود را در او بنگرد؛ «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکى اعرف»؛ من گنج پنهانى بودم که دوست داشتم شناخته شوم بنابراین خلق کردم تا شناخته شوم1. به همین جهت بود که دست به خلقت زد و هستى چون شکوفه اى شکفته شد. خصوصیت اولین موجود این بود که تمامى کمالات را در خود داشت و تمام زیبایى ها در وجود او نمایان بود و این موجود چیزى جز حقیقت انسان کامل نبود.
پرى رو تاب مستورى ندارد | چو سر بندى سر از روزن در آرد |
و بر اساس این حقیقت، تمام عالم خلق شد.
برشمردن تمامى جلوه هاى زیبایى ادعیه و نیایش هاى نقل شده در روایات شیعى دشوار است اما در این نوشتار در حد توان و بضاعت علمى و ذوقى نویسنده به برخى از این جلوه هاى دل انگیز و فرح بخش اشاره شده است.
انسان، تنها محرم بارگاه عشق
یکى از چیزهایى که به طور معمول تمام انسان ها در طول زندگى خود آن را بارها و بارها در سختى ها و شدائد تجربه کرده اند، احساس تنهایى و نیاز به ارتباط با موجودى برتر، قوى و قابل اعتماد است. این موجود برتر باید در دسترس آنها باشد تا به راحتى بتوانند به آن تکیه کنند. ممکن است انسان در کنار افراد خانواده و یا دوستان خود باشد اما با وجود تمامى آشنایان، در کمال تنهایى به سر برد، در این گونه موارد خلاء موجودى که بتواند این تنهایى را پرکند به شدت احساس مى شود.از منظر دین، خداوند براى انسان که گل سرسبد آفرینش است همدم و مونسى را قرار داده که براى هیچ موجود دیگرى چنین هزینه نکرده است. به همین جهت در حدیث قدسى این گونه آمده است که: «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلى»2، تمام هستى را براى تو خلق کردم و تو را براى خودم. خداوند با تمام عظمت و بزرگى و بى نیازیش از انسان مى فرماید تو را براى خود مى خواهم، کسى را جز من براى خود انتخاب مکن. انسان براى همدمى با او خلق و انتخاب شده است. بدین سان خداوند لطف خود را براى انسان به اوج رساند و خود را دوست و محبوب انسان قرار داد و از انسان نیز خواسته او را محبوب خویش سازد.
بنازم به بزم محبت که آنجا | گدایى به شاهى مقابل نشیند |
شاید ِسرّ این قسمت از دعاى کمیل حضرت امیر علیهم السلام که مى فرمایند: «الهى و ربى من لى غیرک» خدایا من کسى غیر از تو ندارم، همین نکته باشد.
امام سجاد علیه السلام در دعاى ابو حمزه ثمالى این گونه مى فرماید: «ارحم فى هذه الدنیا غربتى» خدایا به غربت و تنهایى من در این دنیا رحم کن.
در حدیث قدسى چنین آمده که: «انا جلیس من جالسنى»3 من همنشین کسى هستم که با من همنشین شود.
آغوش آسمان، همیشه باز است
بى تردید ارتباط با خداوند در تمامى ادیان توحیدى جزء ضروریات است و تمامى ادیان به شکلى به این نیاز پاسخ گفته اند. اما دراسلام توجه خاصى نسبت به این موضوع وجود دارد؛ به گونه اى که تمامى هویت دینى یک انسان در پرتو ارتباط زیباى او با خداوند معنا و مفهوم پیدا مى کند. حتى فلسفه نماز او چیزى جز یاد خداوند نخواهد بود از این رو خداوند در سوره طه این گونه فرموده است که هیچ الهى جز من نیست پس مرا بپرستید و نماز را بپا دارید تا به یاد من باشید:«إِنَّنِى أَنَا الله لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِى وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکرِى».4
یاد خدا هدفى است که یکى از دغدغه هاى اصلى انسان سالک مى باشد و انسان در این مسیر به جایى مى رسد که در تمامى حالات به یاد حق خواهد بود و لحظه اى از او غافل نمى شود اگر چه در خواب باشد قلب او در حال ذکر خدواند خواهد بود.
طبق نص صریح آموزه هاى قرآنى تنها یاد خداوند مایه آرامش است: «أَلا بِذِکرِ الله تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»5 آگاه باشید تنها با یاد خدا قلب ها آرامش پیدا مى کند.
باور این نکته که انسان مى تواند با خالق خود و خالق تمام هستى ارتباطى خصوصى داشته باشد سبب مى گردد تا انسان خود را در ارتباط و در پناه قدرتى عظیم ببیند و احساس قدرت و نیروى سرشار در خود داشته باشد..
چه چیزى بیشتر از این مى تواند احساس قدرت و نشاط و شادابى به انسان بدهد که انسان به چنین قدرتى متصل است.
«هُوَ مَعَکمْ أَینَ ما کنْتُمْ»6 او با شماست هرکجا باشید.
«فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله»7 به هر سو که رو کنید در آنسو وجه خداوند است.
باور اتصال با تنها سرچشمه هستى تمام آن چیزى است که انسان به دنبال اوست و همه گمشده انسان است. تنها در ارتباط با این نیروى لایزال الهى است که تمامى مشکلات قابل حل شدن است، تحمل سختى ها ممکن است قدم هاى بزرگ، برداشتنى است و هدف هاى بزرگ و قله هاى رفیع قابل دستیابى است.
نیاز به معبود نیازى است فطرى که در تمام انسان ها وجود دارد و از آن به نیاز به پرستش یاد مى شود.این خلاء و نیاز در اسلام به بهترین شکل و محبت آمیزترین وجه پیش بینى شده و در ادعیه با سطوح مختلف براى تمام انسان ها با درجه معرفت هاى گوناگون بیان شده است.
یکى از دعاهایى که در اوج بندگى و ارتباط بین محبوب و محب است دعاى عرفه امام حسین علیه السلام است، در قسمت هایى از این دعا مى فرماید: پروردگارا مرا چنان مورد خشیت خود قرار ده مانند آنکه تو را مى بینم، خداوندا مرا چنان قرار ده که در آنچه تو آن را مؤخر مى دارى دوست نداشته باشم آن را مقدم کنى و آنچه تو آن را مقدم مى دارى آرزوى مؤخر شدن آنرا نداشته باشم.
«اللهمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاک کأَنِّی أَرَاک وَ أَسْعِدْنِی بِتَقْوَاک وَ لا تُشْقِنِی بِمَعْصِیتِک وَ خِرْ لِی فِی قَضَائِک وَ بَارِک لِی فِی قَدَرِک حَتَّى لا أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لا تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ»8
در قسمت دیگر، حضرت نخست نعمت هاى خداوند را یک یک بر خود مى شمارد و سپس مى گوید: با تمام نعمت هایى که تو به من دادى تو را عصیان و نا فرمانى کردم.
«...أَ لَیسَ کلُّهَا نِعَمَک عِنْدِی وَ بِکلِّهَا عَصَیتُک»9
این حال خوش در سایه ارتباطى صمیمانه و خاص است که بین خداوند و بندگان ویژه و اولیاى او وجود دارد در نتیجه آن ها در سایه درک بزرگى پروردگار و الطاف خداوند، همیشه خود را مقصر و گناهکار مى بینند و در واقع امر نیز چنین است.
خداوند با تمام عظمت و جلال خویش، خود را مخاطب عبد قرار داده و گفته است: هرگاه که حاجتى داشتى مرا بخوان
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أُنَادِیهِ کلَّمَا شِئْتُ لِحَاجَتِی»10
شکر خدایى را که هرگاه حاجتى داشته باشم او را مى خوانم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی تَحَبَّبَ إِلَی وَ هُوَ غَنِی عَنِّی وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یحْلُمُ عَنِّی حَتَّى کأَنِّی لا ذَنْبَ لِی فَرَبِّی أَحْمَدُ شَیءٍ عِنْدِی وَ أَحَقُّ بِحَمْدِی»11
حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که به من محبت مى ورزد در حالى که او بى نیاز از من و محبت من است، ستایش مخصوص پروردگارى است که چنان با حلم و بزرگوارى با من روبرو مى شود که گویى من هیچگاه گناه نکرده ام، بنابراین خداوند بهترین موجود نزد من و سزاورترین موجود به حمد و ستایش است.
خدا در قرآن کریم مى فرماید:
«قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ الله إِنَّ الله یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»12
بگو اى پیامبر به بندگان من: اى کسانى که زیاده روى بر نفس هاى خود روا داشتید از رحمت خداوند ناامید نشوید، خداوند تمام گناهان را مورد آمرزش قرار مى دهد به درستى که خداوند آمرزنده و مهربان است.
صد بار اگر توبه شکستى باز آى
از آنجایى که انسان ضعیف است و در معرض خطا و گناه و از سوى دیگر دشمن قسم خورده اى چون شیطان همیشه در کمین اوست و همواره از جایى او را مورد حمله قرار مى دهد که توقع آن را ندارد:«یا بَنِى آدَمَ لاَ یفْتِنَنَّکمُ الشَّیطَانُ کمَا أَخْرَجَ أَبَوَیکم مِّنَ الْجَنَّةِ ینزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یرَاکمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاء لِلَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ»13 اى فرزندان آدم! زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورت هایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله اش شما را از آنجا که آن ها را نمى بینید مى بیند. ما شیاطین را دوستان کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند.
عموم انسانها بدین طریق شکار شیطان مى شوند و مرتکب عصیان و نافرمانى مى گردند و گناه مى کنند، به این دلیل انسان نیازمند توبه به درگاه الهى مى شود و طالب آن است تا توبه او مورد پذیرش قرار بگیرد. اگر انسان احساس کند که توبه او مورد پذیرش قرار نگرفته است، انگیزه اى براى توبه نخواهد داشت.
از این رو دعاها و مناجات هاى ائمه علیهم السلام مملو از جملاتى است که در آن از خداوند تقاضاى توبه و عفو شده به گونه اى که امید به بخشش در آن ها موج مى زند. در اینجا به تعدادى از آنها اشاره مى کنیم:
امام سجاد علیه السلام در یکى از مناجات هایش مى فرماید: پروردگارا! اگر پشیمانى از گناه توبه نام دارد من از توبه کنندگانم
«إِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَةً فَإِنِّی وَ عِزَّتِک مِنَ النَّادِمِینَ».14
و در جاى دیگر مى فرماید: خداوند درى را به روى بندگان خود باز کرد و آنرا توبه نامید؛ در این نگاه توبه نه فقط راهى براى طلب آمرزش است بلکه بهانه اى براى برقرارى ارتباط انسان با خداوندى است که سرچشمه جود و کرم و بخشش و قدرت است.
«أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِک بَابا إِلَى عَفْوِک سَمَّیتَهُ التَّوْبَةَ».15
کم کم انسان متوجه مى گردد که توفیق توبه کردن را نیز باید از خداوند طلب نماید نه اینکه هرگاه خواست موفق بر توبه شود، به همین جهت از خداوند تقاضا مى کند که خداوندا! با قدرت و توانایى که بر من دارى مرا توبه بده:
«إِلَهِی بِقُدْرَتِک عَلَی تُبْ عَلَی»16.
خداوندا به گونه اى مرا توبه ده که دیگر گناه نکنم، هم توفیق توبه را باید از خداوند خواست و هم موفق بودن بر گناه نکردن بعد از توبه را:
«...اللهمَّ تُبْ عَلَی حَتَّى لا أَعْصِیک»17.
انسان گنه کار براى آمرزیده شدن، کسى جز خدا ندارد. اساسا انسان وقتى عصیان کرد به چه کسى جز خداوند کریم مى تواند پناه ببرد؟! جز بر خالق مهربان، و سرمنشاء عشق و پاکى؟!
«اللهمَّ لا أَجِدُ لِذُنُوبِی غَافِرا»18. همان گونه که اگر فرزند در خانواده اشتباهى کرد راهى جز برگشت به آغوش گرم پدر و مادر نخواهد داشت.
چه کسى در هستى توانایى دارد تا تمام اعمال قبیح انسان را به اعمال حسنه مبدل کند.
خداوند چنان مشتاق و منتظر بنده گنهکار خویش مى باشد و چنان طالب و دوستدار اوست که به او وعده داده است: اى بنده فرارى! به آغوش من برگرد که من نه تنها گناهان تو را خواهم بخشید بلکه آنها را به حسنه و اعمال نیک تبدیل خواهم کرد از این رو حضرت امیر علیه السلام مى فرماید:
«لا أَجِدُ لِذُنُوبِی غَافِرا وَ لا لِقَبَائِحِی سَاتِرا وَ لا لِشَیءٍ مِنْ عَمَلِی الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلا غَیرَک»19.
کریمى که هرگاه بنده به او رو کند خداوند کریمانه او را مورد بخشش و توجه خود قرار دهد و بالاتر از تصور او با او رفتار کند و با کسانیکه از او غافل گشته و اسیر زرق برق دنیا و ظواهر آن شده و یاد خدا را فراموش کرده اند بسیار رئوف و بخشنده است و آنها را مورد مواخذه قرار نخواهد داد:
«فَیا مَنْ هُوَ عَلَى الْمُقْبِلِینَ عَلَیهِ مُقْبِلٌ وَ بِالْعَطْفِ عَلَیهِمْ عَائِدٌ مُفْضِلٌ وَ بِالْغَافِلِینَ عَنْ ذِکرِهِ رَحِیمٌ رَءُوفٌ».20
بنده گنه کار در درگاه خداوند و در مقابل عظمت و بزرگى او متاعى براى عرضه ندارد. چه چیز را وسیله و بهانه بازگشت به سوى رب الارباب قرار دهد؟ تنها آنچه او براى عرضه به درگاه خداوند در دست دارد اقرار به گناهان بى شمار است و همین اقرار را بهانه ارتباط خود و پروردگار خویش قرار داده و با او روبرو مى شود.
در قدم بعدى او متوجه مى شود که با دریایى از کرم و بخشش مواجه است و کم کم توقعات و درخواست هاى دیگرى غیر از بخشش گناه طلب مى کند و با خداوند این چنین سخن مى گوید: خدایا! اگر به من بگویى تو مجرمى و گناه کردى من در پاسخ تو خواهم گفت: خدایا؛ تو اهل بخشش و گذشت هستى؛ و اگر مرا مورد مؤاخذه قرار دهى و بگویى تو عصیان و گناه کردى، من نیز تو را مؤاخذه خواهم کرد که تو اهل آمرزش و مغفرتى باید مرا ببخشى:
«فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیک وَسِیلَتِی...إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُک بِعَفْوِک وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُک بِمَغْفِرَتِک»21.
خداوندا! تو بخشنده تر و بزرگوارتر از آنى که بندگان خودت را با گناهان و اشتباهاتشان مقایسه کنى:
«أَنْتَ إِلَهِی أَوْسَعُ فَضْلا وَ أَعْظَمُ حِلْما مِنْ أَنْ تُقَایسَنِی بِفِعْلِی وَ خَطِیئَتِی».22
پروردگارا! من آن توانایى و قدرت را ندارم که هنگام معصیت خود را نجات دهم و مرتکب گناه نشوم مگر آن لحظه که تو مرا به سبب محبت خود از خواب غفلت بیدار کنى:
«إِلَهِی لَمْ یکنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیتِک إِلا فِی وَقْتٍ أَیقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِک».23
خداوندا! اگر با تو روبرو شدم و به خود چنین جرأتى دادم نه به سبب اعمال خودم بود چرا که من هرگاه به اعمال خود نگاه مى کنم جز ناسپاسى و گناه نمى بینم و زمانى که به گناهان خود توجه مى کنم فریاد مى زنم اما هنگامى که دریاى جوشان بخشش و رحمت تورا مى بینم به طمع مى افتم که چنین کریمى از چو من گنه کارى خواهد گذشت:
«إِذَا رَأَیتُ مَوْلای ذُنُوبِی فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَیتُ کرَمَک طَمِعْتُ».24 مگر نه این است که یکى از اسماء خداوند که در دعاى جوشن کبیر آمده این است. اى کسى که نافرمانى و عصیان مى شود اما مى بخشد: «یا من عُصِى فغفر»25.
اتصال به دریاى معارف الهى
بسیارى از معارف بلند دین اسلام در لابلاى ادعیه بیان شده است به همین جهت دعا جایگاه ویژه اى در آموزه هاى دینى داراست. در این ادعیه تصویر صحیحى از حضرت حق، اوصاف، کمالات و نحوه ارتباط صحیح عبد و بنده با او ارائه شده است. به همین سبب است که توصیه مى شود انسان با دعاها انس بگیرد تا با خداوند انس پیدا کند.در ادعیه جملاتى وجود دارد که بینش انسان را نسبت به خداوند تصحیح مى کند و شناخت صحیح را به انسان معرفى و القاء مى کند. کم کم انسان شناخت عمیق ترى نسبت به خالق خود پیدا کرده، موانع بین عبد و خالق کنار رفته و رابطه خشک منقطع و بى روح جاى خود را به رابطه اى دوستانه و محبت آمیز و نزدیک مى دهد. در این هنگام انسان طعم محبت خداوند را مى چشد و دیگر حاضر نیست تا محبت او را با هیچ چیز دیگرى در دنیا عوض کند:
«إِلَهِی مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِک فَرَامَ مِنْک بَدَلا».26
خداوندا! کیست که حلاوت و شیرینى محبت تورا چشید و آن را با چیز دیگرى عوض کرد.
در سایه چنین ارتباطى است که انسان دوست دارد همانگونه باشد که محبوب او مى خواهد و کم کم شکل و رنگ و بوى درخواست ها و دعاهاى او عوض مى شود و به جاى آنکه به دنبال خواسته هاى خود باشد به دنبال خواست محبوب خود خواهد بود
«اللهمَّ أَلْهِمْنَا طَاعَتَک وَ جَنِّبْنَا مَعْصِیتَک».27
خدایا طاعت خود را به ما الهام کن و ما را از نافرمانى خود دور بدار
در این هنگام است که بنده به دنبال این است که تا جایى که ممکن است رضایت مولاى خویش را به دست آورد و همانگونه که او دوست مى دارد زندگى کند از این رو از خداوند تقاضا مى کند:
«إِلَهِی فَزَهِّدْنَا فِیهَا وَ سَلِّمْنَا مِنْهَا بِتَوْفِیقِک وَ عِصْمَتِک».28
خداوندا ما را در دنیا پارسا قرارده و ما را به توفیق خود سلامت بدار و در پناه خود حفظ کن.
کم کم بنده در مسیر عبودیت و محبت فراتر رفته و از هر چه غیر محبوب خود است و هر لذتى و هر راحتى و هر شادى و هر چیز مشغول کننده اى توبه مى کند:
«أَسْتَغْفِرُک مِنْ کلِّ لَذَّةٍ بِغَیرِ ذِکرِک وَ مِنْ کلِّ رَاحَةٍ بِغَیرِ أُنْسِک وَ مِنْ کلِّ سُرُورٍ بِغَیرِ قُرْبِک وَ مِنْ کلِّ شُغْلٍ بِغَیرِ طَاعَتِک».29
خدایا طلب بخشش مى کنم از هر لذتى غیر از لذت یاد تو و از هر راحتى غیر از انس باتو و از هر سرورى غیر از نزدیکى و قرب با تو و از هر آنچه انسان را به خود مشغول کند به غیر طاعت تو.
اندک اندک انسان در طریق محبت و بندگى پیش مى رود و ادبیات مناجاتش با حضرت دوست شکل تازه اى به خود مى گیرد و به شکل خصوصى و محبت آمیز به گونه اى که انسان با محبوب خویش سخن مى گوید، حرف مى زند بدین صورت فصل جدیدى در ارتباطات او با خداوند شکل مى گیرد و نحوه سخن گفتن عوض مى گردد؛ در این مرحله از محبوب خود مى خواهد با او رابطه خاصى داشته باشد نه به گونه اى که با عموم مردم ارتباط دارد، از این رو از خداوند مى خواهد:
«وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیتَهُ فَأَجَابَک وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِک».30
پروردگار من! مرا از آنانى قرار ده که مورد خطابشان قرار مى دهى و آنان تورا پاسخ مى گویند تو آنان را نگاه مى کنى و آنان از فرط بزرگى و عظمت و جلال تو مدهوش مى شوند.
کم کم ناسپاسى هاى خود را یادآور مى شود و خود را مستوجب عذاب الهى مى داند و از سویى خود را دلداده خداوند مى داند و با او این گونه نجوا مى کند:
«وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّک...إِلَهِی هَبْ لِی کمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیک...إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَها بِذِکرِک إِلَى ذِکرِک».31
پروردگار من! اگر مرا به دوزخ برى در آنجا فریاد خواهم زد و به اهل دوزخ اعلام خواهم کرد که من تو را دوست دارم.
پروردگار من! به من منقطع شدن از همه چیز به سوى خودت را الهام کن تا فقط مختص تو باشم و تو تنها دل مشغولى من باشى... پروردگار! مرا چنان شیداى خود کن که غرق در یاد تو باشم.
در این ادعیه انسان متوجه مى شود که اگر در ارتباط خود با پروردگار آنگونه که شایسته است نیست، باید مشکل را در رفتار و عدم معرفت خود جستجو کند؛ زیرا حجاب و مانعى بین پروردگار و بنده اش نیست مگر اعمال بنده گنهکار که بین او و محبوبش مانع شده است:
«وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیک قَرِیبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّک لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِک إِلا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ [الآْمَالُ] دُونَک».32
خدایا کسى که به سوى تو کوچ کرده مسیرش کوتاه است و تو هیچ حجابى بین خود و بندگان قرار ندادى اما این بندگان هستند که به واسطه اعمالشان خود را از تو محجوب کردند.
رهایى از وحشت یاس و شکست
یکى از برجسته ترین نکات در ادعیه امیدوارى و حسن ظن نسبت به خداوند است. انسان در ادعیه، خود را مواجه با دریاى عظیمى ازرحمت، کرم وعطوفت پروردگارخویش مى بیندبه گونه اى که گویى حقارت خود و بزرگى رب خویش را، به عیان مى بیند.روبرو شدن با سرچشمه هستى با تمام عظمت و بزرگى و زیبایى و تنزلى که محبوب در مقابل محب خود داشته و خود را در برابر او قرار داده سبب مى گردد تا انسان شور و شعف وصف ناپذیرى را در خود احساس کند. اگر کسى به ملاقات خصوصى رئیس جمهور یا یکى از مقامات بلند پایه برسد احساس خوشحالى و بزرگى در خود خواهد داشت، چگونه است حال انسانى که با خالق تمام هستى همنشین گردد؟! آن هم خداوندى که خود را مشتاق هم صحبتى بنده خویش معرفى کرده است. در روایت قدسى این گونه آمده است که :
«کیف انتظار لهم و رفقى بهم و شوقى الى ترک معاصیهم لماتوا شوقا الى و تقطعت اوصالهم من محبتى»33.
اگر بندگان من که از من روى برگردانده اند مى دانستند چقدر مشتاق آنها هستم قطعا از فرط شوق جان مى دادند. دقت شود این جمله واقعى است و در آن اعراق و یا تعارف وجود ندارد.
اگر خداوند نسبت به بندگان گنهکار خویش این چنین است، ارتباط و اشتیاق خداوند نسبت به بندگان مؤمن خود چگونه است؟!
این حدیث از یک طرف از واقعیتى محض خبر مى دهد و از طرف دیگر حاکى از غفلت ما نسبت به چنین پروردگار رئوفى است که خود به علاقه وافر خویش نسبت به بندگان خود خبر داده است. به همین سبب امام سجاد علیه السلام مى فرماید:
«إِلَهِی مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِک فَرَامَ مِنْک بَدَلا».34
پروردگارا! چه کسى شیرینى و حلاوت محبت تورا چشید و کسى را بر تو ترجیح داد. بسیارى از عرفا و بندگان خاص خداوند لحظه اى طعم تجلى محبت اورا چشیدند و تا آخر عمر از خود بى خود و بى قرار گشتند و دیگر تحمل لحظه اى بدون او بودن براى آنان ناممکن بود. امام خمینى(ره) مى فرماید:
در میخانه گشائید به رویم شب و روز | که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم |
محبت حضرت حق چنان آتشى در قلب مؤمن مى افروزد که دیگر خاموش شدنى نیست و مجال لحظه اى با غیر او بودن را به او نمى دهد.
خداوندا اگر رحمت تو نبود قطعا من هلاک شده بودم:
«...لَوْ لا رَحْمَتُک لَکنْتُ مِنَ الْهَالِکینَ»35.
خدایا اگرچه به سبب انبوه و شدت گناهان و سرکشى هایم وحشت از رویارویى با تو دارم ولى بشارت غفران و رضوان تو، مرا با تو مأنوس نموده است.
«وَ إِنْ أَوْحَشَ مَا بَینِی وَ بَینَک فَرْطُ الْعِصْیانِ وَ الطُّغْیانِ فَقَدْ آنَسَنِی بُشْرَى الْغُفْرَانِ وَ الرِّضْوَانِ».36
اگر انسان کمى با ادعیه و مناجات ها آشنا شود متوجه مى گردد که خداوند راه نا امیدى را بر تمام بندگان خویش بسته است. نا امیدى در نظر حضرت امام (ره) از بزرگترین گناهان کبیره است. زیرا معناى نا امیدى این است که گناهان من از بخشش و کرم تو بزرگتر است و این عین گناه و غایت جهل بشر نسبت به خداوند و ظلم به اوست. امام سجاد علیه السلام در بخشى از مناجاتش مى فرماید: «الهى ذنوبى عظیمة و لکن عفوک اعظم من ذنوبى، الهى بعفوک العظیم اغفرلى ذنوبى العظیمة فانه لایغفر الذنوب العظیمة الا الرب العظیم».37 خدایا! گناهان من بزرگ است اما بخشش و عفو تو بزرگ تر از گناهان من است، خداوندا به حق گذشت عظیم و بزرگ، گناهان بزرگ مرا ببخش به درستى که گناهان بزرگ را جز پروردگار بزرگ نمى بخشد. بنابراین در هیچ کجاى تاریخ، ثبت نشده که بنده اى هرچند با گناهان بسیار توبه کرده باشد اما پذیرفته نشده باشد.
به همین سبب در مناجات هاى معصومین علیهم السلام اینطور بیان مى شود که اى آقاى من! تو این گونه نیستى که به بندگانت بگویى : هر چه مى خواهید از من و فقط از من بخواهید، اما عطا نکنى. زیرا اگر خداوند قصد عطا نداشته باشد، در خواست از او لغو و بیهوده است در حالى که یقینا این گونه نیست. البته یک نکته وجود دارد آن هم اینکه خداوند در اعطا و بخشش خود نسبت به بندگان، مانند تمامى اعمالش حکیمانه عمل مى نماید و اگر بنده، چیزى طلب کند که به سبب آن خود را هلاک سازد، چون به صلاح او نیست عطا نخواهد کرد.
«وَ لَیسَ مِنْ صِفَاتِک یا سَیدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیةَ».38
اگر انسان شناختى درست از چنین بخشنده اى کند مى فهمد خداوند به مراتب بزرگ تر و کریم تر از آن است که انسان گنهکار را با گناهان و خطاهایش مقایسه کند. با کریمان کارها دشوار نیست.
«أَنْتَ إِلَهِی أَوْسَعُ فَضْلا وَ أَعْظَمُ حِلْما مِنْ أَنْ تُقَایسَنِی بِفِعْلِی وَ خَطِیئَتِی».39
بعد از شناخت پروردگار هستى با این صفات، امام سجاد علیه السلام مى فرماید: خدایا! اگر دیگران را از گناهانم باخبر سازى و مرا به دوزخ فرستى و بین من و خوبان و دوستدارانت جدایى افکنى امیدم از تو قطع نمى شود و محبت تو از قلب من بیرون نمى رود.
«وَ دَلَلْتَ عَلَى فَضَائِحِی عُیونَ الْعِبَادِ وَ أَمَرْتَ بِی إِلَى النَّارِ وَ حُلْتَ بَینِی وَ بَینَ الْأَبْرَارِ مَا قَطَعْتُ رَجَائِی مِنْک وَ مَا صَرَفْتُ تَأْمِیلِی لِلْعَفْوِ عَنْک وَ لا خَرَجَ حُبُّک مِنْ قَلْبِی».40
امام در گام بعدى و با شناختى عمیق تر از حضرت دوست مى فرماید: پروردگارا! اگر تو فقط خوبان و دوستان خودت را بپذیرى پس گنهکاران به چه کسى پناه برند؟ اصلا تو توبه را براى ارتباط پیدا کردن گنهکاران قرار دادى، دیگر معنا ندارد بگویى بیایید و نپذیرى.
«إِنْ کنْتَ لا تُکرِمُ إِلا أَهْلَ الْوَفَاءِ بِک فَبِمَنْ یسْتَغِیثُ الْمُسِیئُونَ».41
در گام بعدى امام سجاد علیه السلام مى فرماید: امکان ندارد تو نبخشى چرا که اگر ما را به دوزخ برى دشمنان تو و پیامبرت خوشحال خواهند گشت و اگر از ما و خطاهایمان بگذرى پیامبرت خوشحال خواهد شد و تو هیچگاه شادى دشمنان پیامبرت را بر شادى پیامبر ترجیح نخواهى داد.
«إِلَهِی إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ فَفِی ذَلِک سُرُورُ عَدُوِّک وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّةَ فَفِی ذَلِک سُرُورُ نَبِیک وَ أَنَا وَ الله أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِیک أَحَبُّ إِلَیک مِنْ سُرُورِ عَدُوِّک».42
ادب حضور
یکى از نکات مهم که در ادعیه ما مورد توجه قرار گرفته نحوه سخن گفتن با خداوند است که داراى آداب خاص خود مى باشد و شکل مناجات ها به خوبى گواه بر این مطلب است.ادبیات سخن گفتن با خداوند بسیار دقیق است، چگونه باید از خداوند طلب آمرزش کرد، چگونه باید از خداوند در شدائد کمک خواست، در هنگام ترس چطور، هنگام امیدوارى چگونه و... رعایت این نکته در تأثیر دعا و رشد شناخت انسان بسیار مؤثر است و این نکته در ادعیه آموزش داده شده است. علامه طباطبائى(ره) یکى از نکاتى که در مورد امتیاز اسلام نسبت به ادیان دیگر ـ غیر از حقانیت ـ مطرح مى کند این است که در دین اسلام براى خداوند اسماء زیادى وجود دارد که هر کدام از این اسماء داراى اثر و کارکرد خاص خود مى باشد. به طور مثال هنگام توبه از اسم توّاب، غفار، رحمان، رحیم و... درهنگام طلب و درخواست چیزى از خداوند اسم جواد، هنگام بیمارى اسم شافى، هنگام درخواست فرزند یاوارث و هنگام درخواست دوست و یا همسر ذکر یا رفیق استفاده مى شود. موارد بسیار وجود دارد که خداوند خود فرموده براى خداوند اسماء نیکویى وجود دارد تا شما او را به این اسماء بخوانید.
سید ساجدین علیه السلام مى فرماید: خداوندا قلب من با یاد تو زنده است و زندگى مى کند هر آنچه درباره تو بگویم تو برتر از آن هستى.
«بِذِکرِک عَاشَ قَلْبِی...أَنْتَ کمَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا نَقُولُ».43
من غیر از تو مولا و آقایى کریم نمى شناسم.«لَسْتُ أَعْرِفُ سِوَاک مَوْلًى بِالْإِحْسَانِ».44
باى لسان ادعوک و قد اخرلى المعاصى لسانى.45
خدایا با کدام زبان تو را بخوانم در حالیکه گناهان زبان مرا از مناجات با تو لال کرده اند.
«و کیف ادعوک و انا العاصى»46.
چگونه تو را بخوانم در حالیکه من عصیان کرده ام.
«و کیف لا ادعوک و انت الکریم»47.
خدایا چگونه تو را نخوانم در حالیکه تو کریم هستى.
«و کیف احزن و انت کریم»48.
خدایا چگونه محزون باشم و حال آنکه تو کریمى.
«و کیف ادعوک و انا انا»49.
چگونه تو را بخوانم در حالیکه من منم با تمام بدى هایم و زشتى هایم.
«و کیف لا ادعوک و انت انت».50
و چگونه تو را نخوانم در حالیکه تو تویى با تمام بزرگى بخشش و مهر و محبتت.
جمع بندی و نتیجه گیری
بى شک یکى از فصل هاى بسیار روح افزاى دین اسلام، زیبایى هایى است که در مناجات هاى آن وجود دارد، در این جهت دین اسلام بدون تردید از نظر کمى و کیفى، در بین تمامى ادیان بى نظیر است. حتى اهل سنت از ادعیه و مناجات هایى که در متون شیعى وجود دارد محروند و سبب این امر نیز محروم بودن آنان از نعمت امامت است.بى تردید ارتباط با خداوند در تمامى ادیان توحیدى جزء ضروریات است و تمامى ادیان به شکلى به این نیاز پاسخ گفته اند. اما دراسلام توجه خاصى نسبت به این موضوع وجود دارد؛ به گونه اى که تمامى هویت دینى یک انسان در پرتو ارتباط زیباى او با خداوند معنا و مفهوم پیدا مى کند.
بسیارى از معارف بلند دین مقدس اسلام در لابلاى ادعیه بیان شده است به همین جهت دعا جایگاه ویژه اى در آموزه هاى دینى داراست. در این ادعیه تصویر صحیحى از حضرت حق، اوصاف، کمالات و نحوه ارتباط صحیح عبد و بنده با او ارائه شده است. به همین سبب است که توصیه مى شود انسان با دعاها انس بگیرد تا با خداوند انس پیدا کند.
یکى دیگر از برجسته ترین نکات در ادعیه امیدوارى و حسن ظن نسبت به خداوند است. انسان در ادعیه، خود را مواجه با دریاى عظیمى ازرحمت، کرم وعطوفت پروردگارخویش مى بیندبه گونه اى که گویى حقارت خود و بزرگى رب خویش را، به عیان مى بیند.
یکى از نکات مهم که در ادعیه ما مورد توجه قرار گرفته نحوه سخن گفتن با خداوند است که داراى آداب خاص خود مى باشد و شکل مناجات ها به خوبى گواه بر این مطلب است.
بی تردید، برشمردن تمامى جلوه هاى زیبایى ادعیه و نیایش هاى نقل شده در روایات شیعى دشوار است اما در این نوشتار در حد توان و بضاعت علمى و ذوقى نویسنده به برخى از این جلوه هاى دل انگیز و فرح بخش اشاره گردید. به امید آنکه این گام کوچک مقدمه اى باشد براى تلاش هاى گسترده تر اساتید و صاحب نظران حوزوى و دانشگاهى در جهت معرفى و ترویج جلوه هاى بدیع و زیباى آیین مقدس اسلام به نسل جوان و فرهیخته کشور.
پینوشتها:
1. مصباح الشریعه، ص 108 و منهاج النجاح، ص 81.2. الجواهر السفیه، ص 710.
3. بحارالانوار، ج 67، ص 26.
4. سوره طه: آیه 14.
5. سوره رعد: آیه 28.
6. سوره حدید: آیه 4.
7. سوره بقره: آیه 115.
8. مفاتیح الجنان، دعاى عرفه.
9. مفاتیح الجنان، دعاى عرفه.
10. مفاتیح الجنان، دعاى ابو حمزه ثمالى.
11. همان.
12. سوره زمر، آیه 53.
13. سوره اعراف، آیه 27.
14. مفاتیح الجنان، مناجات التائبین.
15. مفاتیح الجنان، مناجات التائبین.
16. مفاتیح الجنان، مناجات التائبین.
17. مفاتیح الجنان، دعاى ابو حمزه ثمالى.
18. مفاتیح الجنان، دعاى کمیل.
19. مفاتیح الجنان، دعاى کمیل.
20. مفاتیح الجنان، مناجات المریدین.
21. مفاتیح الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى.
22. همان.
23. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.
24. مفاتیح الجنان، دعاى ابو حمزه ثمالى.
25. همان، دعاى جوشنن کبیر.
26. مفاتیح الجنان، مناجات المحبین.
27. مفاتیح الجنان، مناجات المطیعین.
28. همان، مناجات الزاهدین.
29. همان، مناجات الذاکرین.
30. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.
31. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.
32. مفاتیح الجنان، دعاى ابو حمزه ثمالى.
33. میزان الحکمه، ج 11، ص 5348.
34. مفاتیح الجنان، مناجات المحبین.
35. مفاتیح الجنان، دعاى عرفه.
36. مفاتیح الجنان، مناجات الراغبین.
37. مناجات سید الساجدین، بحارالانوار، ج 91، ص 140، نرم افزار جامع احادیث شیعة.
38. مفاتیح الجنان، دعاى ابو حمزه ثمالى.
39. همان.
40. مفاتیح الجنان، دعاى ابو حمزه ثمالى.
41. همان.
42. همان.
43. مفاتیح الجنان، دعاى ابو حمزه ثمالى.
44. مفاتیح الجنان، مناجات الخائفین .
45. مناجات سیدالساجدین، بحارالانوار، ج 91، ص 139، نرم افزار جامع احادیث شیعه.
46. همان، ص 138.
47. همان.
48. همان.
49. همان.
50. همان.