تصوف در آفريقا (2)
فرقه تيجانيّه
اين فرقه با تلاش هاى عمربن سعيد فوطى پيروان زيادى را جذب كرد. درقرن سيزدهم هجرى/نوزدهم ميلادى اين فرقه درجنوب صحرا به عنوان قدرتى دينى وسياسى ظاهر شد. در شمال آفريقا ، به ويژه در مغرب ، احياى فرقه هاى صوفى تا حدى ناشى از سلطه استعمارى فرانسه بود ، زيرا اين فرقه ها به ابزارِ حاكمان مسلمان براى مقابله با گسترش سياسى امپراطورى هاى فرانسه وانگليس در كشورهاى اسلامى تبديل شده است. فرانسوى ها حاج عمر بن سعيد فوطى را «پيغمبر شيّاد» و مسلمان متعصب خطرناك مى خواندند، زيرا در تحريك مردم عليه توسعه استعمارى آنان موفق بود. تيجانيّه به پرقدرت ترين مخالفان فرانسه تبديل شد و « بسيارى از اولين حاكمان فرانسوى از شور و هيجانى كه مرابطون تيجانى مى توانستند درپيروان خود ايجاد كنند، هراسناك بودند».(13)
اتحاد حاج عمرتال با فرقه تيجانيّه نقطه عطفى در تاريخ اين فرقه بود. حاج عمر فرزند يكى از مرابطون بود كه در سال 1212ق /1797م در فوتا تورو به دنيا آمد، و در سال 1235ق /1820م به زيارت خانه خدا رفت و در آنجا به يكى از مريدان فرقه تيجانيّه تبديل شد. او در بازگشت از سفر زيارتى خود ، با اعزام مبلغان به دربار حاكمان مسلمان در غرب آفريقا، به گسترش اين فرقه كمك كرد. او از مراكز اسلامى مانند كانم ، سوكوتو ، فوتا تورو و فوتا جالون ديدن كرد. وى به عنوان يك عالم برجسته نيز شناخته مى شود كه كتاب جواهر المعانى را كه امروزه توسط شيوخ تيجانيه به عنوان منبع شناخته شده به نگارش درآورده است.
فرقه تيجانيّه را حاج عمر ، در هنگام بازگشت از سفر زيارتى ، به مردم نيجريّه معرفى كرد. وى براى مدتى در شهر برنو باكامينى اقامت گزيد، سپس به سوكوتو رفت و چندين سال را در آنجا در ملازمت سلطان محمد بلّو، فرزند شاه عثمان دن فوديو سپرى نمود. او همچنين به دامادى محمد بلّو درآمد. قادريّه در دستگاه خلافت سوكوتو حكمفرما بود، ولى به تدريج فرقه تيجانيّه مورد علاقه و پسند جوانان فرهيخته واقع شد. هم اكنون فرقه تيجانيّه نسبت به قادريه مريدان بيشترى دارد و اكثر پيروان آن را نخبگان تشكيل مى دهند. رهبران فرقه تيجانيّه به كشورهاى غربى آفريقا سفر مى كنند و پيشگامانى را به مناطق متعددى مى فرستند و اينگونه است كه اين فرقه به گسترش خود ادامه داده است. شيخ سيدى بن عمر تيجانى اهل مقره به كشورهاى متعددى در غرب آفريقا سفر كرد و پيشگامان جديد تيجانيّه را به بخش هاى شمالى و جنوبى نيجريّه اعزام كرد. شيخ ابراهيم نياسه اهل كالاك[28] و حوالى آنها بنيان گذاشت. افراد تازه مسلمان قبيله ايبو از فرقه تيجانيه پيروى مى كنند. در حال حاضر شيخ ابراهيم نوگوى مشغول ترجمه قرآن به زبان ايبوئى است.
فرقه شاذليه
افول فرقه هاى صوفى در آفريقا
گرايش هاى جديد: تلاش هاى اصلاحى
اصلاح طلبان هم چنين برخى از اعمال فرقه تيجانيّه را البدعة السيئه[31] (بدعت هاى بد) مى دانند. در عصر روزهاى جمعه، پيروان فرقه تيجانيه حلقهوار مى نشينند، پارچه سفيدى را در وسط پهن مى كنند و زير نظر مقدّم دعاهايى را تكرار مى كنند. آنها معتقدند كه حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در هنگام وردخواندنشان حضور پيدا مى كند و روى آن پارچه سفيد مى نشيند. به نحو مشابهى، در طى خواندن مولودى وقتى كه مولودى خوان مى گويد كه «پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ما به دنيا آمد»، جمع حاضر به نشانه احترام به پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برمى خيزند، زيرا آنها معتقدند كه خود پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اين هنگام حاضر مى شود. در اين هنگام آنها اين جمله را تكرار مى كنند: «اى پيامبر درود بر تو باد!». ظاهراً اين عمل كه در بين مردم شبه قاره هند ـ پاكستان معمول است، تأثيرى جدى برمسلمانان آفريقاى شرقى گذاشته است.
فرقه سنوسيّه
سيد محمد بن على سنوسى در تورْش، واقع در شهر مُستَفْنِم در الجزائر به دنيا آمد. او از تبار خاندان معروف ادارسه، از نسل خليفه چهارم اسلام على(علیه السّلام) از طريق فرزند بزرگ وى حسن(علیه السّلام) ، نوه پيامبر اسلام بود. پدر او هنگامى كه وى هنوز جوان بود درگذشت و وى تحت سرپرستى مادرش بزرگ شد. او تحصيلات اوليه را در زادگاه خود و زير نظر ابورأس (م1238ق/1823م) و بِلغَندوز متوفاى (م1244ق/1829م) سپرى كرد، سپس در سال (1236ق/1821م) به دانشگاه «قرويّيّن» در شهر «فز» رفت. او در طى هشت سال در دانشگاه، تفسير قرآن، حديث[32] و فقه را فرا گرفت و با چند تن از علما و همچنين با انجمن هاى صوفى در مراكش ارتباط برقرار كرد. موفقيت هاى او در دانشگاه سبب دستيابى او به كرسى تدريس شد. او در سال (1244ق/1829م) با برخوردارى از شهرتى فزاينده به عنوان يك انسان كامل و پارسا به الجزائر برگشت. او با همراهىِ نخستين مريدان خود به صحرا ، تونس، تريپولى و سيرنائيكا مسافرت كرد و به تبليغ اسلام پرداخت. او به وحدت اسلامى در حدى گسترده تر فراخواند و از مردم خواست تا از بدعت هاى شيطانى درباورها و اعمالشان دور شوند وبه دين پيامبر، كه از افزوده هاى بعدى و شاخ و برگ ها و تفاصيل نابجا مبرّا است بازگردند.
سيدمحمد شهر فز را به قصد سفر به سوى شرق ترك كرد و در قاهره توقف كرد، و مدتى را در ميان علماى دانشگاه الازهر به سر برد. او سپس به قصد زيارت به حجاز رفت و در آنجا ماند، و به تدريس و تأملات عرفانى، و مطالعه در اوضاع و احوال جامعه اسلامى پرداخت. او از آنچه مى ديد اندوهگين بود و عزم خود را جزم كرد تا زندگى خود را وقف كمك به مردم براى بازشناختن خويش كند.
سيد محمد در طى اقامت خود در حجاز با قوى ترين پشتيبان خود، امير محمد شريف، حاكم وادى ملاقات كرد. در همين دوره بود كه او متكلم و صوفى مشهور، احمد بن ادريس فاسى، را كه استاد معنوىِ طريقه قادريّه در مراكش بود، زيارت كرد. سنوسى او را معلمى همفكر يافت و به دوست صميمى فاسى تبديل شد و در سفرى تبليغى، با وى به يمن رفت. فاسى در آنجا درگذشت، اما قبل از مرگش به مريدان خود وصيت كرد كه از تعاليم سنوسى، كه به زودى زاويه وانجمنى را نزديك مكه برپا مى كند پيروى كنند. سرانجام در حدود سال 1250ق/1840م، تصميم گرفت به وطن خود، يعنى الجزائر برگردد. اما به دليل اِشغال آن به دست فرانسويان موفّق به انجام اين كار نشد، بنابراين به سيرنائيكا رفت.
سنوسى كبير در سال 1259ق/1843م اولين زاويه خود را در مكانى موسوم به زاوية البيذا تأسيس كرد. اين مكان به عنوان مسجد، مدرسه، مهمان سرا و در صورت نياز پناهگاه نيز مورد استفاده قرار گرفته است. در مدت كوتاهى، انبوهى از اين زاويه ها در مناطق اطراف بنيان نهاده شد. اين زاويه ها داراى ساختمان هاى مشابهى بودند، كه به اندازه شش ساعت پياده روى از يكديگر فاصله داشتند، و در مناطق حساس و مهم قرار داشتند. هر روز جمعه گروه هاى مذهبىِ منظّم از مردم محل در اين زاويه ها جمع مى شدند و خطيبان مردم را به پيروى از اصول دينىِ اسلام و توجّه به جامعه اسلامى گسترده تر و فراگيرتر ترغيب مى كردند. اين زاويه ها همچنين به عنوان كانون جمعيت هاى مختلف تحت اشراف يك زعيم يا شيخ نقش آفرين بوده و مسئوليت حل اختلاف و ايجاد سازش در مشاجرات محلى را بر عهده داشته اند. در كنار هر زاويه مدرسه اى نيز وجود داشت. مردم در زمين هاى مجاور زاويه ها براى تأمين مخارج آنها كشت و زرع مى كردند. در اين زاويه ها تازه واردان اخوان (برادران) ناميده مى شدند.
تحت رهبرى هوشمندانه سنوسى، اين جنبش به چاد، آفريقاى مركزى و حجاز گسترش يافت. اما اين فرقه براى ليبى اهميت خاصى داشته است، كه به صورت نهضتى دينى، فرهنگى، و سياسى درآمد. اين حركت تأثير گسترده اى بر نبرد عليه استعمار داشت; نخست در آفريقاى مركزى و تحت رهبرى سيد المهدى پدرشاه ادريس، و پس از آن در ليبى بر ضد ايتاليايى ها از سال 1329ق/1991م تا خروج نهايى آنها در طى جنگ جهانى دوم.
سنوسى كبير آميزه اى بى نظير از استعدادهاى ذاتى بود، به گونه اى كه هم عالم دينى، هم عارف، و هم مرد عمل بود. اين فرقه از پيروان خود مى خواست كه خود را در بطن زندگىِ عملى بيشتر وقف شناخت اسلام كنند تا از روشنايى تجربه عرفانى بهره مند شوند. سنوسى كبير اصرار داشت كه پيروانش به قرآن و سنت پيامبر بازگردند، و از عادات مربوط به دوره هاى بعدى فاصله بگيرند.
بعد از گذشت چند سال، سنوسى بار ديگر به مكه رفت و در آنجا به وعظ زائرانى كه از نقاط مختلف جهان اسلام به آنجا مى آمدند پرداخت. اخوان سنوسيه، چنان تحت تأثير تعاليم استاد خود بودند كه خود به سفيران فعالى براى طريقه سنوسيه تبديل شدند و با مسافرت به نقاط مختلف زاويه هاى جديدى را بنيان نهادند. سنوسى در سال 1269ق/1853م به سيرنائيكا بازگشت، و در سال 1271ق/1855م مركز طريقه خود را از شهر البيذا به آبادى دوردست جغبوب،[33] حدود 180 مايلى جنوب توُبْروك منتقل كرد و در آنجا در حاشيه صحرا انجمن پررونقى را از پيروانش تاسيس كرد; وى در آنجا منطبق با الگوى دانشگاه الازهر در قاهره و ديگر مراكز آموزشى اسلامى در شمال افريقا دانشگاهى اسلامى را تأسيس كرد. او علماى زيادى را گرد هم آورد و كتابخانه اى مشتمل بر هشت هزار جلد كتاب و يك هزار جلد نسخه خطى بنا نهاد و سيصد شاگردِ برجسته تربيت كرد كه همگى از انگيزه اى قوى براى اصلاح بنيادين جامعه اسلامى و گسترش پيام اسلام در آفريقاى مركزى و سرزمين هاى هم جوار صحرا برخوردار بودند. اين مراكز جديد سنوسى در مسير تجارى مهمى قرار گرفت و كانون تأثير سنوسيان بر مصر، سودان، و ليبى به دور از دخالت هاى سياسى اروپاييان و ترك ها گرديد.
سنوسى كبير در سال 1275ق/1859م، پس از اين كه پايه هاى استوار جنبش سنوسيه را بنانهاد، در شهر جغبوب درگذشت، سپس در آنجا در مقبره اى باشكوه دفن شد كه هنوز هم مورد احترام سنوسيان است. موفقيت فرقه سنوسيه را از اين واقعيت مى توان دريافت كه هنگامى كه سيد محمد مهدى جانشين سنوسىِ بزرگ، رهبرى اين فرقه را در سال 1275ق /1859م، عهده دار شد، سنوسيه 146 زاويه داشت.
نتيجه
پيوست يا ضميمه
طريقت
منطقه نفوذ : قادريّه
دوره آغازِ نفوذ : سرتاسر آفريقا
در زمان عبدالقادر الجيلانى (م561ق /1166م)
شاذليه
عمدتاً در مراكش، تونس، الجزائر و اوگاندا
ابوالحسن شاذلى در تونس (م648ق /1250م)
سمّانيّه (شاخه اى از شاذليه)
مصر و سودان قرن 13ق/19م
رفاعيّه : در بيشتر مناطق آفريقا 570ق/1175م
علويّه : 653ق/1255م
احمديّه : مصر
سيداحمدالبداوى(م675ق/1276م)
برهانيّه : مصر
ابراهيم الدسوقى (م676ق/ 1277م)
جذوليّه (شاخه اى از شاذليه) : مراكش 869ق/1465م
عيسويه : مراكش، الجزائر و تونس
محمد بن عيسى (م930ق/1523م)
تيجانيّه : شمال و غرب آفريقا 1196ق/1782م
سنوسيّه : ليبى : 1253ق/1837م
درقاويّه : الجزائر، مراكش 1283ق/1823م
مدنيّه (شاخه اى از درقاويّه)
تريپوليتانى : قرن 13ق/قرن 19م
عيدروسيّه : لامو و زنگبار 915ق/1509م
علويه (شاخه اى از درقاويّه)
الجزائر : شيخ احمد العلوى (م1337ق /1919م)
عمّاريّه (شاخه اى از قادريه)
الجزائر، تونس : قرن 13ق/قرن 19م
عروسيه (شاخه اى از قادريه)
تريپوليتانى : عبدالعباس بن عروس متوفاى (م864ق/1460م)
طريقت : منطقه نفوذ
دوره آغازِ نفوذ
اوامريّه (شاخه اى از عيسويّه)
تونس : قرن 13ق / قرن 19م
بكّائيه (شاخه اى از قادريه)
سودان : 911ق/1505م
بوعليّه : مصر، الجزائر
قرن 13ق/قرن 19م
اسماعيليه : سودان
قرن 13ق/ قرن 19م
مشيشيّه : مراكش
ابن مشيش (م623ق/1226م)
يوسفيّه (شاخه اى از شاذليه) : مغرب
قرن 10ق/قرن 16م
خاتميه يا ميرقانيه (شاخه از جنبش ادريسيه)
سودان : 1269ق/1853م
مريديّه (شاخه اى از قادريه)
سنگال : احمد بومبا (م1345ق/1927م)
حداديّه : اوگاندا
يادداشت ها
1. آى. ام. لويس، اسلام در مناطق استوايى افريقا، (لندن: انتشارات دانشگاه آكسفورد، 1966م)، ص27.
2. اچ. اى. آر. گيب، ديانت محمدى، (لندن: انتشارات دانشگاه آكسفورد، 1964م)، ص14.
3. رك: جى.اس. تريمينگهام، تاريخ اسلام درغرب افريقا، (لندن:انتشارات دانشگاه آكسفورد، 1968م)، ص158.
4. همان، ص23، شماره 20.
5. اى. اس. ترايتون، اسلام، (لندن: كتابخانه دانشگاه هوتچينسون، 1962م)، ص97.
6. تريمينگهام، تاريخ اسلام، ص23.
7. ابن اباذر الفاسى، روض القرطاس: تاريخ پادشاهى مغرب، مترجم: اى. بيومير، (پاريس: ايم پريرى ايمپريال، 1860م)، ص170.
8. البكرى، Description de L'Afrique Septentrionalec، ترجمه و ويرايش: بارون مك گيوچين، (پاريس، گيوتنر، 1913م)، ص169ـ70.
9. همان، ص13ـ41، 204.
10. ام.اى.كلين، اسلام وامپرياليسم در سنگال، (استنفورد: انتشارات دانشگاه استنفورد پاريس، 1968م)، ص63.
11. تريمينگهام، تاريخ اسلام، ص91.
12. تريمينگهام، طريقت هاى صوفى در اسلام، ص88.
13. كلين، اسلام و امپرياليسم در سنگال، ص96; نيز رك: جى. ام. ابوالنصر، تيجانيّه (لندن: انتشارات دانشگاه آكسفورد، 1965).
14. لوئيس، اسلام در مناطق استوايى آفريقا، ص9.
15. درباره طريقت سنوسيه رك: اِن. زياده، سنوسيه: پژوهشى درباره جنبش هاى تداوم يافته در اسلام (ليدن: بريل، 1958).
پی نوشت :
[26]. Kaolak
[27]. Afikpo
[28]. Engugu-Ezike
[29]. Fez
[30]. Matwas
[31]. al-bid: atal sayyi'ah
[32]. Hadith
[33]. Jaghbub