يادكردهاى دين زرتشت در متون مانوى
اشاره[1]
گفتار معروف ابوريحان بيرونى به نقل از شاپورگان مانى در آن گفتار از مانى نقل قول شده است كه زرتشت، بودا، و عيسى را چونان پيشروان دينى خود شناخته و تصديق كرده، و مدعى است كه براى اتمام اشراق ايزدى به جهان آمده است.
1. در وهله اول، نام زرتشت را به شكل تركى §c§s¦Zro، به عنوان يك Burxan «پيامبر الهى» در قطعات مانوى ايغورى به دست آمده از ايديقوت ـ شهرى مى توان يافت. چنان كه لكوك اثبات كرده و گوثيه به طور قانع كننده اى از طريق شواهد زبان شناختى تأييد نموده است. اين نام در زبان چينى به صورت [Sou-lou-che] رايج گرديده است. نام زرتشت همراه با لقب روحانى او Burxan)§c§s¦(Zro، حدود ده بار در اين قطعات ويژه، كه پاره هاى افسانه اى را درباره پيكار ميان اين فرد مقدس و جادوگران و ديوان در بابل ضبط كرده اند، تكرار مى شود. شهر بابل، در پيوند با زندگى مانى و حتى زرتشت، بر پايه افسانه اى نامعتبر درباره زندگى وى، داراى حرمت و تقدس بوده است.[2] در هر حال، اين قطعه مدفونْ در شن كه در تركستان چين يافته شده است، يادمان هاى مربوط به برخى داستان هاى زرتشتى كهن را، كه حتماً در ميان مانويان رواج داشته، حفظ كرده است.
2. نه تنها در قطعه پيش گفته، بلكه در يك قطعه تورفانى نوشته شده به زبان پهلوى و محفوظ در مجموعه برلين، اشاره صريحى به زرتشت t ?§t / Zorodus§s¦Zardu وجود دارد، كه در آن، از وى در كنار فرشته ايرانى سروش §s¦Sro ياد مى شود. اين يادكرد را در يك سرود كهن مانوى، كه حاوى يادمان هايى از باورداشت هاى زرتشتى درباره بازبيدارى روح انسان (يعنى انسان نخستين، گيومرت) است، مى توان يافت. دريغ كه تاكنون خود متن منتشر نشده است، اما محتواى آن در نوشتارى آلمانى از استاد آندرئاس، بازچاپ شده در كتاب Des iranisde Erlosungsmyterium رايتزنشتاين (بُن، 1921، ص3) در دسترس است.
3. افزون بر اين، در قطعه تورفانى ديگرى نيز به «كتاب زرتشتيان» ارجاعى داده شده كه حاوى اشاره اى به آيين هاى معينى بوده كه در چهاردهمين روز از ماه زرتشتى نيز انجام مى گرفت. اين متن چنين خوانده مى شود:
ud pad any-z zardrus§taga¦n nibe¦g a'o¦n nibe¦se¦d ku pad c§aha¦rdad ro¦z i¦ ti¦rma¦ kunis§n o¦ kunis§ngar...
و در ديگر كتاب زرتشتيان چنين نوشته شده است: در روز چهاردهم ماه تير كُنشى، كُنش گر را بايسته است...
M. 16. 20-22 (Mدller, Handscdriften - Reste in Estrangelo - Schrift aus Turfan, Chinesisch - Turkistan, II, APAW 1904, p.94).[3]
4. اشاره احتمالى ديگرى نيز به زرتشت، به عنوان پيشرو مانى، همراه با يادكردى از عيسى، در يكى ديگر از متن هاى مانوى وجود دارد. اين قطعه ناقص چنين آغاز مى شود:
lllll nangbe¦d ud pe¦s§o¦ba¦y i¦ de¦n ma¦zde¦s, ...
سرور و پيشواى نام دار دين مزديسنا....
هر چند نام زرتشت، با توجه به پارگى ابتداى صفحه، در اين قطعه افتاده است، اما قرارگرفتن او در كنار مزدا s¦zde¦n ma¦ de اين گمان را موجه مى سازد، به ويژه آن كه به دنبال اين بند (سطر 7)، به مهين فرشته زرتشتى، بهمن (Walunan)، اشاره اى شده است. در ادامه اين قطعه، به خود مانى، چونان آوايى نو، و دهنده احكامى راست باورانه به مؤمنان، بى درنگ در سطرهاى 3ـ2 اشاره مى شود:
tu¦ no¦g hammo¦za¦g i¦ xwara¦sa¦n, ud ra¦ye¦na¦g i¦ wahede¦na¦n[4]
[هستى] [5] تو آموزگار نوين شرق و سامان دهنده نيك دينان (مانويان)
مضمون سطرهاى 7ـ4 (n¦ra¦ahriya§g s¦hum i¦... andar to¦d he¦e za§c "كه در تبار شهرياران زاده است") حقانيت مانى را در نسب بردن مقام پيامبرى نشان مى دهد; و بى درنگ پس از آن، يادكرد صريحى از «عيساى باكره ]زاده[» )¦o§g yis¦kani( همچون يكى ديگر از تجليات الاهى )n¦sana( مى آيد. بنابراين، با نتيجه گيرى از همه اين ترتيب ها و كنار هم گذارى ها، اين پيشنهاد كه عبارت «سرور نام دار دين مزديسنا» به شخص زرتشت اشاره دارد، موجه به نظر مى رسد. اتفاقاً اشاره ضمنى ديگر نيز در ، يك قطعه تركى مانوى به «دين مغانه» ) nomفn§ucgmo( وجود دارد ( T. M. 170سطر 4، ويراسته لكوك، Chotscho، ج3، ص39)، (فرهنگستان برلين، 1922).
5. با توجه به قطعه اى كه در بالا ذكر شد، و با در نظر گرفتن اشاره ابوريحان بيرونى به اين كه مانى، زرتشت، بودا، و عيسى را پيشروان دينى خود شناخته و تصديق كرده بود، مى توان قطعه پهلوى تورفانى ديگرى را نيز به ميان آورد. اما پيش از اين كار، مى بايست شاهد بيرونى ديگرى را، مبنى بر اين كه «مانى پس از شناخت مذهب ثنوى، مجوس و نصارى ادعاى نبوت كرد»[8] تكميل كرد.
با در نظر گرفتن همه اين اشارات، اين گمان را (اما فقط يك گمان، تا زمانى كه قطعات بيش ترى به دست آيد) مى توان مطرح كرد كه سه پيشرو دينى بزرگ مانى با عنوان «سه پسر خدا» در سطور معينى از يك سرود طولانى مانوى درباره ستايش، نماز و فرش گرد (كه خود اين عنوان زرتشتى بيانگر نوسازى فرجامين جهان است) مورد اشاره قرار گرفته اند. آنجا كه آمده است:
a¦sa¦h, man bo¦z§a¦gar, pad ista¦wis§n, anj§i¦wag bagma¦r ma¦ni¦ adhre¦ bagpuhra¦n
تو را مى ستايم (اى) منجى ام، بغ زنده! مانى سرور! با سه پسر خدا
M. 4, par, 4, lines 10-13 (Mدller II, p.54m)
در اين پيوند، اين نكته را بايد در نظر داشت كه همان نسبت hr¦bagpu «پسر خدا» دوبار براى عيسى، در نقل قولى مانوى از كتاب عهد جديد )t(M. 18.1, 3 = Mدller II, P.34، كه البته ترجمه اى از متنى مبتنى بر كتاب مقدس است، به كار رفته است. افزون بر اين، مانى در قطعاتى، «فرزند يزدان» )nd¦n fraze¦ni yasda¦ Ma,b(M. 311.1 = Mدller II, p.66 خوانده شده و گويا «اى پسر يزدان» )hr¦n pu¦n yazda¦ o,b(M. 32.3 = Mدller II, p.62 نيز خطاب گرديده است; در حالى كه زرتشت و بودا، دو تن ديگر از سه پيشرو معنوى مانى، در قطعات مانوى تركى، چنان كه پيشتر ياد شد، به طور جداگانه با عنوان «پيامبر الاهى» معرفى شده اند. بنابراين به نظر مى رسد كه دلايلى براى اين كه «سه پسر خدا» را در اين قطعه اشاره اى به زرتشت، بودا، و عيسى بدانيم، موجود است. در هر حال، تا زمانى كه قطعات بيشترى چاپ يا كشف شوند، اين پيشنهاد در حد يك فرضيه باقى خواهد ماند.
سرود زرتشت
اين گروه از اشعار مانوى، كه به زبان هاى ايرانى ميانه سروده شده اند، نه تنها بر اصالت و غناى شعر و ادب ايران در اعصار باستانى گواهى مى دهند، كه نايابى يادكردهاى بومى زرتشت را در اسناد دوران پيش از اسلام، به خوبى جبران مى نمايند.
در ادامه، متن اصلى (پارتى) و برگردان فارسى اين متن را مى خوانيد:
ag ka¦me¦d, u-ta¦n abde¦sa¦n az§ wiga¦hi¦ft c§e¦ pidara¦n hase¦naga¦n.
bo¦z§a¦gar arda¦w zarhus§t, kad-is§ wya¦wurd ad gri¦w wxe¦be¦,
gara¦n masti¦ft ku xuft is§te¦, wigra¦sa¦ ud o¦ man we¦na¦h.
dro¦d abar tu¦ az§ s§ahr ra¦mis§n, c§e az wasna¦d tu¦ fras§u¦d he¦m.
haw-iz§ wya¦wurd ho¦ az az he¦m sro¦s§a¦w ana¦za¦r *na¦zo¦g za¦dag,
wimixt is§ta¦m ud za¦r we¦na¦m. izwa¦y-om az§ maran a¦go¦z.
zarhus§t o¦ ho¦ pad dro¦d pursa¦d waz§an hase¦nag, mana¦n handa¦m.
z§i¦wandaga¦n za¦war ud masis§t ge¦ha¦n dro¦d abar tu¦ az§ padis§t wxe¦be¦.
haxsa¦h o¦ man, namri¦ft za¦dag, pusag ro¦s§n pad sar awesta¦.
ta¦waga¦n za¦dag, ke¦ kird *ay isko¦h, ku c§i¦d bixs§e¦h pad harw wya¦ga¦n...[9]
اگر مى خواهيد، شما را از گواهى پدران نخستين آگاه سازم.
زرتشت رهايى بخش پارسا، آن گاه كه با نفس خويش سخن مى گفت، چنين گفت: «مستى بزرگى است اين كه خفته اى، بيدار شو و مرا بين!
درود بر تو از شهر رامش (بهشت روشنى)، چه از براى تو فرستاده شده ام».
او (نفس) نيز پاسخ داد: «من، منم، نازك زاده بى آزار سروشاو (= پدر بزرگى).
با جهان مادى آميخته ام و آزار بينم. مرا از آغوش مرگ بيرون كش».
زرتشت با درودگويى از او پرسيد: «آيا تو واژه نخستين، اندام منى؟
نيروى زيندگان و درود بزرگ ترينِ كيهان از پايگاه خويش بر تو باد!
پيرو من باش اى زاده نرم خويى، بساك روشنى بر سر بگذار!
اى زاده توانايان، كه مُستمندت كردند، كه به همه جاى پيوسته گدايى را...
پی نوشت :
[1] مشخصات كتاب شناختى اين اثر از اين قرار است:
A. V. Williams Jackson, "Studies in Manichaeism", Journal of the American Oriental Society, vol.43, 1923, pp.16-19.
[2]. ن.ك: جكسن، زرتشت، ص91ـ90.
:ت سا هدش هتفرگ عبنم ن يا زا ،نتم ن يا ديدج ش ياريو .[3]
M. Boyce, A Reade in Manichaean Middle Persia and Parthian, Leiden, 1975, pp.183-184 (م).
[4]. M. Boyce, Ibid, pp.149 (م).
[5]ned ehaw.ت سا هتفر راك ه ب ى نام ن يد ى ارب ى اهژيو روط ه ب زين ىونام ت اعطق زا ىرگيد ى اهاج رد
[6]. آثار الباقيه، ترجمه اكبر داناسرشت، انتشارات اميركبير، 1377، ص308 (م).
[7]. مانى به روايت ابن نديم، محسن ابوالقاسمى، انتشارات طهورى، 1379، ص17 (م).
[8]. ن.ك: شهرستانى، ترجمه هاريوخر، 1/285; و بسنجيد با فلوگل، مانى، ص165.
[9]. F. C. Andreas and W. B. Henning, Mitteliranische Manichaica aus Chinesisch - Turkestan III, SPAW 1934, p.827; M. Boyce, A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian, Leiden, 1975, Text: ay.