ميدان نقش جهان (3)

جملي کارري(1)سياحي ايتاليايي بود که در سال 1105 هجري،مقارن با آخرين سال سلطنت شاه سليمان صفوي به ايران آمد و ورود او به اصفهان مقارن بود با درگذشت شاه سليمان و جلوس شاه سلطان حسين. وي در سفرنامه ي خود مراسم سوگواري شاه سليمان و جلوس شاه سلطان حسين را که شخصاً شاهد و ناظر بوده است، به تفصيل شرح
يکشنبه، 24 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ميدان نقش جهان (3)

ميدان نقش جهان (3)
ميدان نقش جهان (3)


 

نويسنده: لطف الله هنرفر




 
ميدان نقش جهان در دوران سلطنت شاه سلطان حسين
جملي کارري(1)سياحي ايتاليايي بود که در سال 1105 هجري،مقارن با آخرين سال سلطنت شاه سليمان صفوي به ايران آمد و ورود او به اصفهان مقارن بود با درگذشت شاه سليمان و جلوس شاه سلطان حسين. وي در سفرنامه ي خود مراسم سوگواري شاه سليمان و جلوس شاه سلطان حسين را که شخصاً شاهد و ناظر بوده است، به تفصيل شرح داده و آنچه را ديده وشنيده، همچون نقاشي چيره دست به روي کاغذ آورده است. کارري ميدان نقش جهان اصفهان را به اين شرح توصيف کرده است:
«اين ميدان و اغلب عماراتي که در اطراف آن ديده مي شوند،به حکم شاه عباس روي ويرانه هاي يک ميدان قديمي که سابقاً مقر يکي ازشاهزادگان ايراني و سپس دارالحکومه ي شهر بوده، بنا شده است. گويا ميدان قديمي کوچک تر از ميدان کنوني بوده،ديرپرتقالي ها که من نيز اکنون ساکن آن هستم،درنزديکي اين ميدان قرار گرفته است.
طول اين ميدان از سمت شمال به جنوب درست يک چهارم ميل و عرض آن يک هشتم ميل است.زيبايي وضع ميدان، تناسب ستون ها،تاق ها،مغازه ها، درها و پنجره هاي اين ميدان،آن را با بزرگ ترين ميدان هاي اروپا قابل مقايسه مي سازد. با توجه به عظمت و ظرافت معماري مي توان گفت اين ميدان از ميدان «سن مارک » شهر ونيز باشکوه تر است.تاق هاي ميدان سن مارک به وسيله ي ديوارهايي بسته شده، در صورتي که تاق هاي اين ميدان،راه هاي معابد مساجد و عمارت اطراف اند،و اغلب ساختمان هاي اطراف ميدان را مغازه هايي تشکيل مي دهند که صنعتگران زبردست در آن ها مشغول کارند. بالاي مغازه ها به طرز جالبي بنا شده اند که عموماً منزل و محل سکونت اين هنرمندان هستند.
در اطراف ميدان جوي هاي باريکي از سنگ تعبيه شده ، ليکن به ندرت آب در آن ها جريان دارد. معمولاً آب قليلي در ته جوي مي ماند و مي گندد و بوي تعفن به اطراف پخش مي شود،ازدرختان چناري که شاه عباس به دست خود در اين ميدان کاشته بود، هنوز چند تايي باقي مانده است. آن هايي که از ميان رفته اند، قطعاً در اثر بي مبالاتي آبياري بوده که از مراقبت و آب به موقع غفلت کرده اند و پس از خشک شدن آن ها نيز چناري تازه نکاشته اند و با از بين رفتن آن چنارها زيبايي ميدان از بين رفته است.
دو درباشکوه کاخ شاهي در اطراف غرب يدان قرارگرفته،عالي قاپو به خياباني طولاني باز مي شود، جايگاه هايي در آن بنا گرديده که محل تحصن گناهکاران و جنايتکاران بوده و حتي درماندگان و ستمديدگاني که از طرف حکام مورد ستم و تعدي قرار مي گرفته اند نيز براي دادخواهي به اين محل مي آمدند و شاه در اين محل شخصاً به شکايات پناهندگان مي رسيد و حکم راناني را که از قدرت و مقام خود سوء استفاده مي کردند، مجازات مي نمود. درآخراين خيابان در بزرگي به چشم مي خورد که به درعلي (ع ) موسوم است ودر آستانه ي آن سنگ مدوري ست که مورد احترام فراوان ايراني ها مي باشد.
کمي دورترازاين محوطه، ساختمان مکعبي شکلي ديده مي شود که سه طرف آن باز است.سقف اين ساختمان از چوب هايي ساخته شده که در نهايت صنعت و ظرافت بريده شده اند و به طور مخصوصي رنگ آميزي گرديده اند.بيست ستون چوبي نقاشي منبت کاري شده ي بسيارظريف نيز در اين سقف قرار گرفته اند. در اطراف اين ساختمان صورت هايي به شيوه ي اروپايي ترسيم شده است و در بعضي از آن جاها جوان زيبايي پياله اي در دست دارد و اين علاقه ي مخصوص شاهزاده را به شراب نشان مي دهد.
در وسط ميدان حوضي قرار دارد که فواره هاي آن بوسيله ي مخصوصي که آن را به برج هايي مي رساند،کار مي کنند. در قسمت آخر اين بنا تخت سلطنتي قرار گرفته و شاه مي تواند در حال نشسته تمام ميدان را زير نظر داشته باشد؛ و مخصوصاً در جشن ها و روزهاي رسمي تمام تشريفاتي را که در اين ميدان برگزار مي شود، ببيند.
يکي از اين مراسم که در ايران مورد علاقه و توجه عموم است، بازي کمان است. شاه گلداني زرين بالاي درختي نصب مي کند، سواران به سرعت از برابر درخت مي گذرند و بعد چند قدم بر مي گردند و تيري به سوي گلدان ها رها مي کنند، گلدان زرين جايزه ي کسي ست که تيرش زودتر و بهتر به نشانه بخورد.
در معمولي ديگري هم به نام در دولت خانه، يعني درعدالت به وسيله ي چند فوج سرباز محا فظت مي شود اين سربازها که عده اي پياده عده اي سواره هستند، مانند نگهبان در عالي يکصد وده عراده توپ دارند که شاه عباس کبير هنگام راندن اسپانيايي ها از هرمزآن ها را به غنيمت گرفته است. البته به جزنه عراده بقيه زنبورک اند. در نزديکي اين در،درديگري قرار دارد که قرينه ي در ورودي ست و به تقليد از آن ساخته شده و درمودباک يا (مطبخ ) نام دارد، تمام مواد غذايي مورد نياز از اين در وارد کاخ مي شود.درنزديکي اين بنا ساختمان ديگري قرار گرفته که متعلق به خزانه دار بزرگ مي باشد. موقعي که من در اصفهان بودم صاحب اين عنوان عالي - خزانه دار بزرگ -خواجه ي سفيد پوستي بود که کليد مخازن دولتي را در تحويل داشت. وي هرگز به جز موارد نياز دولت دست به آن ها نمي زند.مخزن مخصوصي که مواجب سربازان ازآن جا پرداخت مي گردد، در اين نزديکي و جدا از خزانه ي بزرگ است، عايدان شخصي شاه از محصول و اجاره ي باغ ها، کاروان سراها و مستغلات خود به اين خزانه ي بزرگ تحويل مي گردد. اين نکته بسيار جالب توجه است که شاهزادگان مسلمان وجوهي را که از بابت ماليات و يا جريمه و غيره جمع آوري مي شود، غيرعادلانه مي دانند و کم ترين ديناري از آن براي خود خرج نمي کنند. اين موضوع تقريباً عموميت دارد، به طوري که مغول بزرگ با وجود اين که متجاوز از هشتاد سال دارد، با دست خود عرق چين هايي مي بافد و آن ها را به رسم هديه به امرا و بزرگان مي فرستد که غالباً رده ي مقابل اين افتخاربه طول يا کره، مبلغ دويست يا سي هزاراکو سکه ي طلا به عنوان پيش کش برايش مي فرستد.درست در مقابل درمطبخ(2)ساختمان بزرگي بنا شده که صنعتگران مختلف زيادي درآن مشغول به کارهستند.دراين ميان، عده اي صنعتگر فرانسوي نيز براي شاه کار مي کنند، درهاي متعدد ديگري هم در اطراف کاخ ديده مي شوند که يکي از آن ها دور از انظار و براي اين تعبيه شده که پادشاه هر وقت اراده نمود، از آن در مسجد شاه برود. در قسمت جنوبي اين ميدان زنگ ساعت بزرگ هرمز قرار دارد که مسيحيان ميسيونر اوگوستين آن را به شاه عباس بزرگ تقديم نموده اند.
مسجد شيخ لطف الله در جانب مشرق قرار گرفته و گنبد بزرگ آن از کاشي هاي رنگارنگ پوشيده شده است. مسجد شاه در قسمت جنوبي ميدان واقع شده و جلوخان وسيع بسيارزيبايي دارد.دردو طرف اين جلوخان دو مناره تعبيه شده که بالاي آن ها به قسمت عمامه شکل ختم مي گردد.ازاين در بزرگ به حياطي وارد مي شود که تقارن کاملي ندارد.تاق هاي دور تا دور اين حياط با کاشي هاي رنگارنگ تزيين يافته است. در دومي که روي آن پارچه هاي کوچک و بزرگ نقره کوبيده شده، به داخل مسجد باز مي شود.درون مسجد نقش و نگار طلايي و تزئينات عربي زيبايي دارد و با گنبد آراسته ي اعجاب انگيزي پوشيده شده و کف آن با بهترين فرش هاي نفيس بافت ايران مفروش گرديده است.در وسط ميدان روزهاي معمولي در فاصله ي بين مسجد و تير چوبي به صورت جمعي چوب و ذغال مي فروشند. در قسمت مشرف به زنگ ساعت آهن آلات و زين افزار و در قسمتي ديگر فرش کهنه خريد و فروش مي شود.
در اطراف مسجد شيخ لطف الله دکه هايي قرار دارد که درآن ها مرغ بريان و گوشت کوبيده ي پخته به فروش مي رسد.دربقيه ي قسمت هاي ميدان،مخصوصاً نزديکي هاي کاخ شاهي ازدحام و اجتماع و خريد و فروش سرپايي کاملاً قدغن است.اين محوطه براي گاوبازي و مقابله با حيوانات وحشي است.پادشاه اين گونه سرگرمي ها را دوست دارد.علاوه براين ها، عده اي ريسمان باز شياد و مسخره نيز با ادا و حرکات خود مردم را سرگرم مي سازند.
روزهاي جمعه ميدان جلوه ي خاصي دارد، پر ازاصناف وکسبه و روستاييان است، مردم براي خريد ميوه،سبزي،مرغ، بوقلمون و سايراجناس روي به ميدان مي آورند،در سرتا سربازار مغازه هايي ست که درآن ها کالاهاي مختلفي به فروش مي رسد. قسمتي ازآن اختصاص به چرم سازي و فروش انواع وسايل چرمي دارد. در يک قسمت مشک هاي کوچکي فروخته مي شود که آن ها را براي حمل آب زير شکم شترها مي بندند،درنزديکي آن تير و کمان و شمشيرادويه فروخته مي شود.**
درکاروان سراها تجارت خانه هاي بزرگي وجود دارد،بازاري نيز مخصوص فروش وسايل سفراست.تمام قسمت غربي ميدان از در مسجد تا زاويه ي غربي مخصوص کتاب فروش ها و صحاف هاست.درچند دکان نزديک کاخ، ظروف بلورين ساخت نورمبرگ ونيز فروخته مي شود. بين دو در کاخ ارامنه ي فقير مهره هاي ظريفي از سنگ مي تراشند. قسمتي نيز مخصوص کار قهوه چي هاست، مردم براي صرف قهوه و قليان بدان جا مي روند، اين محل علاوه بر استراحتگاه بودن چشم انداز خوبي هم داردو مشرف برحوضي ست که آب زلالي در وسط آن در فوران است. اغلب مردم تنگ قليان خود را با آب تميز و خنک اين حوض پر مي کنند، اين محل پاتوق عده اي از اهالي شهر به ويژه درويش هايي ست که با صداي منکر خود صبح تا شام براي گرفتن پول از مردم داد مي کشند.
تجارت خانه و دکاکين ارامنه در کاروان سراي کوچک خود آن هاست که در نزديکي ميدان واقع شده است، کمي دورتر کاروان سراي بزرگي قرار گرفته که به امر مادر شاه عباس دوم بنا گرديده ، دو طبقه ساختمان و حوضي در وسط حياطش دارد، سابقاً در هر چهار گوشه ي آن دري وجود داشت، ولي اکنون فقط دو در مانده است. گويا درها به کاروان سراهاي ديگري باز مي شوند، اين کاروان سراها که اغلب از طرف شاه و افراد خانواده و بستگان وي تأسيس يافته اند، مناسب ترين محل براي اقامت مسافران و بازرگانان مي باشند و گر چه کرايه ي آن ها از ديگر کاروان سراها کمي گران تراست،ساکنان آن ها از امن و راحت بيش تر برخوردارند و اگر چيزي از آن ها گم شود،کاروان سرادار مسؤول جبران آن مي باشد.حراست و نگهباني ميدان شب ها به عهده ي جمعي از محافظان است و حراست بازار نيز مثل حراست بازارهاي ديگر شهرستان صورت مي گيرد.
بازار بزرگ درگوشه ي جنوب غربي ميدان واقع شده، دراين بازار انواع لباس ها و کفش هاي چرمي به فروش مي رسد، و به بازار ديگري نيز متصل مي شود که در دکان هاي دو طرف آن صنعتگران مختلف مشغول به کارند.اغلب ظروف مسي مي سازند. رنگرزان هم دراين بازار مغازه دارند. کاروان سرايي در پايان آن قرار گرفته که مرکز فروش ادويه،اقسام عطر و وسايل چرمي به شمار مي رود. در قسمت شمالي بازار مغازه هاي اسلحه فروشي و وسايل ظروف آهني،برنزي،ومسي قرار دارد. در مغازه هاي کوچک نزديک در ورودي سنگ هاي قيمتي معامله مي شود و در بالاي مغازه ها اتاق طولاني و بزرگي وجود داردکه هر روز عصرجمعي در آن با کرناي و تنبور و دهل و سايرآلات موسيقي، مثل ساير شهرها آهنگ ناخوشايندي مي زنند. کمي دورتر دو ستون به ارتفاع هفت پالم و به فاصله ي همان اندازه به نظر مي رسد که چند تن اسب سوار مي کوشند به ضربت چوب،توپي را از وسط آن دو ستون بگذرانند،نخستين کسي که توپ يا گوي را ازآن ميان به دربرد،برنده اي است. از دري که ذکرآن رفت،وارد بازارکوچکي مي شويم که درآن پارچه هاي زربافت و نقره بافت و ابريشم هاي اعلاي هندي به فروش مي رسد.ازمسجد شاه تا زاويه ي جنوبي ميدان کارگاه خراطان و نجاران و منبت کاران قرارگرفته،چنددکان متفرقه ي آهن آلات فروشي وحلاجي دراين ميدان ديده مي شود.(3)
سياح مشهور ديگري که دردوره سلطنت شاه سلطان حسين به اصفهان آمد و از خود سفرنامه اي باقي گذاشت،کرنليوس لوبرون يا کرنل لوبرون (4) هلندي بود که ورود او به اصفهان در14 رجب سال 1115 هجري مطابق با نهمين سال سلطنت شاه سلطان حسين اتفاق افتاد و چنان که خود او نوشته است،درکاروان سراي معروف «جده » متعلق به مادرشاه سلطان حسين منزل کرده است. وي تصاويرجالبي از آثار و ابنيه ي مهم ايران فراهم آورده و با اجازه ي پادشاه تصويري هم ازخود وي نقاشي کرده است.
سفرنامه ي اين جهانگرد که در سال 1718 ميلادي درشهرآمستردام به چاپ رسيد، حاوي اطلاعاتي درباره ي آثار تاريخي اصفهان از آن جمله ميدان نقش جهان است؛ ولي توصيف وي ازميدان نقش جهان به طوري که نگارنده درسفرنامه ي او مطالعه نمود، تکرار مطالبي ست که ديگران از سياحان دوره ي صفويه هم نوشته اند، مضافاً به اين که اين سياح درباره ي تعيين ابعاد و جهات چهارگانه ي ميدان نقش جهان دچار اشتباهاتي هم شده است، مثلاً طول ميدان را از شرق به غرب و عرض آن را از شمال به جنوب ذکر مي کند، در حالي که طول ميدان شمالي -جنوبي است و عرض آن از مشرق به مغرب است. همچنين، قصر شاه را درجنوب ميدان ذکر مي کند، در صورتي که در مغرب ميدان بنا شده و مسجد شاه را در مغرب ميدان معرفي مي کند، درحالي که درجنوب ميدان قرار دارد. در تعيين محل عمارت ساعت هم اشتباه مي کند و آن را در شمال ميدان قرار مي دهد، در صورتي که عمارت ساعت جنب مسجد شيخ لطف الله بنا شده بوده است و شاردن به خوبي اين عمارت را در طرح خود از ميدان نقش جهان نشان مي دهد.

ميدان نقش جهان (3)

ميدان نقش جهان در دوران قاجاريه
اوژن فلاندن،سياح و نقاش فرانسوي بود كه به اتفاق معمارو باستان شناس فرانسوي، پاسكال كست درسال 1840 ميلادي برابر با 1255 هجري اصفهان را ديده و توصيف كرده اند. فلاندن درباره ي ميدان نقش جهان چنين مي نويسد:
درناحيه ي جنوب شهراست كه جميع ابنيه ي عمده را برپا ساخته اند.در اين قسمت محلي بزرگ با اسم ميدان شاه يا محل سلطنتي وجود دارد كه يك طرف آن گنبد ومناره هاي مسجد بزرگ بر شكوه اين ميدان افزوده، دروازه هاي بازارها از اطراف بدان گشوده شده و در سمت ديگر قصري بلند ديده مي شود. قسمت هايي ديگر از غرفه هاي مشابه تشكيل يافته كه منزلگاه تجارو ميرزاهاي وابسته به فرماندار و سربازان و غلامان است. اين مكان كه يكي از باشكوه ترين امكنه ي عالم است، فضايش مستطيلي شكل و در درونش مستطيل ديگري ست كه دورش را جوي آبي احاطه كرده است، مابين اين نهر و اطراف آن را درختان چنار كاشته اند، وليكن هر كدام را كه جهت ساختن پايه ي توپ قطع كرده اند به جايش ننشانده اند و تنها بايد افسوس خورد، چرا كه در موقع گرمي هوا ناممكن است بشود از اين ميدان
گذركرد.
قسمت اعظم ميدان را اكنون تجارخارجي ماكولات يا تجارت هاي موسمي مي نمايند، اشغال نموده اند. اين محل يك نوع بازار دائمي ست كه بيچارگان و فقرا لباس هاي كهنه و كم قيمت خود را جهت فروش بدان محل مي آورند.دراين بازار كهنه چيان، دوات گران،ميوه فروشان و غيره چادرهاي بزرگ برپا كرده اند و به زير آن چادرها تكه هاي قالي يا حصير پهن است و بر رويش لباس مردگان،اسلحه ي كهنه ي زنگ زده، زين ها، خيار، انگور، ميوه هاي خشك و بسياري از چيزهاي ديگر انباشته شده اند. كمي دورتر مالداران يا شترداران هستند كه سعي دارند اوصاف اسب ها و شتران را از حيث قوت و جسوري و غيره پيوسته جهت مشتريان با آب و تاب نقل بنمايند.درطرفي ديگر،صداي چكش نعل بندان شنيده مي شود.درميان اين ميدان خروشان چندين دكان چادري وجود دارد كه محل اطبا و نويسندگان است.اكنون داروفروشان هم در اين محل داروهايي را كه مهيا نموده اند،به فروش مي رسانند.نزديك اين محل آشپزان مشغول طبخ هستند و پيوسته سيخ هاي كباب را برروي اجاق كوچك قرار مي دهند. دراين مهمان خانه هايي كه در هواي آزادند،ازهرقبيل خوردني موجود است،از جمله پلو، گوشت كباب شده، خيارها يا سالاد، خرما، انگور و غيره، خلاصه با مخارج كمي مي توان غذاي لذيذي تهيه كرد. درگوشه اي دراويش به مدح علي و نقالان قصايد و غزلياتي از ديوان حافظ و گلستان (شاهكارسعدي) و شاهكارهاي فردوسي،رستم و سهراب (هركول يا رولاند ايراني ها) مي خوانند.
در وسط اين ميدان كه فروشندگان و خريداران پيوسته به اين طرف و آن طرف رفت و آمد مي كنند، همهمه و غوغايي برپاست.دردكه اي كه ميز تحرير مميز يا پاسبان اين ميدان قرار دارد، به دورش فراشان قرار دارند كه اشخاص دون همت و كساني را كه مزاحم مردم مي شوند، مجازات مي كنند.
اين نوع بازار كه در هواي آزاد داير است، متعلق به تاجران بيچاره است كه وسايل و قدرت اجاره كردن دكان ندارند. معهذا امكنه ي اين بازار مجاني نيست و تماماًَ جهت بساطي كه مي گستراند،اجاره مي پردازند، گرچه تا يك شاهي هم كرايه مي دهند، ولي روي هم رفته عايدات اين ميدان روزي چهل -پنجاه فرانك است. اين ماليات به نفع مسجد شاه و يكي از بهترين عايدات مي باشد،چه تجاري كه در اين محل كسب مي كنند زياد متمول نيستند و به علاوه به علت كمي اعتمادي كه به آن ها دارند، گيرندگان ماليات به طور روزانه يا چند روزي كم تر از يك هفته كرايه ها را دريافت مي دارند. درشب كليه ي بساط اندازان اثاثيه ي خود را برچيده به دورش چادر مي زنند و آن ها را به محافظان و يا پاسبان مي سپارند. سابقاًَ دور تا دور ميدان شاه مغازه بوده، ليكن امروزبه نصف رسيده و تعداد تجار دوره گرد روز به روز تنزل مي يابد. اكنون مقدار زيادي از اين ميدان باير است كه مال داران مال هاي خود را به جولان آورده، نمايش هايي از قبيل يورش و غيره مي دهند، تا چابكي و استقامت اسب هايشان را جلوه گرسازند.
ديولافوآ،سياح فرانسوي كه از سال 1881 ميلادي برابر 1298 هجري به بعد ايران را سياحت كرده و مدتي دراصفهان به سر برده است،درسفرنامه ي خود درباره ي ميدان نقش جهان چنين مي نويسد:
«9 سپتامبر قبل از طلوع آفتاب قافله اي كوچك ما وارد ميدان شاه شد. اين ميدان وسيع كه به امر شاه عباس كبير در سال 1580 ترسيم يافته، به شكل مربع مستطيل است و تقريباًَ مساحت آن ده هكتار مي شود و با بازارهاي مجلل و باشكوهي احاطه شده است.
مخصوصاًَ بازار خياطان آراسته ترين بازارهاي ايران است. يك درهم كه مرسوم است به درنقاره خانه،اين بازار را با ميدان ارتباط داده است.درطرف چپ و راست نقاره خانه، دو عمارت نيمه خراب ديده مي شود كه مي گويند درزمان شاه عباس رامشگران ترك و فارس درآن ها به نغمه سرايي مي پرداخته اند.چون از بالاخانه ها يعني محل اركسترسلطنتي نگاه كنيم،تمام ميدان ديده مي شود.دراطراف آن مجراي آبي با سنگ مرمردورمي زند و مانند كمربندي آن را احاطه مي كند.اين ميدان ازبالاي عمارت،منظره اي بسيار باشكوه دارد،وسعت زياد آن و قرينه بودن ساختمان ها بي اندازه جالب توجه و قابل ملاحظه است.اين امتيازات و خصايص كه نتيجه ذوق و سليقه ي معماران مي باشد، نه تنها اين ميدان را بر تمام عمارت شرقي برتري داده،بلكه درموقعي كه ساخته شد، در اروپا نظيري نداشته است،آثارو علامات برجسته ي آن سليقه ي عالي شاه عباس كبيررا به خوبي نشان مي دهد و مي رساند كه اين مرد بزرگ داراي هوش فوق العاده و فكربلند بي نظيري بوده است. بلنداي فكراو ازترسيم خيابان زيباي چهارباغ و بيست كاخ رفيع كه در حاشيه ي آن خيابان واقع بوده اند، كاملاًَ مشهود مي گردد.آيا حيرت آورنيست كه دراواخر قرن شانزدهم درمملكتي كه درآن صنعت و هنرچندان رونقي نداشته است،ابنيه اي به وجود آيد كه ازحيث نظم و ترتيب داراي خصائص معماري قرن هفدهم فرانسه باشد و تاكنون درمقابل پادشاه ستارگان كه پيوسته مايل به ويران كردن آثارتاريخي ست،مقاومت به خرج داده و ازجلوه گري خود نكاسته باشد؟ درمقابل اين شكوه و جلال بالضروره انسان از خود مي پرسد كه آيا روح معماران امپراطوري رم قبل از دخول در وجود غربيان در وجود معماران چهارباغ و ابنيه ي ميدان شاه حلول نكرده است؟

ميدان نقش جهان (3)

من احتياجي ندارم كه مانند فيثاغورث يوناني در حل مساله ي مهمي تلاش كنم، بلكه كاملاًَ براي من مكشوف است و مي توانم با نهايت اطمينان بگويم كه در دنياي متمدن امروز هيچ گونه بنايي وجود ندارد كه بتواند از حيث وسعت و زيبايي و تقارن عمارات، شايسته ي مقايسه با اين ميدان باشد. اين عقيده ي شخص من نيست، ساير اروپاييان هم كه درفن معماري و مهندسي تخصص دارند، با عقيده ي من همراه اند. سياحاني كه ازقرن هجدهم به بعد به ايران آمده اند و اين ابنيه را ديده اند، همه متفق القول هستند كه درهيچ يك از شهرهاي مهم اروپا مجموعه ي ساختماني نيست كه قابل مقايسه با ميدان شاه اصفهان باشد.
اولين دفعه كه ازميدان شاه عبور كردم، چنين به خاطرم آمد كه از ميدان سنت مارك ونيز عبور مي كنم، زيرا كه آن ميدان هم مانند اين ميدان داراي عماراتي ست كه در جلوي آن ها تاق نماهايي ساخته شده و در دو انتها متصل به معابدي مي شوند.
مسجد شيخ لطف الله در طرف چپ مسجد شاه واقع و وضع آن محل ساعت بزرگ ونيز را به خاطر مي آورد و در طرف راست آن به جاي مناره ي ناقوس كليسا، كاخ رفيع عالي قاپو واقع شده است. به عقيده ي من نبايد به اين مقايسه پرداخت، زيرا كه به زبان ايتاليا تمام خواهد شد. كجا در ايتاليا مي توان به تماشاي آسمان صافي پرداخت كه اشعه ي زرين آفتاب بر روي كاشي هاي قشنگ فيروزه اي با اشكال زنبق هاي مارپيچي سفيد و زرد مرتعش باشد، آفتاب پرده ي زرين طلايي برروي تمام اين بناها انداخته است.شتران زيادي در اين ميدان هستند كه با آن قد بلند در اين محوطه گم شده اند. نقاره چيان با آن كرناهاي بلند قبل از طلوع آفتاب و بعد از غروب آن در بالاي عمارت نقاره خانه به رسم نياكان باستاني خود به آفتاب كه بزرگترين نماينده ي قواي زنده ي طبيعت است، سلام مي دهند.
هانري رنه دالماني، سياح فرانسوي كه در سال 1907 ميلادي برابر با 1324 هجري به ايران آمد و مقارن اعلام مشروطيت ايران،اصفهان را ديده است. در سفرنامه ي خود با عنوان (ازخراسان تا بختياري ) در مورد ميدان نقش جهان چنين نوشته است:
«خلاصه ما از باغ هاي بزرگي كه كاخ سلطنتي درآن واقع شده، عبور كرديم و به ميدان شاه رسيديم كه نظير آن در دنيا ديده نمي شود.اين ميدان كه به شكل مستطيل و به طرف شمال و جنوب ممتد است، در مركز شهر واقع شده، طول آن تقريباًَ 386 متر و عرض آن 140 متر است.(5)در چهارسمت اين ميدان بزرگ چهارجلوخان مجلل ديده مي شود،درسمت جنوب جلوخان مسجد شاه و در سمت شمال جلوخان بازاراست كه ارتفاع آن زيادتر از ديگران مي باشد.درسمت مشرق جلوخان مسجد شيخ لطف الله با گنبد بلند و با شكوهي خودنمايي مي كند و درسمت مغرب جلوخان عالي قاپو واقع است كه مدخل قصورسلطنتي بوده و ما در فوق به شرح آن پرداختيم.اين چهار جلوخان با سردرهاي مجلل زيبا و خوش نما تقريباًَ به طور قرينه در چهارطرف ميدان دو به دو در مقابل يكديگر واقع گرديده اند، در طرف ميدان هم حجرات بزرگ دو طبقه اي ديده مي شود كه پاره اي از آن ها مسدود و با گچ سفيد شده و تاق نماهايي را تشكيل مي دهد و پاره اي هم بازاست كه براي انبار يا طويله يا قهوه خانه ازآن ها استفاده مي شود.
دردوران سلطنت صفويه درهاي تمام اين حجرات به طرف ميدان باز مي شده و تجار و كسبه درآن ها مشغول كار بوده اند، در جلوي اين حجرات جدولي از سنگ مرمر در ميدان دور مي زده كه اتصالاًَ آب در جريان داشته و درختان چنار آراسته صفوفي را تشكيل داده و برشكوه و ابهت اين ميدان مي افزوده است.اكنون اغلب اين حجرات خراب و متروك مانده و از درختان هم اثري بر جاي نمانده است،ظل السلطان در زمان اقتدار خود تمام اين حجرات را سربازخانه كرده بود.
در آغاز قرن نوزدهم يعني در سال 1809 يكي از سياحان اروپايي به نام موريه اين ميدان را ديده و مي نويسد كه تمام درختان آن را از ريشه در آورده و به جاي آن ها درختان چنار و تبريزي تازه اي نشانده اند كه سايه ي مطبوعي ندارد و ميدان داراي آن نظم و ترتيب ومنظره اي كه شاردن شرح مي دهد، نيست.(6)
پيرلوتي، سياح و نويسنده ي فرانسوي كه در سال 1904 ميلادي برابر با 1321 هجري قمري به ايران مسافرت نمود و مدتي دراصفهان به سر برد و سفرنامه ي خود را با عنوان «به سوي اصفهان » (7) به رشته ي تحرير درآورد،درباره ي ميدان نقش جهان چنين مي نويسد:
«اين ميدان مربع مستطيل كاملي ست كه دراطراف آن ساختمان هاي مرتب سرپاست و به قدري وسعت دارد كه كاروان ها،قطارهاي شترو كالسكه ها و هرچه اكنون ازآن عبور مي كند،در زير آسمان زيباي بي نظير،ناچيز به نظر مي رسد. ديوارهاي بازارهاي مستقيم كه دو طبقه تاق نماهاي رومي درآن ها روي يكديگر قرار گرفته و رنگشان خاكستري مايل به قرمزي است و تا چشم كار مي كند امتداد دارند،تقريباًَ چهارضلع اصلي ميدان را تشكيل مي دهند.ولي استقامت خطوط اصلي اين مستطيل گاهي با بناهاي عالي و عجيب كه سرتا پاي مينايي رنگ است و از اطراف مانند قطعات چيني گران بهايي جلوه مي كند،قطع مي گردد. آن جا در انتهاي ميدان درمركز يكي از اضلاع مستطيل، مسجد شاه كه با رنگ آبي لاجوردي و فيروزه اي جلوه گراست قرار دارد. گنبدها، سردرها، تاق هاي نامساوي و چهار مناره كه مانند دوك هاي عظيمي در آسمان بالا رفته همه آبي رنگ اند، در طرف راست و در وسط، قصر شاهنشاه بزرگ، شاه عباس قرار دارد كه ستون زيباي اصلي آن به سبك قديم آشوري به وسيله ي يك نوع پايه كه سي پا ارتفاع دارد، برپا شده و دنباله ي آن مانند چيز سبك هوايي درفضا قطع مي گردد. اطراف اين ميدان بزرگ در جوي هايي كه از مرمر سفيد ساخته شده، جويبارهاي زلالي كه از راه هاي بسيار دورمي آيند،جاري است و در طرفين آن ها دو رشته درخت با گل سرخ وجود دارد و آن جا در زير چادرها يك عده مردم تنبل مشغول تفكر و صرف قليان و چاي هستند، بعضي روي زمين و دسته اي روي نيمكت هايي كه از پهناي جوي گذرانده اند تا بهتر خنكي آب محسوس شود، نشسته اند. صدها مردم وانواع حيوانات در اين ميدان در حركت هستند،ولي از بس بزرگ است، پر نمي شود، وسط ميدان تقريباًَ هميشه خالي و كاملاًَ روشن است. اسب سواران زيبا در اين مكان اسب هاي خود را چهارنعل مي برند، چهار نعل رفتن اين ايراني ها طوري ست كه به گردن اسب خميدگي مخصوص مي دهد كه شبيه به گردن قو مي گردد. عده اي ازمردم عمامه به سر دارند، پس از اداي فريضه ي صبح از مسجد بيرون مي آيند.اين جمعيت درآغاز در سايه ي سردرهاي بزرگ آبي رنگ ظاهر شده و سپس در پرتو نورخورشيد متفرق مي شوند. شترها به ملايمت دسته جمعي حركت مي كنند،دسته هاي الاغ هاي كوچك كه بارهاي بزرگ در پشت آن ها ديده مي شود، عبورمي كنند.خانم هاي سياه پوش بر الاغ هاي سفيد سوار و گردش مي كنند و تركه هاي قشنگي ازپارچه هاي مخمل كه اطراف آن شرابه هايي با طلا دست كرده اند، در دست دارند.با اين وجود اين جمعيت و لباس هايي كه امروزه ديده مي شود، نسبت به آنچه در زمان شاه عباس بزرگ ديده مي شد،بسيار ناچيز است. در آن زمان تمام طلاهاي آسيا به سوي اصفهان مي آمد.

ميدان نقش جهان (3)

پي نوشت ها :
 

پي نوشت ها:
1-«سفرنامه ي کارري» ترجمه ي دکتر عباس نخجواني و عبدالعلي گارنگ چاپ تبريزصفحه ي 77 تا 83.
2-Careri
3-Cornelius de Bryn
4-اين سياح نيز مانند اکثر جهانگردان اروپايي نتوانسته ابعاد حقيقي ميدان نقش جهان را تعيين نمايد.
5-«سفرنامه ي از خراسان تا بختياري» تأليف هانري رنه دالماني،ترجمه ي فارسي، صفحه ي 926.
6-Vers Ispahan
7- فردريک چارلز ريچاردز عضوانجمن سلطنتي نقاشان و حکاکان انگلستان به سال 1787 درنيوپورت در انگلستان متولد گرديد و در سال 27 مارس 1932 در سن 54 سالگي درگذشت. وي در کالج سلطنتي هنرهاي زيبا عضويت داشته ودر آن جا تدريس مي کرد. آثار هنري او در موزه ي ويکتوريا و آلبرت و تالارهنرهاي زيباي نيوپورت و چندين موزه ي ديگر نگاهداري مي شود. در شرح حال او نوشته اند چنانچه فقط به نقاشي نمي پرداخت در نويسندگي بسيار مشهور مي شد.
مجله يnow and Then در يکي از شماره هاي خود طي مقاله ي مبسوطي سفرنامه ي وي را چنين توصيف کرده است:فردريک ريچاردز با چنان مهارت و استادي زيبايي هاي ايران را به قلم آورده که حقيقتاً شگفت انگيزاست.درواقع با همان سهولتي که مداد نقاشي را به کار مي برد، از کلمات و عبارات نيزاستفاده مي نمايد. نيرومندي و سختي و خشکي صحاري ايران،شکوه و عظمت سلسله کوه هاي آن، آرامش و زيبايي باغ ها و جنبش بازارهاي آن را چنان توصيف مي کند که خواننده خود را در مقابل آن ها مي بيند.
 

منبع:نشريه دانش نما،شماره 169-167
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.