جستاري در باب دوستي(3)

بسياري ازنوجوانان و جواناني كه دچار گرفتاري و بدبختي مي شوند و يا در دام اعتياد و زندان گرفتارند، عامل اصلي بدبختي خود را دوستان بد مي دانند. بنا براحاديث و روايات، بايد از هم نشيني و دوستي با اين افراد پرهيز كرد:
دوشنبه، 14 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جستاري در باب دوستي(3)

جستاري در باب دوستي(3)
جستاري در باب دوستي(3)


 





 

بسياري ازنوجوانان و جواناني كه دچار گرفتاري و بدبختي مي شوند و يا در دام اعتياد و زندان گرفتارند، عامل اصلي بدبختي خود را دوستان بد مي دانند.
بنا براحاديث و روايات، بايد از هم نشيني و دوستي با اين افراد پرهيز كرد:
مشركان، فاسقان، خائنان، دروغ گويان، جاهلان، نادانان، ظامان، چاپلوسان، لئيمان، افراد بدسابقه و مشكوك، منحرفان از دين، تن پروران، شراب خواران، بدكاران، احمقان، بخيلان، بي خردان، كافران و... .
امام علي (ع) درسخناني حكيمانه، مردم را از دوستي با چند گروه برحذر مي دارد و مي فرمايد:
- «مصاحبت با بدان موجب تلف شدن انسان است.(1)
- «با كافران دوستي و با نادانان هم نشيني نكنيد».(2)
- «همدم بد همچون پاره آتش است».(3)
- «از دوستي با بي خردان و خلاف كاران بپرهيز».(4)
- «با بي خرد هم نشين مباش، كه كار زشت خود را زيبا جلوه مي دهد و دوست دارد تو همانند او باشي».(5)
- «... از دوستي با احمق بپرهيز؛ چراكه مي خواهد به تو سود رساند، اما دچار زيانت مي كند. ازدوستي با بخيل بپرهيز؛ زيرا آنچه به شدت به آن نيازداري از تو دريغ مي دارد. از دوستي با بدكار بپرهيز كه با اندك بهايي تو را مي فروشد. از
دوستي با دروغ گو بپرهيز كه او به سراب مي ماند؛ دور را نزديك و نزديك را دور مي نمايد».(6)
- «دوستي مردمان بدكار، ازهر دوستي ديگري زودتربريده و منقطع مي گردد.(7)
شاعران پارسي زبان نيز با بهره گيري از آيات و روايات ما را از دوستي با برخي افراد برحذرمي دارند:

بياموزمت كيمياي سعادت
زهم صحبت بد، جدايي،جدايي(8)
حافظ
 

با بدان كم نشين كه بد ماني
خودپذيراست نفس انساني(9)
سنايي

گرنشيند فرشته اي با ديو
وحشت آموزد و خيانت و ريو(10)

ازبدان نيكويي نياموزي
نكند گرگ پوستين دوزي(11)
سعدي

عجب ازلطف تو اي گل كه نشستي با خار ظاهراً مصلحت وقت درآن مي بيني

سخن بي غرض از بنده مخلص بشنو
اي كه منظور بزرگان حقيقت بيني

نازنيني چه تو پاكيزه دل و پاك نهاد
بهترآن است كه با مردم بد ننشيني
حافظ

دلا نزد كسي بنشين كه او از دل خبردارد
به زيرآن درختي رو كه او گل هاي تر دارد

درين بازار عطاران مرو هر سو چو بيكاران
به دكان كسي بنشين كه دردكان شكردارد

به هرديگي كه مي جوشد مياوركاسه و منشين
كه هر ديگي كه مي جوشد، درون چيزي ديگر دارد

نه هركلكي شكردارد، نه هرزيري زبردارد
نه هر چشمي نظر دارد، نه هر بحري گهردارد

بنال اي بلبل دستان ازيرا ناله مستان
ميان صخره و خارا اثردارد، اثردارد
مولوي

اين دغل دوستاني كه مي بيني
مگسان گرد شيريني

تا حطامي كه هست مي نوشند
همچوزنبور برتو مي جوشند

باز وقتي كه ده خراب شود
كيسه چون كاسه رباب شود

ترك صحبت كنند و دلداري
معرفت خود نبود پنداري
سعدي

تو جواني و بخواهي كه خوشدل باشي
نه به اين شيوه كه هرروز به منزل باشي

شايد اين دوست تو را تا بر اعلا بِبَرد
گربخواهي و بكوشي و تو قابل باشي

گفته اين حرف تو را حضرت حافظ كه بدان
حيف باشد كه ازهر دوست تو غافل باشي

«من نگويم كه كنون با كه نشين و چه ببين
كه تو خود داني اگر زيرك و عاقل باشي»
هاتفي

پيرپيمانه كش من روانش خوش باد
گفت پرهيز كن از صحبت پيمان شكنان
حافظ
 

پي‌نوشت‌ها:
 

1. غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 631.
2. همان، ص 222.
3. همان، ص 626.
4. نهج البلاغه، نامه 69، ص 435.
5. همان، حكمت 293، ص 501.
6. همان، حكمت 38، ص 451.
7. غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 218.
8. ديوان غزليات.
9. حديقة الحقيقة.
10.ريو: مكر و فريب.
11. گلستان سعدي.

 

منبع: نشريه گلبرگ- ش116




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط