فرزندم تحمل باخت ندارد، چه کنم؟

بسیاری از والدین با موقعیتی چالش‌ برانگیز مواجه شده‌ اند: فرزندانشان پس از شکست در بازی، مسابقه یا حتی فعالیت‌ های روزمره، دچار ناراحتی شدید، پرخاشگری یا قهر می‌ شود. این رفتارها اگر چه طبیعی به نظر می‌...
سه‌شنبه، 4 آذر 1404
تخمین زمان مطالعه:
نویسنده : فاطمه معصومی
موارد بیشتر برای شما
فرزندم تحمل باخت ندارد، چه کنم؟
در دنیایی که رقابت بخش جدایی‌ ناپذیر زندگی است، آموزشِ «تحملِ باخت» نه فقط در بازی‌ ها، بلکه در تمام جنبه‌ های رشد شخصیتی کودک، اهمیت بنیادین دارد. تحملِ باخت به معنای پذیرش شکست به عنوان بخشی از فرایند یادگیری و رشد است. این خصیصه باعث می‌ شود کودک انعطاف‌ پذیرتر، خود آگاه‌ تر و اجتماعی‌ تر شود. والدینی که بتوانند فرهنگِ درستِ رقابت و ناکامی را در خانواده خود نهادینه کنند، فرزندی خواهند داشت که در بزرگسالی از شکست نمی‌ هراسد و آن را پلی برای رشد شخصی و حرفه‌ ای‌اش می‌ داند.
 

بخش اول: ریشه‌ های روان‌ شناختی نداشتن تحملِ باخت

عدم تحمل باخت یک مشکل رفتاری نیست، بلکه ریشه در ساختار شناختی و نظام ارزشی کودک دارد. درک این ریشه‌ ها برای مداخلات تربیتی مؤثر ضروری است.
 
1. خودپنداره‌ ی شکننده
کودکانی که اعتماد به‌ نفس ضعیفی دارند، با شکست احساس بی‌ ارزشی می‌ کنند. زیرا ذهن آن‌ ها بین «باخت» و «بی‌ کفایتی» رابطه‌ ی مستقیم برقرار می‌ کند. این نوع تفکر اغلب به نظریه سرشت ثابت مرتبط است؛ یعنی کودک معتقد است توانایی‌ ها و هوشش ذاتی و غیرقابل تغییر هستند. اگر والدین همیشه از فرزند خود فقط در صورت پیروزی تعریف کرده باشند، به‌ طور ناخود آگاه این باور را در او تقویت کرده‌ اند که ارزش انسان به بردن است، نه به تلاش.
 
تجلی این ریشه
انتقال معنایی، «من برنده شدم = من خوبم.» / «من باختم = من بد/بی‌ ارزش هستم.»
 
ترس از ارزیابی
کودک از موقعیت‌ هایی که نیاز به نمایش مهارت دارد اجتناب می‌ کند تا مبادا شکست بخورد و اعتبارش خدشه‌ دار شود.
 
2. اضافه‌ بارِ تشویق و تحسین
تحسینِ بیش از حد، به‌ ویژه تحسین‌ های متمرکز بر نتایج مثلاً "تو باهوش‌ ترین هستی!" می‌ تواند اثرِ معکوس داشته باشد. وقتی کودک برای کوچک‌ ترین موفقیت، با تعریف‌ های بزرگ مواجه شود، ذهنش به‌تدریج شرطی می‌ شود که «همیشه باید برنده باشم تا موردِ عشق و تأیید قرار گیرم». در نتیجه، باخت می‌ شود «قطعِ عشق» از سوی والدین.
 
مکانیسم روانی
این پدیده منجر به اضطراب عملکرد می‌ شود. کودک دیگر برای لذت یا یادگیری بازی نمی‌ کند، بلکه برای کسب تأیید بیرونی تلاش می‌ کند. شکست، اکنون نه تنها یک نتیجه نامطلوب، بلکه تهدیدی برای ارتباط عاطفی با والدین است.
 
3. الگوهای خانوادگی
کودکان مشاهده‌ گرِ دقیق‌ اند؛ نحوه‌ ی برخورد والدین با اشتباه، تأخیر، ناکامی یا مشکلات، مستقیماً به کودک منتقل می‌ شود. اگر پدر یا مادر در زندگی واقعی‌ شان شکست را با خشم، ناامیدی، سرزنشِ خود یا دیگران، یا فرار همراه کنند، کودک یاد می‌ گیرد که شکست یک فاجعه‌ ی غیرقابل مدیریت است.
 
نمونه‌ های رفتاری والدین
والدی که پس از باخت در یک بازی رومیزی، با عصبانیت وسایل را جمع می‌ کند.

والدی که در مواجهه با تأخیر در کار، شروع به غرولند و بدگویی می‌ کند.

اصرار والدین بر کامل بودن عملکرد کودک در هر کاری.
 
4. تجربه‌ ی ناکافی از رقابت سالم
بعضی والدین برای دور نگه‌ داشتن کودک از احساس‌ های منفی مانند ناامیدی یا غم، او را از موقعیت‌ های رقابتی یا چالش‌ برانگیز دور می‌ کنند. این امر باعث می‌ شود کودک هرگز فرصت پیدا نکند تا در محیطی امن، واکنش‌ های طبیعی به شکست را بیاموزد و مدیریت کند.
 
نتیجه
کودک فاقد «عضله‌ ی هیجانی» برای تحمل ناکامی است. در محیط‌ های رقابتی واقعی مثل مدرسه، ورزش، توانایی او برای سازگاری با احساسات منفی پایین است.
 

بخش دوم: آثار منفی نداشتن تحملِ باخت در دوران کودکی و نوجوانی

عدم توسعه‌ ی ظرفیت تحمل باخت، پیامدهای طولانی‌ مدتی بر رشد اجتماعی، هیجانی و تحصیلی فرد دارد.
 
حوزه تأثیر شرح اثر منفی روابط اجتماعی انزوا و کاهش روابط مثبت
بچه‌ هایی که نمی‌ خواهند ببازند، از بازی‌ های گروهی دوری می‌ کنند یا با افراد موفق‌ تر از خود رقابت نمی‌ کنند، چون می‌ ترسند شکست بخورند. این دوری منجر به کاهش مهارت‌ های تعامل تیمی و رفاقت می‌ شود.
 
سلامت روانی اضطراب عملکرد
این کودکان همیشه در حالتِ آماده‌ باش ذهنی هستند. ترس از باخت باعث می‌ شود هر فعالیتی مقل تکلیف، آزمون، مسابقه به استرس مزمن تبدیل شود. این می‌ تواند به کمال‌ گرایی ناسالم منجر شود.
 
رشد شناختی کاهش انگیزه برای یادگیری
وقتی کودک باخت را برابر با ناتوانی می‌ بیند، دیگر تلاش برای آموختن مفهومی ندارد. به‌ جای اینکه از خطاها درس بگیرد (تفکر رشد)، سعی می‌ کند از خطا فرار کند. این امر فرایند اکتساب دانش را کند می‌ کند.
 
تنظیم هیجانی مشکلات رفتاری شدید
خشم، قهر، پرتاب اشیاء، بی‌ احترامی به دیگران مثل داور، حریف، هم‌ تیمی یا حتی مقابله‌ جویی بعد از شکست، از نشانه‌ های رایجِ عدم تحملِ باخت است. این رفتارها بیانگر ناتوانی در پردازش هیجان‌ های منفی هستند.
 
موفقیت بلندمدت اجتناب از ریسک‌ پذیری
در بزرگسالی، این افراد از پذیرش موقعیت‌ های شغلی یا تحصیلی جدید که احتمال شکست در آن‌ ها وجود دارد، دوری می‌ کنند و در نتیجه، پتانسیل رشد خود را محدود می‌ سازند.
 

بخش سوم: واکنش‌ های والدین؛ چه نباید کرد

واکنش والدین در لحظه‌ ی شکست حیاتی است. واکنش‌ های نادرست می‌ توانند زخم شکست را عمیق‌ تر کنند و یادگیری را مختل سازند.
 
1. تحقیر یا سرزنش
استفاده از لحن تحقیرآمیز یا کلمات سرزنش‌ آمیز، مستقیماً به خودباوری کودک آسیب می‌ زند.
 
جملات ممنوعه
«مگر این‌ قدر سخت بود؟»، «همیشه باختی!»، «چرا انقدر ضعیفی؟»، «ببین فلانی چقدر خوب بازی کرد!»؛ این جملات، احساس شرم را تقویت می‌ کنند و اثر تربیتی معکوس دارند.
 
2. بی‌ تفاوتی و نادیده گرفتن احساسات
اگر والدین نسبت به واکنش شدید کودک پس از شکست بی‌ تفاوت باشند یا بگویند «چیزی نشده، برو بازی کن»، کودک یاد می‌ گیرد که احساسات منفی‌ اش غیرقابل قبول هستند یا باید آن‌ ها را سرکوب کند. این نوع واکنش، مهارت‌ های مدیریت هیجان را تضعیف می‌ کند.
 
3. ارجاع فوری به نصیحت و تحلیل
وقتی کودک در اوج ناراحتی و خشم است، ذهن او آمادگی دریافت منطق را ندارد. تلاش برای نصیحت فوری مثل : "ببین باید این کار رو می‌کردی..."، باعث می‌ شود کودک احساس کند که احساساتش درک نشده است. ابتدا باید همدلی کرد و اجازه داد هیجان فروکش کند.
 
4. دو بار کاری یا رفع اشتباه به‌ جای کودک 
اگر والدین هر بار دخالت کنند تا فرزندشان برنده شود مثلاً با داور بحث کنند، یا در بازی‌ های رومیزی مسیر را برایش هدایت کنند یا بلافاصله پس از باخت، اشتباه را جبران کنند، کودک هیچ‌ گاه اثر واقعی شکست را تجربه نمی‌ کند و برای دفعات بعدی به دخالت بیرونی وابسته می‌ ماند.
 

بخش چهارم: راهکارهای علمی برای تقویت تحملِ باخت

تربیت تحمل باخت مستلزم تغییر فرهنگی در نحوه نگاه به تلاش، رقابت و شکست در خانواده است.
 
1. آموزش مفهوم تلاش به جای نتیجه 
بنیان اصلی، تقویت نظریه سرشت رشد است که توسط کارول دوک توسعه یافته است. به کودک بیاموزید که مهم‌ ترین بخش هر فعالیت، تلاش، استراتژی و پشتکار است نه فقط نتیجه نهایی.
 
تغییر زبان تشویق
به‌ جای: «تو برنده شدی، تو فوق‌ العاده‌ای!» بگویید: «از اینکه این‌ قدر سخت تمرین کردی، افتخار می‌ کنم.»، «روش جدیدی که برای حل مسئله استفاده کردی، عالی بود.»، «من دیدم که حتی وقتی خسته بودی، ادامه دادی.»
 
2. بازی‌ های تمرینی و ساختار یافته
از بازی‌ هایی استفاده کنید که شکست در آن‌ ها بخشی از فرایند است و نتیجه غیرقابل پیش‌ بینی است. این بازی‌ ها می‌ توانند سکوی پرشی برای مدیریت احساسات باشند.
 
بازی‌ های رومیزی با عناصر شانس
مانند منچ، مار و پله، یا هر بازی کارتی ساده که کودک نتایج متغیر را تجربه کند.
 
بررسی پس از بازی
پس از پایان، نپرسید "چه کسی برد؟"، بپرسید: «چه حسی داشتی وقتی تاس بد آمد؟» «در طول بازی، چه استراتژی‌ هایی را امتحان کردی؟» «اگر یک بار دیگر این بازی را انجام دهیم، چه کاری را متفاوت انجام می‌ دهی؟»
 
3. نمایش و قصه‌ گویی 
کودکان از زبانِ داستان عمیق‌ تر یاد می‌ گیرند. برای آن‌ ها قصه بخوانید یا تعریف کنید که قهرمانان بزرگ چگونه با شکست‌ های متوالی مواجه شده‌ اند.
 
تمرکز قصه
قهرمان داستان ممکن است در بخش اول شکست بخورد یا اشتباه کند، اما با اراده و تغییر استراتژی به موفقیت می‌ رسد.
 
مثال‌ ها
داستان‌ های مربوط به یادگیری دوچرخه‌ سواری (افتادن، بلند شدن) یا ساختن چیزی که خراب شده است.
 
4. تقویت همدلی و همکاری
کودکانی که فقط رقابت را می‌ شناسند، باخت را شخصی تلقی می‌ کنند. فعالیت‌ هایی که نتیجه مشترک دارند، بر ارزشِ مشارکت و حمایت متمرکز می‌ شوند.
 
پروژه‌ های گروهی خانوادگی
ساختن پازل‌ های بزرگ، آشپزی مشترک یا ساختن قلعه با لگو.
 
تأکید بر کار گروهی
«ما تیم هستیم؛ اگر یک نفر کمک کند، همه موفق می‌ شویم.»
 
5. الگوی عملی والدین
والدین باید خودشان الگوی مدیریت شکست باشند. این مهم‌ترین درس عملی است.
 
بیان عمومی شکست‌ ها
وقتی خودتان در کاری اشتباه می‌ کنید مثلاً فراموش کردن کاری یا خراب کردن یک غذا، آن را با آرامش و شوخ‌ طبعی بیان کنید.
 
نشان دادن فرایند بازیابی
«اوه، من این فرمول را اشتباه حساب کردم. اشکالی ندارد. حالا محاسبات را چک می‌ کنم و دوباره می‌ نویسم.» این نشان می‌ دهد که شکست یک پایان نیست، بلکه یک مرحله‌ ی بازبینی است.
 
6. جایگزینی پاداش‌ ها
پاداش‌ دهی باید برای رفتارهای زیر بنایی باشد، نه فقط پیروزی. این به کودک کمک می‌ کند تا بفهمد چه رفتاری مورد تأیید شماست.
 
پاداشِ تلاش
تحسین برای انجام کار دشوار، حتی اگر نتیجه مطلوب نباشد.
 
پاداشِ رفتار مثبت در حین بازی
«ممنونم که باخت را با آرامش پذیرفتی و به حریفت تبریک گفتی.»
 
7. استفاده از داستان‌ های واقعی موفقیت 
واقعیت زندگی افراد موفق را با فرزندتان مرور کنید. این کار تصویر غیر واقعی «موفقیت آسان» را می‌ شکند.
 
مثال ادیسون
او هزاران بار شکست خورد تا لامپ را اختراع کند. تمرکز بر این نکته باشد که هر شکست، مرحله‌ ای از فرآیند حذف راه‌ ها بود.
 
مثال مایکل جردن
جردن از تیم بسکتبال مدرسه‌ اش حذف شد و این موضوع را منبع انگیزه خود قرار داد.
 

بخش پنجم: نگاه تربیتی در سنین مختلف

نحوه‌ ی آموزش تحمل باخت باید متناسب با سطح رشد شناختی و هیجانی کودک باشد.
 
- کودکانِ پیش‌ دبستانی (۳ تا ۶ سال)
در این دوره، درک کودک از مفهوم برد و باخت انتزاعی است و بیشتر بر نیاز فوری خود محورانه متمرکز است.
 
هدف اصلی
آموزش نوبت گرفتن، پیروی از قوانین ساده و درک اینکه همه نمی‌ توانند هم‌ زمان برنده باشند.
 
روش
بازی‌ ها باید ساده، کوتاه و بیشتر جنبه‌ ی سرگرمی داشته باشند تا رقابت شدید شکل نگیرد. اگر کودک عصبانی شد، به جای تحلیل، با او همدردی کنید: «می‌ دانم که دوست داری اول شوی، اما حالا نوبت دوستت است.»
 
- سنین دبستان (۷ تا ۱۱ سال)
کودک در این سن درک عمیق‌ تری از قوانین، استراتژی‌ ها و مفهوم عدالت پیدا می‌ کند. رقابت در این سن جدی‌ تر می‌ شود.
 
هدف اصلی
آموزش اینکه شکست بخشی از بازی است و باخت، شخص را تعریف نمی‌ کند.
 
روش
باخت را می‌ توان از طریق گفت‌ و گو و مثال‌ های واقعی توضیح داد. اگر کودک در مسابقه‌ ای باخت، بگویید: «تیم محبوب ما هم گاهی می‌ بازد، اما دوباره برای بازی بعد آماده می‌ شود.» تأکید بر بازگشت مهم است.
 
- نوجوانی (۱۲ سال به بالا)
در این مرحله، نوجوانان وارد مرحله‌ ی تفکر انتزاعی و مقایسه‌ های اجتماعی جدی می‌ شوند. شکست‌ ها می‌ توانند به اضطراب هویت و عملکرد تحصیلی گره بخورند.
 
هدف اصلی

تقویت مسئولیت شخصی در قبال شکست و توانایی تحلیل و برنامه‌ ریزی مجدد.
 

روش

گفت‌ و گو باید بر پایه تحلیل و تفکر انتقادی شکل بگیرد. به جای تسلی دادن، سؤالات تحلیلی بپرسید: «به نظرت در این آزمون، چه عواملی باعث شد نتیجه‌ ای که انتظار داشتی به دست نیاید؟»، «از این تجربه چه درسی گرفتی که در آینده استفاده خواهی کرد؟»
 

بخش ششم: نقش مدرسه و محیط اجتماعی

محیط‌ های خارج از خانه، به ویژه مدرسه، بستری برای تمرین اجتماعی تحمل باخت هستند.
 

تأثیر ساختار مدرسه بر رقابت

اگر فضای آموزشی فقط بر نمره، رتبه‌ بندی و پیروزی در مسابقات تمرکز کند، تحملِ باخت کاهش یافته و اضطرابِ رقابت شدت می‌ گیرد. در مقابل، محیطی که بر پیشرفت فردی تأکید کند، پذیرش شکست را آسان‌ تر می‌ سازد.
 

اقدامات لازم در محیط آموزشی
این اقدامات شامل موارد زیر میگردد:
 
طراحی همکاری‌ محور

معلم‌ ها باید رقابت را در قالبِ «همکاری» طراحی کنند؛ مثلاً گروه‌ هایی که برای رسیدن به یک هدف مشترک یادگیری یک مفهوم پیچیده تلاش می‌ کنند، نه فقط رقابت با یکدیگر.
 

ارزشیابی چند وجهی

ارزیابی باید شامل تلاش، مشارکت، پیشرفت و خلاقیت باشد، نه صرفاً نمره نهایی آزمون.
 

فرهنگ‌ سازی در برابر تمسخر

محیط‌ های اجتماعی مانند کلاس، باشگاه یا مسابقه، نباید تمسخر بازنده را تحمل کنند. باید ارزشِ تلاش همه شرکت‌ کنندگان برجسته شود.
 

بخش هفتم: تأثیر رسانه‌ ها و فضای مجازی

کودکانِ امروز با دنیایی مملو از تبلیغِ موفقیت رو به‌ رو هستند؛ جایی که شکست کمتر نمایش داده می‌ شود و تصاویر آرمانی غالب است.
 

شکاف بین واقعیت و نمایش مجازی

فضای مجازی با الگوسازی آرمانی و بی‌ نقص اینفلوئنسرها، ورزشکاران حرفه‌ ای، تصویری غیرواقعی از «برنده بودن دائمی» ایجاد می‌ کند. این امر مقایسه‌ های اجتماعی مخرب را تشدید کرده و شکست‌ های عادی زندگی روزمره را غیرقابل قبول جلوه می‌ دهد.
 

نقش والدین در واسطه‌ گری رسانه‌ ای
والدین نقش اساسی در این زمینه دارند که شامل: 
 
واقع‌ نمایی

با گفت‌ و گوهای ساده، واقعیت‌ ها را توضیح دهید: «هر کسی ممکن است اشتباه کند، حتی قهرمانانی که در اینستاگرام می‌ بینی.»
 

تحلیل محتوا

از کودک بپرسید که وقتی یک ویدئو از پیروزی یک نفر را می‌ بیند، چه حسی دارد و چه چیزی را در مورد پشت صحنه نمی‌ بیند.
 

بخش هشتم: تحلیل فرهنگی رفتار نسبت به باخت

در بسیاری از فرهنگ‌ ها، به‌ ویژه فرهنگ‌ هایی که ارزش‌ های جمعی در آن‌ ها شدید است، شکست فردی می‌ تواند به معنای شکست خانواده تلقی شود. این فشار فرهنگی، تحمل باخت را برای کودک سخت‌ تر می‌ کند.
 

تفاوت فرهنگی در پذیرش شکست

در جوامعی که ارزشِ رقابت به‌ صورت مطلق تبلیغ می‌ شود و "برد" تنها معیار موفقیت است، کودکان سخت‌ تر می‌ توانند انعطاف‌ پذیری هیجانی لازم برای پذیرش ناکامی را بیاموزند. در مقابل، فرهنگ‌ هایی که بر یادگیری مستمر تأکید دارند، باخت را جزئی از مسیر موفقیت می‌ دانند.
 

تغییر پارادایم در خانواده

والدین ایرانی می‌ توانند با تغییر نگاه از «برنده بودن در هر رقابت» به «تلاش کردن و کسب مهارت جدید در هر موقعیت» این الگو را در ذهن کودک تثبیت کنند. تقویت زبان تحسین بر پایه‌ ی رشد فردی، نه نتیجه‌ی نهایی، مهم‌ ترین گام در این مسیر است.
 

بخش نهم: مواجهه عملی هنگام خشم کودک پس از باخت

مدیریت بحران هیجانی پس از باخت، نیازمند حفظ خونسردی و اجرای گام‌ به‌ گام است:
 

آرام بمانید 

واکنش تند والدین باعث تشدید هیجان منفی کودک می‌ شود. شما باید اولین فردی باشید که آرامش خود را حفظ می‌ کند. نفس عمیق بکشید.
 

احساس کودک را نام ببرید

همدلی، قبل از هر آموزشی لازم است. به جای سکوت یا قضاوت، احساس او را بازتاب دهید: «می‌ بینم خیلی ناراحتی چون بازی را باختی. حق داری که دلت گرفته باشد.»
 

اجازه دهید احساسش را بیان کند

به کودک اجازه دهید که ناراحتی‌ اش را ابراز کند گریه کند، غر بزند، البته در چارچوب امنیت فیزیکی مثلاً نه پرخاشگری فیزیکی. بدون قطع کردن صحبت یا مسخره کردن، به او گوش دهید.
 

لحظه‌ی مکث و تغییر مسیر 

پس از فرو نشستن موج اولیه خشم معمولاً ۵ تا ۱۰ دقیقه، فضا برای ورود به مرحله‌ ی آموزشی فراهم می‌ شود.
 

به مرحله‌ ی یادگیری برسید

بعد از آرام شدن کامل، درباره‌ ی علت باخت و نکات مثبت گفت‌ و گو کنید. این بحث باید در مورد رفتار و استراتژی باشد، نه ذات شخص کودک.
 

بخش دهم: تمرین‌ های کاربردی روزانه برای تقویت تحمل باخت

تحمل باخت مانند هر مهارت دیگری نیاز به تمرین منظم و مداوم دارد.
 

بازی‌ های گروهی خانوادگی با قوانین پویا

بازی‌ هایی را انتخاب کنید که در آن‌ ها بزرگسالان عمداً ببازند یا اجازه دهند کودک در مقطعی برنده شود. این به کودک یاد می‌ دهد که بازی کردن، هدفمندتر از بردن است.
 

گفت‌ و گوی شبانه درباره یک شکستِ کوچک

هر شب از همه اعضای خانواده خواسته شود یک «شکست» کوچک و درس آموخته شده از آن را به اشتراک بگذارند. این عادی‌ سازی شکست است.
 

ساخت جدول موفقیت‌ ها و شکست‌ های من

این جدول باید شامل دو ستون باشد: «آنچه یاد گرفتم» و «احساسم در آن لحظه». شکست‌ ها باید به وضوح به یادگیری گره بخورند.
 

نوشتن جملات مثبت درباره شکست

جملاتی مانند «باخت یعنی فرصتی برای یادگیری»، «سختی امروز، قدرت فرداست»، یا «شکست فقط یک بازخورد است» را بنویسید و در اتاق کودک نصب کنید.
 

تمرین اعلام نتایج با ادب

به کودک آموزش دهید که پایان هر بازی، صرف نظر از نتیجه، باید با رعایت ادب همراه باشد: «ممنونم که بازی کردی»، «بازی خوبی بود».
 

نتیجه‌ گیری

تحملِ باخت یکی از اصلی‌ ترین مؤلفه‌ های رشد هیجانی و اجتماعی کودک است. این مهارت، اساس انعطاف‌ پذیری و تاب‌ آوری فردی در برابر چالش‌ های پیچیده زندگی بزرگسالی است. والدین نقش تعیین‌ کننده‌ ای دارند تا با درک ریشه‌ های روان‌ شناختی عدم تحمل، الگوی رفتاری صحیح ارائه دهند و با راهنمایی هوشمندانه، این توانایی را در کودک شکل دهند. وقتی شکست از دید کودک، نشانه ناتوانی نباشد بلکه فرصتی برای رشد تلقی شود تغییر از سرشت ثابت به سرشت رشد، زمینه‌ ساز نسلی خواهد شد که از اشتباه نمی‌ ترسد، از رقابت سالم لذت می‌ برد و از هر تجربه‌ ای درس می‌ آموزد. تربیت چنین ذهنی، آینده‌ ای سالم‌ تر برای جامعه رقم می‌ زند،  جایی که موفقیت نه فقط به معنی بردن، بلکه به معنی یاد گرفتن، بازسازی و ادامه دادن است. پذیرش این واقعیت که شکست، پایان راه نیست، بلکه مسیرِ اصلی رشد است، بزرگترین هدیه‌ ای است که می‌ توانیم به فرزندانمان بدهیم.


منبع: سایت راسخون



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط