مقدمه
حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخ اسلام و هفتمین امام شیعه است که در عصر خود الگوی اخلاقی و معنوی بینظیری برای مسلمانان به شمار میرفت. ایشان نه تنها به عنوان یک پیشوای دینی و معنوی در بین شیعیان شناخته میشد، بلکه با ویژگیهای بارز از جمله صداقت، کرامت، بردباری و استقامت، در دلهای پیروان سایر مذاهب اسلامی جای داشت.در این نوشتار، به بررسی شخصیت و ویژگیهای بارز حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) طبق نقلقولها و دیدگاههای علمای اهل سنت میپردازیم. توصیفهای علمای بزرگ اهل سنت، همه حکایت از مقام والای این امام همام دارد.
با نگاهی عمیقتر به زندگی و سیره عملی امام موسی کاظم (علیه السلام)، میتوانیم نکات ناب معرفتی و معنوی را در کلام و سیره ایشان یابیم و تأثیرات این امام همام را در شکلگیری هویت اسلامی و دینی مسلمانان بشناسیم.
کیمیای وجود عارفان
محیی الدین عربی1 حضرت امام کاظم (علیه السلام) را با عبارتهایی زیبا و آکنده از شیدایی توصیف میکند:و درود خدا و فرشتگان و حاملان عرش او و تمام آفریدگان زمین و آسمان بر درخت (کوه) طور. (درود) بر کتابی2 (که در آن کوه طور، نازل شد). سلام بر خانه آبادی که مزار فرشتگان است.
سلام بر آسمان برافراشته3؛ سلام بر راز پوشیده؛ سلام بر اقیانوس خروشان و سلام بر آینه نور؛ او که موسای کلیم وادی ایمن امامت، روشنایی چراغ (عالم) ارواح4 و روشنای آینه (جهان) اشباح5 است.
(همو که) آب شراب چهل روزه و پایان نردبان یقین است. کیمیای وجود عارفان و عیار زر و سیم برگزیدگان است. مرکز پیشوایان علوی و محور سپهر (شریعت) مصطفوی است. نور فروزنده؛ یعنی ابوابراهیم موسی بن جعفر که درود خدا بر او باد.6
ابن عربی در آغاز، پنج آیه نخست سوره طور را بر حضرت امام کاظم (علیه السلام) تطبیق کرده است. وی در عبارتی، امام موسی کاظم (علیه السلام) را همراه موسای کلیم دانسته است؛ با این تفاوت که او در وادی ایمن نبوت و امام در وادی ایمن امامت گام نهاده است.
همچنین وی، امام کاظم (علیه السلام) را روشنیبخش چراغ جهان ارواح ـ از عوالم غیبیه و متعلق به عالم امر که از نظر رتبه، پس از عالم معانی است ـ میداند.
میدانیم که قوام حقایق روحانیه به چراغ و قوام چراغ، به روشنی آن است؛ یعنی آن حضرت مجرای فیض و قوام روحانیون است.
ابن عربی در جملهای دیگر، آن حضرت را صفابخش آیینه حقایق عالم مثال و در جملهای دیگر، کیمیای فلزات (جانهای) کمارزش برشمرده است. همچنین ایشان را عیار وجود برگزیدگان؛ یعنی میزان الأعمال دانسته است و آن بزرگوار را حلقه وسط امامان دوازدهگانه برمیشمارد؛ چون عدد هفت، وسط عدد دوازده است.
پیشوای مسلمانان
ابوحاتم رازی درباره حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) گفته است:موثق، امین، بسیار راستگو و یکی از پیشوایان مسلمانان است. موسی بن جعفر به عبادت و بندگی مشهور است.7
کریم و بردبار
عبدالرحمان جوزی8 در اثر مشهور و معتبر خود صفة الصفوه درباره حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) چنین مینویسد:موسی بن جعفر... به عبد صالح مشهور بود؛ چون همواره به عبادت، تلاش در راه خدا و شبزندهداری مشغول بود. اهل کرم و بردباری (و گذشت) بود. وقتی باخبر میشد کسی به او ناسزا گفته است، (به جای تلافی) کیسهای از زر و سیم برای ناسزاگو میفرستاد.9
استوار در پیشگاه خدا
ابن طلحه شافعی10 در اثر ارزشمند خویش، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول11 در بزرگداشت هفتمین اختر امامت مینویسد:او امام پرارج، والامقام و مجاهد در راه خدا بود. شهرت وی به عبادت کردن و مواظبت بر طاعات و کرامتهایش زبانزد همگان بود. شبهایش با عبادت و زندهداری و روزش با صدقهدادن و روزهداری سپری میشد. بهدلیل بردباری و گذشت فراوان، به «کاظم» شهرت یافت؛ زیرا زشتکاران را با احسان و تبهکاران را با گذشت خویش روبهرو میکرد. خدا را فراوان عبادت میکرد. از این رو، «عبد صالح» نامیده شد.
عراقیها او را باب الحوائج الی اللّه (و بارگاه نورانیاش را مکان حاجتروایی) میدانند؛ زیرا (در آن مکان شریف) درخواستهای زائرانش اجابت میشود. عقل از کرامتهای او حیران است. این، نشان میدهد وی در پیشگاه خدا استوار است.12
عبد صالح
علامه یافعی یمنی13 در کتاب مراة الجنان و عبرة الیقظان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان و تقّلب احوال الانسان درباره امام موسی کاظم (علیه السلام) آورده است:آقا، ابوالحسن موسی کاظم (علیه السلام)، فرزند جعفر صادق، صالح، عابد، بخشنده، بردبار و والامقام بود. او یکی از امامان دوازدهگانهای است که امامیه برای آنها مقام عصمت قائل است. وی به عبد صالح معروف بود.14
وارث علم و معرفت
ابن حجر هیثمی15 از دیگر دانشمندانی است که در کتاب مشهور خود، الصواعق المحرقه16 با بزرگداشت فراوان امام کاظم (علیه السلام) ایشان را این گونه توصیف کرده است:موسی کاظم (علیه السلام) یکی از امامان دوازدهگانه است. او وارث علم، معرفت، کمال و فضل پدرش (امام صادق علیه السلام) بود. چون باگذشت و بردبار بود، «کاظم» نامیده شد. عراقیها او را باب الحوائج میدانند. وی عبادتپیشهترین، داناترین و سخیترین انسان روزگار خویش بود.17

صبور و خویشتندار
همچنین دیار بکری18 در کتاب تاریخ الخمیس فی احوال انفس نفیس19 درباره امام کاظم (علیه السلام) مینویسد:هفتمین امام (از دوازده امام)، موسی بن جعفر است. ابوالحسن و ابوابراهیم کنیههای اوست. کنیههای دیگری هم برای وی گفتهاند. او را «کاظم» لقب دادهاند؛ چون درباره تجاوزپیشگان به خویش، با گذشت و بردبار بود.20
پیشوای والامقام
علامّه ابوالفوز محمد امین مشهور به سُویدی21 در کتاب گرانسنگ خویش سَبائِک الذَّهَب فی معرفة قبائل العرب22 درباره امام موسی کاظم (علیه السلام) این گونه مینویسد:موسی کاظم (علیه السلام)، پیشوای والامقام و بسیار خیرپیشه بود. شبهایش به عبادت و روزهایش به روزهداری سپری میشد. چون باگذشت بود، به «کاظم» معروف شد.23
حجت خدا
علامه عبداللّه شِبْراوی24 در کتاب الأتحاف بحب الأشراف تجلیلهای زیادی از زبان هارون و مأمون درباره موسی بن جعفر (علیه السلام) نقل کرده است. وی آورده است:«مأمون عباسی میگفت: پدرم، هارون درباره موسی کاظم به من گفت: پیشوای (حقیقی) مردم این است. حجت خدا بر مردم این است. خلیفه خدا بر بندگان این است، ولی من با سرنیزه بر مردم حکمرانی میکنم. به خدا سوگند! او از من و از تمام مردم روی زمین به جانشینی رسول اللّه سزاوارتر است، ولی به خدا سوگند! اگر در مورد مقام با من به ستیز برخیزد، سر از تن او جدا میکنم؛ زیرا پادشاهی نازاست.
همچنین او به مأمون سفارش کرد: این وارث علم پیامبران است. اگر در پی دانش راستین هستی، نزد این (امام) یافت میشود. مأمون میگوید: از آن زمان نهال دوستی او در دلم کاشته شد».25
امام دلها
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در دلهای مردم جا داشت و بر قلبهای آنان حکومت میکرد. این ویژگی حقیقتی انکارناپذیر و مورد پذیرش همه حتی هارون الرشید بود. ابن حجر هیثمی درباره این ویژگی حضرت مینویسد:«روزی امام کاظم (علیه السلام) در کنار خانه [خدا] نشسته بود. وقتی چشم هارون به امام افتاد، گفت: تو همان کسی هستی که مردم پنهانی با تو بیعت میکنند؟ فرمود: من امام دلها و تو امام بدنها هستی».26
در واقع، امام با این سخن خویش به هارون فهماند که حوزه حاکمیت تو جسم مردم است. حکومت تو ظاهری، مادی و با زور و سرنیزه است، ولی حوزه حاکمیت من، دلهای مردم است. قلب مردم با من است، ولی پیکر آنها گروگان توست. از همین رو، هارون به جای تسلیم شدن در برابر این حقیقت، در تصمیم خود برای سختگیری بر امام و آزار رساندن و شهادت ایشان راسختر شد.
نکته جالب در این گفتگو، نوع پاسخ امام به هارون الرشید است که بسیار وزین و استوار است. امام به جای پاسخگویی به تهمتهای ناجوانمردانه هارون که برخاسته از ذهن مغرضانه او بود و نیز به جای اینکه توجه مردم به خود را در تقابل با حکومت بیارزش هارون ارزیابی کند، جایگاه خود (یعنی امامت) را به او گوشزد کرد.
وارث پیامبران
مقام بلند امام موسی کاظم (علیه السلام) چنان بود که حتی مخالفان امام هم به حقانیت ایشان اعتراف کردهاند، ولی به دلیل عناد با ایشان، همواره در اماکن عمومی از ابراز آن خودداری میکردند؛ از جمله هارون الرشید به پسرش مأمون میگوید:«ای پسر، موسی بن جعفر امام و پیشوای مردم و حجت خدا برای مردم و بندگان خلیفه خداست، من در ظاهر، امام مردمان هستم و با زور بر او چیره شدهام، به خدا قسم، او به مقام رسول خدا از همه مردم حتی من شایستهتر است ولیکن اگر بخواهد در این امر با من نزاع کند، چشمش را بیرون میآورم؛ زیرا خلافت عقیم است، او وارث پیغمبران است، اگر علم و روش صحیح میخواهی، باید از او یاد بگیری».27
نتیجهگیری:
حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) با ویژگیهای برجستهای چون صداقت، بردباری و کرامت، نه تنها در میان پیروان خود، بلکه در دیدگاه علمای اهل سنت نیز به عنوان یک شخصیت والا شناخته میشود.توصیفهای متعددی از ایشان در آثار عارفان و دانشمندان اهل سنت نشان میدهد که این امام همام چه به عنوان یک الگو در اداره امور اجتماعی و چه به عنوان یک فرد نمونه در عرصه عبادی و اخلاقی، حرفهای و بینظیر بوده است.
از حیث علمی و معنوی، حضرت امام کاظم (علیه السلام) وارث گرانقدر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و ائمه پیش از خود بوده که نه تنها آموزههای دینی را منتقل کرد، بلکه با سیره عملی خود، راهگشای بسیاری از مسلمانان در عصر خود و روزگارهای بعدی نیز بوده است.
ریشههای آموزههای ایشان در بستر تاریخی و فرهنگی جامعه اسلامی، علاوه بر ایجاد شور و تحرک معنوی، باعث شکلگیری هویت دینیِ مستحکم و پایداری در برابر چالشها و مشکلات زمانه شده است.
اهتمام به شناخت عمیق شخصیت حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) و درک ابعاد مختلف زندگی و افکار ایشان، قطعاً میتواند راهگشای بسیاری از مسائل امروز جامعه اسلامی باشد و گامهایی مؤثر در جهت بازسازی و تقویت ابعاد انسانی و اخلاقی در بین مسلمانان بردارد.
پینوشتها:
1. ابوبکر محمدبن علی بن محمد بن العربی، حاتمی، طائی و اندلسی است. وی مشهور به محیی الدین عربی و ملقب به «شیخ الأکبر» و از بنیانگذاران عرفان نظری در اسلام است. در سال 560 زاده شد و در سال 638ق درگذشت (الأعلام، ج6، ص281).
2. مراد، تورات است.
3. تا اینجا آیات نخست سوره مبارکه طور را تفسیر کرده و بر آن حضرت تطبیق داده است.
4. در مرتبه پس از عالم معانی است؛ جهان نهان، درون و امر است.
5. عالم اشباح یا عالم مثال، برزخ میان عالم ارواح و اجسام و پس از عالم ارواح است. اشباح جمع شَبَحْ و شَبَحْ به معنای شخص است. مراد از شبح در این جا، حقیقتها و وجودهای مثالی عالم مثال است.
6. المناقب، ص296، برگرفته از: ابن روز بهان، وسیله الخادم الی المخدوم، در شرح صلوات چهارده معصوم (علیهم السلام).
7. منهاج السنة النبویه، ج2، ص124.
8. عبدالرحمان بن علی بن محمد...بن ابوبکر خلیفه دوم، ملقب به جمال الدین، مکنّی به ابوالفرج و مشهور به ابن الجوزی، اهل عراق و حنبلی مذهب است. در سال 510ق زاده شد و در سال 597ق در بغداد درگذشت. بیشتر شرححالنویسان، از جمله ذهبی سیر اعلام النبلاء، ج15، ص483، (الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیه، ج1، ص67)، عمر کحّاله (معجم المؤلفین، ج1) و دیگران، زندگینامه او را نگاشتهاند.
9. صِفَةُ الصَّفْوَة، ج1، ص399.
10. محمد بن طلحه بن محمد بن حسن، ملقب به کمال الدین و مکنّی به ابوسالم، از قبیله قریش و عُدی و زاده نصیبین است. وی که شافعی مذهب بود، در سال 582 زاده شد و در 653ق درگذشت. (الأعلام، ج6، ص175؛ معجم المطبوعات، ج2، ص147؛ معجم المؤلفین، ج10، ص104). ذهبی دربارهاش گفته است: «علامه یگانه...، مسلط بر مذهب و مبانی آن و بیرغبت به دنیا بود.» ابن عساکر مینویسد: «به خاطر گریز از وزارت، تمام داراییاش را در راه خدا بخشید و جامهای پنبهای پوشید.» (سیر اعلام النبلاء، ج23، ص293). ابن سبکی نیز درباره وی نوشته است: «دانش فقه را فرا گرفت و بر مذهب تسلط شد. در نیشابور حدیث را فراگرفت و سرانجام از چهرههای سرشناس شد.» (طبقات الشافعیه الکبری، به کوشش: محمود طناحی و عبدالفتاح حلْو، 1383ق، ج8، ص63). همچنین علامه اِسْنَوی مینویسد: «مسلط بر فقه و علم الخلاف (فقه تطبیقی)، عالم به اصول دین و علم فقه، سرشناس، بزرگ و بزرگوار، کاتب و ادیب دربار بود». (طبقات الشافعیه، به کوشش: عبدالله الجبوری، 1390ق، ج2، ص503).
11. برخی از منابع معتبر مانند هدیة العارفین، ایضاح المکنون و کشف الظنون و الأعلام، کتاب مطالب السؤول را از آثار ابن طلحه دانستهاند.
12. مطالب السؤول، ص83.
13. عبداللّه بن اسعد، ملقب به عفیف الدین و مکنّی به ابوالسیاده و ابومحمد بود. وی در سال 698ق در یمن زاده شد و در 768ق در مکه درگذشت. او از تیره یافع از قبیله حمیر و شافعی مذهب بود. (منابع ترجمه: الأعلام، ج4، ص72؛ معجم المؤلفین، ج6، ص34؛ معجمالمطبوعات، ج2، ص1952). ابوالمحاسن دمشقی (معاصر وی) او را چنین توصیف کرده است: «او پیشوای عارف، دارای عالیترین مقام مذهب شافعی در زمان خویش، دارنده حالات (معنوی) و اهل کرامت بود.» (ابوالمحاسن الدمشقی، ذیل تذکره الحفّاظ، ص152) علامه زرکلی نیز درباره وی نگاشته است: «مورخ، پژوهنده، صوفی و از شافعیهای یمن بود. مرآه الجنان از کتابهای اوست».
14. مرآة الجنان و عبرة الیقظان حوادث سال 183ق، ج1، ص394.
15. احمد بن محمد بن علی بن شهاب الدین، ملقب به شیخ الاسلام و مکنّی به ابوالعباس است. وی در سال 909ق در مصر زاده شد و در 974ق در مکه درگذشت. علامه زرکلی درباره وی مینویسد: «او فقیه، پژوهنده و اهل مصر بود. در الازهر دانش آموخت و در مکه درگذشت. او دارای آثار فراوانی است که الصواعق المحرقة از آنهاست... .» (الاعلام، ج1، ص234). عمر رضا کحّاله نیز از او چنین یاد کرده است: «وی شافعی مذهب، فقیه و آشنای به علوم مختلف بود. یکی از کتابهای او الصواعق المحرقة است.» (معجم المؤلفین، ج2، ص152).
16. کتاب الصواعق ابن حجر بسیار مشهور و معتبر است. به ظاهر، انگیزه او از نگارش کتاب، رد باورهای شیعه دوازده امامی و به تعبیر خود او، رافضیها در زمینه امامت و دفاع راستین از اهل بیت (علیهم السلام) است. ترجمه عنوان این کتاب چنین است: «تندرهای آتشافروز علیه بدعت گذاران زندیق.» در یک کلام، ادبیات کتاب از جنس تهاجم به حریف، کوبیدن و شکستن اوست، نه تعامل و تفاهم.
17. الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، ص202.
18. قاضی حسین بن محمد بن حسن، اهل دیار بکر ترکیه، مالکی مذهب و ساکن مکه بود. او از عالمان قرن دهم است و تاریخ وفاتش سال 966 یا982 ه.ق است. وی فقیه، تاریخنگار و عهدهدار قضاوت در سرزمین مکه بود. (الاعلام، ج2، ص256؛ معجم المؤلفین، ج4، ص47 ؛ معجم المطبوعات العربیه، ج1، ص897).
19. موضوع این کتاب مشهور، سیره پیامبر، تاریخ خلفا و پادشاهان است.
20. تاریخ الخمیس فی احوال انفس نفیس، ج2، ص287.
21. محمد امین بن علی بن محمد سعید، مکنّی به ابوالفوز و مشهور به سُویدی است. وی در سال 1200ق در بغداد زاده شد و در سال 1246ق در نجد عربستان چشم از جهان فروبست. او از دانشمندان عراق بود. (الأعلام، ج6، ص42.) عمر کحّاله در توصیفش آورده است: «نسبشناس، متکلم و آشنای به علوم گوناگون بود.» (معجم المؤلفین، ج7، ص200).
22. در دو کتاب الأعلام و معجم المولفین، این کتاب را از آثار او برشمردهاند.
23. سَبائِک الذَّهَب فی مَعْرِفَةِ قَباِئلِ العَرَبِ، ص334.
24. عبدالله بن محمد بن عامر بن شرف الدین، اهل قاهره مصر، شافعی مذهب و معروف به شبراوی است. وی در سال 1091ق در قاهره زاده شد و در 1172ق در همان شهر درگذشت. در سال 1137ق که ریاست دانشگاه الأزهر به شافعیها رسید، علامه شبراوی رئیس آن شد. وی مورد توجه رجال سیاسی و حکومتی مصر بود. او به عالمان مصر جایگاه و محبوبیت بخشید. عمر کحّاله از او به عنوان کارشناس در حدیث، فقه، اصول، کلام، ادبیات، شعر و آشنا به برخی دانشهای دیگر یاد کرده است. زبیدی از او با عنوان استاد خود، تجلیل کرده است. (الأعلام، ج4، ص124؛ معجم المطبوعات العربیه، ج1، ص1098؛ معجم المؤلفین، ج6، ص124؛ تاج العروس، ج7، ص351)
25. الأتحاف بحب الأشراف، ص54. موضوع این کتاب، مناقب بهویژه مناقب اهل بیت (علیهم السلام) است. این کتاب بارها در مصر چاپ شده است.
26. الصواعق المحرقه، ص203.
27. زندگانی 14 معصوم (علیهم السلام)، ص327.
منبع: دریای حلم (رهیافتی بر شخصیتشناسی، سیرهشناسی و اندیشهشناسی امام موسی کاظم علیه السلام)، تهیهکننده و ناشر: اداره کل پژوهشهای اسلامی رسانه صدا و سیما، 1398ش.
تهیه و تنظیم: تحریریه راسخون