چکیده
برای پاسخ گویی به این گونه شبهات، روایات معصومان مورد پژوهش قرار گرفت، وروشن شد که صدور روایات صحیح درمسأله ی غیبت از سده ی اول تا سوم به گونه های مختلف نشانگر پیشگویی های معصومان است.البته درقرن اول، روایات معدودی به صورت اجمالی برای افراد ویژه ای بیان شده که نشان از اسرار بودن آن دارد، ولی درقرن دوم گسترش یافته که نشانگر شیوع این روایات است.
با بررسی اسناد روایات غیبت، می توان، به ضرس قاطع، به پیشگویی غیبت، سال ها پیش از وقوع آن اطمینان داشت وروایت صحیح آن را برای قائم آل محمد (ص) اثبات کرده اند.
کلید واژه ها : امام مهدی (عج) قائم، غیبت، غیبت امام عصر، شبهات غیبت، مهدویت، غیبت نگاری.
درآمد
روشن است که درمیراث کلامی شیعه بحث های غیبت، رجعت، علم غیبت، ولایت (تکوینی و تشریعی) وعصمت از اهمّیت خاصی برخوردارند واز دیرباز، زمینه ساز گفتگوهای بسیاری شده اند وبحث های بسیاری را دامن زده اند.
این مباحث- که از اختصاصات اندیشه شیعی شناخته شده است - همواره از جانب مخالفان مورد هجمه ونقد قرار گرفته است.تنازعات فکری یاد شده ، گاه بینِ مذهبی وگاه، درون مذهبی بوده است.
اندیشوران شیعه نیز همواره برخود واجب می دانستند که ضمن ترویج ودفاع از اندیشه استوار شیعی، نقدها وشبهات وارده را پاسخ گویند.
شبهه افکنی درمحدوه ی اندیشه اختصاصی شیعه در تمام دوران ها به شیوه های گوناگون وجود داشته است. درعصر حاضر نیز چون گذشته این روند، با سرعتی بیشتر، ادامه یافته است.تحولات سیاسی - فرهنگی نیز درکشورهای شیعی برشبهه افکنی های گسترده مخالفان دامن زده است.
درمیان مباحث یاد شده، مسائل مربوط به مهدویت از اهمّیت ویژه ای برخوردار است وهر روزه هجمه های سفسطه گرایانه ای به مباحث ولادت، طول عمر وبویژه غیبت امام عصر (عج) درقالب های گوناگون از جانب مخالفان رخ می نمایاند.
سامان یافتن کتاب های متعدد درتبیین مسأله ی غیبت، از دیرباز تا کنون، درجهت پاسخگویی به شبهات مطرح دراین موضوع بوده است؛ به گونه ای که هر کتاب غیبت به دنبال رفع یکی از شبهات در زمینه ی غیبت امام عصر بوده است. از این رو، غیبت نگاری، در یک گستره ی زمانی، سال ها پیش از رخداد غیبت توسط نویسندگان و محدثان شیعی آغاز وتا به امروز ادامه داشته است.(1)
این پژوهش برآن است تا به بحث «غیبت»، چگونگی وابعاد آن در میراث کهن بپردازد.وبا بررسی روایات ریشه ها وبن مایه های غیبت را نخست گزارش وسپس ارزیابی وتحلیل کند.وبدین سان، به پرسش زیر پاسخ خواهد گفت:
اندیشه ی غیبت از چه زمانی در سنت راه یافته است؟ به عبارت دیگر، آیا این اندیشه در سنت، دیرینه ای بس کهن دارد ویا در سده سوم در تفکر شیعی راه یافته است؟
سؤال یاد شده ، برگرفته از شبهات جدید برخی از عالمان اهل سنت، ودگراندیشان عصر حاضر است. آنان براین باورند که غیبت، ساخته وپرداخته ی عالمان شیعی در سده ی سوم هجری است؛ چه این که با شهادت امام حسن عسکری (ع)، عالمان شیعی دریافتند که جامعه ی شیعی با بحرانِ امامت روبه روگردیده است. ازاین رو، برای برون رفت از این بحران، مسأله ی غیبت را بنیان نهادند. این شبهات ونظایر آن، در صورتی صحیح خواهدبود که هیچ خبر واثری درکلامِ معصومان وجود نداشته باشد. طبق این شبهات، باید تمام آثاری که به مسأله ی غیبت پرداخته اند، پس از سده سوم نگارش یافته باشد.
به صورت تفصیلی بخشی از شبهات در آثار مخالفان، (2) درچند ساله ی اخیر، این چنین است:
1. روایات غیبت، طبق مبانی شیعیان، از جهت سندی صحیح نیست؛
2. مسأله ی ولادت وغیبت امام دوازدهم ساخته وپرداخته ی عالمان شیعی بوده وریشه ای در روایات ندارد؛
3. روایات مربوط به غیبت همگی ساختگی است؛ چه این که بیشتر راویان اخبار (علل واسباب غیبت) از غلات، مجهولان ویا از دروغگویان هستند؛
4. اعتقاد به دو غیبت ساخته ی نعمانی بوده و او نخستین عالمی است که این ایده را مطرح وشرح کرده است؛
5. اعتقاد به غیبت ، تنها یک باور شایع ومتداول شیعی بوده وروایتی دراین زمینه وجود نداشته است؛
6. بیان روایات مربوط به غیبت، پیش از امام دوازدهم ، در دوره ی شیخ مفید تدوین شده است.
ما برآنیم که موضوع غیبت، آغازین بازتابش در روایات نبوی(ص) وپس از آن، دراحادیث معصومان (ع) بوده است.البته جزئیات این فرضیه (اعم از شدت وضعف، کثرت وقلّت های این روایات ) قابل بررسی است واین پژوهش عهده دار آن است. برای این منظور، تمامی روایات مربوط به غیبت،گرد آوری ومطالعه شده است.
اندیشه ی غیبت در روایات
برای دستیابی به این مهم، مهم ترین آثار غیبت نگاران (باب الغیبة کتاب الکافی، کتاب الغیبة نعمانی، کتاب کمال الدین، کتاب الغیبة طوسی وابواب الغیبة درکتاب بحارالأنوار) به طور کامل بررسی شد.سپس روایات مربوط به غیبت، با توجه به مفاد آنها، درسه فصل جداگانه تقسیم گردید:
1. روایات مربوط به وجود غیبت،
2. روایات تبیین کننده ی چرایی غیبت،
3. روایات تبیین کننده ی چگونگی غیبت.
در دسته ی اول، روایاتی آمده که معصومان به اصل وجود غیبت، سال های پیش از آن، تصریح کرده اند ودر دسته ی دوم وسوم روایاتی است که اهل بیت(ع) در لا به لای گفتارشان به غیبت اشاره کرده اند، ولی به صراحت درباره ی آن سخن نگفته اند.البته باید توجه داشت که روایات مربوط به (چرایی، چگونگی وتعداد غیبت) به گونه ای اشاره به رویداد غیبت دارد.
آنچه این پژوهش عهده دار آن است، بررسی روایات دسته ی نخست است. برای این منظور، روایات هر معصوم را جداگانه مطالعه گردیده ونکات آن استخراج شده است وبا توجه به زمان صدور، درچهار مرحله تقسیم گردید تا بهتر بتوان تحلیل آنها را ارائه داد.
مرحله ی نخست. دوره ی بیانات اجمالی (سده ی اول هجری)
1. غیبت در کلام پیامبر خدا(ص)
الف. روایات نبوی از طریق اهل بیت(ع)
امام صادق(ع) از پدرانش روایت کرده که رسول خدا(ص) فرمود: فرزندم مهدی، نامش هم نام من است وکنیه اش کنیه من، در خلقت واخلاق شبیه ترین مردم به من است.یک غیبت وحیرتی دارد که خلق از دین خودگمراه شوند ودر آن وقت است که چون شهاب ثاقب باز آید و زمین را پر از عدل وداد کند؛ چنان که پر از ظلم وجور شده است.(4)
بررسی سندی
سند روایت را می توان «صحیح» ویا نهایتاً به خاطر وجود «داود بن حصین»(6) - که واقفی است - موثق ارزیابی کرد.
تحلیل روایات نبوی به گزارش اهل بیت(ع)
همچنین قراین دیگری نیز در دست است؛ مثلاً در روایتی که سدیر صیرفی از حضورش درمنزل امام صادق نقل می کند ، آن حضرت شدیداً اندوهناک بوده وبرحال شیعیان درعصر غیبت می گریستند. امام آگاهی خود را از حال شیعیان درعصر غیبت برگرفته از مطالب کتاب جفر (ازکتاب های ویژه در دست امامان) می دانند ومی فرمایند:
امروز صبح درکتاب جفر می نگریستم. این کتاب مشتمل است برعلم مرگ ها وبلاها و مصائب، وعلم گذشته وآینده تا روز قیامت که خداوند متعال به محمد وامامان بعد از او ارزانی داشته است.درآن کتاب، دیدم که نوشته قائم ما متولد می گردد وغیبت می نماید.غیبت او طولانی می شود وعمرش به طول می انجامد. در آن زمان اهل ایمان امتحان می شوند وبه واسطه طول غیبتش شک وتردید در دل آنها پدید می آید وبیشتر آنها از دین خود برمی گردند... .(7)
حتی اگر این روایات را اهل بیت(ع) به صورت شفاهی نیز از یکدیگر شنیده باشند، نمی توان آن را نشانِ از آگاهی عمومی مردم نیز دانست.به دیگر بیان، این گونه روایات به صورت اسرار درخاندان اهل بیت (ع) بوده که از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شده است.
ب. روایات نبوی به گزارش صحابه
ازجهت سندی وهمچنین تا حدودی دلالی غیر از روایت جابر، ما بقی غیر قابل اعتماد است. روایت جابر را از کتاب کمال الدین وتمام النعمة می خوانیم:
حَدَّثَنَا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مَسرُور- رَضِیَ اللهُ عَنهُ - قَالَ: حَدَّثَنَا الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَامِرٍ، عَن عَمِهِ عَبدِاللهِ بنِ عَامِرٍ، عَن مُحَمَّدِ بنِ أبی عُمَیرٍ، عَن أبی جَمِیلَةَ المُفَضَّلِ بنِ صَالِحٍ، عَن جَابِر بنِ یَزیدَ الجُعفِیِّ، عَن جَابِر بنِ عَبدِاللهِ الأنصَاریِّ، قَالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ - صلی الله علیه وآله - المَهدِیُّ مِن وُلدِی اسمُهُ اسمِی وَکنیَتُهُ کنیَتِی، أشبَهُ النَّاسِ بی خَلقاً وَخُلقاً، تَکونُ بِهِ غَیبَةٌ وَحَیرَةٌ تَضِلُّ فِیهَا الأُمَم ُ، ثُمَّ یُقبِلُ کالشِّهَابِ الثَّاقِبِ یَملَؤهَا عَدلاً وقِسطاً کمَا مُلِئَت جَوراً وَظُلماً؛(12)
جابر بن عبدالله انصاری گوید: رسول خدا فرمود: فرزندم مهدی نامش هم نام من است وکنیه اش کنیه من، شبیه ترین مردم درخلقت واخلاق به من است؛ غیبتی دارد ویک سرگردانی درباره اش پیش آید که امت ها در آن گمراه شوند. سپس چون شهاب ثاقب پیش آید وزمین را پر از عدل وداد کند؛ چنان که پر از جور وظلم شده است.
بررسی سندی
تحلل روایات نبوی به گزارش صحابه
اما سه روایات دیگر، ضعف های جدی دارند.وجود وضاع وحدیث سازی چون «محمد بن عبدالله بن المطلب شیبانی» در روایت عمار وبیان اسرار ویژه ، مانند غیبت واسامی امامان، درجمعی که دشمنان اهل بیت حاضرند، در روایت بریدة الاسلمی ما را از پذیرش این روایات باز می دارد.
بنابر این از جمع بندی روایات صحابه به دست می آید که:
1. شمار روایات نبوی صادر شده درباره ی غیبت - که از غیر طریق امامان رسیده است- بسیار اندک بوده وکمتر از شمار انگشتان یک دست است.
2. اسناد بیشتر این روایات ضعیف است.
3. تنها حدیث صحیح (البته علی التحقیق) روایت اول است که در کمال الدین آمده است و راوی آن جابربن عبدالله انصاری است.
4. با این تعداد روایت نمی توان گفت که پیامبر مسأله ی غیبت را برای جامعه به صورت عمومی بازگو کرده باشند.
بنابراین شواهد، پیامبرخدا درهیچ جمع وجلسه عمومی درباره ی غیبت سخن نگفته اند. نهایت مطلبی را که می توان پذیرفت، آن است که رسول خدا برای بعضی از خواص، به صورت کلی ورمز گونه به اصل غیبت اشاره کرده اند که دراین صورت اصحاب سری چون جابر بن عبدالله انصاری نیز از آن آگاهی داشته اند.
2. غیبت در کلام امیرالمؤمنین(ع)
اصبغ بن نباته تمیمی حنظلی مُجاشِعی درشمار شُرطة الخَمیس (نیروهای ویژه)، فرماندهان واز معتمدان امام علی (ع) است که تا مرز مرگ وشهادت با امیر مؤمنان پیمان بسته بود.(21)
اصبغ دوجریان را در باره ی غیبت نقل کرده است که آنها را بسیاری از متون معتبر گزارش کرده اند.یکی از آنها می خوانیم:
روزی اصبغ بن نباته امیر مؤمنان را می بیند که متفکرانه با سر انگشت دستشان خاک ها را می کاود وسبب را می پرسد وامام در ضمن پاسخ به او به مسأله ی غیبت تصریح می کنند:
اصبغ بن نباته گوید: خدمت امیرالمؤمنین(ع) آمدم ودیدم آن حضرت متفکر است وزمین را خط می کشد، عرض کردم: ای امیرمؤمنان، چرا شما را متفکر می بینم وبه زمین خط می کشی، مگر به آن (خلافت در روی زمین) رغبت کرده ای؟ فرمود: نه، به خدا! هرگز روزی نبوده که به خلافت یا به دنیا رغبت کنم، ولی فکر می کردم درباره ی مولودی که فرزند یازدهم من است، او همان مهدی است که زمین را از عدل وداد پر کند؛ چنان که از جور وستم پر شده باشد. برای او غیبت وسرگردانی است ( هر زمانی درشهری به سر می برد) که مردمی در آن زمان گمراه گردند ودیگران هدایت شوند. (22)
بررسی کلی روایات علوی
همچنین، با همین نگاه می توان روایت کمیل را به خاطر تعدد نقل نویسندگان بزرگ، همچون صدوق، مفید، طوسی، سید رضی و...صادر شده تلقی کرد.
مفاد این روایات قابل بررسی ودقتِ مضاعف است .برخی از نکات این روایات عبارت اند از:
1. تنها در روایت اصبغ بن نباته به مسأله ی غیبت وحیرت تصریح شده است ودر روایات دیگر، با دلالت التزامی می توان به غیبت پی برد.
2. فضای صدور هر دو روایت اصبغ نشانگر عدم حضور دیگران است، وبیشتر به یک جریان خصوصی شبیه است.
3. باید توجه داشت که اصبغ بن نباته(23) وکمیل بن زیاد(24) وحذیفة بن یمان،(25) همگی از اصحاب سرِّ امام علی (ع) وخواصّ ایشان بوده اند.
بنابر آنچه گذشت، پیشگویی مسأله ی غیبت از جانب امام علی (ع) درمیان اجتماعات عمومی ثابت شده نیست.نهایت مطلب، آن است که امام برای افرادی ویژه، اصل غیبت را با الفاظ گوناگون والبته مجمل بیان کرده اند.
3. غیبت در کلام امام حسن و امام حسین (ع)
نمونه:
تحلیل روایات حسنین(ع)
2. نکته ی اشتراک این روایات، اجمال گویی آنهاست.
3. دراین دوره طرفداران امامت محمّد بن حنفیه وشکل گیری تفکر کیسانیه نشان از آن دارد که غیبت باوری درمحدوده ای ، هر چند کوچک ، خود را نشان داده است.
4. غیبت در کلام امام زین العابدین(ع)
دراین روایات از مسأله ی غیبت با عباراتی همانند «الغیبة،(33) غائب مستور،(34) غیبتین (35)» تعبیر شده است.
اسناد این روایات تأمل برانگیز است ودر هر سند دست کم یک یا چند نفر ناشناخته وجود دارد؛ اما متن آنها قابل پذیرش است وبیشتر، به طور اجمالی، از غیبت یاد کرده اند وچنان که انتظار می رود، در این روایات از امام عصر با عنوان «قائم» یاد شده است وجامعه شیعه با این واژه بیگانه نبوده، ولی مصداق آن را نمی دانستند.
تنها روایت ابوخالد کابلی به صورت متعین از قائم وحوادث آن دوران (مانند جریان جعفر کذاب وصدمات او) یاد کرده است که البته این گونه بیان در سال های پایانی سده اول تأمل برانگیز است..
چنان که ملاحظه شد، تعداد روایات صادر شده از معصومان درسده ی نخست هجری درپیشگویی غیبت بسیار اندک ، مجمل وبرای افراد ویژه بوده است.بنابراین، نمی توان انتظار داشت که جامعه شیعی از غیبت آگاه بوده اند؛ چه این که اساساً نمی توانستند تصور درستی هم نسبت به آن داشته باشند.
پینوشتها:
* مدرس دانشکده ی علوم حدیث.
1- تنها 52 نفر از راویان شیعه از عصر حضور معصومان تا پایان قرن پنجم کتاب هایی درموضوع غیبت نگاشته اند: هیجده نفر ازنویسندگان این مجموعه پیش از غیبت، پانزده نفر در دوران غیبت صغرا ونوزده نفر در دوران غیبت کبرا تا حدود پایان قرن پنجم بوده اند. ر.ک :«درآمدی بر غیبت نگاری»، مهدی غلامعلی ، حدیث اندیشه، شماره ی 3، بهار وتابستان 86.
2- برای آگاهی از شبهات مخالفان در زمینه ی غیبت امام عصر به کتاب های زیر مراجعه شد و اهم شبهات در شش دسته فوق ساماندهی گردید.این کتاب ها عبارت اند از: آمدن مهدی افسانه است، محمّد جودت الیوسف، ترجمه: اسحاق دبیری؛ متی یشرق نورک ایها المنتظر (عجیب ترین دروغ تاریخ)، عثمان بن محمد الخمیس، تحقیق: عبدالله بن سلمان ، ترجمه: اسحاق دبیری؛ مهدی موعود یا مهدی، موهوم عبدالرحیم ملا زاده؛ بررسی علمی دراحادیث مهدی، ابن الرضا ابوالفضل برقعی؛ چهار اثر یاد شده توسط انتشارات حقیقت وابسته به وهابیون در عربستان سعودی در سال 1378 ش / 1429 ق، به چاپ رسیده اند؛ تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایة الفقیه، احمد الکاتب، بیروت: دار الجدید ، 1998م، اول؛ غیبت ومهدویت در تشیع امامیه، دکتر جاسم حسین ودکتر ساشا دینا، ترجمه: محمود رضا افتخار زاده، قم: ناشر مترجم، اول.
3- ر.ک: الکافی، ج1، ص 22، ح 14؛ کمال الدین، ص 51، ص 287، ح4و ح 5، ص 412، ح 12؛ الارشاد، ج2، ص 275؛ دلائل الامامة، ص 455 و468؛ کفایة الاثر ، ص 146.
4- کمال الدین ، ص 287، ح 4.
5- مثلاً درطبقه ی مشایخ نویسنده سه نفر، در طبقه ی مشایخ مشایخ نیز سه نفر و در طبقه ی بعدی، نام چهار نفر دیده می شود . تمام این ده نفر از بزرگان شیعه وراویان معتبر هستند که در توصیف یکایک ایشان می خوانیم «امامی ثقة جلیل القدر». پس از این ده نفر، نام دانشمند ثقه وجلیل القدر شیعه، «حسن بن محبوب» دیده می شود. وپس از او، داود بن حصین است که او نیز ثقه است، ولی واقفی است.نفر آخر درسند نیز ابوبصیر است که در وثاقت او تردید نیست.
6- داود بن حصین - که استاد حسن بن محبوب است - شاگردی امامان صادق وکاظم را نموده است.نجاشی او را ثقه دانسته وطوسی در سه جا از او یاد کرده است وآن گاه که نام وی را در شمار اصحاب امام کاظم آورده، چنین نوشته است «واقفی».
ابن داود حلی او را در شمار ممدوحین وکسانی که پیشینیان آنان را ضعیف ندانسته اند، آورده وسپس با عبارتی کوتاه، مخالفت خود را با واقفی بودن وی ابراز داشته است؛ چه این که نوشته است: «وقیل واقفی». (الرجال ابن داود، ص 143) .البته به نظر ابن داود چندان نمی توان اعتماد کرد؛ چون نام داود را در بخش دوم کتاب هم آورده است.قاعده ای در علم رجال هست که بزرگان وراویان سترگ، درصورتی از کسی روایت می کنند که او درحالت استقامت پایبند به اعتقادات شیعیان امامی باشد و یقیناً از واقفیان در دوران وقفشان نقل نمی کنند . بنابراین ، ظاهر امر، چنین است که مشایخی همچون حسن بن محبوب، پیش از آن که داود واقفی شود، از او روایت کرده اند. با توجه به این نکته، روایت «صحیح» است واگر کسی این قاعده را نپذیرد، روایت، «موثق» خواهد شد.
7- الغیبة، ص 168.
8- کمال الدین، ص 286، ح 1.
9- کفایة الاثر، ص 120؛ الصراط المستقیم، ج2، ص 118.
10- مختصر بصائر الدرجات ، ص 18.
11- کمال الدین ، ص 287، ح 7.
12- همان، ص 286، ح1.
13- تردید در وثاقت وی ابتدا از ناحیه ابن غضائری آغاز شده واو را اینگونه توصیف کرده است:« المفضل بن صالح أبو جمیلة الاسدی مولاهم النحاس ضعیف کذاب یضع الحدیث». الرجال (ابن غضائری)، ص 88.
به تبعیت از ابن غضائری، علامه حلی نیز وی را تضعیف ونامش را در بخش دوم کتابش (من ارد قوله و...) آورده است. شیخ وبرقی نیز تنها به توصیف طبقه وی پرداخته اند. درمقابل ابن داود حلی او را در بخش ممدوحین کتابش آورده است. الرجال (ابن داود حلی)، ص 390 و 395. برنامه درایة النور نیز او را «امامی ثقة علی التحقیق وربما یضعف »معرفی کرده است. آیة الله خویی وثاقت مفضل را نپذیرفته است. معجم رجال الحدیث، ج18، ص 227.
14- تردید در وثاقت جابر بن یزید وروایات وی ریشه ای بس کهن دارد. کشی روایاتی را در وثاقت وعدم وثاقت وی گزارش کرده است.از آنجا که وی به سال 128 فوت کرده بیشتر باید امام باقر را درک کرده باشد تا امام صادق.اما گزارشات راویان آن زمان بیانگر آن است که وی از صادقین روایات متعددی گزارش کرده است به گونه ای که زراره وقتی درباره أحادیث جابر از امام صادق سؤال می کند، چنین پاسخ می شنود:«ما رأیته عند أبی قط الا مرة واحدة وما دخل علی ّقط . اختیار معرفة الرجال، ص 191، ش 335 از این رو افرادی چون ابن داوود نیز وی را در شمار راویان ضعیف دانسته اند . الرجال (ابن داوود)، ص 546.
اما روایات مدح وی نیز در دست است که طرفداران وثاقت به آن تمسک می کنند مثلاً زیاد ابن ابی حلال می گوید درباره ی روایات او اختلاف داشتیم اما روزی نزد امام صادق رفتم ایشان بدون مقدمه ابتدا فرمودند:«رحم الله جابر الجعفی کان یصدق علینا لعن الله المغیرة بن سعید کان یکذب علینا». اختیار معرفة الرجال، ص 192، ش 336 شیخ مفید، ابن غضائری، علامه حلی نیز او را توثیق کرده اند.درایة النور نیز درباره ی او نوشته است:«امامی ثقة جلیل وربما جلیل وربما ضعف». آیة الله خویی ضمن اعتماد به شهادت ابن قولویه، علی بن ابراهیم، شیخ مفید در رسالة العددیه وابن غضائری وی را ثقه ، دانسته است.معجم رجال الحدیث، ج4، ص 25.
15- مانند آیة الله سید موسی شبیری زنجانی، محققان برنامه درایة النور.
16- بخشی از روایات علوی به اصل وجود قائم یا ثواب انتظار بر فرج، اشاره شده است. (کمال الدین، ص 645، ح 6) وحتی در بعضی روایات به صورت ضمنی واشاره ای به لوازم غیبت پرداخته شده است، الأمالی (شیخ مفید)، ص 233 ، ح 4)
17- الکافی، ج1، ص 338، ح 7؛ الغیبة (نعمانی)، ص 60، ح 4 و ص 140 ، ح 1؛ کمال الدین ، ص 288 ، ح 1، و ص 302، ح 9 و ص 303 ، ح 15.
18- کمال الدین ، ص 289، ح 2 و ص 292؛ الخصال، ص 187؛ الارشاد، ج1، ص 227؛ الامالی (مفید)، ص 247، ح3؛ خصائص الائمه، ص 105.
19- فضائل أمیرالمؤمنین( ابن شادان)، ص 68.
20- ر.ک :الکافی ، ج1، ص 335، ح 3 و ص 339، ح 13؛ الغیبة (نعمانی)، ص 136، ح 2.
21- دانشنامه امیرالمؤمنین (ع) ، ج 12، ص 69- 71.
22- الکافی ، ج1، ص 338، ح 7.
23- دانشنامه ی امیر المؤمنین(ع) ، ج12، ص 69- 71.
24- همان، ج12، ص 295- 298.
25- همان، ج12، ص 106- 111.
26- ر.ک : کمال الدین، ص 314 تا 318. گفتنی است که روایت اول از امام حسن است. آن حضرت جریانی را از برخورد امام علی وخضر بیان فرموده اند ومطالب از امام علی است وامام حسن تنها راوی ماجراست.اگر این روایت را روایت امام حسن برشماریم، تعداد روایات ایشان در مسأله ی غیبت دوتا خواهد شد ودر مجموع، از حسنین چهار روایت دراین باره درکتاب مذکور آمده است.
27- کمال الدین ، ص 317، ح2.
28- همان، ص 207، ح 22.
29- همان، ص 321،ح 3.
30- همان، ص 328، ح 8.
31- همان، ص 319، ح 2.
32- همان، ص 323، ح 7.
33- همان، ص 319، ح 2 و ص 321،ح3 و ص 323 ، ح 7.
34- همان، ص 207، ح 22.
35- همان، ص 328، ح 8.
ادامه دارد...
/ج