ورع
تعريف ورع (1)
حقيقت ورع
حکايت: آورده اند که روزي جماعتي از بزرگان در خانه اي مهمان بودند. خواستند که نامه اي نويسند و دوستي را فرا بخوانند و صاحب خانه بيرون رفته بود. نامه ننوشتند و گفتند: شايد که صاحب خانه مرده باشد و اين دوات و کاغذ وارث را باشد، و روا نباشد ما را از اين دوات و کاغذ چيزي نبشتن .(4)
حکايت حاتم اَصم را پرسيدند که هيچ کس تو را به سخني خاموش کرده است ؟ گفت: بلي عيالم مرا خاموش کرده است، آن گاه که او را گفتم: به حج خواهم رفت، نفقه چند خواهي تا کنار بگذارم؟ گفت:چندان که زندگاني من است بگذار. گفتم: زندگاني تو به من نيست. گفتا: روزي هم به تو نيست! چون برفتم زنان او را پرسيدند که حاتم تو را نفقه چه داد تا بازگشتن؟ گفت: من حاتم را روزي خواره دانم نه روزي دهنده، و روزي ده من و او خداي - عزّ و جلّ - است
(5)
اصول ورع
نکته: انسان پرهيزکار به سه اصل محتاج است.
1. چشم پوشيدن از خطاهاي مردم؛
2. نپرداختن به عيوب مردم؛
3. يکي بودن ستايش و بدگويي مردم نزد او ؛(7)
دوام ورع
پی نوشت ها :
1ـ وَرَع: پرهيز کاري
2صد ميدان، ص26
3ـ رسالة القدس، ص34
4ـ شرح التعرّف، ج3، ص1107
5ـ گزيده در اخلاق و تصوف، ص115
6ـ چراغ راه دينداري (بازنويسي مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة)، صص89و90
7ـ همان، ص89
8ـ مشتبه: آنچه حلال يا حرام بودن آن قطعيت ندارد.
9ـ صوفي نامه، ص93