انواع روابط ميان مرد و زن

انسان‏ها در زندگي اجتماعي خود ناگزيرند با يكديگر معاشرت كنند. زن و مرد نيز به دليل گرايش‏هاي ويژه عاطفي و غريزي موجود در نهاد انسان، نوع خاصي از روابط ميانشان حاكم است كه برقراري درست آن، تأثير بسياري در سلامت فرد و جامعه دارد
سه‌شنبه، 11 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انواع روابط ميان مرد و زن

انواع روابط ميان مرد و زن
انواع روابط ميان مرد و زن


 





 
انسان‏ها در زندگي اجتماعي خود ناگزيرند با يكديگر معاشرت كنند. زن و مرد نيز به دليل گرايش‏هاي ويژه عاطفي و غريزي موجود در نهاد انسان، نوع خاصي از روابط ميانشان حاكم است كه برقراري درست آن، تأثير بسياري در سلامت فرد و جامعه دارد...
جامعه انساني از همان آغاز شكل‏گيري، مجموعه‏اي تشكيل‏يافته از دو جنس زن و مرد بوده است. همه انسان‏ها با هم تعامل دارند و بدون ارتباط با يكديگر نمي‏توانند بسياري از نيازهايشان را برطرف سازند. ارتباط زن و مرد ـ جداي از عواملي كه موجب ارتباط همه افراد بدون در نظر داشتن جنسيت آنها است ـ عوامل و انگيزه‏هاي ويژه‏اي دارد كه از عواطف و غريزه‏هاي انساني ريشه مي‏گيرد و زمينه‏ساز شكل‏گيري نوع خاصي از روابط ميان اين دو جنس است. نقش روابط زن و مرد در شكل‏گيري نهاد مهم خانواده و پيوند آن با بقاي نسل و ديگر مسائل اساسي زندگي انسان كه در بقا و سلامت فرد و اجتماع نقش حياتي دارند، حساسيت ويژه‏اي را درباره چگونگي تنظيم اين روابط پديد مي‏آورد. ازاين‏رو، در تمدن‏ها و جامعه‏هاي مختلف، هنجارهاي خاصي براي تنظيم اين روابط در نظر گرفته شده است. اسلام نيز به عنوان كامل‏ترين راهنماي بشر در زندگي فردي و اجتماعي، آموزه‏هاي خاصي براي تنظيم روابط زن و مرد دارد كه شناخت اين آموزه‏ها براي هر فرد مسلمان لازم است. در اين ميان، روابط دختران و پسران حساسيت‏هاي ويژه‏اي دارد و درباره اين روابط و چگونگي آن بايد بررسي‏هاي دقيق‏تري صورت بگيرد.
در زمينه موضوع اين پژوهش، يعني روابط دختر و پسر در جامعه ايران، توجه به برخي نكته‏ها ضرورت اساسي دارد. فرهنگ حاكم در جامعه ايراني پيش از رژيم پهلوي، فرهنگي با هنجارهاي معين و تعريف شده بود، ولي از اواخر حكومت قاجار و به ويژه پس از حاكميت سلسله پهلوي، تلاش‏هاي زيادي براي تغيير فرهنگ ملي و جاي‏گزين كردن هنجارهاي غربي به جاي سنت‏ها و هنجارهاي مرسوم جامعه ايراني صورت پذيرفت كه اگر چه با مقاومت جامعه اسلامي ايران روبه‏رو شد، ولي در عمل، نوعي التقاط، ناهم‏گوني و بي‏نظمي و تضاد را بر فرهنگ ايراني تحميل كرد. با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و جهت‏گيري جامعه و مسئولان به سمت حاكم ساختن فرهنگ اسلامي بر شئون مختلف زندگي، بسياري از هنجارهاي وارداتي و تحميل شده بر فرهنگ كشور اصلاح شد. با اين حال، هنوز آثار منفي سال‏ها هنجارشكني در مبارزه با فرهنگ ملي به ويژه در روابط زن و مرد و دختر و پسر به چشم مي‏خورد كه بايد در اصلاح آنها كوشيد.
پس از انقلاب اسلامي، هرچند ديگر حكومتي كه از درون كشور اجراكننده برنامه‏هاي استعمار غربي باشد، وجود ندارد، ولي غرب با سلطه بر مراكز فرهنگ‏سازي در دنيا، بهره‏گيري از تمامي ابزارهاي تكنولوژيك و برنامه‏ريزي دقيق، در پي تغيير فرهنگ ملي كشورها به سود خود است. در اين ميان، محسوس‏ترين نقطه تضاد فرهنگ اسلامي با فرهنگ غرب به‏ويژه فرهنگ امريكايي كه در پي سيطره كامل بر دنيا است، موضوع ارتباط زن و مرد و دختر و پسر است. البته اختلاف درباره چگونگي روابط دختر و پسر در اين دو فرهنگ، در مباني فكري عميق‏تري ريشه دارد، ولي به هر حال، يكي از آشكارترين نقاط تضاد فرهنگ غرب با فرهنگ اسلامي و كارآمدترين حربه تهاجم فرهنگي غرب به‏ويژه در مورد جوانان مسلمان، همين موضوع است. اين تهاجم بيش از همه، بر جوانان ايراني، يعني نسل سوم انقلاب كه از هدف‏هاي عالي انقلاب آگاهي كمتري دارند، اثر گذاشته است.
امروزه، جوانان ايراني از سويي با گسترش بي‏سابقه ابزارهاي اطلاع‏رساني و تجربه فضاي فرهنگي مبتني بر تساهل و تسامح، همواره در رويارويي با مظاهر مختلف فرهنگ غربي، فرهنگ جامعه اسلامي را در تضاد با فرهنگ حاكم بر جهان مي‏بينند. حتي در اين ميان، گروهي از اين جوانان به فرهنگ حاكم بر جامعه با نگاه فرهنگي تحميلي و تكليف‏شده از سوي حكومت مي‏نگرند كه به محدود شدن آزادي‏هاي جوانان مي‏انجامد. اين احساس محروميت، خواه واقعي باشد يا كاذب، به دور شدن اين دسته از جوانان از دين و نظام اسلامي و خانواده كمك مي‏كند و از سوي ديگر، جامعه به تعبيري دوران گذار از جامعه سنتي به جامعه مدرن را تجربه مي‏كند كه زمينه‏ساز دگرگوني در برخي هنجارها و قالب‏هاي رفتاري است به ويژه اگر در مبنا و مدل توسعه كه براي جامعه تدوين مي‏شود، همان مباني و مدل‏هاي توسعه رايج در دنيا ـ كه مبتني بر نظام سرمايه‏داري است ـ اجرا شود و در عين حال، بر مظاهر فرهنگ اسلامي نيز تأكيد گردد. اين امر، خواه ناخواه نوعي ناهماهنگي در ارزش‏ها و هنجارها و ناهم‏گوني فرهنگي را در پي دارد كه يكي از جلوه‏هاي اين تضاد، در روابط ميان دختران و پسران ديده مي‏شود.
افزون بر اين، پس از انقلاب، برداشت‏هاي گوناگوني از آموزه‏هاي اسلام درباره روابط زن و مرد و دختر و پسر و چگونگي آن در جامعه به وجود آمد. برخي با تكيه بر نگرشي كه در قرن‏هاي متمادي در جامعه ايران رواج داشت، به حضور حداقل زن در اجتماع و محدود بودن روابط زن و مرد باور دارند. گروهي ديگر، با سفارش زنان و دختران به حضور بيشتر در محيط‏هاي اجتماعي، آنان را به تحصيل، كار و اموري كه مستلزم ارتباط با مردان است، تشويق مي‏كنند و اين امر را از امتيازهاي زنان و دختران مسلمان برمي‏شمارند. گروه‏هايي نيز با عنوان حمايت از حقوق زنان و با روش بازسازي برخي نظريه‏هاي علمي روان‏شناسان غربي، در عمل، به ترويج هنجارهاي غربي و تبليغ لزوم اختلاط دختران و پسران مي‏پردازند.
در كنار همه اين مسائل، بايد دانست ايران از نظر جمعيتي، دومين كشور جوان در دنياست و از نظر جمعيت افراد 15 تا 19 سال نسبت به كل جمعيت، رتبه نخست را در دنيا دارد.1 بالا رفتن سن ازدواج در ايران نيز موجب شده است انبوهي از دختران و پسران جوان و مجرد در كشور وجود داشته باشند. بسياري از اين جوانان، دختران و پسران دانشجويي هستند كه دست‏كم در محيط دانشگاه، مجبورند ارتباط نسبتا مستمري با جنس مخالف خود، داشته باشند. پس از پايان تحصيل نيز دختران به كار در محيط‏هاي بيرون خانه و حضور در اجتماع علاقه دارند كه ميزان ارتباط آنان با مردان را افزايش مي‏دهد.
از آنچه گفته شد، به خوبي ضرورت تبيين نظر اسلام درباره چگونگي روابط زن و مرد به ويژه روابط دختران و پسران و پاسخ‏گويي به پرسش‏هاي مطرح در اين زمينه روشن مي‏شود. نتايج يك نظرسنجي با عنوان "مهم‏ترين موضوع مورد علاقه دانشجويان در جلسه‏هاي پرسش و پاسخ " كه در چند دانشگاه كشور صورت گرفت، نشان داد كه از ميان چهل موضوع كه احتمال داده مي‏شد مورد علاقه دانشجويان باشد، بالاترين بسامد، مربوط به موضوع ارتباط دختر و پسر بود و با موضوع دوم، فاصله بسيار چشم‏گيري داشت.2 اين امر، از وجود ابهام‏ها و پرسش‏هاي جدي در اين مورد خبر مي‏دهد.
افزون بر حساسيت‏هاي سنتي موجود در جامعه ايران درباره روابط دختران و پسران، رواج برخي ناهنجاري‏ها و نمودار شدن تضادهاي هنجاري در اين زمينه به ويژه در سال‏هاي اخير، زمينه نگراني خانواده‏ها، مسئولان مدرسه‏ها و ديگر مراكز آموزشي و فرهنگي را پديد آورده است. گفتني است موضوع رابطه زن و مرد و دختر و پسر، مقوله‏اي فرهنگي است كه بر اساس ارزش‏ها و هنجارهاي پذيرفته شده در جامعه تنظيم مي‏شود و رسانه‏ها به ويژه صدا و سيما نيز در فرهنگ‏سازي براي آن، نقشي انكارناپذير دارند. ازاين‏رو، آشنايي دست‏اندركاران رسانه ملي با ارزش‏هاي اسلامي و نيز واقعيت‏هاي موجود در زمينه روابط دختر و پسر، ضروري است.

پيشينه پژوهش
 

-------------------
درباره روابط ميان دو جنس به ويژه روابط ميان دختران و پسران جوان و الگوي مناسب در اين زمينه، روان‏شناسان، زيست‏شناسان، معلمان اخلاق و عالمان دين، هر كدام بر اساس ديدگاهي خاص، بحث‏هايي را مطرح كرده‏اند كه بسيار متفاوت و گاه متضاد است. در زمينه راه‏كارهاي اصلاح اين‏گونه روابط در جامعه ايران و حتي راه‏كارهاي اسلامي اصلاح روابط نيز اختلاف‏نظرهاي مهمي در ميان صاحب‏نظران به چشم مي‏خورد.
در زمينه اخلاق جنسي از نگاه اسلام و تبيين ديدگاه‏هاي اصلي اسلام در مورد روابط زن و مرد، شايد بتوان گفت مهم‏ترين و اثرگذارترين كتاب‏هايي كه در آنها به نوعي نظام رفتار جنسي اسلامي ترسيم شده است، كتاب‏هاي استاد شهيد مرتضي مطهري رحمه الله ، مانند مسئله حجاب، اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب و نظام حقوق زن در اسلام است كه ديگران در آثار خود از اين كتاب‏ها بسيار اثر پذيرفته‏اند. ريشه بسياري از انديشه‏هاي شهيد مطهري رحمه الله را نيز در انديشه‏هاي علامه طباطبايي رحمه الله و تفسير ارزشمند الميزان مي‏توان جست‏وجو كرد.
بيشتر كتاب‏هاي روان‏شناسي اجتماعي و روان‏شناسي جنسي نيز با رويكرد غربي و نه اسلامي، به روابط دختران و پسران پرداخته‏اند. براي آگاهي از داده‏هاي آماري و تحليل علمي اين داده‏ها، مراجعه به مجموعه كتاب‏هاي گزارش ملي جوانان كه سازمان ملي جوانان منتشر كرده است، مفيد خواهد بود.
در اينجا مناسب است براي آگاهي علاقه‏مندان، به شماري از كتاب‏هايي كه جداگانه به بحث روابط دختر و پسر در جامعه اسلامي ايران پرداخته‏اند، اشاره‏اي داشته باشيم:
الف) تحليلي بر روابط دختر و پسر در ايران، نوشته دكتر علي‏اصغر احمدي كه آن را انتشارات انجمن اوليا و مربيان منتشر كرده است. اين كتاب پنج فصل دارد. مهم‏ترين عنوان‏هاي اين كتاب چنين است: ضرورت‏هاي بحث از روابط دختر و پسر؛ انواع برخوردهاي اجتماعي ميان دختر و پسر در جامعه امروز؛ عوامل پديدآورنده برخوردهاي نامطلوب ميان دختران و پسران؛ وضعيت مطلوب در روابط دختر و پسر؛ دوستي‏هاي دختران و پسران. والدين و مربيان و دست‏اندركاران امور فرهنگي و تربيتي، مخاطب اصلي اين كتاب هستند.
ب) رابطه دختر و پسر به قلم وهاب دانش‏پژوه؛
ج) رابطه دختر و پسر در جامعه امروز، نوشته نياز جاوداني؛
د) رابطه دختر و پسر در جامعه كنوني، نوشته نسرين علم مهرجردي. در اين كتاب نيز انواع روابط، انگيزه‏ها، عوامل و زمينه‏هاي پيدايش روابط نامطلوب ميان دختران و پسران و پي‏آمدهاي ناشايست ناشي از بي‏بندوباري‏ها و روابط نامشروع، بررسي و حدود شرعي و عرفي در زمينه ارتباط زن و مرد تبيين شده است. همچنين در برخي موارد، برخي توصيه‏هاي تربيتي براي جلوگيري از ايجاد روابط ناسالم و آسان شدن ازدواج جوانان و... آمده است.
ه) مرزها در روابط دختران و پسران، نوشته دكتر علي قائمي كه به بيان پي‏آمدهاي منفي روابط ناسالم و توصيه‏هاي تربيتي و بيان حدود و ضوابط شرعي و عرفي اين روابط پرداخته است. مخاطب اين كتاب، خود جوانان هستند.
و) روابط اجتماعي دختران و پسران، چرا و چگونه؟ به قلم علي آذرتاج. نويسنده در اين كتاب و كوشيده است نظريه خاصي را مبني بر اينكه روابط و دوستي‏هاي عاطفي و انساني ميان دختر و پسر ملازمه‏اي با روابط جنسي و غريزي ندارد، ارائه دهد و جوانان را به روي آوردن به نوع اول و دوري از نوع دوم روابط توصيه كند.
ز) جوانان و روابط، نوشته ابوالقاسم مقيمي حاجي. اين كتاب را كه مركز مطالعات و پژوهش‏هاي فرهنگي حوزه علميه منتشر كرده است، چهار فصل با عنوان‏هاي زير دارد: زيربناي روابط؛ ارتباط چرا و چگونه؛ احكام روابط؛ آثار و پي‏آمدهاي روابط. در اين كتاب، افزون بر موضوع‏هاي بحث شده در كتاب‏هاي پيشين، به برخي شبهه‏ها و پرسش‏هاي جوانان در مورد روابط دختر و پسر در جامعه پاسخ‏هاي اجمالي داده شده است.
ح) مقاله "تحليلي بر روابط دختران و پسران دانشجو " كه مقاله‏اي علمي و قابل توجه است و در مجموعه مقالات هم‏انديشي بررسي مسائل و مشكلات زنان چاپ شده است. در اين مقاله، نخست، نتايج يك نظرسنجي از تعدادي دانشجويان در مورد مشكلاتشان بررسي شده است. در قسمت دوم، دو نظريه در مورد ميزان و چگونگي روابط دختر و پسر در محيط‏هاي اجتماعي با عنوان "نظريه اضطرار " و "نظريه اختلاط " بررسي و نقد شده‏اند. سپس نظريه نگارنده با عنوان "نظريه معروف " ارائه شده است.
اين موارد نوشتارهايي هستند كه به طور مستقل و در حد آگاهي نگارنده به اين موضوع پرداخته بودند و معرفي آنها به معناي احصاء همه كتاب‏ها و تحقيقات موجود و مرتبط با موضوع نيست. در اين پژوهش، تلاش مي‏شود به جنبه‏هايي از موضوع پرداخته شود كه جنبه زيربنايي دارند و در بسياري از كتاب‏ها از آنها غفلت شده است؛ مسائلي مانند: رويكردهاي كلي تنظيم روابط در اسلام، شرايط و جهت‏گيري‏هاي كلي موجود در جامعه فعلي و تفاوت‏هاي آن با دوران‏هاي گذشته تاريخ ايران و دوران معصومين (ع)، بررسي متعادل بودن يا نبودن نظام رفتاري موجود در جامعه در ارتباط با جنس مخالف و راه‏كارهاي اصلاحي زيربنايي

گونه‏هاي رابطه با جنس مخالف :
 

...........................................
مهم‏ترين مسئله براي مفهوم‏شناسي در موضوع پژوهش، شناخت انواع رابطه ميان دو جنس است؛ زيرا واژه رابطه، معنايي روشن دارد و از تعريف بي‏نياز است، ولي آنچه موجب مي‏شود روابط ميان زن و مرد، آثار و احكام گوناگوني داشته باشد، ويژگي‏هاي انواع روابط است. ازاين‏رو، پس از مقدمه‏اي كوتاه، به اختصار به بيان انواع روابط ميان زن و مرد خواهيم پرداخت.
زن و مرد هر دو در جامعه زندگي مي‏كنند و اشتراكات زيادي دارند؛ هر دو در انسانيت مشتركند و داراي ابزار تفاهم و زمينه‏هاي تعامل با يكديگر هستند. همچنين تمايزهايي ميان اين دو وجود دارد. اين تمايزها زمينه را براي احساس نياز زن و مرد به يكديگر به منظور ايجاد ارتباط و تعامل با يكديگر فراهم مي‏آورد. به طور كلي، آنچه زمينه‏ساز تداوم رابطه ميان انسان‏ها مي‏شود، وجود همين دو عامل، يعني اشتراكات و تمايزهاي رفتاري و وجودي است. اشتراكات موجود ميان دو طرف رابطه نيز سبب مي‏شود نسبت به هم احساس نزديكي و يگانگي كنند و بتوانند با درك عواطف و احساسات يكديگر، به تفاهم هرچه بيشتر برسند و نيازها و هدف‏هاي مشتركي را براي خود تعريف كنند. تمايزهاي موجود ميان دو طرف رابطه سبب مي‏شود هركدام براي فراهم آوردن خواست و نياز خود و جبران كمبودهايشان، از داشته‏هاي طرف ديگر بهره گيرد و ارتباط با او را در جهت برآوردن نيازهاي خود ارزيابي كند. اين امر در زن و مرد به خوبي مشخص است؛ زيرا زن و مرد افزون بر تمايزهاي موجود در تمام افراد انساني، تفاوت‏هاي فيزيولوژيك و روحي و رواني ويژه‏اي نيز دارند كه خداوند در نهاد آنها قرار داده است. پس وجود رابطه ميان زن و مرد چه از نظر انساني بودن و چه به دليل داشتن جنسيت متفاوت، امري طبيعي و به يك معنا اجتناب‏ناپذير است.
اين رابطه انواع گوناگوني دارد. گاهي از نظر انگيزه، رابطه به گونه‏هايي مانند رابطه درسي، كاري، دوستانه و نظير آن تقسيم مي‏شود و گاهي از نظر نوع ابزار ايجاد رابطه، آن را به رابطه مكاتبه‏اي، كلامي، نمادي و مانند آن دسته‏بندي مي‏كنند. البته تقسيم‏هاي ديگري نيز براي رابطه وجود دارد كه در اين پژوهش به تناسب موضوع، رابطه زن و مرد به ويژه دختر و پسر را به دو گروه اصلي تقسيم كرده‏ايم:
الف) روابط اجتماعي معمول ميان دو جنس؛
ب) روابط مبتني بر پيوندخواهي جنسي.
سپس در هر گروه از اين روابط، از نظر شرع مقدس اسلام، دو نوع رابطه مشروع و نامشروع را مشخص كرده‏ايم كه معنا و مبناي تقسيم به مشروع و نامشروع روشن است. در اينجا تنها درباره اهميت تقسيم، توضيح بيشتري مي‏دهيم .

الف) روابط معمول اجتماعي ميان دو جنس
 

-----------------------------------------------
در اين نوع از روابط، انگيزه‏هاي غيرجنسي زير بناي روابط است و به تناسب آن، نوع رفتارها و برخوردها، از محرك‏ها و جنبه‏هاي خاص جنسي فاصله مي‏گيرد. در اين روابط، معمولاً زن و مرد در ارتباط با هم، هدف‏هايي غير از با هم بودن و ارضاي نيازها را پي مي‏گيرند. روابطي مانند رابطه اقتصادي، علمي و هر رابطه‏اي كه در آن انگيزه جنسي غالب نيست، از اين نوع روابط است.
نگاه كردن، صحبت كردن، نامه‏نگاري و ديگر برخوردهاي ميان زن و مرد در محيط‏هاي مختلف، تا وقتي كه انگيزه جنسي در آن بي‏تأثير باشد و به جهت‏دهي رفتارها نينجامد، جزو اين گروه از روابط خواهند بود. البته شايد انگيزه دو طرف يا يكي از آنها در روابطي كه به ظاهر جزو روابط دسته اول است، با انگيزه‏هاي جنسي آميخته شود يا حتي انگيزه جنسي غلبه يابد و روابط كاري و مانند آن، چونان پوششي براي روابط مبتني بر گرايش‏هاي جنسي درآيد. با اين حال، چون همواره چنين نيست و نمودهاي رفتار جنسي در اين دسته از روابط مشهود نيست، مي‏توان جنسي نبودن را در اين‏گونه روابط اصل دانست و كشيده شدن اين روابط به روابط مبتني بر خواسته‏هاي جنسي را نوعي انحراف از بستر اصلي در اين‏گونه روابط به شمار آورد .

ب) روابط مبتني بر پيوندخواهي جنسي
 

--------------------------------------------
در اين نوع از روابط، انگيزه اصلي پيوندخواهي، بهره‏مندي جنسي است. دوطرف، رابطه با يكديگر را وسيله‏اي براي بهره‏مندي اقتصادي يا علمي و مانند آن از توانايي‏هاي يكديگر نمي‏بينند، بلكه اين ارتباط را در وهله اول براي ارضاي گرايش‏هاي جنسي و بهره‏برداري عاطفي يا جنسي از طرف مقابل مي‏خواهند. به تبعِ چنين انگيزه‏اي در اين رابطه، رفتارها نيز با انگيزش‏هاي جنسي همراه خواهد بود. نگاه‏هاي معنادار، تغزّل، لمس و ديگر رفتارهايي كه در آنها غلبه انگيزه جنسي مشهود است، از نمودهاي رفتاري اين نوع از رابطه به شمار مي‏آيد. خواستگاه گرايش زن و مرد به يكديگر و حس پيوندجويي ميان آن دو، يكي از غريزه‏هاي نيرومندي است كه در وجود انسان‏ها قرار دارد. غريزه جنسي در شكل‏گيري و جهت‏دهي روابط ميان زن و مرد نقش مهمي دارد. تأثير اين غريزه در رابطه‏هاي مبتني بر پيوندخواهي جنسي، تأثيري مشخص است. حتي قدرت همين غريزه است كه سبب مي‏شود رابطه‏هايي نيز كه زيربناي غيرجنسي دارند، در معرض انحراف به سمت روابط جنسي قرار گيرند، به‏گونه‏اي كه راه يافتن انگيزه‏ها و جنبه‏هاي جنسي، خطري بالقوه براي روابط اجتماعي ميان زن و مرد است. به دليل تأثير مستقيم يا بالقوه‏اي كه غريزه جنسي در روابط زن و مرد به ويژه دختران و پسران جوان دارد، بجاست پيش‏تر، به برخي از ويژگي‏هاي اين غريزه اشاره شود تا با شناخت بيشتري از انگيزه‏ها و لغزش‏گاه‏هاي روابط، جنبه‏هاي گوناگون رابطه ميان دو جنس مرد و زن را در فصل‏هاي بعدي بررسي كنيم .

ويژگي‏هاي غريزه جنسي
 

------------------------------
معمولاً واژه "غريزه " درباره گرايش‏هاي خاص بدن كه هدف آنها تأمين نيازهاي مادي و جسماني انسان است، به كار برده مي‏شود. بنابراين، غريزه‏ها بخشي از گرايش‏هاي انساني است و در مقابل ديگر گرايش‏هاي انسان؛ يعني عواطف و فطريات (گرايش‏هاي عالي) قرار مي‏گيرد. گاهي نيز غريزه در مفهومي گسترده به كار مي‏رود كه به معناي مطلق گرايش است. در اصطلاح روان‏شناسان، منظور از غريزه، نيروهاي زيستي ـ فطري است كه جاندار را از پيش آماده مي‏سازد تا در شرايط ويژه‏اي به شيوه‏اي خاص عمل كند.3 بنا بر آنچه گذشت، غريزه جنسي را مي‏توان يكي از غريزه‏هاي اصلي در انسان دانست كه نقش مهمي در سلامت و بقاي نوع انسان دارد. در ادامه، به برخي ويژگي‏هاي غريزه جنسي اشاره مي‏كنيم:

الف) قدرت غريزه
 

.......................
غريزه جنسي در انسان به ويژه در شرايط مساعد، داراي تأثير و قدرت زيادي است و مي‏تواند بر شئون مختلف زندگي انسان و جسم و روح او تأثير گذارد و انديشه‏ها و كردارهاي او را جهت‏دهي كند. بسياري از كوشش‏ها و گاه محروميت‏هايي كه فرد بر خود تحمل مي‏كند، به نوعي از اين گرايش سرچشمه مي‏گيرد، چنان‏كه الكسيس كارل مي‏گويد: "ميل جنسي، فرمان‏رواي گم‏نام افراد و ملل است. "4 اگرچه بنا بر نظر برخي از روان‏شناسان، انسان در هيچ دوره‏اي از زندگي بدون غريزه جنسي نيست، ولي بدون شك، اثرگذاري اين غريزه در انسان، با بلوغ جنسي كاملاً نمايان و ميزان آن در دوران پيري كاهش مي‏يابد. سن بلوغ در ميان دختران و پسران مناطق مختلف با توجه به شرايط اقليمي، محيطي، نوع تغذيه و ميزان تحريك‏هاي موجود، متفاوت است. در مناطق گرم‏سيري، معمولاً دختران در 8 و 9 سالگي و پسران در 12 و 13 سالگي بالغ مي‏شوند. حتي گاهي پسران در 11 و حتي 9 سالگي نيز به سن بلوغ مي‏رسند، چنان‏كه در عربستان، پسران در 11 سالگي بالغ مي‏شوند، در حالي‏كه در مناطق سردسيري، دختران در 15 و 16 سالگي و پسران در 17 و 18 سالگي و حتي بالاتر بالغ مي‏شوند. براي مثال، پسران در نروژ در 20 سالگي به بلوغ جنسي مي‏رسند.5
ضعيف شدن ميل جنسي نيز معمولاً در سن پيري رخ مي‏دهد، چنان‏كه به گزارش كينزي (1953 م.)، توان جنسي در مردان پس از 70 سالگي، 27 درصد و براي مردان بالاي 75 سال، 55 درصد و از 80 سال به بالا، 77 درصد كاهش مي‏يابد و زنان پس از يائسگي (در حدود 50 سالگي)، قدرت توليد مثل را از دست مي‏دهند. در مردان نيز اين توان از دهه ششم زندگي به بعد به تدريج كاهش مي‏يابد. البته مردان همواره توان توليد مثل دارند.6 به هر حال، دست‏كم در دوران نوجواني، جواني و ميان‏سالي، غريزه جنسي قدرت و تأثير بسياري در وجود انسان‏ها دارد. شدت اين تأثير چنان است كه برخي از روان‏شناسان مانند فرويد، در اين زمينه به اشتباه افتاده و با نگرشي افراطي، گرايش جنسي را خاستگاه تمامي فعاليت‏هاي رواني انسان دانسته‏اند .

ب) رابطه غريزه جنسي با تشكيل خانواده و توليدمثل و تأثير آن در تنظيم اجتماع
 

.........................................................................................................
برآورده كردن درست غريزه جنسي، مستلزم رابطه با فردي ديگر از جنس مخالف است، برخلاف نيازهايي مانند نياز به تغذيه يا مسكن كه به طور ذاتي نيازمند ايجاد رابطه با غير نيستند و اگر امكان خاصي فراهم باشد، انسان بدون نياز به ديگران هم مي‏تواند اين نيازها را برآورده سازد. به تبع همين ويژگي، رابطه خاصي ميان غريزه جنسي و تشكيل خانواده برقرار مي‏شود؛ زيرا پس از آنكه اين غريزه، محرك ايجاد رابطه ميان زن و مرد شد، ايجاد وابستگي ميان آن دو و علاقه به تداوم رابطه، زمينه ايجاد پيوندي مداوم را ميان دو طرف پديد مي‏آورد كه با تولد فرزندان، بر پايداري آن افزوده مي‏شود.
توليدمثل نيز به ايجاد رابطه جنسي وابسته است. از اين نظر، غريزه جنسي با نسل آينده و با جامعه در ارتباط است و بقاي نسل جامعه، وابستگي خاصي به اين غريزه دارد. جز توليد نسل، خود خانواده و حفظ آن نيز در جامعه تأثير مهمي دارد؛ زيرا خانواده افزون بر توليد نسل، مسئوليت‏هاي مهمي چون پرورش نسل و برآوردن بسياري از نيازهاي جسماني و عاطفي اعضاي خانواده را بر عهده دارد كه اگر نتواند اين مسئوليت‏ها را به خوبي انجام دهد، جامعه به ناچار نهادهاي جاي‏گزيني را براي برطرف كردن نيازهاي افراد تعريف مي‏كند. البته در مورد بسياري از نيازها، نهاد مؤثري وجود ندارد كه بتواند نقش خانواده را به خوبي بر عهده بگيرد. در نتيجه، افراد با كمبودها و محروميت‏هاي مختلفي روبه‏رو مي‏شوند و جامعه با گرفتاري‏هاي فراواني دست و پنجه نرم مي‏كند. پس ارتباط خاص غريزه جنسي با غير و نقش آن در مورد خانواده، توليد و پرورش نسل و پذيرفتن مسئوليت‏هاي ناشي از آن و تأثير آن در تنظيم اجتماع، يكي از ويژگي‏هاي مهم اين غريزه است.

ج) تحريك‏پذيري زياد
 

..........................
غريزه جنسي به شدت تحريك‏پذير است و افزايش و كاهش حس جنسي در انسان نيز وابستگي زيادي به تحريك‏هاي ذهني و خارجي دارد. تحريك‏هايي مانند نگاه كردن، لمس كردن، شنيدن صداي جنس مخالف، گفت‏وگوهاي محرك، تخيل‏هاي جنسي و نظير آن، موجب بيداري قوه جنسي در انسان مي‏شوند. برخي گفته‏اند مردان بيشتر با ديدن و زنان بيشتر با لمس كردن تحريك مي‏شوند.7 پژوهش‏ها نشان داده است ميزان تحريك مردان در برابر محرك‏هاي رواني ـ جنسي مانند عرياني، عشوه‏گري، كتاب‏ها و فيلم‏ها و عكس‏هاي شهوت‏انگيز بيشتر است.8 به هر حال، تحريك‏پذيري زياد از ويژگي‏هايي است كه در غريزه جنسي در مقايسه با ديگر غريزه‏ها، شدت و نمود بيشتري دارد .

د) پيوند غريزه با عاطفه
 

..............................
عاطفه در انسان، نيرويي است كه در رابطه با ديگري رخ مي‏نمايد؛ يعني جنبه ديگرخواهانه دارد. در انسان برخلاف حيوانات، غريزه‏ها تحت تأثير حالت‏هاي عاطفي فعال مي‏شوند و نقش عواطف در رفتار انسان بسيار بيشتر از غرايز است،9 ولي غريزه جنسي به دليل ماهيت ويژه‏اش و ارتباط آن با ديگران، پيوند نزديك‏تري با عواطف دارد. اين پيوند و شدت ارتباط سبب شد كه فرويد متناسب با نظر افراطي‏اش در زمينه غريزه جنسي، عشق را اساسا پديده‏اي جنسي بداند و آن را والايش غريزه جنسي شمارد. در مقابل، هورناي اعتقاد دارد كه لزوما ارتباطي ميان محبت و غريزه جنسي نيست. مزلو نيز گفته است عشق و روابط جنسي، از نظر مفهومي دو چيزند، ولي در زندگي افراد سالم به هم مي‏پيوندند و كمتر جدايي‏پذيرند.10
به باور موريس دبس، غريزه جنسي به تدريج در نوجوانان به ويژه پسران، با تأثير مستقيم و غيرمستقيم بر تمام اعضا و قواي بدن شدت مي‏يابد تا جايي كه در هفده و هجده سالگي، مالك اصلي احساسات انسان مي‏شود و تمام تظاهرهاي محبت‏آميز انسان، از غريزه جنسي سرچشمه مي‏گيرد.11 به هر حال، نمي‏توان غريزه جنسي را مانند گرسنگي تنها نيازي فيزيولوژيك دانست و رفتار جنسي را تنها در حد يك پاسخ بيولوژيك بدن به اين نياز ارزيابي كرد. همچنين نمي‏توان جنبه‏هاي عاطفي و انساني را به كلي از گرايش‏هاي جنسي جدا دانست و پيوند غريزه و عاطفه را در اين مورد ناديده گرفت.

ه) امكان تبديل شدن به بيماري و برهم زدن تعادل زندگي
 

...........................................................................
يكي ديگر از ويژگي‏هاي غريزه جنسي اين است كه در صورت نبود تعادل در تحريك يا ارضا، مي‏تواند به نوعي بيماري تبديل شود. اگرچه اين امر در ديگر غريزه‏ها نيز كم و بيش وجود دارد، ولي غريزه جنسي از اين نظر تفاوت‏هاي زيادي با گرسنگي و مانند آن دارد و اين تفاوت، بيشتر از اموري مانند تحريك‏پذيري زياد و پيوند اين غريزه با عاطفه و جنبه‏هاي روحي و رواني انسان برمي‏خيزد. گرايش به غذا معمولاً در افراد سركوب نمي‏شود و به صورت عقده‏اي رواني در نمي‏آيد؛ زيرا در شرايط عادي، اين حالت در فرد چندان طول نمي‏كشد و او به ناچار با خوردن غذا، خود را از حالت گرسنگي بيرون مي‏آورد. به طور معمول، هم غذا در مدت كوتاهي به دست مي‏آيد و هم گوناگوني غذاها اهميت اساسي ندارد و شخص گرسنه بيشتر در پي سير كردن خود است. همچنين نمي‏توان نياز به غذا را به مدت طولاني به فراموشي سپرد يا از راه ديگري غير از غذا خوردن، فرو نشاند؛ زيرا بيش از اينكه نيازي رواني باشد، نيازي زيستي است. با خوردن غذا، ميل به غذا نيز در شخص فروكش مي‏كند و نسبت به هر نوع خوراكي، احساس سيري خواهد كرد. همان‏گونه كه تفريط در ارضاي اين گرايش، نمي‏تواند چندان دامنه‏دار باشد، افراط در ارضاي آن نيز دامنه زيادي ندارد؛ زيرا با پرخوري، فرد به سرعت بيمار و ناتوان مي‏شود.
افزون بر اين، چون اين‏گونه اميال از جنبه‏هاي عالي روحي دورترند، كمتر كسي خوردن غذاي خاصي را بالاترين آمال و هدف غايي براي خود در نظر مي‏گيرد.
در مقابل، غريزه جنسي مي‏تواند در مدت زيادي در فرد سركوب شود؛ يعني فردي با وجود اينكه نياز جنسي را در خود احساس مي‏كند و در معرض تحريك‏هاي فراواني است، سال‏ها امكان ارضاي اين غريزه را نداشته باشد يا خود به دلايلي در پي ارضاي آن نباشد. حتي شايد فردي تلاش كند با روش‏هاي بدلي يا سرگرم كردن خود به امور ديگر، به طور موقتي از شدت انگيزش جنسي در خود بكاهد؛ زيرا اين نياز، وابستگي زيادي به جنبه‏هاي رواني و فكري دارد. همچنين ممكن است اين غريزه در فرد به صورت يك عقده رواني درآيد. نيز امكان دارد اين غريزه، بر اثر افراط و تفريط در تحريك يا ارضا يا مهار نشدن به عطشي سيري‏ناپذير در انسان تبديل شود چنان‏كه ميل به سرمايه و مقام و قدرت ممكن است به صورت گرايشي پايان‏ناپذير در انسان درآيد. در اين حال، توانايي جنسي فرد از نظر جسماني، محدود مي‏شود، ولي از نظر روحي، گرايش به جنس مخالف در او اشباع نمي‏شود، به ويژه آنكه حس تنوع‏طلبي و ارتباط غريزه با تخيل در اين مورد مي‏تواند بسيار اثرگذار باشد.
همچنين به دليل آميختگي غريزه با عواطف عالي انساني، چه بسا دست‏يابي به معشوق واقعي يا خيالي براي فرد به صورت آرزوي غايي درآيد و همين عشق‏ها كه معمولاً با خيال‏هايي نيز همراه است، با شكست در راه رسيدن به محبوب، سبب ايجاد اختلال‏هاي رواني يا حتي مشكلات جسمي در افراد شود. از نمونه‏هاي مشخص مبتلايان به زياده‏خواهي بيمارگونه جنسي، صاحبان حرم‏سراها بودند كه با وجود گردآوري زنان زيبا و بي‏شمار، گرايش به داشتن زيبارويان ديگر در آنها فروكش نمي‏كرد. از سوي ديگر، مشكلاتي كه براي مرتاضان و راهبان پيش مي‏آيد، از نمونه‏هاي بيماري‏هاي روحي ناشي از سركوب غريزه جنسي در انسان است.
ويل دورانت به نقل از يك تاريخ‏نگار كاتوليك مي‏نويسد:
سوء اخلاق كشيشان چنان ناهنجار بود كه پيشنهادهايي در لزوم ازدواج كشيشان از هر سو شنيده مي‏شد... بسياري از صومعه‏ها وضعي بسيار اسفناك داشتند... يادداشت‏هاي اين مرتاضان (راهبان) مشحون است از رؤياها و تخيلات جنسي... به گمانشان چنين مي‏رسيد كه شياطين گردشان را گرفته و همواره در حال حمله هستند. ... ديوانه شدن براي راهبان امري غيرعادي نبود.12
بيشتر روان‏شناسان به اين ويژگي غريزه جنسي توجه ويژه‏اي داشته و گاه مانند فرويد براي پرهيز از پي‏آمدهاي نامطلوب سركوبي غريزه جنسي، نظريه‏هاي افراطي ارائه كرده‏اند. هورناي، بسياري از مشكلات جنسي را ناشي از احتياج عصبي به محبت مي‏داند كه به صورت گرايش‏هاي جنسي نمود مي‏يابد. بنابراين نظريه، در اجتماع‏هايي كه روابط جنسي به صورت افراطي تبليغ مي‏شود يا جوانان را به گونه‏اي تفريطي متوجه امور جنسي مي‏سازند، بسياري از نيازهاي رواني انسان‏ها به شكل گرايش‏هاي جنسي درمي‏آيد و عطش‏هاي جنسي كاذبي را پديد مي‏آورد. از نظر هورناي، همه انحراف‏هاي جنسي و گرايش‏هاي جنسي افراطي، ناشي از كمبودها و عقده‏هاي روحي ـ رواني در فرد است. اريك فروم نيز گرايش شديد به امور جنسي را ناشي از درد بشر از تنهايي، انزوا و شكست او در غلبه بر جدايي و رهايي از زندان تنهايي مي‏داند و اشتياق به عياشي‏هاي جنسي را چونان اعتياد به مي‏گساري و موادمخدر به شمار مي‏آورد.13 ممكن است غريزه جنسي بر اثر عواملي مانند نبود تعادل در تحريك و ارضا و ديگر عوامل، به بيماري‏هاي مختلف رواني يا روان ـ تني همچون افسردگي، اضطراب و ساديسم يا انواع انحراف‏ها مانند اعتياد، الكليسم و كام‏جويي‏هاي بدلي بينجامد و تعادل و سلامت فرد و حتي جامعه را به خطر بيندازد. اين امر يكي از پيچيدگي‏هايي است كه در زمينه غريزه جنسي وجود دارد و در ديگر غريزه‏ها به اين اندازه مطرح نيست .

و) تفاوت نياز جنسي در مرد و زن
 

............................................
يكي از نكته‏هايي كه درباره غريزه جنسي بايد بدان توجه كرد و در تحليل رفتارها و روابط زن و مرد نبايد ناديده انگاشت، تفاوت‏هاي موجود در زن و مرد در نوع گرايش‏هاي غريزي و نمودهاي اين امر در احساسات و رفتار آن دوست. شايد بتوان قوت عواطف در زنان را در مقايسه با مردان، يكي از عوامل اين تفاوت دانست كه موجب مي‏شود غريزه جنسي در زنان، پيوند عميق‏تري با عاطفه داشته باشد، چنان‏كه مي‏توان گفت مردان، بيشتر خواهان به دست آوردن جسم زن و زنان، بيشتر در پي تسخير قلب مردند. به تعبيري، مردان بيشتر رابطه‏خواه و عمل‏گرا و زنان تخيل‏گرا و عاطفي هستند.14 بنا بر پژوهش‏هاي روان‏شناسان، عده‏اي از دختران، گرايش‏هاي جنسي خود را تقريبا مانند پسران مي‏دانند، ولي براي بيشتر آنان، اين‏گونه احساسات با ارضاي نيازهاي ديگري مانند عزت نفس، اطمينان خاطر، محبت و علاقه همراه است. گرايش‏هاي جنسي در زنان با ديگر جنبه‏هاي شخصيتي آنان ارتباط نزديكي دارد. ازاين‏رو، دختران جوان اگر ميل جنسي را مخالف ارزش‏هايشان بدانند، بيشتر دچار بي‏تمايلي جنسي مي‏شوند.
مردان از تحريك‏هاي جنسي ـ به ويژه نگاه ـ بيشتر تحريك مي‏شوند؛ يعني آنچه براي آنان جنسي نمود مي‏كند، معناي شهواني دارد، بدون آنكه لزوما جنبه عاطفي داشته باشد، ولي براي زن، زمينه عاطفي بدون توجه به نمادهاي جنسي، معناي شهواني القا مي‏كند.15 همچنين روان‏شناسان گفته‏اند بيشتر مردان تنوع‏طلب هستند و در برخي موارد در تحريك شريك جنسي دايمي خود به علت يك‏نواخت شدن، ناتوان هستند، در حالي كه براي شريك‏ها و نامزدهاي ديگر جنسي از آمادگي كامل جنسي ـ رواني برخوردارند. اين تنوع‏طلبي در بيشتر حيوانات نر و مردان بيش از زنان است، ولي قناعت جنسي در زنان به مراتب بيش از مردان است.16
همچنين سردمزاجي در زنان بيشتر از مردان است، به گونه‏اي كه كينزي و هانت اين امر را در زنان امري كاملاً عمومي دانسته‏اند.17 اين امر شايد به معناي ضعف غريزه و گرايش‏هاي جنسي در زن نباشد، بلكه به تفاوت نوع گرايش‏هاي جنسي در زنان و غلبه جنبه‏هاي عاطفي بر جنبه‏هاي صرفا غريزي در آنان برگردد. بر اساس پژوهش‏هاي دانشمندان غربي، پسران بيش از دختران خواستار اوج لذت جنسي (به معناي خاص آن) هستند و بيشتر از آنها به خيال‏بافي‏هاي جنسي پناه مي‏برند و براي ماندن در حالت تحريك جنسي، كمتر به تحريك مداوم احتياج دارند. ميزان روابط جنسي آنها با بيش از يك نفر، بيشتر از دختران است و كمتر از دختران اصرار دارند كه محبت بايد بر روابط جنسي حاكم باشد. همچنين دوام روابط يك زوج خاص، بيشتر مورد نظر دختران است تا پسران.18 به هر حال، وجود اين تفاوت‏ها نيز از مواردي است كه در تحليل درست مسائل مربوط به روابط دختران و پسران بايد بدان‏ها توجه شود.

ملاحظه‏هايي در تنظيم روابط
 

--------------------------------
با توجه به ويژگي‏هايي كه براي غريزه جنسي برشمرديم، روشن مي‏شود كه تنظيم روابط ميان دو جنس، جنبه‏هاي مختلف و پيچيدگي‏هاي ويژه‏اي دارد. گفتيم كه غريزه در انسان، تحريك‏پذيري بالايي دارد و نبود تعادل و افراط و تفريط در تحريك‏ها و ارضاي آن، براي سلامت انسان خطرآفرين است. از طرفي، به دليل ارتباط غريزه جنسي با خانواده، بقاي نسل و اجتماع، جامعه نيز در اين زمينه حساسيت‏هايي دارد و مصالح اجتماع، ضوابط خاصي را بر روابط جنسي تحميل مي‏كند. در نتيجه، در تنظيم درست روابط ميان زن و مرد بايد ساز و كارهايي در نظر گرفت. تا از يك سو، خواسته‏هاي طبيعي افراد تأمين گردد و از ايجاد عقده‏هاي رواني و سركوب غريزه جلوگيري شود. از ديگر سو، از افراط در اعمال غريزه و پي‏آمدهاي ويرانگر آن، پرهيز و با ايجاد نوعي تعادل ميان تحريك و ارضاي، سلامت رواني افراد برقرار شود. همچنين ديگر نيازها و گرايش‏هاي موجود در انسان قرباني غريزه جنسي نشود و امكان رشد متناسب و شكوفايي همه استعدادهاي بالقوه در انسان فراهم آيد. افزون بر اين، روابط زن و مرد بايد با توجه به اقتضاها و نوع نيازهاي هر يك از دو جنس تنظيم شود و به ويژگي‏هاي هر كدام به درستي توجه كرد. همچنين بايد مصالح اجتماع، فداي مصالح فردي نشود و حقوق و آزادي‏هاي فردي نيز محترم باشد.
اين پيچيدگي تنها به روابط جنسي به معناي خاص آن مربوط نمي‏شود، بلكه در روابط اجتماعي معمول ميان زن و مرد هم وجود دارد؛ زيرا زن و مرد در ارتباط با هم تقريبا در تمام حالت‏ها، عوامل تحريك جنسي را همراه دارند؛ يعني اين‏گونه نيست كه براي مثال، در محيط كار يا درس، ديگر عوامل تحريك غريزه جنسي وجود نداشته باشد. چه بسا ارتباط‏هايي كه با انگيزه‏هاي غيرجنسي صورت مي‏گيرد، بر اثر عواملي هرچند طبيعي و ناخودآگاه، با انگيزه‏هاي جنسي در آميزد و زمينه تغيير مسير ارتباط به سمت ارتباط‏هاي جنسي و غريزي فراهم آيد.
اين‏گونه پيچيدگي‏ها و وجود جنبه‏هاي مختلف ديگر در تنظيم روابط ميان زن و مرد و نظام رفتار جنسي سبب شده است رويكردهاي مختلفي درباره روابط زن و مرد در جوامع مختلف پديد آيد. گروهي براي جلوگيري از غلبه غريزه و در نتيجه، تحت‏الشعاع قرار گرفتن ديگر جنبه‏هاي روحي در انسان و براي رسيدن به آرامش روحاني يا به دلايل ديگر، تضعيف و سركوب غريزه را توصيه كرده‏اند. برخي ديگر، براي در امان ماندن از پي‏آمدهاي ناشايست سركوب غريزه و دست‏يابي به آرامش رواني، ارضاي نامحدود غريزه جنسي را راه‏گشا دانسته‏اند. گروهي براي رعايت مصالح اجتماع، به تعيين محدوديت و ضوابط در اين مورد اصرار دارند و گروهي نيز آزادي‏هاي فردي را مقدّم مي‏دانند. برخي، ارتباط زن و مرد را مفسده‏انگيز دانسته و زنان را از تماس با مردان بر حذر داشته‏اند و گروهي ديگر، اين ارتباط را لازم و براي سلامت رواني زن و مرد مفيد پنداشته‏اند.
همچنين درباره پوشش يا حقوق متقابل زن و مرد و ديگر مسائل در اين زمينه، نظريه‏ها و جهت‏گيري‏هاي متفاوت و گاه متضادي در ميان انديشمندان دنيا ديده مي‏شود. همگي اينها نشان مي‏دهد بشر با فهم و تجربه خود نتوانسته است در اين زمينه به نظام رفتاري فراگير و متعادلي برسد كه مصالح كلي فرد و اجتماع را به شايستگي فراهم آورد.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. نك: گزارش ملي جوانان1 بررسي وضعيت جمعيت جوانان، سازمان ملي جوانان، تهران، مؤسسه فرهنگي اهل قلم، 1381، چ1، ص17.
2. نك: مقاله "تحليلي بر روابط دختران و پسران "، مجموعه مقالات هم‏انديشي بررسي مسائل و مشكلات زنان، دفتر تحقيقات و مطالعات زنان، قم، 1380، ج2، ص674 .
3.محمدتقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه پژوهشي امام خميني رحمه‏الله، چ7، ج2، 1383، صص 58 و 59.
4. حميد محمدقاسمي، اخلاق جنسي از ديدگاه اسلام، تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1373، چ1، ص21.
5. عبدالسلام الترمانيني، الزواج عند العرب في الجاهلية و الاسلام، حلب، دارالقلم العربي، 1409 هـ . ق / 1989م. ص126.
6. علي اسلامي‏نسب، بهداشت و درمان‏هاي جنسي، تهران، انتشارات خورشيد، 1377، چ1، صص 194 و 276.
7. نك: ابوالقاسم مقيمي حاجي، جوانان و روابط، فصل مربوط به پي‏آمدهاي روابط، برگرفته از: سايت: www.andisheqom.com.
8. نك: طلعت رافعي، تحليلي بر روان‏شناسي زن در ازدواج موقت، تهران، نشر دانژه، 1381، ص78، به نقل از: مهشيد پارسايي، رشد و شخصيت كودك.
9. نك: همان، صص76 و 77.
10. محمدباقر كج‏باف، روان‏شناسي رفتار جنسي، تهران، نشر روان، 1378، صص 49، 62 و 66 .
11. محمدتقي فلسفي، گفتار فلسفي جوان، تهران، هيئت نشر معارف اسلامي، 1352، ص 307.
12. نك: اخلاق جنسي از ديدگاه اسلام، ص 63 ؛ برگرفته از: تاريخ تمدن، ج17، ص72؛ ج10، ص99.
13. نك: تحليلي بر روان‏شناسي زن در ازدواج موقت، صص 162 و 163.
14. همان، ص36.
15. همان، ص78.
16. بهداشت و درمان‏هاي جنسي، ص263.
17. روان‏شناسي رفتار جنسي، ص96.
18. همان، ص76.
 

منبع:بررسي روابط دختر و پسر در ايران و راه‌كارهاي اصلاحي آن
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.