اي مطرب درد، پرده بنواز

اي مطرب درد، پرده بنواز شاعر : فخرالدين عراقي هان! از سر درد در ده آواز اي مطرب درد، پرده بنواز تا شيفته‌اي شود سرافراز تا سوخته‌اي دمي بنالد کان يار نشد هنوز دمساز هين! پرده بساز و خوش همي سوز سوزم، چو نساخت محرم راز دلدار نساخت، چون نسوزم؟ محنت زده‌ام، چه مي‌کنم ناز؟ ماتم زده‌ام، چرا نگريم؟ يا با سوزم بساز و بنواز اي يار، بساز تا بسوزم تا بو که رهانيم ز خود باز يک جرعه ز جام عشق در ده من ساخته‌ام، بسوز و بگداز ور سوختن من...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي مطرب درد، پرده بنواز
اي مطرب درد، پرده بنواز
اي مطرب درد، پرده بنواز

شاعر : فخرالدين عراقي

هان! از سر درد در ده آوازاي مطرب درد، پرده بنواز
تا شيفته‌اي شود سرافرازتا سوخته‌اي دمي بنالد
کان يار نشد هنوز دمسازهين! پرده بساز و خوش همي سوز
سوزم، چو نساخت محرم رازدلدار نساخت، چون نسوزم؟
محنت زده‌ام، چه مي‌کنم ناز؟ماتم زده‌ام، چرا نگريم؟
يا با سوزم بساز و بنوازاي يار، بساز تا بسوزم
تا بو که رهانيم ز خود بازيک جرعه ز جام عشق در ده
من ساخته‌ام، بسوز و بگدازور سوختن من است رايت
خيز از سر سوز نوحه آغازگر يار نساخت، اي عراقي،
با سوز بساز، کوست همسازدر درد گريز، کوست همدم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما