جاحظ و کتاب التاج منسوب به او

یافت شدن نسخه های خطی جدید و اهمیت آنها در مواردی برای شناخت هویت اثری مجهول، یکی از نکات بدیهی در لزوم شناخت و تلاش برای یافتن نسخه های خطی جدید است. از میان آثار منتشر شده در حوزه اندیشه سیاسی یا به عبارت دقیق تر، سیاست نامه نویسی، کتاب التاج
سه‌شنبه، 16 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جاحظ و کتاب التاج منسوب به او

 

 

 

جاحظ و کتاب التاج منسوب به او


 

نویسنده:محمدکاظم رحمتی*




 
چکیده
یافت شدن نسخه های خطی جدید و اهمیت آنها در مواردی برای شناخت هویت اثری مجهول، یکی از نکات بدیهی در لزوم شناخت و تلاش برای یافتن نسخه های خطی جدید است. از میان آثار منتشر شده در حوزه اندیشه سیاسی یا به عبارت دقیق تر، سیاست نامه نویسی، کتاب التاج فی اخلاق الملوک منسوب به ادیب و عالم معتزلی عمروبن بحر مشهور به جاحظ (متوف 255 ق) از کهن ترین آثاری است که محققان دیرزمانی است با آن به واسطه چاپ محققانه احمد زکی پاشا (قاهره 1914) آشنایی دارند. فهرست شدن برخی نسخه های تازه، باعث شناخت هویت اصلی مؤلف کتاب شد که اینک می دانیم عالمی از قرن سوم به نام حارث بن محمد تغلبی/ ثعلبی بوده است. نوشتار حاضر بررسی در این خصوص است.
کلید واژه: جاحظ، سیاست نامه، علی بن رزین، حارث بن محمد ثعلبی، ساسانیان، عباسیان.
انتقال دولت اسلامی از امویان به عباسیان، همانگونه که محققان اشاره کرده اند، تنها انتقال دولت از یک خاندان به خاندانی دیگر نبوده است. تغییرات شگرفی که در ساختار و بدنه دولت عباسیان به نسبت دولت امویان پدید آمد به نحوی جدی باعث تمایز این دلت از امویان بود. به تعبیر دیگر همان گونه که برخی کسان نیز اشاره کرده اند، ناتوانی دولت امویان در تأسیس نهادهای لازم برای ادارة جامعه و اتکاء به همان شیوه های کهن خود در اداره جامعه، بی شک یکی از دلایل سقوط آنها بوده است. عباسیان که بر دوش دهقانان ایرانی خراسان به خلافت دست یافته بودند، برای اداره جامعه و لزوم بهره گیری از سنتی جدید در اداره جامعه به تقلید از نهادهای ساسانیان پرداختند و این کار را با بهره گیری از نظام اداری ـ اجرایی ساسانیان انجام دادند(1). این تحول تنها با سپردن امور به کارگزاران ایرانی انجام نشد، بلکه حرکت مهمی در ترجمة میراث ساسانیان در زمینه های مختلف آغاز شد(2). با وجودی که این حرکت به نحو جسته و گریخته در اواخر عصر اموی نیز آغاز شده بود، اما تنها در عصر عباسی اول بود که حجم عظیمی از میراث عصر ساسانیان که قطعاً در آن روزگار متون فراوانی از آنها موجود بوده، توسط مترجمان ایرانی به عربی ترجمه شد(3). در این میان از متون بیشتر مورد علاقه عباسیان، آثار نگاشته شده در باب سیاست ملک داری بود. از متون فراوانی که در این عصر به عربی ترجمه شده، ابن ندیم در الفهرست گزارش مفصلی آورده است اما با تأسف تنها تعداد معدودی از این گونه متون تا به امروز به نحو مستقل باقی مانده و برخی از آنها در اختیار ما قرار گرفته است، هر چند بخش اعظمی از این گونه متون تا قرن های هفتم و هشتم موجود بوده و در آثار نگاشته شده در باب آداب الملوک از آنها استفاده شده است(4).
از جدّی ترین دشواری های تصحیح متون خطی، در مواردی عدم شناخت هویت مؤلف واقعی آن اثر است که به دلایل مختلفی چون افتادگی صفحه اول، دست بردن کاتبان و انتساب کتاب به مؤلف مشهور، باعث عدم شناخت مؤلف اصلی می گردد. در حوزه کتاب های نگاشته شده در اندیشه سیاسی، آثار فراوانی وجود دارد که به افرادی نسبت داده شده اند که به جز آنکه افرادی شاخص در نگارش در این باب بوده اند و اثری مشهور نگاشته اند، ارتباط دیگری با کتاب نسبت داده شده ندارند.
از جملة این آثار کتاب مشهورالتاج فی اخلاق الملوک منسوب به ابوعمرومحمدبن بحر مشهور به جاحظ (متوفی 255 ق) است. شهرت فراوان جاحظ به عنوان ادیبی برجسته باعث شده که این اثر به نام او شهرت یابد، کاری که نتیجه آن عدم شناخت هویت مؤلف اصلی آن گردیده است. کما اینکه اثر دیگر به نام المحاسن والمساوی تألیف عیسی بن موسی کسروی با انتساب نادرست به جاحظ منتشر شده است(5).
تلاش برای شناخت هویت اصلی مؤلف کتاب التاج و یا حتی شاید عنوان اصلی این کتاب از همان آغاز انتشار این کتاب توسط محقق و مصحح نامدار آن احمد زکی پاشا (قاهره 1914 ق) آغاز شد که به تفصیل در مقدمه کتاب از این موضوع بحث کرده است. اما محققان نتوانستند در این باب به مطلب جدیدی برسند. تنها برخی از آنها با تکیه بر متفاوت بودن سبک کتاب از دیگر آثار جاحظ، این را دلیلی متقن بر عدم تألیف کتاب از سوی جاحظ ذکر کرده اند(6).
***
فرانتس روزنتال در مقاله ای با عنوان «کتاب سرخسی در باب آداب الملوک؟» به بررسی دو نسخه ای خطی در باب آداب الملوک پرداخته است که در یکی از آنها کتاب به فیلسوف مشهور احمدبن طیب سرخسی نسبت داده شده است(7). در حقیقت داستان ورود این نسخه ها به عالم تحقیق به زمانی کهنتر بازمی گردد. مرحوم مجتبی مینوی در بیست و هفتمین نشست خاورشناسان که در شهر آن آربور ایالت میشگان در آگوست 1967 م برگزار شده بود، در مقاله ای خبر از یافت شدن نسخه ای از احمدبن طیب سرخسی در آداب الملوک داده بود که وی در یکی از کتابخانه های ترکیه یافته بود. اهمیت سرخسی به عنوان شاگرد کندی و جایگاه وی در شکل گیری فلسفه اسلامی بر اهمیت این کشف در صورت صحت آن می افزود. متأسفانه مرحوم مینوی نتوانست حتی صورت مکتوب سخنرانی خود را برای چاپ به آن مجموعه برساند و ظاهراً حتی به فارسی نیز در آثار آن مرحوم، مطلبی در گزارش از این نسخه نیامده باشد. با این حال تصویری از این نسخه در میان نسخه ای که مینوی گردآوری کرده، موجود است(8). این نسخه که عنوان آن آداب الملوک و ذوی الالباب معرفی شده توسط فردی به نام یوسف بن عماد در 10 ذی الحجه سال 847 ق/ 3 مارس 1444 م کتابت شده است. نکته جالب توجه این کتاب سوای انتساب آن به سرخسی در این نسخه، ارتباط آن با کتاب التاج است. همانگونه که مینوی نیز در بررسی خود از این نسخه دریافته بود، این کتاب عملاً مبتنی بر کتاب التاج است. براساس برخی نقل قولها که در این کتاب آمده و شادروان محمدتقی دانش پژوه متفطن آن شده بود، نشان می داد که مؤلف کتاب التاج فردی به نام محمدبن حارث ثعلبی/ تغلبی است که دانش پژوه همو را مؤلف التاج معرفی کرده است و گفته که در حدود 247 ق/ 861 م به تألیف کتاب خود مشغول بوده و عنوان کتاب او نه التاج که اخلاق الملوک است(9).
در سال 1980 م گرگور شولر در مقاله ای، معرفی نسخه ای از کتابخانه برلین به شماره 2673 با انتساب به علی بن زرین کاتب منتشر کرده است که این نسخه توسط فردی به نام محمدبن خضربن محمد انصاری در رمضان 63 ق کتابت شده است(10). شولر اشاره کرده که در آن نقل قول هایی از کتاب التاج منسوب به جاحظ آمده و این مطالب به نقل از فردی به نام محمدبن حارث ثعلبی است. و براساس آن نتیجه گرفته که کتاب التاج که عنوان درست آن اخلاق الملوک می باشد، از تألیفات ثعلبی است(11).
روزنتال در بررسی خود از این نسخه، اشاره کرده که نسخه ای که مرحوم مینوی با عنوان تألیفی از سرخسی معرفی کرده همان نسخه ای است که شولر معرفی کرده با این تفاوت که در نسخه برلین، کتاب به شخصی به نام ابوالحسن علی بن رزین نسبت داده شده و نسخه ای کهن تر از نسخه شناخته شده توسط مینوی است. آنچه که روزنتال در تحقیق خود درباره این دو نسخه سعی کرده تا پاسخی برای آن بیابد، هویت علی بن رزین و ارتباط آن با سرخسی است که البته او پاسخ قطعی در این باب نیافته است(12).
***
چاپ و نشر متون کلاسیک در باب آداب الملوک یا آیین شهریاری چندی است که وجهه همت جلیل عطیه، محقق لبنانی ساکن در فرانسه قرار گرفته که انتشارات دارالمغرب و دارالطلیعه متصدی انتشار آنها شده اند. از جمله آثاری که این محقق تا به حال منتشر کرده، کتابی است به نام آداب الملوک تألیف فردی به نام ابوالحسن علی بن رزین کاتب براساس نسخه ای به گمان عطیه منحصر به فرد از این کتاب در کتابخانه برلین. ابن رزین در مقدمه ای کوتاه بر کتاب خود از تألیفات نگاشته شده در باب آداب الملوک سخن گفته و از تطویل و گاه راه یافتن افسانه به این گونه آثار اشاره کرده است. از آثار مختصری که در باب آداب الملوک نگاشته و توجه ابن رزین را بیشتر به خود جلب کرده، دو کتاب به نام کتاب بزرجمهر و آنچه که محمدبن حارث ثعلبی نگاشته بوده است. ابن رزین در اشاره به این دو کتاب می نویسد:
واخصر ما رایناه فی ذلک کتاب بزرجمهر و ما وضعه محمدبن الحارث التغلبی، لانه اخذ جملا من اخلاق الملوک السالفه و اخبارهم المشهوره، المعروفه فجمعها فی کتابه، فاختصرنا هذا المختصر و زدنا فیه بدقر الا انه ذکر من استماله طبایع الملوک و حث علی تبذیر الاموال بما تنبو عنه الاسماع و تنکره القلوب و ما کان ینبغی لمثله رسم ذلک فی کتاب.
براساس این گفته، ابن رزین در تألیف کتاب خود، براساس کتاب ثعلبی و با حذف برخی مطالب مثل توصیه وی به صرف بی حد و حساب اموال از سوی پادشاه، تحریری مختصر از کتاب او گرد آورده است. همانگونه که اشاره شد کتاب تغلبی/ ثعلبی که ابن رزین آن را تلخیص کرده همان متن مشهور منتشر شده با نام التاج منسوب به جاحظ است که ابن رزین به صراحت از انتساب آن به تغلبی سخن گفته است. این مطالب باعث شده تا جلیل عطیه چاپ دیگر از کتاب التاج ارائه دهد و آن را با عنوان درست آن یعنی اخلاق الملوک و با انتساب درست به محمدبن حارث ثعلبی روانه بازار کند.
درباره ثعلبی اشارات اندکی در منابع آمده است. مسعودی از کتاب وی یعنی اخلاق الملوک به عنوان یکی از منابع خود یاد کرده و اخباری از آن نقل کرده است(13). بیهقی مؤلف کتاب المحاسن والمساوی نیز هر چند از نام این کتاب یادی نکرده، اما مطالب فراوانی را از آن نقل کرده است. ظاهراً تنها جایی که شرح حال تغلبی آمده است، کتاب الفهرست ابن ندیم باشد که به اختصار از وی چنین یاد کرده است:
الثعلبی، اسمه محمّدبن الحارث، و کان فی جمله الفتح بن خاقان، و له من الکتب کتاب اخلاق الملوک (الفه للفتح)، کتاب رسائله، کتاب الروضه (الفهرست، ص165).
جلیل عطیه در چاپ جدید خود از این کتاب از نسخه های چندی بهره برده از جمله نسخه ای از اخلاق الملوک در کتابخانه ایاصوفیا به شماره 2827 در 166 برگ که در آن نام کتاب به درستی کتاب اخلاق الملوک ذکر شده و بعدها کسی عبارت «التاج... فی امور الریاسه» را بر آن افزوده است، مطلبی که در تصویر این کتاب که مرحوم زکی پاشا در آغاز کتاب التاج آورده، به وضوح نمایان است. با توجه به این مطالب دیگر جای تردیدی در این نیست که کتاب التاج اثری از جاحظ نبوده و باید آن را همان کتاب اخلاق الملوک تألیف عالم و ادیب احتمالاً ایرانی محمدبن حارث تغلبی/ ثعلبی دانست.
اخلاق الملوک و نگاهی به ساختار آن
حرکت ترجمه متون عصر ساسانی در دوره اسلامی موضوعی است که تحقیقات چندی در باب آن منتشر شده است که از میان آنها بی شک نگاشته های مرحوم محمّد محمدی ملایری جایگاه ویژه ای دارد. از جمله مقالات آن مرحوم نوشته ای عالمانه در باب کتاب التاج جاحظ و ارتباط آن با کتاب تاج نامه های عصر ساسانی است(14). همانگونه که محمدی اشاره کرده نگارش آثاری با عنوان نصیحه الملوک یا آداب السلطانیه که در عصر نخست عباسی رواج یافت در ادبیات عرب پیشینه ای نداشت و مبنای نگارش چنین آثاری در دوره اسلامی، الگو گرفتن از ترجمه متون عصر ساسانی به عربی بود که در جریان این ترجمه ها متأثر از اعتقادات اسلامی تغییراتی نیز در آن رخ داده است(15). کتاب اخلاق الملوک، یعنی یکی از معدود متون باقی مانده از عصر ترجمه متون ساسانی به عربی است که در آن حتی ساختار متنی کهن که مترجم مطالبی را از خود بر آن افزوده، قابل تشخیص است. مباحث کتاب اخلاق الملوک را همانگونه که محمدی اشاره کرده به سه بخش می توان تقسیم کرد: قوانین و قواعدی که بخش اصلی کتاب را تشکیل می دهد. و یا به عبارت های چون «من حق الملک کذا و کذا»، «لیس من اخلاق الملوک» بیان شده است. بخش دوم نمونه ها و شواهدی از دوره ساسانی و شیوه اجرای این قواعد در آن دوره است که با بیان حکایات و داستان هایی از آن عصر بیان شده است. بخش سوم شواهد و نمونه هایی از عصر اسلامی است که در آن با بیان حکایات و داستان هایی از عصر اسلامی همان مطالب ذکر شده در داستان های عصر ساسانی را بیان می دارد.
این تقسیم بندی به خوبی نشان می دهد که دو بخش اول کتاب با هم مرتبط بوده و این احتمال را می توان پذیرفت که این دو بخش برگرفته از یک متن ساسانی باشد. این مطلب که محمدبن حارث ثعلبی مترجم و مؤلف کتاب در حقیقت کتاب اخلاق الملوک خود را براساس ترجه متنی از عصر ساسانی با افزودن مطالبی از خود بر آن (بخش سوم) گرد آورده است با شواهد دیگری نیز تأیید می گردد.
مؤلّف اصلی متن ساسانی در آغاز کتاب خود در بیان علت تألیف کتاب خود چنین نوشته است:
و بعد فان اکثر کلامنا فی هذا القالب انما هو علی من دون الملک الاعظم اذلم یکن فی استطاعتنا ان نصف اخلاقه، بل نعجز عن نهایه ما یجب له لو رمنا شرحها. و ایضا فان من تکلف ذلک بعدنا من الناس باقصی تکلف و اغور ذهن و احد فکر، فعلعه ان یعتذر بمثل اعتذارنا.
و لیس لاخلاق الملک الاعظم نهایه تقوم فی وهم، و لا یحیط بها فکر، و انت تراها تتزاید مذ اول ملک ملک الدنیا الی هذه الغایه. و من ظن انه یبلغ اقصی هذا المدی فهو عندنا کمن قال بالتشبیه مثلاً و بالجسم معارضه (اخلاق الملوک، ص35).
این عبارات به خوبی نشان می دهد که تغلبی متنی از عصر ساسانی را به عربی ترجمه کرده چرا که در متون عصر اسلامی از خلیفه با القابی چون «ملک الاعظم» یاد نمی شود. همانگونه که تغلبی خود در آغاز کتاب در وصف فتح بن خاقان از وی با عنوان مولی امیرالمؤمنین یاد کرده و در جایی دیگر تصریح می کند که خلیفه را باید با عنوان «خلیفه الله» یا «امین الله» و یا «امیرالمؤمنین» یاد کرد. تغلبی خود بعد از ترجمه این دو بند، در تصریحاتی می نویسد:
و لعل قائلا یقول اذا رآنا قد حکینا فی کتابنا هذا بعض اخلاق الملوک الماضین من آل ساسان و ملوک العرب و قد ناقض واضع هذا الکتاب اذ زعم انه لیس لاخلاق الملک الاعظم نهایه فیظلم فی اللفظ و یعتدی فی المقال. و اولئک الملوک هم عندنا کالطبقه الوسطی عند النمط الاعلی. انت تجد ذلک عیانا و تشهده عینک بیانا، و علی ان هذه المقاله لایقولها من نظر فی سیر من مضی و سیر من شاهد و بالله التوفیق.
دلیل دیگری که می توان بر این مدعا که تغلبی متنی از عصر ساسانی را ترجمه کرده و از خود مطالبی بر آن افزوده، ذکر مطالبی است که منعکس کننده فضای دینی عصر ساسانی است که هیچ گونه تناسبی با دوره اسلامی ندارد و آن لزوم رعایت برخی شعائر عصر ساسانی است. نمونه ای از این گونه تصریحات عبارت زیر است:
و من حق الملک هدایا المهرجان و النیروز.
و العله فی ذلک انهما فصلا السنه. فالمهرجان دخول الشتاء و فصل البرد، و النیروز اذن بدخول فصل الحر. الا ان فی النیروز احوالا لیست فی المهرجان، فمنها استقبال السنه و افتتاح الخراج و تولیه العمال و الاستبدال و ضرب الدارهم الدنانیر و تزکیه بیوت النیران و صب الماء و تقریب القربان و اشاده البنیان و ما اشبه ذلک(16).

پی نوشت ها :
 

* دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس.
1ـ مهم ترین متنی که گزارش های دست اولی از جریان به قدرت رسیدن عباسیان ارائه کرده کتاب اخبارالدوله العباسیه است. این کتاب را عبدالعزیز الدوری و عبدالجبار مطلبی براساس نسخه ای ناقص از کتاب با عنوان اخبارالدوله العباسیه: کتاب فیه اخبار العباس و ولده (بیروت 1971، 1997 م) منتشر کرده اند. دوری پیش از انتشار این کتاب، در مقاله ای با عنوان «ضوء جدید علی الدعوه العباسیه»، مجله کلیّه الآداب و العلوم (بغداد 1957)، ص 64-82 گزارش مفصلی از این کتاب ارائه کرده بود.
2ـ در زمینه اهمیت ایدئولوژیک چنین ترجمه های دیمتری گوتاس بررسی در باب آثار یونانی و ترجمه های آن به عربی انجام داده، احسان عباس نیز در مقالات و نگاشته های پراکنده خود از اهمیّت آثار عصر ساسانی و ترجمه های آن بحث کرده است. ر.ک: دیمتری گوتاس، تفکر یونانی، فرهنگ عربی، ترجمة محمدسعید حنایی کاشانی (تهران 1381 ش). در سالیان اخیر کسانی سعی کرده اند تا کتاب شناسی از میراث سیاسی مسلمان ارائه دهند. در این آثار آنچه که به خوبی مشهود است بی توجهی کامل به تأثیر و اهمیت تاریخی تکوین میراث سیاسی اسلامی در قرون اولیه و تأثیر و اهمیت متون عصر ساسانی است.
3ـ عموماً به منظور سهولت در بحث از تاریخ دولت عباسیان، دوره خلافت آنها را به چهار دوره تقسیم می کنند. عصر نخست از تأسیس خلافت عباسیان توسط ابوالعباس سفاح در 132 تا مرگ واثق در 232 ق است. دورة دوم که به دلیل نفوذ جدی ترکان به این نام مشهور است، از خلافت متوکل در 242 آغاز می شود و تا ورود آل بویه به بغداد در 334 ق به طول انجامیده است. عصر سوم عباسی دوره تسلط آل بویه است که از سال 334 تا سال 449 ق، زمان ورود طغرل بیگ سلجوقی و پایان دادن به تسلط آل بویه است. از سال 447 تا سقوط بغداد در 656 ق عصر چهارم عباسی تلقی می شود.
4ـ از نمونه های جالب توجه داستانی در باب بلاش پادشاه ساسانی و جریان خواستگاری وی از دختر پادشاه هند است که دو ترجمه کهن از آن از متن فارسی عصر ساسانی در متون عربی باقی مانده است. برگردانی که در کتاب المحاسن و الاضداد منسوب به جاحظ، ص 143-148 (ترجمه عیسی بن موسی کسروی) و برگردانی دیگر احتمالاً از عبدالله بن مقفع باقی مانده، در کتاب نهایه الارب فی اخبار الفرس و العرب، تحقیق محمدتقی دانش پژوه (تهران 1375)، (دربارة اخبار ایران باستان در کتاب نهایه الارب ر.ک: ابوالفضل خطیبی، نگاهی به کتاب نهایه الارب و ترجمه فارسی قدیم آن، نامة فرهنگستان، سال دوم، شمارة چهارم (زمستان 1375، ص 140-149). این دو ترجمه که براساس متنی واحد هستند از معدود ترجمه های متعدد از یک متن عصر ساسانی است که اینک متن آن ها در اختیار ما قرار دارد. دربارة کسروی منبع مهمی که در اختیار داریم، گفته های حمزه بن حسن اصفهانی در کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء است که در نقل تاریخ ساسانیان و ایران پیش از اسلام از خدای نامه ها و البته ترجمه های عربی آن از جمله اثر از کسروی استفاده کرده است. کسروی در آغاز کتاب خود بنابر نوشته اصفهانی چنین نوشته است: «انی نظرت فی الکتاب المسمی بخدای نامه، و هو الکتاب الذی لما نقثل من الفارسیه الی العربیه سمی کتاب تاریخ ملوک الفرس، فکررت النظر فی نسخ هذا الکتاب و بحثتها بحث استقصاء فوجدتها مختلفه، حتی لم اظفر منها بنسختین متفقین و ذلک کان لاشتباه الامر لی الناقلین لهذا الکتاب من لسان الی لسان». تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء (بیروت: مکتبه الحیاء 1961 م)، ص20. وی در ادامه از دیدار خود از مراغه و حضور خود در نزد فردی به نام حسن بن علی همدانی رقام سخن گفته که در نزد علاءبن احمد رییس مراغه که او را به فردی که داناتر از او به تاریخ ایرانیان ندیده یاد کرده، به تصحیح اختلافات میان این نسخه ها پرداخته که اصفهانی به طور کامل گزارش او را نقل کرده است. کسروی در باب اختلاف میان نسخه به این مطلب اشاره کرده که گاهی مترجمان به دلیل تشابه اسمی پادشاهان ساسانی، به گمان تکرار در نسخه از ذکر برخی پادشاهان خودداری کرده اند که وی نام این افراد را به فهرست خود افزوده است. اصفهانی تمام مطالبی را که کسروی نقل کرده، آورده است.
5ـ یکی از مهمترین دلایل در انتساب این گونه آثار به مؤلفان مشهور، جلب توجه افراد برای خریداری نسخه بوده است. همین مشکل درباره ماوردی وجود دارد و آثار مختلفی با انتساب به وی موجود است. از جمله این آثار کتاب بسیار مهم نصیحه الملوک است که تا به حال علیرغم دو چاپ مختلف توجه دقیق محققان حوزه اندیشه سیاسی را به خود جلب نکرده است. این کتاب که احتمالاً در حوزه خراسان بزرگ و در دوره سامانیان تألیف شده، از حیث ارائة اطلاعاتی که از متون متداول در عصر خود که عموماً ترجمه از متون عصر ساسانی بوده اند، اهمیت فراوانی دارد. نقل قول های فراوانی در این کتاب از عهد اردشیر آمده است. نگارنده در مقاله ای جداگانه از اهمیت این کتاب سخن خواهد گفت. کتاب المحاسن والمساوی عیسی بن موسی کسروی که با انتساب با جاحظ به کوشش فوزی عطوی (بیروت 1969 م) به چاپ رسیده که نمونه ای دیگر از این گونه انتسابات نادرست است. این کتاب حاوی نکات ارزشمندی از دوره ساسانی و رسوم متداول آن عهد است. این مطلب که مؤلف این کتاب موسی بن عیسی کسروی است نخستین بار مورد توجه کانستانتین ایناسترانتیف خاورشناس روس قرار گرفت که کتابی مهم در باب زبان فارسی بر زبان عربی به زبان روسی نگاشته که ترجمه انگلیسی آن با عنوان زیر در دست است:
M. Inostranzev, Iranian Influence on Moslem Literature, TR. By G.K, Nariman, (Bombay: D.B. Taraporevals Sons and Co. 1918).
6ـ برای بحث از عدم انتساب این کتاب به جاحظ ر.ک: جمیل جبر، الجاحظ فی حیاته و ادبه و فکره (بیروت 1999)، ص 58-59؛ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، زندگی و آثار جاحظ (تهران، 1397)، ص79.
7- Franz Rosenthal, As-Sarakhsi (?) On The Appropriate Behavior for Kings, Journal of the American Oriental Society 115.1 (1995), pp. 105-109.
8ـ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار (به کوشش)، فهرستواره کتابخانه مینوی و کتابخانه مرکزی پژوهشگاه (خطی، عکسی، میکروفیلم، یادداشتها) (تهران 1374) ص137، 155. در معرفی این نسخه گفته شده که عکسی از نسخه موجود در دانشکده ادبیات آنکارا Mustapa Con 70 است و آن را تألیفی از احمدبن طیب سرخسی دانسته اند.
9ـ دانش پژوه در اشاره به این مطلب می نویسد: «آداب الملوک ابن الطیب سرخسی، کشته در 286 ق، که از روی آداب الملوک بزرگمهر و در 40 باب ساخته است، و کتاب التاج منسوب به جاحظ (160-255) که به گواهی همان سرخسی (ص48، 93، 126، 129) محمّدبن حارث ثغلبی یا تغلبی آن را برای فتح بن خاقان در 247 ق، آن هم بی گمان از روی نوشته های پهلوی، ساخته است». همو، فهرستواره فقه هزار و چهارصد ساله در زبان فارسی (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1367)، ص140.
10- Gregor Schoeler, Verfasser und Titel des dem Gahiz zugeschriebenen sog. Kitab at-Tag, Zeitschrift der Deutschen Morgenlandischen Gesellschaft, Band 130 Heft 2 (1980), ss. 217-225.
11ـ در یکی از نسخه هایی که زکی پاشا نیز تصویر آن را آورده، به وضوح مشخص است که کسی بعدها در عنوان کتاب تغییری داده و عبارت «التاج فی» را به عنوان نسخه «اخلاق الملوک» افزوده است. دلیل دیگری که می تواند به عنوان تأییدی بر عنوان کتاب یعنی اخلاق الملوک ارائه کرد، نقل قولی از این کتاب با همین عنوان در کتاب رسل الملوک ابن فراء است که مرحوم محمدی ملایری در مقاله ای که درباره کتاب التاج جاحظ نگاشته است، به آن اشاره کرده و گفته که این عبارت به همان صورت با تغییری اندک در کتاب التاج نقل شده است. بنگرید به: همو، الترجمه و النقل عن الفارسیه فی القرون الاسلامیه الاولی (تهران 1374)، ص 223-224. مسعودی از کتاب اخلاق الملوک در مروج الذهب با انتساب آن به محمدبن حارث تغلبی یاد کرده است. سخاوی در اعلان بالتوبیخ لمن ذم اهل التاریخ (ترجمه فارسی آن در کتاب فرانتس روزنتال، تاریخ تاریخ نگاری در اسلام، ترجمه اسدالله آزاد (مشهد، 1368)، ج2، ص 235، 351) از این کتاب ثعلبی یاد کرده اما مشخص است که کتاب را ندیده چرا که از این کتاب در زمره آثار تالیف شده در تاریخ دولت های اسلامی نام برده در حالی که کتاب در حوزه اندیشه سیاسی و سیاست نامه نویسی تعلق دارد.
12ـ در منابع تا آنجا که جستجو کردم، همانند مصحح کتاب آداب الملوک، اطلاعاتی درباره علی بن رزین نیافتم و ظاهراً جز همین کتاب مطالبی درباره این رزین در منابع موجود نتوان یافت. جلیله عطیه در مقدمه خود بر کتاب آداب الملوک ابن رزین، از حیات او در قرن ششم یا هفتم سخن گفته (ص 10-11) در حالی که شواهد موجود در کتاب دلالت از تألیف آن در زمانی کهن تر و خلافت واثق (متوفی 232 ق) دارد. ابن رزین کاتب در صفحه32 با لفظ اخبرنی، خبری از قول عبیدالله بن سعد زهری (متوفی 260 ق) نقل کرده و در صفحه110 از حارث بن ابی اسامه (= ابومحمّد حارث بن ابی اسامه بغداد (متوفی 282 ق). درباره وی بنگرید به: خطیب بغدادی، تاریخ مدینه الاسلام، تحقیق بشار عواد معروف (بیروت 1422 ق/ 2001 م)، ج9، ص 114-115؛ بدری محمد فهد، شیخ الاخباربین ابوالحسن المدائنی (نجف، 1975 م، ص195) با همین لفظ و در صفحات117 و119 بلفظ اخبرنی مطالبی نقل کرده است. آنچه که باعث شده تا عطیه از حیات ابن رزین در قرن ششم یا هفتم سخن بگوید، گفته خود ابن رزین در آغاز کتاب است که کتابش تلخیصی از کتاب اخلاق الملوک ثعلبی و دو اثر دیگر است. اما عبارتی که ابن رزین در آغاز کتابش آورده تنها اشاره ای به مهمترین منابع اوست نه تمام منابع وی. نکته جالب توجه همانگونه که عطیه نیز متفطن آن شده این است که برخی از این مطالب نقل شده از طریق این افراد در متن کتاب اخلاق الملوک ثعلبی موجود نیست که او نتیجه گرفته که نسخه های اخلاق الملوک موجود ناقص هستند که البته این گمان نادرست است و این مطالب در حقیقت افزوده های ابن رزین از منابع دیگر به کتابش است. از عبارت آغازین ابن رزین نیز می توان دو نکته را دریافت. نخست هم عصری او با ثعلبی است و دیگر اشاره او به کثرت متون تألیف شده در باب ملک داری نشانی است از هم عصری او با زمان ترجم این متون در قرن سوم. همچنین در دو جا فهرستی از خلفای عباسی آمده که این فهرست تا واثق است و از دیگر خلفای بعد از وی یادی نشده است. بنگرید به آداب الملوک، ص38، 91.
13ـ مسعودی در فهرست آثار نگاشته شده در تاریخ و اخبار گذشتگان از تغلبی یاد کرده و در باب او نوشته است: «و محمّدبن الحارث التغلبی صاحب الکتاب المعروف بالاخلاق الملوک المولف للفتح بن خاقان و غیره». همو، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق شارل پلا (بیروت 1965 م)، ج1، ص 13-14.
14ـ محمّد محمدی، کتاب التاج للجاحظ و علاقته بکتب تاجنامه فی الادب الفارسی الساسانی، الدراسات الادبیه، العدد الاول (ربیع 1959/ بهار 1338 ش)، ص 29-67.
15ـ حارثی در آغاز کتاب اخلاق الملوک به نبود متنی که شیوه رفتار درست با خلیفه را بیان کند، اشاره کرده و می نویسد: «... ان اکثر العامه و بعض الخاصه، لما کانت تجهل الاقسام التی تجب لملوکها علیها و ان کانت متمسکه بجمله الطاعه حصرنا آدابها فی کتابنا هذا لنجعلها قدوه و اماما لتادبها. و ایضا فان لنا فی ذلک اجرین: اما احدهما فلما نبهنا علیه العامه من معرفه حق ملوکها، و اما الآخر فلما یجب من حق الملوک علینا من تقویم کل مائل عنها و رد کل نافر الیها». محمدبن حارث الثعلبی، اخلاق الملوک، تحقیق جلیل العطیه (بیروت: دارالطلیعه للطباعه و النشر 1424 ق/ 2003 م)، ص32.
16ـ اخلاق الملوک، ص 154-155. مرحوم محمدی در ادامه بحث خود از این موضوع سخن گفته که چه متنی از عصر ساسانی مبنای ترجمه تغلبی بوده است. وی معتقد است که متن عصر ساسانی از نگاشته های در باب آیین نامه یا گاهنامه بوده است. محمدی متذکر شده که کتاب های آیین نامه مشتمل بر قواعد و دستورها و سنن در هر موضوع از جمله ملک داری بوده و گاهنامه نیز مشتمل بر وصف جایگاه و مرات رجال دربار ساسانی بوده است. بنگرید به: محمد محمدی، کتاب التاج الجاحظ و علاقته به کتب تاجنامه فی الادب الفارسی الساسانی، الدراسات الادبیه، العدد الاول، ربیع 1959 م/ بهار 1338 ش، ص 56-59. در ادامه این مقاله مرحوم محمدی ملاحظاتی در باب برخی توضیحات و قرائت برخی کلمات در چاپ احمد زکی پاشا آورده است. جلیل عطیه برخی از این موارد را به چاپ کتاب اخلاق الملوک اعمال کرده است جز یک مورد که کار شگفتی انجام داده است. در جایی از کتاب اخلاق الملوک (ص167)، مؤلف در اشاره به سنت متداول از عهد اردشیر تا روزگار یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی می نویسد: «فلم یزل الناس علی هذا من عهد اردشیر ابن بابک ثمن هلم جراحتی ملکهم یزدجرد الاثیم، و هو البحس الباربکر، فغیر سنن آل ساسان و عاث فی الارض». بی نقطه بودن دو کلمه که باید از القاب یزدگرد سوم باشد، یکی از معدود مواردی است که زکی پاشا از تصحیح آن درمانده است. مرحوم محمدی (ص67) با توجه به القاب متداول برای یزدگرد سوم این دو کلمه را خشن بزهگر خوانده که قرائت مرجحی است اما جلیل عطیه در تصحیح این عبارت بی هیچ توضیحی تمام این کلمات را بدون هیچ اشاره ای حذف کرده است. مرحوم محمدی، در بخشی از کتاب مهم خود به نام الترجمه و النقل عن الفارسیه فی القرون الاسلامیه الاول: الجزء الاول کتب التاج و الآیین (تهران 1374/ 1995)، در بحث مستقل دیگری به نام کتاب التاج الذی بنی علی کتاب التاج فی اخلاق الملوک، ص 209-228 تقریباً همان مباحث ذکر شده در مقاله خود در مجله الدراسات الادبیه را تکرار کرده است. دربارة یزدگرد بنگرید به: عبدالله بن مسلم مشهور به ابن قتیبه، المعارف، حققه و قدم لم ثروت عکاشه (قاهره: 1960)، ص 659-660. ابن قتیبه در اشاره به یزدگرد نوشته است: «و کان فظا خشن الجانب شدیدالکبر، فعسف و خبط، و لم یشاور فی اموره، فاجتمعوا و دعواالله علیه، و شکوا الیه ما هم فیه من الجور و الظلم».
 

منبع:نشریه پایگاه نور شماره 28



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.