ترک من ترک من بي سر و پا کرد و برفت

ترک من ترک من بي سر و پا کرد و برفت شاعر : خواجوي کرماني جگرم را هدف تير بلا کرد و برفت ترک من ترک من بي سر و پا کرد و برفت داد بر باد و فرو هشت و رها کرد و برفت چون سر زلف پريشان من سودائي را برتنم پيرهن صبر قباکرد و برفت خلعت وصل چو بر قامت من راست نديد عاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفت عهد مي‌کرد که از کوي عنايت نروم باز گوئي مگر آهنگ سبا کرد و برفت هدهد ما دگر امروز نه بر جاي خودست گر چه آن ترک ختا ترک وفا کرد و برفت ما نه آنيم که از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ترک من ترک من بي سر و پا کرد و برفت
ترک من ترک من بي سر و پا کرد و برفت
ترک من ترک من بي سر و پا کرد و برفت

شاعر : خواجوي کرماني

جگرم را هدف تير بلا کرد و برفتترک من ترک من بي سر و پا کرد و برفت
داد بر باد و فرو هشت و رها کرد و برفتچون سر زلف پريشان من سودائي را
برتنم پيرهن صبر قباکرد و برفتخلعت وصل چو بر قامت من راست نديد
عاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفتعهد مي‌کرد که از کوي عنايت نروم
باز گوئي مگر آهنگ سبا کرد و برفتهدهد ما دگر امروز نه بر جاي خودست
گر چه آن ترک ختا ترک وفا کرد و برفتما نه آنيم که از کوي وفايش برويم
همچو ماه نوم انگشت نما کرد و برفتچون مرا ديد که بگداختم از آتش مهر
مهره‌ي مهر برافشاند و دغا کرد و برفتمي‌زدم در طلبش داو تمامي ليکن
همچو آهوي ختن عزم ختا کرد و برفتآن ختائي بچه چون از برخواجو برميد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط