هیچكس چون دیگری نیست
نويسنده:فرهاد رضائی
شاید بارها وبه بهانه های گوناگون این جمله را شنیده باشید كه «هیچكس چون دیگری نیست و هیچ دو نفر را نمی توان یافت كه به طور كامل و از هر نظر، شبیه به یكدیگر باشند» . اما به راستی چه رازی در پشت این پدیده نهفته است كه حتی دوقلوهایی كه با برخورداری از ژن های یكسان و در یك خانه در كنار هم بزرگ می شوند نیز، از این تفاوت در امان نمی مانند و در نهایت، شخصیت های متفاوتی را به نمایش می گذارند؟ یك متخصص ژنتیك رفتار با انتشار كتاب جدید خود با عنوان «هیچ دو نفری یكسان نیستند: طبیعت و فردیت انسان» ، تلاش كرده است تا این پرسش را پاسخی علمی و مناسب گوید.
به گفته این متخصص ژنتیك رفتار، برای جداسازی و تفكیك عوامل ژنتیكی از عوامل محیطی در عرصه رفتارشناسی، دو دسته تحقیقات لازم است. نخست باید به بررسی و مطالعه دقیق انسان های برخوردار از ژن های یكسان، در محیط های متفاوت پرداخت و به این منظور، دوقلوهای تك تخمی و یكسانی كه در دو محیط گوناگون زندگی می كنند، بهترین نمونه تحقیقاتی به شمار می آیند. همچنین بررسی افرادی كه ژن های متفاوت دارند، اما در محیط های مشابه و یكسانی زندگی می كنند نیز می تواند در این زمینه بسیار مهم و مفید باشد. هریس با بهره گیری از این روش، نظریه های مرسوم و متداول در زمینه شكل گیری شخصیت انسان را به چالش كشیده است. این قبیل بررسی ها منجر به گردآوری دیتا و اطلاعات ارزشمندی می شود كه بشر را در راه یافتن پاسخی مناسب تر، علمی تر و قانع كننده تر برای یكی از پرسش های دیرینه مجامع علمی تجهیز و یاری می كند. این پرسش، همان جمله معروف «طبیعت یا تربیت؟» است كه می كوشد تا مرزبندی دقیق تری را میان دامنه اثربخشی و تأثیرگذاری «ماهیت و طبیعت» انسان از یك سو و «تربیت و آموزش» وی از سوی دیگر، بر روی ابعاد مختلف رفتار و شخصیت وی تصویر سازد.
هریس در كتاب خود، به بررسی ها و مطالعاتی استناد می كند كه در زمینه تأثیر والدین در خانه در برابر تأثیر محیط بزرگ تر در جامعه صورت گرفته است. برای مثال، كودكانی كه با والدین هنگ كنگی و لهجه دار خود در كانادا زندگی می كنند و بزرگ می شوند، برخلاف والدین خویش دارای لهجه نیستند. در واقع، اگرچه والدین آنها لهجه خاصی دارند، همسایگان و افراد دیگر در جامعه (به تعداد بسیار بیشتر از افراد خانواده) فاقد چنین لهجه ای هستند و به این ترتیب، كودكان لهجه خود را از دست می دهند. در این مثال، نیروی جامعه روستا یا شهر، بر نیروی محیط كوچك خانواده چیره می شود.
سیستم «اجتماعی شدن» به شما نشان می دهد كه چطور گروه هایتان را شكل بدهید؛ سیستم «برقراری ارتباط» نشان می دهد كه چگونه با یكدیگر كنار آیید و در نهایت، سیستم «شأن و منزلت» نشان می دهد كه چطور در این میان به رقابت برخیزید.
اما نیروهای تكاملی كه به ما شخصیت هایی متمایز و منحصر به فرد می بخشند، در اینجا خاتمه نمی یابند. ژن های ما تعیین كننده قطعی و صرف تمام ویژگی های ما نیستند و طبیعت انسان در فردیت او پایان نمی پذیرد، بلكه همچنان كه هریس تأكید می كند، مسیر تكاملی بشر میزان خاصی از «انعطاف پذیری» رفتاری را نیز به وی بخشیده است؛ به طوری كه می تواند از تجربیات خویش در طول زندگی بهره بیشتری گیرد. به طوری كلی، انسان ها در مسیر تكاملی خود دارای توانایی های «مناسب و چندبعدی» ویژه ای برای تجزیه و تحلیل ذهن و فكر دیگران و تطبیق رفتار خویش و نیز اصلاح الگوهای رفتاری در شرایط مختلف شده اند. این مكانیسم برای تكامل الگوهای رفتار اجتماعی بشر در بلند مدت بسیار مفید و مؤثر بوده است.
منابع:
نیویورك تایمز، مارس ۲۰۰۶
روزنامه همشهری
ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372
طبیعت یا تربیت؟
به گفته این متخصص ژنتیك رفتار، برای جداسازی و تفكیك عوامل ژنتیكی از عوامل محیطی در عرصه رفتارشناسی، دو دسته تحقیقات لازم است. نخست باید به بررسی و مطالعه دقیق انسان های برخوردار از ژن های یكسان، در محیط های متفاوت پرداخت و به این منظور، دوقلوهای تك تخمی و یكسانی كه در دو محیط گوناگون زندگی می كنند، بهترین نمونه تحقیقاتی به شمار می آیند. همچنین بررسی افرادی كه ژن های متفاوت دارند، اما در محیط های مشابه و یكسانی زندگی می كنند نیز می تواند در این زمینه بسیار مهم و مفید باشد. هریس با بهره گیری از این روش، نظریه های مرسوم و متداول در زمینه شكل گیری شخصیت انسان را به چالش كشیده است. این قبیل بررسی ها منجر به گردآوری دیتا و اطلاعات ارزشمندی می شود كه بشر را در راه یافتن پاسخی مناسب تر، علمی تر و قانع كننده تر برای یكی از پرسش های دیرینه مجامع علمی تجهیز و یاری می كند. این پرسش، همان جمله معروف «طبیعت یا تربیت؟» است كه می كوشد تا مرزبندی دقیق تری را میان دامنه اثربخشی و تأثیرگذاری «ماهیت و طبیعت» انسان از یك سو و «تربیت و آموزش» وی از سوی دیگر، بر روی ابعاد مختلف رفتار و شخصیت وی تصویر سازد.
●پیشینه تكاملی
هریس در كتاب خود، به بررسی ها و مطالعاتی استناد می كند كه در زمینه تأثیر والدین در خانه در برابر تأثیر محیط بزرگ تر در جامعه صورت گرفته است. برای مثال، كودكانی كه با والدین هنگ كنگی و لهجه دار خود در كانادا زندگی می كنند و بزرگ می شوند، برخلاف والدین خویش دارای لهجه نیستند. در واقع، اگرچه والدین آنها لهجه خاصی دارند، همسایگان و افراد دیگر در جامعه (به تعداد بسیار بیشتر از افراد خانواده) فاقد چنین لهجه ای هستند و به این ترتیب، كودكان لهجه خود را از دست می دهند. در این مثال، نیروی جامعه روستا یا شهر، بر نیروی محیط كوچك خانواده چیره می شود.
●سیستم های مغزی
سیستم «اجتماعی شدن» به شما نشان می دهد كه چطور گروه هایتان را شكل بدهید؛ سیستم «برقراری ارتباط» نشان می دهد كه چگونه با یكدیگر كنار آیید و در نهایت، سیستم «شأن و منزلت» نشان می دهد كه چطور در این میان به رقابت برخیزید.
●انعطاف پذیری رفتاری
اما نیروهای تكاملی كه به ما شخصیت هایی متمایز و منحصر به فرد می بخشند، در اینجا خاتمه نمی یابند. ژن های ما تعیین كننده قطعی و صرف تمام ویژگی های ما نیستند و طبیعت انسان در فردیت او پایان نمی پذیرد، بلكه همچنان كه هریس تأكید می كند، مسیر تكاملی بشر میزان خاصی از «انعطاف پذیری» رفتاری را نیز به وی بخشیده است؛ به طوری كه می تواند از تجربیات خویش در طول زندگی بهره بیشتری گیرد. به طوری كلی، انسان ها در مسیر تكاملی خود دارای توانایی های «مناسب و چندبعدی» ویژه ای برای تجزیه و تحلیل ذهن و فكر دیگران و تطبیق رفتار خویش و نیز اصلاح الگوهای رفتاری در شرایط مختلف شده اند. این مكانیسم برای تكامل الگوهای رفتار اجتماعی بشر در بلند مدت بسیار مفید و مؤثر بوده است.
منابع:
نیویورك تایمز، مارس ۲۰۰۶
روزنامه همشهری
ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372