بازخواني براهين قرآني عصمت در قرون نخستين(1)

نوشتار حاضر با رويکرد تحليلي، به بازخواني و بررسي نقلي رايج متکلمان اماميه در پنج قرن نخست هجري درباره ي عصمت امام(ع) مي پردازد. از آنجا که بيشتر برهان هاي دالّ بر عصمت امام، که امروزه ارائه مي شود، شکل تکامل يافته اي از ارائه شده در قرون نخستين است، نويسنده با هدف آشنايي با پيشينه اين برهان ها، به معرفي و
شنبه، 1 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازخواني براهين قرآني عصمت در قرون نخستين(1)

بازخواني براهين قرآني عصمت در قرون نخستين(1)
بازخواني براهين قرآني عصمت در قرون نخستين(1)


 

نويسنده: محمدحسين فارياب




 

چکيده
 

نوشتار حاضر با رويکرد تحليلي، به بازخواني و بررسي نقلي رايج متکلمان اماميه در پنج قرن نخست هجري درباره ي عصمت امام(ع) مي پردازد. از آنجا که بيشتر برهان هاي دالّ بر عصمت امام، که امروزه ارائه مي شود، شکل تکامل يافته اي از ارائه شده در قرون نخستين است، نويسنده با هدف آشنايي با پيشينه اين برهان ها، به معرفي و بررسي آنها پرداخته است. هرچند نقطه آغاز تمسک به برهان هاي نقلي براي اثبات عصمت امام(ع) در قرن دوم هجري و به وسيله هشام بن حکم بوده است، اما نمي توان از تلاش هاي مرحوم شيخ مفيد و ابوالصلاح حلبي در متقن ساختن انديشه عصمت امام از طريق ارائه متنوع نقلي در اين باره ناديده انگاشت.
در مجموع، ده برهان نقلي درباره ي عصمت امام(ع) قابل شناسايي است که در اين نوشتار به بررسي پنج آيه از آيات مورد نظر خواهيم پرداخت.
کليد واژه ها: عصمت، برهان عقلي، قلمرو عصمت.

مقدمه
 

شيعه اماميه با اعتقاد به آسماني بودن آموزه فخيم و متعالي «امامت» و انحصار آن در ائمه اثني عشري با عناوين و اسامي معين، تلاش فراواني براي تبيين جوانب اين آموزه کرده است. در ميان مسايل مربوط به امامت، «عصمت» يکي از مهم ترين مسايلي است که همواره ذهن متکلمان را به خود مشغول کرده است. لزوم مبرهن ساختن آموزه عصمت امام، که يکي از ويژگي هاي انحصاري شيعه اماميه است، متکلمان اماميه در طول تاريخ بسيار به آن توجه کرده اند از اين رو، شاهد اقامه برهان هاي متعدد بر آن هستيم.
مطالعه برهان هاي اقامه شده در گذشته و مقايسه با برهان هاي متداول، از جمله مسايل است که در استحکام آن ها و نيز اطمينان قلبي در نتيجه، بخشي بروي آن ها بسيار مؤثر است.
در اين ميان، برهان هاي نقلي سهم بسزايي در ميان برهان هاي دالّ بر عصمت دارند. اين نوشتار، به بررسي برهان هاي اقامه شده از سوي متکلمان شيعه اماميه در پنج قرن نخست هجري مي پردازد.
گفتني است حصر برهان هاي ارائه شده در اين نوشتار تا قرن پنجم، به اين دليل است که بيشتر اين برهان ها براي اثبات عصمت امام پس از قرن پنجم، به همان برهان هاي پنج قرن نخست هجري برمي گردند.
متکلماني که در حوزه پنج قرن نخست هجري حضور داشته و به اقامه برهان نقلي براي مسئله عصمت پرداخته اند، عبارت اند از: هشام بن حکم،(199 ق)، شيخ مفيد(413ق)، سيد مرتضي(436ق)، ابوالصلاح حلبي(447ق)، ابوالفتح کراجکي(449ق) و شيخ طوسي(460 ق). از آنجا که در اين نوشتار از واژه «قلمرو عصمت» بسيار استفاده شده، آشنايي با اين مفهوم پيش از ارائه برهان، ضروري است.

چيستي قلمرو عصمت
 

از ابعاد گوناگون به عصمت امام مي توان توجه کرد: عصمت امامت را مي توان پيش و پس از امامت از چند بعد مورد توجه قرار داد:
1.عصمت از گناه؛
2.عصمت از ترک اولي؛
3.عصمت از اشتباه در امور عادي زندگي؛
4.عصمت از اشتباه در مرحله عمل به دين؛
5.عصمت از اشتباه در تبيين دين؛
6.عصمت از اشتباه در نظريه هاي علمي غيرديني؛
مجموع ابعاد قابل تصور در بحث از عصمت، دوازده بُعد است که به مجموع آنها قلمرو عصمت گفته مي شود؛ بدين معنا که وقتي متکلمي قائل به عصمت امام است، منظورمان بايد قلمرو عصمت را روشن سازد؟ هر چند مفاهيم به کار رفته در قلمرو عصمت همگي گويا هستند، امّا لازم است «اشتباه در عمل به دين» روشن شود.
اشتباه مي تواند به دو شکل باشد؛
الف.اشتباهي که در عالم واقع به يک عمل قبيح منجر نگردد. مانند اشتباه در انجام واجبات. مثلاً، از روي غفلت خوابي که منجر به ترک نماز مي شود. نماز يا خواب ماندن از نماز؛
ب.اشتباهي که در عالم واقع به يک عمل قبيح منجر نگردد. مانند کسي که بدون علم يا اختيار مرتکب شراب خواري شود.
در کتاب هاي متکلمان اماميه، اصطلاحي به نام «گناه سهوي» است که ارائه ي تصوير روشن از آن چندان آسان نيست. تلاش نگارنده براي دست يابي به تعريفي از اين اصطلاح در آثار متکلمان اماميه ــ دست کم در آثار متکلمان اوليه اماميه ــ موفقيت آميز نبوده است. با اين وجود، عملي گناه است که مرتکب آن، مکلّف بوده و از روي علم و اختيار آن را انجام داده باشد. در غيراين صورت، نمي توان چنين مردي را گناهکار ناميد. از اين رو، «گناه سهوي» مفهوم روشني ندارد. به نظر مي رسد، «گناه سهوي» عملي ــ مانند شراب خواري يا قتل و ... ــ است که در متن واقع قبيح باشد و شخص بدون علم به موضوع يا حکم يا بدون قصد آن را انجام دهد؛ هرچند مرتکب اين عمل را نمي توان گناهکار به شمار آورد، اما نفس عمل، قبيح به شمار مي آيد. بنابراين، بايد اصطلاح گناه سهوي را بر همان اشتباه در مقام عمل به دين تطبيق نمود؛ آن اشتباهي که منجر به وقوع يک عمل قبيح در خارج شود. اينکه گفته مي شود امام از گناه سهوي معصوم است، به اين معناست که هيچ عمل قبيحي حتي بدون علم و اختيار از او صادر نمي شود.
روشن است اگر مرحله عمل به دين را به دو مرحله مزبور و آن دو مرحله را نيز به مراحل قبل و بعد از تصدي منصب امامت تقسيم کنيم، بحث از قلمرو عصمت چهارده بُعد خواهد داشت. در اينجا برخي آيات مرتبط را مورد بررسي قرار مي دهيم:

آيات قرآني
 

آياتي را که متکلمان اماميه در پنج قرن نخست هجري براي اثبات عصمت امام استفاده کرده اند، عبارتند از:

1.آيه تطهير
 

«انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا»(1) اين آيه به وسيله متکلمان مشهور شيعه مانند شيخ مفيد، سيد مرتضي(2) و شيخ طوسي(3) مورد استناد قرار گرفته است. به دليل شباهت نزديک اين آنان، تنها به تقرير مرحوم شيخ مفيد مي پردازيم. وي درباره ي آيه تطهير مي نويسد:
مخالف و موافق نقل کرده اند که اين آيه در خانه امّ سلمه نازل شد و رسول الله(ص) به همراه امام علي و فاطمه و امام حسن و امام حسين(ع) در خانه بودند و پيامبر اکرم(ص) آنان را با عباي خيبري پوشانيد و فرمود: «خداوندا اين افراد اهل بيت من هستند». پس خداوند اين آيه را نازل کرد و بردن رجس جز با عصمت از گناه محقق نمي شود؛ چرا که گناهان از رجس ترين رجس ها هستند.(4)
لازم به يادآوري است که مرحوم شيخ اين کلام را در پاسخ کسي که نزول اين آيه در شأن پنج تن آل عبا منکر شده است، بيان مي کند. ولي کلام ايشان متضمن اين معنا است که وي با اين آيه در صدد اثبات عصمت آنان مي باشد.
مرحوم شيخ مفيد براي اثبات عصمت، چند مقدمه را ذکر مي کند:
1.اهل بيت چه کساني هستند؟
2.مراد از رجس چيست؟
3.اذهاب رجس چه رابطه اي با عصمت دارد؟
و منظور از اراده در اين آيه چيست و چه دلالتي بر عصمت دارد؟
ايشان در پاسخ به سؤال اوّل، با بيان نقل تاريخي حديث کساء که مورد توافق شيعه و سني آن را قبول دارند، مصداق اهل بيت را همان پنج تن آل عبا معرفي مي کند.
در پاسخ به سؤال دوم، هرچند ايشان رجس را تعريف نکرده است، اما از عبارت وي معلوم مي شود که معنايي را براي رجس قائل است که قدر متيقن و به تعبير ايشان، درجه اعلي از آن، گناه است.
مرحوم شيخ در پاسخ به سؤال سوم، بر اين باور است که وقتي رجس را قدر متيقن، گناه بدانيم، مي توان نتيجه گرفت که اذهاب رجس، ملازم با عصمت از گناهان مي باشند.
و اما در پاسخ به سؤال آخر، ايشان به بيان اينکه اراده در اين آيه از سنخ اراده در آياتي همچون «يريد الله ليبيِّن لکم»(نساء: 26) و «يريد الله بکم اليسر و لا يريد بکم العسر»(بقره: 185). نيست، معتقد است که اِخبار از اراده در اين آيه، اخبار از وقوع مراد در خارج است. به بيان ديگر، منظور از اراده، همان اراده تکويني است نه اراده تشريعي، زيرا اگر غير از اين مورد نظر بود، تخصيص آن به اهل بيت معنايي نداشت.(5)
مرحوم شيخ مفيد در کلام خود اصطلاح «اراده تکويني» و «تشريعي» را به کار نبرده است، اما مي توان مراد ايشان را در قالب اين دو اصطلاح توضيح داد: خداوند متعال يک اراده تشريعي دارد و يک اراده تکويني. اراده تشريعي خداوند، همان اراده او بر انجام واجبات از سوي بندگان است که ملازم با تحقق مراد در خارج نيست؛ چرا که خداوند تحقق اين واجبات را همراه با اراده و اختيار بندگان خود خواسته است. از اين رو، ممکن است بندگان با استفاده از اختياري که دارند واجبات را انجام ندهند. اما اراده تکويني خداوند، تنها اراده ي صرف نيست، بلکه همان اراده اي است که تحقق مراد را به دنبال دارد. اين، همان اراده اي است که درباره ي خداوند در آياتي همچون «إنَّما قولنا لشيءٍ إذا أردناه أن نقول له کن فيکون»(نحل: 40) به کار رفته است.
حال سؤال اين است که اراده در آيه اي که مرحوم شيخ به آن استدلال کرده، از کدام سنخ اراده است؟ با توجه به اينکه اراده تشريعي خداوند بر اين تعلق گرفته که تمام انسان ها از گناه پاک شوند، اگر مقصود از اراده در آيه ي تطهير، همان اراده تشريعي باشد، تخصيص آن به اهل بيت بي معنا خواهد بود. بنابراين، نمي توان اراده مورد نظر در آيه را اراده تشريعي دانست. پس مراد همان اراده تکويني است.
شيخ مفيد در آثار ديگر خود، با طرح يک پرسش و پاسخ، به تبيين بيشتري از آيه مي پردازد و آن اينکه، براساس اعتقادات شيعه، اهل بيت در اصل طاهر و پاک بوده اند، حال خداوند کدام رجس و گناه را مي خواهد از آنها دور کند؟ به بيان ديگر، اذهاب رجس زماني صادق است که رجس وجود داشته باشد، آنگاه با برداشتن آن مي توان گفت اذهاب رجس تحقق يافته است. در حالي که، ما در اين اتفاق نظر داريم که اهل بيت، از قديم و حتي پيش از حضرت آدم(ع) طاهر بوده. بنابراين، معنا ندارد بگوييم خداوند رجس را از اهل بيت زدوده است.(6) در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: اذهاب به معناي «صرف» و «برگرداندن» است و اين معنا دو مصداق دارد. يک مصداق، برگرداندن از چيزي است که وجود دارد و مصداق ديگر، برگرداندن از چيزي است که هنوز اتفاق نيفتاده است و اين به معناي ممانعت از پيدايش آن است. به بيان ديگر، اذهاب رجس، همان طور که شامل رفع گناه است دفع گناه را نيز در بر مي گيرد. به عنوان مثال، وقتي به کسي در دعا مي گوييم: «صرّف الله عنک السّوء» يعني خداوند بدي را از تو دور کند، مقصودمان همان ممانعت خداوند از رسيدن بدي به دعا شونده است.(7)
بنابراين اذهاب رجس از کسي که پاک است از نظر لغوي نيز درست است. بدين ترتيب، مي توان عصمت اهل بيت را از آيه تطهير نتيجه گرفت.

بررسي
 

قبل از بررسي نحوه ي استدلال مرحوم شيخ به آيه تطهير، لازم به يادآوري است آيه مذکور در ميان خود اهل بيت(ع) جايگاه ويژه اي دارد و مراجعه به متون تفسيري و روايي نخستين، اهميت والاي اين آيه را نزد ائمه اطهار نشان مي دهد. اثبات مدعاي فوق با ارائه مواردي که ائمه اطهار(ع) براي اثبات برتري خود بر ديگران و نيز براي آگاه کردن مردم از مقام اهل بيت(ع) به اين آيه تمسک مي کردند، امکان پذير است. و براي نمونه، مي توان به اين موارد اشاره کرد:
1.محاجّه امام علي(ع) با ابوبکر در ماجراي فدک و اقرار ابوبکر به نزول اين آيه در وصف اهل بيت(ع)؛(8)
2.تمسک امام علي(ع) به آيه تطهير در شوراي شش نفره براي تعيين خليفه پس از عمر؛(9)
3.نامه امام(ع) به معاويه و يادآوري فضيلت هاي خود با استشهاد به آيه تطهير؛(10)
4.استشهاد امام حسن(ع) به آيه تطهير با معرفي خود در صبح روز شهادت اميرالمومنين(ع)؛(11)
5.استفاده امام حسن(ع) از اين آيه در خطبه اي، پس از صلح با معاويه؛(12)
6.تمسک امام مجتبي(ع) به اين آيه در خطبه اي، پس از دو ماه بيماري ناشي جراحت خنجر در راه بازگشت از مدائن.(13)
هرچند محدثان، مفسران و متکلمان پيش از مرحوم شيخ مفيد اين آيه و شأن نزولش را در کتاب هاي خود نقل کرده اند،(14) اما شيخ را بايد از نخستين متکلماني دانست که با اين آيه عصمت اهل بيت را ثابت مي کند. مرحوم شيخ، با پيمودن همه مراحلي که براي رسيدن به نتيجه دلخواه مورد نياز است، دست کم دو مدعا را ثابت مي کند:
1.عصمت لطف و موهبتي الاهي است؛
اين آيه به موهبتي بودن عصمت براي اهل بيت تصريح دارد و اذهاب رجس و عصمت را منتسب به خداوند مي داند.
2.اهل بيت از گناهان معصوم(ع) هستند.
هرچند در آيه اشاره اي به گناهان کبيره و صغيره نشده است، اما اطلاق آن سبب اعتقاد به عصمت اهل بيت(ع) از مطلق گناهان، اعم از کبيره و صغيره مي شود؛ چرا که گناه صغيره نيز رجس محسوب مي شود؛
در کيفيت استدلال و ادعاهاي ايشان به اين آيه بايد گفت:
اوّلاً، در پاسخ به اين ادعا که شيعه و سني جريان نزول آيه تطهير در شأن پنج تن آل عبا را نقل کرده اند، بايد گفت: برخي مفسران اهل سنت در کتاب هاي تفسيري خود، اهل بيت را به معناي اعم که تمام بستگان و همسران پيامبراکرم(ص) را در برمي گيرد تفسير کرده اند(15) و دانشمنداني مانند ترمذي در سه مورد روايت مذکور، مبني بر شأن نزول اين آيه، پنج تن آل عبا را غريب توصيف کرده اند.(16) با اين وجود، دانشمندان بسياري از اهل سنت روايت مورد نظر مرحوم شيخ را با عباراتي متفاوت نقل کرده اند(17) حتّي خود ترمذي نيز در يک مورد اين حديث را حسن و صحيح دانسته است،(18) بنابراين، مي توان ادعاي مرحوم شيخ را در اين باره صحيح دانست. همچنين با نگاهي کوتاه به متون روايي شيعه، در مي يابيم که هرچند مضمون روايات، اندکي با يکديگر متفاوت است ولي همگي بر اينکه مصداق اهل بيت(ع) و شأن نزول اين آيه، همان پنج تن آل عبا(ع) هستند اتفاق نظر وجود دارد.(19)
ثانياً، درباره به ادعاي دوم ايشان، که گناهان از مصاديق «رجس» هستند، دست کم چهار روايت وجود دارد که در آنها رجس، به «شک» تفسير شده است.(20) در قرآن کريم نيز اين واژه بر شراب، بت، قمار، تيرهاي قرعه قمار،(21) منافقان،(22) مردار، خون ريخته شده، گوشت خوک،(23) و عذاب خداوند(24) اطلاق شده است. با مراجعه به متون لغوي روشن مي شود که «رجس» در لغت به معناي قذر، حرام، قبيح، عذاب، کفر و لعنت به کار رفته است.(25) بنابراين، تفسير رجس به شک، تفسير به يک مصداق است و از نظر لغوي، ديگر معاني را نيز در برمي گيرد. از اين رو، مي توان ادعاي دوم مرحوم مفيد را نيز تصديق کرد. با اين توضيح، روشن مي شود که ديدگاه برخي مفسران که معناي رجس را محدود به گناه کرده اند نادرست است.(26)
ثالثاً، هنگامي که گناهان را از مصاديق «رجس» بدانيم، اذهاب رجس چيزي جز همان عصمت از گناهان نيست، از اين رو، ادعاي سوم مرحوم مفيد نيز مطابق با واقع خواهد بود؛
رابعاً، درستي اين مدعا که مراد از «اراده» در آيه مورد بحث، همان اراده تکويني است نيز ثابت مي شود. بنابراين، استدلال به اين آيه براي اثبات عصمت اهل بيت اشکالي ندارد.
با توجه به شأن نزول آيه تطهير براي پنج تن آل عبا، مي توان گفت منظور متيقن از اهل بيت(ع) که خداوند در صدد پاک کردن آنها از رجس است، پنج تن هستند. اکنون اين سؤال پيش مي آيد که آيا از اين آيه مي توان عصمت ديگر ائمه اطهار(ع) را نيز اثبات کرد؟ به ديگر بيان، اهل بيت و امام به لحاظ مصداقي، عام و خاص من وجه هستند، آيا مي توان به وسيله اين آيه، عصمت ساير ائمه را هم اثبات کرد؟
با مراجعه به تفاسير و ساير منابع اعتقادي شيعي، دست کم به پنج گروه برمي خوريم:
1.عده اي از محققان به عدم شمول آيه تطهير براي ساير ائمه اطهار(ع) تصريح دارند؛(27)
2.طيف گسترده اي از مفسران شيعي تنها به اثبات عصمت پنج تن آل عبا پرداخته و اشاره اي به امکان و يا عدم امکان تسرّي حکم اين آيه به ساير ائمه اطهار(ع) نکرده اند.(28) مرحوم طبرسي در همين راستا مي گويد: «استدلت الشيعة علي اختصاص آلايه به ولاء الخمسه(ع)»(29)
از ميان متکلمان مرحوم شيخ مفيد، سيد مرتضي و علامه حلي(30) همين رويه را در پيش گرفته اند.
3.عده کمي از مفسران هم بدون هيچ توضيحي، مدعي تسرّي حکم اين آيه به ساير ائمه اطهار(ع) شده اند؛(31)
4.برخي محققان با تمسک به روايتي از امام صادق(ع)، که ضمن تأويل آيه تطهير، همه ائمه را مصداق اهل بيت(ع) در آيه تطهير دانسته است،(32) تلاش در اثبات اين مدعا دارند که ائمه اطهار(ع) نيز مصداق اهل بيت(ع) در آيه کريمه تطهير مي باشند.(33) به نظر مي رسد، با توجه به ضعف روايت مورد استناد، نتوان چنين مدعايي را اثبات نمود.(34)
5.برخي ديگر اگرچه قدر متيقن از اهل بيت(ع) را همان پنج تن آل عبا دانسته اند، ولي بر اين باورند که با اجماع مرکب يا تنقيح مناط امامت، بعيد نيست که بتوان ساير ائمه را هم مشمول آيه دانست.(35)
به نظر مي رسد، دلائل ياد شده براي اثبات مدعا کافي نيست؛ چرا که اولاً، اجماع يک دليل فقهي است و استفاده از آن در دانش هايي مانند کلام، به خصوص مباحث عقلي، نادرست است؛
ثانياً هرچند مناط امامت در همه ائمه اطهار(ع) وجود دارد، اما چنين نيست که دليل تطهير اهل بيت(ع)، امام بودن آنها باشد. اگر چنين بود، حضرت صديقه کبري(سلام الله عليها) را نبايد مشمول آيه دانست.
به نظر مي رسد، با تتبع در روايات رسيده از پيامبراکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) که در تفسير اين آيه يا آيات ديگر وارد شده است، مي توان به اين نتيجه رسيد که، نه تنها واژه «اهل بيت» در لسان بسياري از روايات لزوماً مساوي با واژه اهل بيت(ع) در آيه تطهير نيست، بلکه در مواردي واژه ياد شده از باب مبالغه بر غير ائمه اطهار(ع) نيز اطلاق شده است.(36) در روايات مستفيضه از پيامبراکرم(ص) و ساير ائمه اطهار(ع)، قرائني وجود دارد که توجه به آن قرائن ما را به اين اطمينان مي رساند که آن بزرگواران در صدد القاي اين مطلب هستند که همه ائمه اطهار(ع) در دايره حکم آيه ي تطهير قرار دارند.(37) اگر «استفاضه» را در روايات مربوط به مباحث اعتقادي کافي بدانيم، مي توان به وسيله آيه تطهير، عصمت همه ائمه اطهار(ع) را اثبات کرد. چنانچه تواتر را تنها شرط پذيرش روايات اعتقادي بدانيم، از اين آيه نمي توان براي اثبات عصمت ائمه اطهار(ع) استفاده نمود.
در پايان، تذکر چند نکته درباره استدلال به اين آيه لازم است:
1.از اين آيه ضرورت عصمت اهل بيت(ع) ثابت نمي شود، بلکه تنها اهل بيت(ع) را افرادي معصوم معرفي مي کند.
به بيان ديگر، اين آيه در مقام بيان اين معنا نيست که اهل بيت(ع) نمي توانند معصوم نباشند؛
2.اين آيه در صدد اثبات عصمت متصدي منصب امامت نيست، بلکه تنها اهل بيت(ع) را اعم از اينکه امام باشند يا نه، معصوم معرفي مي کند؛
3.با توجه به گستردگي معناي رجس، مي توان گفت از اين آيه نه تنها عصمت از گناهان عمدي، بلکه عصمت از گناهان سهوي نيز به دست مي آيد؛ چرا که گناهان سهوي، قذر و رجس بوده و در دايره حکم آيه تطهير قرار مي گيرند؛
4.اين آيه زماني نازل شده است که امام حسن و امام حسين(ع) در سنين کودکي بودند و اميرالمومنين(ع) نيز هنوز به منصب امامت نرسيده بودند. همچنين از آنجا که خداوند در اين آيه به طور مطلق ــ و بدون تقييد به زمان خاص ــ از تطهير ائمه اطهار(ع) خبر داده است، عصمت آنها از رجس در زمان قبل از تصدي منصب امامت نيز به دست مي آيد؛
5.درباره شبهات پيرامون اين آيه و خروج يا ورود زنان پيامبراکرم(ص) در حکم آيه تطهير، مباحث فراواني وجود دارد که خوانندگان را به کتاب هاي مفصل ارجاع مي دهيم.(38)

پي نوشت:
 

1.احزاب: 33.
2.سيد مرتضي، الشافي، ج 3، ص 141.
3.شيخ طوسي، تفسير التبيان، ج 8، ص 339ــ341.
4.شيخ مفيد، الفصول المختارة، ص 54.
5.همان.
6.همو، المسائل العکبرية، ص 26 و 27 لازم به ذکر است که برخي از انديشمندان معاصر نيز با ارائه چنين نظريه اي ــ البته با دليلي ديگر ــ درصدد القاي اين مطلب هستند که اين آيه تنها عصمت اهل بيت را از زمان نزول آيه ثابت مي کند. «اذ لا يقال في حق من هو طاهر اني اريد ان اطهره ضروره امتناع تحصيل الحاصل» ر.ک: محسني، محمد آصف، صراط الحق، ص 99.
7.ر.ک: شيخ مفيد، الفصول المختارة.
8.ابوحمزه ثمالي، تفسير ابوحمزه ثمالي، ج 1، ص 267/علي بن ابراهيم قمي، تفسير القمي، ج 2، ص 156، شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 190.
9.علامه حلي، حسن بن يوسف، کشف اليقين، ص 421ــ 427.
10.ثقفي، ابراهيم بن محمد، الغارات، ج 1، ص 119.
11.شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 8.
12.ابن شعبه حراني، تحف العقول، ص 232.
13.حاکم حسکاني، شواهد التنزيل، ج 2، ص 31.
14.علي بن ابراهيم قمي، تفسير القمي، ج 2، ص 67/عياشي، تفسير العياشي، ج 1، ص 249/فرات کوفي، تفسير فرات کوفي، ص 332/محمد بن ابراهيم نعماني، کتاب الغيبة، ص 71/علي بن محمد خزاز قمي، کفاية الاثر، ص 65/محمد بن سليمان کوفي، مناقب الامام اميرالمومنين(ع)، ج 1، ص 132/قاضي نعمان مغربي، شرح الاخبار، ج 1، ص 202/ابن بابويه قمي، الامامة و التبصرة، ص 8/شيخ صدوق، کمال الدين، ج1، ص 277.
15.رازي، فخرالدين، مفاتيح الغيب، ج9، ص 168/مراغي، تفسير المراغي، ج 22، ص 7/محمد بن محمد انصاري قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج 7، ص 134/وهبة زحيلي، التفسير المنير، ج 22، ص 11.
16.ترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي، ج 5، ص 31، حديث 3258 و 3259، ص 328، حديث 3875. البته حديث اخير همان حديث 3258 است که در دو صفحه تکرار شده است.
17.قشيري نيشابوري، مسلم، صحيح مسلم، ج 7، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل اهل بيت النبي(ص)، ص 130، نيشابوري، حاکم، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 147، بيهقي، احمد بن حسين، السنن الکبري، ج 2، ص 149 براي تفصيل بيشتر ر.ک: حسيني فيروزآبادي، سيد مرتضي، فضائل الخمسة، ج 1، ص 270ــ 289.
18.ترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي، ج 5، ص 361، حديث 3963. ترمذي ذيل اين روايت مي نويسد: «هذا حديث حسن صحيح و هو احسن شيء روي في هذا الباب».
19.مرحوم علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايد که 70 روايت در اين باره وجود دارد و شايد روايات از طريق اهل سنت بيش از رواياتي است که از طريق اهل شيعه رسيده است. ر.ک: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 16، ص 311.
20.کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، ج 1، ص 286؛ ج 2، ص 182/صدوق، معاني الاخبار، باب معني الرجس، ص 138/محمد بن حسن طوسي، امالي، ص 562 دو روايت نخست، معتبر و دو روايت اخير غيرمعتبر هستند.
21.«يا أيُّها الَّذين آمنوا إنَّما الخمر و الميسر و الأنصاب و الأزلام رجس» مائده: 90.
22.«سيحلفون بالله لکم إذا انقلبتم إليهم لتعرضوا عنهم فأعرضوا عنهم إنَّهم رجس» توبه: 95.
23.«قل لا أجد في ما أوحي إليَّ محرَّماً علي طاعمٍ يطعمه إلاّ أن يکون ميتةً أو دماً مسفوحاً أو لحم خنزيرٍ فإنَّه رجس» انعام: 145.
24.«قال قد وقع عليکم من ربکم رجس و غضب»اعراف/ 71.
25.ر.ک: فيروزآبادي، محمد بن يعقوب، القاموس المحيط، ج 2، ص 318 و 319، جوهري، اسماعيل بن حماد، صحاح، ج 3، ص 933، زبيدي، محمد مرتضي، تاج العروس، ج 3، ص 159 و 160/احمد بن محمد فيومي، المصباح المنير، ص 219/محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 147.
26.ابن سليمان، مقاتل، تفسير مقاتل، ج 3، ص 488/سبزواري نجفي، محمد بن حبيب الله، ارشاد الاذهان، ج 1، ص 427/همو، الجديد في تفسير القرآن، ج 5، ص 436/کاشاني، ملافتح الله، زبدة التفاسير، ج 5، ص 370.
27.محمد آصف محسني، مشرعة بحارالانوار، ج 1، ص 454.
28.طوسي، محمد بن حسن، التبيان، ج 8، ص 339/فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 8، ص 560/سيدعبدالحسين طيب، اطيب البيان، ج 10، ص 501/محمد بن حبيب الله سبزواري نجفي، الجديد في تفسير القرآن، ج 5، ص 436/ملافتح الله کاشاني، زبدة التفاسير، ج 5، ص 373/محمد بن علي لاهيجي، تفسير شريف لاهيجي، ج 3، ص 631/محمد بن مرتضي کاشاني، تفسير معين، ج 2، ص 1118/سيد محمد حسين فضل الله، من وحي القرآن، ج 18، ص 300ــ 303/ سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، ج 16، ص 311/ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 17، ص 295.
29.فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 8، ص 560.
30.علامه حلي، حسن بن يوسف، منهاج الکرامة، ص 120 و 121.
31.سيد محمد تقي مدرسي، من هدي القرآن، ج 10، ص 325/محمد بن حبيب الله نجفي سبزواري، ارشاد الاذهان، ج 1، ص 427.
32.«أبي رحمه الله قال: حدثنا سعد بن عبدالله عن الحسن بن موسي الخشاب عن علي بن حسان الواسطي، عن عمه عبد الرحمان بن کثير قال: قلت لابي عبدالله(ع) ما عني الله عز و جل بقوله(إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا) قال: نزلت في النبي و أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و فاطمة(ع) فلما قبض الله عز و جل نبيه کان أميرالمؤمنين ثم الحسن ثم الحسين(ع) ثم وقع تأويل هذه الآية(و اولوا الارحام بعضهم أولي ببعض في کتاب الله) و کان علي بن الحسين(ع) إماما ثم جرت في الائمة من ولده الاوصياء(ع) فطاعتهم طاعة الله و معصيتهم معصية الله عز و جل» شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 205.
33.محمد فاضل لنکراني، آية التطهير روية مبتکرة، ص 137ــ 139/ايلقار اسماعيل زاده، تفسير تطبيقي آيه تطهير، ص 331ــ 335.
34.علي بن حسان و عبدالرحمن بن کثير از روات ضعيف به شمار مي آيند. ر.ک: ابوالقاسم خويي، معجم رجال الحديث، ج 9، ص 342 و ج 11، ص 311. البته علي بن حسان در سلسله سند با شهرت الواسطي آمده است، ولي به نظر مي رسد که وي علي بن حسان هاشمي باشد، زيرا علي بن حسان که از عمويش عبدالرحمن بن کثير نقل روايت مي کند، هاشمي است نه واسطي. همان، ج 11، ص 311.
35.محمد آصف محسني، صراط الحق، ج3، ص102.
36.امام علي(ع) زبير را نيز از اهل بيت دانسته است: «ما زال الزبير رجلا منا اهل البيت حتي نشأ ابنه المشئوم عبدالله» نهج البلاغه، کلمه 435 نظير چنين عباراتي در مدح سلمان[محمد بن عمر کشي، رجال الکشي، ص 12]، ابوذر عمر بن يزيد، [همان، ص 331]/عيسي بن عبدالله[همان، ص 332] و يونس بن يعقوب[همان، ص 388] نيز آمده است.
37.دست کم ده روايت وجود دارد که به وسيله آنها مي توان به اين اطمينان دست يافت که ائمه اطهار(ع) در صدد القاي اين مطلب هستند که تمام ائمه در دايره حکم آيه تطهير هستند. به نمونه هايي از اين روايات توجه کنيد:
«رب صل علي أطائب أهل بيته الذين اخترتهم لامرک...و حججک علي عبادک، و طهرتهم من الرجس و الدنس تطهيرا بإرادتک...»
صحيفه سجاديه، دعاي چهل و هفتم، ص 253 و 254.
«عن زرارة، عن أبي جعفر(ع) قال: سمعته يقول: إن الله عز و جل لا يوصف و کيف يوصف و قال في کتابه:"و ما قدروا الله حق قدره...، و إنا لا نوصف و کيف يوصف قوم رفع الله عنهم الرجس و هو الشک...» محمد بن يعقوب کليني، الکافي، ج 2، ص 182.
«قال حدثنا عيسي بن موسي الهاشمي بسر من رأي، قال حدثني ابي، عن أبيه، عن آبائه، عن الحسين بن علي، عن أبيه علي(ع) قال: دخلت علي رسول الله(ص) في بيت أم سلمة و قد نزلت هذه الاية «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا» فقال رسول الله(ص): يا علي هذه الاية نزلت فيک و في سبطي و الائمة من ولدک» خزاز قمي، علي بن محمد، کفاية الاثر،ص156 همچنين براي آشنايي با ديگر روايات ر.ک: کليني، کافي، ج1، ص423/علي بن محمد خزاز قمي، کفاية الاثر، ص 66/محمد بن حسن طوسي، الامالي، ص 351/شيخ صدوق، الامالي، ص 141/همو، علل الشرائع، ص 205، محمد صادقي تهراني، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 229/همو، معاني الاخبار، ص 94/زيارت جامعه کبيره. البته اکثر اين روايات با مشکل ضعف سند مواجه هستند.
البته توجه به اين نکته نيز لازم است که امام صادق(ع) دست کم در يک مورد، تمام فرزندان و ازدواج رسول خدا(ص) را از کساني مي داند که خداوند آنها را از رجس پاک گردانيده است: «اللهم صل علي محمد و أهل بيته و ذريته و أزواجه الطيبين الأخيار الطاهرين المطهرين الهداه المهديين غيرالضالين و لا المضلين الذين أذهبت عنهم الرجس و طهرتهم تطهيرا» شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص 392.
38.محمد مهدي آصفي، در آيينه وحي، ج 6، ص 65 ــ 87/سيد جعفر مرتضي عاملي، اهل بيت در آيه تطهير، تمام کتاب، محمد فاضل لنکراني، آية تطهير روية مبتکرة، صفحات مختلف کتاب/ايلقار اسماعيل زاده، تفسير تطبيقي آيه تطهير، صفحات مختلف/محمد آصف محسني، صراط الحق، ج 3، ص 102ــ 109 و تفاسير شيعي ذيل آيه تطهير.
 

منبع: نشريه معرفت كلامي شماره 1



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط