دفاع از کتاب مهدویت در اسلام(مصاحبه با دکتر ساشادینا)

مقاله حاضر، ترجمة جدیدترین مصاحبه با دکتر عبدالعزیز عبدالحسین ساشادینا درباره کتاب ایشان مهدویّت در اسلام -ایده مهدی ( در شیعة دوازده امامی- است. مصاحبة حاضر از آن جهت پر اهمیت است که محور اصلی آن را بررسی جایگاه و تأثیر این کتاب در جامعه آمریکا و اروپا تشکیل می‌دهد.کتاب مهدویّت در اسلام، پایان نامه دکترای ساشادینا در رشتة مطالعات مذهبی دانشگاه تورنتوی کانادا است که در سال 1976 م از آن دفاع کرده است، کمتر کتاب یا مقاله ای را می‌توان یافت.
شنبه، 3 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دفاع از کتاب مهدویت در اسلام(مصاحبه با دکتر ساشادینا)

دفاع از کتاب مهدویت در اسلام(مصاحبه با دکتر ساشادینا)
دفاع از کتاب مهدویت در اسلام(مصاحبه با دکتر ساشادینا)


 

نویسنده:محمد رشیدی




 

اشاره
 

مقاله حاضر، ترجمة جدیدترین مصاحبه با دکتر عبدالعزیز عبدالحسین ساشادینا درباره کتاب ایشان مهدویّت در اسلام -ایده مهدی ( در شیعة دوازده امامی- است. مصاحبة حاضر از آن جهت پر اهمیت است که محور اصلی آن را بررسی جایگاه و تأثیر این کتاب در جامعه آمریکا و اروپا تشکیل می‌دهد.
کتاب مهدویّت در اسلام، پایان نامه دکترای ساشادینا در رشتة مطالعات مذهبی دانشگاه تورنتوی کانادا است که در سال 1976 م از آن دفاع کرده است، کمتر کتاب یا مقاله ای را می‌توان یافت که در آمریکا و اروپا در ارتباط با موضوع خاص مهدویّت در اسلام یا موضوع عام مسیح باوری در ادیان، به رشته تحریر درآمده باشد و در فهرست منابع اصلی آن، عنوان کتاب ساشادینا به چشم نیاید.
استناد مستقیم مقالات چاپ شده در دائرة المعارفهای معتبری چون دائرة المعارف دین و دایرة المعارف میرجا الیاده، دائرة المعارف اسلام، دائرة المعارف جهان نوین اسلام به کتاب ساشادینا به عنوان یک منبع درجه اول و همچنین نگارش مدخلهایی چون مهدویّت و مهدی ) توسط دکتر ساشادینا در بعضی از این دائرة المعارفها، نشانگر استناد دین شناسان، اسلام شناسان و شیعه شناسان غربی به برداشتهای دکتر ساشادینا از بحث مهدویّت در اسلام است.
در مصاحبه حاضر، دکتر ساشادینا ابتدا انگیزه اصلی خود از نگارش کتاب مورد بحث را بیان می‌کند، سپس به بعضی از سؤالاتی که پیرامون کتاب وی مطرح گشته است پاسخ می‌دهد. بررسی مسایل تریبون آزاد تورنتو با محوریت حل و فصل بحثهای موجود درباره این کتاب، قسمت بعدی مصاحبه را در بر می‌گیرد، در پایان دکتر ساشادینا با اشاره به ارتباطات کتبی و شفاهی خود با حضرت آیت‌الله العظمی لطف اله صافی گلپایگانی و حضرت آیت‌الله ابراهیم امینی به کمبود منابع درسی و پژوهشی منصفانه در خصوص اسلام شیعی و مخصوصاً مهدویّت در اسلام اشاره می‌کند و جایگاه کتاب خود در میان کتب نوشته شده در مورد مهدویّت در اسلام توسط یهودیان، مسیحیان و بهایی‌ها را متذکر می‌گردد. ایشان نگارش این کتاب را یک توفیق الهی و سبب دستیابی خود به بلوغ فکری و کمال در ایمان به خدا تلقی می‌کند.
پاورقی‌های نقادانه برادر عزیزم جناب آقای دکتر سیدرضی موسوی گیلانی بر قسمتهایی از مصاحبه نیز، ارزش مضاعفی به مطالعه آخرین مصاحبه دکتر ساشادینا در مورد مهدویّت در اسلام بخشیده است.
گفتوگوی دکتر عبدالعزیز ساشادینا1 با سردبیر ساهاکار، منیر دایا2، دربارة کتاب مهدویت در اسلام: (ایده مهدی در تشیع دوازده امامی)3
پرسشهای زیر از سوی منیر دایا، برای عبدالعزیز ساشادینا، نویسنده کتاب مهدویت در اسلام (ایده مهدی در تشیع دوازده امامی) (آلبانی: دانشگاه ایالتی نیویورک، 1980) که از موضوعات مورد بحث در پنج شماره قبلی فدریشن ساهاکار4 بوده، مطرح شده است.
هدف از این پرسشها دستیابی به توضیحات نویسنده دربارة مسائلی است که همواره نگرانیهایی را در جامعه ایجاد می‌کند. دکتر ساشادینا به صراحت و آشکار باور خود را به آیین شیعة دوازده امامی، حتی در بخش نتیجهگیری کتاب، بازگو کرده است. مهمتر اینکه، او در مکاتبة خود با آیت‌الله صافی گلپایگانی (به قسمت ذیل مراجعه کنید)، بار دیگر به اعتقاد خود به دوازده امام پافشاری کرده است.
ما این پرسش‌ها را در بخش نامة خوانندگان- که در پنج شماره پیشین منتشر شد- بیان کردیم و از دکتر ساشادینا خواستیم با کمال صداقت به آنها پاسخ دهد. بدین وسیله فرصت مناسبی برای توضیح بیشتر در اختیار وی قرار دادیم.

هدف اصلی شما از تالیف کتاب مهدویت در اسلام چه بود؟
 

- هر کسی در جایگاه من باشد، به عنوان یک فرد مؤمن میخواهد به دانسته‌های بیشتری دربارة دین خود دست یابد. همانگونه که همه میدانند من از همان کودکی، به دین خود علاقه داشتم و شیفتة باور به وجود غایب امام دوازدهم(ع) بودم. در زمان تحصیل در مشهد، واقع در ایران، (در سالهای 1966- 1971م) در پی پژوهش دربارة موضوع مهدی در اسلام برآمدم و به گردآوری کتابهای لازم از ایران و عراق پرداختم، تا آنها را همراه خود به کانادا بیاورم.
در دانشگاه تورنتو با مطالعات غرب دربارة اسلام و شیعه آشنا شدم. با آغاز مطالعة این کتابها دربارة موضوعِ [مورد نظر]، بیدرنگ به تعصب آنها برضد مکتب شیعه به ویژه امام غایب در باور شیعة دوازده امامی پی بردم. استاد مشاورم به من پیشنهاد کرد که دربارة موضوع تاریخی رابطة شاه عباس صفوی با امپراتوری عثمانی پژوهش کنم. من پیشنهاد او را رد کردم. در مقابل، تاکید کردم که میخواهم موضوع رسالة خود را احیاگر آینده در اسلام قرار دهم.
اگر مهدویت دراسلام را دربافت پژوهش‌های غرب دربارة مکتب شیعه -که بیشتر به وسیله نویسندگان یهودی و مسیحی (از قبیل ایگناز گلدزیهر5، دوزی6، درام استتر7، مارگولیوس8، برنارد لوئیس9، هنری لامنز10، و دیگران) انجام شده - مطالعة کنیم، این کتاب از چند لحاظ مهم اصلاح دیدگاههای منفی و مغرضانه آنها بر اساس منابع سنی دربارة مکتب شیعه به شمار می‌آید.

آیا این کتاب برای خوانندگان خاصی نوشته شده یا جهت مطالعة عموم مسلمانان و برای بازتاب دیدگاه شیعه دربارة مهدی، به عنوان احیاگر آینده در اسلام ناب تنظیم شده است؟
 

- کتابهای دانشگاهی بر خلاف آثار ژورنالیستی، به سبب برخورداری از ماهیت پژوهشی ویژه و زبان تخصصی برای مخاطبان محدودی در دانشگاهها تهیه میشوند.
موضوع مهدویت در اسلام فشرده است و به شیوه کتب دانشگاهی نوشته شده؛ در نتیجه کتابی نیست که هر کس بدون آمادگی مناسب فکری و روششناختی، آن را انتخاب و آغاز به مطالعة کند. در جای جای این کتاب، از دیدگاه شیعه حمایت شده و با احترام و بزرگداشت شیعه، نگاشته شده است. برای اثبات این مطلب کافی است آن را با کتابهای دیگر دربارة امام غایب و اندیشه مهدویت- که به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نوشته شده است- بسنجید. افزون بر آن رویکرد مهدویت در اسلام، تاریخی و بر اساس منابعی است که در طول تاریخ به وسیله نویسندگان شیعه و سنی ارائه شده است.11
از این رو، مخاطبان ویژه ای درنظر بوده است. تعجبی ندارد که بگوییم در طول هفده سال پس از نخستین انتشار این کتاب (1980م) ناشر (دانشگاه ایالتی نیویورک) فقط 1268 نسخه از آن را فروخته است. با توجه به بازار فروش کتابهای دانشگاهی در امریکای شمالی، این رقم بسیار ناچیز است. بیشتر این نسخه‌ها را اساتید دانشگاهی به سبب عنوان آن- که بیانگر رابطةای تطبیقی با ایده مسیحیت برپایة بر انتظار بازگشت عیسای مسیح است، خریدهاند.

طی سالهای گذشته، برخی از پاراگرافهای کتاب سبب بیان گفته‌هایی بر ضد شما گردیده و به تردید دربارة باور شما به وجود و غیبت امام دوازدهم انجامیده است. آیا شما هم با این گفته موافقید؟
 

- من کاملاً مخالفم! درهیچ مرحله از نگارش بخشهای مختلف کتاب، تردیدی نداشتهام، یا چیزی جز حقیقت دینی مربوط به وجود و غیبت امام دوازدهم را برای پیروان و از جملة خودم، مطرح نکردهام.
بحث من بر شیوه بیان حقیقت دینی مربوط به وجود و غیبت این امام در منابع شیعه، که در قرون دهم تا یازدهم به نگارش در آمدهاند، متمرکز است. من منابع عقلی و روششناختی خود را به کار گرفتهام تا توضیح دهم که چگونه عالمان شیعه در زمانهای مختلف کوشیدهاند وجود امام غایب و حقیقت غیبت کبرای او را تبیین کنند.
چون این کتاب برای مخاطبان دانشگاهی نوشته شده، مسلماً امکان نداشت زبان باور شخصی خود را به کار گیرم و به بیان باور خود دربارة این دو حقیقت دینی بپردازم. من این حقایق دینی را اموری مسلم برای مومنان و البته برای خودم میدانم. پایه این حقایق، باور ما به هدایت همیشگی خداوند است که با حضور امام (ع) برای ما ممکن می‌شود.
در نتیجه، هر گونه اتهام ایجاد تردید دربارة حضور ووجود غایب امام دوازدهم (ع) را که از نظر خودم مسلم بوده و پایه هویت من به عنوان یک مسلمان پیرو مکتب الهی اهل بیت را تشکیل میدهد، رد میکنم.

این ادعا نیز مطرح شده است که شما با عنوان واقعنگری12، در برخی بخشهای کتاب خود (مانند صفحه های 2و3) برخی شخصیتهای برجسته در باور شیعه را غیر مستقیم، استهزا کردهاید. لطفاً نظر خود را در این زمینه بفرمایید.
 

- برعکس، مطالعة دقیق این دو صفحه، این فرض را تایید نمیکند. در واقع، در همین دو صفحه، پس از رد هر گونه ارتباط میان ایده اسلام دربارة احیاگر آینده در اسلام ناب با اندیشة انتظار در یهودیت و مسیحیت، کوشیده ام باور به ظهور مهدی در آینده را به دوران مهم حضرت محمد(ص) ارتباط دهم. علت آن نیز انتقاد رایج در آثار غربی و سنی برضد باور شیعة به مهدی است که می‌گویند[باور مذکور] ریشه اسلامی ندارد. با این حال برای این کار، طوری به اسلام دوازده امامی پرداختهام که گویی بیننده‌ای بیرونی و بی طرف هستم (اگر منظور از واقعنگری این باشد)؛ اما در هیچ جای کتاب، عالمی را که درطول تاریخ اسلام شیعه در این زمینه مطلب نوشته یا اعتقادی را در این باره استهزا نکرده ام.

در صفحه 6 از کتابتان در یک قسمت آمده است: دکترین امامت در شیعة امام جعفر صادق(ع) شکل گرفت که سبب طرح این سؤال می‌شود که: قضیه دربارة امام اول تا امام محمد باقر(ع) چه بوده است؟ آیا این گفته تضعیف حدیث پیامبر)ص) دربارة دوازده جانشین خود نیست؟
 

- اجازه دهید تفاوت میان فرمایش پیامبر دربارة دوازده جانشین) خود و شکلگیری دکترین براساس آن فرمایش را توضیح دهم:
پیامبر در این گفتار، تنها دوازده جانشین پس از خود را تعیین میکند و هیچ گونه تفصیل دینی )مانند ویژگی ها، نوع تعیین امام از سوی پیامبر(ص)، چه آشکارا[جلی] و چه پنهانی[خفی] لزوم برخورداری از رفتار نمونه، دانش کامل و غیره) ارائه نمیکند13. این جزئیات را امام جعفر صادق(ع) مطرح می‌کند. از این رو است که شکل بخشیدن به این دکترین را به او نسبت میدهند.
این نکته دارای اهمیت است که به خاطر داشته باشیم هدف امام صادق(ع) از ارائه شواهد دقیق امامت، پاسخ به انتقاد از این باور بنیادین شیعه بوده است. در این دوره، خلافت در حال تغییر بوده و بنی عباس جایگزین بنیامیه میشد. در حقیقت، هر یک از امامان پس از امام صادق(ع) (برای مثال طولانی‌ترین حدیث پیرامون امامت توسط امام رضا(ع) در اصول کافی) جزئیات بیشتری را درزمینه فرمودههای کوتاه پیامبر دربارة جانشینان خود، ارائه میکردند، درست همانگونه که علمای ما در هر دوره از پیشرفت جامعه در طول تاریخ، چنین میکنند. منظور من از توصیف جریان شکلگیری دکترین[امامت] توسط امام صادق(ع)، این بوده است.

تریبون آزاد تورنتو (که به موضوعی برای بحث داغ دربارة پنج شماره پیشین ساهاکار تبدیل شد) برای حل و فصل بحثهای موجود دربارة این کتاب تشکیل شد. نقل شده که ملا اصغر در این باره گفته است: کتاب شما غیر قابل دفاع است. و از شما خواسته شد از کتاب خود دفاع نکنید؛ زیرا ممکن است سبب سوء تفاهم دیگران شود. به همین سبب شما سکوت کردید و در نتیجه برداشتهای مختلفی از سکوت شما صورت گرفت. برای پایان دادن به تردیدها و صحبتهای بیشتر، لطفاً بفرمایید آیا سکوت شما به معنای پذیرش این درخواست بود که از کتاب خود دفاع نکنید یا هدف دیگری داشتید؟
 

- پرسش شما موقعیت بسیار مناسبی را برای من فراهم کرد. من [تا کنون] از هر گونه اظهار نظر آشکار دربارة این گردهمایی خودداری کردهام تا از زیان بیشتر انجمن خود جلوگیری کنم. من معتقدم تمام مسائلی که انجمن با آنها مواجه است، باید به گونهای مسالمتآمیز حل و فصل شود؛ زیرا معتقدم حسن نیت فراوانی وجود دارد که ما را بر آن میدارد که رفتار اجتماعی مناسبی داشته باشیم. به نظر میرسد زمان آن فرا رسیده است که این سکوت را بشکنم و اجازه دهم افراد منطقی، خود دربارة عملکرد آشکار افراد درگیر در این ماجرا قضاوت کنند. من به اختصار به این مساله میپردازم و از ارائه توضیحات بیشتر که ممکن است به بحث بیشتر بینجامد، خودداری میکنم.
یک روز صبح زود (در آگوست 1955) برای شرکت در این گردهمایی آماده میشدم که آیتالله امینی از قم با من تماس گرفتند. ایشان به وسیله کسی در کانادا از تشکیل چنین جلسهای در تورنتو آگاه شد و اصرار داشتند که من از شرکت در این گردهمایی صرف نظر کنم. به ایشان گفتم که برنامهریزی امور با ملااصغر است. آیت‌الله امینی با ملا صاحب تماس گرفتند و اصرار کردند که ایشان به عنوان رهبر انجمن خوجا لطف کنند و به این ماجرا پایان دهند. آمادگیهای لازم از مدتها پیش انجام گرفته بود. سپس نامهای از ملا صاحب دریافت کردم که در آن گفته بود تماسی از قم داشته و میخواست نظر مرا بداند، من هم در پاسخ از وی خواستم سفر خود را لغو نکند و گفتم: این، خود فرصتی برای هر دوی ما است که آرامش را در انجمن برقرار کنیم.
بعدا آگاه شدم که وی همچنان دربارة حضور در این گردهمایی تردید دارد؛ به همین سبب با او تماس گرفتم و گفتم: انجمن در حال فروپاشی است و حیات دینی مردم لطمه میخورد و او به عنوان رهبر این انجمن وظیفه دارد یک بار برای همیشه به این وضعیت پایان دهد. پس از بحث طولانی، وی اظهار نگرانی کرد که این گردهمایی به رقابت شخصی بین ما دو نفر تبدیل شود. من به او اطمینان دادم که کاملاً با او همکاری میکنم و اجازه نمیدهم چنین اتفاقی بیفتد. توافق کردیم که پیش از تشکیل گردهمایی، خصوصی با هم ملاقات کنیم و نوع گفتوگوی خود و اهدافی را که باید به آنها دست یابیم، تنظیم کنیم. این ملاقات هرگز انجام نشد.
در این گردهمایی، احساس کردم از هیچ فرصتی برای توهین و تحقیر شخص من در برابر همان انجمنی که چندین دهه به آن خدمت کرده بودم، دریغ نمیشود. به خاطر میآورم زمانی که گزیدههایی از کتاب را - که 90درصد حاضران آن را مطالعة نکرده بودند- می‌خواندند و مرا متهم میکردند که حتی به نبوت هم باور ندارم، مطالب را از وسط پاراگراف میخواندند، تا در وضعیت موجود مبالغه کنند.
از آن زمان همواره به وسیلة استخاره از قرآن کمک میگرفتم و پیوسته به شکیبایی فراخوانده میشدم. در این گردهمایی، نقل قولهای اشتباه فراوانی ارائه میشد یا بلافاصله توضیحات مفهومشناختی آشفتهای مطرح میگردید و به مردم نشان میدادند که چقدر حدیث در اصول کافی دربارة موضوع غیبت و بقیه مسائل مربوط وجود دارد (در مجموع، 33 حدیث وجود دارد؛ نه به گونهای که در آنجا ادعا شد، صده حدیث).
برای آخرین بار در طول تنفس- که قرار بود پس از آن به پرسشها پاسخ دهم- باز هم استخاره کردم و همچنان یادآور شدم که صبر پیشه کنم. تصمیم حتمی گرفتم که آرام باشم و اجازه ندهم تحقیر شخص من از سوی ملاصاحب، خشم مرا برانگیزد و سبب اختلاف بیشتر در انجمن شود. تنها هدف من از درخواست تشکیل گردهمایی و تن دادن به این جریان، این بود که فرصتی را برای بازگشت آرامش به انجمن فراهم آورم. میخواستم شاهد بازگشت انجمن به حیات طبیعی خود برپایه فراهم کردن هدایت دینی در این لحظه بحرانی از تاریخ ما در غرب باشم.
جدای از این که آیا مهدویت در اسلام قابل دفاع است یا خیر، دفاع من از این کتاب در آن شرایط، نه تنها لازم نبود، بلکه به اختلاف بیشتر میان افرادی می‌انجامید که برخی از آنها قصد داشتند از این کتاب برای ایجاد فتنه و درگیری استفاده کنند. این نکته برای من مهم است که بار دیگر بگویم: قصد من از شرکت در گردهمایی هرگز این نبود که بگویم کتابی که نوشتهام عاری از سوء برداشت است. جملاتی در این کتاب (به ویژه در صفحات 2-3) وجود دارد که اگر می‌خواستم آن را بازنویسی کنم، به گونهای دیگر بیان میکردم. چون قصد ندارم چاپ دوم این کتاب را منتشر کنم، این مساله از موضوع خارج است.

ملا اصغر در تریبون آزاد، این نکته را نیز مطرح کرده که منبر به شما نیاز دارد؛ اما آیتالله صافی گلپایگانی با اشاره به این کتاب فرموده است: اگر ایشان بر صحت مطالبی که در کتاب خود نوشته تاکید کند و صریحاً برغلط بودن این نوشته اذعان نکند، برای منبر یا تبلیغ هم مناسب نیست. این پرسش مطرح میشود که آیا شما هنوز بر صحت مطالب کتاب خود تاکید دارید؟
 

- من معتقدم جملة منبر به شما نیاز دارد، تنها برخوردی شتابزده و در آن زمان، بیشتر نتیجه فشاری بود که قم بر ملا صاحب وارد کرد. آیتالله امینی از ایشان خواسته بود دقیقاً اصطلاح ترور شخصیت را دربارة فردی مؤمن به امام دوازدهم به کار برد.
پس از گردهمایی، طی هفت ماه اقامت من در لندن، در سال 1995 برای منبر رفتن من در اسِتان‌مور14 موانع باوری مطرح شد. یکی از بهانههای منع حضور من در منبر، پاسخ آیت‌الله صافی گلپایگانی به پرسشی بود که هئیت مبلغین مسلمان بلال از تانزانیا15 مطرح کرده بودند.
مساله ای که باقی میماند این است که من هرگز اصرار نداشتم به منبر بروم (زندگی من از راه ارائه این خدمت، تأمین نمیشود). اصراری هم برای درست بودن کتابی که تنها به وسیله انسانی مثل من به وجود آورده بود، نداشتم. من آنقدر نامعقول نیستم که اصرار کنم تحقیقاتی که در دانشگاهها انجام میشود بدون اشتباه است، یا این تحقیقات مانند آثار عالمان حوزه علمیه بیعیب و نقصاند. تواضع و ارادت من به آیت‌الله امینی و صافی گلپایگانی مشهود است. پاسخ آیتالله گلپایگانی به درخواست من همراه متن کامل مومنان انجمن، در قسمت ذیل نقل میشود.
نامة ساشادینا به آیتالله صافی گلپایگانی
به نام خدا
جناب آیت‌الله العظمی، آقای صافی گلپایگانی!
پس از عرض سلام، نسخهای از ترجمة دادگستر جهان نوشته آیت‌الله ابراهیم امینی را خدمت شما ارسال نمودهام. پس از مطالعة دقیق این کتاب، آن را برای ترجمه به زبان انگلیسی مناسب و مفید یافتم و دریافتم که تبیین باور خود من به امام دوازدهم، حجت بن الحسن ( است و به تردیدهایی که از سوی افراد سرسخت آگاه مطرح میشود پاسخ میدهد. از آنجایی که این کتاب را با باور خودم هماهنگ یافتم، تصمیم گرفتم آن را به زبان انگلیسی ترجمه کنم.
اکنون این کتاب، با کمک خداوند در امریکای شمالی منتشر گردیده و در دسترس بسیاری از کشورهای انگلیسی زبان قرار گرفته است.
امیدوارم خداوند این خدمت ناچیز را از من بپذیرد. با توجه به مطالب فوق خواهشمندم اگر جنابعالی مناسب میدانید، این خدمت ناچیز را که گویای باور درونی شخص من است، تایید فرمایید، تا این تأیید برای حل برخی مشکلات اجتماعی من مفید واقع شود و توفیقی برای من باشد تا به گسترش اسلام و مکتب اهل بیت) بپردازم.
در پایان، از خداوند متعال، خواهان سلامتی و خشنودی شما هستم.
امضا: عبدالعزیز ساشادینا
ایالات متحده آمریکا
تاریخ: 25 سپتامبر 1996
پاسخ آیت‌الله صافی گلپایگانی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر عبدالعزیز ساشادینا- ایده‌الله- !
سلام علیکم و رحمة الله؛
نامة شما [که ترجمة انگلیسی کتاب آیت‌الله امینی ضمیمة آن شده بود] گویای رابطة محکم و باور راسخ شما به مساله امامت وولایت امام دوازدهم، آقای ما، مهدی، حجت بن الحسن العسکری است. ترجمة کتاب ارزشمند دادگستر جهان، امام مهدی، فرمانروای عادل جهان بسیار سبب خشنودی ما گردید. زحماتی که برای ترجمة این کتاب عالی متحمل شدید، به وضوح، نشاندهنده باور و احترام شما به صاحب الامر [امام دوازدهم(ع)] است. امیداوریم که این تلاش منشأ خیر و برکت فراوان برای شما شود. این بنده خدا، موفقیت شما را تبریک میگوید، و من نه تنها این مجاهدت شما را تأیید میکنم؛ بلکه آن را شایستة تقدیر و سپاس میدانم. امیدوارم و اطمینان دارم که این خدمت شما مورد قبول فاطمه زهرا - که خاک پای او سرمة چشمان ما باد- قرار میگیرد و شما در زمره خادمان ارزشمند بارگاه ایشان واقع میشوید. [بعلاوه] با استقبال گرم وتوجه فراوان خواهران و برادران (انجمن نسبت به شما)، تمام شکوهها و احساسات ناخوشایندی که این افراد خوب و مؤمن در دل خود نسبت شما داشتند، از بین خواهد رفت. در سخنرانیهای خود در همایشهای [انجمن] و در نوشتههای خود- ان شاء الله- همیشه فضائل و کمالات امام دوازدهم را به خاطر داشته باشید و آیات و احادیث مقتضی را که حاوی اخبار خوبی در خصوص ظهور این امام (ع) و ایجاد عدالت اسلامی تحت حکومت او هستند، نقل کنید.
امیدوارم خداوند، ما و شما را در داشتن ایمان محکم و راستین توفیق دهد و ما را در زمره منتظران ظهور امام زمان و از یاوران او قرار دهد. نامة خود را با سپاس خداوند، پروردگار عالمیان، به پایان میرسانم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
اول ذیقعده سال 1417 [10 مارس 1997]
مهر و امضا: آیت‌الله لطف الله صافی گلپایگانی

تصور میشود که این کتاب در حال حاضر به عنوان راهنمای مرجع برای دانشجویان دانشگاههای امریکا به کار میرود. اگر بیم آن هست که این کتاب سبب گمراهی شود، بهتر نیست که از دور خارج شود یا نسخه اصلاح شده جایگزین آن گردد و پاراگرافهایی که ممکن است در خوانندگان تاثیر کرده و سبب گمراهی آنها گردد، حذف شوند؟ آیا کنار گذاشتن این کتاب ممکن است به بروز مشکلات حقوقی در آمریکا بینجامد یا برعکس سبب جلب توجه بیشتر به آن میشود؟
 

- این ادعا برای هشدار به افرادی از انجمن ما که آگاهی کمتری از دانشگاه وواحدهای درسی آن دربارة اسلام دارند، مطرح شد. امیدوارم این گونه افراد که در انتشار چنین اطلاعات غلطی دست دارند، به تحقیقات لازم دربارة دانشگاههای جهان غرب بپردازند و برنامة درسی علوم دینیواسلامی را بررسی کنند. سپس به نتایج معتبر و قانع کنندهای در این زمینه دست یابند که چه کتابهایی به عنوان راهنمای مرجع برای مطالعة اسلام شیعی به کار میروند. مسالهای که باقی میماند این است که هیچ شاهدی مبنی بر تایید چنین تصوری دربارة مهدویت در اسلام وجود ندارد. این راه دیگری است که به انجمن ما - که معمولاً هیچ دسترسیای به آمار یا برنامة درسی به کار گرفته شده برای تدریس واحدهای اسلامی در دانشگاههای امریکا ندارند- بگویند که این کتاب، صدمة زیادی به اسلام و شیعه وارد کرده است. انجمن ما باید بداند که اسلام شیعی به عنوان یک درس، در اکثر برنامههای مربوط به علوم اسلامی تدریس نمیشود.
اخیراً دکتر سجادپور (از هیأت مبلغان ایران در سازمان ملل) از من پرسید که آیا میتوانم مقدمهای ساده و معتبر بر اسلام شیعی بنویسم که بتواند جایگزین کتاب معجم مؤمن با عنوان درآمدی بر اسلام شیعی گردد؟ این کتاب به طور گستردهای در واحدهای درسی عمومی اسلامی به کار می‌رود. مومن، پزشک متخصص بهایی است که کتاب او را انتشارات معروف دانشگاه ییل چاپ کرده است. این کتاب به طور گستردهای در واحدهای درسی اسلامی به کار میرود و در آثار دانشمندان غرب به آن استناد میشود. کتابهای ژورنالیستی فراوانی دربارة شیعه در آمریکا و اروپا برای خوانندگان عمومی تحصیل کرده وجود دارد. امیدوارم انجمن ما تمام کتابهایی را که امروزه در بازار موجود است مطالعه کند و ببیند آیا مهدویت در اسلام است که میتواند به شناخت اسلام شیعی لطمه بزند یا سایر کتابهایی که یهودیان، مسیحیان و بهاییها نوشتهاند؟

آگاه شدم شما اخیراً ترجمة کتاب امام مهدی، رهبر عادل جهان را به درخواست آیت‌الله ابراهیم امینی به پایان رساندهاید. موضوع اصلی این کتاب چیست؟ آیا درست است که در بخش مقدمة مترجم، از کتاب مهدویت در اسلام دفاع کرده‌اید؟
 

- من معمولاً کارهای ترجمه انجام نمیدهم؛ زیرا بیشتر به تحقیق تازه و بدیع علاقهمندم؛ اما زمانی که آیت‌الله امینی ترجمة این کتاب را به من پیشنهاد کردند، گفتم ابتدا آن را مطالعة میکنم تا ببینم آیا چیزی هست که مورد علاقه مسلمانان انگلیسی زبان باشد. با مطالعة این کتاب، آن را منطقی و قانع کننده یافتم. این کتاب در موارد بسیاری، برخی ایدهها و داستانهای معروف دربارة امام دوازدهم(ع) را -که حتی میان مردم ما رایج است- زیر سؤال میبرد.
مهمتر اینکه به انتقادهای اهل تسنّن دربارة این عقیدهها پاسخ میدهد. به همین دلیل، ترجمة آن را بر عهده گرفتم. ضمناً فرصتی برای من بود تا عقیده خود را دربارة این کتاب و نتایج دانشگاهی خود را دربارة باور شیعة به مهدی بازگو کنم.
اما، تمام گفتههای و نوشتههای مرا میپیچانند و آنها را دفاع از کتاب خود و سوء نیت من تلقی میکنند. مقدمهای که من بر ترجمة کتاب امام مهدی نوشتهام، نمونهای از همین مسأله است. در این مقدمه، من فقط روش کتاب ایشان را با روش کتاب خودم مقایسه کرده و تصریح نمودهام که نتیجهگیری هر دو کتاب مؤید ایده عدالت در قرآن از راه ظهور حاکم عادل در آخرالزمان است.
به هر حال در مهدویت در اسلام من فقط به مقدمه بسنده نکردهام. یک نتیجهگیری هم در پایان کتاب آورهام تا با ظریفترین شیوهای که یک فرد دانشگاهی میتواند، عقیده شخصی خود را مطرح کنم. به طور کلی، همکاران من- از مسلمان و غیر مسلمان - رویکرد من بر مهدویت در اسلام را تحسین کرده و حاکی از همدردی دانستهاند که این موضوع به دلیل آنکه عینیت کمتری دارد، معمولاً مورد انتقاد قرار میگیرد.

واکنش عمومی نسبت به کتاب خود را چگونه توصیف میکنید؟
 

- دو نوع واکنش نسبت به کتاب من انجام گرفته است: آگاهانه و هوشمندانه ودیگری ناآگاهانه و سیاسی. واکنش آگاهانه و هوشمندانه، بر اساس مطالعة کتاب و درک بافت دانشگاهی و محدودیتهای آن بوده است. این واکنش به سبب رویکرد آن بر مطالعة باور دینی، گاه منتقدانه و بلکه توأم با همدردی است. واکنش ناآگاهانه و سیاسی براساس برخی انگیزههای پنهان افرادی است که تنها به ویژگیهای منفی کتاب توجه میکنند، تا مانند پیراهن عثمان در زمان خلافت امام علی بن ابی طالب از آن بهره ببرند و سبب بدنامی و لطمه زدن به فردی مانند من شوند. فردی که این انجمن، کاملاً به عشق او به دین خود و انجمن آگاه است. شاید بیم آن دارند که من نامزد رهبری انجمن شده و به سبب صداقت، درستی و علم خود به عنوان شخص مهمی ظاهر شوم. همین جا به اعضای انجمن خود اطمینان میدهم که من کاری به سیاست ندارم. هیچ چیز نمیتواند مرا وادار کند که از جایگاه کنونی خود- که به واسطه آن، خدمتگزار پروردگار و جامعه خود هستم- صرف نظر کنم.

در پایان، با نگاهی به چشمانداز واکنش نسبت به کتاب شما، آیا تصور نمیکنید که به هر حال، اگر این کتاب را ارائه نکرده بودید، بهتر بود؟
 

- در واقع من خدا را سپاسگزارم که فرصتی به من عطا فرمود تا با پژوهش و نوشتن، مطالبی را بیاموزم. هر مرحله از یادگیری، همراه رشد و بلوغ است. اگر این کتاب را- هر چند که در برخی موارد، ناقص و دارای خطا است، ننوشته بودم، به بلوغ فکری و کمال در ایمان به خدا دست نمییافتم. از زمانی که اطرافیان، به من بی مهری کردند (والبته تنها با من چنین نکردند) هرگز تا این اندازه نزدیکی به خداوند و حضور دائم امام زمان(ع) در زندگی حقیر خود را احساس نکردهام.
من از تمام افرادی که در انجمن، با حسن نیت، کتاب مرا ارزیابی کردند و بدینوسیله به من گفتند که تا چه اندازه نیازمند یادگیری بیشتر هستم، سپاسگزارم. از خداوند بخشنده و مهربان میخواهم در سفر به سوی غایت زندگی (یعنی جهان آخرت) مرا ببخشاید. توکل من تنها به خداوند است و تنها از او یاری می‌طلبم.
به سبب هر گونه ناراحتیای که با گفتار یا نوشتار خود برای کسی ایجاد کرده باشم، به درگاه او توبه میکنم.
اجازه دهید این مصاحبه را با درخواستی از خواهران و برادران خود در انجمن خاتمه دهم: زمان آن فرا رسیده که به جلو حرکت کنیم. اجازه ندهید که در مسائل باوری هیچ چیز مانع شما در جستوجوی هدایت واقعی گردد. بگذارید که این ماجرا سبب رشد و کمال شما در انجمن گردد؛ نه اینکه به نام دین، به بدگویی و سیاستزدگی روی آورید. خداوند ما را به سوی حق و حقیقت رهنمون سازد.
با آرزوی دوستی و محبت بین همة خواهران و برادران دینی.
1.Abdulaziz Sachedina
2. Samachars Munir Daya
3. Islamic Messianism: the idea of mahdi in twelver shism
1. Federation Samachar
2 . Inaz oldziher
3. Dozy
1. Darme Steler
2. Maroliauth
3. Bernard lewis
4. Henri lammens
11 . ساشادینا، کتاب خود دربارة مهدویت را بر روش تحقیق تاریخی پی ریزی کرده است و خود دراینجا به این مسئله اقرار میکند. همان روشی که بسیاری از شرقشناسان برجسته مانند گلدزهیر، دارم‌استتر و دیگران از آن استفاده کرده و در بررسی اندیشههای شیعه ومهدویت به آن استفاده نمودهاند، لازم ذکر است که دلیل اشتباه بسیاری از شرقشناسان دائرة المعارف نویس و انگلوسکسون در اواخر قرن نوزدهم در بررسی مهدویت، همین شیوه تاریخنگاری بوده است. آنان کوشیدهاند، مهدویت را ثمره رخدادها ووقایع تاریخی مانند قیام مختار، محمد احمد سودانی و- دیگر مدعیان دروغین مهدویت قلمداد کنند و به جای تبیین جایگاه باوری مهدویت درمتون دینی مسلمانان و شیعه، به پیامدها و آثار تاریخی این اندیشه میپردازد متأسفانه ساشادینا نیز به خلاف اعلام مخالفت خود با این دسته از شرقشناسان، به سوی نگرش تاریخی قدم برداشته است و صرفاً به کتابهایی همچون فرق الشیعة نوبختی اکتفا میکند. سزاوار بود وی همچون اندیشمندانی مانند هانری کربن یا آنه ماری با استفاده از شیوه پدیدار شناسی، جایگاه این اندیشه را در هندسة ذهنی و اعتقادی شیعة بررسی میکرد و در این راستا، به منابع شیعی مراجعه میکرد بیتردید موفقیت اسلامشناسان قرن بیستم نسبت به اسلامشناسان قرن نوزدهم، استفاده آنان از شیوه پدیدارشناسی و توصیفی به جای شیوه تاریخنگاری است.
12. Objentivit
13 . البته در احادیث نبوی درباره امامان، نام امامان بیان شده و پیامبر اکرم به اسم یک یک ائمه اشاره کرده است و اینگونه نیست که تفصیل دربارة شخصیت امامان بویژه دوره امام صادق ) باشد. هر چند به سبب تقیه و مصونیت ائمه از ستم حاکمان عباسی در پاره ای احادیث نام امامان و یا امام بعدی پنهان نگه داشته میشد. به نظر می رسد یکی از سخنان آسیبپذیر ساشادینا که سبب انتقاد به او شده، همین سخن باشد.

پي نوشت ها :
 

1. stan more
1. olal Muslim Missimon Of tanzania

منبع:http://www.hawzah.net
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : takmamal



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما