فرخ صباح آن که تو بر وي نظر کني شاعر : سعدي فيروز روز آن که تو بر وي گذر کني فرخ صباح آن که تو بر وي نظر کني خرم ولايتي که تو آن جا سفر کني آزاد بندهاي که بود در رکاب تو يک بار اگر تبسم همچون شکر کني ديگر نبات را نخرد مشتري به هيچ ما را نگاهي از تو تمامست اگر کني اي آفتاب روش و اي سايه هماي چندان که دشمني و جفا بيشتر کني من با تو دوستي و وفا کم نميکنم گر زان که التفات بدين مختصر کني مقدور من سريست که در پايت افکنم تو خفتهاي که گوش...