مهاجرت ارامنه داشناکسيون به ايران و تاثير آن بر روابط ايران وشوروي(1)

بعد از فروپاشي روسيه تزاري و شکل گيري حکومت کمونيستي و به دنبال آن، سيطره و تسلط بلشويک ها در قفقاز و آسياي ميانه، چند هزار روس و مسلمان قفقازي، ارمني و معدودي گرجي به ايران پناهنده شدند. مرزهاي ايران در خراسان و آذربايجان، سال ها به روي اين پناهندگان باز بود و بعضي از اين پناهندگان در ايران اقامت کردند و بخشي از آن ها براي کسب
چهارشنبه، 17 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مهاجرت ارامنه داشناکسيون به ايران و تاثير آن بر روابط ايران وشوروي(1)

 مهاجرت ارامنه داشناکسيون به ايران و تاثير آن بر روابط ايران وشوروي(1)
مهاجرت ارامنه داشناکسيون به ايران و تاثير آن بر روابط ايران وشوروي(1)


 

نويسنده: رضا آذري شهرضايي




 
بعد از فروپاشي روسيه تزاري و شکل گيري حکومت کمونيستي و به دنبال آن، سيطره و تسلط بلشويک ها در قفقاز و آسياي ميانه، چند هزار روس و مسلمان قفقازي، ارمني و معدودي گرجي به ايران پناهنده شدند. مرزهاي ايران در خراسان و آذربايجان، سال ها به روي اين پناهندگان باز بود و بعضي از اين پناهندگان در ايران اقامت کردند و بخشي از آن ها براي کسب امکان زندگي بهتر، به ساير کشورها رفتند. دولت ايران به دليل مسائل انساني – با وجود اين که خود از يک جنگ پانزده ساله بين المللي و نابساماني داخلي خارج شده بوده و از توانايي و بضاعت مالي و اقتصادي ضعيفي برخوردار بود- آنان را پذيرفت و در حد مقدور به سامان دهي زندگي روزمره آنان کمک کرد.
اما حضور اين مهاجرين که بيشتر از مخالفان نظام شوروي بودند، تبعات پر تنشي را بين ايران و اتحاد شوروي به همراه آورد. در ميان اين پناهندگان، تعداد زيادي ارمني بودند که از يک سو دچار اختلافات داخلي و از سوي ديگر در حال در گيري با بلشويک ها بودند. اين نوشتار مي کوشد با توجه به اسناد وزارت امور خارجه ايران، از راه هاي ورود و استقرار مهاجران ارمني به ايران، رقابت هاي داخلي بين آنان از جمله رقابت ميان هنچاک ها و داشناک ها، دخالت بلشويک ها در امور آنان و چالش هايي که به خاطر حضور و فعاليت هاي آنان در ايران، در روابط ايران و شوروي به وجود آمد، توصيفي ارائه دهد.
با اعلام استقرار نظام شوروي در ارمنستان در 29 نوامبر 1920/ 8 آذر 1299 در شهر « ايجوان » و توافق « بوريس لگران » به نمايندگي از بلشويک ها و « دروو ترتريان » به نمايندگي از جمهوري ارمنستان در 2 دسامبر 1920/ 11 آذر 1299، (1) در کمتر از يک ماه، اخبار ورود دسته هاي چند صد نفري ارامنه به تبريز و عزيمت عده اي از آن ها به قزوين، همدان، تهران و ... در مطبوعات ايران منتشر شد.(2) با ورود آنان به ايران، براي حل و فصل مشکلات معيشتي ايشان،
« پرنس ارقوتيان »، وزير مختار جمهوري سابق ارمنستان، کوشش ها و اقداماتي را از جمله درخواست از جامعه ارامنه ايران براي کمک به آنان، انجام داد. ارقوتيان به نقاط مختلفي که ارامنه ايران زندگي مي کردند، رفت و از آنان براي مهاجرين کمک مالي دريافت کرد. براي مثال: « در همدان براي اعانت به مهاجرين ارامنه و مصارف لازمه و خيريه ديگر، درصدد جلب اعانه از ارامنه [همدان] برآمده و به طور مسموع، قريب پانزده هزار تومان اعانه جمع آوري نمود... » (3)
با استقرار و تثبيت حاکميت بلشويک ها در ارمنستان، دامنه فشار بر ارامنه چنان بالا گرفت که منجر به قيام ارامنه بر ضد بلشويک ها و سرکوب آنان در 18 فوريه 1921 شد که در نتيجه آن، پناهندگان بيشتري به ايران رو آوردند. (4) در بين پناهندگان علاوه بر مردم عادي، تعداد زيادي از نخبگان سياسي و نظامي و دولت مردان سابق ارمنستان حضور داشتند که حضور آن ها در تبريز باعث شد دولت شوروي فشار زيادي را براي بازگرداندن و يا اخراج آنان از آذربايجان ايران وارد آورد. با رايزني هايي که بين ايران و شوروي درباره اين پناهندگان صورت گرفت و با تامين دولت شوروي،تعداد زيادي از اين پناهندگان و به ويژه شهروندان ساده ارمني که به دليل جنگ به ايران آمده بودند، به ارمنستان بازگشتند و اين امر باعث شد که مقداري از تنش بين ايران و شوروي کاسته شود، (5) اما به نظر مي رسد تعدادي در حدود چهار تا پنج هزار نفر نيز در ايران ماندگار شدند (6) که اين خود زمينه اي براي تنش هاي آتي گرديد. سفارت شوروي با ارسال
يادداشت هاي رسمي به وزارت خارجه ايران کوشيد با ارائه اطلاعاتي که بيشتر بزرگ نمايي فعاليت معمولي پناهندگان ارمني بود، دولت ايران را زير فشار قرار دهد. آنان انتظار همکاري دولت ايران را مطابق با نيات خودشان داشتند و از اين که دولت ايران به خواست ها و دخالت هاي آنان تمکين نمي کرد، ناراضي بودند.
در 22 بهمن 1300 / 11 فوريه 1922، وزير مختار شوروي در اين باره به وزارت خارجه ايران نوشت: « ... دوستدار ناچار است تعجب خود را راجع به اين مسئله، خيلي روشن [بنويسد] که تاکنون چندين ماه است بي حاصلانه مابين ما، تعاطي و تبادل افکار مي شود ... » . (7) آنان چنين بيان مي کردند که حضور ارامنه در تبريز، علاوه بر خطر بالقوه حمله هاي نظامي به ارمنستان، از جنبه هاي تبليغاتي و تحريک کننده هم برخوردار است و اين مي تواند امنيت اتحاد شوروي را به خطر اندازد. وزير مختار شوروي به وزارت خارجه ايران چنين نوشت: « ... اخيرا تبليغات داشناک ها جنبه ادبي به خود گرفته و کتابچه [اي] را به طور مخفي براي تهيج، به طبع مي رسانند ... » (8)
وي همچنين اطلاعاتي از تشکيلات نظامي ارامنه و هسته هاي چريکي آنان ارائه داد که به نظر مي رسد مبتني بر واقعيت نبوده و جز براي زير فشار قرار دادن دولت ايران، جنبه ديگري نداشت. نگراني وزير مختار شوروي، از تبليغات ضد شوروي داشناکسيون و ارائه تصويري خشن از نظام بلشويکي ناشي مي شد. وي در اين باره نوشت: « ... اوايل فوريه [1921] داشناکسيون کتابچه اي را در طهران با سه طغرا کاغذ « ژنرال نژديه » که در آن ها به طور موحش و وحشتناکي ظهور حکومت شوروي در ارمنستان را تشريح نموده، به طبع رسانيده اند ... » ( 9) شوروي ها در نامه هاي اعتراض آميز خود ادعا مي کردند که ارامنه مهاجر در تبريز و تهران، در مطبوعات متعدد خود، مي کوشند چهره اتحاد شوروي را لکه دار کنند. وزير مختار با مقايسه قيام « لاهوتي خان » در تبريز، با قيام ارامنه داشناکسيون بر ضد دولت بلشويکي، به دولت ايران گوشزد کرد: همان طور که اتحاد شوروي، لاهوتي خان و گروهش را پس از پناهندگي به خاک شوروي، خلع سلاح و تحت کنترل و مراقبت گرفت، دولت ايران هم بايد مهاجرين ارامنه را تحت کنترل درآورده و از نواحي مرزي آذربايجان اخراج کند. (10)
البته اين گونه اظهارات فقط به ارامنه مستقر در آذربايجان محدود نبود. در 6 خرداد 1301/ 27 مه 1922، کنسول شوروي در رشت اظهار داشت که: « ... چند نفر ارمني تروريست به رشت آمده، پنهان هستند، اقدام در دستگيري آن ها بنمائيد ... » .(11) نظميه رشت به سرعت تحقيق و بازرسي نمود و شواهدي بر راستي گفتار کنسول شوروي نيافت. کنسول نام برده در ملاقات بعدي با « وثوق السلطنه » حاکم گيلان، با توجه به نادرستي اظهاراتش و براي رفع و رجوع آن، اظهار داشت: « ... تروريست هاي مذکور چون ديدند نظميه تعقيب کرد، از رشت خارج شدند ... » . (12)
هر بار که دولت ايران براي عادي سازي روابط دو جانبه با شوروي، اقدامات لازم را براي کنترل ارامنه داشناکسيون به عمل مي آورد و براي تامين نظر دولت بلشويکي مي کوشيد، (13) شوروي ها يک گام جلوتر گذاشته و درخواست هاي ديگري را مطرح مي کردند. اين بار سفارت شوروي ارمنستان از لا به لاي روزنامه هاي ارامنه داشناکسيون، نکاتي را براي بهانه گيري دوباره مطرح کرد. براي مثال: روساي سابق جمهوري ارمنستان، آقايان « ترهاکوپيان » و « ميناخوريان » به عنوان روساي مهاجرين مقيم تبريز، براي قحطي زدگان ارمني فعاليت و نامه نگاري مي کردند. سفارت شوروي ارمنستان به دولت ايران اعتراض کرد که دولت ايران علاوه بر سفارت بلشويکي ارمنستان، يک نمايندگي سياسي از جمهوري سابق ارمنستان را هم به رسميت شناخته است، زيرا حکومت سابق ارمنستان، به عنوان دولت تبعيدي، در تبريز مشغول فعاليت است.(14) وزارت امور خارجه ايران براي تحقيق و مشخص شدن وضعيت روساي سابق جمهوري ارمنستان، از فرمانده نظامي آذربايجان در اين باره استعلام کرد. فرمانده نظامي اعلام نمود که: « ارامنه داشناکسيون از قديم الايام براي امورخودشان کميته داشتند و روساي جمهوري سابق ارمنستان در تبريز، دولت در تبعيد ندارند و فقط هفته اي يک جلسه گردهمايي براي بررسي تاريخ انقلابات و تحولات ارمنستان دارند.» (15)
سفارت شوروي در پاسخ به اين گزارش، به وزارت خارجه ايران اعلام کرد که در نشريه « آسپارز» که متعلق به ارامنه کاليفرنياي آمريکاست، بيانيه هايي به نام جمهوري ارمنستان به امضاي ترهاکوپيان و ميناخوريان منتشر مي شود و از آن جايي که دول آمريکا و اورپا هنوز آنان را به عنوان روساي جمهوري ارمنستان به رسميت مي شناسند و دولت جمهوري شوروي ارمنستان براي آنان رسميت ندارد، حضور آنان در تبريز – از آن جايي که ايران، دولت شوروي را به رسميت شناخته و قراداد مودت آميز بسته است – تعارض دارد. بنابر نظر سفارت شوروي، حضور روساي سابق جمهوري ارمنستان در تبريز – از آن جايي که احتمالا با وابسته هاي خود در ارمنستان ارتباط دارند و به دليل اين که امنيت جمهوري شوروي ارمنستان را تهديد مي کنند – با ماده پنج قرار داد 1921 ايران و شوروي هم خواني نداشته و آن ها مي بايست اخراج شوند.(16)
وزارت امور خارجه ايران همچنين از کارگزاري وزارت خارجه و استانداري آذربايجان در اين باره استعلام کرد. کارگزاري، اوضاع مهاجرين و حتي روساي آنان را اسفبار توصيف کرده و اعلام نمود که به دليل فقر و بي چيزي، ارامنه داشناکسيون توانايي تشکيلاتي ندارند.(17) والي آذربايجان هم دوباره تأکيد کرد که ارمني ها جز آن که هفته اي يک جلسه به عنوان تدوين تاريخ انقلابات ارمنستان، جمع شده و نظميه کاملا اوضاع را تحت نظارت دارد، فعاليتي ندارند و هيچ گونه شواهد و قرايني بر ايجاد دولتي در تبعيد، موجود نيست. در اين نامه، ليستي هفده نفره از اعضاي دولت سابق ارمنستان در تبريز در وزارت خارجه ارائه شده و درباره هر کدام، در يک جمله کوتاه، اظهار نظر شده است.(18) با خروج چهره هاي نظامي مانند « روبن ترميناسيان » و « گارگين نژده » از ايران (19)، فشار روس ها کمتر شد، اما بعد از مدتي به شکلي ديگر ادامه يافت.

دخالت در امور داخلي
 

دولت شوروي پس از خروج روساي ارامنه مهاجر از ايران و بازگشت بيشتر مهاجران به ارمنستان، به بهانه فعاليت و اقدامات ضد شوروي داشناکسيون هاي مهاجر، به امور داخلي ارامنه دخالت کرده و بر اظهارات بي اساس خود، هم چنان ادامه داد.
سفارت شوروي با تاکيد به بيانيه هاي منتشره روساي جمهوري سابق ارمنستان در برخي از نشريات اروپا و آمريکا به عنوان يک فعاليت سياسي، در ادعايي جديد، اعلام کرد: « ... ايالت نظامي آذربايجان، رسما از حزب مزبور [داشناکسيون] حمايت نموده و در تمام مجالس و جشن هاي آن ها حضور به هم مي رساند و از دادن وجوه اعانه عمده به حزب مزبور خودداري ننموده[...] ضمنا به حزب ديگر ارامنه، موسوم به « هنچاک » که با حزب داشناکسيون کشمکش دارند، فشار وارد مي آورند.»(20) کارگزاري وزارت امور خارجه در تبريز براي پاسخگويي به سفارت شوروي، از نظميه تبريز استعلام نمود. نظميه در گزارشي تحقيقي از اوضاع داخلي ارامنه مهاجر داشناکسيون اعلام کرد که آنان از يک سال قبل، يعني سال 1301/ 1923، به دو گروه راست و چپ تقسيم شده اند. گروه چپ معتقد است که بايد با دولت شوروي مصالحه نمود. گروه راست اعتقادي به اين ايده نداشته و معتقد است که بايد به مبارزه ادامه داد. تعدادي از داشناکسيون هاي چپ به بلشويک ها ملحق شده و به ايروان بازگشتند و تعدادي از آنان که هم چنان حضور دارند، از سوي داشناکسيون هاي راست محاکمه و از حزب اخراج شدند. نظميه، تعداد ارامنه مهاجر داشناکسيون را سيصد نفر ذکر کرده که دويست و پنجاه نفر آنان براي بازگشت به ايروان، دو نفر نماينده به مسکو اعزام کرده اند تا مقدمات بازگشت شان را مهيا کنند. « پنجاه نفر باقي مانده است. ارامنه مهاجر داشناکسيون از جناح راست در تبريز هستند و فعاليتي نداشته و نظميه براي جلوگيري از بهانه گيري هاي شوروي ها، حتي اجازه انتشار نشريه را به آن ها ندادند. نظميه اعتقاد دارد که انتشار مقالات و بيانيه هاي آنان در نشريات خارجه، به همين دليل است که آن ها نمي تواند فعاليتي قلمي در ايران داشته باشند.» ( 21)

پی نوشت ها :
 

1.ريچارد جي. هوانسيان، ارمنستان در آستانه قرن بيستم، تهران: موسسه تحقيق و ترجمه هور، 1379، ص 9-155.
2.روزنامه ايران، شماره هاي 801، 802، 803، 810، 814، ؛ 28 آذر تا 20 دي 1299/ دسامبر 1920.
3.پيشين، شماره 808، يکشنبه 12 دي 1299.
4.ريچارد جي هوانسيان، پيشين، ص 1-162.
5.کاوه بيات، توفان بر فراز قفقاز، تهران: مرکز اسناد و تاريخ ديپلماسي، 1380، ص 6-411.
6.پيشين.
7.اسناد وزارت امورخارجه ايران، پرونده شماره 15-45-1300 ش، قسمت دوم، نامه شماره 410، ( بهمن 1300)
8.پيشين.
9.پيشين.
10.پيشين، نامه شماره 712،( 21 اسفند 1300/ 10 مارس 1922)
11.پيشين، پرونده شماره 15-45-1301 ش، قسمت دوم،نامه شماره 3296.
12.پيشين.
13.پيشين، پرونده شماره 10-2-1300 ش، نامه شماره 10128.
14.پيشين، پرونده شماره 15-45-1300 ش، قسمت دوم، نامه شماره 312.
15.پيشين، پرونده شماره 4-45-1301 ش، نامه شماره 6863.
16.پيشين، نامه مورخ 5 عقرب / آبان 1301.
17.پيشين، نامه شماره 852.
18.پيشين، نامه شماره 11.
19.کاوه بيات، پيشين، ص 415.
20.اسناد وزارت امور خارجه ايران، پرونده شماره 54-45-1302 ش، نامه شماره 1281.
21.پيشين، پرونده شماره 54-45-1302 ش، نامه شماره 466.
 

منبع:نشريه پايگاه نور شماره 25
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.