مسيحيت و نقد آراي اسکوفيلد (5)
محمد لگنهاوزن
نگاهي به نقد مسيحيت صهيونيستي از ديدگاه اسلام
همچنين، نقادان عرب زبان مسلمان نيز با انجام مصاحبه ها يا نوشتن مقاله و كتاب، اين جريان مسيحيت صهيونيستي را نقد و بررسي كرده اند. تعدادي از اين افراد عبارت اند از: رضا هلال، محمد صالح مفتاح، جعفر هادي حسن، محمد السعيد إدريس، محمد ابراهيم الشربيني، محمد سماک، احمد رفعت، سمير مرقص، شيخ شفيق جرادي (مدير شيعي مركز بررسي هاي اسلامي معارف فلسفي) و دكتر شيخ محمد الصيام (رئيس سني مذهب دانشگاه اسلامي غزه در فلسطين اشغالي).
ما در اينجا با توجه به اينكه مي دانيم عقايد مسيحيت صهيونيستي، آميخته اي از آموزه هاي افراطي مسيحيت است و ابطال هر يک از آنها به ابطال مسيحيت صهيونيستي مي انجامد، به طور خلاصه، نقدهاي برگرفته از انديشه ي اسلامي را كه قابل ارائه هستند نيز مطرح مي كنيم. در اين زمينه، اگر بخواهيم از نظر اسلام، جريان مسيحيت صهيونيستيِ وابسته به انديشه هاي اسكوفيلد را نقد كنيم، بايد جهات گوناگوني را در نظر بگيريم و چون مجال تفصيل سخن در اينجا وجود ندارد، به ناچار به اختصار بدان ها اشاره مي كنيم:
نژاد پرستي و خودبرتر بيني
نژاد پرستي يهود در آيات 49 تا 54 سوره ي بقره «وَ إِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ...» مطرح شده است و علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايند كه اين خطاب ها، و تجاوزها و گناهاني كه از بني اسراييل در اين آيات بيان شده، به همه ي بني اسراييل منسوب است؛ گرچه آن گناهان از برخي از ايشان سر زده است و اين بدان دليل است كه بني اسراييل، جامعه اي بودند كه قوميت در آنها شديد بود و اگر عملي از برخي سر مي زد، همه بدان راضي مي شدند.(2) بنابراين، اگر آنان عقيده دارند كه تنها نجات يافتگان جنگ هاي آخرالزمان اند، از همين روحيه ي نژاد نژادپرستي آنان ريشه مي گيرد.
در قرآن درباره ي برتري يهود بر اقوام ديگر آمده است: «يا بَني إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَي الْعالَمينَ» (3) (بقره: 47 و 122). چنان كه بيشتر مفسران عقيده دارند، اين برتري مربوط به زمان خاصي است؛ در حالي كه يهود ادعا مي كند: بني اسراييل هنوز هم قوم برگزيده ي خداست.
گفتيم در كتاب مقدس مرجع اسكوفيلد آمده است كه خداوند به دو قوم علاقه ويژه اي دارد: قوم يهود كه بايد مسير «زميني» بايد و ملت مسيحي كه بايد مسير «آسماني» باشد؛ در حالي كه يهوديان و مسيحيان بي ايمان، در قرآن سرزنش شده اند: «مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمينَ» (جمعه: 5) (4).
همچنين، در نخستين سوره ي قرآن كريم، از آنان با عنوان مغضوبان و گمراهان ياد شده است: «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضّالِّينَ» (فاتحه:7). قرآن در جاي ديگر، عتاب ملت يهود را آغاز كرده است كه تا بيش از صد آيه ادامه دارد و در آن آيات، نعمت هايي را كه خداوند به يهود بخشيده و سپس ناسپاسي، سركشي، عهد شكني، تمرد و لجاجت آنان را بر مي شمارد: «يا بَني إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيّايَ فَارْهَبُونِ » (5) (بقره: 40).
سرزنش يهود در قرآن، شامل مواردي مانند گمراهي با وجود آيات فراوان، نافرماني پيامبران، انكار نبوت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله، عمل نكردن به كتاب آسماني، اسراف، شرک، آسيب رساني به پيامبران و انكار آنان، تفرقه و اختلاف، فساد در زمين، ترک نيكي، گوساله پرستي، در خواست رؤيت خدا، بهانه گيري، پول دوستي، فخرفروشي و خون ريزي به چشم مي خورد.(6) بنابراين، اين آيات نشان مي دهند كه برتري قوم يهود و علاقه ي خدا به آنان، مربوط به زمان خاصي است.
جبر گرايي تاريخي
ديدگاه ناظر به كتاب مكاشفات يوحنا، درباره ي آينده و اساس خدا شناسي مسيحيت صهيونيستي، عقيده به بخش گرايي و وضع احكام ديني در هر دوره است و بر پايه ي آن، خداوند جهان را از آغاز تا پايان، بر اساس جدولي تدبير كرده است و اسرائيل، نقش مهمي را در آخرين دوره بازي مي كند. در حالي كه در اسلام و بنابر فطرت، وجدان و عقل سليم، جبر گرايي مردود است و انسان ها خود در ساختن تاريخ و تحول جامعه دخيل اند. در قرآن مي خوانيم: «إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ...» (رعد:11). (7)
لازم به يادآوري است كه اسكوفيلد و حاميان جريان مسيحيت صهيونيستي در نظر دارند آنچه را كه درباره دوره هاي تاريخي بيان شد، به هر وسيله ممكن محقق سازند و چنين القا كنند كه انسان ها براي تغيير تاريخ و ايجاد صلح جهاني و جلوگيري از جنگ ها هيچ نقشي ندارند و يا قدرت هيچ كاري ندارند. از اين رو، درباره آينده جهان و حوادث آخر زمان مانند حادثه جنگ آرماگدون و... بر اين نكته تأكيد مي كنند كه اين روند تغيير ناپذير است. ولي با توجه به آيه اي كه بيان شد در مي يابيم كه فطرت پاک انساني و آموزه اسلام اقتضا مي كند كه تاريخ را انسان ها مي سازند و سنت الهي اين است كه امت ها تا خودشان حالشان را تغيير ندهند، خداوند حالشان راتغيير نمي دهد. بنابراين، ديدگاه اسلام بر خلاف ديدگاه مسيحيت صهيونيستي، به جبرگرايي نمي انجامد.
ادعاي سرزمين موعود و اسراييل بزرگ
از سوي ديگر، مي دانيم كه اراده ي خداوند بر اين تعلق گرفته است كه در آخرالزمان، صالحان را وارثان زمين گرداند (12) و ميراث زمين، بي قيد و شرط نيست. بنابراين، تنها صالحان اند كه مي توانند وارثان زمين باشند. طبق بيان قرآن كريم، زمين، ميراث صالحان، مستضعفان و خدا ترسان است. عاقبت و سرانجام سعادتمندانه در دنيا و آخرت از آن پرهيزكاران است: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» (قصص: 83) و «إِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»(13) (أعراف: 128).
قومي كه از ويژگي هاي اصلي آنان خشونت، جنگ جويي و خون ريزي است، چگونه مي توانند جزو كساني باشند كه خدا وعده اش را براي آنها محقق سازد.(14) از نظر قرآن كريم، خلافت روي زمين مختص مؤمنان و صالحان بوده كه در آن امنيت برقرار است و خداوند پرستش مي شود: «وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اْلأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئًا وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ» (نور: 55) (15).
علامه (16) در اين آيه، احتمالات مختلف درباره مقصود از جمله ي «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اْلأَرْضِ...» را بيان و سپس رد مي كند. يكي از احتمالات مردود اين است كه مراد از خلافت، خلافتي الهي همچون خلافت آدم و داود و سليمان عليهم السلام باشد.
همچنين، سخن برخي كه گفته اند : مراد از مستخلفان پيش از ايشان، بني اسرائيل است كه خدا پس از هلاک كردن فرعون و لشكريانش، سرزمين مصر و شام را به آنان ارث داده و در آن متمكن ساخته است، درست نيست. زيرا آيه ي مورد بحث، از مردمي خبر مي دهد كه پس از ارث بردن زمين، جامعه اي صالح تشكيل دادند؛ در حالي كه قوم بني اسرائيل پس از نجاتشان از دست فرعون و لشكرش، هرگز از كفر و نفاق و فسق خالص نبوده، مصداق «الَّذيِنَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» نشدند و به نص قرآن كريم، هرگز و در هيچ دوره اي، چنين روزي به خود نديدند.
ايشان به بيان حق مطلب در معنا و مفاد آيه مي پردازند و مي گويند: آنچه از سياق آيه ي شريفه به نظر مي رسد، اين است كه بدون شک آيه ي شريفه درباره ي برخي از افراد امت است، نه همه ي آن و نه اشخاص معيني از آن؛ آنان نيز كساني اند كه مصداق «الَّذيِنَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»بوده باشند، و مراد از استخلاف آنان در زمين، همچون استخلاف نياكان و امت هاي گذشته، اين است كه اجتماعي صالح از آنان تشكيل دهد كه زمين را ارث ببرند. اما اينكه مراد، خلافت الهي به معناي ولايت و سلطنت الهي، مانند سلطنت داود و سليمان و يوسف عليهم السلام باشد، بسيار بعيد است؛ چون قرآن كريم از پيامبران با عبارت «الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» تعبير نمي فرمايد و اين تعبير به همين لفظ و يا به معناي آن، در بيش از پنجاه مورد در قرآن كريم آمده، و درهيچ جا مقصود از آن، پيامبران گذشته نبوده است.
علامه در پايان، با بيان اينكه وعده ي استخلاف در آيه، جز با جامعه اي كه با ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بر پا مي شود، با هيچ مجتمعي قابل انطباق نيست؛ نتيجه مي گيرند كه خداي سبحان به كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مي دهند، وعده مي دهد كه به زودي جامعه اي براي آنان به وجود آورد كه كاملاً صالح و عاري از لكه ي ننگ كفر و نفاق و فسق باشد، زمين را ارث ببرد و در عقايد افراد آن و اعمالشان چيزي جز دين حق حاكم نباشد؛ و اين جامعه ي با فضيلت و بي مانند، در روزگار مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهد بود؛ چون اخبار متواتري كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه ي اهل بيت عليهم السلام درباره ي ويژگي هاي آن حضرت وارد شده اند، از تشكيل چنين جامعه اي خبر مي دهند.
بنابراين، با توضيحاتي كه علامه فرمودند، اين احتمال نيز رد مي شود كه خلافت زمين از آن يهوديان يا مسيحيان باشد و يا حضرت عيسي عليه السلام تنها حاكم سياسي روي زمين باشد؛ بلكه ـ چنان كه در روايات اسلامي آمده است ـ آن حضرت عليه السلام پشت سر حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به نماز خواهد ايستاد.(17)
نتيجه گيري
1.استنباط و برداشت هاي اسكوفيلد و پيروان او با آموزه هاي كتاب مقدس و حضرت عيسي عليه السلام ناسازگار است و حتي هم كيشان آنان با انديشه هاي اسكوفيلد چالش دارند.
2.انديشه ي تدبيرگرايي، انحصار نجات و وعده ي ملكوت الهي و ميراث سرزمين موعود در گروه اندک مسيحيان صهيونيست، بر اساس كتاب مقدس مردود است و نجات شامل كساني مي شود كه وارد كليسا (بدن مسيح) شوند.
3.هدف و تأكيد جريان مسيحيت صهيونيستي، كسب منافع سياسي و اقتصادي، و مهم تر از همه، محو انديشه ي منجي گرايي حقيقي است.
4.از ديدگاه اسلام، جداي از اينكه در مسيحيت و يهوديت انحراف رخ داده است، انديشه هاي مسيحيت صهيونيستي و اسكوفيلد، خشونت گرا، جبرگرا، ضد انساني و نژاد پرستانه است.
پی نوشت ها :
1.يهود و نصارا خود را پسران خدا و دوستان او مي دانند؛ بگو اگر اين عقيده ي شما درست است، پس چرا خدا شما را به كيفر گناهانتان عذاب مي كند؟ نه ،اين عقيده درست نيست؛ بلكه شما نيز بشري هستيد از جنس ساير بشرهايي كه خلق كرده، هر كه را بخواهد مي آمرزد، و هر كه را بخواهد عذاب مي كند و ملک آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است از خداست، و بازگشت نيز به سوي او است.
2.سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان، 1363، ج1 ، ص 287.
3.اي پسران اسرائيل! نعمت مرا كه به شما ارزاني داشتم به ياد آريد و به پيمان من وفا كنيد تا به پيمان شما وفا كنم و از من بيم كنيد.
4.وصف حال آنان كه تحمّل تورات كرده، خلاف آن عمل كردند، در مثل به الاغي ماند كه بار كتاب بر پشت كشد، آري قومي كه مثل حالشان اين است كه آيات خدا را تكذيب كردند، بسيار مردم بدي هستند و خدا هرگز ستمكاران را رهبري نخواهد كرد.
5.اي پسران اسرائيل! نعمت مرا كه به شما ارزاني داشتم و شما را بر مردم زمانه برتري دادم به ياد آريد.
6.ر.ک: به ترتيب، بقره، 211؛ بقره : 246؛ اعراف :157؛ آل عمران:93؛ مائده: 32؛ مائده :110؛ يونس :93؛ اسرا: 4؛ بقره :44؛ بقره :51 ؛ بقره :55؛ بقره :61 ؛ بقره :247؛ و بقره :84 و 85.
7.و خدا نعمتي را كه نزد گروهي هست تغيير ندهد، تا آنچه را كه ايشان در ضميرشان هست، تغيير دهند.
8.و پس از او به بني اسرائيل گفتيم: در اين سرزمين جاي گيريد، و چون موعد ديگر بيايد، شما را همه با هم بياوريم.
9.اي قوم بني اسرائيل ! به اين سرزمين مقدس كه خدا برايتان مقدر كرده در آييد و از دين خود برنگرديد كه اگربرگرديد به خسران افتاده ايد.
10.خاورها و باخترهاي آن سرزمين را كه بركت در آن نهاده بوديم به گروهي كه خوار به شمار مي رفتند واگذاشتيم و كلمه ي نيكوي پروردگار تو درباره ي پسران اسرائيل به پاداش صبري كه كرده بودند، انجام شد و آنچه را فرعون و قوم وي مي ساختند؛ با بناهايي كه بالا مي بردند، ويران كرديم .
11.براي آگاهي بيشتر ر.ک: الميزان، ذيل همين آيه.
12.وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ (انبيا: 105).
13.موسي به قوم خود گفت: از خدا كمک جوييد و صبور باشيد كه زمين متعلق به خداست و به هر كسي از بندان خويش بخواهد وامي گذارد و سرانجام نيک از آنِ پرهيزكاران است.
14.قرآن كريم درباره ي ستمگري هاي يهود مي فرمايد: (شما بني اسرائيل و همه ي اهل عالم) اگر نيكي و احسان كرديد، به خود كرده، و اگر بدي و ستم كرديد، باز به خود كرده ايد و آن گاه كه وقت انتقام ظلم هاي شما (كشتن يحيي و زكريا و يا عزم قتل عيسي ) فرا رسيد، باز بندگاني قوي و جنگ آور را بر شما مسلط مي كنيم تا اثر بيچارگي و خوف و اندوه در رخسار شما ظاهر شود و به مسجد بيت المقدس، معبد بزرگ شما (مانند بار اول) داخل شوند و ويران كنند و به هر چه رسند، نابود ساخته و به هر كس تسلط يابند، به سختي هلاک گردانند. اي رسول ما! باز هم به بني اسرائيل بشارت ده كه اميد است خدا به شما اگر توبه كرده وصالح شويد، مهربان گردد و اگر به عصيان و ستمگري برگرديد، ماهم به عقوبت و مجازات شما باز مي گرديم و جهنم را زندان كافران قرار داده ايم (اسرا، 7-8).
15.خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، وعده كرده كه شما را در اين سرزمين جانشين ديگران كند؛ چنان كه اسلاف و گذشتگان آنان را جانشين كرد و نيز دينشان را آن ديني كه براي ايشان پسنديده استقرار دهد و از پي ترسي كه داشتند، امنيت روزيشان فرمايد تا مرا عبادت كنند و چيزي را با من شريک نكنند و هر كس پس از اين، كافر شود، آنان خود عصيان پيشگان اند.
16.براي توضيح بيشتر ر.ک: الميزان، ج15، ص302.
17.حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام مي فرمايد: هيچ كدام از ما اهل بيت عليهم السلام نيست جز آن كه بيعت طاغوت زمانش بر گردن اوست؛ جز قائمي كه روح الله عيسي بن مريم عليه السلام پشت سر او نماز مي گذارد. خداوند ولادتش را مخفي و او را پنهان مي نمايد تا هنگام خروج، بيعت كسي بر گردن او نباشد. أو نهمين فرزند برادرم حسين عليه السلام پسر برترين زنان است. خداوند عمرش را در غيبتش طولاني مي گرداند؛ آن گاه به قدرتش او را به صورت جواني چهل ساله ظاهر مي سازد تا بدانند خداوند بر هر كار قادر است.(الطبرسي، الاحتجاج، 1386 ق ، ج2 ، ص10).
ـ اصغري، سيد امير حسين، صهيونيزم مسيحي، روزنامه جمهوري اسلامي، ش 7951، 1385/10/5.
ـ ـــــــ ، يدالله: چرا ايالات متحده براي اسراييل از منافع خويش مي گذرد؟، ترجمه ي قبس زغفراني، تهران، هلال، 1384.
ـ توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، تهران، سمت، چ چهارم ، 1379.
ـ چامسكي، نوم، مثلث سرنوشت، ترجمه هرمز همايون پور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي ، 1371.
ـ صاحب خلق، نصير، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، تهران، هلال، 1384.
ـ كارل ياسپرس، مسيح، ترجمه ي احمد سميعي، تهران، خوارزمي، 1373.
ـ كليسا، ترجمه ي فريدون رجايي، تهران، حيات ابدي، بي تا .
ـ «مسيحيت صهيونيستي از نظر تا عمل»، گفتگو با استفان سايزر، ترجمه ي فاطمه شفيعي، موعود ، ش 82 ، آذر 1386 ، ص1-6.
ـ المسيري، عبدالوهاب، دايرة المعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم، ترجمه ي مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي تاريخ خاور ميانه، تهران، دبيرخانه كنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين ، 1383 ، ج5 و 6.
ـ ميلر، دانلر ج، ماهيت و مأموريت كليسا، ترجمه ي ط . ميكايليلان، تهران، حيات ابدي، بي تا.
ـ هاكس، جيمز، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير، 1377.
ـ هالسل، گريس، تدارک جنگ بزرگ، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1377.
ـ هيوم، رابرت، اديان زنده جهان، ترجمه ي عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1380.
ـ واحد پژوهش و تحقيق مؤسسه فرهنگي موعود، پيش گويي ها و آخر الزمان، تهران، موعود عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، 1384، ج2.
ـ ويور، مري جو، درآمدي به مسيحيت، ترجمه حسن قنبري، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1381.
ـ طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي، همداني، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363، ق، ج1.
ـالطبرسي، الاحتجاج، تحقيق سيد محمد باقر الخرمان، النجف الاشرف، دارالنعمان للطباعه و النشر، 1386 ق، ج2.
-Canfield، Joseph M.، The incredible scifield and his book ،Ross house books،1988.
-O'collins، Gerald، A Concise Dictionary of Theology،New York ، Paulist Press،1991.
-http://www. gospeltruth.net / scofield.htm
-http://www. informationclearinghouse.info/article4531.htm.
-www.spiritus-temporis.com/dispensationalism/ biblical-arguments-in-favor-of-Dispensationalism.html.
فصلنامه علمي- تخصصي معرفت اديان شماره 1
/ج