طرح مسأله و ضروت بحث
ازدواج به عنوان یکی از مهمترین مراحل زندگی، نیازمند دقت و توجه ویژهای است. اما بسیاری از جوانان و خانوادهها، باورهای درستی در امر ازدواج و انتخاب همسر ندارند. به عنوان نمونه برای بسیاری از افراد، فهم و تفسیر نادرستی از واژه "تقدیر" به وجود آمده است. برخی با این انتظار که عشق و خواستگار به دلیلی خاص و از پیش تعیین شده به سراغشان آمده، به سادگی از هر گونه ارزیابی و سنجش صرفنظر میکنند.این نگاه نه تنها در زمینه ازدواج، بلکه در سایر جنبههای زندگی نیز دیده میشود و بدفهمی عمیقی را به دنبال دارد. در حالی که خداوند متعال، به ما نعمت عقل و قدرت تفکر بخشیده است تا بتوانیم شرایط را ارزیابی کنیم و انتخابهایی معنادار داشته باشیم.
در امر ازدواج و انتخاب همسر، باید با بررسی ویژگیها و ارزشهای انسانی به جای تمرکز بر شرایط ظاهری، مسیر درست را در زندگی مشترک خود انتخاب کنیم.
این مقاله، به بررسی باورها و گمانهای غلط در شناخت قبل از ازدواج میپردازد و اشتباهات رایج در انتخاب همسر را تحلیل میکند. با خواندن این مطلب، متوجه میشوید که چگونه میتوانید با استفاده از عقل و تفکر، انتخابی آگاهانه و صحیح داشته باشید. ما به شما کمک میکنیم تا از دامهای اشتباهات رایج در تصمیمگیری برای ازدواج دوری کنید و راهکارهای موثری برای شناخت بهتر از شریک زندگیتان بهدست آورید.
ازدواج تقدیر است
برخی از افراد پیدایش خواستگار یا ایجاد میل و قصدشان به سمت یک فرد را بدون در نظر گرفتن هر سنجش و بررسی، تقدیر محسوب می کنند و گمان می کنند مخالفت یا صرف نظر از چنین پیشامدی مقابله با تقدیر است.این افراد با تعطیل کردن هر سنجش و ارزیابی به امید تن دادن به تقدیر خود، تسلیم حالت و درخواست پیش آمده می شوند.
مهمترین اشکال ایشان در فهم واژه عظیم تقدیر است. این تفکر که دوست دارد همه شرایط شکلگرفته خویش را به گردن تقدیر بیندازند و برداشتشان از تقدیر وضعیت حتمی و اجباری و غیرقابل تأثیر و تصرفی است که گریزی از انجام آن نیست علاوه بر امر ازدواج در دیگر زمینه های زندگی هم با همین تفسیر غلط مبنا را بر عهده تقدیر می گذارند.
این در حالی است که خداوند نه تنها تقدیر فرموده، که امر و تکلیف کرده است که آدمی از نعمت عظیم و تقدیر شده عقل و سنجش و تفکر خود بهره بردارد و به آیه ها و عبرت های فراوانی که در اطراف اوست چشم بگشاید و در سنجش هایش از صاحبان عقول و چراغ های هدایت و معلمان عالم و آگاه متنعم شود.
اختیار آدمی از جمله نعمت های تقدیر شده الهی است که بیتوجهی به آن خود مستوجب سوال و مواخذه است.
تمرکز بر شرایط به جای ویژگی ها
یک اشتباه فاحش در تصمیمگیری برای امر ازدواج و سنجش های مرتبط با آن، تمرکز جوانان یا خانواده های ایشان بر ارزیابی شرایط و امکاناتی است که مخاطب آنان واجد یا فاقد آن است. غافل از اینکه شرایط، محصول است نه عامل.یعنی شرایط تعیینکننده ارزش و قابلیت فرد نیست، بلکه این فرد است که می تواند با ویژگیهای خود شرایطی را ایجاد یا شرایط موجودی را تلف نماید.
متأسفانه دیده می شود بدون هر سنجش و ارزیابی از ارزش فرد و ویژگیهای شکلدهنده و فراهمساز وی، تمرکز بر بررسی و شمارش امکانات وی قرار می گیرد. چه این امکانات امکاناتی مالی و اقتصادی و درآمدی باشد، چه امکانات تحصیلی یا مشتمل بر جایگاه اجتماعی.
اینکه ببینیم مدرک تحصیلیاش چیست، خانهشان در کجای شهر است، میزان درآمد ماهانهاش چقدر است، شهرت اجتماعی خود یا خانوادهاش چطور است، مدل ماشین و امکانات مصرفیاش چیست و دیگر چیزهایی مشابه آن و بخواهیم بر این اساس ارزش فرد را رصد کنیم، به بیراههای رفتهایم که چه بسا سیلیهای بعد از تصمیمگیری هوشیارمان کند.
آنچه می تواند به ارزش داشتن یا نداشتن بهرهها و شرایط فرد قیمت ببخشد، متوقف در فرد و ویژگیهای وی است.
یعنی به جای این سنجش های غلط، باید دید که نگاه و دیدگاه فرد به امکانات و شرایط چیست و در تأمین و تهیه آن، نوع بهکارگیری و مصرف آن، چه جور فردی است و موضعش نسبت به شرایط، میزان وابستگی و رهاییاش از امکانات و شرایط همت و سعیش در فراهمسازی امکانات و شرایط چگونه است، ارزش و اهمیت را در چه می داند، با امکانات و شرایطی که شامل حالش شده، چه رفتار و موضعی دارد و انتظار و توقعش در آوردهها چیست.
این ارزیابی های درست به جای آن شمارش های غلط، مانع از این می شود که بعد از ازدواج کنار فردی زندگی کنیم که اگرچه امکانات و شرایطش فراوان و مفصل است، ولی خودش شخصیت و ویژگیهایی در برخورد با آن امکانات و شرایط دارد که همه داشته ها را به کام آدمی زهر می کند.

تمسک بر تحلیل و تفسیر به جای کسب شناخت
برخی افراد گمان می کنند کسب شناخت و آگاهی ها از طرف مقابل، متضمّن یک اقدام پلیسی کنجکاوانهای است که باید با شگردی مخفیانه و پیچیده پیگیری شود!یا خیال می کنند این سنجش، متوقف به یک هوش و استعداد ویژه است که همچون یک جرمشناس باید از روی برخی نشانه ها کشف شود.
یا حتی برخی مثلا روانشناسان در صدد آن هستند که با استفاده از چیزهایی مثل حالت وضعیت بدن، شکل قرارگیری، رنگ لباس، فرم آرایش خود یا وسایل و... شناخت از مخاطب را به افراد آموزش دهند!
به طور مثال شناخت را به مشاهدات وضع خانه و نوع پذیرایی، رنگ اتاق و چیدمان وسایل، گلی که آوردند یا نیاوردند، طرز نشستن و نوع شروع حرف ها و... مرتبط می کنند و می خواهند بر حسب این دریافت ها و مشاهدات، مخاطب خود را قضاوت کنند!
این تحلیلها و تفسیرها که عمدتا غلط و ناصواب است، نه تنها فرصت شناخت را فراهم نمی کند، که می تواند وسایل انحراف افراد از کسب شناخت لازم را هم موجب شود.
اگر می شد و مفید بود که از چنین برداشت هایی به شناسایی رسید، کسی در اجتماع فریبی نمی خورد و می توانست از روی این نشانه ها بفهمد خوب و بد کیست، درست و غلط چیست، نیت پاک و ناپاک چطور است، مهربان و نامهربان چه مشخصه ای دارد، سخی و خسیس چه کار می کنند و...!
بنابراین تمرکز بر این نشانه ها، فاقد هر ارزش تشخیصی است.
تلاش برای آزمون و مچگیری
یکی دیگر از غلطهای فاحش جوانان یا خانواده های ایشان در کسب شناخت، این است که به گمان خود برای شناسایی مخاطب نیاز به وضعیت آزمون است!بدین معنی که او را ناآگاهانه در شرایطی قرار داده یا با وضعیتی روبرو می کنند تا ببینند در آن وضعیت خاص چه موضعی بروز می دهد!
رایجترین آن همین عبارت «قصد ازدواج ندارم» است، که در حقیقیت آزمونی برای سنجش میزان درخواست و اصرار خواستگار را نیت کرده اند.
یا با سختگیری و مخالفت خود دنبال سنجش میزان انس و ارادت مخاطب می روند.
یا میزان همراهی و هماهنگی فرد را با خود با مخفی کردن امکانات و وضعیت واقعی خود رصد می کنند. مثل اینکه پسر متمکنی خود را فقیر معرفی می کند تا ببیند دختر قصدش از ازدواج با وی اموال اوست یا ارادت به خود وی یا با وجود داشتن درآمد کافی وانمود می کند هیچ ندارد.
و حتی برخی افراد را دیده بودم که برای شناسایی مخاطب خود و میزان ارادت و قصدش خود را واجد یک نقص و عیب جسمی معرفی می کردند. دختری که می خواست میزان تعهد و امانتداری خواستگارش را شناسایی کند، به دوستش گفته بود به خواستگار من زنگ بزن ببین با تو قرار دوستی می گذارد؟!
کسانی را از خانواده دختر دیده بودم که به محل کار خواستگار یا بستگان وی رفته بودند و با ایجاد مزاحمت و تندی قصد شناسایی روحیه و واکنش وی را داشتند.
گاهی چنین سنجش های غلط و انحرافسازی، بعد از ازدواج هم دنبال می شود. نمونه آن مردی بود که با شماره ای که خانمش مطلع نبود او را دعوت به ارتباط کرده بود تا ببیند همسرش زمینه خیانت دارد یا ندارد!
این رفتارهای به شدت غلط که برخی از آنها در فهرست محرک های حرام جای می گیرند، ناشی از ضعف افراد در دستیابی به شناخت درست و نداشتن مسیر مناسب و اطمینانبخش از دریافت شناخت های لازم است.
یکی از نتایج بسیار مفید و لازم توجه و اهمیت دادن به مصاحبه مشروح در خواستگاری، اجتناب از افتادن در چنین دام های نابجا و غلط است.

معطل و مبهم گذاشتن در نتیجه خواستگاری
یکی از رفتارهای ناپسند رایج که می تواند ظلم به دیگری هم محسوب شود، معطل و معلق گذاشتن مخاطب در خواستگاری انجام شده است.گاهی دختر و خانواده وی پاسخ مشخص و روشنی به خواستگاری و درخواست ایشان نمی دهند و با هر نیتی یا نگرانی از هر نتیجهای، با تأخیر در پاسخدهی یا نتایج مبهم و گنگ، تکلیف خواستگار را مشخص نمی کنند. و از طرف دیگر پسر یا خانواده ایشان بعد از آمد و رفتهای متعدد، نظر قطعی خود را بازگو نکرده با معطل نگهداشتن مخاطب، شرایط ناگوار و آزار دهندهای را بر دختر و خانواده وی تحمیل می کنند.
یا برای خلاص کردن خود از پیگیری خواستگاری و ارائه دلیلی قابل پسند، اموری مثل انجام استخاره را بهانه کرده یا با عبارت «فعلا قصد پیگیری نداریم»، مخاطب خود را در ابهامی نامشخص رها می کنند. چنین وضعیتی ناشی از اشتباههایی همچون موارد زیر (عوامل معطل و مبهم گذاشتن در نتیجه خواستگاری) است:
* انتظار نابجا و اضافی از خواستگاری
برخی دختران و خانواده ایشان گمان می کنند انجام خواستگاری، پسر و خانوادهاش را در یک تکلیف قطعی وارد می کند که باید برای انصراف از خواستگاری انجام شده، دلیل قابل قبولی ارایه کنند.اینها خیال می کنند انصراف خواستگار از اقدام خواستگاری تا انجام ازدواج به معنی ارزش نداشتن و عیب گذاشتن روی ویژگی های دختر می باشد. در حالی که خواستگاری فرصت سنجش است. و سنجش، دو سو برای تصمیمگیری دارد: پذیرش یا انصراف.
در نقطه مقابل نیز پسر یا خانواده ایشان گمان می کنند که مخاطب موظف است برای عدم پذیرش خواستگاری دلیل قابل قبولی ارایه کند.
ایشان عدم پذیرش خواستگار را توهین تلقی کرده، خیال می کنند معرف وجود نقصی در خواستگار است.
خواستگاری باید در فضایی بدون الزام و اجبار و حتی مبرا از رعایت و احتیاط باشد.
مؤلف این اثر، ازدواج هایی را شاهد بوده است که دختر یا پسر در جریان مراجعات متعدد خواستگاری، به عدم تناسب با یکدیگر دست پیدا کرده بودند، ولی چون خیال می کردند انصراف یا عدم پذیرش بعد از چند نوبت خواستگاری و جلسات مکرر دیدار و بررسی، بیادبی و توهین به مخاطب است، بر اساس همین رعایت نابجا و احتیاط کاملا غلط، یک زندگی طولانی را بر خود یا همسر خویش تحمیل کردهاند.
* دستیابی به علت انصراف یا عدم پذیرش
برخی پسران و دختران یا خانوادههای ایشان گمان می کنند مخاطب آنها موظف است چرایی انصراف یا عدم پذیرش خود را از خواستگاریکردن و خواستگاریشدن توضیح دهد.چنین انتظار غلطی باعث می شود که یکی از طرفین برای رهایی از علتی که نمی خواهد توضیح دهد، به ابهام و معطل رها کردن خواستگاری متوسل شود. یعنی احساس می کنند اگر بگویند جوابمان مثبت نیست، ناچارند دلیل آن را هم بیان نمایند. در حالی که چنین انتظار نابجایی بر فرض معتقد بودن به آن، قابل اعتنا نیست. یعنی دلیل گفته شده، الزاما مطابق دلیل انصراف نیست.
مثلا اگر خانوادهای گفت استخارهمان مناسب در نیامد، بعید نیست علت واقعیاش عدم پسند از شکل و اندام مخاطب خود باشد.
نکته دیگر این است که ولو دلیل واقعی اعلام شده درست باشد، نظر یک فرد به معنی تعمیم آن نظر بر دیگران نیست.
مثلا اگر دختر و خانوادهاش خواستگاری را برای آزاد بودن شغلش نپذیرفتند، به معنی آنکه شغل آزاد داشتن به معنی محروم ماندن از ازدواج باشد، نیست و یا اگر پسری شکل و قیافه دختری را نپسندید، به معنی اینکه سایر خواستگارها هم نمی پسندند نیست.
* نگرانی از رنجش و دلخوری مخاطب
برخی از افراد وقتی گفته می شود چرا تکلیف مخاطب خود را در خواستگاری انجام شده مشخص نکردید، می گویند ترسیدیم آزرده شوند و خواستیم با همین عدم پیگیری خود یا قراردادن یک بهانه مثل اینکه فعلا قصدش عوض شده است نمیخواهد ازدواج کند، فعلا تصمیم گرفته است تا پیدا شدن شغل از ازدواج دوری کند، پدرش مایل به ازدواجش نیست، شرایط خانوادهمان فراهم نیست، مشکلی پیش آمده که درگیر آن هستیم، آنها را از پیگیری خواستگاری ناامید کنیم.چنین ملاحظهای که از سر ضعف و ترس های نابخردانه است، موجب می شود فکر و خیال خواستگار یا دختری که خواستگاری شد، به راحتی در ذهن جوان پایان نگیرد و در ادامه زندگی به صورت یک درگیری مستمر، روح و روانش را درگیر و معطل کند.
لازم است بدانیم رنجش و آسیب چنین ملاحظات جاهلانهای، خیلی بیشتر از جواب روشن و صریحی است که بعد از بررسی و خواستگاری لازم است به مخاطب بدهیم و ذهن و فکر و احساس آنها را مبهم و نامشخص رها نکنیم.
جمعبندی و نتیجهگیری:
در پایان این بحث، مهم است که به این نکته توجه کنیم که ازدواج تنها به تقدیر و سرنوشت واگذار نشده است. درک نادرست از تقدیر، ما را به سمت انتخاب نادرست سوق میدهد و مانع از بهرهگیری صحیح از عقل و تفکر میشود.یادآوری ضرورت ارزیابی ویژگیهای شخصیت و قابلیتهای همسر آینده، به ما این امکان را میدهد که بیندیشیم آیا شرایط ظاهریای که به آن توجه میکنیم، واقعا ارزش حقیقی فرد را منعکس میکند یا خیر.
خودآگاهی و شجاعت در اتخاذ تصمیماتی که بر اساس ویژگیهای انسانی و اخلاقی بنا شدهاند، کلید موفقیت در تشکیل یک زندگی خوب و پایدار هستند.
توجه به ارتباطات انسانی و درک نیازهای عاطفی، همچنین بررسی رفتارها و چگونگی واکنش به چالشها، میتواند ما را به سمت انتخاب صحیح و معنادار هدایت کند.
در نهایت باید گفت: خواستگاری باید فرصتی برای شناخت دوجانبه باشد و نه فقط یک آزمون برای فشار بر روی یک یا دو نفر. این رویکرد شفاف و صادقانه به ما کمک خواهد کرد تا در طولانیمدت از زندگی مشترک خود لذت ببریم و از چالشهای بزرگتر خارج شویم.
منبع:
کتاب ازدواج (کتاب اول: تاسیس)، دکتر حمید حبشی، نشر معارف، چاپ ششم، 1403 ش، صص 319-312.تهیه و تنظیم: تحریریه راسخون