جنين شناسي و حیات انسانی از نظر اسلام و قرآن (2)
آفرينش انسان
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مََّسْنُونٍ (حجر/26)
************
يکي از مباحث مبحث مجاز در زبان عربي "گفتن نتيجه کار به جاي خود کار" است. مانند:
ــ نان مي پزم. به جاي خمير مي پزم.
ــ جام شفا نوشيدم. به جاي جام دوا نوشيدم.
ــ سيب کاشتم. به جاي درخت سيب يا تخم آن را کاشتم.
ــ ساعت 12 پرواز مي کنم. به جاي هواپيما پرواز مي کند.
آيه مزبور نيز مانند جملات مزبور در چهار چوب مبحث مجاز گفته شده. يعني "آفرينش انسان" در آيه به معني آفرينش خود انسان نيست. بلکه آفرينش چيز ديگري است که قرار بوده نتيجه آن آفرينش انسان بشود. پيش از اين نيز در آيه 20 عنکبوت ديديم که قرآن گفت:
************
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيفَ بَدَأَ الْخَلْقَ (عنکبوت/20)
************
و در آيه 54 فرقان ديديم که خدا "موجود بي ريش و پشمي" را در آب آفريد.
************
خَلَقَ مِنَ الماءِ بَشَراً (فرقان/54)
************
و در اين آيه، محل آغاز حيات و مواد آن را گفته، که از "خاک کوره (خاک آتشفشاني) و در مرداب و گِل و لاي لجن متعفن" بوده است. (يعني چنين حياتي تکامل يافته و راه به پيدايش انسان برده است).
و در سوره سجده آيات 7 تا 9 نيز چنين مي خوانيم:
************
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ* ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِّنْ مََّاءٍ مََّهِينٍ* ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ (سجده/9ــ 7)
************
در اين آيات مي بينيم که انسان راست قامت کرده شده (يعني در آغاز آفرينش خود راست قامت نبوده)، و پيش از راست قامت شدن نيز از طريق نطفه توليد مثل داشته، و راست قامت شدن وي نيز مدت زمان درازي پس از توليد مثل وي از طريق نطفه صورت گرفته، (چنان که حرف ثُمّ که براي بيان فاصله زماني و زمان بلند مدت است بر آن دلالت دارد). دميده شدن روح خدايي در وي به معني: دادن کارکرد و عملکرد خدايي به وي است. يعني انديشمند نمودن وي. (واژه روح از جمله به معني: حرکت و کارکرد و عملکرد است).
پيدايش گياه وار انسان
و الله أَنبَتَکُم مِّن الأَرضِ نَبَاتاً (نوح/17)
************
آيه نقل قول صحبت حضرت نوح به قوم خود است. تشبيه رويش انسان از زمين مانند رويش گياه به اين معني است که انسان در جا آفريده نشده بلکه ضمن مراحلي گياه وار آفريده شده است:
ــ گياه (يعني دانه اي که منجر به پيدايش گياه مي شود) در ابتداي خود عنصري بسيار ساده و در آب و خاک است. بنابراين انسان (يعني موجودِ زنده اي که منجر به پيدايش انسان شده) نيز در ابتداي خود مي بايست عنصري ساده در آب و خاک بوده باشد. بر اساس شناخت امروزي ما از حيات اوليه، چنين نيز بوده است.
ــ گياه رفته رفته جوانه مي زند و شاخ و برگ مي دهد. بنابراين آن عنصر حياتي اوليه نيز رفته رفته پيچيده و پيچيده شده و صاحب شاخ و برگ يعني دست و بال و غيره شده است.
چيزي که يک پيامبر در چند هزار سال پيش گفته و کساني که خود را روشنفکر مي دانسته اند به آن مي خنديده اند امروزه علم عصر ماست.
آفرينش بشر ضمن مراحل بلند مدت
مَّا لَکُم لَا تَرجُونَ لِلَّه وَقاراً* وَ قَد خَلَقَکُم أطوَاراً (نوح/13- 14)
************
آيه نقل قول از گفتار هاي نوح به قوم خود است. وي چند هزار سال پيش از ميلاد به مردم خود گفته بود که انسان ضمن مراحل بلند مدت «انسان» شده، ولي مردم طبق معمول به وي مي خنديده اند و از جمله به وي مي گفته اند: تو حالت خوب نيست. (اطوار از جمله جمع «طَور» است به معني: يک گام، يک مرحله، يک حالت از گام ها و مراحل و حالات شيء). (قابل ذکر است احتمالاً يکي از مصاديق مورد نظر آيه کريمه است.)
منظور آيه از "رو آوردن با وقار و شکوهمندانه به خدا" به خاطر آفرينش انسان در دوره هاي طولاني، اين بوده که از آن جا که انسان در دراز مدت آفريده شده مانند هر چيز دست ساز وقت گيرِ ديگر ارزشمند و نفيس است، و خالق آن نيز ارزشمند تر. بنابراين انسان بايد با وقار و شکوه به آفريدگار شکوهمند خود رو بياورد.
(قابل ذکر است احتمالاً يکي از مصاديق مورد نظر آيه کريمه است.)
تنوع يافتن جانوران و هر يک از نژاد هاي آن ها
وَ فِي خَلقِکُم وَ مَا يَبُثُّ مِن دَآبَّة ءَايَتٌ لِّقَومٍ يُوقِنُونَ (جاثيه/4)
************
و در خلقت خود شما و خلقت هر نوع جانور ديگري که به طور غير منظم گسترش مي دهد نشانه هايي براي کساني که مسائل را عيني و مادي مي فهمند وجود دارد!
ــ نکته آيه:
1ــ موجودات بثّ پيدا مي کنند. 2ــ فعل «يبثُّ» در وزن مضارع است. 3ــ در خلقت انسان و خلقت هر جانور ديگري نشانه هايي وجود دارد.
1. موجودات بثّ پيدا مي کنند:
واژه بَثّ به معني: گسترش دادن (يا پخش نمودن) غير منظم است. (يعني: گسترش دادن يا پخش نمودن چيزي به شيوه ها و اشکال گوناگون و متنوع). و «بثّ» نمودن هر نوع جانوري به اين معني است که: هر نوع جانوري (يعني هر نژاد و تيره اي از جانوران) را در اشکال و صورت هاي متنوع زياد مي کند. که به طور ضمني و تلويحي به اين معني است که آن ها را از هم ديگر در مي آورد.
2.فعل «يبثُّ» در وزن مضارع است:
مضارع بودن فعل«يَبُثُّ» به اين معني است که هنوز نيز نژاد ها و تيره هاي جديدي از انواع موجودات آفريده مي شوند. چند صد سال پيش انسان انواع موجودات را شمرده بود و عدد حول و حوش هفت هزار را براي آن ها تعيين کرده بود. امروزه انسان در حدود بيش از يک ميليون و هفت صد هزار نوع موجود زنده را مي شناسد. و پيوسته انواع جديدي را پيدا مي کند. (برخي نوشته اند که تکامل و تنوع انواع موجودات تمام شده و ديگر موجود جديدي به وجود نمي آيد. ولي اين فقط يک نظريه است و هيچ گونه توضيح و مبناي علمي براي آن وجود ندارد).
3.در خلقت انسان و خلقت هر جانور ديگري نشانه هايي وجود دارد:
تصوير 1 دست انسان، تصوير 2 بال يک پرنده، تصوير 3 بال خفاش و تصوير 4 بال مارمولک پرنده، تصوير 5 فسيل يک جانور دوزيست است. در همه آن ها مچ بازو، مچ هاي ساعد، مچ هاي دست و انگشتان مشترک است. تفاوت در شکل و اندازه آن ها است که به نوع کاربرد آن ها مربوط مي شود.
آيه خطاب به بت پرستان است که براي هر چيزي خدايي قائل بودند. آيه با استدلال به ساختمان بدن انسان و جانوران يگانگي خدا را استدلال مي کند. و منظور آن اين است که در موجودات ردي بيش از رد يک آفريننده ديده نمي شود.
تکامل چهره بشر
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيهِ الْمَصِيرُ (تغابن/3)
************
و به شما رفته رفته رنگ و رو (رنگ و روي بشري) داد و مدت کوتاهي بعد رنگ و روي شما را بهتر نمود!
ــ نکته آيه: انسان ابتدا رنگ و روي بشري داده شده و بعد ضمن مدت کوتاهي بهتر کرده شده:
انسان در بلند مدت (چنان که مصدر «تصوير» به معني: رسم نمودن و نقاشي کردن ضمن پروسه بر آن دلالت دارد) چهره بشري به خود گرفته است. (مدت آن 14 ميليون سال بر آورد مي شود). و بعد در مدت کوتاهي ظرافت و زيبايي فعليِ آن را به خود گرفته، (حرفِ «فاء» که بر ترتيب و تعقيب دلالت دارد، آمدن آن بر سرِ فعل اَحسَنَ، بيانگر "بهتر سازي چهره در کوتاه مدت" پس از رنگ و روي انساني به خود گرفتن چهره است). در بررسي هايي که انجام شده برآورد شده که ظرافت و زيبايي چهره انسان در 10000 سال گذشته صورت گرفته است. و از آن جا که مورد خطاب آيه انسان مي باشد، بهتر سازي چهره شامل همه تيره ها مي شود. (قابل ذکر است احتمالاً يکي از مصاديق مورد نظر آيه کريمه است.)
تغيير متناسب با محيط طبيعي
قُل هُوَ الَّذي ذَرَأَکُم فِي الأَرضِ وَ إِلَيهِ تُحشَرون (ملک/24)
************
به آن ها بگو: خداست که شما ها را بنابر وضعيت سرزمين ها آفريد.
واژه «ذرء» به معني: درست کردن اختراعي است. «في» در آيه سببي است. و «ارض» در آيه به معني «سرزمين و طبيعت» است که از معاني آن است.
آيه روي هم رفته به اين معني است که انسان در ابتدا يک گونه بوده، پس از پخش شدن در سرزمين هاي مختلف بنابر وضعيت طبيعتي که در آن زندگي مي کرده تغييرات فيزيکي داده شده است.
آفرينش همه از يک بشر
خَلَقَکُم مِّن نَّفسٍ وَاحِدَةٍ (زمر/6)
************
نکته آيه: همه انسان ها از يک انسان آفريده شده اند:
آخرين تحقيقات مربوط به مسائل توارثي نشان مي دهد که همه انسان ها (چه آن هايي که پيش از اين زيسته اند، چه آن هايي که فعلاً زندگي مي کنند و چه آيندگان) همه در ذريه اولين انسان بوده اند.
همه نژاد ها از يک پدر و مادر هستند
يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِّنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (حجرات/13)
************
مردم! ما همه شما ها را از يک نر و يک ماده آفريديم، و شما ها را تيره بندي کرده و افراد هم تيره را کمي با هم تفاوت داديم تا بتوانيد هم ديگر را تشخيص بدهيد. فرد ارزشمند تر شما پيش خدا کسي از شماست که نيکوکار تر باشد.
ــ نکته آيه: همه تيره ها از يک زن و مرد آفريده شده اند. تيره بندي انسان ها بعد ها صورت گرفته و ميان افراد هر تيره تفاوت داده شده تا افراد بتوانند هم ديگر را تميز و تشخيص بدهند.
در رابطه با پيدايش و تکامل انسان ها امروزه دو تا تئوري وجود دارد. يکي مي گويد همه انسان ها از يک پدر و مادر به وجود آمده اند، و ديگري مي گويد: تيره هاي مختلف انساني از ميمون هاي مختلف ريشه گرفته اند. قرآن نظريه اولي را تأييد مي کند. و اين نظريه نيز نظريه غالب است.
آيه پاسخ به مشرکين بوده است که براي هر چيزي از جمله نژاد هاي مختلف انساني خدايان متعددي را مطرح مي کردند.
هم مليتي انسان، جانوران و پرندگان
وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (انعام/38)
************
ــ نکته آيه: جانوان و پرندگاني که با دو بال پرواز مي کنند امت (يا مليت هايي) مانند انسان ها هستند:
منظور از همگوني امتي يا مليتي ميان جانوران و پرندگان با انسان مي تواند: از جنبه نحوه آفرينش آن ها باشد، و مي تواند از جنبه بافت آفرينش آن ها باشد، و مي تواند از هر دو جنبه باشد.
اگر منظور از آن جنبه آفرينش آن ها باشد در آن صورت آيه به اين معني است که انواع تيره هاي حيوانات مزبور و پرندگان از هم ديگر ريشه گرفته اند، چون پيش از اين خوانديم که همه تيره هاي انساني (يعني همه امت ها و مليت ها) از يک پدر و مادر ريشه گرفته اند. بنابراين همگوني امتي يا مليتي در آن ها و در انسان ها مي بايست در "از هم ريشه گرفتن آن ها و تيره بندي شدن آن ها" باشد. (قابل ذکر است احتمالاً يکي از مصاديق مورد نظر آيه کريمه است.)
و اگر منظور از همگوني امتي و مليتي آن ها با انسان ها در بافت آفرينش آن ها باشد در آن صورت آيه به اين معني است که آن ها و انسان ها از بافت و ساختار زير بنايي آفرينشي مشترکي برخوردارند، که پيش از اين نمونه اي را در اين رابطه در آيه چهارم سوره جاثيه ديديم.
************
وَ فِي خَلقِکُم وَ مَا يَبُثُّ مِن دَآبَّةً ءَايَتٌ لِّقَومٍ يُوقِنُونَ (جاثيه/4)
آدم
************
وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يكُنْ مِّنَ السَّاجِدِينَ (اعراف/11)
************
ــ نکات آيه:
1.انسان مدت درازي پس از آفريده شدن رفته رفته رنگ و روي انساني داده شده:
مدت درازي پس از آفريده شدن رفته رفته رنگ و روي انساني به خود گرفتن، به اين معني است که انسان پيش از اين که شکل و شمائل انساني به خود بگيرد در شکل و شمائل ديگري از حيات و زندگي وجود داشته است. يعني از انسان موجود ديگري به انسان تبديل شده است. فعلاً نزديک ترين حيوان به انسان ميمون است که انسان مي تواند تکامل يافته آن باشد. (قابل ذکر است احتمالاً يکي از مصاديق مورد نظر آيه کريمه است.)
2.مدت درازي پس از رنگ و روي انساني گرفتنِ انسان، ملائکه به آدم تن داده اند:
آدم يعني چه و آدم مورد نظر آيه کدام است؟
واژه «آدم» در اصل اَءدَم است. وقتي دو تا همزه به ترتيب مفتوح و ساکن کنار هم قرار بگيرند، در هم ادغام شده و به «آ» تبديل مي شوند. به اين ترتيب واپه اَءدَم به آدم تبديل شده. اَءدَم بر وزن اَفعَل صفت تفضيلي است. به معني:چيزي که بهتر يا بيش تر مي تواند ميان دو يا چند متضاد، ناهماهنگ، ناسازگار، ناهمخوان و غيره برود و آن ها را هماهنگ، سازگار، همخوان، و منطبق و غيره بکند.
براي آشنايي بيش تر با واژه آدم برخي از واژه هاي هم خانواده آن را مي بينيم: «به ميانجي اَدمَه هم گفته شده (چون ميان دو چيز مي رود و مسائل آن ها را حل مي کند)ــ به نمک، زردچوبه، فلفل، سرکه و مواردي از اين قبيل اُدم هم گفته شده، و به ادويه جات روي هم رفته اَدم و اِدام هم گفته شده (چون ميان دو يا چند چيز مختلف و ناهمگون مي روند و نوعي هماهنگي يگانگي ميان آن ها ايجاد مي کنند)ــ به چربي اِدام هم گفته شده (چون اصطکاک و تضاد ميان دو چيز را رند مي کند)ــ و به واشر چرمي اَدم هم گفته شده (چون هماهنگي و انطباق بيش تر و بهتري را ميان دو يا چند چيز نا منطبق ايجاد مي کند). (قابل ذکر است احتمالاً يکي از مصاديق مورد نظر آيه کريمه است.)
با توجه به معني واژه «آدم» که به معني: چيزي است که بهتر يا بيش تر مي توانند ميان دو يا چند متضاد، ناهماهنگ، ناسازگار، ناهمخوان و غيره برود و آن ها را هماهنگ، سازگار، همخوان، و منطبق و غيره بکند، وقتي انسان انديشمند شده و توانسته بهتر و بيش تر از موجودات ديگر مسائل خود را حل بکند، خداوند وي را آدم ناميده است.
(جمع آن اوادِم است. اَوادِم بر وزن اَفاعِل است. اين وزن براي جمع بستنِ وزنِ اَفعَل است. در ابتدا گفتيم که آدم در اصل اَءدَم بر وزن اَفعَل است).
آدم درآيه نام نوعي انسان است،(يعني به معني «انسان» است نه نام يک نفر). در جاهاي ديگر نيز واژه «آدم» به معني انسان به کار گرفته شده. مثلاً داستان آدم در سوره ص آيه 71 به بعد و در سوره حجر در آيه 26 به بعد تکرار شده و در آن جا به جاي واژه «آدم» واژه «بشر» آمده. و داستان مطرح شده در سوره ص نيز در سوره سجده تکرار شده و در آن جا به جاي واژه «بشر» واژه «انسان» آمده است.
************
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّنْ طِينٍ (ص/71)
************
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مََّسْنُونٍ (حجر/26)
************
به اين ترتيب وقتي حيوان رنگ و روي انساني به خود مي گيرد و انديشمند مي شود و
مي تواند ميان اشياء و مسائل برود و آن ها را نسبت به ساير موجودات بهتر و بيش تر حل کند، آدم ناميده شده است. (قابل ذکر است احتمالاً يکي از مصاديق مورد نظر آيه کريمه است.)
ملائکه يعني چه و چگونه به آدم تن داده اند؟
واژه «مَلائِکِه» جمع مَلَک است (از مصادر مَلک ــ اَلَک و لَئک) به معني: پيام رساننده، واسط، کسي يا چيزي که به نمايندگي از کسي کاري را انجام مي دهد، گماده، و مفاهيمي از اين قبيل است. در قرآن از جمله به قوانين طبيعت (مانند نيروي جاذبه) و نيروها و موجوداتي که از طرف خداوند مأموريت مي گيرند اطلاق مي شود. از آن جا که آن ها انديشمند و خلاق نيستند و با اراده خود کار نمي کنند، پايين تر از انسانِ انديشمند، خلاق و با اراده قرار مي گيرند و انسان بر آن ها برتري دارد يا برآن ها متسلط مي شود. مثلاً انسان بر نيروي جاذبه غلبه مي کند و زمين را ترک مي کند.
انسان نخستين
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يكُنْ شَيئًا مَذْكُورًا (انسان/1)
************
واژه انسان نام سياسي ــ اجتماعي ــ فرهنگي و اخلاقي انسان است. بنابراين آيه انسان از زماني که موجودي سياسي ــ اجتماعي ــ فرهنگي و اخلاقي شده زمان بسيار زيادي مي گذرد. خيلي بيش از آنچه از آثار هنري و فرهنگي پيدا شده تخمين زده مي شود.
براساس اسکلت هايي که تاکنون پيدا شده عمر بشر به چند ميليون سال مي رسد. بنابر آيه مزبور بشر مي بايست خيلي بيش از آنچه تخمين زده مي شود انسان شده باشد. هر چند با کمي تفاوت با حيوانات مانند آن ها زندگي طبيعي داشته بوده است، يعني در غار ها و جنگل ها زندگي مي کرده و خوراک وي گياهان، ميوه ها و حيوانات بوده باشد. چيزي که
مي توان از آيه فهميد عمر انسان مي بايست صدها هزار سال باشد.
تکوين جنين در رحم
خداوند در سوره انسان فرموده است:
************
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ (انسان/2)
************
مراد از نطفه در اين جا به معناي مقدار نهايت کم و کوچک از چيزي سيلان کننده مي باشد که همان مني است. هر چه کلمه امشاج معنايش چيزي مخلوط با عناصر مختلف است، اين امر شهرت دارد که مني از عناصر مختلف از ترشحات بعضي غدد در انسان تشکيل شده است، بعد از تلقيح بيضه در مدت کمي يکي از بيضه هاي افتيده در رحم باقي ماند و خداوند اين مرحله را در سوره ي المؤمنون آيه ي 13 چنين داشته است:
************
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ (المومنون/13)
************
در سوره ي قيامت آيه ي 37 ــ 38 فرموده است:
************
أَلَمْ يكُ نُطْفَةً مِنْ مََّنِي يُمْنَى* ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى (قيامت/37 ــ 38)
************
بعد از اين که بيضه در رحم به علقه (آويزان) مبدل شد يعني به ديوار رحم چسبيد و در آن به زندگي پرداخت بعد از مدت چند ماه اين علقه به مجموعه اي از ژن ها بدل مي شود که شکل کروي دارند مثل گوشت بسته که قرآن آن را به مضغه (يعني با دندان جويده شده) تعبير کرده است ــ اگر تصوير اولي جنين در رحم ديده شود بدون شک مثال ساجقي است که در زير دندان جويده شده باشد و جاي دندان ها در آن فرو رفته باشد ــ بعد از اين مرحله آثار و نشانه هاي از سر و دست و پاي ظاهر مي گردد و قرآن کريم آن را چنين وصف کرده است:
************
فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا (مومنون/14)
************
اين مراحلي است که جنين خورد تدريجاً بزرگ مي شود تا به يک جنين کامل تبديل مي شود. اين ترتيب را دانشمندان در قرن بيستم دانستند ولي اين امر درقرآن در چهارده قرن قبل نشان مي دهد که اين قرآن وحي الهي به پيامبر (ص) است ورنه پيامبر اين بيان دقيق علمي و تکوين جنين را چنان که دشمنان اسلام ادعاي خود ساختگي آن را مي کنند از کجا مي دانست؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
پناهی ، حسین /فیض آبادی،حمیده ، بيولوژي در قرآن- ش10 ، انتشارات فیض دانش ،1389
/ج