روشنفکري و سياست در گذر تاريخ (4)
نويسنده: محمد توحيد فام*
6- قرن بيستم و جريان هاي روشنفکري
بدين ترتيب با توجه به فلسفه به مسائل اساسي زندگاني و وجود بشري، روشنفکري اروپا به مرحله تازه اي پا گذارد. هوسرل با نظريه زيست - جهان آدمي به تبيين بحران علوم اروپايي و تاثير آن بر زندگاني بشر پرداخت. هيدگر از فراموشي وجود سخن به ميان آورد و از ترس آگاهي و انکشاف وجودي آدمي در برخورد با پديده مرگ شرحي قابل تامل ارائه داد. مکتب فرانکفورت ضمن نقد از ايدئولوژي و افزاروارگي مسلط به جوامع اروپايي، با گرايش به نقد زيبايي شناختي وجود آدمي و زندگاني او در تلاش برآمد تا راه نجاتي بيابد. يونگ با گرايش به شرق و بکارگيري تبيين شرقي وجودشناسي آدمي در روانشناسي، در صدد به دست دادن نسخه اي آرام بخش برآمد. به همين ترتيب در کشورهاي اروپايي متفکرين چندي به تبيين چند و چون وضع موجود پرداخته در صدد پاسخگويي به بحران موجود برآمدند. عکس العمل کساني چون ژولين بندا که بر «روشنفکران برج عاج نشين» اروپايي حمله کردند، نيز در راستاي چنين حرکتي، معناي دقيق تري خواهد يافت (جي، 1372؛ بنيامين، 1366: 10-7؛ فوردهام، 1346؛ هيوز، 1369: 370-359).
وقوع جنگ جهاني دوم که به آغاز جنگ سرد و تقسيم جهان به دو جبهه ديگر از هم شرق و غرب مي انجاميد، اروپا را به وضعي دچار کرد که مي توان همصدا با استيوارت هيوز آنرا «سال هاي درماندگي» ناميد. سال هايي که «روشنفکران سرگشته» در اوج نااميدي در تلاش کوشيدند تا دستاويزي براي نجات بيابند و از هر فرتصي براي تغيير وضع موجود سود جويند. چنين وضعيتي به نزديکي و همدلي ايشان با مردم و همصدا شدن با روح عمومي حاکم بر جامعه و در عين حال هويت آن انجاميد. روشنفکران نقش سخنگويان راستين مردم را بر عهده گرفتند و ذيل چتر حمايتي افکار عمومي به فعاليت پرداختند. موقعيت عمومي جامعه فرانسه، به مثابه جامعه اي روشنفکر نمونه اي از اين دست بشمار مي رود. شورش هاي دانشجويي 1968 و همگامي بخش عمده اي از روشنفکران فرانسه با اين جنبش مويد اين نکته است. با سرايت اين وضعيت به اروپاي شرقي، شاهد بروز دگرگوني هاي چندي در آن پهنه هستيم که انقلاب 1956 مجارستان و جنبش کارگري لهستان با شرکت گسترده و روشنفکران آن کشورها، نمونه هايي قابل تحسين به شمار مي آيند (هيوز، 1373؛ مراي1363؛ سوئيزي، 1361).
با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق و دگرگوني هاي سياسي بعدي، روشنفکران فرامدرن به بحث درباره موضوعاتي مانند «پايان تاريخ»، «رويارويي تمدن ها» و ... پرداخته اند. اينان با ارزش دادن به صلاحيت و شاستگي و نه ارزش هاي جهانشمولي مانند حقيقت و آزادي - که دستاوردهاي عصر مدرنيته هستند - از عدم تعهد روشنفکر به صورت گذشته سخن به ميان مي آورند. براي مثال ژاک دريدا از پيچيدگي دنياي «تله - تکنولوژي» و تغيير شکل فضاي عمومي بشريت سخن به ميان مي آورد که به دنبال خود مسئوليت هاي جديدي را تحميل مي کنند. به زعم او در چنين فضايي «ديگر نمي توان چون گذشته سخن گفت: روشنفکراني تازه بايد ساخته شوند که قادر باشند هويت خود را از هنجارهاي سنتي و از تمامي گفتارها، نوشتارها و گفتمان هاي گذشته جدا و مستقل از آنها عمل کنند» (دريدا، مرداد 1374: 45). و ادوارد سعيد از روشنفکري به مثابه يک حرفه ياد مي کند و بر آن است که:
«روشنفکر فردي است با نقش ويژه و همگاني در جامعه که نمي تواند به سادگي به يک حرفه بي صورت، يا يک عضو شايسته از يک طبقه که فقط به فکر کار و حرفه خود مي باشد، تقليل يابد. من فکر مي کنم حقيقت اصلي اين است که روشنفکر فردي است با يک قوه ذهني وقف شده براي فهماندن، مجسم کردن و تبيين يک پيام، يک نظريه، يک روش، فلسفه - يا انديشه - هم براي همگان و هم به همگان ... روشنفکر فردي است که دليل بودنش، نمايندگي کردن همه آن انسان ها و موضوعاتي که در جريان عادي [امور] فراموش يا به زير قاليچه رانده شده اند... ضرورت ذاتي يک روشنفکر کمتر از هر چيز، جلب رضايت خاطر مستمعين مي باشد: نکته اصلي، مزاحم، مخالف و حتي ناخوشايند بودن است» (سعيد، فروردين و ارديبهشت 1374: 137).
سعيد در ادامه ضمن اشاره به نفش روشنفکر به مثابه عمل وابسته به نوع آگاهي او، و برشماري ترفيع و ترقي آزادي و دانش انساني به مثابه هدف عمل روشنفکري، مي نويسد:
«روشنفکري را بايد به عنوان حرفه اي تلقي نمود که صاحبش دائماً خود را هوشيار نگه مي دارد، و مدام خواهان آن است که اجازه ندهد فقط نيمي از حقايق و ايده هاي قابل قبول راهنمايش باشد. ايفاي چنين وظيفه اي نياز به واقع گرايي استوار، هم چنين تلاش سخت و پيچيده براي برقرار کردن موازنه ميان مشکلات فردي و رسالت ترويج و فاش کردن حقايق در قلمرو عمومي دارد. همين عوامل است که از روشنفکري يک حرفه مي سازد که تلاشي است دائمي و ترکيبي است ناتمام و الزاماً ناقص و ناکامل. در عين حال، اگرچه اين حرفه لزوماً باعث شهرت نمي شود. نيرومندي و پيچيدگي آن، حداقل در نظر من، باعث غناي فردي مي گردد» (همان 39).
موخره: روشنفکران و سياست
نقد نظام سياسي: در اين گونه، عملکرد روشنفکران از دو شيوه برخوردار بوده است: 1) نفي کامل نظم موجود، چنانکه در انقلاب فرانسه با آن روبه رو هستيم. 2) تلاش در جهت بازسازي سنت ها در راستاي تطبق با شرايط جديد که نمونه آن را مي توان در جريان روشنفکري روسيه از چخوف به بعد مشاهده نمود.
مشارکت در زندگي سياسي: نحوه برخورد در اين گونه نيز عبارت بوده از: 1) نشر ايدئولوژي هاي سياسي معاصر، که روشنفکران چپ نمونه بارز آن هستند 2) عمل به صورت مشاوران مقامات سياسي، که به ويژه فرانسه دوران دوگل و آندره مالرو به يادماندني ترين خاطره آن هستند.
کناره گيري از سياست: که نحوه عمل روشنفکران آلماني - مبتني بر نوعي روايتگري - شاهد زنده آن در عصر ما مي باشد. چنانکه نويمان مي نويسد: «از مدت ها پيش از 1933، طرز فکر روشنفکر آلماني آميخته به شکاکيت و نوميدي و نزديک به ناباوري و تمسخر اصول بود» (نويمان، پيشين: 26). در تاريخ اروپا مهم ترين عوامل کناره گيري از سياست عبارت بوده اند از: 1) فقدان انگيزش براي شرکت در زندگي سياسي (عوامل روان شناختي و فرهنگي) 2) نبود امکانات لازم جهت برقراري ارتباط، سازماندهي و ... 3) فقدان فرصت عمل از نظر سياسي به علت بسته بودن ساخت قدرت.
نيز، براي نارضايتي و فعال شدن روشنفکران از نظر سياسي مي توان عواملي چند را برشمرد که مهم ترين آنها عبارتند از: «ناهماهنگي ميان شأن و طبقه يا شأن و قدرت (بر طبق تحليل ماکس وبر)، توقعات فزاينده، بي اعتنايي اصحاب قدرت به اصحاب انديشه، گرايش هاي عقلاني انتزاعي ناشي از مطالعه و تفحص، زندگي در عزلت و به دور از متن اصلي جامعه» (بشيريه، پيشين: 254).
در ميان آنچه گفته شد، بايد توجه داشت که روشنفکران در عرصه فرهنگ و نقد سنت هاي اجتماعي موجود نيز سابقه اي طولاني و دستي پر کار داشته و دارند. در عصر ما، اين مسئله به ويژه در عرصه هنر رخ نشان داده است که موضوعي مستقل بوده و بحث از آن در اين مختصر شايسته نمي نمايد. چه، محتاج گفتاري مستقل است.
پي نوشت ها :
* استاديار گروه علوم سياسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مرکزي
1- آيندروت، ولفگانگ. (1358). تاريخ جنبش کارگري اروپا. ترجمه ناهيد فرونمان. تهران: شرکت سهامي کتابهاي جيبي.
2- آشوري، داريوش. (1366). دانشنامه سياسي. تهران: انتشارات سهروردي و مرواريد.
3- احمدي، بابک. (1373). مدرنيته و انديشه انتقادي. تهران: نشر مرکز.
4- ارون، هانري. (بي تا). آنارشيسم. ترجمه علي اصغر شميم. تهران: علمي.
5- اسدي، مرتضي. (خرداد و تير 1372). «جنگ هاي صليبي - انگيزه ها، نتايج و آثار» نگاه نو، شماره 14.
6- اورليوس، مارکوس. (1369). انديشه ها، ترجمه غلامرضا سميعي. تهران: کتابسراي بابل.
7- اويزرمان، تئودور. (1358). مسائل تاريخ فلسفه. ترجمه پرويز بابائي. تهران نگاه.
8- باتامور، تي.بي. (1369). نخبگان و جامعه. ترجمه عليرضا طيب. تهران: دانشگاه تهران.
9- باريور، ايان. (1362). علم و دين. ترجمه بهاء الدين خرمشاهي. تهران: مرکز نشر دانشگاهي.
10- بارت. وينيام. (1354). اگزيستانسياليسم چيست. ترجمه منصور مشکين پوش. تهران: آگاه.
11- بديعي، اميرمهدي. (1362). هگل و مبادي انديشه معاصر، ترجمه احمد آرام، تهران: خوارزمي.
12- برديايف، نيکلاي. (1360). منابع کمونيسم روسي و مفهوم آن. ترجمه عنايت الله رضا. تهران: انتشارات ايران زمين.
13- برک، پيتر. (1373). مونتني، ترجمه اسماعيلي سعادت، تهران: طرح نو.
14- برلين، آيزايا. (1361). متفکران روس. ترجمه نجف دريا بندري. تهران: خوارزمي.
15- برن، ژان (1357). فلسفه اپيکور. ترجمه ابوالقاسم پورحسيني. تهران: شرکت سهامي کتابهاي جيبي.
16- برن، ژان (1366). سقراط. ترجمه سيد ابوالقاسم پورحسيني. تهران: علمي و فرهنگي.
17- برنز، اريک. (1373). ميشل فوکو. ترجمه بابک احمدي. تهران: نسل قلم.
18- برودل، فرنان. (1372). سرمايه داري و حيات مادي. ترجمه بهزاد باشي. تهران: نشر ني.
19- بشيريه، حسين. (1374). جامعه شناسي سياسي. تهران: نشر ني.
20- بنيامين. والتر. (1366). نشانه اي به رهايي. ترجمه بابک احمدي. تهران: تندر.
21- بوفسکايا، ا.ژلو. (1359). کمون پاريس 1871. ترجمه محمد قاضي. تهران: خوارزمي.
22- بيرو، آلن. (1370). فرهنگ علوم اجتماعي. ترجمه باقر ساروخاني. تهران: کيهان.
23- پالمر، رابرت روزول. (1352). عصر انقلاب دموکراتيک. جلد اول. ترجمه حسين فرهودي، تهران: اميرکبير.
25- پالمر، رابرت روزول. (1352). عصر انقلاب دموکراتيک. جلد دوم. ترجمه حسين فرهودي. تهران: اميرکبير.
25- ترو، مايکل. (1373). تاماس پين. ترجمه حسن کامشاد، تهران: نسل قلم.
26- تستا، گي؛ تستا، ژان. (1368). ديباچه اي بر تاريخ تفتيش عقايد در اروپا و امريکا. ترجمه غلامرضا افشار نادري، تهران: زرين.
27- تسوايک، اشتفان. (1363). اراسموس روتردامي و روزگارش. ترجمه فرامرز تبريزي. تهران: کتاب تهران.
28- جي، مارتين. (1372). تاريخچه مکتب فرانکفورت، ترجمه چنگيز پهلوان. تهران: کوير.
29- خراساني، شرف الدين. (1357). نخستين فيلسوفان يونان. تهران: شرکت سهامي کتابهاي جيبي.
30- دارتينگ، آندره. (1373). پديدارشناسي چيست؟ . ترجمه محمود نوائي. تهران: سمت.
31- داستايفسکي، فئودور. (1367). تسخيرشدگان. ترجمه علي اصغر خبره زاده، (2 جلد). تهران: انتشارات زرين و انتشارات نگاه.
32- دريدا، ژاک. (مرداد 1374). «جهاني شدن جهان»، ترجمه محمد موسوي، آدينه. شماره 103.
33- دورانت، ويل. (1360). تاريخ تمدن (جلد دوم، يونان باستان). ترجمه اميرحسين آريان پور، فتح اله مجتبايي، هوشک پيرنظر، تهران: آموزش انقلاب اسلامي.
34- دورانت، ويل. (1370). تاريخ تمدن (جلد سوم، قيصر و مسيح). ترجمه حميد عنايت، پرويز داريوش، علي اصغر سروش. تهران: آموزش انقلاب اسلامي.
35- دورانت ويل. (1371). تاريخ تمدن (جلد چهارم، عصر ايمان، بخش اول). ترجمه ابوطالب صارمي، ابوالقاسم پاينده، ابوالقاسم طاهري، تهران: آموزش انقلاب اسلامي.
36- دورانت، ويل. (1371). تاريخ تمدن (جلد پنجم، رنسانس). ترجمه ابوطالب صارمي و حضور تقي زاده. تهران: آموزش انقلاب اسلامي.
37- دورانت، ويل. (1371). تاريخ تمدن (جلد ششم، اصلاح ديني). ترجمه فريدون بدره اي، سهيل آذري و پرويز تروبان. تهران: آموزش انقلاب اسلامي.
38- دورانت، ويل و آريل. (1371). تاريخ تمدن (جلد نهم، عصر دولتي). ترجمه سهيل آذري، تهران: آموزش انقلاب اسلامي.
39- دورانت، ويل و آريل (1371). تاريخ تمدن (جلد دهم، روسو و انقلاب، بخش دوم). ترجمه ضياء الدين علائي طباطبايي، تهران: آموزش انقلاب اسلامي.
40- دورانت، ويل و آريل. (1371). تاريخ تمدن (جلد يازدهم، عصر ناپلئون). ترجمه اسماعيل دولتشاهي و علي اصغر بهرام بيگي. تهران: آموزش انقلاب اسلامي.
41- دولو، ژاک. (1368). آنارشيستهاي ديروز و امروز. ترجمه علي آذربا، تهران: ابوريحان.
42- رابينسون، چارلز الگزاندر. (1370). تاريخ باستان. ترجمه اسماعيل دولتشاهي. تهران: انقلاب اسلامي.
43- راسل، پيتر ادوارد. (1372). سروانتس. ترجمه علي محمد حق شناس. تهران: طرح نو.
44- رندال، هرمن. (1353). سيرتکامل عقل نوين. جلد اول. ترجمه ابوالقاسم پاينده. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
45- روکس برو، يان. (1370). جامعه شناسي توسعه. ترجمه مصطفي ازکيا. تهران: نشر توسعه.
46- ژيلسون، اتين. (1371). عقل و وحي در قرون وسطي. ترجمه شهرام پازوکي، تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
47- ساري، ژان. (1373). ولتر، ترجمه خشايار ديهيمي. تهران: نسل قلم.
48- سعيد، ادوارد. (فروردين و ارديبهشت 1374)، «نقش روشنفکر در جامعه». ترجمه حميد عضدانلو، اطلاعات سياسي - اقتصادي، شماره 92-91.
49- سوئيزي، پل.م. (1361). ساخت اقتصادي و جنبش کارگري لهستان. ترجمه علي مازندراني، تهران: آگاه.
50- شومپيتر، ج.ا. (1354). کاپيتاليسم، سوسياليسم و دموکراسي. ترجمه حسن منصوري. تهران: دانشگاه تهران.
51- عنايت، حميد. (1351). بنياد فلسفه سياسي در غرب. تهران: دانشگاه تهران.
52- فاستر، ويليام. (1358). تاريخ 3 انترناسيونال. ترجمه م. دائم. (2 جلد)، تهران: انتشارات سحر و انتشارات درفک.
53- فرمانتل، آن. (1345). عصر اعتقاد (فلاسفه قرون وسطي). ترجمه احمد کريمي. تهران: اميرکبير.
54- فوردهام، فريدا. (1346). مقدمه اي بر روانشناسي يونگ. ترجمه مسعود ميربهاء، تهران: اشرفي.
55- کاپلستون، فردريک. (1362). تاريخ فلسفه . جلد اول. ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي. تهران: علمي و فرهنگي.
56- کار، اي. اچ. (1364). بررسي پيشگامان سوسياليسم از ديدگاه تاريخ. ترجمه عيسي شمس. تهران: اميرکبير.
57- کروسي، آ.سي. (1371). از اوگوستن تا گاليله (جلد اول، علم در قرون وسطي). ترجمه احمد آرام. تهران: سمت.
58- کروسي، آ.سي. (1373). از اوگوستن تا گاليله (جلد دوم، علم در اواخر قرون وسطي و اوايل قرون جديد) ترجمه احمد آرام. تهران: سمت.
59- کلن، کريستين؛ ليدسکي، يل. (1370). تفسيري بر سرخ و سياه استاتدال. ترجمه محمدتقي غياثي. تهران: اميرکبير.
60- کورنر، اشتفان. (1367). فلسفه کانت. ترجمه عزت اله فولادوند. تهران: خوارزمي.
61- کوزر، ليويس. (1367). زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي. ترجمه محسن ثلاثي. تهران: علمي.
62- گارودي، روژه. (1360). در شناخت انديشه هگل. ترجمه باقر پرهام. تهران: آگاه.
63- گاري، رومن. (1357). افسانه شکست مالرو. ترجمه حسين شهري. تهران: توس.
64- لوکاچ، جورج. (1374). هگل جوان. ترجمه محسن حکيمي. تهران: نشر مرکز.
65- مارکوزه، هربرت. (1367). خرد و انقلاب. ترجمه محسن ثلاثي. تهران: نقره.
66- مالر، آلبرت. (1363). تاريخ قرون جديد. ترجمه سيد فخرالدين شادمان. تهران: دنياي کتاب و علمي.
67- مراي، تيبور. (1363). سيزده روزي که کرملين را لرزاند (انقلاب مجارستان). ترجمه عنايت اله رضا. تهران: نشر ناشر.
68- ناظر زاده کرماني، فرهاد. (1369). ادبيات نمايشي در رم. تهران: برگ.
69- تويمان، فرانتس. (1373). آزادي و قدرت و قانون. ترجمه عزت اله فولادوند. تهران: خوارزمي.
70- نيچه، فردريش. (1354). حکمت در دوران شکوفايي فکري يونانيان. بازگويي از کامبيز گوتن. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
71- وود کاک، جورج. (1368). آنارشيسم. ترجمه هرمز عبداللهي. تهران: معين.
72- وينر، مايرون. (1350). نوسازي جامعه. ترجمه رحمت اله مقدم. تهران: فرانکلين.
73- هيپوليت، ژان. (1365). مقدمه بر فلسفه تاريخ هگل. ترجمه باقر پرهام. تهران: آگاه.
74- هيوز، استيوارت. (1369). آگاهي و جامعه. ترجمه عزت اله فولادوند. تهران: آموزش انقلاب اسلامي.
75- هيوز، استيوارت. (1373). راه فرو بسته انديشه اجتماعي در فرانسه در سال هاي درماندگي 196-193. ترجمه عزت اله فولادوند. تهران:آموزش انقلاب اسلامي.
پايگاه نور ش 37
/ج