مالكيت شخصيت هاى حقوقى(3)
نویسنده : كاظم حائري
آرا واقوال مهم و نادر
عجيب آن كه درموصليات ثالثه برخلاف اين نظريه پيش رفته و مىگويد: ان السجود لايجوز الا على الارض،وماانلابتت من الارض سوى الثمار. ولايجوزالسجودعلى ثوب منسوج الا عند الضروره، وان كان اصله النبات. تفاوت و تعارض آشكار بين اين دو قول قابل توجه است و به هر حال نسبت قول بهجواز باتوجه به تاخر موصليات ثالثه از موصليات ثانيه، نادرست است.
۲. استقبال درشستن دست ها دروضو(از پايين به بالا) ناقض وضو نيست بلكه شستناز بالا به پايين مسنون است: غسل اليدين من المرفقين الى اطراف الاصابع غير مستقبل للشعر، واستقبالهلاينقض الوضوء واعلم ان الابتداء بالمرفقين فى غسل اليدين هو المسنون،وخلاف ذلكمكروه ولانقول انه ينقض الوضوء حتى لو ان فاعلا فعله لكان لايجزى به.
۳. جايز است كه زن خود را بدون اذن ولى به عقد كسى درآورد مىفرمايد: جواز عقد المراهتملك امرها على نفسها بغير ولى. دربيان قول موافق ابوحنيفه شرط آن را از قولاو اين طور نقل مىكند: اذا عقلت وكملت زالت عن الولايه فى بضعها... .
رساله هاى فقهى استدلالى مربوط به يك مساله
۱. اثبات آن با عدد: به طورى كه براى هرماه تعداد روزهاى مشخصى درنظر گرفته و آن رامبنا قرار مىدادند.
۲. رويت: يعنى ملاك تعداد روز هاى ماه، رويت هلال است هرچند موافق با تعداد روزهاىماه نباشد. قول اول را اصحاب الحديث يا به تعبير مولف اصحاب العدد برگزيده اند و بر آن استدلالنموده اند و قول دوم را مولف تقويت نموده وبرآن استدلال مىكند. اين رساله را درجواب رساله اى كه يكى از فقها دراثبات قول به عدد نوشته،تاليفنموده وملتزم به رعايت اختصار دركلام شده است. ترتيب بيان مطالب عبارت است از:
الف) استدلال برقول مختار
به هرحال سيد درصدد تحصيل اجماع بر مىآيد و آن را مهم ترين دليل بر قولخويش قلمداد مىكند.
۲. سيره: مسلمانان از زمان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تابه حال درآغاز ماهها به رويت متوسل مىشده اندو به صحرا ومواضع باز مىرفته اند.
۳. آيات: يسالونك عن اهله قل هى مواقيت للناس و الحج(بقره،آيه۱۸۹) هو الذى جعلكالشمس ضيا والقمر نورا وقدره منازل لتعلموا عدد السنين والحساب(يونس، آيه۵). مولف اين دو آيه را نص برمطلوب خويش مىداند.
۴. اخبار: روايت نبوى را كه اخبار آحاد است، به عنوان دليل مطرح نموده واظهار مىدارد:اجمعت الامه على قبوله.
ب) مناقشه در ادله قائلين
۲. مساله فى حكم الباء فى قوله تعالى وامسحوا برووسكم نويسنده براين عقيده است كه باء براى تبعيض استچون فعل امسحوا متعدى بدون حرف است، امادرمقابل اين قول، عده ايباء را براى تاكيد مىدانند. مولف مناقشه آنها را نقل كرده و شواهد ديدگاه خويش را عرضه مىگرداند آن گاهدر مقامجواب مخالفان با استفاده از مباحث و شواهد ادبى ولغوى، به تفصيلسخن مىراند. فايده اين بحث ادبى، دركيفيت مسح سربروز مىكند چون قائلين به تاكيد، مسح تمام سرراواجب مىشمارند و قائلين به تبعيض مسماى مسح را. اين رساله حدود پنجصفحه است.
۳. مساله فى العمل مع السلطانبنا بر آنچه درابتداى رساله آمده، اين كلمات را سيد درمجلس وزير سيد ابو القاسم حسين بن على معرى (مغربى خ.ل.) درجمادى الاخر سال۴۱۵ قمرى فرموده است. ايشان سلطان را بردو قسم مىداند:محق عادل ومبطل ظالم. آن گاه مىفرمايد: فالولايه من قبل السلطان المحق العادل لامساله عنها، لانها جائزه بل ربما كانتواجبه،اذاحتمها السلطان واوجب الاجابه اليها.
سپس درباب ولايت از طرف سلطان ظالم مطالبى را مطرح كرده، وآن ولايت رابراساس احكام پنج گانه تكليفى تقسيم مىكند. درمورد جواز ولايت از سوى ظالم به خاطر برپا ساختن حق ورفع باطل و بهاستدلالپرداخته و مناقشه هايى را مطرح و جواب مىگويد. درمورد حسن يا قبح ولايت ازسوى ستمگران كه يكى از مباحث مورد جدال دررساله اس ت، مولف ضمن بيان شواهدىاز تاريخ وسيره آن را قبيح ندانسته و قول كسانى را كه مىگويند نفس اين ولايت قبيح استچه براى احقاق حق باشد و چه غير آن رد مىكند. اين رساله درحدود نه صفحه و حاوى مطالب بسيار فنى ودقيق است.
۴. رساله عدم وجوب غسل الرجلين فى الطهارهآن را درجواب ابوالحسن على بن عيسى ربعى كه مدعى بوده آيه فاغسلوا وجوهكم دال بروجوب شستن دو پا است تاليف نموده است. مولف با نقل قسمتى از كلام او جواب هاى خود را بعد از آن آورده است.دراين رساله ملتزم به ايجاز وخلاصه گويى گرديده و بحث مفصل تر را به كتاب مسائلالخلاف خويش، ارجاع داده است. درشرح حال ابوالحسن على بن على ربعى گفته اند: امام النحو، ابو الحسن على بن عيسى بن الفرج الربعى، لازم ابا سعيد السيرا فى ببغداد وابا على السيرا فى ببغداد، وابا على الفارسى بشيراز، حتى بلغ الغايه وصنف شرحا للايضاح وشرحا لمختصر الجرمى، وتخرج به كبار، مات فى محرم سنه عشرين و اربعمائهوقد بلغ سنتين وتسعين سنه،وقيل: اصله من شيراز. مولده فى سنه ثمان وعشرين وثلاثمائه .
از آن جا كه على بن عيسى، نحوى بزرگى بوده، مولف درنهايت دقت و مهارت به بحث با اوپرداخته و ادله لغوى و ادبى بسيارى مبنى برلزوم قرائت اقامه نمودهوكاكرلاجلككملا بهنصب و از اشعار، آيات و كلمات عرب براى استشهاد برمطلوب خويش استفاده نمودهاست. اين رساله بيانگر مهارت هاى ادبى و لغوى سيد در تبيين مسائل فقهى است وچگونگى تعامل ايشان با ظواهر آيات را بازگو مىكند.
۵. مساله فى المسح على الخفينبراساس آنچه درآغاز اين رساله آمده، مساله اى است كه ازخراسان براى سيد فرستاده شده و درباره نظريه شيعه اماميه كه برخلاف قول عامه،مسحبر خفين راجايز نمى دانند، از سيد سوال كرده اند. مولف بعد از بيان ادله قول اماميه برعدم جواز مسح خفين، كه مهم ترين آنها استدلال بهظاهر آيه يا ايهاالذين آمنوا اذا قمتم الى الصلاه،فاغسلوا وجوهكماست، به جوابمناقشات و نقضهاى احتمالى كه براين دليل وارد است،مى پردازد. درپايان نيز دليل اجماع را مطرح مىكند و يادآور مىشود : وهى عندنا الفرقه المحقه التى فى جملتها الامام المعصوم وقولها حجه لايجوزالعدولعنها.
۶. مساله فى ارث الاولادنظريه اصحاب براين بوده كه اولاد دختران و پسران سهم پدرانخود را ارث مىبرند. مولف درمقام نقض و مناقشه اين قول، هفت مورد نقض برآن وارد مىنمايد و نتيجهمىگيرد كه اولاد اولادنوه ها ولو اولاد دختران مثل خود اولاد بوده و آيه يوصيكم اللّه فىاولادكم شامل آنها نيز مىشود. مولف براى اثبات اين مطلب كه بر فرزندان دختران مىتواناطلاق ولد كرد، به موارد متعددى ازعرف ولغت استشهاد مىنمايد و آن را از آيه يوصيكماللّه استظهار مىكند. براساس اين ديدگاه جز موارد مشابه درباب ارث مىتوان به احكام خمس و انساباشارهكرد كه قول ايشان دراين صورت مستلزم نظرياتى برخلاف مشهور خواهد شد.
۷. مساله فى استلام الحجرمولف درصدد پاسخ به اين شبهه برآمده كه مى گويد: دراستلامحجر مخاطب دعاى امانتى اديتها كيست و مستمع چه كسى است؟ ايشان ابتدا لفظ استلامرا توضيح داده،آن گاه غرض از استلام حجر و مشروعيت و استحباب آن را با تمسك بهاخبار و اقوال بيان نموده است. آن گاه دعاى فوق را شرح كرده و سوال مستشكل راپاسخ گفته است. اين رساله مختصر حدود سه صفحه است.
۸. مساله فى نكاح المتعهدرآغاز رساله آمده است:مساله خرجت فى محرم سنه سبع وعشرين واربعمائه.
سبك تاليف رساله اين گونه است كه مولف اشكالات و نقض هاى عامه را بر نكاحمتعه مطرح نموده و به يك يك آنها پاسخ مىدهد. مثلا عامه اشكال كرده اند كه نكاح متعه،فاسد است چون نكاحى است كه طلاق درآن واقع نمىگردد. عمده مناقشات واستدلال هاى عامه برفساد نكاح متعه برپايه قياس استوار بوده ومولفنيز درصدد رد اين مبنا به طور عموم ودرخصوص اين مساله مىباشد. حجم اين رساله چهار صفحه است.
غير موضوعات با مختلط هاى رساله
الرسيه الاولى، چاپ شده درالمجموعه الثانيه من رسائل الشريف المرتضى، ص۳۱۵۳۷۸.
۱.كيفيه رجوع العامى الى العالم.(المجموعه الثانيه،ص۳۲۰). درجواب اين سوال و شبهه برآمده مىگويد:اگر مىگويى عقلا دركمال عقلمساوىاند، پس چرا به عامى مىگوييد استفتا كند و او را درفروعات و مسائل دقيقاصول(اصول عقايد) ناتوان مىدانيد؟مولف با بيان اين مطلب كه: ان العامى لايجوز انيسوغ له العمل بفتيا العلماء، الا بعد ان يكون ممن قامت عليه الحجه بصحه الاستفتاءوالعلم بجوازه، به ردمناقشه فوق پرداخته و آن را با استفاده از ادله عقلى وسمعىمردود اعلام مىكند.
۲. من يجب عليه الحج من قابل.(المجموعه الثانيه،ص۳۳۴). آيا قضاى حج بر كسى كه ركنى از اركان حج را عمدا ترك كرده يا قبل از عرفه جماع كرده وبراى حج واجب ومندوب است يا فقط در خصوص حج واجب است؟ مستشكل، مطلبرابه مساله اى جدلى الطرفين تبديل نموده است.
۳. استحباب اعاده المنفرد صلاته جماعه. دراين مورد ابتدا آراى ديگر فرقه ها را مطرح كرده و بعد نتيجه گرفته كه قول شيعه به جوازاعاده نماز فرادا به صورت جماعت منفرد نيست. آن گاه دليل شيعه و ادله موافقان عامه رامطرح مىكند.
۴. حكم من فاتته صلاه غير معينه.(المجموعه الثانيه،ص۳۴۹).
۵. حكم الواقع بعض صلاته قبل الوقت.(المجموعه الثانيه،ص۳۵۰).
۶. حكم صيام يوم الشك.(ص۳۵۲).
۷.احكام نيه فى صوم الشهر كله فى اوله.(ص۳۵۵).
۸. احكام النيه فى العباده.(ص ۳۶۰۳۵۶).
۹. حكم الماء النجس يتم كرا.(ص۳۶۱). عامه نسبت به قول اماميه مبنى بر اذا بلغ الماء قدر كر لم ينجسه شىء اشكالىمطرح نمودهاند و آن اين است كه اگر دو آب نجس غير متغير باشد كه روى هم به اندازه كر باشند، اگرمخلوط شوند آيا نجسند، يا پاك؟ اگر پاك باشند، اختلاط چگونه باعث طهارت شده و اگرنجس باشند، با قول به عدم نجاست آب كر با عدمتغيير، منافات دارد. سيد جواب مىدهد دراين مساله قول صحيح آن است كه اين آب بعد از اختلاط پاكاستچون رسيدن آب به اندازه كر مزيل احكام نجاست است. سيد اختلاط دو آب و رسيدن آنها به اندازه كر را مستهلك و مكسر نجاست مىداند وفرقىبين وقوع نجاست قبل و بعد از رسيدن به حد كر نمىبيند.
۱۰. سجده قراءه العزائم فى الصلاه تجب بعد الفرا غ من الصلاه.(ص۳۶۲).
۱۱. حكم من عليه فائته فى وقت الاداء.(ص۳۶۳).
۱۲. حكم العاقد فى الاحرام.(ص۳۷۰). مستشكل درمورد دليل قول طايفه اماميه به سقوط حكم شرعى از كسانى كه جاهلبهحكمى باشند، از جمله كسى كه در حال احرام باجهل به حكم، عقد نكاح كند،سوال نموده و از وجه اين قول وتعارض آن با قول و اتفاق علما بر آن كه جهلساقطنمىگردد مگر از كسى كه متمكن از علم نباشد، پرسيده است. سيد جهل متمكن از علم را معصيت مىداند.ولى مىفرمايد: با اين حال حكم شرعىبا جهل تغيير مىكند. آن گاه جواب صحت عقد نكاح درحال احرام با جهل به آن حكمراتوضيح مىدهد.
۱۳.مايجوز قتله من الحيوان الموذى.(ص۳۷۲).
۱۴. بر الوالدين الكافرين الفاسقين.(ص۳۷۴).
۱۵. حكم المنعم الكافر.(ص۳۷۵).
۱۶. الكافر اذا كانت له اعواض.(ص۳۷۶).
جوابات المسائل الرسيه الثانيه
۱. سقوط القضاء بعد الوقت عمن صلى تماما فى موضع القصر.(ص۳۸۳).
۲. جواز تجديد نيه الصوم بعد مضى شطر النهار.(ص۳۸۴).
۳. احكام الصلوات المفروضات.(ص۳۸۵). درضمن اين مساله سيد درخصوص حكم نماز طواف مىگويد: واما ركعتى الطواف، ففى وجوبها وانها فرض لايجوز الاخلال به، نظر والاقوى فىالنفسانها سنه موكده.
۴. حكم اللاحن فى القراءه فى الصلاه. اشكال شده است : كسى كه قرائت او منضبط نيست و رعايت اعراب و تلفظ را نمىكند،آيااو قارى است يا متكلم؟ مستشكل درهردو فرض نقضى وارد نموده و قضيه اىجدلى الطرفين بنا كرده است. مولف درمقام جواب ضمن بيان حكم عامه مردم و اعاجم به مجزى بودن نمازآنها، وجهصحت نماز لاحن را برشمرده است.
المسائل الرمليه
۲. حكم الخلاف فى رويه الهلال(ص۴۸).
مسائل شتى
۲. الفاظ الطلاق.(ص۳۲۱).
۳. استمرار الصوم مع قصد المنافى له.(ص۳۲۲).
۴. اضافه الاولاد الى الجد اضافه حقيقيه. وى ابراز مىدارد: ولد البنت يضافون الى جدهم الى امهم اضافه حقيقيه، فمن وصى بمال لولدفاطمه(س)كان عاما فى اولاد بنيها واولاد بنتها والاسم يتناول الجميع تناولا حقيقيا.
۵. تحدى (۲۹۵)د نسبه الاولاد الى الاباء.(ص۳۲۸).
۶. الفرق بين نجس العين ونجس الحكم.(ص۳۲۸).
۷. تنجس البئر ثم غور مائها.(ص۳۲۸).
جوابات المسائل الرازيه
۲. حكم الزانى بذات البعل فى تزويجها.(المجموعه الاولى،ص۱۳۰). درجواب آن سيد مىفرمايد: اما اذا كانت ذات بعل لاتحل له ابدا،فاما اذا كانت غير ذات بعل يحل تزويجهابعد اظهارتوبتها.
جوابات المسائل الطبريه: المجموعه الاولى
۱. اعتبار الرويه فى الشهور.(ص۱۵۷).
سيد با استناد به اجماع، آيات واخبار درماه ها، رويت را معتبر دانسته و قول به عدد را ردنموده است.
۲. حكم شرب الفقاع.(ص۱۶۰).
درحكم به تحريم شرب فقاع براجماع اماميه اعتماد نموده و مىفرمايد: وليس ينبغى ان يعجب من تحريم شربه و هو غير مسكر،لان التحريم غير واقفعلىالاسكار،وانما هو بحسب ما يعلمه اللّه تعالى من الصلاح والفساد،الاترى انشربقليل الخمر محرم وان لم يكن مسكرا.
پاره اى از رساله هاى فقهى سيد غير استدلالى است.صاحب كتاب ادب المرتضىمىگويد: اين گونه سوالات يا براى دريافت نظر استدلالى سيد درباره آن مساله بود يا بهقصد عمل بهمضمون و محتواى كلام، بى آن كه دليلى از وى بخواهند(مانند مسائل اهل ميافارقين) ويابه انگيزه رد براو بود ليكن درشكل سوال هايى به همراه چيزهايى كه پاسخ برآنها محالاست.(مانند مسائل تبانيه درپاسخ به سوالاتابوعبداللّه تبان، متكلم مغربى و مسائلموصليه) يا به طور كلى براى تحريك وتعريض نسبت به برخى عقايد شيعه ومتكلمان(مانند مسائل تبانيه، مسائل موصليه) بوده است. دراين جا به معرفى سه رساله فقهى غير استدلالى سيد مىپردازيم:
جوابات المسائل الميافارقيات
از سيد(ره) خواسته اند بدون بيان دليل، فتواى خويش رادرخصوص برخى مسائل ابراز دارد. رساله حاوى ۶۶ مساله است كه جواب آنها معمولا مختصر مىباشد و در مسائلىكه فروعات زيادى دارد، جواب ها با تفكيك فروعات بيان شده است. درضمن اينمسائل،موضوعات غير فقهى خصوصا اعتقادى و كلامى هم داخل شده است. برخى احكام و اقوال مهم و نادر عبارت است از: ۱.جواز وطى زن دردبر بدون منع كراهت.(المجموعه الاولى،ص۳۰۰). ۲. جواز وطى، قبل از غسل حيض و بعد از نقاء.(المجموعه الاولى،ص۳۰۵).
جوابات المسائل الواسطيات
رساله دربردارنده جواب هشت مساله فقهى به اختصار است. عنوان اين مسائل عبارت است از:
۱.عدم نكاح الناصب والغلات.
۲. الصلاه فى ثوب ابريسم ممزوج.
۳.عده وفاه الذمى.
۴. المراه المتسامحه فى نفسها عن مراعاه الطلاق.
۵. لاحد للمستمتعات فى العدد.
۶. طلاق المضطر ثلاثا كم يعد.
۷. جواز التمتع للمستمتع بها قبل انقضاء العده.
اجوبه مسائل متفرقه
دربردارنده مسائل فقهى و غير آن مىباشد كه جواب مسائل فقهىمعمولا مختصر است و بعضى نيز حاوى اقوال فقهاى عامه مىباشد. عناوين مسائل فقهى عبارتند از:
۱.تفسير قوله(علیه السلام):الولد للفراش و للعاهر الحجر.
۲. حكم اموال السلطان،ص۱۲۸.
۳. حكم المتصدق بالمال الحرام،ص۱۲۹.
۴. علم الوصى بساعه وفاته وعدمه،ص۱۳۰.
۵.حكم عباده ولد الزنا،ص۱۳۱. آثار فقهى سيد مرتضىفتوايى: كتاب جمل العلم والعمل غير استدلالىجوابات المسائلالميافارقياتاستفتايىجوابات المسائل الواسطياتالف تاليفات فقهى محضدورهفقهى مقايسه اى(فقه الخلاف)استدلالىتكنگارىغير مقايسه اى(فقه اماميه)استدلالىبتاليفات مختلط با ديگر موضوعات غير استدلالى: جوابات المسائل الرمليه
بخش عربى
الحوالهحقيقتها و بعض مقوماتهاالقسم الاول
الشهيد آيه اللّه السيد محمد باقر الصدرتقرير: سماحه السيد على رضا الحائرى
تقرير بحث سيدنا الشهيد السعيد آيه اللّه العظمى السيد حمد باقر الصدر(قدس سره الشريف) القاه فى ليالى شهر رمضانسنه۱۳۹۰ه.
وقد عدد لها فى العروه عشرين فرعا او ما يقاربها، ونحن سوف لا نتعرض للفروعجميعها بحسب تعدادها الترتيبى بحيث نذكر فرعا بعد آخر، بلننسق البحث فى ترتيب بحيث تتحفظ فيه الفروع و تنطبق عليه، و يتشكل هذا الترتيب فى فصول ثلاثه :
الفصل الاول: فى بيان حقيقه الحواله و تكييفها الفقهى والانحاء المتصوره لهذهالمعاوضه مع الموازنه فيه بين الفقه الجعفرى و سائر المذاهب الاسلاميه وغير الاسلاميه، وهذا الفصل سوف يشكل القواعد الاساسيه لفقه الحواله بحيث ينطوىتحته ما يستنبط فى الحواله. الفصل الثانى: فى بيان مقومات الحواله و اركانها، وهى ثلاثه:
ا) العقد المقوم للحواله.
ب) المتعاقدان اللذان يقعان طرفى الحواله.
ج) المال الذى يقع موضوعا للحواله. الفصل الثالث: فى بيان احكام الحواله و آثارها، فيه ثلاثه بحوث:
ا) فى احكامها و آثارها بلحاظ المحيل معالمحال .
ب) فى احكامها و آثارها بلحاظ المحال مع المحال عليه.
ج) فى احكامها و آثارها بلحاظ المحيل معالمحال عليه.
الفصل الاول فى بيان حقيقه الحواله و الانحاء المتصوره فيها و تحقيق هذا الفصل يتم بتقديم امور ثلاثه:
الامر الاول: فى ان الديون كلها تشتمل على احدى المرتبتين: الذمه و العهده، فلا بد من بيانمعنى الذمه و العهده، فنقول: ان الذمه و العهده من المفاهيم التى وضعها الفقه الاسلامى، فهما وعاءان اعتباريان من الاعتبارات العقلائيه يختلفان من حيث المظروف الذى يحتويانه، فانكانالمظروف امرا شخصيا و عينا خارجيه فظرفه العهده، ان كان امرا كليا لا شخص له خارجا فظرفه الذمه، فالذمه: هو الوعاء الذى صاغه العقلاء و اعتبروه ظرفاللامورالكليه، و العهده:هو الوعاء الذى صاغوه واعتبروه ظرفا للامور الجزئيه الشخصيه الخارجيه.
منبع: www.lawnet.ir
/ج