مقدمه:
از جمله اموری که از ضروریات مذهب شیعه و مختصات آن است ، اعتقاد به رجعت می باشد و آن برگشتن جمعی از نیکان محض وبدان محض است دردنیا پیش از قیامت کبری، واکثر علمای امامیه مانند:شیخ صدوق وشیخ مفید وشیخ طبرسی وسید مرتضی و سید بن طاووس و علامه مجلسی (رحمة الله علیه) و غیر ایشان از بزرگان و اکابر آنها و برحق بودن رجعت دعوی اجماع نموده وبسیاری از محدثین شیعه دراین باره کتاب های جدا گانه ای نوشته اند .
«رجعت» در لغت به معنای بازگشت است و در اصطلاح کلام و حدیث، به بازگشت گروهی از مومنان خالص و کافران شرور پس از مرگ به این جهان، قبل از قیامت، رجعت گفته میشود.
در حقیقت «رجعت» جلوه کوچکی از رستاخیز نهایی و قیامت است، تفاوت رجعت با قیامت در این است که در رجعت گروهی از مردم زنده میگردند و در قیامت همه مردم بدون استثناء محشور میشوند.
در این مطلب با توجه به آیات کلام الله مجید به این سوال پاسخ خواهیم داد که آیا امکان زنده شدن افراد قبل قیامت وجود دارد؟ با حیر؟
زنده شدن و رجعت قبل از قیامت
رجعت حضرت زهرا(س)
از فضایل ممتاز فاطمه (سلام الله علیها ) یکی رجعت است .با ائمه (علیهم السلام) باردیگر بر می گردد.در منابع روایی وجود دارد که حکایت از رجعت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از ظهور امام زمان (عج الله فی فرجه) دارد.داستان رجعت آن حضرت در ضمن روایتی طولانی که در پرسش مفضل از امام صادق (علیه السلام) مطرح شده، آمده است:
«قَالَ الْمُفَضَّلُ یَا سَیِّدِی...ثُمَّ تَبْتَدِئُ فَاطِمَة(ع) وَ تَشْکُو مَا نَالَهَا مِنْ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ أَخْذِ فَدَکَ مِنْهَا وَ مَشْیِهَا إِلَیْهِ فِی مَجْمَعٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ خِطَابِهَا لَهُ فِی أَمْرِ فَدَکَ وَ مَا رَدَّ عَلَیْهَا مِنْ قَوْلِهِ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا تُورَثُ وَ احْتِجَاجِهَا بِقَوْلِ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَی ع وَ قِصَّةِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ ع وَ قَوْلِ عُمَرَ هَاتِی صَحِیفَتَکِ الَّتِی ذَکَرْتِ أَنَّ أَبَاکِ کَتَبَهَا لَکِ وَ إِخْرَاجِهَا الصَّحِیفَةَ وَ أَخْذِهِ إِیَّاهَا مِنْهَا وَ نَشْرِهِ لَهَا عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ مِنْ قُرَیْشٍ وَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ سَائِرِ الْعَرَبِ وَ تَفْلِهِ فِیهَا وَ تَمْزِیقِهِ إِیَّاهَا وَ بُکَائِهَا وَ رُجُوعِهَا إِلَی قَبْرِ أَبِیهَا رَسُولِ اللَّهِ ص بَاکِیَةً حَزِینَةً تَمْشِی عَلَی الرَّمْضَاءِ قَدْ أَقْلَقَتْهَا وَ اسْتِغَاثَتِهَا بِاللَّهِ وَ بِأَبِیهَا رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ تَمَثُّلِهَا بِقَوْلِ رُقَیْقَةَ بِنْتِ صَیْفِی
دادخواهی حضرت زهرا(س) از ظالمین در رجعت
مفضل می گوید از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: آقا، آیا پیامبر (صلی الله علیه وآله) و علی (علیه السلام) با قائم (عج الله فی فرجه) خواهند بود؟فرمود: آرى، و الله پیامبر و على (علیهما السلام) ناگزیر می باید قدم روى زمین بگذارند.... اى مفضل! گویا مى بینم که ما ائمه آن موقع جلوی پیامبر جمع شده و به آن حضرت شکایت مى کنیم که امت بعد از وى چه به روز ما آوردند، و مى گوییم امت، ما را تکذیب کردند؛ بى اعتنایى، نفرین، لعنت و تهدید به قتل نمودند، حاکمان ستمگر آنها ما را از وطن بیرون آورده به پایتخت خود بردند و جمعى از ما را با سم و حبس کشتند. در این وقت پیغمبر سخت گریه می کند و می فرماید اى فرزندان من! هر چه به شما رسید بیشتر به جد شما رسید.
آن گاه فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) مى آید و از ظلم هایی که در حق او همسرش شده و غصب فدک، ملک خود توسط آنها، و رفتن به میان مهاجرین و انصار و ایراد خطبه اش در خصوص غصب فدک، شکایت می کند.
سپس نقل می کند که چگونه جمعى امیرالمؤمنین (علیه السلام) را از خانه خود براى بیعت گرفتن در سقیفه بنی ساعده بردند. (1)
آیه رجعت به دنیا در ظهور امام عصر(عج)
در سفینه از بصائرالدرجات ازامام صادق (علیه السلام) درذیل آیه شریفه :وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ(2) و (ای رسول، امت را به یاد آر) روزی که (به عرصه قیامت یا رجعت به دنیا در ظهور امام عصر) از هر قومی یک دسته را که تکذیب آیات ما میکنند بر میانگیزیم و آنها (برای سؤال) باز داشته خواهند شد.الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً قَالَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قُتِلَ إِلَّا یَرْجِعُ حَتَّی یَمُوتَ وَ لَا یَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً وَ مَنْ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً.
امام صادق (علیه السلام)- مفضّل از امام صادق (علیه السلام) روایت میکند که دربارهی آیه: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا فرمود: «روایت کرده که فرموده احدی از مومنین نیست که کشته شده باشد مگراینکه به دنیا برگردد تا بمیرد و یا اینکه مرده باشد مگر اینکه برگردد و کشته شود».(3)
آیهی رجعت از منظر امام صادق (ع)
الصّادق (علیه السلام)- حَمَّادٍ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ مَا یَقُولُ النَّاسُ فِی هَذِهِ الْآیَهْ وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً قُلْتُ یَقُولُونَ إِنَّهَا فِی الْقِیَامَهْ قَالَ لَیْسَ کَمَا یَقُولُونَ إِنَّ ذَلِکَ فِی الرَّجْعَهْ أَیَحْشُرُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهْ مِنْ کُلِّ أُمَّهْ فَوْجاً وَ یَدَعُ الْبَاقِینَ إِنَّمَا آیَهْ الْقِیَامَهْ قَوْلُهُ وَحَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً قَالَ عَلِیُّبْنُإِبْرَاهِیمَ وَ مِمَّا یَدُلُّ عَلَی الرَّجْعَهْ قَوْلُهُ وَحَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ فَقَالَ ألصّادق (علیه السلام)کُلُّ قَرْیَهْ أَهْلَکَ اللَّهُ أَهْلَهَا بِالْعَذَابِ لَا یَرْجِعُونَ فِی الرَّجْعَهْ فَأَمَّا إِلَی الْقِیَامَهْ فَیَرْجِعُونَ وَ مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً وَ غَیْرُهُمْ مِمَّنْ لَمْ یَهْلِکُوا بِالْعَذَابِ وَ مَحَضُوا الْکُفْرَ مَحْضاً یَرْجِعُونَ.امام صادق (علیه السلام)- حمّاد میگوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «عوام درباره این آیه: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً چه میگویند»؟ گفتم: «میگویند: این حشردر قیامت اتفاق میافتد»! فرمود: «چنین نیست! این آیه دربارهی رجعت است؛
آیا خدا روز قیامت فقط گروهی از هر امّتی را محشور میکند و باقی را رها میسازد؟ آیهی مربوط به قیامت این آیه است: وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا: و (یاد کن) روزى که کوهها را به حرکت درآوریم وزمین را آشکار (صاف و هموار) مىبینى در حالى که همگان را برانگیختهایم، پس هیچ یک از آنان را فروگذار نمىکنیم.(4)(5)
گروهی قبل از قیامت رجعت می کنند
با توجّه به اینکه در قیامت همهى مردم محشور مىشوند، «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»و آیهى مورد بحث (83 نمل) مىفرماید: از هر امّتى تنها گروهى را محشور مىکنیم، روشن مىشود که این آیه مربوط به قیامت نیست، بلکه مربوط به رجعت است که قبل از قیامت گروهى زنده مىشوند.زنده شدن در دنیا قبل قیامت
در سورهى بقره مىخوانیم: خداوند به گروهى فرمان مردن داد، سپس آنان را زنده کرد؛ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ :آیا ندیدید آنهایی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند که هزارها تن بودند، خدا فرمود که تمام بمیرید (همه مردند) سپس آنها را زنده کرد، زیرا خدا را در حق بندگان فضل و کرم بسیار است، و لیکن بیشتر مردم سپاسگزار نیستند.(6)
زنده شدن گروهی به دعای حزقیل پیامبر
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَآیا ندیدى کسانى را که از ترس مرگ از خانههاى خود فرار کردند، در حالى که هزاران نفر بودند، پس خداوند به آنها گفت: بمیرید (و آنها مردند،) سپس آنان را زنده کرد (تا درس عبرتى براى آیندگان باشند؟) همانا خداوند نسبت به مردم احسان مىکند، ولى بیشتر مردم سپاس نمىگذارند.
حزقیل از پیامبران بنیاسرائیل و سومین جانشین موسی(ع) بعد از یوشع بن نون و کالب بن یوقنا است. او همچنین صاحب کتابی مشتمل بر بشارت و پیشگویی است که در مجموعه عهد عتیق قرار دارد. نام او در قرآن کریم ذکر نشده، اما برخی از مفسران، او را همان مؤمن آل فرعون دانستهاند که هزاران نفر از مردگان به دعای او زنده شدند
محمد بن یعقوب کلینى بعد از چهار یا پنج واسطه از امام باقر علیهالسلام درباره نزول این آیه چنین روایت نموده است که اینان مردم شهرى از شهرهاى شام بودند که در آن شهر هفتاد هزار خانه بوده است و گرفتار مرض طاعون مى گردند.
توانگران شهر که توانائى خروج را داشتند از شهر بیرون آمدند ولى فقراء و بیچارگان که توانائى خروج را نداشتند ماندند و از اثر مرض مزبور بیشتر آنها به هلاکت رسیدند.
توانگران مى گفتند: اگر بیرون نمیآمدیم به هلاکت میرسیدیم و فقراء مى گفتند: اگر ما هم توانائى و وسیله خروج از شهر را میداشتیم از نفرات ما کمتر به هلاکت میرسیدند، سپس تصمیم گرفتند که همه با هم از ترس مرگ ناشى از مرض طاعون از شهر خارج شوند.
لذا از شهر بیرون رفتند تا به شهرى دیگر رسیدند که مخروبه افتاده و عده زیادى جلاى وطن نموده تا از مرض طاعون جان سالم بدر برند و عده زیادى دیگر نیز از مرض طاعون جان سپرده بودند.
به ناچار در آن شهر فرود آمدند و به فرمان خداوند همه به هلاکت رسیدند و سپس خاکستر شدند تا این که پیامبرى از پیامبران بنىاسرائیل به نام حزقیل بر آنها گذشت.
وقتى که استخوانهاى پوسیده آنها را دید در عین حال عبرت گرفتن گریست و گفت: خدایا اگر آنها را زنده گردانى به آبادانى شهرهاى تو پردازند و فرزندانى بوجود آورند که به عبادت تو مشغول گردند همچنان که خودشان نیز به عبادت تو خواهند پرداخت.
خداوند به حزقیل وحى فرستاد و فرمود: آیا دوست دارى که آنها زنده شوند؟ گفت: بلى، سپس خداوند آنها را زنده گردانید و به آن پیامبر فرمان داد که کلماتى را طبق دستور بر زبان براند.
امام صادق علیهالسلام فرمایند: کلماتى که آن پیامبر طبق دستور به زبان آورد اسم اعظم بوده است، و نیز از امام صادق علیهالسلام نقل نمایند که فرمود: این آیه درباره این قوم نازل گردیده است.(7)(8)
شیعه، به رجعت و زنده شدن گروهى از افراد قبل از قیامت، اعتقاد دارد و علاوه بر صدها حدیث، از آیاتى همچون این آیه، امکان وقوع آن را استفاده مىکند.
چند نکته بسیار مهم تاریخی:
1-عبرت بگیریم. اینکه به تاریخ نگاه کنیم به ما کمک میکند تا الگوهای موفقیت و شکست را درک کنیم و در تصمیمگیریهای آینده خود دقت کنیم.2- در بیان تاریخ، آنچه مهم است عوامل عزت و سقوط است، نه نام افراد و قبایل و مناطق: در تاریخ، مهمترین نکته تاثیرگذاری عواملی است که به عزت یا سقوط یک جامعه کمک میکنند، نه فقط نام افراد و گروهها. این آموزه به ما یادآوری میکند که باید به عوامل اجتماعی و فرهنگی توجه کنیم تا بتوانیم پدیدههای تاریخی را درک کنیم.
3- آنجا که اراده خداوند باشد، فرار کارساز نیست: این اصطلاح به اعتقاد در قدرت و اراده الهی اشاره دارد و ما را به تسلیم و اطمینان به قضا و قدر الهی تشویق میکند. این ایده به ما یادآور میشود که ما باید با اراده الهی همراهی کنیم و از آن پذیرش کنیم.
4- خداوند در همین دنیا بارها مردگان را زنده کرده است: این اظهار نظر به قدرت الهی و معجزاتی که در دنیا رخ داده است اشاره دارد. این امر به ما یادآور میشود که قدرت الهی بینهایت است و امکاناتی که ما نمیتوانیم تصور کنیم، آساناً توسط خداوند انجام میشود.
5- فراز و نشیبها، مرگ و میرها، زاد و ولدها و زندهشدنهای مجدّد، همه نمونههایی از الطاف وفضل الهی است: این عبارت به معجزات و نعمتهای الهی اشاره دارد که در زندگی انسانها رخ میدهد. این امور ما را به قدرت و لطف الهی یادآور میکنند و ما را به شکرگزاری و تفکر در برکاتی که خداوند بر ما فرستاده است تشویق میکنند. (9)
زنده کردن مردگان به دعای حضرت موسی
ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ : سپس شما را پس از مرگتان (حیات بخشیدیم و) برانگیختیم، شاید شکر او را بجا آورید. (10)زنده کردن مجددِ کسانى که در اثر صاعقه از بین رفتند، به دنبال پریشانى و نگرانى و دعاى حضرت موسى علیه السلام بود .
دو نکته مهم:
1- رجعت و معاد، امر محالى نیست. بعضى از مردگان در همین دنیا زنده شدهاند. یعنی رجعت و زندهشدن مردگان قبل از قیامت به این معنا است که برخی مردگان قبل از روز قیامت و روز حساب و کتاب به زندگی بازمیگردند. این موضوع در برخی ادیان به عنوان یک امر ممکن و قابل تصور ذکر شده است و به افراد یا گروههای خاصی اختصاص داده شده است. این اعتقاد به انسانها امید به فرصتی دوباره برای اصلاح و توبه میدهد و2- رمز بروز برخى تلخىها و سپس نجات از آنها، پیدا شدن روحیّهى شکرگزارى است، از این منظر، زنده شدن قبل از قیامت به عنوان نجات و فرصتی برای اصلاح و توبه دیده میشود و این باعث تقویت روحیه شکرگزاری و تسلیم به اراده الهی میشود. این روحیه شکرگزاری ما را به معنویت و ایمان بیشتر به خداوند هدایت میکند و به ما امید به پاداش و عدالت الهی میدهد. (11)
وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ :
و موسى براى (آمدن به) میعادگاه ما، از قوم خود هفتاد مرد را برگزید. پس همین که (در پى درخواست دیدن خدا) زمین لرزه آنان را فرا گرفت گفت: پروردگارا! اگر مىخواستى، مىتوانستى آنها و مرا پیش از این (آمدن به طور) بمیرانى، آیا مارا به خاطر کارهاى بىخردان ما هلاک مىکنى؟
این صحنه جز آزمایشى از جانب تو نیست که با آن، هر که را (سزاوار بدانى و) بخواهى گمراه مىکنى و هر که را بخواهى (و لایق بدانى) هدایت مىکنى، تو ولىّ و سرپرست مایى، پس ما را ببخشاى و بر ما رحم کن، که تو بهترین آمرزندگانى. (12)
نمایندگان بنى اسرائیل در میعاد گاه خدا
یاران موسى علیه السلام با دیدن آن همه معجزات، باز هم تقاضاى دیدن خدا یا شنیدن صداى خدا را داشتند، درحالى که آن هفتاد نفر، برگزیدهى از میان هفتصد نفر بودند که به کوه طور رفته و گرفتار قهر الهى شدند، زیرا کسى که معجزهاى دید، نباید بهانه بیاورد.در عدد «هفتاد» نیز مانند عدد «چهل»، راز و رمزى نهفته است.وقتى برگزیدگان پیامبرى همچون موسى علیه السلام چنین از کار درآیند، چگونه مىتوان گفت:مردم عادّى، امام را برگزینند؟!
حضرت مهدى علیه السلام در پاسخ کسى که پرسید چرا مردم حقّ انتخاب امام را ندارند؟ فرمودند: حضرت موسى که هفتاد نفر را انتخاب کرد معلوم شد لایق نبودند، پس وقتى انتخاب شدگان پیامبرى مثل موسى منحرف شدند، انتخابشدگان مردم چه وضعى خواهند داشت. (13)
به هر حال در آیات فوق نخست مى گوید: (موسى (علیه السلام ) هفتاد نفر از قوم خود را براى میعاد ما انتخاب کرد) ولى بنى اسرائیل چون کلام خدا را شنیدند، از موسى (علیه السلام ) تقاضا کردند از او بخواهد خود را نشان دهد (در این هنگام زلزله عظیمى در گرفت ، و جمعیت هلاک شدند و موسى (علیه السلام ) مدهوش بر زمین افتاد، هنگامى که به هوش آمد عرض کرد: پروردگارا!
اگر تو مى خواستى مى توانستى آنها و مرا پیش از این هلاک کنى ) یعنى من چگونه پاسخ قوم را بگویم که بر نمایندگان آنها چنین گذشته است .
سپس گفت : پروردگارا این درخواست نابجا تنها کار جمعى از سفهاى ما بود.(آیا ما را به خاطر کار آنها هلاک مى کنى؟)
صاعقه در بسیارى از اوقات با لرزه شدید همراه است ، زیرا بر اثر برخورد الکتریسته هاى مثبت و منفى که اولى در ابر و دومى در زمین است ، جرقه عظیمى به وجود مى آید که کوهها و زمینها را به لرزه در مى آورد و گاهى از هم متلاشى مى کند، در داستان صالح (ع ) نیز در مورد بلائى که بر این جمعیت گنهکار نازل شد، گاهى تعبیر به (صاعقه ) شده (14) و گاهى به (رجفة ) (15).
مجازات بخاطر تقاضاى رؤ یت خدا
پاسخ این سخن نیز روشن است ، زیرا سخن نیز یکى از افعال انسان است ، و اطلاق (فعل ) بر (سخن ) چیز تازه و غیر معمولى نیست ، مثلا هنگامى که مى گوئیم خداوند در قیامت به همه کارهاى ما پاداش و کیفر مى دهد، مسلما این تعبیر، سخنان ما را نیز در بر خواهد گرفت .سپس موسى (علیه السلام ) به دنبال این تضرع و تقاضا از پیشگاه خدا عرضه مى دارد: (پروردگارا مى دانیم این آزمایش تو بود که هر که را بخواهى (و مستحق ببینى ) با آن گمراه مى کنى و هر کس را بخواهى (و شایسته بدانى ) هدایت مى نمائى ) .
بدون شک بنى اسرائیل در این صحنه با آزمایش شدیدى روبرو شدند، و خداوند به آنها نشان داد که این تقاضا (تقاضاى رؤ یت او) یک تقاضاى بى مورد و نابجا و محال است .(16)
زنده کردن حضرت عیسی(ع) به اذن الهی
خداوند به حضرت عیسى علیه السلام مىفرماید: تو با اذن من مردهها را زنده از قبرها خارج مىکنىذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ
(ای پیغمبر، مردم را متذکر گردان) آن گاه که خدا گفت: ای عیسیِ مریم: به خاطر آر نعمتی را که به تو و مادرت عطا کردم آن گاه که تو را به تأیید روح قدسی توانا ساختم که در گهواره و بزرگسالی با مردم سخن میگفتی، و آن گاه که تو را تعلیم کتاب و حکمت کردم و به تو علم تورات و انجیل آموختم، و هنگامی که از گِل، شکل مرغی به امر من ساخته و در آن میدمیدی تا به امر من مرغی میگردید، و کور مادرزاد و پیس را به امر من شفا میدادی، و آن گاه که مردگان را به امر من (از قبر) بیرون میآوردی، و آن گاه که (دست ستم) بنی اسرائیل را از سر تو کوتاه کردم وقتی که تو با معجزات روشن بر (هدایت) آنها آمدی و کافران بنی اسرائیل گفتند که اینها جز سحری آشکار نیست.(17)
حضرت عیسی (ع) چه کسانی را زنده نمود؟
در روایتی آمده است که ایشان چهار نفر را زنده فرمودند:1. زنده کردن عارز
نخستین فرد دوست حضرت عیسی (ع) بود که «عارز» نام داشت و چون او فوت نمود عیسی (ع) از خواهر دوستش درخواست نمود تا او را بر سر قبر عارز ببرد، و چون به نزد قبر او رسید گفت: ای خداوندی که پروردگار آسمان ها و زمین های هفتگانه ای؛ بدرستی که مرا فرستاده ای بسوی بنی اسرائیل که آنان را به سوی تو دعوت نمایم و به آن ها بنمایم که به اذن تو مردگان را زنده می نمایم، پس زنده کن عارز را. پس عارز به اذن الهی زنده گردید و عیسی (ع) به او فرمود که بیست سال در دنیا می مانی و از تو زن و فرزندانی بهم می رسد و این امر بوقوع پیوست. (18)
2.زنده کردن پیر زالی
دومین نفر، فرزند پیر زالی بود که تابوت او را از پیش عیسی گذرانیدند و عیسی (ع) چون این صحنه را مشاهده نمود (برای متقاعد نمودن قوم بنی اسرائیل) به درگاه خداوند متعال دعا نمود و آن فرد زنده گردید و در میان تابوت نشست و پا به گردن مردن نهاد و پایین آمد و لباس های خود را پوشید و به منزل خود برگشت و بعد از آن ازدواج نمود و فرزندانی از او بوجود آمد. (19)
4. زنده کردن دختر عیاشی
سومین فرد، دختر عیاشی (عاشر- عشّاری) بود که به حضرت عیسی (ع) خبر دادند که او دیروز مرده است (و برای اثبات پیامبری اش) از او خواستند تا او را زنده نماید، پس عیسی (ع) برای گرویدن آن ها، به اذن الهی آن دختر را زنده نمود و پس از آن، دخترک ازدواج نمود و صاحب فرزندان عدیده ای گردید. (20)
5- زنده کردن سام پسر نوح (ع)
آخرین نفر که بنا بر روایات توسط حضرت عیسی (ع) زنده گردید ولی خود او مرگ را بر بودن در دنیا ترجیح داد، سام پسر نوح (ع) بود، به نحوی که اصحاب عیسی (ع) از او درخواست نمودند که مرده ای را برای آن ها زنده نماید، و حضرت آنان را بر سر قبر سام بن نوح (ع) برد، پس عیسی (ع) دعا کرد به اسم اعظم خداوند، پس سام از قبر بیرون آمد در حالی که نصف موی سرش سفید گردیده بود.
سام پرسید: مگر قیامت برپا شده است یا عیسی؟
عیسی (ع) پاسخ داد: نه، ولیکن من دعا کردم خدا را به اسم اعظم که تو را زنده فرماید، و این در حالی بود که سام مدت پانصد سال در دنیا زندگی کرده بود و موی سرش سفید نشده بود و در این وقت از هول و ترس اینکه قیامت برپا شده است نصف موهای سرش سفید گردید!
پس عیسی (ع) به او فرمود: ای سام؛ در دنیا بودن را دوست داری یا آنکه به حال خود برگردی؟
سام جواب داد: ای روح الله؛ برگشتن را می خواهم و به دنیا علاقه ای ندارم، چرا که هنوز سوختن و گزیدن و سکرات مرگ در دل من هست و دیگر طاقت دوباره تکرار شدن آن را ندارم. (21)
دو نکته:
1- وقتى خداوند، قدرت احیاگرى و زنده کردن را به انبیا مىدهد، توسّل و استمداد مردم نیز باید جایز باشد: این جمله به این معنا است که خداوند انبیا را به قدرت احیاء و زنده کردن مردگان مجهز کرده است، بنابراین توسل و استمداد مردم به انبیا و اولیا نیز میتواند مورد قبول واقع شود. این امر نشان از اهمیت و اعتبار توسل به انبیا و اولیا در اعتقادات دینی است.2- زنده شدن مردگان و «رجعت»، در همین دنیا صورت گرفته است: این عبارت به اعتقاداتی اشاره دارد که معتقدند برخی از مردگان قبل از روز قیامت به زندگی بازگشتهاند. این معتقدان باور دارند که رجعت یک پدیدهای است که در دنیای جاری روی داده است و این امر نشان از قدرت و معجزهگری الهی است.
زنده شدن محسوس و عملى عزیر پیامبر
و دربارهى یکى از اولیاى خدا مىفرماید: او را براى صد سال میراندیم و بعد از این مدّت او را زنده کردیم. أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: (22)یا همانند کسى (عُزَیر) که از کنار یک آبادى عبور کرد، در حالى که دیوارهاى آن بر روى سقفهایش فرو ریخته بود (و مردم آن مرده و استخوانهایشان در هر سو پراکنده بود، او با خود) گفت:
خداوند چگونه اینها را پس از مرگ زنده مىکند؟ پس خداوند او را یک صد سال میراند و سپس زنده کرد (و به او) گفت: چقدر درنگ کردى؟ گفت یک روز، یا قسمتى از یک روز را درنگ کردهام!
فرمود: (نه) بلکه یک صد سال درنگ کردهاى، به غذا و نوشیدنى خود (که همراه داشتى) نگاه کن (که با گذشت سالها) تغییر نیافته است. و به الاغ خود نگاه کن که چگونه متلاشى شده است،
این ماجرا براى آن است که هم به تو پاسخ گوییم و (هم) تو را نشانه (رستاخیز) و حجتى براى مردم قرار مىدهیم. (اکنون) به استخوانها (ى مَرکب خود) بنگر که چگونه آنها را بهم پیوند مىدهیم و بر آن گوشت مىپوشانیم. پس هنگامى که (این حقایق براى آن مرد خدا) آشکار شد، گفت: (اکنون با تمام وجود) مىدانم که خداوند بر هر کارى قادر و تواناست.
داستان این آیه
به هر حال مناسب است قبلا اجمالى از داستان این آیه را که در تواریخ اسلامى آمده از نظر بگذرانیم سپس به تفسیر آیه بپردازیم .آیه اشاره به سرگذشت کسى مى کند که در اثناى سفر خود در حالى که بر مرکبى سوار بود و مقدارى آشامیدنى و خوراکى همراه داشت از کنار یک آبادى گذشت در حالى که به شکل وحشتناکى در هم ریخته و ویران شده بود و اجساد و استخوانهاى پوسیده ساکنان آن به چشم مى خورد هنگامى که این منظره وحشتزا را دید گفت چگونه خداوند این مردگان را زنده مى کند؟
البته این سخن از روى انکار و تردید نبود بلکه از روى تعجب بود زیرا قرائن موجود در آیه نشان مى دهد که او یکى از پیامبران (علیهم السلام ) بوده که در ذیل آیه مى خوانیم خداوند با او سخن گفته است و روایات نیز این حقیقت را تایید مى کند چنانکه بعدا اشاره خواهیم کرد.
در این هنگام خداوند جان او را گرفت و یکصد سال بعد او را زنده کرد و از او سوال نمود چقدر در این بیابان بوده اى ؟ او که خیال مى کرد مقدار کمى بیشتر در آنجا درنگ نکرده فورا در جواب عرض کرد: یک روز یا کمتر!
به او خطاب شد که یکصد سال در اینجا بوده اى اکنون به غذا و آشامیدنى خود نظرى بیفکن و ببین چگونه در طول این مدت به فرمان خداوند هیچگونه تغییرى در آن پیدا نشده است ولى براى اینکه بدانى یکصد سال از مرگ تو گذشته است نگاهى به مرکب سوارى خود کن و ببین از هم متلاشى و پراکنده شده و مشمول قوانین عادى طبیعت گشته و مرگ آن را از هم متفرق ساخته است.
سپس نگاه کن و ببین چگونه اجزاى پراکنده آن را جمع آورى کرده و زنده مى کنیم او هنگامى که این منظره را دید گفت مى دانم که خداوند بر هر چیزى توانا است یعنى هم اکنون آرامش خاطر یافتم و مساله رستاخیز مردگان در نظر من شکل حسى به خود گرفت .
پس این آیه پیرامون معاد گفتگو مىشود و هدایت از طریق نمایش و به صورت محسوس و عملى صورت مىگیرد. در تفاسیر و برخى روایات آمده است که نام این شخص «عُزیر» بوده است. در تفسیر المیزان مىخوانیم که این شخص باید پیامبر باشد، زیرا خداوند با او سخن گفته است.
همچنین در روایات بسیارى نیز وارد شده است که قبل از قیامت، افرادى که در ایمان یا کفر برجستگى دارند، به ارادهى خداوند زنده مىشوند و با حاکمیّت اهل حقّ، براى مدّتى زندگى مىکنند و سردمداران کفر، کیفر مىشوند که مجالی برای این بحث در این مطلب نیست.(23)
دعای عهد، عهدی برای زنده شدن
از کتاب مصباح المتهجد ومصباح الزائر وسایر کتب ادعیه از امام صادق (علیه السلام) منقول است:دعای عهد از دعاهای مشهور می باشد که از امام صادق(ع) روایت شده و خواندن آن در دوران غیبت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فراوان مورد سفارش قرار گرفته است. براساس فرمایش امام صادق (ع) زمان خواندن دعای عهد صبح است اما آیا می توان دعای عهد را در زمان دیگری نیز خواند؟ آیا می شود دعای عهد را بعد از طلوع آفتاب خواند؟
هرکس چهل صبحگاه این دعا را بخواند از یاوران حضرت قائم(عج) خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدای تعالی او را زنده خواهد کرد تا در رکاب آن جناب جهاد نماید و به شماره هر کلمه از آن هزار حسنه برایش نوشته میشود و هزار کار بد از او محو میگردد.(24)
بنابراین روایت زمان خواندن دعای عهد صباح یا صبحگاه ذکر شده که منظور از آن هنگام اذان صبح تا وقت طلوع آفتاب است.
درمورد دعای عهد نوشته بود که از حضرت صادق (ع) منقول است هر که چهل صباح این عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد. می خواستم بپرسم اگر روز مثلا یازدهم، خوابت برد و نتوانستی صبح، این دعا را بخوانی،آیا 30 روز بعدی که خواندی، با 10 روزی که قبلا خوانده بودی، با هم حساب می شوند 40 روز؟ یا از روز دوازدهم، باید دوباره از اول تا 40 صبح دعا را بخوانی؟
پاسخ: در فرض سوال بعد از خواب آن را بخواند و ادامه آن را تکمیل می کند. ( سایت آیت الله مکارم شیرازی)
رجعت در زیارت جامعه شیخ صدوق
در چند موضع از زیارت جامعه که شیخ صدوق درفقیه و عیون از حضرت امام علی نقی (علیه السلام) روایت کرده درعموم کتب ادعیه و زیارات ضبط شده به رجعت تصریح شده :ازجمله :«مومن بایابکم مصدق برجعتکم منتظرلامرکم»[ خداوند شما را شاهد می گیرم که من به بازگشت شما ایمان دارم وبه رجعت شما تصدیق می کنم ودرانتظار امر شمایم .]
از آن جمله :«حتی یحیی الله تعلی دینه بکم و ویردکم فی ایامه ویظهرکم لعدله ویمکنکم فی ارضه»
[تا اینکه خدای تعالی دینش را به وسیله شما زنده کند وشما را در ایام خود برگرداند وبرای بسط عدالت ظاهر کند و در زمین سلطنت و قدرت عنایت فرماید.]
از آن جمله :[ویکر فی رجعتکم ویملک فی دولتکم ویشرف فی عافیتکم و یمکن فی ایامکم] [ و قرار دهد مرا از کسانی که بر می گردند دررجعت شما.]
در زیارت عاشورا که که شیخ طوسی درمصابیح از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده مذکور است که:
[ان یرزقنی طلب ثاری مع امام هدی ظاهر ناطق بالحق منکم .][ و روزی فرمایی که خون خواهی کنم درخدمت امام هادی (علیه السلام) و ظاهر و ناطق بحق از شما.]
نتیجه:
1- رجعت هم ممکن است و هم واقع شده است انجام آن برای خدا محال نیست و او قادر است بر این که برخی بندگانش را پس از مرگ و پیش از قیامت، زنده کند و به دنیا بازگرداند و چنین چیزی بنا به گزارش قرآن در برخی امتهای گذشته نیز واقع شده است.با این حال برخی هم امکان و هم وقوع رجعت را نپذیرفتهاند و برخی فقط در وقوع آن تردید کردهاند.
2- از مجموع روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام، اجمالاً استفاده مى شود که اهل بیت علیهم السلام و شمارى از مؤمنانِ مطلق و شمارى از کافرانِ مطلق، هم زمان با ظهور امام مهدى علیه السلام زنده مى شوند .
3- مورد جزئیات مربوط به رجعت، نمى توان اظهار نظر قطعى کرد و در ایمان به رجعت، همین عقیده اجمالى، کافى است
پی نوشتها:
1.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۴۰۹ق .الزهرا (علیها السلام) /سید محمد تقی مقدم/ص 217/بحار /ج 53 /ص 1432. آیه 83 سوره نمل
3. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۱۲
4.آیه 47 سوره کهف
5. القمی، ج۲، ص۱۳۱/ نورالثقلین/ البرهان
6. آیه 243 سوره بقره
7.البرهان فى تفسیر القرآن از خاصه.
8.محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 92.
9.تفسیر نورجلد 1 - صفحه 378
10.آیه 56 سوره بقره
11.تفسیر نور جلد 1 - صفحه 121
12.آیه 155 سوره اعراف
13.تفسیر نورالثقلین. تفسیر نور(10جلدى)، ج3، ص: 186
14. سوره فصلت آیه 17
15. سوره اعراف آیه 78
16. تفسیر نمونه ذیل آیات 144 - 160 اعراف
17. آیه 110 سوره مائده
18. تفسیر عیاشی، ج1: 174.
19. مجمع البیان، ج1: 445.
20. کافی، ج8: 337.
21 حیوة القلوب (تاریخ پیامبران)، ج2: 1092- 1095.
22.آیه 259 سوره بقره
23. نفسیر نمونه ذیل آیه 259 سوره بقره
24.مجلسی، بحار الانوار، 1403ق، ج83، ص284.
منابع:
https://14khorshid.ir/رجعت حضرت زهرا (سلام الله علیها)https://namnak.com/doaye-ahd-reading.p92008
https://wiki.ahlolbait.comآیه 155 سوره اعراف
https://wiki.ahlolbait.comآیه 110 سوره مائده
https://wiki.ahlolbait.comآیه 259 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.comآیه 110 سوره مائده
https://wiki.ahlolbait.comآیه 259 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.comآیه 47 سوره کهف
https://wiki.ahlolbait.comآیه 83 سوره نمل
https://wiki.ahlolbait.comآیه 243 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.comآیه 243 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.comآیه 56 سوره بقره
https://www.qudsonline.ir/news/153081
https://wikiporsesh.ir/رجعت حضرت زهرا
http://alvahy.comآیه ۱۵۵ - سوره اعراف
https://hadith.net/post/52153/099
https://erfan.ir/farsi/61965.html
https://fa.wikifeqh.irحضرت حزقیل
https://fa.wikishia.netرجعت