نگاهي به روند شکل گيري نهضت جنگل (2)
زمينه هاي قيام
در هر حال وقوع جنگ جهاني اول اوضاع ايران را به کلي دچار دگرگوني کرد، حاکميت سياسي را در ايران به شدت متزلزل نمود و واکنش هاي مردمي را عليه اشغالگران برانگيخت. «... اشغال عملي قسمت هاي شمالي ايران توسط روسيه دشمني توده ي مردم را برانگيخته بود و انگليس ها از اتخاذ و موافقت جنگي با قوه ي شمال متحمل صدمات زيادي شده... شاه هم که جوان بود. البته ميل داشت رفتارش را خوب کند اما قادر نبود که وزراي خود را که بعضي هشتاد ساله بودند تحت کنترل درآورد. در ميان اهالي شهرها که بعد از امراء و خان ها و خان زاده ها زياد به حساب گذارده مي شوند، نسبت به ترکان (عثماني ها) در جاهاي معيني اظهار همدردي شده... در ميان ايرانيان يک بغض و عداوت همراه با خوف و ترس نسبت به روس ها وجود داشت... نواحي شمال غربي و غرب ايران از جزر و مد ارتش هاي روس و ترک صدمات و خسارات هنگفت ديد... (2) »
بروز جنگ جهاني اول و ورود قواي متجاوز بيگانه به ايرانه فرصتي را براي آزاديخواهان و ميهن پرستان فراهم کرد تا براي استقلال کشور و مقابله با بيگانگان دست به مبارزه انقلابي بزنند. ميرزا اسماعيل جنگلي اوضاع کشور در هنگامه آغاز جنگ جهاني اول و زمينه هاي شروع قيام هاي مردمي را اين چنين تشريح مي کند: « آغاز جنگ بين الملل که در سال 1333 هـ ق (1914 م / 1293 هـ ش) بوده مصادف با تاريک ترين روزگار ايران بود. جنوب و جنوب غربي و ساير نقاط يا در تحت نفوذ انگلستان و يا اينکه دچار هرج و مرج هاي محلي و نفاق هاي ايلي بوده، فقط شهر تهران پايتخت بي مسمي تمام ايران شناخته مي شد. قواي دولتي را مختصري ژاندارم و قزاق که قسمت تحت نظر افسران روسي اداره مي شد، تشکيل مي داد. وضع اجتماعي مرکز پوشيده و طبقات پايين دستخوش نارسائي هاي معيشتي و طبقات بالا درصدد جستجوي مرکز اتکايي از بيگانگان بودند. در بين آنها عده ي مختصري از رجال و مبرزين که به آزادي و استقلال ايران دلباخته بودند منفرداً يا به اجتماع گاهگاهي صداي استقلال ميهن بلند کرده و هنوز به گوش اکثريت ايراني نرسيده مجبور به سکوت مي شدند. اقدامات اين دسته کوچک ولي با ايمان جهت ايجاد اتفاق و وحدت ملي با هزاران موانع داخلي و خارجي مواجه مي شد و در عين حال اميد استقلال خواهان قوي تر و هر آن منتظر فرصتي بودند تا بتوانند کشتي طوفان زده ايران را به ساحل نجات برسانند (3) »
در واقع نهضت جنگل به رهبري ميرزا کوچک خان زاييده اين شرايط تاريخي بود. « بروز بحران هاي گوناگون و آثار و پي آمدهاي قرارداد 1907 م و تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ، کشيده شدن ناخواسته کشور به جنگ جهاني اول، تلخ کامي هاي به جاي مانده از مشروطه خواهي، حضور نيروهاي روسيه تزاري در گيلان و ساير نقاط کشور، تعدي و تجاوز سربازان روسي به حقوق و نواميس مردم، دخالت هاي آشکار بريتانيا در امور داخلي کشور و آشفتگي وضع زندگي دوم، از جمله اين بحران ها و عواملي بودند که موجب پيدايش نهضت جنگل به رهبري ميرزا کوچک خان شدند (4) »
بروز جنگ جهاني اول و پيامدهاي آن شرايط مناسب را براي جنبش آزاديخواهاني چون ميرزا کوچک خان به خوبي مهيا کرده بود. مؤلف کتاب قيام جنگل در اين مورد آورده است: « جنگ بين الملل و در هم ريختن دول مقتدر اروپا در عرصه ي جنگ براي ميهن پرستان طليعه ي اميدبخشي بود که مي خواستند از اغتشاش هاي بين المللي استفاده اي به نفع ايران کرده باشند و همين اميد موجب شد که کوچک خان نيز اغتنام فرصت کرده ضربت لازم را بر پيکر متجاوزين وارد کند (5)»
ابراهيم فخرايي از همرزمان ميرزا کوچک خان و وزير فرهنگ کابينه ي جنگل نيز در مورد زمينه هاي آغاز نهضت و انگيزه جنگلي ها براي قيام آورده است: « فقر و بيکاري و مهمتر از همه فقدان امنيت و تجاوز قوي بر ضعيف که به جامعه ايراني عموماً و به جماعت گيلاني خصوصاً تحميل شده بود و وجود اغتشاش در جنوب کشور بر اثر دسائس بي انقطاع همسايه جنوبي و تعديات بي پرواي همسايه شمالي جنگلي ها را بر آن داشت که مانند سران مليون چنين بينديشند که چنانچه با امکانات موجود کسب قدرت کنند خواهند توانست نه تنها تعدي بيگانه را منکوب و هموطنانشان را از مواجهه با ناراحتي ها نجات بخشند بلکه در تاريخ کشور نيز نقش قهرمانانه اي بعهده بگيرند. چه آنها معتقد بودند بر هر مسلمان پاکدل ايراني فرض است که وظيفه اش را نسبت به کشور و هموطنانش ادا کند و به تناسب بهره منديش از اجتماع، خير و فايده اي به آنها برساند. بديهي است حصول اين منظور جز در سايه سعي و مجاهدت به دست آمدني نيست... (6) »
شروع فعاليت نهضت جنگل
ميرزا کوچک خان در لاهيجان دکتر حشمت الاطباء را که طبيب آن شهرستان بود و مرد با ايماني به نظر مي رسيد و اصلاحات مهمي در گيلان انجام داده و داراي تجربه هاي زيادي از مشروطه خواهي بود، با خود همراه نموده به اتفاق به طرف شهر رشت حرکت کردند. ورود ميرزا کوچک خان و دکتر حشمت به رشت، مخفيانه صورت گرفت و بدون اينکه کسي از ورودشان آگاه باشد، شبانه وارد منزل ميرزا احمد خان (مدير روزنامه پرورش) شدند. در مدت يک هفته ميرزا با دوستان وفادارش محرمانه ملاقات کرد و از آنها براي مراجعه علني به رشت ياري خواست، زيرا کنسول روسيه اجازه ورود و اقامت در اين شهر را به او نمي داد و دولت ايران هم کوچک ترين قدرتي براي صدور چنين اجازه اي نداشت ! بالاخره با پا در مياني برخي از متفذين شهر رشت کنسول روس « اف سينکو » راضي شد تا يک نفر تازه وارد بدون اينکه اجازه فعاليت سياسي داشته باشد وارد گيلان شود و او کسي جز ميرزا کوچک خان نبود. ميرزا شبانه از شهر رشت خارج شده، چند روز بعد با تشريفات از جاده عمومي وارد رشت شد و در حالي که چندين هزار نفر از مردم از او استقبال مي کردند، به خانه احمد خان مدني رفت. نخستين قدمي که ميرزا و يارانش برداشتند، تشکيل يک تشکيلات مخفي بود که به نام « اتحاد اسلام» خوانده شد. (8)
لازم به ذکر است که ميرزا کوچک خان پيش از اين در تهران در تشکيلات « اتحاد اسلام » مشغول فعاليت بود و قبل از مراجعت به گيلان با چند تن از رجال طرفدار اتحاد اسلام در تهران مشورت و مذاکره نموده بود. اتحاد اسلامي انديشه اي بود که از سوي سيد جمال الدين اسد آبادي، عبدالرحمن کواکبي، شيخ محمد عبده و رشيد رضا به منظور همبستگي عموم مسلمانان و مبارزه با استعمار به وجود آمده بود (9) و به نوشته ابراهيم فخرايي « چند تن از روحانيون شهير و رجال سياست ايران همچون سيد حسن مدرس، سيد محمد رضا مساوات، سيد محمد کمره اي، سليمان محسن اسکندري، سيد يحيي نداماني و ميرزا طاهر تنکابني دنباله رو فکري آن جريان بودند (10) ».
نتيجه مذاکرات اين بود که مقرر گرديد کانون ثابتي جهت مبارزه با مداخلات بيگانگان در امور داخلي کشور و اخراج نيروهاي آنها و مقابله با مظالم حکام بي لياقت و فساد تشکيلات دولتي ايجاد گردد. متعاقب آن بود که ميرزا کوچک خان پس از بازگشت به گيلان به کمک دکتر حشمت و برخي ديگر از يارانش مقدمات قيام را آماده نمود و بدين ترتيب شالوده نهضت جنگل پي ريزي گرديد (11)، و وقتي که نهضت جنگل پيشرفت کرد ميرزا نام تشکيلات خود را « هيئت اتحاد اسلام » گذاشت. (12) به نظر مي رسد عنوان « هيئت اتحاد اسلام » از آن جهت از سوي نهضت جنگل انتخاب گرديد که هدف غائي آن مانند اتحاد اسلامي که سيد جمال الدين اسدآبادي بنيان نهاد، مبارزه با استعمار در زير سايه همبستگي مسلمين بوده است. (13)
در حال نيرويي که ميرزا کوچک خان گرد خود جمع کرده بود، قيام خود را از « جنگل تولم » آغاز کردند. ميرزا اسماعيل جنگلي در مورد علت اين امر مي نويسد: « پس از مطالعه و دقت مختصري در روحيه عمومي درک اين نکته که تمام گيلان از خوف قشون روس و روس پرست هاي مقيم گيلان قادر به شروع جنبش نيستند به اتفاق جمعي از همقدمان سابق و چند نفري از اهالي حساس چهارده قبضه تفنگ و مقداري فشنگ با طرز حيرت آوري تهيه کرده و در اول شوال 1333 هـ ق (1293 هـ ش / 1914 م) در جنگل تولم گيلان (سه فرسخي شمال غربي رشت) شروع به کار کرد(14)».
پس از آغاز قيام ميرزا کوچک خان، از همان ابتدا گروه هايي از افراد متعهد و اهل درد جهت مبارزه با استبداد و استعمار و تحقق بخشيدن به اهداف جنبش به نهضت جنگل پيوستند. مؤلف کتاب سردار جنگل در اين مورد مي نويسد: «... مردم محنت ديده و اهل درد که مزه تسلط بيگانه و بي عدالتي ناشي از مداخلات آنان را چشيده، فراوان بودند که از همان روزهاي نخست به مجرد شنيدن نغمه آزادي، پروانه وار سر از پا نشناخته به جانب نهضت شتافتند به قسمي که در هر برهه اي از زمان کانون فروزاني در جنگل پديد آمد که پروانه هاي عاشق پيشه را گرداگرد اين مشعل به پرواز درآورد... هدف جنگلي ها در سنوات اوليه عبارت از مشتي الفاظ و عبارت شيوا، حاوي افکار و انديشه هاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي نبود بلکه به تبعيت از شرايط عمومي روز به اين چند کلمه خلاصه مي شد: اخراج نيروهاي بيگانه ـ برقراري امنيت و رفع بي عدالتي ـ مبارزه با خودکامگي استبداد (15)».
جنبش جنگل که بر پايه ي احساسات شديد آزاديخواهان و با عنوان « پان اسلاميزم » بنا شده بود، به تدريج و با انعقاد قرار داد منحوس 1919 م / 1298 هـ ش / 1338 هـ ق به صورت يک حرکت ميهن پرستانه شديد، بر ضد اين قراردادهاي استعماري قبلي نظير قرار 1907 م / 1286 هـ ش / 1325 هـ ق درآمد (16) و سرانجام اين قيام مردمي که در سال 1333 هـ ق / (1293 هـ ش / 1914 م) آغاز گرديده بود. پس از هفت سال مبارزه و با پشت سر گذاشتن فراز و نشيب هاي بسيار در دوم ربيع الثاني 1340 هـ ق (1300 هـ ش / 1921 م) با شهادت ميرزا کوچک خان به پايان رسيد. (17)
پي نوشت ها:
1 ـ فخرايي، ابراهيم ص 2.
2 ـ سايکس، صص 678 ـ 668.
3 ـ همان، صص 61 ـ 60.
4 ـ کشاورز، فتح الله، ص 21.
5 ـ همان ص 615 همان، ص 817.
6 ـ فخرايي، ص 49.
7 ـ همان، ص 61.
8 ـ ر. ک: گيلک، محمد علي، صص 16 و 15.
9 ـ ر. ک: کشاورز، ص 24.
10ـ فخرايي، صص 23 ـ 21.
11 ـ همان، ص 24.
12 ـ جنگلي، ص 17.
13 ـ کشاورز، ص 24.
14 ـ جنگلي، صص 62 ـ 61.
15 ـ فخرايي، ابراهيم، ص 51.
16 ـ ر. ک: جنگلي، همان، ص 7.
17 ـ جنگلي، همان ص 221.
ـ ايرانسکي، س، پاولويج. م تريا. و، سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ايران، ترجمه ي م هوشيار، تهران، شرکت سهامي کتابهاي جيبي، چ سوم، 1371.
ـ بهار، ملک الشعرا (محمد تقي)، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، تهران، امير کبير، چ چهارم، 1371.
ـ بيات، کاوه، ايران و جنگ جهاني اول، استاد وزارت داخله، تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1369.
ـ پاينده محمود، دکتر حشمت جنگلي، تهران، شعله انيدشه، 1368.
ـ پيتر، تاريخ معاصر ايران، 3 ج، ترجمه محمد رفيعي، مهرآبادي، تهران، عطايي، چ چهارم، 1377.
ـ جنگلي، ميرزا اسماعيل، قيام جنگل، با مقدمه و کوشش اسماعيل رائين، تهران جاويدان.
ـ دهخدا، علي اکبر، لغت نامه، زير نظر دکتر محمد معين و دکتر سيد جعفر شهيدي، تهران، دانشگاه تهران (مؤسسه لغت نامه دهخدا) چ دوم، از دوره جديد 1377.
ـ رواساني، شاپور، نهضت ميرزا کوچک خان جنگلي اولين جمهوري شورايي در ايران، تهران، شمشماد، 1368.
ـ سايکس، سرپرستي، تاريخ ايران، 2 ج، ترجمه سيد محمد تقي فخر داعي گيلاني، تهران، علمي بي تا.
ـ سپهر، احمد علي (مورخ الدوله سپهر)، ايران در جنگ بزرگ، تهران، بي تا، 1366.
ـ شميم، علي اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، تهران، انتشارات علمي، چ سوم، 1371، ص 54.
ـ فخرايي ابراهيم، سردار جنگل، تهران، جاويدان، چ دوم، 1354.
ـ فخرايي، ابراهيم، گيلان در جنبش مشروطيت، تهران، انتشارات آموزش و پرورش انقلاب اسلامي، چ سوم.
ـ کسروي، احمد، تاريخ هجده ساله آذربايجان، تهران، اميرکبير، چ سوم، 1340.
ـ کشاورز، فتح الله، نهضت جنگل و اتحاد اسلام (اسناد محرمانه و گزارش ها) تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1371.
ـ گروگان، حميد، حماسه ميرزا کوچک، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1364.
ـ گيلک، محمد علي، تاريخ انقلاب جنگل، رشت، 1371.
ـ مدني، سيد جلال الدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چ سوم، بي تا.
ـ مستوفي، عبدالله، شرح زندگاني من يا تاريخ سياسي و اداري دوره قاجاريه، تهران، زوار، 1360.
ـ مکي، حسين، مختصري از زندگاني سياسي سلطان احمد شاه قاجار، تهران، اميرکبير، چ دوم، 1357.
ـ ملک زاده مهدي، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، 2 ج، تهران، علمي، چ سوم، 1371.
منبع:نشريه پايگاه نور شماره 22
/ن