پشت بر يار گمان ابرو ما نتوان کرد شاعر : خواجوي کرماني خويشتن را هدف تير بلا نتوان کرد پشت بر يار گمان ابرو ما نتوان کرد حذر از ضربت شمشير قضا نتوان کرد کشتهي تيغ ملامت برضا نتوان شد ترک آن ترک ختائي بخطا نتوان کرد گر چه از ما بخطا روي بپيچيد و برفت نسبت سرو خرامان بگيا نتوان کرد قامتش را به صنوبر نتوان خواندن از آنک مرغ را از گل صد برگ جدا نتوان کرد باغبان گومکن افغان که بهنگام بهار گوش بر زمزمهي پردهسرا نتوان کرد گر نخواهي که رود...