مقدمه:
در روزگاری که علوم نقلی از عقلانیت و علوم عقلی از معنویت فاصله گرفته بودند، علامه طباطبایی (رحمه الله) با تأسیس مدرسهای فکری از جنس «حکمت متألهه» و تألیف تفسیر جاودان المیزان، میان عقل و وحی پیوندی نو برقرار کرد؛ پیوندی که نسلهایی از عالمان و متفکران بعد از او را همچنان سیراب میکند.
به راستی، علامه طباطبایی (رحمه الله) مصداق کاملِ عالم ربانی است؛ عالمی که علم را نه برای جدل، بلکه برای هدایت میخواست و فلسفه را نه برای تفاخر، بلکه برای تعالی انسان.
در این نوشتار، به زندگی، تحصیلات، اساتید، فعالیتهای علمی و آثار ماندگار علامه سیدمحمدحسین طباطبایی (رحمه الله)، مفسر و فیلسوف بزرگ شیعه و صاحب تفسیر شریف المیزان میپردازیم و جایگاه علمی، عرفانی، اخلاقی و فلسفی ایشان و نقش وی در تحول حوزه علمیه قم و احیای اندیشه اسلامی معاصر را بررسی خواهیم نمود.
مراحل زندگی علامه طباطبایی
ولادت و تحصیلات علامه طباطبایی
علامه سیدمحمدحسین طباطبایی از خاندانی دانش پرور برخاستهاند و تا چهارده پشت ایشان از دانشمندان و علمای به نام تبریز بودهاند. ولادت آن بزرگوار در پایان سال 1321 هجری قمری مصادف با 1282 شمسی بوده است.ایشان در زادگاه خود تحصیلات مقدماتی را به انجام رساند. در سال 1304 رهسپار نجف شدند و ده سال در آن مرکز جهانی علوم اسلامی به تکمیل معلومات خود پرداختند و نزد استادان معروفی مانند نائینی، کمپانی و بادکوبهای دروس بالای فقه و اصول و فلسفه را خواندند.
همچنین ریاضیات را نزد سیدابوالقاسم خوانساری و اخلاق و عرفان علمی و تفسیر قرآن کریم را از محضر حکیم و عارف وارسته، حاج میرزا علی آقای قاضی طباطبایی آموختند. سپس در سال 1314 به زادگاه خود بازگشت و به سبب تنگی وضع معیشتی مجبور شدند به مدت ده سال در تبریز بمانند. سپس به قم مهاجرت کردند و تا پایان عمر در آنجا به تدریس علوم عقلی و تفسیر قرآن مشغول بودند.
هجرت علامه طباطبایی به نجف
در سال 1304 علامه طباطبایی، برای گذراندن مراتب عالی دروس حوزوی، به همراه همسر و فرزند نورسیده اش «محمد» عازم نجف اشرف شدند و منزل محقری اجاره کردند.غربت نامأنوس بودن با محیط و گرمای هوا، شرایط ناگواری برای این خانواده کوچک بوجود آورد. تنگی منزل و نبودِ آب خود مزید بر مشکلات بود. در این اوضاع تنها دلخوشی علامه و همسرش محمد کوچک بود. ولی ناگهان بیمار شد و بساط شادمانی خانواده را به یکباره برچید.
نبود پزشکان متخصص و لوازم پزشکی مورد نیاز، باعث وخیم شدن حال محمد کوچک و مرگ او شد. فقدان آن کودک در دیار غربت، علامه و همسر مهربانش را در سوگ و ماتم نشاند. مرحوم علامه بار سنگین غم را در دل خود پنهان میکرد و همسرش را تسکین میداد.
مدتی بعد خداوند فرزند دیگری به آنها عنایت فرمود، ولی این شکوفه نورسته هم پس از یک سال سر به تیره تراب گذاشت و غم این خانواده جوان را تازه کرد. فرزند سوم هم به سرنوشت برادران خود دچار شد و این وضع خاطر لطیف همسر مهربان علامه را آزرده میساخت.
علامه طباطبایی به پیشگاه خداوند زاری میکرد تا از چنین وضع پریشانی رهایی یابند. روزی آیت الله قاضی طباطبایی که استاد علامه، و از بستگان همسرش بود، به منزل ایشان آمدند و از آنها دلجویی فرمودند. هنگام رفتن به همسر مرحوم علامه فرمودند این بار فرزندتان پسر است و باقی میماند.
نامش را عبدالباقی بگذار تا انشاءالله برایتان بماند. علامه که تا آن زمان از بچهدار شدن همسرش خبر نداشت، متحیر ماند اما سرانجام پیشبینی این عارف وارسته درست درآمد و خداوند فرزندی به آنها عنایت فرمود.
وضعیت معیشتی علامه طباطبایی در نجف
علامه طباطبایی به اتفاق همسر و برادرش به مدت ده سال در نجف اشرف اقامت داشت. آن حکیم الهی ضمن کسب معارف فقهی، عرفانی و فلسفی، موفق به تدوین آثاری در حکمت و کلام شد. اما در اواخر این دوران از جهت معیشتی با مشکل روبرو شد؛ زیرا نسبت به مصرف سهم امام و بیت المال حساس بود و هزینه زندگی را با درآمد ملکی موروثیاش در تبریز اداره میکرد که از تبریز به نجف حواله میشد.در اواخر اقامت علامه، دولت از ارسال وجوه به خارج کشور جلوگیری کرد و دیگر مبلغی به دست علامه بزرگوار نرسید و دچار تنگنا شد. مدتی را به صرفهجویی شدید و فروش اثاث منزل و قرض گرفتن گذراندند و در انتظار رسیدن پول بودند، تا اینکه به طور غیرمنتطره وجهی از ایران رسید و علامه پس از پرداخت بدهیها عازم ایران شد.
همسر علامه طباطبایی
قمرالسادات، همسر علامه، از خانواده متدین و پاک طینت طباطبایی، زنی بود که در سیر تکاملی و سلوک علامه نقش مؤثر داشت. خانمی که همه عمر را در طبق اخلاص گذاشت و در راه این عارف والامقام تقدیم کرد. دشوارترین مشقّت ها را در غربت شهرهای نجف و قم تحمل کرد و حتی یک بار هم گلایه نکرد. مهندس سیدعبدالباقی طباطبایی، فرزند این خانواده می گوید:هنگامی که خواستیم به قم عزیمت کنیم به مادرم گفتم: شب عید که وقت مسافرت نیست؛ در این هوای سرد کجا میخواهیم برویم؟ مادرم نگاهی به من کرد و در حالی که اشک چشمانش را پاک میکرد این شعر را خواند:
رشتهای بر گردنم افکنده دوست
میکشد هرجا که خاطرخواه اوست
رشته بر گردن نه از بی مهری است
رشته عشق است و بر گردن نکوست
قدردانی علامه طباطبایی از همسرشان
حضرت علامه طباطبایی (رحمه الله) درباره همسر خود چنین می گوید:این زن بود که مرا به اینجا رسانید؛ او شریک من در کارهای علمی است و هرچه نوشتهام نصفش مال این خانم است. او به حدی به من کمک میکرد که گاه از چگونگی تهیه قبای خود اطلاع نداشتم (به این معنا که می رفت پارچهای انتخاب میکرد، میخرید و پس از دوخت و آمادهسازی در اختیار ایشان قرار میداد) وقتی مشغول تحقیق و پژوهش بودم، با من سخن نمیگفت و سعی میکرد، شرایط آرامی برایم ایجاد کند، رشته افکارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز میکرد و آرام چای را میگذاشت و میرفت.
مرحوم علامه طباطبایی به همسر باوفایش عشق می ورزید و برایش احترام بسیاری قائل بود. پس از مرگش تا مدت ها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر می شد و در فقدان او ناباورانه اشک می ریخت و این مهر دوسویه همگان را به تعجب واداشته بود.

سیره اخلاقی علامه طباطبایی
بی آلایشی و سادهزیستی علامه طباطبایی
آیت الله سیدمحمدحسین طهرانی (رحمه الله)، از شاگردان علامه طباطبایی (رحمه الله) می گوید:آیت الله حجت تصمیم به توسعه مدرسه حجتیه قم گرفت. زمینهایی را خرید و در پی آن بود که نقشه مناسبی برای مدرسه تهیه کند تا طرح جامعاش را اجرا کند. مهندسان نقشههای متعددی کشیدند ولی ایشان نپسندید.
سرانجام شنیدیم سیدی از تبریز آمده و نقشهای رسم کرده که مورد پسند آیت الله حجت واقع شده است. همچنین شنیدیم این سید در ریاضیات و فلسفه استاد است و درس فلسفهای شروع کرده است.
بسیار مشتاق زیارت ایشان بودیم تا این که روزی یکی از دوستان آمد و گفت آقای قاضی از زیارت مشهد برگشته، بیاید به دیدنش برویم. چون به منزلشان وارد شدیم، متوجه شدیم آن مرد معروف و آن فیلسوف و ریاضیدان همان سیدی (علامه طباطبایی) است که ما هر روز او را در کوچه میدیدیدم و از بس سادهزیست و بیآلایش بود، حتی احتمال نمیدادیم اهل علم باشد، چه رسد به این که فیلسوف و دانشمند باشد.
تواضع علامه طباطبایی
آیت الله سیدمحمدحسین طهرانی (رحمه الله) در وصف تواضع استاد خود علامه طباطبایی (رحمه الله) میگوید:از زمان طلبگی، ما در قم به منزل ایشان رفت و آمد داشتیم و هیچ گاه نشد با ایشان به جماعت نماز بخوانیم و این غصه در دل ما مانده بود که جماعت ایشان را درک نکردهایم.
سالی در ماه شعبان به مشهد مقدس مشرف شدند و مهمان ما بودند. موقع نماز مغرب، سجادهای برای ایشان و یکی از همراهان پهن کردم و از اطاق خارج شدم؛ به امید این که استاد به نماز مشغول شوند و سپس من داخل شوم و نماز را به امامت حضرت علامه بخوانم.
قریب یک ربع ساعت از مغرب گذشت، آن رفیق همراه، مرا صدا زد و گفت: ایشان همین طور نشسته و منتظر شماست. آمدم محضر استاد عرض کردم: چهل سال است از شما تقاضا کردهام که یک نماز با شما بخوانم ولی تا به حال نشده است، قبول بفرمایید ما به شما اقتدا کنیم. با تبسم ملیحی فرمودند: یک سال دیگر هم روی آن چهل سال! سرانجام بنده را مجبور به امامت جماعت کردند.
آیت الله سیدمحمدحسین طهرانی (رحمه الله) در وصف تفسیر گران سنگ مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله)، المیزان، میگوید:
روزی به حضرت استاد عرض کردم: هنوز حوزههای علمیه به ارزش واقعی تفسیر شریف المیزان پی نبردهاند و اگر حوزه علمیه به تدریس و تحقیق این کتاب با ارزش مشغول شود و پیوسته این کار را ادامه دهد، پس از دویست سال ارزش این کتاب معلوم خواهد شد و باز عرض کردم:
وقتی به مطالعه این کتاب مشغول میشوم در بعضی از اوقات که آیات را به هم ربط میدهید و از راه موازنه و تطبیق آیات معنی را بیرون میکشید، جز آن که بگویم در آن هنگام قلم وحی و الهام الهی آن را بر زبان شما جاری ساخته است؛ تعبیر دیگری ندارم. ایشان سری تکان دادند و فرمودند: این فقط حسن نظر شما است. ما کاری نکردهایم.
عظمت روح و هیبت علامه طباطبایی
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی (رحمه الله) پیرامون شخصیت علامه طباطبایی (رحمه الله) میگوید:علامه طباطبایی مظهر متانت، وقار، طمأنینه، عزت نفس، توکل، اخلاص، تواضع، عطوفت و دیگر مکارم اخلاقی بودند. آثار عظمت روح و نورانیت دل و ارتباط با ماورای طبیعت در سیمای ملکوتی ایشان هویدا بود.
بر مجلس ایشان چنان هیبتی سایه میافکند که حضار را در سکوتی ژرف و پر تأمل فرو میبرد و انسان را به یاد شعر فرزدق میانداخت که در مدح امام سجاد (علیه السلام) گفته است. او از بس حیا و شرم و ادب داشت به هیچ کس زل نمیزند و نگاهش به زمین بود، ولی دیگران از شدت هیبت و جذبه او نمیتوانستند در چهرهاش خیره شوند.
به خاطر دارم که روشندلی در محضر ایشان با چشمانی اشکبار میگفت: در شگفتم که چگونه زمین، سنگینی چنین مردانی را تحمل میکند.
علامه طباطبایی و مراقبت از نفس
به حقیقت، دل این مرد بزرگوار معدن تقوا بود؛ زیرا بسیار مواظب خود بود. همواره اهتمامش بر این بود و میگفت:در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این ۲۴ ساعت چگونه بر شما گذشته. اهل محاسبه باشید. همان طور که یک بازرگان و یک کاسب دخل و خرج خود و صادرات و وارداتش را حساب میکند، شما ببینید در این شب و روز که بر شما گذشت، چه چیزی اندوختهاید. چه گفتهاید. یکیک رفتار و گفتارتان را حسابرسی کنید. از نادرستیها استغفار کنید و سعی کنید تکرار نشود، و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود، خدا را شاکر باشید، تا به تدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود. «و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم».۱
حضرت علامه طباطبایی (رحمه الله) همواره مراقب نفس خویش بود و از خدا غافل نمیشد و این امر در صورت و رفتار و حرفشان پیدا بود که ایشان در پیشگاه دیگری قرار گرفته است. هرچند به صورت ظاهر، جسمش با دیگران بود، پیدا بود که در محضر دیگری نشسته است.
در این باره، مصباح الشریعة میفرماید که: «العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله»؛ عارف بدنش با خلق و دلش با خداست؛ «و لامونس له سوی الله، و هو فی ریاض قدسه متردد و من لطائف فضله متزود»؛ توشهاش آن سویی است. قلبی که او دارد در پیشگاه ملکوت عالم، آمد و شد دارد. مونسش ملکوت عالم است.
چنین کسی مراقبت دارد و انسان بر اثر این مراقبت، یواش یواش به صفات ملکوتی متصف میشود و بدان خو میگیرد. مرحوم علامه طباطبایی درباره اهتمامشان به مراقبه نفس، به یکی از شاگردان خود فرمودند: «آقا، من هر روز مراقبتم قویتر است. شب، مشاهدات من، مکاشفات من زلالتر است».
آری هرچه روز مراقبت شدیدتر باشد، شب مکاشفات زلالتر و صافیتر است.

خودانتقادی، ویژگی بارز علامه طباطبایی
آیت اللّه العظمی مکارم شیرازی (حفظه الله) درباره علامه طباطبایی (رحمه الله) چنین فرمودند:
علامه طباطبایی (رحمت الله علیه) علاوه بر پایهگذاری علوم تفسیری و عقلانی در حوزههای علمیه، در اخلاق و مبانی اخلاقی زبانزد بودند و در زندگی خویش بر این باور بودند که باید قبل از نقد دیگران، ما خود به نقد خود بپردازیم.
علامه طباطبایی، عصاره خوبیها
علامه سیدمحمدحسین طباطبایی (رحمه الله) مردی ساده و بیآلایش بود. متواضع، مودب، متین و باوقار بود و هیچ وقت عصبانی نمیشد.
هیچ گاه بلند سخن نگفت، در مورد کسی بد نمیگفت و هرگز کسی از ایشان غیبت نشنید. سخن کسی را قطع نمیکرد و به صحبتهای دیگران خوب گوش میداد.
برای بدخواهان خودش هرگز نمیگذاشت که دیگران اقدامی کنند و خودش هم عفو میکرد. از بحثهای جدلی دوری میکرد و در برخورد باشاگردان خود شیوه مخصوصی داشت. در شیوه وی هیچ وقت تحکم فکر در کار نبود. همیشه در عین حالی که سعی داشت متناسب با درک و استعداد شاگردان، مطلب را القا کند، به آنها مجال تفکر میداد.
اساسا ایشان نسبت به تربیت شاگرد به خصوص اهل فضل و خصوصا در زمینه معارف و حقایق قرآنی و استدلالی، شیفتگی زیادی داشت.
علامه اجازه نمیداد کسی دست ایشان را ببوسد، در همه لحظات مراقب خویش بود و هیچ گاه از خود تعریف نمیکرد. نسبت به اهل و عیال و خانواده بسیار مهربان بود. با مناجات و دعا و راز و نیاز بسیار مانوس بود. اکثر اوقات در سکوت بود و فقط لبانش به ذکر خدا حرکت میکرد.
پیادهروی را دوست داشت. در بذل دانش حریص بود. سوال هیچ کس را بدون جواب نمیگذاشت. به زیادی و کمی شاگردان توجه نداشت؛ حتِی گاهی از اوقات برای دو سه نفر هم درس میگفت. گاهی که استاد خطاب میشد، میفرمود این تعبیر را دوست ندارم، ما اینجا دور هم جمع شدهایم تا با کمک و همفکری، معارف اسلام را دریابیم.
اخلاص کامل داشت و همیشه جلب رضایت خدا را در نظر میگرفت.
و خلاصه این بزرگمرد الهی، عصارهای از تمام اخلاقیات نیکو و ویژگیهای حسن را دارا بود.
جایگاه و سیره علمی علامه طباطبایی
علامه طباطبایی و استادشان آیت الله قاضی
آیت الله سیدمحمدحسین طباطبایی (رحمه الله) از محضر استادان گرانقدری بهره برده است، اما آن که مورد عنایت مرحوم علامه بود و بارها نامش را به عظمت یاد می کرد، آیت الله میرزا علی آقای قاضی طباطبایی (رحمه الله) است. علامه طباطبایی (رحمه الله) میفرمود:ما هرچه داریم از مرحوم قاضی داریم، چه در زمینه علوم و چه در زمینه اخلاق و معارف الهی.
آری، آن عارف وارسته و یگانه عصر ما در عرفان عملی و سیر و سلوک الی اللّه، گوهر کمال را در وجود علامه طباطبایی یافت و در همان اوایل ورود ایشان به نجف، او را تحت تربیت خود قرار داد و این شاگرد نیز چه خوش درخشید و کوششهای استاد را به بار نشاند.
آیت الله شیخ محمدتقی آملی (رحمه الله) درباره علامه طباطبایی (رحمه الله) فرمودند:
اگر بناست تحت تصرف انسان کاملی باشید، من بهتر از آقای طباطبایی کسی را نمیشناسم او از بهترین شاگردان مرحوم قاضی است و همان وقت هم کشفیاتی داشتند.

علامه طباطبایی، احیاگر فلسفه در حوزه علمیه
حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای (حفظه الله) درباره علامه طباطبایی (رحمه الله) فرمودند:مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) در حدی بود که اگر منحصر به فقاهت میشد، یقینا به مرجعیت تقلید میرسید. اما ایشان آمد مشغول فلسفه گردید و رکنی شد، و بعد از آنکه در قم هیچ نشان قابل توجهی از فلسفه نبود، آن را احیا کرد؛ شاگردانی تربیت نمود، معارف فلسفه را راه انداخت و گسترش داد.
علامه طباطبایی، شخصیت علمی برجسته جهان اسلام
آیت اللّه امینی (رحمه الله) در وصف استاد خود علامه طباطبایی (رحمه الله) چنین فرمودند:
علامه طباطبایی (رحمه الله) چشمه جوشانی بود که در صحنه روحانیت شیعه جاری شد و تشنگان حقیقت را سیراب کرد. او آفتاب درخشانی بود که در آسمان اسلام طلوع کرد و تیرگیهای شبهات و اوهام را برطرف کرد و به حق باید ایشان را بزرگترین افتخار حوزه علمیه قم، بلکه بزرگترین شخصیت علمی جهان اسلام در این عصر شمرد که در احیای تفکر اسلامی صحیح و مبارزه با انحرافات و بدعتها و شناساندن اسلام راستین که در مکتب اهل بیت (علیهم اسلام) تبلور یافته است، تأثیر فوق العاده داشت. همین بس که اغلب رجال سیاسی، علمی و روحانی امروز کشور و گردانندگان چرخ انقلاب اسلامی از شاگردان بیواسطه یا باواسطه اویند.
رابطه علامه طباطبایی با مجامع علمی و دانشگاهی
علامه طباطبایی (رحمه الله) علاوه بر تشویق دانشپژوهان و تلاش در تربیت شاگردانی مانند شهید مطهری و شهید بهشتی عنایت خاصی به گسترش معارف اسلامی در خارج از حوزه علمیه داشتند و از این رو، با دانشگاه استادان دانشگاه رابطه داشتند.از ثمرات این رابطه، کتاب گرانسنگ و بیبدیل، کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم است که از اولین نگارشهای شناختشناسی در حوزه فلسفه اسلامی است. آن فیلسوف فرزانه عنایت خاصی به ایجاد رابطه با آن دسته از مستشرقان و روشنفکران غربی داشتند که به تحقیق درباره اسلام علاقهمند بودند. هانری کربن، که از متدینترین مستشرقان است، چندین سال در کنار علامه بزرگوار شاگردی کرد و حتی در مجلسهای انس عارفانه مرحوم علامه مانند تفسیر اشعار حافظ شرکت میجست.
علامه طباطبایی و احیای معارف اسلامی
آیت الله مصباح یزدی (رحمه الله) درباره نقش علامه طباطبایی (رحمه الله) در احیای معارف اسلامی چنین میگوید:برای اینکه تأثیر فعالیتهای علمی و فرهنگی علامه بزرگوار در جامعه ایران و جوامع اسلامی و کل جهان ارزیابی شود، توجه به دو نکته ضرورت دارد.
اول آن که اهمیت کارهای فرهنگی را در جامعه بدانیم و نکته دوم شناخت کامل جامعه قبل از طلوع خورشید وجود علامه طباطبایی است؛ یعنی دانستن این که جامعه در چه وضعی بود و چه کمبودهایی داشت.
این مسلم است که فعالیت فرهنگی برای یک جامعه زنده از ضروریترین فعالیتهای اجتماعی و تأثیر آن برای رشد جامعه از هر عاملی مؤثرتر است. مرحوم علامه نیز هنگامی به حوزه علمیه قم قدم گذاشت که این نهال نورسته علمی تازه به مرحله رشد پاگذاشته بود و سخت نیازمند باغبان توانا و دلسوزی بود تا بتواند آن را بارور کند. در چنین اوضاعی آن فیلسوف و دانشمند جامع، با شناختی که از نیازهای جامعه داشت، به تربیت نیروهای کارآمد پرداخت.
علامه طباطبایی و ایجاد تحول در حوزه علمیه
علامه طباطبایی (رحمه الله) درباره وضعیت تحصیلی حوزه علمیه چنین فرمودهاند:وقتی به قم آمدم مطالعهای در وضع تحصیلی حوزه کردم و یک فکری درباره نیاز جامعه اسلامی، بین آن نیاز و آنچه در حوزه موجود بود چندان تناسبی ندیدم. جامعه ما احتیاج داشت به عنوان جامعه اسلامی قرآن را درست بشناسد و از گنجینههای علوم این کتاب عظیم الهی بهرهبرداری کند.
ولی در حوزههای علمیه حتی یک درس رسمی تفسیر قرآن وجود نداشت. جامعه ما برای این که بتواند عقاید خودش را در مقابل عقاید دیگران عرضه و از آنها دفاع کند، به قدرت استدلال عقلی نیاز داشت. پس درسهایی در حوزه مورد نیاز بود که قدرت تعقل و استدلال را بالا ببرد. ولی از بحثهای عقلی و فلسفه خبری نبود و تفسیر قرآن نه تنها به عنوان یک درس مطرح نبود، مورد مذمّت هم بود. از احادیث هم، احادیث عقلی و اعتقادی مورد انزوا واقع شده بود.
ذهن فلسفی و روش تفسیری علامه طباطبایی
شهید آیت اللّه مطهری (رحمه الله) درباره ذهن فلسفی و روش تفسیری استاد خود علامه طباطبایی (رحمه الله) چنین میگوید:علامه طباطبایی، چند نظریه در فلسفه دارند؛ نظریاتی در سطح جهانی که شاید ۵۰ تا ۶۰ سال دیگر ارزش اینها روشن بشود ولی خود ما قدر خودمان را نمیدانیم.
همچنین ایشان در وصف تفسیر المیزان میگوید:
تفسیر المیزان همهاش با فکر نوشته نشد، من معتقدم که بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است. کمتر مشکلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را در المیزان نیابم.
سیره فلسفی علامه طباطبایی
روش حضرت علامه طباطبایی (رحمه الله) در پژوهشهای فلسفه چنین ویژگیهایی داشت:۱. پایههای اندیشه استاد را تنها براهین یقینی تشکیل میداد؛ زیرا اثبات مسائل فلسفی فقط با مقدمات یقینی میسر است.
۲. تنها بر حفظ و تکرار بر اندیشه فلاسفه بزرگ بسنده نمیکرد و اندیشههای گذشتگان را مورد تصحیح نقد قرار میداد.
۳. امور اعتباری را با مسائل فلسفی مخلوط نمیکرد و محور اندیشه خود را تنها بر واقعیتهای جهان هستی گذاشته بود.
۴. اوج تکامل عقلی و روحی این ابرمرد حکمت تا بدان جا بود که کلیات عقلی را بدون دخالت قوه خیال و تمثّل مصداقی آنها در مرحله تخیل، ادراک میکرد.
۵. روش تحلیلی آن بزرگمرد فلسفه، بررسی کامل موضوعات فلسفی بود و تا تصور کاملی از موضوع مسأله به دست نمیآورد، وارد بحث نمیشد.
۶. در تنظیم مسائل عقلی از نحوه چینش مسائل ریاضی الهام میگرفت.
۷. از مکاتب مختلف فلسفی بهره میجست.
جایگاه علامه طباطبایی در عرفان عملی
آیت الله حسن زاده آملی (رحمه الله) درباره جایگاه علامه طباطبایی (رحمه الله) در عرفان عملی فرمودند:
آثار هر کس نمودار دارایی اوست، بهترین معرف آن جناب، سیر و سلوک انسانی و آثار علمی، از تدریس و تالیف اوست. افاضل حوزه علمیه قم که شاغل کرسی تدریس اصول معارف حقه جعفریهاند، از تلامذه اویند، و تفسیر عظیم الشان المیزان که عالم علم را مایه فخر و مباهات است، یکی از آثار نفیس قلمی و ام الکتاب مؤلفات اوست.موقعیت جناب علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) در عرفان عملی این بود که دریافته بود و به این باور رسیده بود که: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»۲. راه این است و جز این نیست. و دقیقا بدین جهت، رفتار او، گفتار او، سکوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودی او، حکایت کننده وارستگی و عظمت ذخایر علمی و عملی او بود.
انسان وقتی حضرت علامه طباطبایی را زیارت میکرد، به یاد این حدیث شریف میافتاد که جناب کلینی در کتاب فضل العلم کافی به اسنادش از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل می کند و فرموده است: «من تعلم العلم و عمل به و علم لله، دعی فی ملکوت السماوات عظیما: فقیل تعلم لله و عمل لله و علم لله.»۳
آن کسی که دانش تحصیل کند و بدان عمل کند و به دیگران برای خدا تعلیم بنماید، در ملکوت سماوات و عالم اله - که خودش عالم عظیم است - او را به عظیم صدا می کنند: ای بزرگ، ای آقا، ای کسی که برای خدا تحصیل علم کردهای، برای خدا بدان عمل کردهای، برای خدا به دیگران تعلیم دادهای، تو آقا و بزرگ و عظیمی. بنده هفده سال در محضر شریف او با ایشان انس داشتم و از ایشان کار لغوی ندیدم. حرف لغوی نشنیدم. بسیار مواظب کلام خود بود.
ذوق و قریحه شعری علامه طباطبایی
عارف وارسته، سیدمحمدحسین طباطبایی (رحمه الله)، دارای روح لطیف، ذوقی عالی و لطافت خاصی بودند. در اشعار عرب، به شعرهای «ابن فارض» بهویژه نظم السلوک او علاقهمند بودند و در اشعار فارسی، دیوان حافظ شیرازی را میستودند و گهگاه برای دوستان غزلی آرام آرام میخواندند. او خود نیز دارای قریحه شعری بود. از جمله غزل ذیل که سروده ایشان است.مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذرهای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم
او که میرفت مرا هم به دل دریا برد
جام صهبا ز کجا بود مگر دست که بود
که به یک جلوه دل و دین ز همه یکجا برد
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که در این بزم بگردید و دل شیدا برد
خودت آموختیام مهر و خودت سوختیام
با برافروخته رویی که قرار از ما برد
همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
غم روی تو مرا دید و ز من یغما برد
همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد

آثار علامه طباطبایی
تفسیر المیزان
علامه سیدمحمدحسین طباطبایی تبریزی در اواخر اسفند سال 1324 از تبریز به قم مهاجرت کردند و از همان آغاز خلأیی را در زمینه پرداختن حوزویان به قرآن کریم و علوم عقلی احساس کردند خود ایشان می فرمایند:
«هنگامی که از تبریز به قم آمدم، مطالعهای در نیازهای جامعه اسلامی و مطالعهای در وضع حوزه قم کردم و پس از سنجیدن آنها به این نتیجه رسیدم که این حوزه نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد، تا مفاهیم والای اصیلترین متن اسلامی و عظیمترین امانت الهی را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند.
ازسوی دیگر چون شبهات مادی رواج یافته بود، نیاز شدیدی به بحثهای عقلی و فلسفی وجود داشت، تا حوزه بتواند مبانی فکری و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی اثبات و از موضع حق خود، دفاع نماید. از این رو وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعال، در رفع این دو نیاز ضروری کوشش نمایم».
این تشخیص نیاز و تکلیفشناسی سبب گردید تا مرحوم علامه طباطبایی از همان آغاز، رویکردی جدی به مباحث قرآنی و عقلی بیابد. ایشان از سال 1325 شمسی دروس تفسیر خود را در قم آغاز کرد و آنچه را که در آن جلسات می فرمود، مکتوب میساخت تا اینکه نخستین جلد المیزان در سال 1334 منتشر شد و نگارش این تفسیر شگرف حدود 17 سال به طول انجامید.
تفسیر قرآن برای علامه طباطبایی نه یک کار علمی، بلکه ایفای وظیفه و ادای تکلیف بود و این مفسر عارف چه حالات عرفانی و تأثرات قلبی که در هنگام مطالعه بر روی قرآن عظیم پیدا نکرده است.
آقای موسوی همدانی مترجم محترم تفسیر المیزان که برای مقابله و اطمینان از صحت ترجمه خدمت استاد علامه طباطبایی میرسید، میگوید:
در تفسیر قرآن، وقتی به آیات رحمت و یا غضب و توبه برمیخوردیم، ایشان دگرگون میشد و در مواقعی نیز اشک از دیدگانش جاری میشد، در این حالت که به شدت منقلب به نظر میرسید، میکوشید من متوجه حالتش نشوم.
در یکی از روزهای زمستانی که زیر کرسی نشسته بودیم، من تفسیر فارسی میخواندم و ایشان تفسیر عربی، که بحث در رحمت پروردگار و آموزش گناهان بود، ناگهان معظم له به قدری متأثر شد که نتوانست به گریستن بیصدا اکتفا کند و با صدای بلند شروع به اشک ریختن کرد.
یکی از مراجع تقلید گذشته عبارت شگفتی در خصوص زحمات طاقت فرسای مرحوم علامه طباطبایی در راه نگارش تفسیر المیزان دارند و میفرمایند:
علامه طباطبایی خود را در این راه تضحیه کرد، یعنی قربانی قرآن نمود.
مرحوم شهید مطهری درباره این کار سترگ گفته است:
تفسیر المیزان همهاش با فکر نوشته نشد. من معتقدم که بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است.
در عین حال مرحوم علامه این کار عظیم را وظیفه و تکلیفی بیش نمیپندارد که با عنایت خداوندی آن را به انجام رسانده است.
یکی از شاگردان مرحوم علامه طباطبایی مینویسد:
در این تفسیر بین معانی ظاهری و باطنی قرآن و بین عقل و نقل جمع شده و هر یک حظ خود را ایفا میکنند. این تفسیر به قدری جالب است و به اندازهای زیبا و دلنشین است که آن را میتوان به عنوان سند عقاید اسلام و شیعه به دنیا معرفی کرد و به تمام مکتبها و مذهبها فرستاد و بر این اساس، آنان را به دین اسلام و مذهب تشیع فراخواند.
اگر این تفسیر در حوزهها تدریس شود و روی محتویات و مطالب آن بحث و نقد و تجزیه و تحلیل به عمل آید و پیوسته این امر ادامه یابد، پس از دویست سال ارزش این تفسیر معلوم خواهد شد.
عنایت و توجه خاص مرحوم علامه طباطبایی به روایات و احادیث اهل بیت (علیهم السلام) برای فهم معانی قرآن از آن رو است که ایشان معتقدند که از اسرار و باطن قرآن کسانی آگاهند که به صفت المطهرون متصف باشند چرا که قرآن میفرماید: «انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لایمسه الا المطهرون» و از سوی دیگر در آیه تطهیر میفرماید: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
بنابراین، قرآن مطهرون را تنها کسانی میداند که میتوانند رموز و ظرایف و اسرار آن را درک کنند و به استناد صریح آیه بعدی ایشان، همانا اهل بیت (علیهم السلام) میباشند.
همچنین مرحوم علامه طباطبایی در خصوص آیه شریفه «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی» بگو برای رسالتم از شما مزد و پاداشی جز محبت نزدیکانم نمیخواهم؛ معتقدند: مراد از القربی در این آیه، اهل بیت (علیهم السلام) میباشند و مینویسند:
«علاوه بر اینکه روایتهای چندی از طریق اهل سنت و روایتهای بسیاری از طریق شیعه، بر همین معنی وارد شده است، اخبار متواتری نیز از طریق هر دو طرف بر وجوب مودت و لزوم محبت اهل بیت (علیهم السلام) دلالت دارد که این معنی و تفسیر را تأیید میکند».
همچنین ایشان معتقد است که «روایتهای متواتری، از طریق هر دو طرف، از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده مانند حدیث ثقلین و حدیث سفینه و... که همه متضمن این است که مردم در فهم کتاب خدا و هر آنچه که در آن است؛ از اصول معارف و فروع دین گرفته تا بیان حقایق آن، باید به اهل بیت (علیهم السلام) رجوع کنند.
پس از تأمل کافی در این روایتها دیگر شکی نمیماند که واجب کردن محبت اهل بیت (علیهم السلام) از سوی خدا و اجر رسالت قرار دادن آن، برای این است که مردم به اهل بیت (علیهم السلام) مراجعه کنند و آنها را ملجاء و مرجع علمی خویش دانند.
مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله) همان گونه که استاد شهید مطهری گفتهاند در تفسیر قرآن از الهامات و توجهات غیبی محروم نماندهاند. خود ایشان معتقدند که «یک حقیقت قرآنی وجود دارد که نمیشود انکار کرد و آن این است که هرگاه انسان به وادی ولایت الهی گام نهاد و به ساحت قدس و کبریا نزدیک گشت، دری از ملکوت آسمانها و زمین به رویش گشوده میشود که از آن آیات کبری و انوار جبروت الهی را که بر دیگران مخفی است، مشاهده میکند».
و از همین جاست که حضرت ایشان میفرماید:
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که به یک جلوه زمن نام و نشان یک جا برد
و در جای دیگری میفرماید:
تو مپندار که مجنون سرخود مجنون گشت
از سمک تا به سمائش کشش لیلا برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذرهای بودم و مهر تو مرا بالا برد
همه دل باخته بودیم و هراسان، که غمت
همه را پشت سرانداخت، مرا تنها برد
واقعا این عنایت الهی به حضرت علامه طباطبایی، پاداش اخلاص و صبر ایشان است. آن روز که ایشان به پژوهش و تدریس پیرامون تفسیر و علوم عقلی پرداخت، در میان علما و بزرگان تدریس فقه و اصول، زمینهساز مرجعیت عامه به شمار میرفت و به اصطلاح غیر از فقه و اصول، فضل محسوب میشد.
تحمل مخالفتهای دوستان با تدریس فلسفه و اقناع هر یک از آنان در آن روزگار، کار آسانی نبود به خصوص آن که حربه تکفیر در دستان عدهای به ابزاری برای جایگزینی مباحث علمی و مباحثات طلبگی تبدیل شده بود.
علامه معتقد بود آنچه که تکلیفساز است، نیاز جوامع بشری است و در روزگاری که دانشپژوهان با چمدانهای پر از اشکال و شبهات به مراکز علمی و آموزشی روی میآورند، راهی جز اقناع آنان با استفاده از شیوههای استدلالی نیست.
علامه برای نیل به این اهداف، هرگز خود را بینیاز از توجه و عنایت خداوند سببساز نمیدید و تأثیر اساتید بزرگ و خودساختهای همچون مرحوم حاج سیدعلی آقا قاضی (1285-1365 ه.ق) بر حالات روحی و عرفانی مرحوم علامه آنچنان بود که خود ایشان می فرماید:
«وقتی درسال 1304 ه.ش برای تحصیل به نجف اشرف رهسپار گردیدم، در نخستین روزها در منزل نشسته و به آینده خود فکر میکردم و برخی افکار نگرانکننده از ذهنم عبور میکردند. ناگهان شخصی دق الباب کرد. از جا برخاسته و درب را باز کردم، یکی از علمای نامدار سلام کرد و داخل منزل شد و خیرمقدم گفت، وی که چهرهای جذاب و نورانی داشت کمکم باب گفتگو را باز کرد و با من انسی گرفت و درضمن بیانات خود گفت:
کسی که برای تحصیل به نجف میآید شایسته است علاوه بر فراگیری علوم گوناگون به فکر تهذیب نفس و تکمیل مکارم و کسب فضایل باشد. این جمله را گفت و منزل ما را ترک نمود. سخنان این عارف متشرع ـ آیت الله حاج سیدعلی قاضی ـ چنان مرا شیفته نمود که تا در نجف بودم از محضرش بهره میگرفتم».
عشق و ارادت حضرت ایشان به اهل بیت (سلام الله علیهم) و خضوع و خشوع در برابر ولایت و امامت در زندگی ایشان چیزی نبود که از دید نزدیکان و مریدان ایشان هم پنهان بماند. وقتی از مرحوم شهید مطهری پرسیده میشود که دلیل این همه تجلیل شما از علامه طباطبایی برای چیست و چرا تعبیر «روحی فداه» را در مورد ایشان به کار میبرید، آن فیلسوف متشرع پاسخ داد:
من حکیم و عارف بسیار دیدهام و احترام من به ایشان به خاطر علم او نیست، بلکه از این جهت است که او عاشق و دلباخته اهل بیت (سلام الله علیهم) است.
سایر آثار علامه طباطبایی
از درخت تنومند معرفت و دانش علامه طباطبایی (رحمه الله) به غیر از تفسیر المیزان، آثار گرانمایه دیگری که در ذیل میآید، به یادگار مانده است:
* بدایة الحکمة: کتابی که یک دوره تدریس فشرده فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاههای کشور گردید.
* نهایة الحکمة: این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، با عمقی افزونتر و سطحی عالیتر تدوین شده است.
بر کتابهای بدایة الحکمة و نهایة الحکمة شروح مختلفی نوشته شده است و میتوان گفت که از جمله بهترین کتابهایی هستند که درسده اخیر در گستره فلسفه اسلامی نوشته شده است.
* اصول فلسفه و روش رئالیسم: بینش علامه طباطبایی پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیستها باعث فراهم آرودن این اثر گردید. این اثر با پاورقیهای استاد شهید مرتضی مطهری همراه است.
* حاشیه بر کفایه: کتابی در علم اصول فقه که پیرامون قوانین استنباط احکام به بحث میپردازد.
* شیعه در اسلام: دورهای کامل از اعتقادات و معارف شیعه در این اثر نفیس به چشم میخورد؛ این کتاب گرانبها به زبانهای مختلف دنیا ترجمه و بارها چاپ شده است.
* مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن: این کتاب، مجموعه مذاکرات و نوشتههاى استاد علامه طباطبایى با پرفسور هانرى کربن در سال 1338 شمسی، مىباشد.
* خلاصه تعالیم اسلام: این کتاب خلاصهای از آنچه یک مسلمان متعهد باید از آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، بیان کرده است.
* روابط اجتماعی در اسلام: انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و... مباحثی است که در این کتاب بدانها پرداخته شده است.
* بررسیهای اسلامی: مجموعهای است زرّین از مقالات استاد که بسان دائرة المعارفی از معارف ناب اسلامی جمعآوری شده است.
* آموزش دین: کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش آموزان نوشته شده است.
* رساله انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا: این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سهگانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است.
* دیوان شعر فارسی: مجموعهای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است.
* سنن النبی: سیره و روش رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم میخورد. این اثر اخیر توسط استاد حسین استاد ولی به زبان فارسی ترجمه شده است.
* لُبّ اللباب: مجموعه درسهای اخلاق استاد که از سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۶۹ قمری برای برخی از فضلای حوزة قم بیان فرمودهاند.
* حاشیه بر اسفار: نظرات استاد فرزانه علامه طباطبایی بر اسفار در این کتاب جمعآوری شده است.
* رسالههای گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف و...: این مجموعه، 26 رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه طباطبایی نگاشته شده است.
رحلت علامه طباطبایی
علامه سیدمحمدحسین طباطبایی (رحمه الله)، سرانجام پس از ۸۱ سال و هجده روز عمر بابرکت و زندگی پرتلاش، در ۲۴ آبان ۱۳۶۰ شمسی از این جهان رخت بربست و جهان تشیع را در سوگ خود نشاند. با درگذشت علامه طباطبایی، این مفسر وارسته و حکیم عارف، دلهای پاک اندیشمندان و بزرگان عرصه علم و ادب غرق اندوه شد.سرسلسله بیداردلان، حضرت امام خمینی (رحمه الله) با اظهار همدردی و برپایی مجلس ختم برای ایشان، این ضایعه اسفناک را به جهان تشیع تسلیت گفتند.

نتیجهگیری:
زندگی علامه سیدمحمدحسین طباطبایی (رحمه الله)، نمودار روشنِ پیوند عقل و دل است؛ او در حکمت نظری از اوجهای صدرایی گذشت، در سیر عملی به مدارج عرفان ناب رسید، و در تفسیر قرآن با شهودی عقلی، رمز آمیزترین آیات را به زبان برهان و بیداری ترجمه کرد.ایمان، محور تفکر او بود؛ تفکری که عقل را در خدمت وحی و اخلاق میخواست و تربیت انسان را غایت علم میدانست.
روش او در تعلیم نیز منحصر بود: سلوک عالمانهای که در آن استاد، نه مدعی دانایی، بلکه همراه شاگرد در مسیر کشف حقیقت است.
اثری چون تفسیر المیزان نشان میدهد که او قرآن را نه فقط متن، بلکه واقعیتی زنده میدید؛ واقعیتی که هر آیهاش آینهای از حضور الهی است.
علامه طباطبایی با وجود تمام سختیهای معیشتی، هجرتها، غربتها، و رنجهای جسمی و روحی، هرگز از مسیر علم و تهذیب جدا نشد. صبر او عرفان بود و اخلاصش حکمت. او به ما آموخت که علم اگر با اخلاق و بندگی همراه نشود، راهی به حقیقت نمیبرد.
سخن پایانی:
علامه طباطبایی را میتوان ثمره خلوص و مجاهدت در راه فهم وحی دانست؛ انسانی که با «عقلِ قدسی» خویش، فلسفه را از جدل به عبودیت، و تفسیر را از تعبیر به شهود رساند.حوزههای علمیه، دانشگاهها و اندیشه دینی معاصر، هنوز بر سفره تفکر او نشستهاند و هر کس دل به تفکر در آیات الهی با تفسیر المیزان سپارد، در کلاس درس اوست. روحش در جوار اولیای الهی شاد و در تاریخ علم و عرفان شیعه جاودان باد.
پینوشتها:
۱. سوره حشر، آیه ۱۹۲. سوره اسراء، آیه ۹
۳. اصول کافى، تعریب حضرت استاد حسنزاده آملى، ج ۱، ص ۲۷
منابع:
۱. در محضر علامه طباطبایی (رحمه الله)، محمدحسین رخشاد
۲. مقدمه شرح کتاب بدایة الحکمة
۳. در آسمان معرفت، آیت الله حسن زاده آملی (رحمه الله)
۴. ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما
۵. پایگاه خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)
۶. پایگاه حفظ و نشر آثار آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله)
۷. پایگاه حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی (حفظه الله)
نویسنده: سیدامیرحسین موسوی تبار
منبع: تحریریه راسخون
© استفاده از این مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است.
این مقاله در تاریخ ۱۴۰۴/۸/۲۳ بروزرسانی شده است.