وقتي خواهر و برادر دعوا ميکنند
نقش والدين در کنترل روابط بين فرزندان
يکي از آرزوهاي والدين اين است که خواهرها و برادرها- چه در دوره کودکي و چه در بزرگسالي- با هم روابطي خوب و صميمي داشته باشند. اما برخي مواقع در خانوادهها شاهد کدورت اعضاي درجه يک خانواده هستيم، در اين ميان نقش پدران و مادران در کنترل روابط دوستانه بين فرزندانشان چيست؟
گاهي ميان دو خواهر يا برادر ممکن است مشکلاتي پيش بيايد که ميان دو غريبه اتفاق ميافتد، مانند حسادت و کدورت ناشي از مواردي که به ويژه بعد عاطفي در آنها ديده ميشود، ممکن است کودک فکر کند مادر به فرزند دوم توجه بيشتري دارد و به همين دليل به او حسادت کند و ميان خواهرها و برادرها درگيري ايجاد شود. گاهي قضاوتهاي والدين عاقلانه نيست و به يکي توجه بيشتري ميکنند و دليل ميآورند که آن کسي که موفق و تواناست، در زندگياش هم موفق خواهد بود و نيازي ندارد که به او زياد توجه شود. اما فرزند ديگرشان چندان توانا نيست و به همين دليل بايد به او بيشتر توجه نشان داده شود. اين دلايل از نظر کودکان پذيرفتني نيست، به ويژه زماني که اين تفاوتها بيش ازحد باشد و به صورت حادي دربيايد.
مساوات در مهرباني
نبايد اجازه دهيم که ذهنيت فرزندانمان خدشهدار شود. محبت، توجه و مهرباني از طرف والدين نسبت به فرزندان بايد به روش يکسان و به يک ميزان صورت گيرد. البته روشن است که چون کودکان با هم تفاوت دارند و رفتارهاي متفاوتي از خود نشان ميدهند، پدر و مادر هم واکنشهاي متفاوتي را نسبت به آنها از خود بروز ميدهند. گاهي خواهر و برادرها با هم مشکلاتي دارند. بهترين راه اين است که به آنها بگوييم خودشان راهحلي براي مشکلاتشان بيابند و به آنها کمک کنيم که دليل بروز مشکل را پيدا کنند و راهحل مناسبي براي جلوگيري از بروز مشاجرات بعدي پيدا کنند. والدين بايد از قضاوتهاي عجولانه درباره فرزندانشان خودداري کنند. نبايد داور معرکه شوند و يکي را مقصر و ديگري را بيگناه بدانند. اگر يکديگر را کتک ميزنند يا به هم ناسزا ميگويند، بايد آنها را از هم جدا کنيم اما تعيين گناهکار را به بعد موکول کنيم، چرا که در غير اين صورت زمينه براي مشاجرات بعدي فراهم ميشود. بعد از اينکه کودکان را از هم جدا کرديم، به صورت انفرادي برايشان توضيح دهيم يعني هر کدام را به اتاقي ببريم و با او صحبت کنيم. گاهي بايد فرصتهاي مناسبي که پيش ميآيد، به فرزندمان آموزش دهيم که در برابر چنين رفتاري چه واکنشي نشان بدهد. حتي در خلوت هم بهتر است به کودکان خود نگوييم که من ميدانم تقصير شماست و بايد سعي کنيد اين کار را انجام ندهيد. قضاوت والدين براي کودک مهم است، حال آنکه قضاوت خواهر و برادر براي او مهم نيست. به همين دليل گاهي کودکان اصرار دارند به والدينشان بقبولانند که عامل مشاجره نبودهاند. نکته مهم ديگر درباره مشاجرات ميان خواهر و برادرها، آموزش دفاع از خود است. عدهاي معتقدند که کودکان طي اين مشاجرات ياد ميگيرند که چگونه از خود در اجتماع دفاع کنند. زماني که کودکي با خواهرش بحث ميکند، زمينهاي براي يادگيري او در بحثهايي که با دوستش خواهد داشت به وجود ميآيد. اين عده به عنوان شاهد، به تک فرزندان اشاره ميکنند که چون تنها هستند، زمينه يادگيري برايشان پيش نميآيد و در اجتماع آدمهاي بسيارمتوقعي خواهند بود، به طوري که تحمل بسياري از بيعدالتيها را ندارند و زودرنج هستند و زود ناراحت ميشوند. اگر در مدرسه مشکلي پيش ميآيد، تک فرزندان توقع دارند که همه به آنها توجه کنند. درباره دوستانشان و در دوستيابي دچار مشکل ميشوند. به هر حال، اگر بشود کودکان را هدايت و کنترل کنيم و خود ما هم از اين مشاجرات زياد ناراحت نشويم، خيلي خوب است. چون بچهها گرچه با هم مشاجره ميکنند ولي عاشقانه يکديگر را دوست دارند. به قول روانکاوان در هر عشقي تنفري هم وجود دارد و آن زماني است که مطابق ميل هم رفتار نميکنند و تنفر ميان آنها به طور موقت ظاهر ميشود.
آموزگاران الگو
از هفت تا يازده سالگي به لحاظ رشد رواني، دوره کمون ناميده ميشود. کودکان در اين دوره تلاش ميکنند همجنسان خود را پيدا کنند. در دوره کمون، نوسانات بسيار زيادي در زمينه رشد رواني به وجود نميآيد و کودکان بيشتر درباره مسايل شناختي تحول پيدا ميکنند. در رابطه با همسالانشان بيشتر متوجه همجنسان خود ميشوند و آموزگارانشان را الگوي خود قرار ميدهند. در سنين پايينتر کودکان همانندسازي ميکنند که اين کار را نسبت به والدين خود نشان ميدهند و از رفتار آنها تقليد ميکنند. در سن مدرسه فرد ديگري به نام آموزگار وارد زندگي کودک ميشود. حتي در رفتار و کردار هم بچهها با آموزگارشان بسيار همانندسازي ميکنند. البته در رابطه با خواهر و برادر تفاوت بسيار زياد است. نميتوانيم بگوييم که همه کودکان با خواهر و برادرشان يکسان رفتار ميکنند. در دوره دبستان گاهي ناسازگاري با خواهر و برادر به وجود ميآيد و مشاجراتي صورت ميگيرد. گاهي خواهر و برادرها دوست ندارند با هم بازي کنند و ترجيح ميدهند با همسالان و دوستان مدرسهاي خود بازي کنند و ارتباط داشته باشند. ممکن است در بعضي خانوادهها سازگاري بيشتر باشد يعني خواهر و برادرها با هم رابطه خوبي داشته باشند.
اين امر به وضعيت کودک، خانواده، تعداد خواهرها و برادرها و شيوه برخورد والدين با فرزند بستگي دارد. بنابراين نميتوان درباره چگونگي ارتباط يک کودک دبستاني با خواهر و برادرهايش، بدون توجه به سن، جنس، تعداد خواهرها و برادرها و نوع تربيت خانوادگي اظهارنظر کرد.
منبع:http://www.salamat.com
يکي از آرزوهاي والدين اين است که خواهرها و برادرها- چه در دوره کودکي و چه در بزرگسالي- با هم روابطي خوب و صميمي داشته باشند. اما برخي مواقع در خانوادهها شاهد کدورت اعضاي درجه يک خانواده هستيم، در اين ميان نقش پدران و مادران در کنترل روابط دوستانه بين فرزندانشان چيست؟
گاهي ميان دو خواهر يا برادر ممکن است مشکلاتي پيش بيايد که ميان دو غريبه اتفاق ميافتد، مانند حسادت و کدورت ناشي از مواردي که به ويژه بعد عاطفي در آنها ديده ميشود، ممکن است کودک فکر کند مادر به فرزند دوم توجه بيشتري دارد و به همين دليل به او حسادت کند و ميان خواهرها و برادرها درگيري ايجاد شود. گاهي قضاوتهاي والدين عاقلانه نيست و به يکي توجه بيشتري ميکنند و دليل ميآورند که آن کسي که موفق و تواناست، در زندگياش هم موفق خواهد بود و نيازي ندارد که به او زياد توجه شود. اما فرزند ديگرشان چندان توانا نيست و به همين دليل بايد به او بيشتر توجه نشان داده شود. اين دلايل از نظر کودکان پذيرفتني نيست، به ويژه زماني که اين تفاوتها بيش ازحد باشد و به صورت حادي دربيايد.
مساوات در مهرباني
نبايد اجازه دهيم که ذهنيت فرزندانمان خدشهدار شود. محبت، توجه و مهرباني از طرف والدين نسبت به فرزندان بايد به روش يکسان و به يک ميزان صورت گيرد. البته روشن است که چون کودکان با هم تفاوت دارند و رفتارهاي متفاوتي از خود نشان ميدهند، پدر و مادر هم واکنشهاي متفاوتي را نسبت به آنها از خود بروز ميدهند. گاهي خواهر و برادرها با هم مشکلاتي دارند. بهترين راه اين است که به آنها بگوييم خودشان راهحلي براي مشکلاتشان بيابند و به آنها کمک کنيم که دليل بروز مشکل را پيدا کنند و راهحل مناسبي براي جلوگيري از بروز مشاجرات بعدي پيدا کنند. والدين بايد از قضاوتهاي عجولانه درباره فرزندانشان خودداري کنند. نبايد داور معرکه شوند و يکي را مقصر و ديگري را بيگناه بدانند. اگر يکديگر را کتک ميزنند يا به هم ناسزا ميگويند، بايد آنها را از هم جدا کنيم اما تعيين گناهکار را به بعد موکول کنيم، چرا که در غير اين صورت زمينه براي مشاجرات بعدي فراهم ميشود. بعد از اينکه کودکان را از هم جدا کرديم، به صورت انفرادي برايشان توضيح دهيم يعني هر کدام را به اتاقي ببريم و با او صحبت کنيم. گاهي بايد فرصتهاي مناسبي که پيش ميآيد، به فرزندمان آموزش دهيم که در برابر چنين رفتاري چه واکنشي نشان بدهد. حتي در خلوت هم بهتر است به کودکان خود نگوييم که من ميدانم تقصير شماست و بايد سعي کنيد اين کار را انجام ندهيد. قضاوت والدين براي کودک مهم است، حال آنکه قضاوت خواهر و برادر براي او مهم نيست. به همين دليل گاهي کودکان اصرار دارند به والدينشان بقبولانند که عامل مشاجره نبودهاند. نکته مهم ديگر درباره مشاجرات ميان خواهر و برادرها، آموزش دفاع از خود است. عدهاي معتقدند که کودکان طي اين مشاجرات ياد ميگيرند که چگونه از خود در اجتماع دفاع کنند. زماني که کودکي با خواهرش بحث ميکند، زمينهاي براي يادگيري او در بحثهايي که با دوستش خواهد داشت به وجود ميآيد. اين عده به عنوان شاهد، به تک فرزندان اشاره ميکنند که چون تنها هستند، زمينه يادگيري برايشان پيش نميآيد و در اجتماع آدمهاي بسيارمتوقعي خواهند بود، به طوري که تحمل بسياري از بيعدالتيها را ندارند و زودرنج هستند و زود ناراحت ميشوند. اگر در مدرسه مشکلي پيش ميآيد، تک فرزندان توقع دارند که همه به آنها توجه کنند. درباره دوستانشان و در دوستيابي دچار مشکل ميشوند. به هر حال، اگر بشود کودکان را هدايت و کنترل کنيم و خود ما هم از اين مشاجرات زياد ناراحت نشويم، خيلي خوب است. چون بچهها گرچه با هم مشاجره ميکنند ولي عاشقانه يکديگر را دوست دارند. به قول روانکاوان در هر عشقي تنفري هم وجود دارد و آن زماني است که مطابق ميل هم رفتار نميکنند و تنفر ميان آنها به طور موقت ظاهر ميشود.
آموزگاران الگو
از هفت تا يازده سالگي به لحاظ رشد رواني، دوره کمون ناميده ميشود. کودکان در اين دوره تلاش ميکنند همجنسان خود را پيدا کنند. در دوره کمون، نوسانات بسيار زيادي در زمينه رشد رواني به وجود نميآيد و کودکان بيشتر درباره مسايل شناختي تحول پيدا ميکنند. در رابطه با همسالانشان بيشتر متوجه همجنسان خود ميشوند و آموزگارانشان را الگوي خود قرار ميدهند. در سنين پايينتر کودکان همانندسازي ميکنند که اين کار را نسبت به والدين خود نشان ميدهند و از رفتار آنها تقليد ميکنند. در سن مدرسه فرد ديگري به نام آموزگار وارد زندگي کودک ميشود. حتي در رفتار و کردار هم بچهها با آموزگارشان بسيار همانندسازي ميکنند. البته در رابطه با خواهر و برادر تفاوت بسيار زياد است. نميتوانيم بگوييم که همه کودکان با خواهر و برادرشان يکسان رفتار ميکنند. در دوره دبستان گاهي ناسازگاري با خواهر و برادر به وجود ميآيد و مشاجراتي صورت ميگيرد. گاهي خواهر و برادرها دوست ندارند با هم بازي کنند و ترجيح ميدهند با همسالان و دوستان مدرسهاي خود بازي کنند و ارتباط داشته باشند. ممکن است در بعضي خانوادهها سازگاري بيشتر باشد يعني خواهر و برادرها با هم رابطه خوبي داشته باشند.
اين امر به وضعيت کودک، خانواده، تعداد خواهرها و برادرها و شيوه برخورد والدين با فرزند بستگي دارد. بنابراين نميتوان درباره چگونگي ارتباط يک کودک دبستاني با خواهر و برادرهايش، بدون توجه به سن، جنس، تعداد خواهرها و برادرها و نوع تربيت خانوادگي اظهارنظر کرد.
منبع:http://www.salamat.com