دوست دارم ليچاک!
نويسنده:سهيل منصوري
هر چيز خوبي بالاخره يک روز به پايان مي رسد. سري بازي هاي مانکي آيلند، بازي هاي سريال مانکي آيلند و سرانجام، زندگي قهرمان اين بازي ها يعني گايبراش ثريپوود، دزد دريايي قدرتمندي که در بازي قبلي به دست ليچاک... خوب!
ما نمي خواهيم داستان بازي هاي اين سري را فاش کنيم؛ اما کافي است بدانيد سرنوشت گايبراش در پايان چهارمين بازي از سري بازي هاي TOMI از اين رو به آن رو مي شود. او که زماني يک دزد دريايي قدرتمند بود؛ در اپيزود پنجم و پاياني سريال TOMI که Rise of the Pirate God نام دارد؛ بايد در دنيايي جديد به مبارزه بپردازد، دنياي که قبلا ليچاک در آن جولان مي داده و براي گايبراش تازگي دارد. اين دنياي جديد، دقيقاً از همان قوانين دنياي عادي ما انسان ها پيروي مي کند. يعني معماهاي ToMI هم (در نهايت تاسف) بسيار شبيه به معماهاي بازي هاي قبلي و بازي هاي ماجرايي کلاسيک است و خلاقيت چنداني در آن ديده نمي شود.
بيشتر معماهاي بازي از پازل هاي ساده برداشتن يک وسيله و استفاده از آن روي يک وسيله ديگر تشکيل و در طول بازي بازيباز دوبار با معماي بسيار بزرگ مربوط به جمع آوري وسايل متعدد و استفاده از همه آن ها روي يک آيتم خاص روبرو مي شود.
اين مساله گيم پلي بازي را با وجود اين که جالب است؛ تکراري مي کند. برخي معماهاي اپيزود 5، شباهت بسيار زيادي به معماهاي بازي هاي قبلي سري مانکي آيلند دارد که اين بازي را بسيار نوستالژيک مي کند. براي مثال بايد گفت بخش پاياني بازي، دقيقاً شبيه به بخش پاياني مانکي آيلند 3 يا CoMI ساخته شده است.
حتي برخي شخصيت هاي نه چندان مهم بازي هاي قبلي نيز در اين بازي ظاهر مي شوند و اشاره هاي داستاني زيادي به بازي هاي قبلي مي شود که بدون شک براي طرفداران بازي هاي مانکي آيلند بسيار جالب خواهد بود. البته در اين ميان شيطنت هايي نيز ديده مي شود که در نوع خود عالي است.
به عنوان مثال در بخشي از بازي، گايبراش بايد در يک دوئل به سبک بازي هاي قديمي شرکت کند که در آن دزدان دريايي با توهين کردن به يکديگر مبارزه مي کنند (متاسفانه افرادي که اولين و سومين بازي مانکي آيلند را بازي نکرده اند؛ قادر به درک جذابيت اين معما نخواهند بود). نکته جالب اين است که گايبراش در اين دوئل براي اولين نه با يک نفر، بلکه با دو نفر روبرو مي شود.
موضوع عجيب تر اين است که گايبراش بايد با جمله اي که انتخاب مي کند به يکي از اين افراد توهين کند و به فرد ديگر دلداري بدهد؛ که در نوع خود يک معماي بسيار جالب است.
کيفيت شخصيت پردازي در اين اپيزود نسبت به همه بازي هاي قبلي سريال بهتر است. علاوه بر حضور شخصيت هاي نوستالژيک، شخصيت هاي جديد مثل Galeb از لحاظ نوع شخصيت پردازي و طراحي چهره، شباهت زيادي به شخصيت هاي سري بازي هاي مانکي آيلند دارند.
البته نقص هايي هم در طراحي شخصيت ها ديده مي شود (به عنوان مثال دزد بازي بسيار زشت و بد آيند طراحي شده است)، اما اين نکته منفي در ميان نکات مثبت بازي از چشم پنهان مي ماند. از طرف ديگر شخصيت مورگان لفلي به طور کامل پرداخته شده و عملاً به يکي از شخصيت هاي مهم سري بازي هاي مانکي آيلند تبديل مي شود.
بخش ديگر شخصيت پردازي خوب بازي، به صدا گذاري عالي آن مربوط مي شود که از بازي هاي ديگر سريال بهتر است. نه اين که بخواهيم بر عدم استفاده از گوينده هاي اصلي چشم بپوشيم، اما حتي گوينده هاي جديد آنچه برعهده دارند را به خوبي انجام مي دهند.موسيقي بازي نيز خوب است. و در اين بخش از بازي چند ترک ديگر به موسيقي مجموعه افزوده شده است.
اما گرافيک RotPG در ميان تمام بخش هاي اين سريال، بهترين و زيباترين است. ترکيب رنگي بازي در برخي بخش ها فوق العاده است و در صحنه هايي که ترکيب بازي نسبت به صحنه هاي ديگر ضعيف تر است؛ باز هم شاهد ترکيب رنگ بسيار زيبا هستيم که يک سروگردن از ترکيب رنگ بيشتر صحنه هاي بخش هاي قبل بهتر است.
مدل شخصيت ها نيز به طور کلي زيباست (هرچند مدل افتضاح دزد يک استثنا است). به نظر نمي رسد ترکيب رنگ فوق العاده زيباي بخش پاياني بازي تصادفي باشد و احتمالاً بازي سازان با نگاهي به بخش هاي ديگر بازي و با آگاهي کامل از رنگ بندي ضعيف آن ها، طي 3 بخش آخر و بويژه آخرين بخش، ترکيب رنگ بازي را اين گونه به صورت مداوم بهتر کرده اند. اما در نهايت تاسف بايد گفت ايراد بسيار مهم ديگري که در کنار ترکيب رنگ ضعيف در بخش هاي قبل خود نمايي مي کرد - يعني کنترل افتضاح بازي - نه تنها در اين بخش بهتر نشده؛ بلکه به لطف راه هاي پيچ در پيچ و باريک سخت تر و بدتر هم شده است.
ايراد عجيب ديگري که در برخي صحنه هاي اين بخش شاهد آن هستيم، کاهش سرعت گايبراش است. در برخي صحنه ها گايبراش با سرعت بسيار آرامي راه مي رود و وقتي بازيباز کليد دويدن را فشار مي دهد، گايبراش به جاي اين که بدود؛ با سرعت بيشتري نسبت به حالت قبل راه مي رود که اين راه رفتن سريع در واقع در حد راه رفتن کند صحنه هاي ديگر بازي است! اين ايرادهاي عجيب که به دليل بهينه سازي بازي براي Wii به وجود آمده است.
آسيب زيادي به نگارش PC بازي زده و بهتر بود سازندگان از دو متد کنترلي متفاوت براي نگارش PC و کنسولي بازي استفاده مي کردند.
بخش پاياني ToMI يک ايراد ديگر هم دارد که اگر بخواهيم دقيق تر سخن بگوييم نبايد آن را ايراد ناميد؛ بلکه يک نقطه ضعيف است.
پايان RotPG به هيچ وجه در سطح يک بازي مانکي آيلند نيست و آن احساس رضايتي که بازيباز انتظار دارد؛ پس از به پايان رساندن بازي به او دست نمي دهد. داستان بازي بد نيست ولي مسلماً براي يک بازي مانکي آيلند بايد پايان عظيم تر و حماسي تري مي ساختند. مخصوصاً بخش پاياني بازي که نشان مي دهد سريال مانکي آيلند هنوز به پايان نرسيده و داستان را ناقص مي گذارد؛ بيش از آن که يک خبر خوشحال کننده باشد باعث مي شود احساس کنيم سازندگان به همين دليل از ساختن يک پايان عالي براي آن غافل شده اند.
آخرين بخش از سريال داستان هاي مانکي آيلند بازي زيبايي است که سورپرايزهاي جديدي در بر دارد و تجربه آن براي تمام طرفداران بازي هاي مانکي آيلند ضروري است.
منبع:نشريه بازي رايانه، شماره 33
ما نمي خواهيم داستان بازي هاي اين سري را فاش کنيم؛ اما کافي است بدانيد سرنوشت گايبراش در پايان چهارمين بازي از سري بازي هاي TOMI از اين رو به آن رو مي شود. او که زماني يک دزد دريايي قدرتمند بود؛ در اپيزود پنجم و پاياني سريال TOMI که Rise of the Pirate God نام دارد؛ بايد در دنيايي جديد به مبارزه بپردازد، دنياي که قبلا ليچاک در آن جولان مي داده و براي گايبراش تازگي دارد. اين دنياي جديد، دقيقاً از همان قوانين دنياي عادي ما انسان ها پيروي مي کند. يعني معماهاي ToMI هم (در نهايت تاسف) بسيار شبيه به معماهاي بازي هاي قبلي و بازي هاي ماجرايي کلاسيک است و خلاقيت چنداني در آن ديده نمي شود.
بيشتر معماهاي بازي از پازل هاي ساده برداشتن يک وسيله و استفاده از آن روي يک وسيله ديگر تشکيل و در طول بازي بازيباز دوبار با معماي بسيار بزرگ مربوط به جمع آوري وسايل متعدد و استفاده از همه آن ها روي يک آيتم خاص روبرو مي شود.
اين مساله گيم پلي بازي را با وجود اين که جالب است؛ تکراري مي کند. برخي معماهاي اپيزود 5، شباهت بسيار زيادي به معماهاي بازي هاي قبلي سري مانکي آيلند دارد که اين بازي را بسيار نوستالژيک مي کند. براي مثال بايد گفت بخش پاياني بازي، دقيقاً شبيه به بخش پاياني مانکي آيلند 3 يا CoMI ساخته شده است.
حتي برخي شخصيت هاي نه چندان مهم بازي هاي قبلي نيز در اين بازي ظاهر مي شوند و اشاره هاي داستاني زيادي به بازي هاي قبلي مي شود که بدون شک براي طرفداران بازي هاي مانکي آيلند بسيار جالب خواهد بود. البته در اين ميان شيطنت هايي نيز ديده مي شود که در نوع خود عالي است.
به عنوان مثال در بخشي از بازي، گايبراش بايد در يک دوئل به سبک بازي هاي قديمي شرکت کند که در آن دزدان دريايي با توهين کردن به يکديگر مبارزه مي کنند (متاسفانه افرادي که اولين و سومين بازي مانکي آيلند را بازي نکرده اند؛ قادر به درک جذابيت اين معما نخواهند بود). نکته جالب اين است که گايبراش در اين دوئل براي اولين نه با يک نفر، بلکه با دو نفر روبرو مي شود.
موضوع عجيب تر اين است که گايبراش بايد با جمله اي که انتخاب مي کند به يکي از اين افراد توهين کند و به فرد ديگر دلداري بدهد؛ که در نوع خود يک معماي بسيار جالب است.
کيفيت شخصيت پردازي در اين اپيزود نسبت به همه بازي هاي قبلي سريال بهتر است. علاوه بر حضور شخصيت هاي نوستالژيک، شخصيت هاي جديد مثل Galeb از لحاظ نوع شخصيت پردازي و طراحي چهره، شباهت زيادي به شخصيت هاي سري بازي هاي مانکي آيلند دارند.
البته نقص هايي هم در طراحي شخصيت ها ديده مي شود (به عنوان مثال دزد بازي بسيار زشت و بد آيند طراحي شده است)، اما اين نکته منفي در ميان نکات مثبت بازي از چشم پنهان مي ماند. از طرف ديگر شخصيت مورگان لفلي به طور کامل پرداخته شده و عملاً به يکي از شخصيت هاي مهم سري بازي هاي مانکي آيلند تبديل مي شود.
بخش ديگر شخصيت پردازي خوب بازي، به صدا گذاري عالي آن مربوط مي شود که از بازي هاي ديگر سريال بهتر است. نه اين که بخواهيم بر عدم استفاده از گوينده هاي اصلي چشم بپوشيم، اما حتي گوينده هاي جديد آنچه برعهده دارند را به خوبي انجام مي دهند.موسيقي بازي نيز خوب است. و در اين بخش از بازي چند ترک ديگر به موسيقي مجموعه افزوده شده است.
اما گرافيک RotPG در ميان تمام بخش هاي اين سريال، بهترين و زيباترين است. ترکيب رنگي بازي در برخي بخش ها فوق العاده است و در صحنه هايي که ترکيب بازي نسبت به صحنه هاي ديگر ضعيف تر است؛ باز هم شاهد ترکيب رنگ بسيار زيبا هستيم که يک سروگردن از ترکيب رنگ بيشتر صحنه هاي بخش هاي قبل بهتر است.
مدل شخصيت ها نيز به طور کلي زيباست (هرچند مدل افتضاح دزد يک استثنا است). به نظر نمي رسد ترکيب رنگ فوق العاده زيباي بخش پاياني بازي تصادفي باشد و احتمالاً بازي سازان با نگاهي به بخش هاي ديگر بازي و با آگاهي کامل از رنگ بندي ضعيف آن ها، طي 3 بخش آخر و بويژه آخرين بخش، ترکيب رنگ بازي را اين گونه به صورت مداوم بهتر کرده اند. اما در نهايت تاسف بايد گفت ايراد بسيار مهم ديگري که در کنار ترکيب رنگ ضعيف در بخش هاي قبل خود نمايي مي کرد - يعني کنترل افتضاح بازي - نه تنها در اين بخش بهتر نشده؛ بلکه به لطف راه هاي پيچ در پيچ و باريک سخت تر و بدتر هم شده است.
ايراد عجيب ديگري که در برخي صحنه هاي اين بخش شاهد آن هستيم، کاهش سرعت گايبراش است. در برخي صحنه ها گايبراش با سرعت بسيار آرامي راه مي رود و وقتي بازيباز کليد دويدن را فشار مي دهد، گايبراش به جاي اين که بدود؛ با سرعت بيشتري نسبت به حالت قبل راه مي رود که اين راه رفتن سريع در واقع در حد راه رفتن کند صحنه هاي ديگر بازي است! اين ايرادهاي عجيب که به دليل بهينه سازي بازي براي Wii به وجود آمده است.
آسيب زيادي به نگارش PC بازي زده و بهتر بود سازندگان از دو متد کنترلي متفاوت براي نگارش PC و کنسولي بازي استفاده مي کردند.
بخش پاياني ToMI يک ايراد ديگر هم دارد که اگر بخواهيم دقيق تر سخن بگوييم نبايد آن را ايراد ناميد؛ بلکه يک نقطه ضعيف است.
پايان RotPG به هيچ وجه در سطح يک بازي مانکي آيلند نيست و آن احساس رضايتي که بازيباز انتظار دارد؛ پس از به پايان رساندن بازي به او دست نمي دهد. داستان بازي بد نيست ولي مسلماً براي يک بازي مانکي آيلند بايد پايان عظيم تر و حماسي تري مي ساختند. مخصوصاً بخش پاياني بازي که نشان مي دهد سريال مانکي آيلند هنوز به پايان نرسيده و داستان را ناقص مي گذارد؛ بيش از آن که يک خبر خوشحال کننده باشد باعث مي شود احساس کنيم سازندگان به همين دليل از ساختن يک پايان عالي براي آن غافل شده اند.
آخرين بخش از سريال داستان هاي مانکي آيلند بازي زيبايي است که سورپرايزهاي جديدي در بر دارد و تجربه آن براي تمام طرفداران بازي هاي مانکي آيلند ضروري است.
منبع:نشريه بازي رايانه، شماره 33