جهاد در اسلام به عنوان یکی از مهمترین فریضههای دینی، در منابع فقهی شیعه نه تنها به مبارزه نظامی بلکه به تلاشهای فرهنگی و اجتماعی نیز اشاره دارد.
این مفهوم به شدت وابسته به ولایت امام معصوم (ع) است و بدون فرمان ایشان مشروعیت ندارد. جهاد به دو دسته اصلی تقسیم میشود:
جهاد علیه غیر مسلمین و جهاد علیه مسلمین. این تفکیک نه تنها به دلیل نوع مخاطب، بلکه به خاطر اهداف و الزامات متفاوت آنها نیز است.
جهاد علیه غیر مسلمین به منظور دفاع از دین و گسترش اصول اسلامی انجام میشود، در حالی که جهاد علیه مسلمین به مقابله با فتنهها و انحرافات از مسیر حق مربوط میشود.
در منابع فقهی، این تفاوتها به وضوح بیان شده و شرایط خاصی برای هر نوع جهاد تعیین شده است. همچنین، در عصر غیبت، جهاد به شکلهای دیگر مانند جهاد علمی و معنوی تداوم مییابد.
وظایف مؤمنان در ترویج عدالت و حقیقت اسلامی، بیش از پیش اهمیت پیدا میکند. در این راستا، جهاد با نفس به عنوان «الجهاد الاکبر»، به تقویت اراده و ایمان افراد کمک میکند.
این مقاله به بررسی انواع جهاد، الزامات و تفاوتهای آنها در برابر غیر مسلمین و مسلمین میپردازد و نقش هر یک را در تحقق اهداف دینی و اجتماعی تحلیل میکند.
جهاد؛ فریضهای مشروط به ولایت امام (ع(
در منابع شیعه، جهاد بدون امر و ولایت امام معصوم (ع) یا نائب ایشان مشروعیت ندارد. این موضوع در روایات متعددی آمده است که جهاد تنها در چارچوب ولایت اسلامی قابل اجراست.
همچنین، جهاد در دیدگاه شیعه، شامل نه تنها مبارزه با دشمنان خارجی، بلکه مبارزه با مسلمانانی است که از اطاعت امام سر باز میزنند (1(
وظایف مؤمنان و مجاهدین در قرن حاضر
در دنیای کنونی، وظایف مؤمنان و مجاهدین به معنای گستردهتری در راستای ترویج عدالت و حقیقت اسلامی تعریف میشود.
مجاهدت امروز نه تنها به مبارزه نظامی محدود میشود، بلکه شامل تلاشهای فرهنگی، اجتماعی و علمی برای ارتقاء آگاهی و فهم دین اسلام نیز میباشد.
مؤمنان باید با اتحاد و همدلی، به ترویج ارزشهای انسانی و اسلامی پرداخته و در برابر ظلم و بیعدالتی ایستادگی کنند.
به عنوان نمونه، فعالیتهای خیریه و اجتماعی که به بهبود زندگی افراد نیازمند و ترویج علم و دانش در جوامع اسلامی میپردازند، از مصادیق مجاهدت در عصر حاضر به شمار میروند. این تلاشها میتواند به ارتقاء سطح زندگی مسلمانان و تقویت بنیه دینی و
جهاد و تصمیمگیری بر اساس عقلانیت و منفعت
در دیدگاه شیعه، امام در انجام جهاد میتواند بر اساس شرایط موجود تصمیم بگیرد. اگر تشخیص دهد که نیروی مسلمین نسبت به دشمن ضعیف است، اقدام به جنگ نخواهد کرد.
همچنین، در صورت لزوم، امام میتواند از غیر مسلمین برای مقابله با دشمن استمداد کند، به شرطی که این امر به منفعت اسلام و مسلمین باشد (2(
غیبت امام و تأثیر آن بر اعلان جهاد
در تشیع امامیه، غیبت امام زمان (عج) باعث وقفه در اعلان جهاد به صورت گسترده شده است. این وظیفهٔ اصلی امام، در غیاب ایشان، به صورت کامل قابل اجرا نیست. البته، جهاد در قالبهای دیگر مانند جهاد علمی، معنوی و دفاعی همچنان واجب است (3(
وظایف مؤمنان در عصر غیبت
در عصر غیبت، مؤمنان باید به جهاد علمی و معنوی توجه ویژهای داشته باشند. این نوع جهاد به ترویج علم، آگاهی و ارتقاء سطح معنوی جامعه مرتبط است. مؤمنان باید با پیگیری دانش و انتشار فرهنگ اسلامی، به ایجاد بستری مناسب برای ظهور و تحقق عدالت و حقیقت کمک کنند.
به عنوان مثال، شرکت در فعالیتهای آموزشی، پژوهشی و فرهنگی میتواند به عنوان جهاد در زمان غیبت محسوب شود.
این تلاشها نه تنها به تقویت ایمان افراد کمک میکند، بلکه میتواند به ایجاد یک جامعه اسلامی قوی و پایدار منجر شود که در انتظار ظهور امام زمان (عج) به سر میبرد.
جهاد در قالبهای غیر نظامی
در روایات شیعه، جهاد فقط محدود به جنگ نیست. اسلام شیعه، جهاد با قلم، دعا، تحمل سختیها، امر به معروف و نهی از منکر را نیز جزو انواع جهاد میداند.
در حدیثی آمده است: «فضلُ جهادٍ کلمةُ عدلٍ عندَ سلطانٍ جائرٍ:بهترین جهاد، گفتن سخن حق در برابر یک حاکم ستمگر است) (4(
جهاد با نفس؛ جهاد اکبر
در منابع شیعه، جهاد با نفس به عنوان «الجهاد الاکبر» شناخته شده است. این نوع جهاد شامل مبارزه با تمایلات نفسانی، غرائز شیطانی و گناهان است.
این نوع جهاد حتی از جنگ با دشمنان خارجی نیز ارجحیت دارد و پایهای برای رسیدن به مرتبهٔ تقوا و قرب الهی است (5(
اهمیت جهاد با نفس در عصر حاضر
در دنیای امروز، جهاد با نفس به معنای مقابله با چالشهای اخلاقی و روحی است که افراد با آن مواجه هستند. این جهاد به مؤمنان کمک میکند تا از وسوسههای شیطانی دوری کرده و به تقویت اراده و ایمان خود بپردازند.
به عنوان نمونه، تلاش برای کنترل خشم، حسد و دیگر تمایلات منفی، جهاد با نفس محسوب میشود. این مبارزه نه تنها موجب رشد فردی میشود، بلکه میتواند به بهبود روابط اجتماعی و ایجاد جامعهای سالم و متعهد منجر گردد.
در نهایت، جهاد با نفس به عنوان یک اصل اساسی در زندگی مؤمنان، زمینهساز تقرب به خداوند و تحقق اهداف بلند اسلامی خواهد بود.
جهاد؛ مسیری معنوی و نظامی در دیدگاه شیعه
در دیدگاه شیعه، جهاد یک فریضهٔ دینی است که با عقیده به امامت و ولایت متصل است. این مسئله باعث میشود که جهاد در شیعه از دیدگاههای معنوی، سیاسی و عقیدتی، پیچیدهتر از دیدگاههای دیگر باشد.
همچنین، جهاد در قالبهای مختلف — امر به معروف، نهی از منکر، تحمل سختی، تبلیغ، علم و جنگ — مطرح است و همواره در دستور کار مسلمانان قرار دارد.
جهاد و جنگ در دیدگاه شیعه
صلاحیت امام در امر به جهاد
وظیفهٔ اعلان جهاد تنها به امر امام معصوم (ع) یا نائب ایشان مشروعیت دارد. این موضوع بر این اساس است که تشخیص مصلحت و منفعت انجام جهاد نیازمند دانش، عصمت و اطلاع از ابعاد گستردهٔ دینی و سیاسی است.
تنها امام که دارای مقام افضلیت و عصمت است، میتواند در مورد انجام یا عدم انجام جهاد تصمیمگیری کند (6).
در عصر غیبت، با عدم وجود امام معصوم (ع)، مؤمنان باید به وظایف خود در راستای حفظ اصول اسلامی و گسترش عدالت بپردازند.
این وظایف شامل پیروی از رهبران دینی و علمی و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی است.
به عنوان مثال، افراد میتوانند با آگاهی از مسائل روز و ترویج آموزههای اسلامی، به ایجاد یک جامعه متعهد کمک کنند.
همچنین، تقویت روحیه همکاری و همدلی در میان مسلمانان، میتواند به تحقق اهداف اسلامی و آمادهسازی جامعه برای ظهور امام زمان (عج) منجر شود. این اقدامات در واقع نوعی جهاد در عرصههای علمی، فرهنگی و اجتماعی به شمار میروند.
وقفه و تعلیق جهاد در دوران غیبت
در تشیع امامیه، غیبت امام زمان (عج) باعث شده است که جهاد به صورت گسترده و نظامی در حال تعلیق باشد.
این وظیفهٔ اصلی امام، در غیاب ایشان، به صورت کامل قابل اجرا نیست، زیرا مبارزه با فساد بدون رهبری معصوم، غیرممکن تشخیص داده شده است. بنابراین، جهاد بدون امام، بینتیجه دانسته میشود (7).
جهاد و ظهور امام زمان (عج)
در تئوری قانونگذاری شیعه، جهاد به عنوان یک فریضهٔ عمومی و گسترده، موکول به ظهور امام زمان (عج) است.
وقتی امام از پردهٔ غیبت بیرون آید و به عنوان مهدی موعود قیام کند، جهاد به عنوان ابزاری برای مبارزه با فساد و استقرار عدالت جهانی انجام خواهد شد. این جهاد با پیروزی همراه خواهد بود و بساط عدالت را در جهان گسترانده است (8).
جهاد با نفس؛ امری اصلی در غیبت امام
در حالی که جهاد نظامی در غیبت امام در حالت تعلیق قرار دارد، جهاد در قالبهای دیگر مانند جهاد با نفس، دعا، امر به معروف و نهی از منکر همچنان واجب است. اسلام شیعه، جهاد با نفس را «الجهاد الاکبر» میداند و آن را پایهای برای تقویت باطن و رسیدن به تقوا میشناسد (9).
جهاد در دیدگاه شیعه؛ فریضهای مشروط و معنوی
در دیدگاه شیعه، جهاد یک فریضهٔ دینی است که با عقیده به امامت و ولایت متصل است. این مسئله باعث میشود که جهاد در شیعه از دیدگاههای معنوی، سیاسی و عقیدتی، پیچیدهتر از دیدگاههای دیگر باشد.
در غیبت امام زمان (عج)، جهاد نظامی در حالت تعلیق قرار دارد و تنها با ظهور ایشان و قیام به عنوان مهدی موعود، این فریضه در قالبی گسترده و پیروزمندانه انجام خواهد شد.
اما جهاد در قالبهای معنوی، علمی و اخلاقی همواره واجب است و مسلمانان در تمامی دوران موظف به آن هستند.
انواع جهاد در منابع فقهی اسلامی
فقهای اسلامی میان جهاد علیه غیر مسلمین و جهاد علیه مسلمین تفاوتهایی اساسی قائل شدهاند. این تفکیک بر اساس نوع مخاطب و هدف از جهاد صورت گرفته است.
جهاد علیه غیر مسلمین
این نوع جهاد شامل مبارزه با افرادی یا گروههایی است که:
به اسلام اعتقاد ندارند.
از پذیرش دین اسلام سرباز میزنند.
اقدام به آزار و اذیت مسلمانان میکنند.
مانع از گسترش دین اسلام میشوند.
هدف اصلی این نوع جهاد، اجرای حکم الهی در راستای گسترش دین اسلام و دفاع از مرزهای اسلامی است. البته، این جهاد تنها وقتی مشروعیت دارد که با رعایت اصول شرعی و بدون تعدی به غیر نظامیان و دیگران انجام شود.
جهاد علیه مسلمین
این نوع جهاد شامل مبارزه با مسلمانانی است که:
مرتد شدهاند: یعنی از دین اسلام خارج شده و به دینی دیگر پناه بردهاند. در این حالت، جهاد به معنای بازگرداندن فرد به دین یا مجازات وی در صورت اصرار بر ردّه است.
طاغوت و سرکش شدهاند: مسلمانانی که با قدرت مرکزی اسلامی (حاکم یا امام) درگیری دارند و علیه آن قیام میکنند. این نوع جهاد به منظور مقابله با فتنه و حفظ وحدت داخلی اسلامی لازم است.
در راه تفرقه و شقاق سیر میکنند: شامل مسلمانانی است که بدون دلیل شرعی، از اطاعت امام یا نائب وی سر باز میزنند. این نوع جهاد به منظور احیای حقوق الهی و دینی و جلوگیری از گسترش فساد و بینظمی است.
در هر دو حالت (جهاد علیه غیر مسلمین و مسلمین)، فقها این عمل را مشروع میدانند، اما در نحوه اجرای آن و پایان دادن به آن اختلافهایی وجود دارد (10).
تقسیمبندی الماوردی از انواع جهاد علیه مسلمین
شرح گسترده: فقیه سنی «المؤلف الماوردی» در کتاب مهم خود به نام الاحکام السلطانیة ، جهاد علیه مسلمین را به سه نوع تقسیم کرده است:
1- جهاد علیه اهل ردّه
اهل ردّه کسانی هستند که: قبلاً مسلمان بودهاند اما اکنون به طور کامل از دین اسلام خارج شدهاند و به دین دیگری پناه بردهاند.
این نوع جهاد به منظور: بازگرداندن فرد به دین اسلام یا مجازات او در صورت اصرار بر ردّه
در فقه اسلامی، ردّه یکی از جرائم سنگین محسوب میشود، زیرا به معنای انکار اساس دین است. بنابراین، این نوع جهاد در صورت لزوم مشروعیت دارد.
2- جهاد علیه البغی
البغی به معنای طاغوت و سرکشی است و شامل مسلمانانی است که: با حاکم یا امام اسلامی درگیری دارند بدون دلیل شرعی، علیه قدرت مرکزی اسلامی قیام میکنند
این نوع جهاد برای:
1- مقابله با فتنه و بیثباتی
2- حفظ وحدت اسلامی
3-لوگیری از گسترش خونریزی و فساد
اما در این نوع جهاد ، هدف اصلی، برقراری عدالت و اصلاح وضعیت است، نه نابودی کامل طرف مقابل.
3- جهاد علیه المحاربین
المحاربین به معنای کسانی است که در راه تفرقه و شقاق سیر میکنند و بدون دلیل شرعی، از اطاعت امام یا نائب وی سرباز میزنند و باعث ایجاد فتنه و تفرقه در میان مسلمین میشوند
این نوع جهاد برای:
احیای حقوق الهی
حفظ امنیت و نظم عمومی
جلوگیری از گسترش فساد و بیقانونی
هدف این جهاد ، اصلاح فرد یا گروه مخالف است، نه فقط نابودی آنان.
4- افزودن جهادهای دیگر توسط فقها
شرح گسترده: برخی از فقها، علاوه بر تقسیمبندی الماوردی، دو نوع دیگر از جهاد را نیز مطرح کردهاند:
عبارت است از:
حفاظت از سرحدات و مرزهای اسلامی
نگهبانی از شهرها و مناطق مرزی
مقابله با حملات خارجی
این نوع جهاد به عنوان یکی از واجبات دائمی اسلامی محسوب میشود و نیازمند حضور مستمر مسلمانان در خطوط مقدم دفاعی است.
هدف از الرباط ، جلوگیری از نفوذ دشمنان و دفاع از مردم و مناطق اسلامی است.
5- جهاد علیه اهل کتاب
اهل کتاب عبارتند از یهودیها و مسیحیها و صابئین که به خدا ایمان داشتند، اما مطابق عقیده مسلمین، کتبشان تحریف شده است و در نتیجه لطف خدا شامل حال آنها نشد.
هنگامی که خدا آخرین پیغمبرش را فرستاد تا آنها را به حق و حقیقت دعوت کند، اهل کتاب ایمان به خدا را پذیرفتند، اما در برابر نبوت محمد صلی الله علیه و آله و قرآن تسلیم نشدند.
در نتیجه، اهل کتاب نیز مانند مشرکین مستوجب تنبیه و مجازات شناخته میشدند. با این حال، از آن جایی که به خدا ایمان داشتند، تنبیه و مجازات آنها جزیی بوده است.
بنابراین، باید علیه آنها جهاد صورت میگرفت، اما میزان خشونت در این جهاد کمتر از خشونتی بود که علیه مشرکین انجام میشد.
موضعگیری اسلام در برابر مشرکین محدود به این بود که یا اسلام بیاورند یا علیه آنها جهاد شود. ولی اهل کتاب یکی از سه شرط را باید انتخاب کنند: اسلام، پرداخت جزیه (مالیات سرشماری) یا جهاد.
اگر اسلام را بپذیرند، مانند سایر مؤمنین دارای حقوق کامل و متساوی خواهند شد. اگر ترجیح میدهند که به صورت اهل کتاب باقی بمانند و جزیه بپردازند، شخصیت حقوقی آنها نسبت به مسلمانان در درجه دوم قرار میگیرد و در صورتی که حاضر به جنگ شدند، با آنها همان رفتاری خواهد شد که با مشرکین میشود.
جهاد؛ مفهومی چند بعدی در منابع فقهی اسلامی
جهاد در منابع فقهی اسلامی به عنوان یکی از مهمترین وظایف دینی مطرح است. این مفهوم در دو حوزه اصلی — جهاد علیه غیر مسلمین و جهاد علیه مسلمین — بررسی میشود.
تقسیمبندیهایی مانند جهاد علیه اهل ردّه، البغی و المحاربین از سوی الماوردی و همچنین افزودن الرباط و جهاد علیه اهل کتاب از سوی دیگر فقها، نشاندهنده گستردگی مفهوم جهاد در اسلام است.
هر نوع جهاد دارای شرایط خاص خود است و در اسلام تنها زمانی مشروعیت دارد که با قوانین و اصول شرعی همراه باشد.
همچنین، در تمام این تعاریف، هدف اصلی جهاد ، دفاع از دین، حفظ مرزها، احیای حقوق الهی و مقابله با فتنه و فساد است، نه تنها تصرف قلمروها یا کشتن انسانها.
جهاد علیه فراریان جنگی و راهزنان
عملیاتی را که فراریان جنگی مسلمان و راهزنان مسلمان مرتکب می شوند سرقت عظیم نامیده می شود.
﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَاداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنفَوْا مِنْ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾
چهار نوع مجازات ذکر شده در آیه
آیه ۳۳ سوره مائده چهار نوع مجازات برای مفسدان فی الارض شامل فراریان جنگی و راهزنان مسلمان پیشبینی کرده است:
قتل :
در صورتی که جرم آنان بسیار شدید و خطرناک باشد و جامعه را به لرزه درآورد.این مجازات برای افرادی در نظر گرفته میشود که به صورت مسلحانه به جان، مال و عرض دیگران حمله کنند.
صلیب کشیدن (دار زدن)
یکی از مجازاتهای رمزی و هشداردهنده است که به منظور رهاسازی عمومی و جلوگیری از تکرار جرم اعمال میشود. البته این مجازات تنها در مواقعی انجام میشود که نیاز به عبرتدادن جامعه وجود داشته باشد.
قطع دست و پا از خلاف
در صورتی که جرم اصلی مرتبط با سرقت باشد و نیاز به مجازات جسمانی نمادین باشد.این مجازات هم به عنوان تعزیر و هم به عنوان حد قابل اجراست، بسته به تصمیم امام یا حاکم.
تبعید و اخراج از سرزمین
برای مواردی که جرم شدید نیست ولی همچنان نیاز به جدا کردن فرد از محیط اجتماعی وجود دارد. این مجازات بیشتر در موارد عدم تکرار جرم و جلوگیری از ایجاد فتنه به کار میرود.
تمام این مجازاتها مشروط به تشخیص امام یا حاکم اسلامی است و هدف اصلی، حفظ امنیت و عدالت اجتماعی است.
قانون چگونگی رفتار با این دو دسته در قرآن به این شرح وضع شده است: «مجازات کسانی که با خدا و پیغمبرش می جنگند یا به این طرف و آن طرف می روند تا روی زمین فساد و بی نظمی ایجاد کنند این است که باید مقتول شوند یا به دار آویخته شوند یا این که دست و پای آن ها قطع شود و یا این که تبعید شوند این است سزای عمل آن ها در این جهان و در جهان ،آینده عذاب دردناکی خواهند داشت». (12)
فقها بر اساس این ،آیه اتفاق نظر دارند که مفسدین و راهزنان باید به وسیله امام مجازات شوند، ولی در درجهٔ مجازات با یکدیگر اختلاف دارند
بعضی از فقها حکم قتل و دار زدن را صادر کرده اند عده ای نیز حکم بریدن دست و پا را داده اند و بعضی به صدور حکم تبعید و اخراج، قناعت کرده اند.
مجازات منوط به نوع جرم و جنایت و همچنین منوط به میزان شدت و اهمیت آن بوده است. (13) در موضوع تبعید و اخراج نیز اختلاف عقیده وجود داشته است.
چنان که مالک عقیده داشت شخص محکوم باید به دارالحرب تبعید شود، یعنی از سرزمین مسلمین اخراج گردد.
سایر فقها بر این عقیده بودند که در دارالاسلام ،بماند ولی از محل اقامت خودش اخراج گردد- به طوری که خلیفه عمر بن عبدالعزیز این کار را کرد - یا این که تسلیم زندان شود (مطابق فتوای ابوحنیفه).
امام در جنگ با این گروه اختیار دارد که همان نحوه رفتاری را که با بغات- جمع باغی به معنی طغیان کنندگان و گردن کشان - معمول است با آن ها منظور دارد یا این که از آن هم پا را فراتر بگذارد چگونگی رفتار با این گروه ها به درجه شدت و اهمیت عملیاتی دارد که مرتکب شده اند. (14)
جهاد: وظیفهای فردی و جمعی در اسلام
هاد وظیفهای است دستهجمعی و فردی. جهاد فردی بدون دعوت یا امر امام انجام میگیرد. اگر اسلام بهعلت حمله ناگهانی مورد تهدید قرار گیرد، وظیفه هر مسلمان، از جمله زنان و کودکان، این است که برای دفاع از اسلام مسلحانه قیام کنند.
اما جهاد بهصورت «دستهجمعی» وسیله و ابزاری در دست دولت است. چون امام رئیس دولت و یا کفیل حکومت شناخته میشود، موظف است که آن را اعلان کند.
دعوت مؤمنین به جنگ همزمان با اعلان جهاد انجام میگیرد و اعلان جهاد وضع خصومتآمیز مشروعی را ایجاد میکند. (این در صورتی است که بگوییم مسألۀ جهاد در اسلام امری است عادی و مشروع و به عبارت دیگر فلسفهٔ جهاد متضمن معنی جنگ دایم و مستمراست .
در این صورت حداقل وظیفهٔ خلیفه این است که جهاد خوابیده را احیا و تجدید کند زیرا معنی جهاد عملاً این نبود که مسلمین مستمراً و لاینقطع در جنگ و جدال باشند. این در صورتی است که بگوییم مسألۀ جهاد در اسلام امری است عادی و مشروع و به عبارت دیگر فلسفهٔ جهاد متضمن معنی جنگ دایم و مستمر است در این صورت حداقل وظیفهٔ خلیفه این است که جهاد خوابیده را احیا و تجدید کند زیرا معنی جهاد عملاً این نبود که مسلمین مستمراً و لاینقطع در جنگ و جدال باشند.)
دعوت مؤمنین عبارت است از اجرای جهاد و امام باید وجدان نهانی مؤمنین را بیدار کند و جهاد را که وظیفهای دینی است، به آنها تذکر دهد تا در راه خدا بجنگند. مؤمنین نیز مکلفند که به دعوت امام احترام بگذارند؛ چنانکه پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «وقتی که دعوت شدید، دعوت را اجابت کنید و قیام کنید».
دعوت به جهاد از طرق مختلفی، از جمله ایراد خطابه و سخنرانی در یک مجمع عمومی پس از نماز، یا از طریق ابلاغ پیام از طرف امام به ولایات، انجام میگیرد.
این در صورتی است که بگوییم مسأله جهاد در اسلام امری عادی و مشروع است. به عبارت دیگر، فلسفه جهاد متضمن معنای جنگ دایم و مستمر است. در این صورت، حداقل وظیفه خلیفه این است که جهاد خوابیده را احیا و تجدید کند، زیرا معنای جهاد عملاً این نیست که مسلمانان مستمراً و لاینقطع در جنگ و جدال باشند.
نقش خلفای صدر اسلام در دعوت به جهاد
جنگهای اولیه که به منظور توسعه و پیشرفت اسلام صورت میگرفت، خلفای صدر اسلام به قبایلی که در اطراف پایتخت اقامت داشتند، نامه مینوشتند. به گفته بلاذری، این نامهها به عنوان دعوت به جهاد به تمام اعراب نجد و حجاز صادر میشد (16).
خلفا و سلاطین بعدها نیز در طول تاریخ اسلام این قاعده را رعایت میکردند. حکام و فرمانروایان ولایات، بهویژه فرمانروایانی که در نواحی مرزی دشمن اقامت داشتند، به نمایندگی از خلیفه، مردم را به جهاد دعوت میکردند.
خلیفه فرامین صادر میکرد و فرمانروایان، احکام جهاد را به نام امیرالمؤمنین امضا کرده و مؤمنینی را که به نوبۀ خود بیعت کرده بودند، به جهاد دعوت مینمودند (17).
فرماندهان قوای مرزی (رباط) مجاز بودند که هرگاه مورد حمله قرار گرفتند، مردم را به جهاد دعوت کنند. همچنین زمانی که دشمن از سرحدات تجاوز کند، جهاد به وظیفۀ فردی تبدیل میشود و تمام مؤمنین باید مسلحانه قیام کنند، بدون آنکه برای سرکوب دشمن به انتظار کمک دیگران باشند.
قاعده دعوت به جهاد و اصول آن در اسلام
مانند حق مشروعی که در شورای جنگی رومیها معمول بود و لزوماً تشریفات منظم مربوط به آن باید به وسیلهٔ اعلان جنگ رعایت میشد (18)، در مورد جهاد نیز رعایت این امر ضروری بود
. زیرا قبل از اقدام به جهاد، بایستی دعوت به اسلام به عمل آید و فقط در صورتی که طرف از قبول دعوت و یا پرداخت جزیه (اهل کتاب) امتناع کند، جنگ باید آغاز گردد (19).
«هیچگاه کسی را مجازات نکردیم مگر بعد از آن که پیغمبری فرستاده باشیم» (20) و در حدیث روایت شده است که محمد صلی الله علیه و آله گفت: «مأمورم که با مشرکین جنگ کنم تا آن که بگویند لا اله الا الله و وقتی که این جمله را به زبان راندند، جان و مالشان مصون و محفوظ خواهد ماند» (21).
بنابراین، در آغاز امر، بایستی کفار برای قبول اسلام دعوت شوند تا معلوم شود که دعوت را میپذیرند یا این که جنگ میکنند (22).
محمد صلی الله علیه و آله بر اساس قاعدهای که خود آن را وضع کرده بود عمل میکرد و جانشینان او نیز با کمال صمیمیت دستورالعمل او را به کار میبردند (23).
در جنگهایی که با بیزانطین (روم شرقی) و ایرانیها داشتند، فرماندهان عرب رسماً دشمنانشان را به اسلام دعوت میکردند. به این بیان که قبل از آغاز جنگ، به آنها تکلیف میکردند که یا اسلام را بپذیرند و یا این که جزیه بدهند.
دعوت رسمی به کاملترین صورت انجام میگرفت، به این معنی که چند نفر از شخصیتهای متشخص و مبرز جنگی دعوت را به طور شفاهی یا کتبی به فرمانده جبهه مخالف ابلاغ میکردند. هدف از این دعوت، پذیرش دین جدید بود.
دعوت به اسلام و اصول جهاد در قرآن و سنت
خدا در قرآن گفته است:«هیچ گاه کسی را مجازات نکردیم مگر بعد از آن که پیغمبری فرستاده باشیم» (24) و در حدیث روایت شده است که محمد صلی الله علیه و آله گفت: «مأمورم که با مشرکین جنگ کنم تا آن که بگویند لا اله الا الله و وقتی که این جمله را به زبان راندند، جان و مالشان مصون و محفوظ خواهد ماند» (25).
بنابراین، در آغاز امر، بایستی کفار برای قبول اسلام دعوت شوند تا معلوم شود که دعوت را میپذیرند یا این که جنگ میکنند (26).
محمد صلی الله علیه و آله بر اساس قاعدهای که خود آن را وضع کرده بود، عمل میکرد و جانشینان او نیز با کمال صمیمیت دستورالعمل او را به کار میبردند (27).
در جنگهایی که با بیزانطین (روم شرقی) و ایرانیها داشتند، فرماندهان عرب رسماً دشمنانشان را به اسلام دعوت میکردند. به این بیان که قبل از آغاز جنگ، به آنها تکلیف میکردند که یا اسلام را بپذیرند و یا این که جزیه بدهند.
دعوت رسمی به کاملترین صورت انجام میگرفت، به این معنی که چند نفر از شخصیتهای متشخص و مبرز جنگی دعوت را به طور شفاهی یا کتبی به فرمانده جبهه مخالف ابلاغ میکردند. هدف از این دعوت، پذیرش دین جدید بود.
نامه خالد بن ولید و اصول دعوت به جهاد در فقه اسلامی
شرح زیر ترجمه یک نامه رسمی است که خالد بن ولید قبل از تسخیر مداین (سال 634 م) صادر کرده است:
از طرف خالد بن ولید به مقامات ایرانی
السلام على من اتبع الهدی (یعنی درود بر کسانی که از راه راست تبعیت میکنند). سپاس خدایی را که شما را خاضع و ذلیل کرد و امر انقراض سلطنت شما را صادر کرد... کسانی که مانند ما نماز بخوانند و غذای ما را بخورند، با ما در حقوق مساوی خواهند بود.
پس از آن که نامه مرا دریافت کردید، وثایق و تضمیناتی برای من بفرستید. آنگاه با شما صلح خواهم کرد، والا به نام خدا مردانی را به جانب شما گسیل خواهم داشت که مرگ را آنطور دوست میدارند که شما زندگی را دوست میدارید (28).
با این که فقها اتفاق رأی دارند که قبل از آغاز جنگ باید دعوت به دشمن ابلاغ شود، ولی در مطالب فرعی و تفصیلات آن اختلاف نظر دارند.
فقهای حنفی و مالکی به تبعیت از سیره خلفای راشدین عقیده دارند که قبل از شروع به جنگ، باید دعوت ابلاغ شود (29).
القدوری (1037 - 973 م) که یکی از فقهای حنفی است میگوید:حتی اگر دعوت اولی به دشمن رسیده باشد، ارجح این است که تجدید شود (30).
فقهای شافعی عقیده دارند که اگر از گروهی قبلاً دعوت به عمل آمده بود، امام حق دارد به اقتضای مصلحت رفتار کرده و بدون اخطار شروع به جنگ نماید.
اما در صورتی که احتمال دهد بدون جنگ پذیرش دعوت اسلام امکانپذیر است، آنگاه تجدید دعوت به عمل آورد. فقهای حنبلی در این عقیده اصرار دارند که کسانی که قبلاً دعوتی دریافت کردهاند (از قبیل اهل کتاب) نباید دعوت مجددی از آنها به عمل آید یا به آنها اخطاری شود.
فقط ملتهای بتپرست که هنوز دعوت به آنها نرسیده یا نامی از اسلام نشنیدهاند، باید اخطار شوند (31).
فقهای متأخر که جهاد را امری دفاعی میدانستند، با این عقیده که اسلام به تمام جهان اعلان شده است، قاعده دعوت را باطل و منسوخ میانگاشتند. عدهای نیز در رابطه با این موضوع ساکت بودند (32).
تحولات نظامی و اجتماعی در دوران خلافت اسلامی
1. ساختار نظامی پیروان محمد صلی الله علیه و آله
پیروان محمد صلی الله علیه و آله به تدریج به یک جامعه نظامی تبدیل شدند که در هنگام جنگ به دو گروه تقسیم میشدند: گروهی که قادر به انجام وظیفهٔ جهاد بودند و هیأت مقاتله را تشکیل میدادند، و گروهی که در خانه میماندند و به نام قعده (خانهنشین) شناخته میشدند.
2. مفهوم «مهاجره» و تشکیل قوای لشکری
کلمه «مهاجره» به هیأت مقاتله اطلاق میشد. مجاهدینی که برای فتح سرزمینهای تازه به جنگ میرفتند، خانوادههای خود را همراه میبردند و در سرزمینهای تسخیر شده ساکن میشدند. آنها علاوه بر تشکیل قوای لشکری، به طبقه حاکمهای تبدیل میشدند که این سرزمینها را تحت حکومت اسلام قرار میدادند.
3. افزایش تعداد مجاهدین
با اشغال قسمت جنوبی عراق و سوریه، که قبلاً مسکن قبایل عرب و برخی قبایل مسیحی بود، تعداد مجاهدین به شدت افزایش یافت و بسیاری از قبایل ساکن به قوای اسلام ملحق شدند و علیه فرمانروایان ایرانی و رومی جنگیدند (33).
4. سازماندهی نظامی
از زمان ظهور اسلام تا دوران خلافت مروان دوم (50 - 744 م)، سازمانی به وجود آمد که هر لشکری به پنج واحد تقسیم میشد که به آن «الخمیس» میگفتند: قلب (مرکز)، جناحین (میمنه و میسره)، مقدمه (پیش قراول) و ساقه (قسمت مؤخر لشکر) (34).
در هر تقسیمات لشکری، واحد قبیله مقام و عنوان خود را حفظ میکرد. سوارهنظام نقش مهمی در جنگ داشت و معمولاً در جناحین قرار میگرفت.
عده لشکر در روزهای اول توسعه، بین چهار هزار تا دوازده هزار نفر متغیر بود. در جنگ قادسیه، قوای مسلمین حدود دوازده هزار نفر بودند، در حالی که نیروی ارتش ایران صد و بیست هزار نفر بود (35).
5. اردوگاهها و استقرار مجاهدین
مجاهدین به اجناد تقسیم میشدند و در اردوگاههایی مانند جابیه، طبریه، حمص، بصره و کوفه مستقر بودند. وظیفه اصلی این مردان جنگی جنگیدن بود و آنها از غنایم جنگی بهرهمند میشدند و در عالم بعد به بهشت میرفتند. به خلیفه توصیه شد که آنها را از مداخله در کارهای کشاورزی منع کند.
6. تغییرات در ساختار نظامی
این سیاست توسط عمر خلیفهٔ دوم به کار برده شد. او بر این باور بود که اگر لشکریان به کشاورزی مشغول شوند، تجهیز آنها برای میدان جنگ دشوار خواهد بود. بنابراین، اردوگاهها به تدریج به شهرهای مهمی در امپراطوری اسلام تبدیل شدند. با مرور زمان، لشکرها بیشتر از آن که روحیه نظامی داشته باشند، اخلاق حرفهای به خود گرفتند، مخصوصاً در دوران حکومت بنیامیة (36).
7. تغییرات در سازماندهی ارتش
در زمان مروان دوم، تقسیم ارتش بر اساس اصطلاح «خمیس» از بین رفت و ارتش به صورت واحد فشردهای به نام «کردوس» درآمد. این تجدید سازمان به منظور حل مشکل تشخیص مجاهد از یونانی به وجود آمد (37).
8. پیشرفت ارتش و سقوط اخلاقی
با این که ابن خلدون از سقوط اخلاقی این دسته اظهار تأسف میکند، اما ارتش در زمان حکومت اموی از لحاظ کفایت و تجربه پیشرفت کرده بود (38).
9. نظام استخدامی و گارد مخصوص
خلفای عباسی بین لشکر منظمی که همیشه در خدمت نظام بودند و به نام مرتزقه خوانده میشدند و افراد داوطلب، تفکیک قائل شدند. خلفا برای تحکیم مقام خود، عناصر بیگانه را به عنوان گارد مخصوص انتخاب میکردند و حقوق سنگینی به آنها میپرداختند. قدرت این لشکر گارد مخصوص، در زمان خلافت در شرف سقوط، بیش از قدرت خلفا بود.
این تحولات نشاندهندهی پیچیدگیهای نظامی و اجتماعی در دوران خلافت اسلامی است که باعث شکلگیری یک امپراطوری گسترده و متنوع شد.
روشهای نظامی مجاهدین در دوران اولیه اسلام
1. مشارکت عمومی در جهاد
در سالهای اولیه حیات محمد صلی الله علیه و آله، همه پیروانش، حتی زنان، در راه پیشرفت اسلام میجنگیدند (39). اما به دلیل کوچک بودن جامعه اسلامی و محدودیتهای اقتصادی و طبیعی، همه نمیتوانستند در تمام جنگها شرکت کنند (40). شافعی بیان میکند که افراد از نظر جنگی به دو دسته تقسیم میشوند:
مجاهدین: افرادی که مکلف به جهاد بودند و باید با تمام توان در جنگها شرکت میکردند.
غیر مجاهدین: افرادی که وظیفه جهاد بر آنها واجب نبود و به نوعی از این مسئولیت معاف بودند (41).
2. شرایط لازم برای مجاهدین
مجاهدین باید واجد صفاتی باشند:
ایمان: مجاهد باید مؤمن باشد. مالک و شافعی وجود این صفت را شرط میدانند و میگویند پیغمبر صلی الله علیه و آله اجازه نداد که افراد غیر مؤمن وارد ارتش مسلمانان شوند (42). این شرط به منظور حفظ انسجام و روحیه دینی در میان مجاهدین مهم بود.
بلوغ و رشید بودن: مجاهد باید بالغ و رشید باشد. کودکان و افراد بیمار معاف بودند تا زمانی که به سن رشد برسند و بیماری آنها درمان شود (43). این شرط به منظور حفظ سلامت و کارآمدی نیروهای جهادگر است.
جنس: مجاهد باید از جنس ذکور باشد. به طور کلی، زنان مجاهد شمرده نمیشوند، مگر در شرایط خاص مانند حمله ناگهانی (44). این مسئله نشاندهنده نقش اجتماعی و مذهبی زنان در آن دوران است.
سلامت جسم: مجاهد باید از نظر جسمی سالم باشد. قرآن به صراحت اعلام میکند که ناتوانان و بیماران از جهاد معاف هستند (45). این شرط به منظور جلوگیری از تضعیف نیروهای نظامی در میدان جنگ است.
استقلال اقتصادی: مجاهد باید دارای استقلال مالی باشد و نباید مقروض باشد، مگر در صورتی که طلبکار او را معاف کند (46). این نکته به اهمیت تأمین مالی مجاهدین و خانوادههایشان اشاره دارد.
اجازه والدین: قبل از رفتن به میدان جنگ، مجاهد باید از والدینش اجازه بگیرد. در مواقع حمله ناگهانی، مؤمنین میتوانند بدون اجازه قبلی به جنگ بروند (47). این شرط به احترام به خانواده و سنتهای اجتماعی مرتبط است.
حسن نیت: اقدام مجاهد باید مقرون به حسن نیت باشد. پیغمبر فرمودند: «إنما الأعمال بالنیات» (48)؛ یعنی کارها بر اساس نیت اشخاص قضاوت میشود. این امر به اهمیت انگیزههای روحی و اخلاقی در جهاد اشاره دارد.
وظایف در میدان جنگ: مجاهد باید وظایف خود را در میدان جنگ انجام دهد و از فرمانده اطاعت کند (49). همچنین، او نباید به فکر گریز از میدان جنگ باشد، مگر در شرایط خاص (50). این موارد به اهمیت انضباط و همبستگی در صفوف مجاهدین مربوط میشود.
پاکدامنی و وفاداری: مجاهد باید پاکدامن و ثابت قدم باشد و از خیانت و نقض وعدهها دوری کند (51). این مسئله به حفظ اعتبار و صداقت در میان مجاهدین مرتبط است.
این شرایط و ویژگیها نشاندهنده اهمیت و ضرورت متعهد بودن و داشتن حسن نیت در جهاد در اسلام است. مجاهدین به عنوان نمایندگان دین، وظیفهای بزرگ بر عهده دارند که باید با صداقت و پایبندی به اصول اسلامی آن را انجام دهند.
ننیجه:
در نهایت، جهاد در اسلام نه تنها یک فریضه نظامی بلکه یک اصل جامع و چندبعدی است که شامل ابعاد اجتماعی، فرهنگی و معنوی نیز میشود. در غیبت امام، مؤمنان باید به جهاد علمی و فرهنگی پرداخته و با اتحاد و همدلی به ترویج ارزشهای اسلامی بپردازند.
جهاد با نفس نیز به عنوان یک ضرورت در زندگی فردی و اجتماعی، به تقویت روحیه و اراده مسلمانان کمک میکند.
با توجه به تغییرات زمانه و چالشهای جدید، جهاد باید در قالبهای نوین و متناسب با شرایط روز تعریف شود. این تلاشها میتواند به تحقق اهداف بلنداسلامی و آمادهسازی جامعه برای ظهور امام زمان (عج) منجر گردد.
پی نوشت ها:
(1) مسایل الخلافیه، طوسی، جلد ۲، ص ۱۹۶–۱۹۹
(2) قاضی نعمان، جلد ۱، ص ۴۳۴
(3) تحقیقات استروتمن، ص ۶۱
(4) شرح الازهار، جلد ۵، ص ۵۲۵
(5) حر العاملی، وسائل الشیعة ، جلد ۱۱، ص ۴۷۸
(6) قاضی نعمان، جلد ۱، ص ۴۳۴
(7) تحقیقات استروتمن، ص ۶۱
(8) مذهب شیعه، دویت دنالسن، چاپ لندن، سال 1933، فصل 21
(9) حر العاملی، وسائل الشیعة ، جلد ۱۱، ص ۴۷۸
(10) الماوردی، الاحکام السلطانیة ، ص ۸۹
(11) الماوردی، الاحکام السلطانیة ، ص ۸۹
(12) سوره مائده، آیۀ 33:
(13) مراجعه شود به الماوردی، صفحات 3 - 1
(14) مراجعه شود به الماوردی، صفحات 106 - 105
(15) تاریخ طبری چاپ ،لیدن سال 1890 صفحهٔ 107 و به ترجمه هتی، صفحه 165
(16).بلاذری، فتوح البلدان، چاپ لیدن، سال 1866، صفحهٔ 107 و ترجمۀ هتی، صفحهٔ 165
(17).الماوردی، الاحکام السلطانیه، چاپ بن، سال 1853، صفحات 79 – 58
(18). کتاب قوانین بین المللی و رسوم و عادات یونان و روم قدیم چاپ لندن، سال 1911 جلد 1 صفحات 97 - 96
(19).آیه 10 و آیهٔ 12 از فصل 20 کتاب عهد عتیق
(20) تاریخ طبری، دورهٔ اول، جلد 4، صفحات 1724-1725
(21) کتاب قوانین بین المللی و رسوم و عادات یونان و روم قدیم چاپ لندن، سال 1911 جلد 1 صفحات 97 - 96
(22) آیه 10 و آیهٔ 12 از فصل 20 کتاب عهد عتیق
(23) همان
(24) سوره اسراء، آیه 15
(25) بخاری، الجامع الصحیح، چاپ لندن، سال 1864، جلد 2، صفحه 236
(26) المقدمات الممهدات، چاپ قاهره، سال 1325 ه، جلد 1، صفحه 267
(27) تاریخ طبری، دورهٔ اول، جلد 4، صفحات 1724-1725
(28) تاریخ طبری، دورهٔ اول، جلد 4، صفحهٔ 202؛ و برای شواهدی نظیر این موضوع مراجعه کنید به کتاب بلاذری، صفحهٔ 97 و به کتاب "خلافت: ظهور و سقوط و انقراض" تألیف سر ویلیام موئیر، چاپ ادینبورگ، سال 1924، صفحات 101-103.
(29) ابویوسف، کتاب الخراج، چاپ قاهره، سال 1352 ه، صفحات 191-23.
(30) قدوری، المختصر، چاپ استانبول، سال 1309 ه، صفحه 132.
(31) ابن قدامه، المغنی، چاپ قاهره، سال 1367 ه، جلد 8، صفحات 362-361.
(32) منبع سابق الذکر، صفحه 266.
(33) بلاذری، فتوح البلدان، چاپ لیدن، سال 1866، صفحه 182 و 136؛ ترجمه هتی، صفحه 284.
(34) مقالهٔ هارولد گلیدون، مندرج در جورنل انجمن شرقی آمریکایی، جلد 56، سال 1936، صفحات 91-88.
(35) تاریخ طبری، دورۀ اول، جلد 5، صفحات 2261 و 2251-2250.
(36) تاریخ طبری، دورۀ اول، جلد 2، صفحه 1944.
(37) مقدمة ابن خلدون، چاپ پاریس، سال 1858، جلد 2، صفحات 71-70.
(38) همان
(39)سیره ابن هشام، چاپ گوتنبرگ، سال 1858، صفحات 300-293.
(40) واقدی، المغازی، چاپ کلکته، سال 1856، صفحات 13-12.
(41) کتاب الام تألیف شافعی، چاپ قاهره، سال 1321 ه، جلد 4، صفحه 85.
(42) منبع سابق، صفحه 89 و المدونة الکبرى، چاپ قاهره، سال 1323 ه، جلد 3، صفحات 41-40.
(43) السیر الکبیر، تألیف شیبانی، چاپ حیدرآباد، سال 1335 ه، جلد 3، صفحات 188-186.
(44) تاریخ طبری، چاپ لیدن، سال 1893، دوره اول، جلد 5، صفحه 2261.
(45) سوره توبه، آیه 91 و سوره حجرات، آیه 15.
(46) شافعی، جلد 4، صفحه 86 و شیبانی، جلد 3، صفحات 205-201.
(47) شافعی، جلد 4، صفحه 88.
(48) وسائل الشیعه، جلد 1، صفحه 48.
(49) سوره نساء، آیه 59.
(50) الاحکام السلطانیه، تألیف الماوردی، چاپ بن، سال 1853، صفحات 80-79.
(51) به فصل 15 کتاب الاحکام السلطانیه مراجعه شود.
منابع:
خدوری مجید، جنگ و صلح در قانون اسلام به ضمیمه رسول اکرم در میدان جنگ؛ قم: کلبه شروق، 1391.
تهیه و تنظیم: تحریریه راسخون