مورد اعتماد امام راحل (2)

آقاي محمد منتظري دائماً در تكاپو و درپي تأمين پشتوانه روحي، رواني و مادي براي فعاليت هاي سياسي خود و پيشبرد اهداف مبارزاتي، اسلامي و نظام و هدف ايشان از تأمين پشتوانه هاي تهيه امكانات تسليحاتي و دفاعي بود. يكي از كارهاي چشمگير و مسئله سازي كه همان اوايل ايشان به آن دامن زد،ارتباط با ليبي و قذافي بود.ليبيايي ها به دليل
يکشنبه، 29 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مورد اعتماد امام راحل (2)

مورد اعتماد امام راحل (2)
مورد اعتماد امام راحل (2)


 






 

گفت و گو با حجت‌الاسلام سيد محمود دعائي
 

عمده فعليت هاي شهيد منتظري پس از انقلاب در چه زمينه هايي بود؟
 

آقاي محمد منتظري دائماً در تكاپو و درپي تأمين پشتوانه روحي، رواني و مادي براي فعاليت هاي سياسي خود و پيشبرد اهداف مبارزاتي، اسلامي و نظام و هدف ايشان از تأمين پشتوانه هاي تهيه امكانات تسليحاتي و دفاعي بود. يكي از كارهاي چشمگير و مسئله سازي كه همان اوايل ايشان به آن دامن زد،ارتباط با ليبي و قذافي بود.ليبيايي ها به دليل مشكلاتي كه در مورد امام موسي صدر و جريانات شيعه لبنان و نفرتي كه شيعيان لبنان و علاقمندان امام موسي صدر در ايران و لبنان از ليبيايي ها داشتند، دنبال مفر و راهي بودند كه با كانون هاي مبارزاتي ايراني تماس بگيرند و با آنها ملاقات كنند و به همين دليل از ارتباط با محمد منتظري براي نزديك كردن خود به رژيم بيشترين بهره را بردند. جلّود همراه هيئتي با پرواز ويژه‌اي به كمك شهيد منتظري وارد ايران شد. آن هيئت دربيت آقاي منتظري در قم به عنوان مهمان ايشان وارد شدند.آن زمان آقاي منتظري يكي از رهبران برجسته نهضت بودند. در اين آمد و رفت ها شهيد منتظري همراه هيئتي چندين بار به ليبي سفر كرد. همچنين هيئت هايي از آنجا به ايران آمدند و اين يكي از حركت هاي راديكال، تند و خشني بود كه محمدآقا در اوايل انقلاب انجام داد. پس از آن برخورد او با دولت موقت، حتي اعضا و عناصر شوراي انقلاب، شهيد بهشتي و بزرگان ديگر بود. در حقيقت او به دليل نوعي نگراني و دغدغه افراطي و استراتژيك،گمان مي‌كرد همه چيز در حال از دست رفتن، دشمن در حال نفوذ و دستاوردهاي انقلاب در حال تباه شدن است و ما مي‌بايست از اين خطرات و تهديدات پيشگيري و جلوگيري كنيم. همه اينها سبب شد كه اقدامات مختلفي را انجام دهد. ريشه اصلي همه اين كارها، دغدغه حفظ نظام، اسلام، انقلاب و رهاوردهاي انقلاب بوده؛ اما با شيوه هاي عصبي و احساسي فوق‌العاده‌اي كه براي ناآشنايان به روحيات ايشان قابل توجيه نبود، لذا شهيد منتظري در مقطعي غير از حضرت امام و پدرش بابسياري از پديده ها، عناصر و شخصيت هاي برجسته نظام، اعضاي شوراي انقلاب اعضاي حزب جمهوري اسلامي و بسياري ازنهادهاي ديگر درگير شد. پس از آن به يكسري فعاليت هاي حاد انقلابي نمايانه روي آورد. مثلاً به طور مسلحانه هواپيمايي را وادار به خروج از كشور كرد يا به صورت مسلحانه در وزارت امور خارجه تحصن كرد تا ويزاي ويژه و اجازه پرواز بگيرد. از ديكر اقدامات او انتشار نشريه بسيار راديكال و تندي بود كه عليه بسياري از نهادهاي زمان، فعاليت و مطالبي را چاپ مي‌كرد. البته عده‌اي معتقد بودند سخت كوشي، فعاليت مستمر و شبانه روزي، عدم استراحت، تغذيه نامناسب و بيدارخوابي هاي وحشتناك و فوق‌العاده،انسان را عصبي و آنورمال مي‌كند و در شرايط متفاوتي قرار مي‌دهد.
شهيد منتظري در يك مقطع با آرامش و بازرسي و بازبيني خطاهايش در تشخيص و انتخاب تاكتيك يا روش پي برد و وقتي شرايط ويژه همراه با آرامش براي او فراهم شد، تنبهي برايش به وجود آمد و همين موجب شد بين آقاي منتظري و شهيد بهشتي در مراجعه‌اي كه شهيد منتظري به ايشان كرده بود،صفا،صميميت و رابطه بسيار مثبت، سازنده و مفيدي به وجود بيايد و شهيد منتظري به شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي باز گردد و در مجالسشان شركت كند و به اين ترتيب راه هاي خوبي در پيش گرفته شد. بزرگواري وسعه صدر شهيد بهشتي به قدري بود كه در اولين لحظه‌اي كه شهيد منتظري وارد شد، او را در آغوش گرفت و گفت: «ايشان محمد خودمان هستند.» و شهيد منتظري را به سايرين معرفي كرد و هر دو نشستند. در نهايت شرايط خيلي خوبي پيش آمده بود كه به هر حال افراط هاي فو‌ق العاده قبلي شايد داشت به تفريط مي‌انجاميد.البته به اعتقاد من آرامش،طمأنينه و كسب تجربه روشني از تندروي ها،او را به موضعي بسيار متين و قابل درك رسانده بود كه متأسفانه دورانش كوتاه بود و به شهادت همه آنها انجاميد و انقلاب را از وجود يك عنصر سخت كوش،فعال و سهيم در همه عرصه هاي مبارزاتي محروم كرد.بهترين تعريف و حق شناسي از ايشان را در بيانيه شايسته حضرت امام(ره) مي بينيم كه از شهيد منتظري به عنوان فرزند و يار خود ياد كردند.رحمه‌الله عليهم.لازم به ذكراست كه شهيد منتظري تا لحظه شهادتش نسبت به امام احترام داشت و حضرت امام هم به ايشان حرمت مي‌گذاشتند.

اشاره كرديد زماني كه حضرت امام در نجف بودند،شهيد منتظري به خصوص در ايامي‌ كه درسوريه مستقر بود و آموزش هاي نظامي و فعاليت هايي از اين قبيل داشت،خدمت ايشان مي‌رفت آيا حضرت امام چنين حركت هايي را تأييد مي‌كردند؟
 

اصولاً حضرت امام به حركت ها و مبارزات مسلحانه اعتقادي نداشتند.البته گاهي كه بعضي افراد براي توجيه حركتي خدمت ايشان مي‌رفتند،براين امر تأييد مي‌كردند كه آن حركت ها براي آماده سازي است، چون به هر صورت ما با رژيمي روبه رو بوديم كه در نهايت با ما مسلحانه بر خورد مي‌كرد و ما هم مي‌بايست براي دفاع آماده شويم.شايد با اين توجيهات امام را براي حضور در برخي كانون هاي مبارزاتي قانع مي‌كردند،ولي من مطمئن هستم اگرازايشان اجازه مي‌گرفتند، حضرت امام فعاليت هاي مسلحانه را قبول نمي‌كردند و دراين ميان دوستاني هم كه گاهي آموزش ديده بودند،بدون اطلاع از ايشان اقدام به اين كار كرده بودند. به عنوان مثال من چهارماه در پايگاه هاي الفتح، البته بدون اطلاع ايشان دوره ديدم شايد محمدآقا هم اين قبيل فعاليت هايش را بدون اطلاع حضرت امام انجام مي‌داد، منتها واقعيت امر اين است كه حضرت امام به شهيد منتظري اعتقاد و اعتماد داشتند.

مورد اعتماد امام راحل (2)

شما دو سه بارنام سيد مهدي هاشمي را آورديد.يكي در دوران تحصيل شهيد منتظري، همچنين زماني كه شهيد منتظري در حمايت از او در كليسايي در پاريس تحصن كرد و در نهايت وقتي شهيد منتظري نهضت هاي آزادي بخش را راه‌اندازي كرد، سيد مهدي هاشمي آن را دنبال كرد و به سر انجام رساند.آيا اين دو يك طرز فكر داشتند يا اينكه روش هايشان متفاوت بود.به نظر شما اگر شهيد منتظري در قيد حيات بود،آيا به همان سرنوشت سيد مهدي هاشمي دچار مي‌شد؟
 

باوجودي كه يكديگررا قبول داشتند،اما بعيد مي‌دانم.چه بسا اگر شهيد محمد منتظري زنده بود،خود ابتكارعمل را به دست مي‌گرفت و از انحراف جرياني كه سيدمهدي هاشمي دنبال كرد،پيشگيري مي‌كرد.

اشاره كرديد شهيد منتظري با گروه هاي مختلفي ارتباط داشت،اما بعد از پيروزي انقلاب برخوردهاي بسيارجدي با گروه هاي مختلف به خصوص ليبرال ها كرد،پس علت همراهي ايشان قبل از انقلاب با آنها چه بود؟
 

ببينيد،ارتباط داشتن دليل برهمراهي نيست. خيلي از كانون ها و تشكل هاي مبارزاتي در مقطع حساسي به خصوص در زمان رژيم گذشته كه هم در غربت و هم در مواجهه با حكومت شاه بودند،سعي مي‌كردند از وجه مشتركي كه ميانشان وجود داشت،بهره بگيرند و از همان طريق با هم ارتباط داشته باشند.اين وجه اشتراك ضديت با رژيم شاه بود. وقتي انقلاب به پيروزي رسيد، هركسي استراتژي خود را داشت و راه خود را دنبال مي‌كرد.ايشان با سازمان مجاهدين خلق، جبهه ملي، كنفدراسيون،عناصرحتي ماركسيست و اتحاديه انجمن هاي اسلامي ارتباط داشت. از مهم ترين ويژگي هاي شهيد منتظري كسب خبرو اطلاعات بود.يادم هست خدا رحمت كند مرحوم حاج آقا مصطفي خميني تعبيرشيريني راجع به محمدآقاي منتظري داشت. يكي از رفقا از كويت آمد بود. دوستاني كه از خارج از عراق مي‌آمدند، گاهي اطلاعات روشن و خوبي داشتند و سايرين براي كسب خبر به ديدار آنها مي‌رفتند.حاج آقا مصطفي شوخي مي‌كرد و مي‌گفت: «محمدآقا ديدن فلاني رفته تا يك پاكت سيگارپايش دود نكند، ولش نمي‌كند.» يعني مي‌خواهد كنارش بنشيند و حسابي از او خبر بگيرد.

آيا مصداقي از ارتباط شهيد منتظري با عناصرماركسيستي داريد؟
 

آن موقع هنوز جنگ ويتنام پايان نيافته بود و مردم ويت كنگ ها مي‌جنگيدند.ويتنام شمالي يا ويت كنگ ها در عراق پايگاه داشتند. در حقيقت دفتر يا به اصطلاح سفارتشان بود. محمد آقاي منتظري به اين نتيجه رسيده بود كه ما به عنوان مبارزان روحاني و اسلامي بيانيه‌اي تهيه كنيم و به دفترآنها برويم و اعلام همبستگي كنيم.اين يك حركت،و ژست ضد امپرياليستي و مبارزاتي و سازنده است و وقتي دوستانمان در ايران بشنوند كه نمايندگان روحاني و اسلامي به دفترويت كنگ ها رفته‌اند و ضمن بيانيه‌اي با آنها ابرازهمدردي و از آنها حمايت كرده‌اند،اين امربه ارتباط سطح مبارزه كمك و همبستگي بيشتري ايجاد مي‌كند.به اين ترتيب شهيد منتظري اين پيشنهاد را داد و به خاطر دارم حتي براي گرفتن وقت از آنها ازطريق نماينده سازمان مجاهدين آن زمان، آقاي تراب حق شناس هماهنگ كردند و از سفارت، وقت گرفتند و من آقاي محمد منتظري و دوسه نفر ديگر به آنجا رفتيم و بيانيه را داديم و اعلام همبستگي كرديم. همان موقع آقاي جلال الدين فارسي از ايران به نجف آمده بود و در نجف حضور داشت. شهيد منتظري به ما تأكيد مي‌كرد كه مبادا آقاي فارسي بفهمد كه داريم چنين كاري مي‌كنيم، چون به اين دليل كه از حركت هاي ماركسيستي و كمونيستي حمايت مي‌كنيم ما را متهم به ماركسيست بودن مي‌كنند،درحالي كه هدف ما اين نيست بلكه مي‌خواهيم حركت هاي ضد امريكايي وضد امپرياليستي را تقويت كنيم. در واقع شهيد منتظري در مسير مبارزاتي‌اش چنين فعاليت هايي هم مي‌كرد.

يادتان مي‌آيد كه موردي پيش آمده باشد و حضرت امام ايشان را توبيخ كرده باشند؟ در اين صورت واكنش شهيد منتظري به آن توبيخ چه بوده است؟
 

در مورد شهيد منتظري به خاطر ندارم،اما يادم هست كه حضرت امام ديگران را توبيخ كرده باشند.اسم نمي‌برم چون جنبه نفي دارد. يكي از دوستان به لبنان و سوريه آمده و جزوه‌اي به اسم حضرت امام منتشر وپاره‌اي از فرمايشات ايشان عليه فعاليت هاي اهل سنت در آنجا را بيان كرده بود. جزوه بسيار تعصب آميزي بود.حضرت امام وقتي آن جزوه را ديدند،سخت بر آشفتند و مرا خواستند و فرمودند:«اين دوست شما به نام من دارد كاري را مي‌كند كه به ضرراسلام و مبارزه است و بر شماست كه به او بگوييد جمع كند و ديگر از اين كارها نكند.»من هم آمدم و فرمايش حضرت امام را به او گفتم و توضيح دادم اين كار را انجام ندهد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 48



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط