مسئوليت مدني سبب مجمل(1)
چكيده :
1 - مقدمه
يكي از سر فصلهاي ضمان قهري ، قاعده اتلاف ( اعم از بالمباشره و بالتسبيب ) يا ضمان ناشي از اتلاف مي باشد . بررسي حكم ناشي از اتلاف ، منوط به تفكيك صورت هاي مختلفي است كه قابل فرض مي باشد . و فقها و نيز حقوق دانان ، با اتخاذ همين روش ، به تفصيل ، به بررسي مسائل گوناگون مربوط به قاعده اتلاف پرداخته اند. يكي از صورت هاي مذكور ، وضعيتي است كه مباشر و سبب در ايجاد ضرر مشاركت داشته باشند. با اين حال ، اين همكاري دو سويه تنها يكي از فرض هاي قابل تحقق است . ممكن است كه چند مباشر يا چند سبب در عرض يكديگر و با همكاري با هم ، يا چند سبب در طول يكديگر ، موجبات ورود خسارت را فراهم سازند.
يكي از صورت هاي محتمل نيز آن است كه چند نفر به طور گروهي ، به ارتكاب عملي اقدام كنند ،اما به گونه اي كه هر يك عمل مشابه و مستقلي را - همزمان با ديگران - انجام دهد و در نتيجه اقدام يكي از آنها كه به طور شخصي قابل تعيين نباشد به ثالثي ضرري وارد شود. در اين تحقيق ، بنابر آن است كه حكم مساله و چگونگي مسئوليت اشخاص داخل گروه بررسي شود. و در اين زمينه احتمال هاي مختلفي ،مانند عدم ضمان تمام آنها ، مسئوليت مشترك و مساوي آنها و مسئوليت تنها يكي از آنها قابل تصور است .
در اين جا جهت اطلاع مخاطبان از گستردگي فحص .و جستجو در اين باره و تازگي طرح مطلب ، بايد گفت كه در فرآيند پژوهش كتابخانه اي ،با وجود بررسي تعدادي از منابع ، در بخشهايي كه احتمال طرح مساله در آنها وجود دارد و - به اصطلاح - مظانٌ بحث محسوب مي شوند ،سابقه اي از آن يافت نگرديد كه مي توان به اين كتابها اشاره كرد : جواهر الكلام ،اثر شيخ محمد حسن نجفي ،جلد چهل و دوم ؛الروضه البهيه في شرح المعه الدوشقيه ، اثر شهيد ثاني ، جلد دهم ؛العناوين ، اثر مير عبدالفتاح حسيني مراغي ، رساله في الغصب ،اثر ميرزا حبيب الله رشتي ؛ القواعد الفقيهه ،اثر ميرزا حسن بجنوردي ،جلد دوم ؛ قواعد فقه ، اثر دكتر ابوالحسن محمدي ، قواعد فقه ، بخش مدني ، اثر دكتر مصطفي داماد ،جلد اول . (1)
مي توان به جرات اظهار داشت كه اين مساله يكي از دشوارترين و پيچيده ترين مسائل فقهي و حقوقي است ،به گونه اي كه نظام حقوقي ايران و متون فقهي مطالعه شده ، پاسخ روشن و كافي براي آن ندارند ، و لذا ماخذ و كتاب مستندي براي بررسي نظريات مربوط به آن مشاهده نگرديد . به همين جهت در اين تحقيق ، تلاش گرديد تا جنبه هايي از مساله ،طرح و بررسي گردد و البته باب تحقيق پيرامون آن ،همچنان باز خواهد بود.
اميد است كه اين مختصر بتواند راهگشاي پژوهش هاي بعدي پيرامون اين موضوع گردد.
2 - اشاره اي به مباني و اركان مسئوليت مدني
در حقوق موضوعه هم نظريه هاي متعددي پيشنهاد شده است ، همچون نظريه تقصير ،نظريه ايجاد خطر ، نظريه تضمين حق ونظريه هاي مختلط . با اين حال ، مي توان گفت كه مسئوليت مدني اصولاً ناشي از تقصير ،بي احتياطي و بي مبالاتي است و گاه به طور خاص ،با هدف جبران ضرر نا مشروع وارد شده يا خطر حادث شده براي ديگران ، ايجاد مي گردد.
مسئوليت مدني بر هر بنياني كه مبتني باشد ، براي تحقق آن ، معمولاً وجود سه ركن ضروري است : (3)
1 - وجود ضرر ؛ (4) 2 - ارتكاب فعل زيان بار 3 - رابطه سببيت ميان فعل شخص و ضرري كه وارد شده است (5)
بدين ترتيب ، جهت شناسايي مسئوليت هر شخص ، بايد هر سه ركن يكجا جمع شوند و در صورت فقدان هر يك از اين اركان نمي توان شخص مورد نظر را مسئول دانست .
3 - رابطه سببيت ؛ بررسي در مساله مورد مطالعه
تعيين اين رابطه كه از آن با نام رابطه سببيت ياد مي گردد اهميت بسياري دارد. بايد از ميان تمام رويدادها كه هر كدام به نحوي در ورود خسارت نقش داشته است عامل اصلي را يافت . البته در صورتي كه تقصير مرتكب ، جزء شرايط تحقق مسئوليت مدني باشد بايد صرفاً به وقايع و نتايجي توجه گردد كه بر اثر قصد نامشروع ، بي احتياطي يا بي مبالاتي او به وقوع پيوسته باشد ، چرا كه با فرض مذكور ، هر رويداد ديگري نيز كه واقع شده باشد ، آن چه اهميت دارد اثبات نشات گرفتن خسارتها از يك تقصير عمده است . در اين ميان ، گاه بايد رابطه سببيت ميان ورود ضرر با فعل شخص تحت سرپرستي و مسئوليت مدعي عليه اثبات گردد ، مانند كارگر ، صغير و مجنون و گاه نيز رابطه مذكور ميان وقوع خسارت با اشياء تحت مسئوليت او ، مانند اتومبيل و حيوان ،بايد احراز شود. (7)
در اين تحقيق ، اين مساله كه بايد رابطه سببيت با شخص خوانده يا با شخص يا شيء تحت مسئوليت او قابل اثبات باشد مفروع عنه است و مورد بحث نمي باشد . بلكه آن چه مهم است آن است كه افعال متعدد از اشخاص مختلف ، به طور همزمان ، محقق گرديده باشد به طوري كه استناد ورود ضرر به هر يك از آنها محتمل باشد . براي مثال ، ممكن است چند كودك كه تحت ولايت يا قيمومت يا سرپرستي اشخاص متفاوتي قرار دارند ،به طور همزمان ،خارج از نظارت و مراقبت آنها قرار داشته ،يكي از آنها خسارتي به اموال شخص ثالثي وارد گرداند به گونه اي كه احتمال برود هر يك از آنها سبب ورود آن خسارت باشند . بايد توجه داشت كه در اين مساله ، فرض بر آن است كه سببي غير از كودكان مورد نظر - مثلاً - متصور نيست يا در مظان انتساب مسئوليت به آن قرار ندارد.
در مثال ديگري ،ممكن است كه تصادم اتومبيل ، مقارن با رميدن حيوان تحت مسئوليت ديگري به وقوع پيوسته ، ضرري كه از برخورد اتومبيل يا حيوان به اموال ثالث وارد شده ، قابليت انتساب به هر يك از دو رويداد را داشته باشد ،با اين پيش فرض كه نتوان ورود خسارت را نتيجه هر دو واقعه تلقي كرد.
4 - جايگاه مساله اجتماع چند مباشر يا چند سبب در موضوع اين تحقيق
در منابع حقوق مدني ايران نيز بررسي هاي فراواني در اين زمينه انجام شده است (9) ولي همچنان كه در شماره پيش ذكر شد ، موضوع مورد نظر در اين تحقيق از مصاديق اجتماع چند مباشر يا چند سبب يا اجتماع سبب و مباشر نيست . در اين مساله ، فرض بر آن است كه دخالت چند عامل در عرض يا طول يكديگر - به عنوان مباشر يا سبب - مطرح نمي باشد. هر چند كه وقوع چند حادثه مستقل زمينه بحث را فراهم مي سازد و در واقع با وقوع رويدادهاي متعدد ، يكي از شرايط اين مساله محقق مي گردد ؛اما هدف آن نيست كه مسئوليت تمام يا تعدادي از آنها را اثبات كنيم ، بلكه فرض حقوقي مورد نظر در اين مساله ، وجود تنها يك مسئول واقعي - هر چند نامعين و ناشناخته - است . اين فرض حقوقي ،تاكنون ،در منابع مكتوب به بحث گذارده نشده است و هدف اين نوشتار ، طرح كردن مساله و يافتن پاسخي براي آن مي باشد.
5 - طرح مساله ؛ ذكر چند مثال
1 - گروهي با هم به شكار مي پردازند. در اين اثنا گلوله اي از تفنگ يكي از آنها به اسب كشاورزي اصابت مي كند و مي ميرد و مي دانيم كه با وجود شليك گلوله هاي متعدد توسط شكار چيان ، تنها گلوله يكي از آنها به اسب اصابت كرده است . (10)
2 - چند نفر به طرف ماشيني سنگ پرتاپ مي كنند . در نتيجه اصابت يكي از سنگ ها ، شيشه ماشين مي شكند يا خسارتي به بدنه آن وارد مي شود ، در حالي كه معلوم نيست سنگ كدام يك از افراد به شيشه يا بدنه ماشين برخورد كرده است . (11)
3 - يكي از كارگران كارخانه اي هنگام كار يا به منظور استفاده در حين كار ، آتشي مي افروزد و بر اثر سرايت آتش ، همسايه كارخانه متحمل ضرري مي شود.
بايد توجه داشت كه اين مثال صرفاً از نظر تكليف كارگران در برابر كار فرمايي كه خسارت زيان ديده را بايد جبران كند از مصاديق موضوع اين تحقيق تلقي مي شود ، ولي از نظر رابطه زيان ديده با كارفرما ، به دليل آن كه مسئوليت عمل گروهي كه خسارت ،ناشي از عمل يكي از آنها بوده بر عهده كارفرما ست ، مشخص نبودن افروزنده آتش يا شخص مقصر ، تاثيري در مسئوليت كارفرما ندارد. (12)
4 - دو نفر تير انداز ، هر يك به طور مستقل ، تيري را از روي خطا به سوي فردي شليك مي كنند كه موجب قتل وي مي گردد و معلوم است كه قتل ،تنها به وسيله يكي از تيرها صورت گرفته است . (13)
5 - گروهي با توپ بازي مي كنند كه در اين هنگام ، به دنبال ضربه يكي از بازيكنان و اصابت توپ ، شيشه اي مي شكند. (14)
6 - دو نفر از دو طايفه ، با يكديگر نزاع مي كنند . سپس يك نفر از آنها به ميان طايفه خود رفته و بيست نفر مسلح با خود به همراه مي آورد و چادرهاي طرف منازعه قبلي را كه سه نفر در آنها بوده اند هدف گلوله قرار مي دهند كه در اين ميان يك نفر مصلح كه قصد برقراري آشتي ميان آنها را داشته است كشته مي شود. (15)
بايد توجه داشت كه گاه پاره اي مثالهاي مشتبه وجود دارد كه در ظاهر ، به مساله مورد بحث شبيه مي باشد ، ولي در واقع ،در پاره اي عناصر تفاوت دارد. در اين باره مي توان به اين مثال كه در ( مجمع الضمانات) مطرح گرديده اشاره كرد : دو نفر در خانه اي بوده و در حالي كه حضور نداشتن و دخالت نكردن فرد سوم ، مفروض مي باشد ،با پيكر بي جان يكي از آن دو نفر روبرو مي شوند.
برخي از فقها اهل سنت معتقدند كه شخص ديگر ، ضامن ديه مقتول است ،ولي برخي ديگر از آنان ، به جهت اين احتمال كه ممكن است او خودش را كشته باشد ، شخص زنده را ضامن ندانسته اند. (16)
همچنين هر گاه مردي كه از محله اي عبور مي كرده مورد اصابت تير يا سنگي قرار گيرد و بر اثر آن بميرد ، بي آنكه دانسته شود كه آن شيء از كجا پرتاپ شده است ، به عقيده برخي از فقهاي اهل سنت ، قسامه و ديه بر عهده اهل آن محله قرار دارد . (17)
در اين مثال نيز هيچ جمع مشخصي وجود ندارد تا احتمال انتساب ضمان به يكي از آنها قابل طرح باشد.
با اين حال ، نويسنده كتاب مذكور ، در باب اتلاف مال غير ،مثالي را طرح مي كند و مي گويد : (اگر) روز جمعه كه مردم جمع شدند عده اي برخي ديگر را با فشار به سمتي حركت دادند. اشخاص اخير بر شيشه مغازه سفالگري و ديگ هاي او افتادند و آنها را شكستند ، به اعتقاد فقهاي اهل سنت ، در صورتي كه شكستن بر اثر نيروي فشار و كنار زدن ، حادث شده باشد كسي كه نيرو را وارد كرده ضمان است (18)
چنان كه ملاحظه مي شود ، اين مثال نيز از قلمرو بحث ما خارج است ، زيرا در اين مثال كساني كه در شكستن اشياء مباشرت داشته اند معلوم مي باشند و اسباب نيز مشخص اند و مساله صرفاً مربوط به تعيين ضامن از ميان مباشر و سبب است ، در حالي كه در بحث ما ، اساساً مباشر خاصي شناسايي نگرديده بلكه تنها اين اندازه مشخص است كه يكي از آن جمع ، به اين كار اقدام ورزيده است .
6 - جايگاه اين مساله از نظر علم اصول فقه ؛
براي تببين صورت اخير ، لازم است كه به علم اجمالي و مراحل دخالت آن در احكام و تكاليف اشاره شود.
به طور كلي در دو مرحله ،از علم اجمالي شخن به ميان مي آيد . مرحله اول ،علم اجمالي به ثبوت تكليف ( مانند وجوب و لزوم جبران خسارت) است و مرحله دوم ، امكان سقوط تكليف و تحصيل برائت ذمه با عمل كردن بر طبق علم اجمالي است .
در همان مرحله اول ،يعني ثبوت تكليف ، دو مفهوم و كاربرد براي علم اجمالي وجود دارد :گاه مقصود از علم اجمالي ، قطع وجداني به ثبوت تكليف است در حالي كه احتمال وجود حكمي مخالف با آن تكليف را قبول نداريم و معتقديم كه شارع و قانون گذار اجراي همان وظيفه معلوم را خواسته است ؛ و گاه مقصود از علم اجمالي ، در دست داشتن دليل معتبر شرعي و قانوني اما همراه با اجمال در مفهوم يا مصداق موضوع است ، مانند آن كه دليل معتبر براي اثبات مفادع قاعده اتلاف در دست داريم ولي شخص تلف كننده ، به طور معين ، شناخته شده نمي باشد ، و صرفاً مي دانيم كه آن شخص يكي از چند نفر مورد نظر است . به عبارت ديگر ، اجمال در مصداق دليل قانوني وجود دارد ، هر چند كه خود دليل ، ثابت و معتبر است . اين بحث از جمله مسائل مربوط به يكي از اصول عملي در علم اصول فقه ،يعني اصل اشتغال ،است . (20)
به نظر ميرسد كه مساله مورد بررسي از موارد مفهوم دوم علم اجمالي است و لذا بايد به مرحله بعدي تحقيق ،يعني نحوه تعيين مسئول ، وارد شويم . با اين حال ، اگر اين نظر نيز پذيرفته نشود مساله از موارد مفهوم اول علم اجمالي است كه قطع وجداني نسبت به لزوم جبران خسارت وجود دارد و همين علم و قطع وجداني علت تامه براي رعايت مقتضاي آن است . (21) (22)
به همين دليل ، در مساله مورد نظر نمي توان تمام اطراف اجمالي ،يعني تمام افرادي را كه احتمال انتساب ورود ضرر به آنها وجود دارد ، بري الذمه دانست ، زيرا اين امر به معناي مخالفت قطعي با آن علم وجداني است و از سوي ديگر ، مسئول دانستن تمام آنان نيز با فرض مسئول بودن تنها يكي از آنها متناسب نيست .
با اين حال ، با توجه به پذيرش اعتبار علم وجداني اجمالي نسبت به تكليف و يا علم تفصيلي نسبت آن و علم اجمالي نسبت به مصداق مساله ، در صورتي كه نتوان به مقتضاي علم و قطع خويش ،به گونه اي تفصيلي و با تعيين واضح مصاديق ، عمل كرد رعايت اجمالي آن نيز كافي است هر چند كه نوعي تكرار در مصاديق مكلف به لازم آيد. (23)
7 - روش شهيد اول در طرح بحث
1- اصل بر حرمت است و در تحقق سبب حليت و جواز ترديد شود ، مانند آنكه شكاري پس از تير خوردن بيفتد و ترديد شود كه آيا به وسيله تير كشته شده است يا خير ؟ در اين حال ،اگر گمان قوي بر تاثير سبب وجود داشته و موجب اطمينان به تحقق سبب حليت و جواز گردد - يعني شكار به علت ديگري غير از تيراندازي كشته نشده باشد ،مورد از شمول جريان اصل حرمت ، خارج مي گردد.
2 - اصل بر حليت است و در تحقق سببي كه موجب تحريم است ،شك وجود داشته باشد ؛در اين صورت ، اگر نسبت به تحقق سبب حريم ،گمان قوي وجود داشته باشد ، بنابر حرمت گذارده مي شود. هر چند اگر اين گمان به دور از حقيقت باشد ،مانند توهم حرام بودن آن چه در دست ديگري است ،اثري بر اين گمان مترتب نمي شود و تنها تقوا و پرهيزگاري اقتضا دارد كه از آن چه در نزد كسي است كه از محرمات دوري نمي گزيند ،اجتناب كند.
اما اگر احتمال حرمت و حليت برابر باشد ، مانند احتمال وجود گوشت مردار ميان گوشت هاي تزكيه شده نامحدود و متعدد ، يا وجود خواهر ناشناخته شخصي در ميان زنان غير محصور ( در باب نكاح ) قول نزديكتر به صحت اين است كه بنابر حليت و جواز گذارده شود ، هر چند كه ترك امور شبهه ناك احوط است ؛ و اگر اشتباه و ترديد در حكم ،مصاديق منحصر و خاصي وجود داشته باشد حكم به حرمت سزاوارتر است ،زيرا كه امر واجب ( اجتناب از حرام) جز به اجتناب از همه موارد شبهه ،محقق نمي گردد. (24)
به نظر مي رسد كه ضمان هر يك از سبب هاي محتمل ، از مصاديق صورت نخست مي باشد؛زيرا اصل درباره آنها ، حرمت اخذ خسارت از آنهاست مگر آنكه دليل بر جواز و حليت اخذ غرامت اثبات شود و در مساله مذكور ، نسبت به هر يك از آنها بتنهايي ، ترديد وجود دارد و صرفاً - بنابر اعتقاد شهيداول - در حالتي مي توان از آنها غرامت گرفت كه ظن و گمان بر تحقق سبب مشخصي وجود داشته باشد .
اما آنچه كه در مساله مورد بحث وجود دارد و در تقسيم بندي شهيد اول ذكر نگرديده اين است كه خود حكم جواز اخذ غرامت از يكي از آنها ، ثابت و قطعي است وآن چه كه مورد ترديد مي باشد تعيين عاملي است كه سبب را محقق ساخته است .
پينوشتها:
1- در اين كتاب ها ، غالباً مبحث اتلاف و تسبيب و قاعده مربوطه به آنها و نيز غصب ملاحظه گرديد ،ولي اثري از مساله در آنها يافت نشد. برخي از منابع ، مانند جواهر الكلام ، العناوين و رساله في الغصب ، به تفصيل و با دقت ، به بررسي صورت هاي مختلف موارد اجراي قاعده اتلاف پرداخته اند ولي مساله مورد نظر را مطرح نساخته اند.
2- فقها درباره اين كه قاعده لاضرر ، موجب ضمان عامل ورود ضرر مي گردد يا خير ، اختلاف نظر دارند . با اين حال ، برخي از ايشان به اين ضمان تصريح كرده اند : سير مير عبدالفتاح حسيني مراغي ، العناوين ، ج 1 ، ص 316-322 ، موسسه نشر اسلامي
3- در فقه : محمد حسن نجفي ، جواهر الكلام ، ج 42 ، ص 43 و ص 95 -97 ؛ شهيد ثاني ، الروضه البهيه (شرح لمعه) ، ج 10، ص 105-108؛ ابوالحسن محمدي ، قواعد فقه ، ص 22 ،23 ، 27 ؛ مصطفي محقق داماد ، قواعد فقه ، بخش مدني ، ج 1 ، ص 115 ، 122 ، 123 ، 129 ؛ ميرزا حسن بجنوردي ، القواعد الفقيهه ،ج2 ، ص 24 به بعد - همچنين در حقوق موضوعه : ناصر كاتوزيان ، حقوق مدني ، الزام هاي خارج از قرارداد (ضمان قهري ) ، ج 1 ، ش 87 ، ص 217.
4-با اين حال ، بايد توجه داشت كه در برخي از قواعد مذكور ، مانند قاعده غرور ، وجود ضرر به معناي مصطلح ، مورد نظر نيست و به نظر نگارنده ، تحمل نوعي غرامت ، براي استناد به آن كافي است . براي مطالعه بيشتر رجوع شود به : محسن صفري ، فريبكاري و آثار آن ( قاعده غرور) در حقوق مدني ايران و فقيه اماميه ، ص 166 ، 169 و 170.
5-مقصود از سببيت در اين جا ، مفهومي در برابر مباشرت در قاعده اتلاف نسبت ، بلكه مقصود ، ناشي شدن ضرر از فعل شخص است.
6-ميرزا حسن بجنوردي ، القواعد الفقهيه ،ج2 ،ص 36.
7- ناصر كاتوزيان ، ضمان قهري ،ج 1 ،ش 197 ، ص 366و 367
8- براي مطالعه در اين باره ، مي توان به كتب فقه ، استدلالي و نيز قواعد فقه در باب هاي مربوط به اتلاف ، تسبيب ،ديات،و غصب مراجعه كرد.
9- براي نمونه : ناصر كاتوزيان ، ضمان قهري ، ج 1 ،ش 203 به بعد.
10-ناصر كاتوزيان ، همان ، ش 200.
11- لطف الله ، جامع الاحكام ، ج 1 ، ص 370
12- ناصر كاتوزيان ، همان ، ش 201.
13- صافي گلپايگاني ، همان ، ج 2 ، ص 341 ؛ مثال مذكور ، در يك استفتاء مطرح شده است .
14- ناصر كاتوزيان ، همان ، ش 200.
15- سيد محمد رضا گلپايگاني ، مجمع المسائل ، ج 3 ، ش 218 ، ص 286 و 287( در يك استفتاء)
16- ابو محمد بن غانم بن محمد بغدادي ، مجمع الضمانات ، بيروت ، عالم الكتب ، چاپ اول ، 1407 ه .ق.(1987 م ) ص 169.
17- همان ، ص 173
18- همان ، ص 149
19- در توجيه اين نظرچنين اظهار شده است كه در صورت اعمال قاعده اتلاف ، نمي توان از هيچ يك از مظنونان ، جبران خسارت را مطالبه كرد (چرا كه هيچ يك بتنهايي مصداق قطعي و مسلم تلف كننده محسوب نمي شوند) و در صورت اعمال قاعده لاضرر ، به منظور جبران خسارت زيان ديده لازم مي آيد كه برخي از اشخاص غير مسئول نيز خسارت بپردازند.
20- براي مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع شود به : امام خميني ، تهذيب الاصول ، ج 2 . ص 123 -124 ؛ سيد ابوالقاسم خويي ، مصباح الاصول ، ج 2 ، ص 67 به بعد.
21- بحث درباره ضرورت رعايت مقتضاي علم وجداني نسبت به تكليف ،از مباحث عقلي است كه ذيل عنوان (( قطع )) و (( علم اجمالي )) در كتب اصولي مطرح مي گردد و منشا ضرورت مذكور آن است كه در صورت عدم ضرورت ، اجتماع دوامر نقيض به دست مي آيد كه از نظر عقل ، امري محال است . به همين علت ،مخالفت قطعي با آن علم اجمالي ( به مفهوم اول ) ،ممنوع و رعايت قطعي ( و نه صرفاً احتمالي ) آن الزامي است . براي مطالعه بيشتر ، مي توان به منابع پيشين رجوع كرد ، چرا كه اين تحقيق بيش از اين مقدار، گنجايش بحث هاي مبنايي را ندارد. همچنين علاوه بر كتب مذكور ،رجوع شود به : شيخ محمد تقي بن عبدالرحيم ايران كيفي ،هدايه المسترشدين في شرح معالم الدين ، چاپ سنگي ( فاقد شماره صفحه ) ، بخش شك در مكلف به .
22- در علم اصول فقه ، درباره اين كه آيا علم اجمالي علت تامه براي رعايت معلوم بالاجمال است يا صرفاً مقتضي آن است ، مباحثاتي صورت گرفته است . در اين مقاله ، در بخش اخير از شماره 11 ، به اين مساله اشاره شده است .
23- سيد ابوالقاسم خويي ،همان ، ص 77 ، به نظر ايشان ، حتي در احكام عبادي ، چه قبل از تحقيق درباره تكليف يا مصاديق واقعي و چه پس ازآن ، و نيز چه درباره اطراف علم اجمالي و چه نسبت به شبهه هاي بدوي ،اعم از حكمي و موضوعي ، همان حكم مذكور در متن جاري است . واضح است كه در اين نوشتار مختصر ، نمي توان اين مساله را به تفصيل بررسي كرد و خوانندگان محترم ، در صورت ضرورت مطالعه بيشتر ، مي توانند به منابع ذكر شده در اينتحقيق و مانند آنها مراجعه كنند.
24- شهيد اول ، القواعد و الفوايد ( عنوان ترجمه شده : قواعد فقه) ،مترجم : دكتر صانعي ، ج 1 ، قاعده 55 ، ص 199 -201
ادامه دارد...
/ج