نظر ز حال من ناتوان دريغ مدار

نظر ز حال من ناتوان دريغ مدار شاعر : فخرالدين عراقي نظاره‌ي رخت از عاشقان دريغ مدار نظر ز حال من ناتوان دريغ مدار خيال روي تو باري ز جان دريغ مدار اگر سزاي جمال تو نيست ديده رواست عنايتي ز من ناتوان دريغ مدار به پرسش من رنجور اگر نمي‌آيي تو نيز اين قدر از ميهمان دريغ مدار ز خوان وصل تو چون قانعم به ديداري نواله گر ندهي، استخوان دريغ مدار به من، که گرد درت چون سگان همي گردم ز من، که خاک توام، آستان دريغ مدار چو دوستان را بر تخت وصل بنشاني...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظر ز حال من ناتوان دريغ مدار
نظر ز حال من ناتوان دريغ مدار
نظر ز حال من ناتوان دريغ مدار

شاعر : فخرالدين عراقي

نظاره‌ي رخت از عاشقان دريغ مدارنظر ز حال من ناتوان دريغ مدار
خيال روي تو باري ز جان دريغ مداراگر سزاي جمال تو نيست ديده رواست
عنايتي ز من ناتوان دريغ مداربه پرسش من رنجور اگر نمي‌آيي
تو نيز اين قدر از ميهمان دريغ مدارز خوان وصل تو چون قانعم به ديداري
نواله گر ندهي، استخوان دريغ مداربه من، که گرد درت چون سگان همي گردم
ز من، که خاک توام، آستان دريغ مدارچو دوستان را بر تخت وصل بنشاني
نصيب جرعه‌اي از خاکيان دريغ مدارچو با نديمان جام شراب نوش کني


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما