جانا، نظري، که دل فگار است جانا، نظري، که دل فگار استشاعر : فخرالدين عراقي بخشاي، که خسته نيک زار استجانا، نظري، که دل فگار استدرياب کنون، که وقت کار استبشتاب، که جان به لب رسيد استاز مرگ بتر هزار بار استرحم آر، که بيتو زندگانيبيچاره دلم ، که نيک خوار استديري است که بر در قبول استاز درگهت، آن کاميدوار استنوميد چگونه باز گردد؟از دردي هجر در خمار استناخورده دلم شراب وصلتبيچاره مرا ، که دوستدار استمگذار به کام دشمن ، اي دوستکو خود ز رخ تو شرمسار استرسواش مکن به کام دشمناندوه و غم تو غمگسار استخرم دل آن کسي، که او راآن را که، چو تو نگار، يار استياديش ازين و آن نيايدهر لحظه و هر دميش بار استکار آن دارد، که بر در توبر خاک درت چو خاک خوار استني آنکه هميشه چون عراقي