اي پسر دامن اهل قدم از دست مده

اي پسر دامن اهل قدم از دست مده شاعر : خواجوي کرماني ورت از دست بر آيد کرم از دست مده اي پسر دامن اهل قدم از دست مده برو و همدم خود باش و دم از دست مده چون کسي نيست که با او نفسي بتوان برد بگذر از ملک وجود و عدم از دست مده در فنا محو شو و گنج بقا حاصل کن هجر را باش و سر کوي غم از دست مده شادي وصل اگرت دست نخواهد دادن با نديمان بسر آر و ندم از دست مده اگر از توبه و سالوس ندامت داري کنج بتخانه و روي صنم از دست مده خرقه از پيرمغان گير و گرت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي پسر دامن اهل قدم از دست مده
اي پسر دامن اهل قدم از دست مده
اي پسر دامن اهل قدم از دست مده

شاعر : خواجوي کرماني

ورت از دست بر آيد کرم از دست مدهاي پسر دامن اهل قدم از دست مده
برو و همدم خود باش و دم از دست مدهچون کسي نيست که با او نفسي بتوان برد
بگذر از ملک وجود و عدم از دست مدهدر فنا محو شو و گنج بقا حاصل کن
هجر را باش و سر کوي غم از دست مدهشادي وصل اگرت دست نخواهد دادن
با نديمان بسر آر و ندم از دست مدهاگر از توبه و سالوس ندامت داري
کنج بتخانه و روي صنم از دست مدهخرقه از پيرمغان گير و گرت دست دهد
پشت پائي بزن و جام جم از دست مدهچون يقيني که همه ملکت جم بر بادست
از دوا روي بتاب و الم از دست مدهيار اگر طالب درد تو بود درمان چيست
خاک برسر کن و پاي علم از دست مدهگر چه آن خسرو خوبان ندهد داد کسي
آن سر زلف پر از پيچ و خم از دست مدهوگر از پاي فتادي و نشد کارت راست
در طواف آي و حريم حرم از دست مدهچون شدي معتکف کعبه قربت خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط