غارت نفت ایران در جنگ های جهانی اول و دوم
منبع:اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم
آغاز توجه به نفت، به عنوان یک عنصر مهم نظامی و استراتژیکی، به سال های بعد از 1913 م. «1292 ش.» باز می گردد، هنگامی که انگلستان تصمیم گرفت که کشتی های جنگی خود را از سیستم ذغال سوز به موتورهای نفت سوز، تبدیل کند.
در رأس سیاست نفتی انگلستان در ابتدا دو نفر نقش اساسی و مهمی را ایفا کردند. این دو نفر، لردفیشر و وینستون چرچیل بودند. لردفیشر همان کسی بود که در سال 1904 م. «1283 ش.» طرح تبدیل کشتی های جنگی ذغال سوز انگلیسی را به نفت سوز برای بررسی به کمیته ی سلطنتی مأمور به این کار ارایه داد. لردفیشر جمله ی مشهوری دارد که می گوید «قدرت نفتی یعنی قدرت جهانی». در کنار لردفیشم شخص دیگری قرار داشت به نام وینستون چرچیل. وی همان کسی بود که در سال های قبل از جنگ جهانی اول در رأس وزارت دریا داری انگلستان قرار گرفت و تئوری های لردفیشم را به اجرا درآورد.
تبدیل کشتی های ذغال سوز به نفت سوز، انگلستان را، که دارای بزرگ ترین نیروی جنگی و تجاری دریایی زمان بود، بر آن داشت که توجه مخصوصی به موضوع نفت مبذول دارد. انگلستان به زودی به اهمیت نفت جهت ادامه و کنترل راه های دریایی، که خود عامل اصلی نگهداری و کنترل امپراتوری انگلستان بود، پی برد.
قبلاً در سال 1882 م. «1262 ش.» آدمیرال فیشر، کسی که تشکیلات نیروی دریایی انگلستان را به وجود آورده بود، اعلام کرد که نفت قدرت جنگ کشتی های جنگی را در حدود 50 درصد افزایش می دهد. اما جستجو برای منابع نفت رد سراسر امپراتوری وسیع انگلستان با شکست روبرو شد. برای جبران این کمبود انگلستان اقدام به تأسیس کمپانی های نفتی هم چون رویال دوچ و کمپانی نفت ایران و انگلیس کرد که این دو کمپانی پایه های قدرت نفتی انگلستان در جهان را بنا گذاشتند. با استفاده از قدرت نظامی و با توسل به فشار دیپلماسی، همه جا دولت انگلستان این دو شرکت به ظاهر خصوصی را جهت به دست آوردن امتیازات نفتی در کشورهای مختلف جهان یاری می کرد. این دو کمپانی در حقیقت بازوهای اصلی امپراتوری انگلستان را در استعمار و استثمار سایر کشورهای جهان تشکیل دادند.
دولت انگلستان به خصوص خیلی زود به اهمیت و آینده ی درخشان صنعت نفت در ایران پی برد و خیلی قاطع و سریع اقدام به خرید سهام شرکت نفت ایران و انگلیس کرد. به طوری که در زمان آغاز بهره برداری از اولین چاه نفت در ایران، از طریق دولت انگلستان بود، آن دولت نه تنها به منبع مطمئن(1) و سرشار نفت برای تأمین سوخت نیروی دریایی خود به طور رایگان دست یافته بود، بلکه از این راه منبع درآمد عظیم مالی نیز برای خود ایجاد کرده بود.(2)
با شروع جنگ جهانی اول و در طی جریان نبردهای آن، اهمیت سوق الجیشی نفت، به عنوان یک عنصر مهم نظامی و اقتصادی، هر روز به وضوح بیشتری آشکار می شد. در سال 1917 م. «1296 ش.» کلمانسو (3) نفت را «خون جبهه ی جنگ که پیروزی در نبرد را باعث می شود» نامید.
کلمانسو در تقاضای کمک از ایالات متحده ی آمریکا برای ارسال مواد سوختی تأکید می کند:
«... تنها عدم توانایی ما در تأمین بنزین مورد نیاز، باعث از کار افتادن کل ارتش خواهد شد ...».
لدندورف (4) در خاطرات خود اعتراف می کند که یکی از دلایل اصلی آتش بس ژنرال های آلمانی [در جنگ جهانی اول – م.] همانا احتمال کمیاب شدن مواد نفتی بوده است.به علت توسعه ی خارق العاده ی نیروهای موتوریزه ی زمینی و هواپیماهای جنگی و شکاری و توسعه ی زیر دریایی ها و کشتی های جنگی و تجاری، استفاده از مواد نفتی در صنایع نظامی و به خصوص در مورد وسایل حمل و نقل، که خود هر روز اهمیت بیشتر و به سزایی جهت رساندن و ساز و برگ و نیروهای تقویتی و کمکی به میدان نبرد پیدا می کرد، نفت به عنوان عامل اساسی جهت ادامه ی نبرد در طی جنگ جهانی دوم شناخته شده بود و پیروزی بستگی کاملی به وجود نفت و مشتقات حاصل از آن داشت. بدون اغراق می توان ادعا کرد که عدم دسترسی به این ماده ی حیاتی توقف کامل ماشین جنگ را به دنبال می آورد.
با شناخت این موضوع، طرفین متخاصم، یعنی متفقین و دولت های محور، هر کدام کوشش فراوانی برای به تصرف در آوردن هر چه بیشتر مناطق نفتی کردند. در عین حال بمباران چاه ها و منابع نفتی دشمن در درجه ی اول اهمیت علمیات قرار داشت.
موقعیت متفقین و دولت های محور در مورد در اختیار داشتن این ماده ی سرنوشت ساز متفاوت بود:
ایالات متحده ی آمریکا صاحب صنایع نفتی توسعه یافته و ذخایر ارزنده ای بود که این کشور را از نظر تولید و مصرف مواد نفتی خود کفا می کرد. اما نکته ی اساسی در این بود که حمل این مواد از ایالات متحده ی آمریکا به اروپا و آسیا، یعنی به میدان نبرد، به علت بعد مسافت، فقدان تانکرهای نفت کش و خطر غرق آن ها توسط نیروی دریایی دشمن، حداقل در سطح وسیع، تقریباً غیر ممکن بود. به عبارت دیگر، حتی اگر بعد مسافت هم در نظر گرفته نشود، و هر گاه تانکر کافی جهت حمل نفت در اختیار متفقین بود، باز هم حمل این ماده از قاره ی آمریکا به اروپا و آسیا جهت تأمین احتیاجات سوختنی متفقین، فقط تحت شرایط سخت و قبول خسارت های غیر قابل جبران عملی بود که برای متفقین قابل تحمل نبود.
روسیه ی شوروی، که در حدود 11% تولید جهانی را در دست داشت از ورود مواد نفتی بی نیاز بود.
امپراتوری وسیع انگلستان دارای هیچ گونه منابع نفتی نبود «به غیر از چاه های تقریباً بدون اهمیت در کشور برمه». دولت انگلستان برای این که این کمبود را برطرف کند، سعی داشت که هر چه بیشتر منابع خاورمیانه را تحت کنترل خود نگه دارد. روی هم رفته متفقین، یعنی ایالات متحده ی آمریکا، روسیه ی شوروی و انگلستان «با توجه به چاه های تحت کنترل خود در قفقاز، ایران و عراق و غیره» قسمت اعظم تولید نفت دنیا را در اختیار داشتند.
دولت های محور البته در موقعیت مناسبی نظیر متفقین قرار نداشتند. کل تولیدات نفتی آلمان در سال 1941 م. «1320 ش.» به چهار میلیون تن می رسید و ایتالیا فقط 400 هزار تن تولید سالیانه داشت. چاه های نفت رومانی با تولید سالیانه ی پنج میلیون تن یک منبع تولیدی ممکن و در ضمن مهم ترین ذخیره ی نفتی آلمان و ایتالیا را تشکیل می دادند. چاه های نفت رومانی در مقابل حملات دشمن به آسانی آسیب پذیر بودند. البته در آلمان نیز وضعیت دفاعی صورت بهتری نداشت. بمباران چاه ها و تأسیسات و انبارهای نفتی آلمان به زودی این کشور را در وضع بحرانی شدیدی از نظر تأمین سوخت قرار داد. اهمیت این موضوع به حدی بود که در سال 1941 م. «1320 ش.» در انگلستان اعتقاد بر آن بود که ادامه ی بمباران چاه ها و انبارها و تأسیسات نفتی آلمانی ها شکست سریع هیتلر را به دنبال خواهد داشت، بدون آن که حمله ی نظامی مستقیم و پیاده کردن قوا در خاک آلمان و متصرفات آن کشور در اروپا اصولاً لازم افتد.
هیتلر برای جبران کمبود نفت و تأمین منابع قابل اعتماد برای یک جنگ طولانی، به جستجوی نفت در سایر مناطق پرداخت. از آن جمله می توان حمله ی وی را به قفقاز نتیجه ی نیاز او به منابع نفت این منطقه تعبیر کرد.
به دنبال کوشش در جهت دست یابی به منابع نفتی در جهان، نفت ایران اهمیت بیشتری یافت. چاه های نفت ایران در حدود 5/10 میلیون تن نفت در سال تولید می کردند 1941 م. «1320 ش.» . این در حدود 30 درصد مجموعه ی تولیدات جهانی بود «به غیر از تولیدات نفتی در روسیه ی شوروی و ایالات متحده ی آمریکا».(5)
تولید این چاه های نفت، تحت کنترل کامل دولت انگلستان قرار داشت. بی دلیل نبود که انگلستان نسبت به هر نوع توسعه ی نفوذ آلمان در این منطقه عکس العمل شدید نشان می داد. آلمان و ایتالیا در سیاست مربوط به خاورمیانه ی خود در مورد منابع نفت این منطقه اهمیت خاصی قایل بودند؛ هر چند آن ها در مورد تقسیم این منابع ذی قیمت نفتی، به خصوص در ایران، اتفاق نظر نداشتند.(6) آلمان معتقد بود که ایران خارج از منطقه ی جهان غرب است و بنابراین خود را در مقابل متعهد نمی دید که منطقه ی نفت ایران را با ایتالیا تقسیم کند.(7)
اشغال ایران در اوت 1941 م. «شهریور 1320 ش.» به اهمیت چاه های نفت ایران باز هم افزود. اهمیت سوق الجیشی این چاه های نفت را از نظر متفقین می توان بدین صورت بیان داشت.
الف) در صورتی که دولت های محور موفق به تصرف چاه های نفت ایران می شدند نه تنها می توانستند احتیاجات نفتی خود را تأمین کنند، بلکه متفقین را هم از منبع اصلی تولید نفت خود در خاورمیانه محروم می ساختند.
ب) تمامی قدرت نظامی متفقین در خاورمیانه و خاور نزدیک، آفریقا و حتی بعداً در مدیترانه و ایتالیا، متکی به نفت ایران بود.
ج) ارسال کمک های نظامی عظیم ایالات متحده ی آمریکا و انگلستان به روسیه ی شوروی از راه ایران بدون وجود منابع نفتی در این کشور، که جهت استفاده ی وسایط نقلیه مورد نیاز بود، غیر ممکن می شد.
د) برای ارتش های متفقین، که در این بخش از جهان درگیر بودند، منابع نفتی ایران به آسانی و بدون نیاز به وسایل حمل و نقل و مشکلات ناشی از آن، قابل بهره برداری بود.
ه) چاه های نفت و راه های حمل و نقل آن از حوزه ی عملیات بمباران دشمن به دور بوده و برای دشمن امکان آسیب رسانیدن به آن وجود نداشت.
و) نفت ایران بدون استفاده از تکنیک پیچیده و بدون احتیاج به نیروی کار زیاد استخراج می شد.(8)
ز) اما موضوع قابل توجه در مورد نفت ایران آن بود که کار تولید، بازاریابی و فروش آن در کنترل کامل دولت انگلستان قرار داشت. با استفاده از این موقعیت، دولت انگلستان «و در نتیجه دول متفق انگلستان»(9) قادر بودند بدون کوچک ترین توجهی به خواست ها و برنامه های دولت ایران، چاه های نفت این کشور را بدون هر گونه حد و مرزی مورد بهره برداری قرار داده و تولیدات آن را بدون پرداخت وجهی به مصرف نیازهای خویش برسانند. گردانندگان شرکت نفت ایران و انگلیس با وجود درخواست صریح مسوولان دولتی ایران برای بازدید و کنترل مقدار تولید و فروش شرکت نفت و بر خلاف مفاد صریح امتیاز نامه ی نفت، از ارایه ی دفاتر شرکت به مقامات ایرانی خودداری می کردند تا بدین وسیله مجبور به پرداخت بهایی برای نفت مصرفی خود نباشند. بدین وسیله متفقین با استخراج نامحدود نفت از چاه های نفت ایران و بدون پرداخت بهای آن صدها میلیون تومان از منابع ملت ایران را به غارت بردند.
متفقین با در پیش گرفتن سیاست استخراج نامحدود نفت از چاه های ایران و تأمین نیازهای سوختی ارتش های خود به طور رایگان از نفت ایران، ضمن چپاول ثروت ایران، از مخارج ماشین جنگی خود به طرز فاحشی کاستند. به عبارت دیگر، مردم ایران، که خود با قحطی، گرسنگی و عدم رفاه اجتماعی دست به گریبان بودند، می بایست مخارج جنگ متفقین را بپردازند.
پی نوشت ها:
1. چرچیل در نطق خود در مجلس عوام انگلستان، در تاریخ 17 ژوییه ی 1913 م. «27 خرداد 1292 ش.» اظهار داشت: «ما می خواهیم منابع نفتی خود را تا جایی که ممکن است در سرزمین های تحت کنترل یا تحت نفوذ انگلستان و به خصوص در مناطقی که در کنار راه های دریایی و اقیانوس ها قرار داشته و حمایت و دفاع از آن ها به وسیله ی نیروی دریایی [انگلستان – م.] به بهترین وجهی ممکن باشد، تحت کنترل خود در آوریم».
مراجعه شود به:
Turyn, Iwan Karl : Enlliaches Gold aus iranischem Ol, Wien 1941 . S.7 - 8
2 . چرچیل در مورد تأمین منابع سوختی برای نیروی دریایی انگلستان و سرمایه گذاری در صنعت نفت ایران می گوید:
«... کل درآمدی که «از این سرمایه گذاری» به دست خواهد آمد و امکانات درآمدهای بعدی از این سرمایه گذاری به قدری زیاد است که نه تنها کافی خواهد بود تا تمامی برنامه های ایجاد نیروی دریایی انگلستان و ساختن کشتی های جدید، چه کوچک و چه بزرگ، برای این منظور و تمامی مخارج ایجاد تأسیسات نفتی قبل از جنگ را تأمین کند، بلکه ما را قادر خواهد ساخت تا ادعا کنیم که نیروی دریایی عظیم انگلستان که در سال های 1914 – 1912 م. «1292 – 1290 ش.» ایجاد شده است و قدرت مندترین نیروی دریایی در سال های نامبرده در مقایسه با نیروی دریایی سایر دول نیز هست، حتی بدون پرداخت یک پنی [دینار – م.] از طرف مالیات دهندگان انگلیسی به وجود آمده است». مراجعه شود به:
Stocking Ceorge W. : Middle Easte Oil: A. Study in Poilitical and Economic Controversy. S 20, Tennesse 1970 .
3. George Benjamin Clemenceau 1941 – 1929 م. سیاست مدار فرانسوی. او بین سال های 1909 – 1906 م. و در سال های 1920 – 1917 نخست وزیر فرانسه بوده است.
4. اریج لندروف 1865 – 1937, Erich Ludendorff , ، ژنرال پروسی و فرمانده ی جنگ در جبهه ی شرق. او بعداً در حقیقت فرمانده ی جنگ در سراسر آلمان شد. بعد از شکست آلمان و خاتمه ی جنگ جهانی اول او از مقامش خلع گردید.
5 . مجموعه ی تولید جهان در حدود 280 میلیون تن در سال بود. از این مقدار 220 میلیون تن در ایالات متحده ی آمریکا و 30 میلیوم تن در روسیه ی شوروی تولید می شد. مراجعه به:
Der Nahc Osten, 1940, S. 88.
6 . سفیر آلمان در تهران در مورد مذاکراتی که بین وی و سفیر ایتالیا روی داده بود گزارش می دهد:
«سفیر ایتالیا چندین بار به من تأکید کرد که ایتالیا منافع زیادی در مورد نفت ایران دارد و همه ی قدرت خود را به کار خواهد گرفت تا امتیاز شرکت نفت ایران و انگلیس را ملغی کند و در قرار دادهای آینده سهمیه ای از این نفت که برای ایتالیا جنبه ی حیاتی دارد، به دست آورد. به نظر می آید که ایتالیا راه حل منطقی را در ایجاد یک شرکت نفت ایتالیایی می داند که جانشین شرکت نفت انگلیس در ایران گردد».
مراجعه شود به اسناد وزارت خارجه ی آلمان:
Buro des Staatssekretars : IRAN : Ettel. Teheran. Den 6. Juli 1940. Telegramm Nr. 321. Geheim. Katalog Nr. 65/ 45606. (AA).
7. در یک گزارش که سفیر ایتالیا از تهران به رم فرستاده است می نویسد که آلمان به دولت ایران پیشنهاد همکاری در مورد نفت جنوب را داده است. این همکاری برای موقعی است که ایران امتیاز نفت انگلستان را ملغی شده اعلان داشته و صنعت نفت را خود به دست گیرد.
این گزارش نگرانی بی حدی را در ایتالیا به وجود آورد، تا جایی که سفیر ایتالیا در برلین با مقامات آلمانی ملاقاتی به عمل آورده و در مورد سیاست نفتی آلمان در ایران توضیح می خواهد. مقامات آلمانی ضمن تأیید منافع آلمان در نفت ایران در مورد پیشنهاد ذکر شده در گزارش سفیر ایتالیا در تهران اظهار بی اطلاعی می کند. سفیر ایتالیا در آلمان مؤکداً به آلمانی ها گوش زد می کند که ایتالیا بیشتر از آلمان رد منابع نفتی ایران صاحب منافع است.
مراجعه شود به اسناد وزارت خارجه ی آلمان:
Buro des Staatssekretars : IRAN : Woermann, Berlin, den 9. Juli 1940, Katalog Nr. 65/45613) (AA).
8 . در سال 1947 م. «1326 ش.» در ایران به عنوان مثال از یک دو جین چاه نفت روزانه مقداری معادل 28000 تن نفت استخراج می کردند. در مقایسه با این تولید، استخراج نفت از چاه های مشابه در آمریکا به 610 تن و در دریای کاراییب به 850 تن در روز می رسید. مراجعه شود به:
Longrigg, Stephan Hemsley : Oil in the Middle East, S 48. London 1955.
9 . صادرات نفتی به وسیله ی روسیه شوروی از ایران در سال 1944 م. «1323 ش.» شروع شد و در سال 1945 م. «1324 ش.» این صادرات تقریباً به 500 هزار تن بالغ گردید.
مراجعه شود به کتاب :T.V.Vail Mother «نام کامل کتاب در پا نوشت صفحه ی 199 آمده است».