هيچکس نيست که وصل تو تمنا نکند

هيچکس نيست که وصل تو تمنا نکند شاعر : خواجوي کرماني يا جفا بر من دلخسته‌ي شيدا نکند هيچکس نيست که وصل تو تمنا نکند اين خيالست که سر در سر سودا نکند هر که سوداي سر زلف تو دارد در سر ترک سرمست محالست که يغما نکند چشم شوخت چه عجب گر دل مردم بربود سر بگرداند و جان در سر عذرا نکند وامق آن نيست که گر تيغ نهندش بر سر تا دگر مدعي انکار زليخا نکند ماه کنعائي ما گو ز پس پرده درآي هر که از آتش دل سوزد و پيدا نکند عاقبت دود دلش فاش کند از روزن ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هيچکس نيست که وصل تو تمنا نکند
هيچکس نيست که وصل تو تمنا نکند
هيچکس نيست که وصل تو تمنا نکند

شاعر : خواجوي کرماني

يا جفا بر من دلخسته‌ي شيدا نکندهيچکس نيست که وصل تو تمنا نکند
اين خيالست که سر در سر سودا نکندهر که سوداي سر زلف تو دارد در سر
ترک سرمست محالست که يغما نکندچشم شوخت چه عجب گر دل مردم بربود
سر بگرداند و جان در سر عذرا نکندوامق آن نيست که گر تيغ نهندش بر سر
تا دگر مدعي انکار زليخا نکندماه کنعائي ما گو ز پس پرده درآي
هر که از آتش دل سوزد و پيدا نکندعاقبت دود دلش فاش کند از روزن
نتواند که نظر در رخ زيبا نکندمرد صاحب‌نظر آنست که تا جان بودش
تا من دلشده را بي سر و بي پا نکندآن سهي سرو روان از سر پا ننشيند
کانکه عاقل بود انديشه‌ي فردا نکندمکن انديشه‌ي فردا و قدح نوش امروز
کيست کورا هوس عيش و تماشا نکنددر بهاران که عروسان چمن جلوه کنند
زانکه مخمور بترک مي حمرا نکنددل کجا برکند از آن لب ميگون خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط