واژه چیست؟
مفهوم واژه و ارایه تعریفی کارآمد از آن کار سادهای نیست و دشواری این کار از تحلیل سادهترین دادههای زبانی آشکار میشود، هرچند اهل زبان به طور شمی مفهوم واژه را میشناسند و از این واحد ساختاری در تولید جملهها (نحو) استفاده میکنند.
اصطلاح واژه را میتوان در دو مفهوم به کار برد: یک مفهوم آن صورت انتزاعی و ذهنی است که در نظام درونی زبان قرار دارد، و مفهوم دیگر آن به کاربردهای مختلف بر اساس ضرورتهای نحوی باز میگردد که از آن با عنوان صورتواژه word-form یاد میشود. مجموعه واژههای ذهنی را در مطالعات زبانشناختی نوین، واژگان lexicon مینامند و به هریک از آنها تکواژ قاموسی lexeme میگویند.
واژگان lexicon صرفاً فهرست واژههای زبان نیست بلکه اطلاعاتی را نیز از نظرگاههای گوناگون در مورد واژهها در بر میگیرد که عبارتاند از:
1. از نظر آوایی]/واجی[: واژه یک ساخت آوایی است که از یک یا چند هجا تشکیل شده، دارای یک تکیه است و در آغاز و پایان آن یک درنگ juncture وجود دارد، یعنی میتوان در آغاز و پایان آن سکوت کرد. آواشناسی و واجشناسی ... ساختار و الگوی نظاممند صداها در زبان انسانی را مطالعه میکنند. اطلاعات واجی نشاندهندهی چگونگی تلفظ واقعی واژه در گفتار است.
2. از نظر نحوی: که در آن ساختار درونی جملات و روابط میان اجزای درونی آنها مورد بررسی قرار میگیرد. برای نمونه در زبان فارسی فارسیزبانان میدانند پس از حرف اضافه "به" گروه اسمی قرار میگیرد.
3. از نظر معنایی: عبارت است از یک واحد معنایی که بر یک یا چند مفهوم دلالت دارد. معناشناسی ... ماهیت معنایی واژگان منفرد و معنای واژگان گردآمده در گروهها و جملات را بررسی میکند. برای نمونه واژه برادر هم در معنای نسبی و در معنای عام معنوی، یا واژه میش که معنای مؤنثی از آن متبادر میشود و قوچ معنای مذکری.
4. از نظر املایی: عبارت از وحدت املایی است، به این معنی که در نوشته معمولاً فاصلهای در دو طرف آن رعایت میشود.
5. از نظر کاربرد شناختی: که در آن استفاده از واژگان (گروهها و جملات) در بافت بالفعل کلام بررسی میشود. برای نمونه واژه داداش که علاوه بر کاربرد نسبی آن در عبارتی همچون "برو، داداش!" کاربردی عتابآمیز دارد.
6. از نظر ساخت صرفی: که موضوع اصلی بحث این نوشته است، تمامی اطلاعات مربوط به ساخت و سازههای تشکیلدهندهی واژهی غیربسیط را در بر میگیرد. برای نمونه واژه دانشگاه /dânešgâh/ از سازههای /dân/، /eš/ و /gâh/ تشکیل شده است. به هریک از این سازههای تشکیلدهنده واژهی غیربسیط تکواژ morpheme میگویند. به عبارت دیگر تکواژ کوچکترین سازهی معنادار یا نقشدار واژه است.
از این رو، این مطالعه و تحلیل نوعاً شامل شناسایی و تشخیص اجزای واژهها، یا، به بیانی فنیتر، سازههای واژگان constituents of words)) است. از این رو تحلیل ساختواژی در وهلهی اول شامل شکستن واژهها و رسیدن به اجزای آن و کشف قواعد حاکم بر باهمایی co-occurrence این اجزاء است. همان طور که پیشتر گفتیم، به کوچکترین سازههای معنادار یا نقشدار واژهها تکواژ morpheme میگویند. از این رو میتوانیم بگوییم واژهشناسی مطالعهی ترکیب تکواژها برای تولید واژهها است.
تکواژهای آزاد به دو طبقه تقسیم میشوند. طبقه اول مجموعهای از اسمها، صفتها و فعلهای معمولی است که "محتوای" پیام را میرسانند. به این تکواژهای آزاد، تکواژهای واژگانی/قاموسی lexical morphemes میگویند. مانند کتاب، سبز، house، open و غیره. گروهی دیگر از تکواژهای آزاد را تکواژهای نقشنما/دستوری functional morphemes مینامند. این مجموعه از واژههایی مانند حروف ربط، حروف اضافه، حروف تعریف و ضمایر تشکیل شده است.
هرگاه تکواژهای آزاد را همراه تکواژهای مقید به کار ببریم، صورت واژهای اصلی دخیل در این امر را از نظر فنی ستاک یا بن یا پایه stem مینامند، برای مثال در "کارمند" و "مهربان" تکواژهای "کار" و "مهر" ستاک و "-- مند" و "-- بان" تکواژهای مقید هستند.
تکواژ مقید bound morpheme: تکواژهایی که هیچگاه بهتنهایی ظاهر نمیشوند. تکواژ مقید یا باید با تکواژ مقید دیگر و یا با یک تکواژ آزاد همراه باشد. مانند گاه در دادگاه، بان در نگهبان، مند در کارمند، ly- در badly، ness- در goodness، -ed، -ing.
تکواژهای مقید به سه دسته تقسیم میشوند. دستهی نخست تکواژهای تصریفی inflectional morphemes هستند که به خاطر الزامات صرفی و دستوری به واژه افزوده میشوند. کلیهی شناسههای فعلی ]ام، ای، ... و –ed، -s در زبان انگلیسی[، نشانههای جمع ]-ان، -ها، -ات و –s در جمع انگلیسی[، نشانههای تفضیلی و عالی ]-تر، -ترین و –er ، [-est. دستهی دوم تکواژهای اشتقاقی derivational morphemes هستند که حضور آنها نه ناشی از الزامات دستوری بلکه برای تغییر مقولهی دستوری است. مانند –آنه در مردانه، -ناک در دردناک و ly- در badly، ness- در goodness، -ed، -ing. دسته سوم، طبق نظر برخی، تکواژهای مخفف هستند مانند "س" در "حسن خونه س" که س مخفف "است" است یا 'll، 's، 'm، 've.
تکواژهای مقید یا وندها affixes از نظر محل قرارگیری نسبت به ستاک واژه به سه دسته تقسیم میشوند: پیشوند prefix، پسوند suffix و میانوند infix.
"پیشوند" وندی است که پیش از ستاک قرار میگیرد، مانند "نا-" در "نادان".
"پسوند" وندی است که پس از ستاک قرار میگیرد، مانند "—بان" در "مهربان".
"میانوند" وندی است که در درون ستاک جای میگیرد، در زبان فارسی و انگلیسی میانوند نداریم ولی در زبان عربی میانوند داریم، مثلاً ثلاثی مجرد کَتَب که با افزودن میانوند /â/ به صورت کاتب در میآید.
"تکواژی ساده" زبانی است که در آن هر واژه فقط از یک تکواژ تشکیل شده که تغییرناپذیر است و روابط نحوی را "آرایش جمله word order" مشخص میکند، مانند زبانهای چینی و ویتنامی.
"چندتکواژی" زبانی است که در آن ساختمان واژه از یک تکواژ و یا بیش از آن تشکیل شده باشد. این گروه از زبانها را به سه دستهی "پیوندی agglutinative"، "تصریفی synthetic" و "بساوندی polysynthetic" تقسیم کردهاند.
در زبانهای "پیوندی" مرز میان تکواژها در واژه مشخص است و تطابق یکبهیک بین تکواژها و مفاهیم آنها وجود دارد، مانند زبان ترکی. مثالهای adam-lar-I (مردها را) و adam-lar-in (مردهای) بیانگر این مدعا است.
در زبانهای "تصریفی" مرز بین تکواژها روشن نیست و تطابق یکبهیک بین تکواژها و مفاهیم آنها وجود ندارد، مانند عربی و لاتین. برای مثال –na در "کتبنَ" دارای مفاهیم جمع، مؤنث و غایب است و کلمهی لاتین amo به معنای "من دوست دارم" علاوه بر مفهوم "دوست داشتن" دارای مفاهیم زمان، فعل معلوم، فعل خبری و اول شخص مفرد است.
در زبانهای "بساوندی" مرز بین واژه و جمله مشخص نیست. به سخن دیگر، در این گونه زبانها بسیاری از مفاهیم که معمولاً در زبانهای دیگر از طریق جمله بیان میشوند، از طریق فراهم آمدن تعداد زیادی تکواژ به صورت یک واژه بیان میگردند. زبانهای "بساوندی" خود به دو زیرگروه تقسیم میگردند: "تکپایهای mono-basic" و "چندپایهای poly-basic". در زبانهای تکپایهای هر واژه فقط یک تکواژ آزاد دارد، مانند زبان "یوپیک" در سیبری ولی در زبانهای چندپایهای در هر واژه بیش از یک تکواژ آزاد وجود دارد، مانند زبان "چوکچی" در شمال شرقی سیبری.
گاهی زبانشناسان اصطلاحات تحلیلی analytic و ترکیبی synthetic برای تشریح میزانی که ساختواژی در یک زبان مورد استفاده قرار میگیرد به کار میبرند. زبانهایی مانند ویتنامی یا انگلیسی که در آنها ساختواژی نقش نسبتاً متوسطی دارد زبانهای تحلیلی نامیده میشوند. هنگامیکه یک زبان تقریباً هیچ ساختواژهای ندارد و از این رو به میزان زیادی تحلیلی بودن را به نمایش میگذارد زبان گسسته نامیده میشود، مانند زبان ویتنامی و چینی. اما زبانهایی مانند سومری و سواحیلی که در آنها ساختواژه نقش مهمتری دارد، زبانهای ترکیبی نامیده میشوند و هنگامیکه یک زبان از میزان بسیار زیادی از فرایندهای ساختواژی و واژههای مرکب بسیار استفاده میکند بساوندی نامیده میشوند.
تفاوت بین زبانهای تحلیلی و ترکیبی یک تقسیمبندی دوگانه یا سهگانه نیست، بلکه یک پیوستار است که از زبانهای گسسته شروع و به زبانهای بساوندی ختم میشود. برای مثال زبانهایی مانند فارسی و انگلیسی گرچه بیشتر دارای ویژگیهای زبانهای پیوندی هستند، اما ویژگیهایی از زبانهای تصریفی نیز در آنها مشاهده میشود، مانند واژه mard-âne-gi-hâ-?i (مردانگیهایی) در فارسی نمایانگر خصوصیت پیوندی بودن این زبان است، در حالی که "شناسههای فعلی" مفاهیم شخص و شمار، هر دو را در بر میگیرند که تفکیکناپذیر اند.
زایایی: در زبان انگلیسی این زایایی وجود دارد که با افزودن پسوند –able به فعلهای متعدی واژهای از مقولهی دستوری دیگری ساخت. اما در همین زبان میبینیم که برخی اسمها با همین پسوند ظاهر میشوند، مانند َactionable, peaceable, reasonable و غیره. میتوانیم بگوییم که اتصال پسوند –able به فعلهای متعدی زایا است و اتصالاش به اسمها نازایا است.
در زبان فارسی میتوانیم پسوند اَنده /-ande/ را مثال بزنیم که با ستاک حال فعل ترکیب میشود و معنای فاعلی میدهد، مانند خواننده، شنونده، گوینده و راننده. اما در واژههایی مانند شرمنده (به معنای دارندگی) و بسنده و شاهنده (به معنای نسبت) نیز ظاهر میشود.
تحلیل غلط: در زبان انگلیسی واژههایی مانند hospitable, sizeable را داریم که به زنجیرهی آوایی әbl ختم میشوند. در تحلیل این واژهها نمیتوانیم بگوییم که این زنجیره پسوند –able هستند. زیرا در وهلهی اول این واژهها دارای معنای "داشتن قابلیت" نیستند، که دقیقاً مشخصهی قاعدهمند زایای واژههایی با پسوند –able است. دلیل دیگر این است که پسوند –able به گونهای قاعدهمند پسوند –ity برای ساختن اسم به خود میگیرد، مانند
َAdjective Noun
readable readability
provable provability
اما واژههای hospitable, sizeable از این قابلیت برخوردار نیستند. این شباهت آوایی موجود صرفاً تصادفی است.
تکواژهای پایهی مقید: در ارتباط نزدیک با این موضوعات مشکل کلاسیک دیگری نیز در واژهشناسی هست، یعنی مسألهی وجود یک واژهی مشتق با پیشوند و پسوند قابل تشخیص متصل به پایهای که یک واژهی موجود زبانی نیست. مانند واژههای feasible, malleable، گرچه نمیتوان گفت که پسوند –able در آنها واقعی نیست، با کنارگذاشتن آن میبینیم که malle و feas دو واژه موجود (تکواژ آزاد) در زبان انگلیسی نیستند.
اما مورد دیگری را نیز میتوانیم به موردهای بالا بیفزاییم و آن بیقاعدگیهای موجود در ساخت برخی واژهها است. برای مثال تکواژ تصریفی –s که در زبان انگلیسی به طور زایا برای جمع بستن اسمها به کار میرود، در واژههای جمع sheep و men نمود ظاهری ندارد. از این رو میگویند یکی از تکواژگونههای "جمع"، تکواژ تهی یا صفر است. این بیقاعدگی در صرف زمان گذشته فعلها نیز در زبان انگلیسی نیز دیده میشود، مانند زمان گذشتهی فعل go که went میشود.
توصیف ظریف: معیار اصلی برای ظرافت تعمیمپذیری است. توصیفهای علمی باید کلیتها را در دادهها منعکس و نبایست صرفاً تمام واقعیتهای شناختهشده را فهرست کنند، مانند قانونی که میگوید اسمهای انگلیسی جمعشان با افزودن –s صورت میگیرد. اما از آنجا که زبانشناسان در مورد ظریفترین توصیف توافق ندارند داشتن معیار عینیتری که به دانش سخنگویان از زبانشان اشاره میکند سودمندتر است.
توصیف مبتنی بر شناخت: بسیاری از زبانشناسان میگویند که توصیفشان نهتنها بایست ظریف و عام باشد، بلکه باید به لحاظ شناختی واقعگرا نیز باشد. به عبارت دیگر، آنها بایست همان کلیتها یا تعمیمپذیریهایی را بیان کنند که دستگاه شناختی سخنگویان ناآگاهانه به آن دست یافته است. ما میدانیم که دانش سخنگویان زبان انگلیسی نهتنها شامل فهرست مفردها و جمعها، بلکه مشتمل بر قانون عام افزودن –s به صورت مفرد برای رسیدن به صورت اسم جمع نیز است. در غیر این صورت سخنگویان قادر نبودند جمع اسمهایی را که پیشتر با آنها مواجه نشدهاند شکل دهند. اما این توانایی را دارند. البته، توصیف مبتنی بر شناخت بسیار بلندپروازانهتر از توصیف صرفاً ظریف است و ما واقعاً ناگزیریم برای درک کامل دستگاه شناخت به درون سر مردم نگاه کنیم. از این رو، این کار در حال حاضر یک هدف با راهنمای عمل است، اما اغلب بر شیوهی کار زبانشناسان اثر میگذارند. گاهی آنها توصیفهای مطروحه را رد میکنند زیرا از نظر شناختی ناموجهاند و گاهی با روانشناسان و عصبشناسان همکاری و نتایج تحقیقشان را بررسی میکنند.
تبیین مبتنی بر نظام بیرونی: مشاهدهی تفاوتهای موجود بین زبانها، مثلاً تکواژ تصریفی –s در زبان انگلیسی و –ها و –ان در زبان فارسی و فقدان بیان ساختواژی جمع در زبان یوروبا، به ما نسبت به یافتن جهانیهای زبانی با احتیاط بیشتر هشدار میدهد. واقعیات خارج از نظام زبانی و تفاوتهای موجود میان زبانها یک واقعیت از نظام بیرونی است و منحصراً به حوزهی کاربرد زبانی مربوط میشود.
معماری محدودکننده برای توصیف: بسیاری از زبانشناسان یکی از مهمترین اهداف پژوهش دستوری را نظامبندی کلی اصول نظامهای دستوری میدانند که تمام زبانها به آن وفادار باشند. به عبارت دیگر، زبانشناسان میکوشند معماریی برای توصیف (که همچنین نظریهی دستوری نامیده میشود) بنا کنند که توصیفات زبانهای خاص بایست با آن مطابقت داشته باشند. از این رو، برای دستور معماریی در نظر میگیرند که محدودکننده است، بدین معنی که برخی ارتباطات متقابل منطقاً ممکن را مجاز نمیشمارد. برای مثال، قوانینی که بر اساس آنها سازهها پیشینه میشوند و به آغاز یک جمله میآیند میتوانند بر سازههای نحوی (نظیر کل واژهها یا عبارات) اثر بگذارند، اما نه بر سازههای ساختواژی (یعنی، تکواژهایی که بخشهایی از واژگان بزرگتر هستند). مانند قوانین پیشینشدگی پرسشواژههای wh- که از قوانین ترکیب-تکواژی جدا هستند. یک معماری ممکن برای دستور میتواند نمودار زیر باشد.
بسیاری از زبانشناسان بر این فرضاند که این معماری دستور ذاتی است، زیرا برای همهی زبانها یکسان است و به طور ژنتیکی برای گونهی انسان ثابت است. این بخش ذاتی دانش دستوری سخنگویان همچنین دستور جهانی Grammar Universal نامیده میشود. در نتیجه، یکی از اهداف پژوهش واژهشناسی کشف آن دسته از اصول دستور جهانی ذاتی است که به ساختار واژه مربوط اند.
در زیر به روشهای متداول واژه سازی، اشاره شده است:
1- compounding:
همکنش، همکرد. روش ترکیبی ؛ که در آن با ترکیب دو واژه، واژه ای نو ساخته می شود. مانند
:Blackbird, textbook, waterbed,…
نمونه های فارسی تماشاخانه، سنگفرش، آب انبار،...
2- blending:
آمیزش. روشی که در آن، برای بیان یک چیز، از ترکیب ویژگیهای آن چیز، واژه ای نو می سازند. تفاوت این شیوه با روش قبلی در این است که در روش دوم، واژگان اصلی شکسته شده و سپس از ترکیب آنها واژه ای نو پدید می آید. این کار هم برای کوتاهی و هم برای زیبایی واژه جدید صورت می گیرد. مانند
:Telecast (television + broadcast)
:Smog (smoke + fog)
:Bit (binary + digit)
:Motel (motor + hotel)
در زبان فارسی، بتازگی استفاده از این روش، معمول شده است. یکی از زیباترین واژه های نو ساز، کلمه "فینگیلیش" است که به جای "زبان فارسی با خط انگلیسی" استفاده می شود. این واژه ترکیبی، کاملا درست است و ما نمونه های مشابه آنرا در زبانهای
دیگر نیز سراغ داریم:
:Franglais (French + English) (فغانگلِی)
:Spanglish (Spanish + English) (اِسپُنگلیش)
3- derivation /b>
روشی که در آن با استفاده از پیشوندها، پسوندها و ریشه های (بن های) یک زبان ، واژه نو ساخته می شود. پتانسیلِ زبان های فارسی و انگلیسی در واژه سازی به روش derivation، بسیار بالا است. نمونه فارسی دانشگاه (بن دانش + پسوند گاه)
4-clipping/b>
چینش. روشی که در آن، بخش نخست از واژه ای چند هجایی جدا شده و بجای آن واژه بکار می رود. نمونه انگلیسی ad (advertisement), fan (fanatic), math (mathematics),… نمونه فارسی آک (آکبند)، آزِ (1) (آزمایشگاه فیزیک (1»،.
5-acronym/b>
سرینام. واژه ای است که از حروف نخست چند واژه گرفته شده باشد. تفاوت acronym با abbreviation آن است که اولی را می توان همانند یک واژه خواند، اما دومی را باید ”حرف، حرف“ یا ”جدا جدا“ به زبان آورد. نمونهرادار (Radio Detecting And Ranging)
:ناسا (North Atlantic Treaty Organization)
:نکته: سازمان ”سیا“ در فارسی، سرینام است، اما در انگلیسی abbreviation به شمار می رود؛ چون در انگلیسی بصورت جدا جدا (C.I.A یا سی آی اِی) تلفظ می شود.
6-back formation:
روشی که در آن با حذفِ پسوند یک واژه، واژه ای نو ساخته می شود. نمونه ها
back formation Original word
televize television
edit edtitor
resurrect resurrection
7-Conversion/b>
تغییر نوع دستوری واژه و ایجاد معنایی جدید، با حفظ معنای قدیمیِ آن. نمونه
:الف) واژه butter به معنای کره، امروزه بصورت فعل (کره مالیدن) نیز بکار می رود.
همچنین واژه paper به معنای کاغذ نیز امروزه معنای ”با کاغذ پوشاندن“ نیز می دهد.
ب) واژه must که پیشتر فعل بوده، امروزه بصورت اسم نیز بکار می رود. در فارسی نیز ما گاهی باید را بصورت اسمی بکار می بریم : ”هیچ بایدی در کار نیست.“
8-borrowing/b>
وام گرفتن یک واژه از زبانی دیگر. در فارسی، واژگان بسیاری از زبان عربی وام گرفته شده که نتیجه ی آن غنای زبان پارسی بوده است. متاسفانه واژگان بسیاری نیز ، بویژه در ”زبان اداری“ از عربی وامگیری شده است که نتیجه ی آن، چیزی جز بی خیالی نسبت به اصالت زبان مادری و رسمی ایرانیان نبوده است.
در انگلیسی نیز واژگان بسیاری از زبان فرانسوی وام گرفته شده و حتی دهها واژه فارسی، وارد زبان انگلیسی شده است؛ واژگانی چون shah (شاه)، paradise (پردیس)، caravan (کاروان)، lilac (نیلک، گل یاس)، khaki (رنگ خاکی)، chador (چادر)، و... از آن گروهند.
9= onomatopoeia/b>
ناماوا. واژه ای که از روی آوای یک چیز ساخته شده باشد. نمونه ی انگلیسی baa, buzz, mew, moo, … معادل های فارسی بُ بُ کردن، وِز وِز کردن (زنبور)، میومیو کردن، ماما کردن (گاو)
10- تغییر معنا/b>
بسیاری از واژگان در طول زمان، معنای خود را از دست می دهند و یا با حفظ معنی، معنای تازه ای می یابند. توجه داشته باشید که بر عکس conversion، در اینجا نوع دستوری واژه تغییری نمی کند.
برای نمونه در فارسیِ چند قرن پیش، ”مزخرف“ معنای آراسته می داده و مثلا اگر به کسی می گفتند ”عجب خانه ی مزخرفی! این سلیقه از کیست؟“، صاحب خانه بسیار سرخوش و مسرور می شده است. امروزه، مزخرف در فارسی یعنی ”چِرت“ و ”بی ارزش“.
برخی زبانشناسان، تغییر معناها را در غالب extension، narrowing، specialization، generalization، amelioration، و pejoration دسته بندی کرده اند که چون همگی تغییر معنا است، از توضیح آنها خودداری می کنم.
11- metaphor متافور یعنی استعاره.
به بخش آشنایی با شعر انگلیسی مراجعه شود) پیش از هر چیز بگویم که تنها تعداد اندکی از استعاره ها در حوزه واژه سازی هستند. آن دسته از استعاره های غیر مستقیم که با گذشت زمان، معنای ثابتی یافته و هنگام بکار بردن آنها، کسی گمان نمی کند که شما دارید از آرایه ادبی استفاده می کنید و بلکه معنای ثابتِ آن را درک می کند، در حوزه ی سخن ما قرار دارند. نمونه
Understand = under + stand، در گذشته ی دور، استعاره از نزدیک شدن به چیزی بوده است.
Holyday = holy + day، در گذشته ی دور، چون روزهای تعطیل، مناسبت مذهبی داشته است، این واژه ابتدا بصورت استعاره استفاده می شده و امروزه با معنایی کامل بکار می رود.
Grover Hudson، استاد دانشگاه میشیگان، این بند را زیرمجموعه ی Extension می داند که کاملا درست است؛ با این وجود من ترجیح دادم آنرا بصورت مستقل معرفی کنم.
12=Idiomatic expression/b>
عبارت اصطلاحی. در فارسی وقتی که می گوییم ”فلانی هشتش گروی نهش است“، یا ”من این را از چشم تو می بینم“و... منظورمان از ”8 که گروی 9 است“ و”از چشم کسی دیدن“ به هیچ وجه با معنای واژگان بکار رفته در آنها همخوانی ندارد
13-coinage /b>
نوآورد. ساخت واژه ای کاملا تازه که ریشه در هیچ زبانی نداشته است. برای نمونه kleenex، nylon، googol (یک و صد صفر جلوی آن) و... واژگانی است که بصورت قراردادی و بدون استفاده از هیچیک از قوانین واژه سازی ساخته شده است.
ساخت شناسی واژگانی (morphology)
ساخت شناسی واژگانی، دانشی است که تکواژهای یک زبان را مورد بررسی قرار می دهد.
تکواژ (morpheme)، کوچکترین واحد معنی دار در هر زبان است. شاید به نظر بیشتر مردم «واژه»، کوچکترین واحد معنی دار زبان باشد، اما واقیت این نیست. واژه «آموزگاران» را در نظر بگیرید. این واژه از سه تکواژ تشکیل شده است:
:1 "آموز" 0(بن مصدر آموزش)
:2 پسوند "گار" (گار، نشانه انجام کاری از سوی کسی است. مثل کناهکار که در اصل بوده گناهگار)
:3 علامت جمع "ان"
چنانکه می بینید، هر سه بخش این واژه، معنی دار است.
به عنوان مثال انگلیسی، واژه "tourists"، دارای سه تکواژ یا مورفیم است :
1-"tour"
2-پسوند (suffix) "ist"
3-علامت جمع "s"
بنابراین، در زبانهای فارسی و انگلیسی، پیشوند (prefix)، پسوند (suffix) و نشانه های جمع (plural makers)، تکواژ هستند. همچنین در زبان انگلیسی، -d و -ed، هرگاه نقش تغییر دهنده زمان فعل را داشته باشند، تکواژهستند.
در واژه توریست،"tour" تکواژمستقل است.
برخی تکواژها را نمی توان بطور مستقل بکار برد. این تکواژها را تکواژهای وابسته (bound morphemes) می نامند. در واژه توریستس، "ist" و "s"، تکواژهای وابسته اند.
تکواژمستقل در یک واژه ی چند تکواژی را بن (base, rout) می نامند.
بعضی از وند (affix)ها، نوع بن یا معنی واژه را تغییر نمی دهند. برای نمونه "s" جمع یا "s" مالکیت یا -ed یا... به اینگونه وندها، وندهای تصریفی (inflectional affixes) می گوییم. اما بعضی از وندها، نوع بن یا معنی واژه را تغیر می دهند. مانند ly, ment, al, ize,…. به اینگونه وندها، وندهای اشتقاقی (derivational affixes) می گوییم. به جدول زیر توجه کنید:
FH9 (F: '3E '3E. (F'(1'JF HF/ *51JA̠'3*.
Girl (n), girls (n). tree (n), trees (n)
E9F̺ /'H1̌ ~J4/'H1̮ HF/ '4*B'B̠'3*.
Judgment, pre judgment.
E9F̺ EH'AB* 9/E EH'AB*. HF/ '4*B'B̠'3*.
Agreement, dis agreement.
FH9 (F : '3E '3E. (F'(1'JF HF/ *51JA̠'3*.
Jack (n), Dave's (n).
FH9 (F : A9D A9D. (F'(1'JF HF/ *51JA̠'3*.
They work hard. He works hard.
FH9 (F: 5A* BJ/. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Slow (adj), slowly (adv)
FH9 (F: A9D '3E. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Govern (v), government (n)
FH9 (F: '3E 5A*. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Emotion (n), emotional (adj)
FH9 (F: 5A* A9D. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Personal (adj), personalize (v)
FH9 (F: 5A* 5A* 5A*. HF/ *51JA̠'3*.
Loud (adj), louder (adj), loudest (adj)
FH9 (F: '3E 5A*. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Girl (n), girlish (adj)
FH9 (F: A9D 5A*. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Care (v), careful (adj), careless (adj)
FH9 (F: A9D A9D. (F'(1'JF HF/ *51JA̠'3*.
They work hard. They're working hard.
E9F̺ ©F4 H'©F4. ~3 (' H,H/ 'JF©G FH9 (F *:JJ1 F©1/G (/DJD *:JJ1 /1 E9F̌ '4*B'B̠ '3*.
Act (v), re act (v).
FH9 (F: '3E 5A*. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Virus (n), anti virus (adj).
نکته/b> توجه کنید که -ing صفت ساز، وند اشتقاقی است و -ing تعیین کننده استمرار فعل، وند تصریفی است. تمرین/b> وندهای دیگر در زبان انگلیسی را پیدا کنید و با روش بالا معلوم کنید که آیا تصریفی هستند یا اشتقاقی. • بعضی از تکواژهای وابسته، در شرایط گوناگون، تغییر شکل یا صدا می دهند. اما بسیاری، تنها یک شکل یا صدا دارند. به شکل یا شکل های یک تکواژ، allomorph می گویند. برای مثال، تکواژ "s" در واژه "books"، صدای /s/، در واژه "bags"، صدای /z/ و در واژه "benches"، صدای /@z/ می دهد. در این حالت، می گوییم /s/, /z/, /@z/، الومورف های تکواژ "s" هستند. همچنین پیشوند منفی ساز "in" در زبان انگلیسی، در واژه "inactive"، /in/، در واژه "irregular"، /ir/، در واژه "impossible"، /im/ و در واژه "illegal"، /il/ خواهده می شود. این کار برای آسانی تلفظ صورت می گیرد. در اینجا نیز می گوییم /ir/, /il/, /im/, /in/ الوموف های تکواژ یا مورفیم /in/ هستند. بعنوان مثال سوم، تکواژ"the" را در نظر بگیرید. این تکواژ، اگر پیش از حروف بیواکه (بی صدا) قرار گیرد، /th@/ خوانده می شود. حال آنکه همین تکواژ، اگر پیش از یک واکه بیاید، /thI:/ خوانده می شود. بنابراین، مورفیم "the"، دست کم دو الومورف دارد : 1) /th@/. 2) /thI:/. تمرین/b> تکواژ "a" (حرف تعریف)، در زبان انگلیسی، دو الومورف دارد. آنها را نام ببرید. نکته: تبدیل "in" به "il" در واژه ای که با حرف "L" شروع می شود یا تبدیل "s" به /z/ در واژه هایی که به یک حرفِ voiced (مثل .../g/، /n/، /m/) ختم می شوند ، کاملا قابل پیش بینی و ثابت است. به این وضعیت، phonological conditioning می گویند. اما مواردی چون حالت جمع واژه های "child" (children)، "man" (men) و "deer" (deer)، اصلا ثابت و قابل پیش بینی نیست. به این وضعیت، morphological conditioning گفته می شود.
منبع: http://linguist87.blogfa.com
/خ
اصطلاح واژه را میتوان در دو مفهوم به کار برد: یک مفهوم آن صورت انتزاعی و ذهنی است که در نظام درونی زبان قرار دارد، و مفهوم دیگر آن به کاربردهای مختلف بر اساس ضرورتهای نحوی باز میگردد که از آن با عنوان صورتواژه word-form یاد میشود. مجموعه واژههای ذهنی را در مطالعات زبانشناختی نوین، واژگان lexicon مینامند و به هریک از آنها تکواژ قاموسی lexeme میگویند.
واژگان lexicon صرفاً فهرست واژههای زبان نیست بلکه اطلاعاتی را نیز از نظرگاههای گوناگون در مورد واژهها در بر میگیرد که عبارتاند از:
1. از نظر آوایی]/واجی[: واژه یک ساخت آوایی است که از یک یا چند هجا تشکیل شده، دارای یک تکیه است و در آغاز و پایان آن یک درنگ juncture وجود دارد، یعنی میتوان در آغاز و پایان آن سکوت کرد. آواشناسی و واجشناسی ... ساختار و الگوی نظاممند صداها در زبان انسانی را مطالعه میکنند. اطلاعات واجی نشاندهندهی چگونگی تلفظ واقعی واژه در گفتار است.
2. از نظر نحوی: که در آن ساختار درونی جملات و روابط میان اجزای درونی آنها مورد بررسی قرار میگیرد. برای نمونه در زبان فارسی فارسیزبانان میدانند پس از حرف اضافه "به" گروه اسمی قرار میگیرد.
3. از نظر معنایی: عبارت است از یک واحد معنایی که بر یک یا چند مفهوم دلالت دارد. معناشناسی ... ماهیت معنایی واژگان منفرد و معنای واژگان گردآمده در گروهها و جملات را بررسی میکند. برای نمونه واژه برادر هم در معنای نسبی و در معنای عام معنوی، یا واژه میش که معنای مؤنثی از آن متبادر میشود و قوچ معنای مذکری.
4. از نظر املایی: عبارت از وحدت املایی است، به این معنی که در نوشته معمولاً فاصلهای در دو طرف آن رعایت میشود.
5. از نظر کاربرد شناختی: که در آن استفاده از واژگان (گروهها و جملات) در بافت بالفعل کلام بررسی میشود. برای نمونه واژه داداش که علاوه بر کاربرد نسبی آن در عبارتی همچون "برو، داداش!" کاربردی عتابآمیز دارد.
6. از نظر ساخت صرفی: که موضوع اصلی بحث این نوشته است، تمامی اطلاعات مربوط به ساخت و سازههای تشکیلدهندهی واژهی غیربسیط را در بر میگیرد. برای نمونه واژه دانشگاه /dânešgâh/ از سازههای /dân/، /eš/ و /gâh/ تشکیل شده است. به هریک از این سازههای تشکیلدهنده واژهی غیربسیط تکواژ morpheme میگویند. به عبارت دیگر تکواژ کوچکترین سازهی معنادار یا نقشدار واژه است.
واژهشناسی (یا ساختواژه/صرف/morphology) چیست؟
از این رو، این مطالعه و تحلیل نوعاً شامل شناسایی و تشخیص اجزای واژهها، یا، به بیانی فنیتر، سازههای واژگان constituents of words)) است. از این رو تحلیل ساختواژی در وهلهی اول شامل شکستن واژهها و رسیدن به اجزای آن و کشف قواعد حاکم بر باهمایی co-occurrence این اجزاء است. همان طور که پیشتر گفتیم، به کوچکترین سازههای معنادار یا نقشدار واژهها تکواژ morpheme میگویند. از این رو میتوانیم بگوییم واژهشناسی مطالعهی ترکیب تکواژها برای تولید واژهها است.
انواع تکواژ
تکواژهای آزاد به دو طبقه تقسیم میشوند. طبقه اول مجموعهای از اسمها، صفتها و فعلهای معمولی است که "محتوای" پیام را میرسانند. به این تکواژهای آزاد، تکواژهای واژگانی/قاموسی lexical morphemes میگویند. مانند کتاب، سبز، house، open و غیره. گروهی دیگر از تکواژهای آزاد را تکواژهای نقشنما/دستوری functional morphemes مینامند. این مجموعه از واژههایی مانند حروف ربط، حروف اضافه، حروف تعریف و ضمایر تشکیل شده است.
هرگاه تکواژهای آزاد را همراه تکواژهای مقید به کار ببریم، صورت واژهای اصلی دخیل در این امر را از نظر فنی ستاک یا بن یا پایه stem مینامند، برای مثال در "کارمند" و "مهربان" تکواژهای "کار" و "مهر" ستاک و "-- مند" و "-- بان" تکواژهای مقید هستند.
تکواژ مقید bound morpheme: تکواژهایی که هیچگاه بهتنهایی ظاهر نمیشوند. تکواژ مقید یا باید با تکواژ مقید دیگر و یا با یک تکواژ آزاد همراه باشد. مانند گاه در دادگاه، بان در نگهبان، مند در کارمند، ly- در badly، ness- در goodness، -ed، -ing.
تکواژهای مقید به سه دسته تقسیم میشوند. دستهی نخست تکواژهای تصریفی inflectional morphemes هستند که به خاطر الزامات صرفی و دستوری به واژه افزوده میشوند. کلیهی شناسههای فعلی ]ام، ای، ... و –ed، -s در زبان انگلیسی[، نشانههای جمع ]-ان، -ها، -ات و –s در جمع انگلیسی[، نشانههای تفضیلی و عالی ]-تر، -ترین و –er ، [-est. دستهی دوم تکواژهای اشتقاقی derivational morphemes هستند که حضور آنها نه ناشی از الزامات دستوری بلکه برای تغییر مقولهی دستوری است. مانند –آنه در مردانه، -ناک در دردناک و ly- در badly، ness- در goodness، -ed، -ing. دسته سوم، طبق نظر برخی، تکواژهای مخفف هستند مانند "س" در "حسن خونه س" که س مخفف "است" است یا 'll، 's، 'm، 've.
تکواژهای مقید یا وندها affixes از نظر محل قرارگیری نسبت به ستاک واژه به سه دسته تقسیم میشوند: پیشوند prefix، پسوند suffix و میانوند infix.
"پیشوند" وندی است که پیش از ستاک قرار میگیرد، مانند "نا-" در "نادان".
"پسوند" وندی است که پس از ستاک قرار میگیرد، مانند "—بان" در "مهربان".
"میانوند" وندی است که در درون ستاک جای میگیرد، در زبان فارسی و انگلیسی میانوند نداریم ولی در زبان عربی میانوند داریم، مثلاً ثلاثی مجرد کَتَب که با افزودن میانوند /â/ به صورت کاتب در میآید.
واژکها و تکواژگونهها
انواع زبان از نظر ساخت واژه
"تکواژی ساده" زبانی است که در آن هر واژه فقط از یک تکواژ تشکیل شده که تغییرناپذیر است و روابط نحوی را "آرایش جمله word order" مشخص میکند، مانند زبانهای چینی و ویتنامی.
"چندتکواژی" زبانی است که در آن ساختمان واژه از یک تکواژ و یا بیش از آن تشکیل شده باشد. این گروه از زبانها را به سه دستهی "پیوندی agglutinative"، "تصریفی synthetic" و "بساوندی polysynthetic" تقسیم کردهاند.
در زبانهای "پیوندی" مرز میان تکواژها در واژه مشخص است و تطابق یکبهیک بین تکواژها و مفاهیم آنها وجود دارد، مانند زبان ترکی. مثالهای adam-lar-I (مردها را) و adam-lar-in (مردهای) بیانگر این مدعا است.
در زبانهای "تصریفی" مرز بین تکواژها روشن نیست و تطابق یکبهیک بین تکواژها و مفاهیم آنها وجود ندارد، مانند عربی و لاتین. برای مثال –na در "کتبنَ" دارای مفاهیم جمع، مؤنث و غایب است و کلمهی لاتین amo به معنای "من دوست دارم" علاوه بر مفهوم "دوست داشتن" دارای مفاهیم زمان، فعل معلوم، فعل خبری و اول شخص مفرد است.
در زبانهای "بساوندی" مرز بین واژه و جمله مشخص نیست. به سخن دیگر، در این گونه زبانها بسیاری از مفاهیم که معمولاً در زبانهای دیگر از طریق جمله بیان میشوند، از طریق فراهم آمدن تعداد زیادی تکواژ به صورت یک واژه بیان میگردند. زبانهای "بساوندی" خود به دو زیرگروه تقسیم میگردند: "تکپایهای mono-basic" و "چندپایهای poly-basic". در زبانهای تکپایهای هر واژه فقط یک تکواژ آزاد دارد، مانند زبان "یوپیک" در سیبری ولی در زبانهای چندپایهای در هر واژه بیش از یک تکواژ آزاد وجود دارد، مانند زبان "چوکچی" در شمال شرقی سیبری.
گاهی زبانشناسان اصطلاحات تحلیلی analytic و ترکیبی synthetic برای تشریح میزانی که ساختواژی در یک زبان مورد استفاده قرار میگیرد به کار میبرند. زبانهایی مانند ویتنامی یا انگلیسی که در آنها ساختواژی نقش نسبتاً متوسطی دارد زبانهای تحلیلی نامیده میشوند. هنگامیکه یک زبان تقریباً هیچ ساختواژهای ندارد و از این رو به میزان زیادی تحلیلی بودن را به نمایش میگذارد زبان گسسته نامیده میشود، مانند زبان ویتنامی و چینی. اما زبانهایی مانند سومری و سواحیلی که در آنها ساختواژه نقش مهمتری دارد، زبانهای ترکیبی نامیده میشوند و هنگامیکه یک زبان از میزان بسیار زیادی از فرایندهای ساختواژی و واژههای مرکب بسیار استفاده میکند بساوندی نامیده میشوند.
تفاوت بین زبانهای تحلیلی و ترکیبی یک تقسیمبندی دوگانه یا سهگانه نیست، بلکه یک پیوستار است که از زبانهای گسسته شروع و به زبانهای بساوندی ختم میشود. برای مثال زبانهایی مانند فارسی و انگلیسی گرچه بیشتر دارای ویژگیهای زبانهای پیوندی هستند، اما ویژگیهایی از زبانهای تصریفی نیز در آنها مشاهده میشود، مانند واژه mard-âne-gi-hâ-?i (مردانگیهایی) در فارسی نمایانگر خصوصیت پیوندی بودن این زبان است، در حالی که "شناسههای فعلی" مفاهیم شخص و شمار، هر دو را در بر میگیرند که تفکیکناپذیر اند.
مشکلات موجود در توصیف واژهشناختی
زایایی: در زبان انگلیسی این زایایی وجود دارد که با افزودن پسوند –able به فعلهای متعدی واژهای از مقولهی دستوری دیگری ساخت. اما در همین زبان میبینیم که برخی اسمها با همین پسوند ظاهر میشوند، مانند َactionable, peaceable, reasonable و غیره. میتوانیم بگوییم که اتصال پسوند –able به فعلهای متعدی زایا است و اتصالاش به اسمها نازایا است.
در زبان فارسی میتوانیم پسوند اَنده /-ande/ را مثال بزنیم که با ستاک حال فعل ترکیب میشود و معنای فاعلی میدهد، مانند خواننده، شنونده، گوینده و راننده. اما در واژههایی مانند شرمنده (به معنای دارندگی) و بسنده و شاهنده (به معنای نسبت) نیز ظاهر میشود.
تحلیل غلط: در زبان انگلیسی واژههایی مانند hospitable, sizeable را داریم که به زنجیرهی آوایی әbl ختم میشوند. در تحلیل این واژهها نمیتوانیم بگوییم که این زنجیره پسوند –able هستند. زیرا در وهلهی اول این واژهها دارای معنای "داشتن قابلیت" نیستند، که دقیقاً مشخصهی قاعدهمند زایای واژههایی با پسوند –able است. دلیل دیگر این است که پسوند –able به گونهای قاعدهمند پسوند –ity برای ساختن اسم به خود میگیرد، مانند
َAdjective Noun
readable readability
provable provability
اما واژههای hospitable, sizeable از این قابلیت برخوردار نیستند. این شباهت آوایی موجود صرفاً تصادفی است.
تکواژهای پایهی مقید: در ارتباط نزدیک با این موضوعات مشکل کلاسیک دیگری نیز در واژهشناسی هست، یعنی مسألهی وجود یک واژهی مشتق با پیشوند و پسوند قابل تشخیص متصل به پایهای که یک واژهی موجود زبانی نیست. مانند واژههای feasible, malleable، گرچه نمیتوان گفت که پسوند –able در آنها واقعی نیست، با کنارگذاشتن آن میبینیم که malle و feas دو واژه موجود (تکواژ آزاد) در زبان انگلیسی نیستند.
اما مورد دیگری را نیز میتوانیم به موردهای بالا بیفزاییم و آن بیقاعدگیهای موجود در ساخت برخی واژهها است. برای مثال تکواژ تصریفی –s که در زبان انگلیسی به طور زایا برای جمع بستن اسمها به کار میرود، در واژههای جمع sheep و men نمود ظاهری ندارد. از این رو میگویند یکی از تکواژگونههای "جمع"، تکواژ تهی یا صفر است. این بیقاعدگی در صرف زمان گذشته فعلها نیز در زبان انگلیسی نیز دیده میشود، مانند زمان گذشتهی فعل go که went میشود.
هدف پژوهشهای واژهشناختی
توصیف ظریف: معیار اصلی برای ظرافت تعمیمپذیری است. توصیفهای علمی باید کلیتها را در دادهها منعکس و نبایست صرفاً تمام واقعیتهای شناختهشده را فهرست کنند، مانند قانونی که میگوید اسمهای انگلیسی جمعشان با افزودن –s صورت میگیرد. اما از آنجا که زبانشناسان در مورد ظریفترین توصیف توافق ندارند داشتن معیار عینیتری که به دانش سخنگویان از زبانشان اشاره میکند سودمندتر است.
توصیف مبتنی بر شناخت: بسیاری از زبانشناسان میگویند که توصیفشان نهتنها بایست ظریف و عام باشد، بلکه باید به لحاظ شناختی واقعگرا نیز باشد. به عبارت دیگر، آنها بایست همان کلیتها یا تعمیمپذیریهایی را بیان کنند که دستگاه شناختی سخنگویان ناآگاهانه به آن دست یافته است. ما میدانیم که دانش سخنگویان زبان انگلیسی نهتنها شامل فهرست مفردها و جمعها، بلکه مشتمل بر قانون عام افزودن –s به صورت مفرد برای رسیدن به صورت اسم جمع نیز است. در غیر این صورت سخنگویان قادر نبودند جمع اسمهایی را که پیشتر با آنها مواجه نشدهاند شکل دهند. اما این توانایی را دارند. البته، توصیف مبتنی بر شناخت بسیار بلندپروازانهتر از توصیف صرفاً ظریف است و ما واقعاً ناگزیریم برای درک کامل دستگاه شناخت به درون سر مردم نگاه کنیم. از این رو، این کار در حال حاضر یک هدف با راهنمای عمل است، اما اغلب بر شیوهی کار زبانشناسان اثر میگذارند. گاهی آنها توصیفهای مطروحه را رد میکنند زیرا از نظر شناختی ناموجهاند و گاهی با روانشناسان و عصبشناسان همکاری و نتایج تحقیقشان را بررسی میکنند.
تبیین مبتنی بر نظام بیرونی: مشاهدهی تفاوتهای موجود بین زبانها، مثلاً تکواژ تصریفی –s در زبان انگلیسی و –ها و –ان در زبان فارسی و فقدان بیان ساختواژی جمع در زبان یوروبا، به ما نسبت به یافتن جهانیهای زبانی با احتیاط بیشتر هشدار میدهد. واقعیات خارج از نظام زبانی و تفاوتهای موجود میان زبانها یک واقعیت از نظام بیرونی است و منحصراً به حوزهی کاربرد زبانی مربوط میشود.
معماری محدودکننده برای توصیف: بسیاری از زبانشناسان یکی از مهمترین اهداف پژوهش دستوری را نظامبندی کلی اصول نظامهای دستوری میدانند که تمام زبانها به آن وفادار باشند. به عبارت دیگر، زبانشناسان میکوشند معماریی برای توصیف (که همچنین نظریهی دستوری نامیده میشود) بنا کنند که توصیفات زبانهای خاص بایست با آن مطابقت داشته باشند. از این رو، برای دستور معماریی در نظر میگیرند که محدودکننده است، بدین معنی که برخی ارتباطات متقابل منطقاً ممکن را مجاز نمیشمارد. برای مثال، قوانینی که بر اساس آنها سازهها پیشینه میشوند و به آغاز یک جمله میآیند میتوانند بر سازههای نحوی (نظیر کل واژهها یا عبارات) اثر بگذارند، اما نه بر سازههای ساختواژی (یعنی، تکواژهایی که بخشهایی از واژگان بزرگتر هستند). مانند قوانین پیشینشدگی پرسشواژههای wh- که از قوانین ترکیب-تکواژی جدا هستند. یک معماری ممکن برای دستور میتواند نمودار زیر باشد.
بسیاری از زبانشناسان بر این فرضاند که این معماری دستور ذاتی است، زیرا برای همهی زبانها یکسان است و به طور ژنتیکی برای گونهی انسان ثابت است. این بخش ذاتی دانش دستوری سخنگویان همچنین دستور جهانی Grammar Universal نامیده میشود. در نتیجه، یکی از اهداف پژوهش واژهشناسی کشف آن دسته از اصول دستور جهانی ذاتی است که به ساختار واژه مربوط اند.
در زیر به روشهای متداول واژه سازی، اشاره شده است:
1- compounding:
همکنش، همکرد. روش ترکیبی ؛ که در آن با ترکیب دو واژه، واژه ای نو ساخته می شود. مانند
:Blackbird, textbook, waterbed,…
نمونه های فارسی تماشاخانه، سنگفرش، آب انبار،...
2- blending:
آمیزش. روشی که در آن، برای بیان یک چیز، از ترکیب ویژگیهای آن چیز، واژه ای نو می سازند. تفاوت این شیوه با روش قبلی در این است که در روش دوم، واژگان اصلی شکسته شده و سپس از ترکیب آنها واژه ای نو پدید می آید. این کار هم برای کوتاهی و هم برای زیبایی واژه جدید صورت می گیرد. مانند
:Telecast (television + broadcast)
:Smog (smoke + fog)
:Bit (binary + digit)
:Motel (motor + hotel)
در زبان فارسی، بتازگی استفاده از این روش، معمول شده است. یکی از زیباترین واژه های نو ساز، کلمه "فینگیلیش" است که به جای "زبان فارسی با خط انگلیسی" استفاده می شود. این واژه ترکیبی، کاملا درست است و ما نمونه های مشابه آنرا در زبانهای
دیگر نیز سراغ داریم:
:Franglais (French + English) (فغانگلِی)
:Spanglish (Spanish + English) (اِسپُنگلیش)
3- derivation /b>
روشی که در آن با استفاده از پیشوندها، پسوندها و ریشه های (بن های) یک زبان ، واژه نو ساخته می شود. پتانسیلِ زبان های فارسی و انگلیسی در واژه سازی به روش derivation، بسیار بالا است. نمونه فارسی دانشگاه (بن دانش + پسوند گاه)
4-clipping/b>
چینش. روشی که در آن، بخش نخست از واژه ای چند هجایی جدا شده و بجای آن واژه بکار می رود. نمونه انگلیسی ad (advertisement), fan (fanatic), math (mathematics),… نمونه فارسی آک (آکبند)، آزِ (1) (آزمایشگاه فیزیک (1»،.
5-acronym/b>
سرینام. واژه ای است که از حروف نخست چند واژه گرفته شده باشد. تفاوت acronym با abbreviation آن است که اولی را می توان همانند یک واژه خواند، اما دومی را باید ”حرف، حرف“ یا ”جدا جدا“ به زبان آورد. نمونهرادار (Radio Detecting And Ranging)
:ناسا (North Atlantic Treaty Organization)
:نکته: سازمان ”سیا“ در فارسی، سرینام است، اما در انگلیسی abbreviation به شمار می رود؛ چون در انگلیسی بصورت جدا جدا (C.I.A یا سی آی اِی) تلفظ می شود.
6-back formation:
روشی که در آن با حذفِ پسوند یک واژه، واژه ای نو ساخته می شود. نمونه ها
back formation Original word
televize television
edit edtitor
resurrect resurrection
7-Conversion/b>
تغییر نوع دستوری واژه و ایجاد معنایی جدید، با حفظ معنای قدیمیِ آن. نمونه
:الف) واژه butter به معنای کره، امروزه بصورت فعل (کره مالیدن) نیز بکار می رود.
همچنین واژه paper به معنای کاغذ نیز امروزه معنای ”با کاغذ پوشاندن“ نیز می دهد.
ب) واژه must که پیشتر فعل بوده، امروزه بصورت اسم نیز بکار می رود. در فارسی نیز ما گاهی باید را بصورت اسمی بکار می بریم : ”هیچ بایدی در کار نیست.“
8-borrowing/b>
وام گرفتن یک واژه از زبانی دیگر. در فارسی، واژگان بسیاری از زبان عربی وام گرفته شده که نتیجه ی آن غنای زبان پارسی بوده است. متاسفانه واژگان بسیاری نیز ، بویژه در ”زبان اداری“ از عربی وامگیری شده است که نتیجه ی آن، چیزی جز بی خیالی نسبت به اصالت زبان مادری و رسمی ایرانیان نبوده است.
در انگلیسی نیز واژگان بسیاری از زبان فرانسوی وام گرفته شده و حتی دهها واژه فارسی، وارد زبان انگلیسی شده است؛ واژگانی چون shah (شاه)، paradise (پردیس)، caravan (کاروان)، lilac (نیلک، گل یاس)، khaki (رنگ خاکی)، chador (چادر)، و... از آن گروهند.
9= onomatopoeia/b>
ناماوا. واژه ای که از روی آوای یک چیز ساخته شده باشد. نمونه ی انگلیسی baa, buzz, mew, moo, … معادل های فارسی بُ بُ کردن، وِز وِز کردن (زنبور)، میومیو کردن، ماما کردن (گاو)
10- تغییر معنا/b>
بسیاری از واژگان در طول زمان، معنای خود را از دست می دهند و یا با حفظ معنی، معنای تازه ای می یابند. توجه داشته باشید که بر عکس conversion، در اینجا نوع دستوری واژه تغییری نمی کند.
برای نمونه در فارسیِ چند قرن پیش، ”مزخرف“ معنای آراسته می داده و مثلا اگر به کسی می گفتند ”عجب خانه ی مزخرفی! این سلیقه از کیست؟“، صاحب خانه بسیار سرخوش و مسرور می شده است. امروزه، مزخرف در فارسی یعنی ”چِرت“ و ”بی ارزش“.
برخی زبانشناسان، تغییر معناها را در غالب extension، narrowing، specialization، generalization، amelioration، و pejoration دسته بندی کرده اند که چون همگی تغییر معنا است، از توضیح آنها خودداری می کنم.
11- metaphor متافور یعنی استعاره.
به بخش آشنایی با شعر انگلیسی مراجعه شود) پیش از هر چیز بگویم که تنها تعداد اندکی از استعاره ها در حوزه واژه سازی هستند. آن دسته از استعاره های غیر مستقیم که با گذشت زمان، معنای ثابتی یافته و هنگام بکار بردن آنها، کسی گمان نمی کند که شما دارید از آرایه ادبی استفاده می کنید و بلکه معنای ثابتِ آن را درک می کند، در حوزه ی سخن ما قرار دارند. نمونه
Understand = under + stand، در گذشته ی دور، استعاره از نزدیک شدن به چیزی بوده است.
Holyday = holy + day، در گذشته ی دور، چون روزهای تعطیل، مناسبت مذهبی داشته است، این واژه ابتدا بصورت استعاره استفاده می شده و امروزه با معنایی کامل بکار می رود.
Grover Hudson، استاد دانشگاه میشیگان، این بند را زیرمجموعه ی Extension می داند که کاملا درست است؛ با این وجود من ترجیح دادم آنرا بصورت مستقل معرفی کنم.
12=Idiomatic expression/b>
عبارت اصطلاحی. در فارسی وقتی که می گوییم ”فلانی هشتش گروی نهش است“، یا ”من این را از چشم تو می بینم“و... منظورمان از ”8 که گروی 9 است“ و”از چشم کسی دیدن“ به هیچ وجه با معنای واژگان بکار رفته در آنها همخوانی ندارد
13-coinage /b>
نوآورد. ساخت واژه ای کاملا تازه که ریشه در هیچ زبانی نداشته است. برای نمونه kleenex، nylon، googol (یک و صد صفر جلوی آن) و... واژگانی است که بصورت قراردادی و بدون استفاده از هیچیک از قوانین واژه سازی ساخته شده است.
ساخت شناسی واژگانی (morphology)
ساخت شناسی واژگانی، دانشی است که تکواژهای یک زبان را مورد بررسی قرار می دهد.
تکواژ (morpheme)، کوچکترین واحد معنی دار در هر زبان است. شاید به نظر بیشتر مردم «واژه»، کوچکترین واحد معنی دار زبان باشد، اما واقیت این نیست. واژه «آموزگاران» را در نظر بگیرید. این واژه از سه تکواژ تشکیل شده است:
:1 "آموز" 0(بن مصدر آموزش)
:2 پسوند "گار" (گار، نشانه انجام کاری از سوی کسی است. مثل کناهکار که در اصل بوده گناهگار)
:3 علامت جمع "ان"
چنانکه می بینید، هر سه بخش این واژه، معنی دار است.
به عنوان مثال انگلیسی، واژه "tourists"، دارای سه تکواژ یا مورفیم است :
1-"tour"
2-پسوند (suffix) "ist"
3-علامت جمع "s"
بنابراین، در زبانهای فارسی و انگلیسی، پیشوند (prefix)، پسوند (suffix) و نشانه های جمع (plural makers)، تکواژ هستند. همچنین در زبان انگلیسی، -d و -ed، هرگاه نقش تغییر دهنده زمان فعل را داشته باشند، تکواژهستند.
در واژه توریست،"tour" تکواژمستقل است.
برخی تکواژها را نمی توان بطور مستقل بکار برد. این تکواژها را تکواژهای وابسته (bound morphemes) می نامند. در واژه توریستس، "ist" و "s"، تکواژهای وابسته اند.
تکواژمستقل در یک واژه ی چند تکواژی را بن (base, rout) می نامند.
بعضی از وند (affix)ها، نوع بن یا معنی واژه را تغییر نمی دهند. برای نمونه "s" جمع یا "s" مالکیت یا -ed یا... به اینگونه وندها، وندهای تصریفی (inflectional affixes) می گوییم. اما بعضی از وندها، نوع بن یا معنی واژه را تغیر می دهند. مانند ly, ment, al, ize,…. به اینگونه وندها، وندهای اشتقاقی (derivational affixes) می گوییم. به جدول زیر توجه کنید:
FH9 (F: '3E '3E. (F'(1'JF HF/ *51JA̠'3*.
Girl (n), girls (n). tree (n), trees (n)
E9F̺ /'H1̌ ~J4/'H1̮ HF/ '4*B'B̠'3*.
Judgment, pre judgment.
E9F̺ EH'AB* 9/E EH'AB*. HF/ '4*B'B̠'3*.
Agreement, dis agreement.
FH9 (F : '3E '3E. (F'(1'JF HF/ *51JA̠'3*.
Jack (n), Dave's (n).
FH9 (F : A9D A9D. (F'(1'JF HF/ *51JA̠'3*.
They work hard. He works hard.
FH9 (F: 5A* BJ/. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Slow (adj), slowly (adv)
FH9 (F: A9D '3E. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Govern (v), government (n)
FH9 (F: '3E 5A*. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Emotion (n), emotional (adj)
FH9 (F: 5A* A9D. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Personal (adj), personalize (v)
FH9 (F: 5A* 5A* 5A*. HF/ *51JA̠'3*.
Loud (adj), louder (adj), loudest (adj)
FH9 (F: '3E 5A*. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Girl (n), girlish (adj)
FH9 (F: A9D 5A*. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Care (v), careful (adj), careless (adj)
FH9 (F: A9D A9D. (F'(1'JF HF/ *51JA̠'3*.
They work hard. They're working hard.
E9F̺ ©F4 H'©F4. ~3 (' H,H/ 'JF©G FH9 (F *:JJ1 F©1/G (/DJD *:JJ1 /1 E9F̌ '4*B'B̠ '3*.
Act (v), re act (v).
FH9 (F: '3E 5A*. (F'(1'JF HF/ '4*B'B̠'3*.
Virus (n), anti virus (adj).
نکته/b> توجه کنید که -ing صفت ساز، وند اشتقاقی است و -ing تعیین کننده استمرار فعل، وند تصریفی است. تمرین/b> وندهای دیگر در زبان انگلیسی را پیدا کنید و با روش بالا معلوم کنید که آیا تصریفی هستند یا اشتقاقی. • بعضی از تکواژهای وابسته، در شرایط گوناگون، تغییر شکل یا صدا می دهند. اما بسیاری، تنها یک شکل یا صدا دارند. به شکل یا شکل های یک تکواژ، allomorph می گویند. برای مثال، تکواژ "s" در واژه "books"، صدای /s/، در واژه "bags"، صدای /z/ و در واژه "benches"، صدای /@z/ می دهد. در این حالت، می گوییم /s/, /z/, /@z/، الومورف های تکواژ "s" هستند. همچنین پیشوند منفی ساز "in" در زبان انگلیسی، در واژه "inactive"، /in/، در واژه "irregular"، /ir/، در واژه "impossible"، /im/ و در واژه "illegal"، /il/ خواهده می شود. این کار برای آسانی تلفظ صورت می گیرد. در اینجا نیز می گوییم /ir/, /il/, /im/, /in/ الوموف های تکواژ یا مورفیم /in/ هستند. بعنوان مثال سوم، تکواژ"the" را در نظر بگیرید. این تکواژ، اگر پیش از حروف بیواکه (بی صدا) قرار گیرد، /th@/ خوانده می شود. حال آنکه همین تکواژ، اگر پیش از یک واکه بیاید، /thI:/ خوانده می شود. بنابراین، مورفیم "the"، دست کم دو الومورف دارد : 1) /th@/. 2) /thI:/. تمرین/b> تکواژ "a" (حرف تعریف)، در زبان انگلیسی، دو الومورف دارد. آنها را نام ببرید. نکته: تبدیل "in" به "il" در واژه ای که با حرف "L" شروع می شود یا تبدیل "s" به /z/ در واژه هایی که به یک حرفِ voiced (مثل .../g/، /n/، /m/) ختم می شوند ، کاملا قابل پیش بینی و ثابت است. به این وضعیت، phonological conditioning می گویند. اما مواردی چون حالت جمع واژه های "child" (children)، "man" (men) و "deer" (deer)، اصلا ثابت و قابل پیش بینی نیست. به این وضعیت، morphological conditioning گفته می شود.
منبع: http://linguist87.blogfa.com
/خ