آقا- آغا مغولي است نه ترکي
***
زبانهاي ترکي و مغولي دو زبان جدا و مستقل اند. و نيز بايد روشن گردانم که گروه بندي «قين- اوگور» که زبانهاي فنلاندي تا کره اي را در بر مي گيرد و حتي شاخه ي کوچکتر «اورال- آلتاي» آن که زبانهاي ترکي- مغولي و تنگوزي را شامل مي شود، فرضي است اثبات ناشده و بلکه مردود و بي اساس (Clauson- Turkish). دو زبان ترکي و مغولي، اگرچه واژه هاي بسياري به يکديگر به وام داده و از يکديگر ستده اند و به ويژه زبان مغولي (که گويندگان آن کمتر و واپس مانده تر از گويندگان زبان ترکي بوده اند)واژه هاي فراواني در دورانهاي مختلف و از شاخه هاي گوناگون زبان ترکي به وام گرفته است و انباشتگي واژگان ترکي در مغول شايد دو چندان واژگان عربي در فارسي باشد. با اينهمه اين دو زبان از لحاظ ريشه اي هيچگونه پيوندي با يکديگر ندارند و بنابراين هيچ واژه اي را نمي توانيم مشترک بين اين دو زبان بيانگاريم. اصطلاح آقا يک واژه مغولي است: (Docrofor- Turkische… Vol.1.) در کهن ترين متن بازمانده ي مغولي يعني: (Mongrol- Un Niuca Tho Ca- An) يا «تاريخ سري مغولان» چندين بار و تنها به معاني، برادر بزرگ و رييس (فرمانده) يک گروه نظامي آمده است. فرمانده-افسر- شريف- نجيب- قدرتمند- خواجه (عقيم)- عمو- خواهر بزرگ- جدّ پدر زن- بزرگتر از نظر سني و غيره:
(Doerfer – Turkische… Vol.1.)
اين واژه به زبانهاي اردو- گرجي- ارمني- اسلاوي (روسي- بلغاري- صربي) و يوناني راه يافته است و در اکثر اين زبانها (جز اردو) «آگا» ضبط و تلفظ مي شود (همان).
اما آغا (= ARA) واژه ي ديگري است که هيچ ربطي با آقا (= AGA) ندارد و آن نيز واژه اي مغولي است. در زبان مغولي (=ARA) به معناي بانو- خانم- شاهزاده خانم مي باشد:
(Docrfer- Turkische… Vol.1 , Lessing, Mongolian) و در کتاب آلتان نوبچي به معناي همسر نيز آمده است: (BAWDEN- ALTAN)
و در زبان مغول معاصر (زبان خاني) به صورت آغا- آ (=ARAA) به کار مي رود.
اين واژه نيز به زبان ترکي و زبان فارسي درآمده است و بر عکس ترک زبانان و بر خلاف مقاله نويس دايره المعارف که آنرا با آقا در آميخته اند در زبان فارسي همواره متمايز از آقا و به معناي واقعي خود به کار رفته است (دهخدا- لغت نامه و معين- فرهنگ بيشتر فرهنگهايي که پس از حمله ي مغول تاليف شده است).
اين را نيز بايد افزود که واژگان آقا و آغا در زبان مغولي و در هيچيک از زبانهاي ترکي هرگز آگا (=AGA) ضبط نشده است و همانگونه که نشان داده شد تنها در زبانهاي اسلاوي به صورت آگا در آمده است. اما آنچه که از دستور الوزراي خواجه نظام الملک به نقل از لغتنامه ي دهخدا به عنوان شاهد کاربرد آغايان به معناي (اعيان و سرداران) آورده شده و در پي آن نويسنده ي مقاله نسبت اشتباه به شادروان دهخدا داده است، پاک بي اساس است.
شادروان دهخدا به عنوان شاهد واژه آغا (= خاتون، بي بي، سيده، ستي و خانم...) در لغتنامه جمله اي چند از «اندرزنامه يا پندنامه يا دستوالوزرا»ي منسوب به خواجه نظام الملک آورده است که چنين است «اما شرط رعايت اصناف اربعه: اوّل جانب حرمهاي بزرگ، اگرچه در ازمنه ي سابقه به خصوص ملوک عجم خوانين را در مهمات ملکي و دولت ملاحظه بسيار نمي بود و امور سلطنت به ارادت يا عدم ارادت ايشان زياده تعلقي نمي داشت و ليکن خاقانان ترکستان را قاعده اين بود که مطلقاً در جميع وقايع مشورت با آغايان کردندي و رأي ايشان بر جميع اهل استشارت مقدم بودي و سلاطين ترکمان نيز در اصل چون پرورده ي دولت ايشانند، همان طريقه ي قدوه و دستور خود دارند و بناء کليات امور بر صوابديد ايشان نهند، پس پناه به حمايت ايشان بردن از جمله ضروريات است و آنچنان بايد که بعد از عدم اختلاط آغايان بالواحق و حواشي ايشان که در مقام قرب باشند علي اختلاف طبقاتهم از احسان اين کس محروم نباشند...»
در زبانهاي ترکي و مغولي براي نسبت برادران بزرگتر و کوچکتر به يکديگر اصطلاحي وجود دارد که براي اين نسبتها در اکثر زبانهاي ديگر جهان (لااقل بيشتر زبانهاي هند و اروپايي و سامي) اصطلاح ويژه اي نيست. در زبان ترکي اچي ايچي ايچو(ECU-ECI=به معناي عمو و ديگر خويشاوندان پدري کوچکتر از پدر و برادر بزرگتر به کار مي رفته است وايني (=INI) به معناي برادر کوچکتر (Clauson- Etymologica) . در کهن ترين متن بازمانده ي ترکي يعني کتيبه هاي اورخون (حدود سده ي هشتم ميلادي) اين دو اصطلاح به صورت (Inili- Ecili= برادران کوچک و بزرگ با هم)آمده است. (Ergin- Orhun).
در زبان مغولي نيز آقا (= AGA) به معناي: برادر بزرگتر، ارباب، پيرتر، بزرگتر از نظر سني و «دکو- او» (Deguu)، دغو (Deru)، دو- او (=DUU) به معناي برادر کوچکتر به کار مي رفته است، (Lessing- Mongol). در زبان مغولي امروز که گويش قبيله ي «قالقا- خالخا» است و پس از روي کار آمدن حکومت سوسياليستي به عنوان زبان ملي برگزيده و پذيرفته شده است و در آن واک ق به خ گراييده است آخ (=AX) به معناي برادر بزرگتر و دو- او (= DUU) به مفهوم برادر کوچکتر کاربرد دارد: ... I- Hanhin- Basic و Mongolian- Lessing).
واژه ي مغولي آقا به زبانهاي ترکي و فارسي درآمده و از نظر معنايي گسترش يافته است. در نوشته هاي کهنتر ترکي نيز آقا با (ق) ضبط مي شده است (ابولغازي بهادر خان- شجرة الاتراک) اما بعدها ضبط و معناي آن در زبانهاي ترکي دگرگوني فراوان يافته است، به عنوان مثال در زبان ترکي اويغوري قديم به صورت آقا و آغا در آمده و تنها معناي برادر بزرگتر داشته است (Caferoglu- Eski...). در ترکي ياقوتي به صورت آکا (= AKA) (... Pekarskiy- Yakut)، در قزاقي به صورت آغا (= ARA) و به معناي بزرگتر (نرينه)- برادر بزرگتر- راهنما و عاقل و عمو به کار مي رود (Shnitnikov- Kazakh و Kazaksoz) در زبان چوواشي به صورت آخا (=AXA)= برادر بزرگ و عمو و در ترکيب Payaxa (= پي آخا) به معناي برادر بزرگ شوهر و خويشان نرينه ي شوهر که از خود شوهر بزرگتر باشند مي آيد (... Passonen- Cuvas) در تاتاري به صورت آغا (= ARA)= برادر بزرگتر (فقط در خطاب کاربرد دارد) (... Tatar- Poppe) در ترکمني به صورت آغا (= ARA)= برادر بزرگ و آقا (با مفهومي همانند فارسي) و استاد: (... Hanser- Turkmen) و در ديگر زبانهاي ترکي ضبط و مفاهيم زير را دارد:
آغا- آقا- آقان- آغاي- آکا- آکا (=AKKA)- آکي- آوا- آقا (= Aqqa) آها- آخا= برادر بزرگتر- بزرگ قوم- پدر بزرگ- آقا (به مفهوم فارسي) – دوست- همراه.
اما مقاله نويس دايره المعارف تشيع «خوانين» را «خوانين» و آغايان را به معناي سرداران و اعيان پنداشته است. و مدّعي شده است که کاتب نسخه ي شادرون دهخدا به اشتباه «خوانين» نوشته است. ولي معلوم نداشته است که خود از کدام نسخه ي اصل سود جسته است؟ و در منابع مقاله ي خويش نيز بدان اشاره اي نکرده است. به چندين دليل آشکار خود شادروان دهخدا در بيان مفهوم درست آغا و ارائه شاهد و کاتب نسخه ي«اندرزنامه» يا «دستور الوزراء» در ضبط «خواتين» اشتباه نکرده اند (اگرچه درباره ي اصالت دستور الوزراء و کاتبان آن سخني دارم که بعد خواهم آورد). و تنها مقاله نويس است که سخت اشتباه کرده است. اينک آن دلايل:
1- آوردن جمع «خان» به صورت «خوانين»، بسيار متأخر است، پيشينيان و هم عصران خواجه نظام الملک و حتي نويسندگان چند سده پس از وي «خان» را با «ان» جمع مي بسته است و خانان مي آورده اند:
تاريخ بيهقي، صفحات: 910-914-915-916...
سيرالملوک يا سياستنامه ي خواجه نظام الملک، صفحات: 147-155-170
طبقات ناصري، ج 1 ص 308 ج 2- ص 96-153
جهانگشاي جويني، ج 1 صفحه ي91
جهانگشاي جويني،ج1 صفحات86-162
جهانگشاي جويني، ج 2- صفحه 8
راحه الصدور، صفحه: 174
سيرت جلال الدين، منگبرني. صفحات 7-13
2- پيشينيان جمع خاتون را مکرر به صورت خواتين آورده اند، و کاربرد آن در ادب پارسي آنقدر فراوان است که نيازي به آوردن شاهد نيست.
3- آقا به معناي برادر بزرگ و غيره و آغا به معناي بانو و خانم پس از حمله ي مغول به ايران، وارد زبان فارسي وترکي شده است و پيش از آن در هيچ نوشته اي به کار نرفته است.
4- براستي ترکان زنان را در کارهاي دولت دخالت مي داده اند و با آنان درآن باب ها مشورت مي کرده اند و زنان در آن امور نقشهايي ايفا مي کرده اند. عميد الملک کندري سلف و رقيب خواجه نظام الملک که با آغاز سلطنت آلپ ارسلان و وزارت خواجه نظام بر کنار و تبعيد شد، به زن آلپ ارسلان پناه مي برد تا مگر بخشوده شود، خواجه نگران شد و سلطان را بر آن داشت تا فرمان قتل وي را صادر نمايد (ابن جوزي: هر آه الزمان في تاريخ الاعيان، ص 127). اما خواجه نيز اثر دخالت زني از کار برکنار شد. راوندي در اين باره چنين مي گويد:... ترکان خاتون دختر طمغاج خان در حکم سلطان بود و بر سلطان استيلا داشت. او را وزيري بود تاج الملک ابوالغنايم پارسي، مردي با منظر و مخبر و کفايت و فضل و همت و... ترکان خاتون مي خواست کي او را براي نظام الملک بر کشد... سلطان را بر آن مي داشت که وزارت بدو دهد و تقبيح صورت نظام الملک مي کرد و تتبع عثرات او مي فرمود تا سلطان را برو متغير گردانيد... (راحه الصدور. ص 133) و بنا به نوشته ي راوندي (ص 34) و حمدالله مستوفي (در تاريخ گزيده. ص 437-438) خواجه از کار برکنار و تاج الملک به وزارت منصوب شد.
در عهد پيشينيان و پسينيان ملکشاه نيز زنان مورد مشورت قرار مي گرفتند و بر شاهان تسلط داشتند به عنوان مثال: درباره ي طغرل بک مي خوانيم:
«زوجه السلطان طغرل بک ام انوشيروان... (کانت) صاحبه رأي و حزم و عزم و کان السلطان سامعاً و مطيعاً و الامور مردوده الي عقلها و رأيها و کان و فاتها بجرجان بعله الاستسقاء فحزن السلطان عليها حزناً شديدا... (ابن جوزي- مرآه الزمان في تاريخ الاعيان. ص 75)»
و درباره ي محمودبن ملکشاه:
اما دستور الوزاره (يا اندرزنامه) خواجه يا منسوب به وي: همانگونه که گفته شد «آغا» به معناي بانو و غيره و «آقا» به معناي برادر بزرگتر و... مغولي است و در عصر مغولان به زبان فارسي راه يافته است. وجود يکي از اين دو واژه در آن خود نشانه آن است که يا از آن خواجه نيست و يا آنکه نساخان آن را سخت ديگرگون کرده اند. زيرا بر خلاف نظر نويسنده ي مقاله «آقا» که نوشته است «... در ايران از عهد سلاجقه و مغول کلمه آقا و آغا... زياد ديده مي شود» در نوشته هاي بازمانده از دوران سلجوقيان ايران اين واژه هيچ ديده نمي شود و کاربرد آن در عصر ايلخانان مغول آغاز شده و در عصر تيموريان بفراواني به کار رفته است. به عنوان مثال: در «ظفر نامه ي شاهي» بيش از بيست بار «خواتين و آغايان» آمده است. تنها واژه اي که به ظاهر شباهتي به «آغا» دارد و در نوشته هاي عصر سلجوقي کاربرد داشته است «آغاجي» است که از نظر لغوي هيچ ربطي به آغا يا آقا ندارد. آغاجي که درست آن آغيچي است در «ديوان لغات الترک کاشغري» به معناي حاجب و پرده دار و در فرهنگ اويغوري قديم به معناي خزانه دار مي باشد (محمود کاشغري- ديوان و ...Caferoglu, Eski) در پايان گفتني است: اگرچه مفهوم دو اصطلاح مغولي آقا و آغا در زبان فارسي گسترش يافته، اما لااقل حرف نگاري آن دو واژه در فارسي بيشترزبانهاي ترکي- عربي- اردو و غيره رعايت شده است و شکل آن محفوظ مانده است.
پي نوشت
1-Clauson, G- Turkish and Mongoltan Studies, London. 1962.
2-Doerfer, G. – Turkische and Mon Mongolische Elemente Im Neupersische. Band 1. Wiesbaden. 1963.
3-Clauson, G. An Etymological Dlctlonary of PRE- Thlrteeth Century Turkish . Oxford. 1972.
4-Lessing G. F. – Mongolian- English Dictionary. Bloomington. Indiana. 1982.
5-Ergin, M. Orhun Abideleri. Istanbul. 1976.
6-Hangin, J- Basic Course In Mongolian Bloomington Indiana. 1968.
7-ابوالغازي بهادر خان: شجره الاتراک. سن پطربورگ 1874-1871 . تجديد چاپ 1970.
8-Cafer Oglu, A. Eski Uygurturkcesi Sozlugu. Istanbul 1968.
9-Pekarskiy – Yakut Dili Sozlugu. Istanbul. 1945.
10-Shnitnikov, B. KAZAKH English dictionary. London . 1966.
11-Kazak Turkcesi sozlugu. Istanbul. 1984.
12-Paasonen, H., Cuvas Sozlugu Istanbul. 1950.
13-Poppc, N.- Tatar Manual. The Hague 1968.
14-Hanser, O.- Turkmen Manual. Wien 1977.
15-دهخدا علي اکبر: لغتنامه دهخدا ج 1. تهران
16-معين، دکتر محمد، فرهنگ معين، ج 1 تهران
17-بيهقي، ابوالفضل: تاريخ بيهقي . تصحيح: علي اکبر فياض (مشهد)
18-نظام الملک، خواجه ابوعلي حسن طوسي سيرالملوک: تصحيح هيوبرتّ دارک، تهران 1364.
19-منهاج سراج، طبقات ناصري تصحيح عبدالحي حبيبي، تهران- 1363.
20-جويني، عطا ملک: تاريخ جهانگشا تصحيح محمد قزويني (تجديد چاپ). تهران بي تاريخ.
21-راوندي، محمد بن علي: راحه الصدور. تصحيح محمد اقبال، تهران. 1364.
22-غرندزي زيدري نسوي، شهاب الدين محمد: سيرت جلال منکبرني تصحيح مجتبي مينوي. تهران- 1365.
23-ابن الجوزي، شمس الدين ابي المظفر- المعروف بسبط- مرآء الزمان في تايخ الاعيان. راجعه و قابله باصوله و علق عليه علي سويم- انقره- 1968.
24-مستوفي، حمد الله: تاريخ گزيده تصحيح: عبدالحسين نوائي. تهران- 1364.
25-شامي، نظام الدين: ظفرنامه تصحيح: فکس ناور، پراگ، 1937.
26-کاشغري- محمود: ديوان لغات الترک (چاپ عکسي) استانبول 1941.
/ن