شهيد صدر و امام موسي صدر(3)
گفتگو با دكتر محسن كماليان
در عراق روز به روز بر قدرت حزب بعث افزوده مي شد و در چنين شرايطي، نهاد مرجعيت نبايد گرفتار تزلزل و تشتت مي شد. در لبنان نيز امام صدر تازه توانسته بودند جامعه شيعيان را از جنوب تا بقاع و شمال آن كشور متحد و منسجم كنند و اصلا به پشتوانه همين اتحاد و انسجام بود كه در سال 1348، يك كيان رسمي براي آنان ايجاد و مجلس اعلاي اسلامي شيعه را تأسيس كردند.
از طرفي امام صدر مصرانه در پي آن بودند كه حركت المحرومين و مقاومت لبنان در برابر اسرائيل را راه اندازي كنند. اگر در حوادث آن روزگار لبنان دقت كنيم، خواهيم ديد كه امام صدر در همان گير و دار حاد شدن بيماري و نهايتا رحلت مرحوم آقاي حكيم بود كه اعتصاب سراسري و تاريخي سال 1349 لبنان را در اعتراض به
كوتاهي هاي دولت لبنان در دفاع از جنوب آن كشور در برابر تجاوزات اسرائيل سازماندهي كردند. ايشان تنها زماني مي توانستند برنامه هاي اصلاحي و جهادي خود را پيش ببرند كه مردم در صحنه باشند و تنها زماني مي توانستند مردم را اين گونه به صحنه بكشانند كه شيعيان لبنان، متحد و يكپارچه باشند. علماي آن روز لبنان همه، بدون استثناء، دانش آموخته حوزه نجف اشرف و شاگرد آيت الله خويي بودند. آنها آقاي خوئي را اعلم مي دانستند و به همين جهت نيز بلافاصله پس از درگذشت آيت الله حكيم، جمعا يا منفرداً بيانيه دادند و آقاي خويي را به عنوان مرجع معرفي كردند. معروف است كه حضرات آيات شيخ محمد مهدي شمس الدين و سيد محمد حسين فضل الله يكي از معدود بيانيه هاي مشترك خود را در همان ايام دادند و آقاي خويي را به عنوان مرجع معرفي كردند. شخصيت علمي و فقهي حضرت امام در آن زمان هنوز براي مردم كشورهاي عربي و نيز علمائي كه شاگرداشان نبودند، شناخته شده نبود. مي خواهم بگويم امام صدر حتي اگر اعتقادي هم به اعلميت حضرت امام يا بزرگ ديگري داشتند، مصلحت نمي دانستند كه با اجماع علماي وقت لبنان بر مرجعيت آيت الله خويي مخالفت و از اين راه آن اتحاد و انسجام مورد نياز شيعيان لبنان را متزلزل كنند؛ به همين سبب نيز در مصاحبه اي كه چند هفته پس از درگذشت آقاي حكيم انجام دادند، بدون آنكه واژه، «اعلميت» را به كار ببرند، اعلان كردند كه «مجلس اعلاي شيعه پس از مشورت گسترده اي كه با علماي لبنان انجام داده است، آيت الله العظمي خويي را به عنوان مرجع اول شيعه و جانشين مرحوم آيت الله العظمي حكيم اختيار كرده است.»
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 18
با توجه به اهميتي كه شهيد صدر و امام صدر براي مرجعيت شيعه قائل بودند، چه شد كه آنها پس از در گذشت مرحوم آيت الله العظمي حكيم، مرحوم آيت الله العظمي خويي را به عنوان مرجع اول معرفي كردند؟ آيا آنها واقعا آقاي خويي را اعلم مي دانستند؟
در عراق روز به روز بر قدرت حزب بعث افزوده مي شد و در چنين شرايطي، نهاد مرجعيت نبايد گرفتار تزلزل و تشتت مي شد. در لبنان نيز امام صدر تازه توانسته بودند جامعه شيعيان را از جنوب تا بقاع و شمال آن كشور متحد و منسجم كنند و اصلا به پشتوانه همين اتحاد و انسجام بود كه در سال 1348، يك كيان رسمي براي آنان ايجاد و مجلس اعلاي اسلامي شيعه را تأسيس كردند.
از طرفي امام صدر مصرانه در پي آن بودند كه حركت المحرومين و مقاومت لبنان در برابر اسرائيل را راه اندازي كنند. اگر در حوادث آن روزگار لبنان دقت كنيم، خواهيم ديد كه امام صدر در همان گير و دار حاد شدن بيماري و نهايتا رحلت مرحوم آقاي حكيم بود كه اعتصاب سراسري و تاريخي سال 1349 لبنان را در اعتراض به
كوتاهي هاي دولت لبنان در دفاع از جنوب آن كشور در برابر تجاوزات اسرائيل سازماندهي كردند. ايشان تنها زماني مي توانستند برنامه هاي اصلاحي و جهادي خود را پيش ببرند كه مردم در صحنه باشند و تنها زماني مي توانستند مردم را اين گونه به صحنه بكشانند كه شيعيان لبنان، متحد و يكپارچه باشند. علماي آن روز لبنان همه، بدون استثناء، دانش آموخته حوزه نجف اشرف و شاگرد آيت الله خويي بودند. آنها آقاي خوئي را اعلم مي دانستند و به همين جهت نيز بلافاصله پس از درگذشت آيت الله حكيم، جمعا يا منفرداً بيانيه دادند و آقاي خويي را به عنوان مرجع معرفي كردند. معروف است كه حضرات آيات شيخ محمد مهدي شمس الدين و سيد محمد حسين فضل الله يكي از معدود بيانيه هاي مشترك خود را در همان ايام دادند و آقاي خويي را به عنوان مرجع معرفي كردند. شخصيت علمي و فقهي حضرت امام در آن زمان هنوز براي مردم كشورهاي عربي و نيز علمائي كه شاگرداشان نبودند، شناخته شده نبود. مي خواهم بگويم امام صدر حتي اگر اعتقادي هم به اعلميت حضرت امام يا بزرگ ديگري داشتند، مصلحت نمي دانستند كه با اجماع علماي وقت لبنان بر مرجعيت آيت الله خويي مخالفت و از اين راه آن اتحاد و انسجام مورد نياز شيعيان لبنان را متزلزل كنند؛ به همين سبب نيز در مصاحبه اي كه چند هفته پس از درگذشت آقاي حكيم انجام دادند، بدون آنكه واژه، «اعلميت» را به كار ببرند، اعلان كردند كه «مجلس اعلاي شيعه پس از مشورت گسترده اي كه با علماي لبنان انجام داده است، آيت الله العظمي خويي را به عنوان مرجع اول شيعه و جانشين مرحوم آيت الله العظمي حكيم اختيار كرده است.»
امام موسي صدر ظاهرا در آن مصاحبه از حضرت امام و شهيد صدر نيز نام برده بودند؟
درباره شهيد صدر چه نظري داشتند؟
به نظر شما امام موسي صدر چرا درباره شهيد صدر به چنين جمعبندي دست يافته بود؟
اشاره داشتيد كه شهيد صدر از موقعيت امام صدر در حمايت از حوزه نجف و شيعيان عراق كمك مي گرفته اند. اگر در اين باره خاطرات مشخصي داريد، ذكر كنيد.
آيا مورد خاصي از اين نوع سفرها را به ياد داريد؟
ديگر چه خاطراتي از همكاري شهيد صدر و امام صدر در كمك به شيعيان عراق داريد؟
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 18
/ج