خواص غیبت امام عصر (علیه السلام)(2)

1) قال رسول الله (ص): و قد سئل: هل ينتفع الشيعه بالقائم (ع) في غيبته؟ فقال (ص): اي والذي بعثني بالنبوه انهم لينتفعون به، و يستضيئون بنور ولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب(30) پيامبر خدا (ص) در پاسخ به اين سئوال كه: آيا شيعه در زمان غيبت قائم (ع) از وجود او بهره مند مي شود؟ فرمودند: آري، سوگند
چهارشنبه، 13 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خواص غیبت امام عصر (علیه السلام)(2)

خواص غیبت امام عصر (علیه السلام)(2)
خواص غیبت امام عصر (علیه السلام)(2)


 

نویسنده : مجتبی امیریان
منبع : اختصاصی راسخون




 

نكات تربيتي از احاديثي كه امام زمان (ع) را در زمان غيبت، خورشيد پشت ابر معرفي مي كند
 

بعنوان نمونه چند مورد از اين روايات را ذكر مي كنيم:
1) قال رسول الله (ص): و قد سئل: هل ينتفع الشيعه بالقائم (ع) في غيبته؟ فقال (ص): اي والذي بعثني بالنبوه انهم لينتفعون به، و يستضيئون بنور ولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب(30) پيامبر خدا (ص) در پاسخ به اين سئوال كه: آيا شيعه در زمان غيبت قائم (ع) از وجود او بهره مند مي شود؟ فرمودند: آري، سوگند به آن كه مرا به پيامبري برانگيخت از وجودع او بهره مند مي شوند و در روزگار غيبتش از نور ولايت او پرتو مي گيرند، همچنان كه مردم از خورشيد نهان در پس ابر،‌ بهره مند مي شوند.
2) عن الامام الصادق (ع): لا تخلوا [الارض] الي ان تقوم الساعه من حجه لله فيهاو لولا ذلك لم يعبدالله . قال سليمان: فقلت للصادق (ع): فكيف ينتفع الناس بالحجه الغائب المستور؟ قال: كما ينتفعون بالشمس اذا سترها السحاب(31). امام صادق (ع): تا قيام قيامت، زمين از حجت خدا خالي نمي ماند و اگر چنين نبود خداوند پرستش نمي شد ـ سليمان مي گويد: به حضرت صادق (ع) عرض كردم: مردم چگونه از حجت غايب پنهان بهره مند مي شوند؟ فرمودند: همان گونه كه از خورشيد پشت ابر بهره مند مي شوند.
3) الامام المهدي (ع): اما وجه الانتفاع بي في غيبتي فكا الانتفاع بالشمس اذا غيبها عن الابصار السحاب و اني لامان لاهل الارض كما ان النجوم امان لاهل السماء(32) چگونگي بهره مند شدن از من در روزگار غيبتم، همچون بهره مندشدن از خورشيد است، آنگه كه در پس ابر از ديدگان پنهان شود، من مايه امنيت زمينيانم همچنان كه ستارگان مايه امنيت آسمانيان هستند . هم اكنون بعد از ذكر چند نمونه از اين دست روايات، برداشت هاي علماء و بزرگان را از اين احاديث مي آوريم.

علامه مجلسي در بحارالانوار از تشبيه امام به خورشيد پشت ابر، 8 نتيجه گرفته اند:
 

1) همچنان كه خداوند نور و حرارت را از طريق خورشيد به عالم وجود مي رساند. نور علم نيز از طريق توسل و توجه به امامان به بشريت و بويژه شيعيان آنان مي رسد.
2) تشبيه امام به خورشيد پشت ابر به آن دليل است كه حالت انتظار را برساند، چرا كه در اين هنگام انتظار كنار رفتن ابرها و ظهور خورشيد را مي كشند و از او مأيوس نيستند.
3) منكر وجود امام زمان (ع) مانند منكر وجود خورشيد پشت ابر است.
4) گاهي ابراز برابر خورشيد كنار مي رود و خورشيد قابل رؤيت مي باشد، در زمان غيبت هم گاهي حضرت براي افراد رخ نشان مي دهند.
5) دوران غيبت امام (ع) همچون خورشيد پشت ابر سودهايي هم دارد.
6) امام مثل خورشيد، نفعش فراگير است، مگر براي كساني كه خود از زير نور و حرارت آن، بيرون روند.
7) هم چنانكه نمي توان به خورشيد مستقيم نگريست، لذا بيشتر افراد نيز از خورشيد وجود امام مستقيماً نمي توانند بهره ببرند.
8) نور خورشيد از روزنه ها و پنجره ها به همان اندازه كه هست داخل مي شود، نور و حرارت وجود امام هم به هر كسي به اندازه ظرفيت و آمادگي او خواهد رسيد(33)

همچنين با استفاده از تشبيه بهره مندي از امام زمان در زمان غيبت به خورشيد پشت ابر مي توان نتيجه گرفت:
 

1) همچنانكه با عبور ابرها مي توان خورشيد را به تماشا نشست، با عبور و خروج از ابرهاي تيره اخلاقي و اعتقادي مي توان شاهد رؤيت جمال امام زمان (ع) بود.
2) همچنانكه ابرها در حركتند و از برابر خورشيد بركنار مي روند، موانع ظهور امام زمان (ع) نيز در حال گذر است و ان شاء الله ظهور حضرتش نزديك است (اليس الصبح بقريب)
3) موانع ظهور و علل غيبت ماندگار نيست و مرتفع خواهد، همچنانكه ابرها در حال گذر و عبور هستند و تاريخ انقضاء دارند.
4) همانگونه كه ابرها مانع همه آثار خورشيد نيستند، غيبت امام زمان (ع) هم موجب محروميت از تمام آثار و بركات امام نمي شود.
5) هر چه به خورشيد نزديكتر شويم از نور و حرارت بيشتري بهره مند خواهيم شد، همچنين هر چه به امام زمان نزديكتر شويم از بهره هاي وجودي حضرت بيشتر بهره خواهيم برد.
6) خورشيد سرچشمه نور ستارگان است و ديگر سيارات و ستاره ها از او نور مي گيرند، وجود امام زمان (ع) هم كانون مركزي نور است و علماء، عرفا، حكما و عباد از او نور مي گيرند و هر چه دارند از او دارند.
7) با ظهور و طلوع خورشيد ديگر ستاره ها و سياره ها نوري ندارند. با وجود امام نيز براي ديگران جايگاهي براي عرض اندام و اظهار نظر نيست.
8) براي استفاده بيشتر از خورشيد بايد موانع و ابرها را كنار زد، همچنانكه براي گرما بخشي و نورافشاني بيشتر از خورشيد امام زمان بايد موانع را كنار زد.(34)

فصل دوم
 

آثار تربيتي غيبت در آيات و روايات
 

در اين بخش اشاره اي اجمالي به آيات و روايات كه در مورد حضرت وليعصر (ع) مي باشد اشاره مي شود:
1) الم* ذلك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتقين* الذين يومنون بالغيب(35) الم. آنكتاب هيچ شكي در آن نيست كه هدايتگر متقين است، آن كساني كه ايمان به غيب مي آورند . در معناي ايمان به غيب و نيز خود غيب، سخنان بسياري رفته است. برخي از مفسران، ايمان به غيب را به ايمان به مراتب توحيد يا ايمان به تمامي اصول دين و ... تفسير كرده اند. به هر حال منظور از غيب، وجهه پوشيده اين عالم است، كه در مقابل وجهه بارز آن، كه شهود خوانده مي شود، قرار دارد. از همين روست كه بنابر بعضي از روايات، حضرت حجت (ع) مصداب تام و كامل غيب عالم هستند چه ايشان از سويي نزديكترين موجود به خداوند متعال هستند و از سويي ديگر واسطه ايصال فيض از بارگاه ربوبي به عالم مادي مي باشند.بنابراين، مراد از كساني كه ايمان به غيب مي آورند، كساني هستند كه به آن حضرت ايمان دارند.
نتيجه تربيتي: مي توان نتيجه گرفت كه هدايت قرآن ـ و يا هدايت كامل و تمام آن ـ تنها نصيب مومنان به وجود حضرت حجت (ع) مي شود: چه خود آيه مي فرمايد قرآن هدايتگر متقيان ـ يعني آن كساني كه به ايشان ايمان دارند ـ مي باشد. از اين رو لطف اين مائده آسماني در اين دنيا و نيز در نشأة ديگر، تنها شامل اينان خواهد بود و بس . مي دانيم قرآن و اهل بيت عليهم السلام،عدل يكديگرند و دوشادوش هم، و تا زمان ورود بر پيامبر اكرم (ص) بر سر حوض، از يكديگر جدا نخواهند شد. بنابراين قرآن هدايتگر ياران حضرت حجت (ع) و ايشان مبين طريق براي هدايت جويان از قرآن كريم خواهند بود. در قيامت نيز اين دو از هم جدا نخواهند بود، و قرآن شفاعتگر ياران آن حضرت قرار خواهد گرفت(36)
2) وعد الله الذين آمنوا و عملوالصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبد لنهم من بعد خوفهم امنا(37) خداوند به آنان كه ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند وعده نموده است كه آنان را در زمين خليفه نمايد همانگونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند به خلافت برگزيد و نيز دين آنان را كه براي آنان انتخاب فرموده و پسنديده است در زمين مستحكم گرداند و آنان را از پس ترس و وحشتشان ايمني عطا نمايد . اين آيه، از آياتي است كه بر وعده الهي اشتمال دارد. مفسران در تفاوت بين وعد و وعيد آورده اند كه: وعد: آن كسي كه، ديگري را به رسانيدن منفعتي يا ايصال خيري اميدوار سازد مثل وعد به اهداي اشياء گرانقيمت، يا وعد به پذيرايي از كسي، و يا رسانيدن هر منفعت ديگر.
وعيد: در مقابل وعد، بدين ترتيب كه اگر كسي را به ضرر و يا امر غير نافعي تهديد كنند، آن را وعيد مي خوانند. تمامي تهديدها و انذارها از همين گونه است. قرآن كريم نيز از اسلوب «وعد» و «وعيد» براي بشارت و انذار مؤمنان وكافران بسيار استفاده كرده است. وعده به ورود به بهشت و يا وعيد به ورود به جهنم و متنعم شدن به نعمتهاي بهشت و معذب بودن از عذابهاي جهنم، تماماً در اين شمار هستند.(38)

منظور از خليفه:
 

1) جانشيني يك طبقه از طبقه ديگر است، يعني فرزندان و نوادگان حضرت آدم (ع) يكي پس از ديگري جانشين هم مي شوند تا قيامت كبري به پا شود.
2) جانشيني در حكومت، يعني پس از انقراض حكومت گروهي از حاكمان، گروهي ديگر به حكومت مي رسند و جانشين گروه قبل مي شوند.
3) جانشيني خداوند و نماينده حضرت حق بودن و نشر صفات حضرت حق در عالم وجود، پس هر موجودي خليفه يكي از صفات الهي است. خلافت حضرت آدم از خدا، به همين معناست. پس انبيا و ائمه هدي (ع) كه به تشيكل حكومت و اجراي احكام الهي پرداختند، خليفه الله هستند. فقها كه در زمان غيبت به اين امر مهم مي پردازند نيز، در همين شمار هستند.
5) به معناي واسطه فيض و آن كس كه با يك جنبه: جنبه يلي الحقي ـ فيض را از بارگاه ربوبي دريافت مي كند، و با جنبه ديگر ـ : جنبه يلي الخلقي ـ به امداد موجودات و ايصال به فيض وجود آنان مي پردازد، دانسته اند. اين خلافت در تمامي روزگاران، تنها در حيطه معصومان بوده است و در روزگار ما نيز، جزء از وجود مبارك حضرت حجت (ع) هيچ كس ديگري مصداق آن نمي باشد.

دو نكته:
 

1) خلافت حضرت حجت (ع) بر اساس تمامي اين معاني پنجگانه، خلافت كامل است. گذشته از معاني عام آن (اول و دوم) كه تمامي مردمان در آن اشتراك دارند، و معاني سوم و چهارم كه شماري از اولياء و فقها در آن يكسانند؛ معناي پنجم فقط مختص به آن حضرت است. و گذشته از آن كه ايشان از مصاديق چهار معناي نخست مي باشند،تنها مصداق معناي پنجم هم قلمداد مي شوند. از اين روست كه مقام خلافت به نحو كامل فقط منحصر به ايشان مي باشد و پس از شهادت حضرت امام حسن عسكري (ع) جزء ايشان هيچ كس به مرتبه خلافت كامل نمي رسد.
2) اين آيه، در شمار وعده هاي الهي است؛ تخلف از وعد قبيح است و قبيح بر خداوند روا نيست، پس مي بايد زماني كه مومنان حكومت زمين را بدست گيرند بدون هيچ خوفي در آرامش تمام به حكومت بپردازند.

نكات تربيتي در آيه:
 

خداوند در اين آيه به كساني كه دو شرط زير را احراز كرده باشند، سه وعده فرموده است. آن دو شرط عبارتند از:الف) ايمان ب) انجام اعمال نيكو
لذا، مومناني كه ايمان را با كفر وشرك در هم نياميخته اند، و گذشته از ايمان قلبي داراي عمل صالح نيز مي باشند، از سوي خداوند متعال سه وعده دريافت داشته اند، كه بدون ترديد به آن سه خواهند رسيد. آن سه وعده نيز عبارتنداز:
الف) اينان در زمين به خلافت خواهند رسيد؛
ب) اينان موفق به انجام عمل مذهبي و دستورات شرعي خود خواهند شد، چه در آن دروان، اسلام بر اريكه قدرت تكيه خواهد زد و ديگري مانع مومنان صالح از انجام آن چه در نظر دارند، نخواهد بود.
ج) خوف و وحشت نيز از ميان آنان رخت برخواهد بست، چون دشمني در آن زمان نخواهد بود كه مايه وحشت آنان شود. پس منظور از خلافت در اين مورد، خلافت در حكومت است. حضرت صادق (ع) در تأويل اين آيه فرمودند: نزلت في القائم و اصحابه(39) اين آيه در شأن حضرت حجت و ياران ايشان نازل شده است.
3) و قاتلو هم حتي لا تكون فتنه ويكون الدين كله لله فان انتهوا فان الله بما يعملون بصير(40) و با آنان بجنگيد تا فتنه اي در ميان نباشد و دين سراسر از آن خداوند باشد، و اگر آنان دست بازكشيدند پس خدا به آنچه انجام مي دهند بيناست.

دو نكته:
 

1) فتنه، به معني گوناگوني آمده است:
الف) شرك به خدا و بت پرستي: ماداميكه كسي شريكي براي خدا قائل است با آنان مقاتله كنيد تا سرانجام تنها دين توحيد از زمين حكمروا باشد.
ب) تلاش هاي مخالفان حق براي اضمحلال آن و سركوب اسلام: بدين ترتيب مراد از فتنه اينكه مادامي كه افرادي براي نابودي اسلام تلاش مي كنند، شما نيز به مبارزه با آنان بپردازند تا سرانجام تلاش هاي آنان قطع شود و پيام حقيقت به گوش تمامي طالبان آن برسد.
ج) كساني كه خواستار حكمروايي باطل خود بر زمين هستند: در اين معنا، منظور از فتنه، خود متجاوزان و ستم پيشگان است. لذا آيه شريفه امر مي كند تا اينان مضمحل و نابود نشده اند، به مبارزه ادامه دهيد تا متجاوزان دست از تجاوز خود باز دارند و بدين ترتيب آزادي انسانها را از ايشان سلب نكنند.
2) احكام الهي، بر دو قسم است:
الف) احكاميكه از مرحله انشاء گذشته و به فعليت رسيده است و عمل را بر مخاطبين واجب كرده است و اگر انجامش ندهند مثل نماز و حج معاقبند.
ب) احكاميكه از مرحله انشاء (قانون گذاري) گذشته، ولي به مرحله فعليت نرسيده و فقط وضع شده تا در زمان مقتضي به آن عمل شود. رواياتي كه ناظر به ظهور دين جديد توسط حجت (ع) است، اشاره به همين احكام و بازسازي شريعت توسط ايشان است. چون ايشان، اول زنگار تحريفات را از چهره شريعت خواهند زدود و بعد احكامي را كه فعليتشان منوط به ظهور مولاست، به فعليت مي رسند.

نكته تربيتي:
 

آيه شريفه از همين قسم است. چون در زمان پيامبر و ائمه (ع) بسياري از مناطق جهان تحت تصرف بت پرستان و فتنه جويان بود و آنان مأمور به جهاد با تمامي آنان نبودند. از اين روست كه رفع فتنه از تمامي عالم تا كنون محقق نشده و تنها در زمان ظهور، متحقق خواهد شد. امام باقر (ع) در ذيل آيه شريفه فرمودند: به خدا قسم اينان جهاد مي كنند تا آنگاه كه خداوند به يگانگي پذيرفته شود و هيچ چيزي شريك او شمرده نشود، و جهاد مي كنند، تا آنگاه كه پيرزن فرتوت از مشرق بسوي مغرب رود و در عين حال در اين مسير هيچ كس متعرض او نگردد.

نتيجه:
 

امر به مقاتله با فتنه جويان تا آنگاه كه از فتنه گري دست بردارند (از او امري كه منوط به ظهور آن حضرت است).
4) حتي اذا اشتياس الرسل و ظنوا انهم قد كذبوا جاءهم نصرنا فنجي من نشاء و لا يرد باسنا عن القوم المومنين(41)
تا آنگاه كه پيامبران نا اميد شدند و پنداشتند كه به آنان دروغ گفته شده، نصرت ما به آنان رسيد. پس هر آنكس كه ما مي خواستيم نجات يافت و عذاب ما از گروه مچرمان بازگردانده نمي شود. اين آيه شريفه، در مرحله نخست در پي اخبار از مسير هدايتگري انبياء و اوصياء ايشان، و مقاومت مشركان در برابر آنان است. همه انبياء الهي، مقصودشان اين بود كه با ارائه براهين و ادله عقلي و اعجازي، مردم را از تاريكي جهالت و شرك به نورآگاهي و توحيد رهنمون شوند. اما شمار عده اي از مخاطبان آنان، همواره در برابر اين نور مقاومت مي كردند و از هيچ اقدامي در راه شكست حركت انبياء، كوتاهي نمي نمودند. چه نور را با ظلمت سنخيتي نيست و آنانه كه وجودي ظلماني داشتند، نمي توانستند از نور وجود انبياي الهي بهره اي حاصل كنند. از اين رو آنچنان به حكومت در برابر اين حاملان نور مي پرداختند، كه انبياء خود به يأس و استيصال دچار مي شدند و نصرت الهي را طلب مي نمودند. اما در اين هنگام به ناگاه نصرت الهي فرا مي رسد و آنان به مقصود خود نائل مي شدند. به روايت محدث بحراني(42) و نيز طبري(43) از حضرت صادق (ع) يكي از مومنان به محضر اميرالمومنين (ع) باريافت و از طولاني شدن دوران ظلم ظالمان شكايت كرد. حضرت نيز در پاسخ او فرمودند: به خدا قسم آنچه آرزويش را داريد به وقوع نخواهد پيوست تا آنگاه كه باطل گرايان هلاك شوند و جاهلان مضمحل گردند و اهل تقوا ايمني يابند؛ و اينان چه اندكند! و تا آنگاه گه هيچ يك از شما حتي به اندازه جاي ايستادن خود در اختيار نداشته باشد؛ و تا آنگاه كه شما نزد مردمان بي ارزشتر از جسدي به نزد ولي آن جسد باشيد. پس در آن حال كه شما اينگونه باشيد ناگهان ياري و فتح الهي خدا مي رسد؛ و اين تأويل سخن پروردگار من در قرآن است كه فرمود: تا آنگاه كه پيامبران نا اميد شدند و پنداشتند كه به آنان دروغ گفته شده نصرت ما به آنان رسيد.

نكته تربيتي:
 

پس فقط در زمان ظهور حضرت حجت است كه نصرت الهي از پس يأس و استيصال مومنان فرا خواهد رسيد، و آنان از پي اين نصرت بي انقطاع،‌ به مقصود خود ظفر خواهند يافت.
5) و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون(44) و به تحقيق ما در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد.

چند نكته:
 

1) منظور از ـ زبور ـ مطلق كتاب است، هر چند اين نام به كتاب حضرت داوود نيز اطلاق مي شود، پس حكم مذكور در اين آيه يا در مطلق كتب آسماني، و يا در كتاب آسماني، و يا در كتاب حضرت داوود نيز ذكر شده است.
2) معناي ذكر، اختلافي است. شايد ذكر هم كتاب آسماني خاصي ـ همچون تورات ـ باشد؛ همانگونه كه مي تواند به معناي ذكر نام خداوند به كار گرفته شده باشد.
3) منظور از الارض چيست؟ شايد قطعه خاصي از زمين مثل پهناي كشور يا تمامي زمين مي باشد؟ معلوم كه، تمامي كره زمين را در بر مي گيرد پس، تمامي زمين به ميراث صالحان خواهد رسيد.
4) ارث، در معناي مشابه با معناي هبه و هديه به كار رفته است. چون در وراثت اينان نه معامله اي صورت مي گيرد و نه داد و ستدي، از همين روست كه در آن هيچ ضرري متصور نيست و صالحان، تنها به سود و منفعت مادي اي ـ كه منفعت معنوي را در پي دارد ـ خواهند رسيد. از اين روست كه ارث در اينجا به معناي همگون با هديه دارد.

نتيجه تربيتي:
 

خداوند در شماري از كتاب هاي آسماني وعده فرموده كه در زماني خاص (زمان ظهور حضرت حجت عليه السلام)، تمامي پهنه زمين را به ميراث به بندگان صالحش عطا كند. حال چه بهتر است انسان اين زمينه اصلاح را در خود ايجاد كرده و جزء صالحان روزگار ظهور باشد و جايي در حكومت جهاني ايشان داشته باشد. امام سجاد (ع) : هم و الله شيعنا اهل البيت، يفعل الله ذلك بهم علي يدي رجل منا و هو مهدي هذه الامه(45)
به خدا سوگند كه آنان شيعيان ما اهل بيت خواهند بود، خداوند اين وراثت را به دست مردي از ما براي آنان محقق خواهد ساخت و اوست مهدي اين امت(46)
6) و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا(47) هر كس كه اطاعت خداوند و رسول كند آنان با آن كسانند كه خداوند بر آنان نعمت عطا كرده است از پيامبران و صديقان و شهيدان و صالحان، و اينان چه خوب دوستاني هستند . بر اساس آيه شريفه، خدا بر چهار طائفه نعمت خود را تمام كرده است:الف) پيامبران ب) صديقان ج) شهيدان د)صالحان حال اگر كسي در تمامي فرامين خداوند و پيامبر اكرم (ص) به اطاعت آنان گردن نهد، او نيز در كنار اين چهار طائفه قرار خواهد گرفت. در شأن نزول اين آيه وارد شده است كه، يكي از ياران رسول خدا به نام ثوبان، روزي از اينكه دير به خدمت پيامبر رسيده بود، سخت ناراحت بود. او به پيامبر شكايت برد و از اينكه در دنياي جاويد، ايشان را نخواهد ديد، خاطري آزرده داشت. ثوبان خدمت پيامبر عرض كرد: يا رسول الله! من اگر جهنمي باشم كه شما را نخواهم ديد، و اگر هم بهشتي باشم هم مرتبه شما نخواهم بود؛ پس به هر حال از زيارت شما در آن محروم خواهد بود! اين ايه، در جواب سخن او نازل شد و نشان داد كه مومنان مخلص، از فيض زيارت انبياء و صلحاء بي بهره نخواهند ماند(48). پيامبر اكرم (ص) فرمودند: مراد از نبيين در اين آيه، من هستم، و مراد از صديقين، اميرالمومنين، و مراد از شهدا، عمويم حضرت حمزه، مراد از صالحين، حضرت زهرا و امام حسن و حسين (ع) و مراد از «رفيقان نيكو» حضرت حجت هستند(49). الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبه الامور(50) آن كساني كه اگر آنان را در اين زمين مكنت و حكومت بخشيم،‌ نماز را اقامه كنند و زكات بپرزدازند و امر به معروف و نهي از منكر كنند و پايان كارها بدست خداوند است.

چند نكته:
 

1) در اين آيه علائم صالحان و حكومت آنان برشمرده شده است. از اين رو مي توان اين آيه را شناسنامه و اساسنامه حكومت آنان دانست. (پس انسان اگر مي خواهد در حكومت مولا، خدمت بكند بايد آراسته به اين صفات باشد).
2) اين آيه بعنوان علائم حكومت صالحان، به چهار امر اشاره كرده است: الف) اقامه نماز ب) پرداخت زكات ج) امر به معروف د) نهي از منكر
1. نماز واسطه اتصال بنده با خداست. از اين روست كه بزرگان اهل معرفت، نماز را وسيله سخن گفتن بنده با خدا و قرائت قرآن را وسيله سخن گفتن خدا با بنده دانسته اند و براقامه نماز پاي فشرده اند. نماز جامع تكبير و تهليل و حركات گوناگون قيامي، ركوعي، سجودي و ... است. از اين رو نماز را جامع تمامي عبادات و يگانه عبادتي كه بوي ربوبيت از آن به مشام مي رسد، دانسته اند.
2.زكات اگر چه همچون نماز در شمار عبادت است، ولي عبادتي است كه نشاندهنده دل نبستن به دنياو دستگيري بندگان محتاج خدا نيز مي باشد. پس هم عبادتي است فردي و هم عبادتي است جمعي.
3.امر به معروف و نهي از منكر از جمله عباداتي است كه قوام اجتماع و ادامه حركت صحيح و مثبت آن، در گرو اقامه اين دو فريضه الهي است؛ بدون ايندو، ارزش ها رنگ مي بازد و بدون نهي از منكر، امور قبيح در جامعه رسوخ پيدا مي كند.
نكته سوم: ولله عاقبه الامور(51) (بازگشت تمامي امور به سوي اوست). او كه مبدأ و پايان آفرينش بوده و غني است و به نماز و زكات بندگان نيازي ندارد اما اين فرائض را ـ همچون ديگر فرائض ـ براي استكمال عباد وضع فرموده، تا آنان در بستر ان اوامر ره به سوي كمال برند. روايت: زيدبن علي بن الحسين (ع) مي فرمايد چون حضرت قيام كنند مي فرمايد: يا ايها الناس! نحن الذين وعدكم الله في كتابه الذين ان مكنا هم في الارض اقاموا الصلاه. اي مردم! ما آن كس هستيم كه خداوند در كتاب خود درباره آن به شما وعده فرموده است، كه اگر: آنان را در زمين حكومت بخشيم نماز را اقامه مي كنند. روايت: امام باقر (ع): هذه الايه نزلت في المهدي و اصحابه، يمكنهم الله تعالي ـ مشارق الارض و مغاربها و يظهر الذين و يميت الباطل(52)

نكته تربيتي:
 

هر چند صالحان در تمامي طول تاريخ بدنبال اقامه نماز و اعطاء زكات و امر به معروف و نهي از منكر بوده اند، بروز كامل اين امور فقط به دست با كفايت حضرت در زمان ظهور رخ مي دهد(53) در ادامه بحث براي جلوگيري از اطاله كلام و اينكه زودتر به مباحث بعدي برسيم فقط به ذكر آياتي ديگر كه مربوط به مهدويت هستند مي پردازيم.
1) هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لو كره المشركون(54) اوست كسي كه پيامبرش را با هدايت و دين حق مبعوث كرد تا آن دين را بر تمامي اديان پيروز كند اگر چه كافران از آن ناخوشنود باشند.
2) و لئن اخرنا عنهم العذاب الي امه معدوده ليقولن ما يحبسه الايوم ياتيهم ليس مصروفاً عنهم و حاق بهم ما كانوا به يستهزؤن(55) و اگر عذاب را تا زماني كوتاه از آن به تأخير افكنيم، بدون ترديد خواهند پرسيد: چه چيز آن عذاب را بازداشته است، بدان! روزي كه آن عذاب آنان را آيد از ايشان بازنخواهد گشت و ايشان را فرو خواهد گرفت آنچه كه آن را به تمسخر مي گرفتند.
3) اعلموا ا ن الله يحي الارض بعد موتها قد بينالكم الايات لعلكم تعقلون(56) بدانيد كه خداوند زمين را از پس مرگش زنده مي گرداند، ما نشانه هاي خود را براي شما آشكار كرديم تا شايد شما خرد پيشه كنيد.
4) ولو تري اذ فزغوا فلا فوت و اخذوا من مكان قريب(57) و اگر مي ديدي آن هنگام را كه آنان وحشت زده مي شوند، در اين هنگام گريزي باقي نمي ماند و از جايي نزديك گرفتار مي شوند.
5) و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا(58) بگو: حق آمد و باطل نابود شد. آري همواره نابود شدني است. خداوند پس از آنكه به صفات صدق و توكل اشاره نموده و آن را شرط ورود به عمل معرفي مي كند، در اين آيه به نتيجه حركت درست اشاره كرده و ضمن آنكه ‌آن را حق مي شمرد، پيروزي آن را نيز اعلام مي دارد. بيان ديگر، خداوند در اين آيه به يك اصل كلي و يك سنت جاويدان اشاره دارد و آن پيروزي حق و فنا و نابودي باطل است چرا كه بي ريشه و تهي و از بين رفتني است. روايت: امام باقر (ع): و في قوليه عز و جل (و قل جاء الحق و زهق الباطل) قال: اذ قام القائم ذهبت دوله الباطل(59) هنگامي كه قائم قيام كند، دولت باطل از بين مي رود.

نكته تربيتي:
 

از آيه و روايت استفاده مي شود كه امكان ندارد حق و باطل با هم جمع گردد و هر كجا باطل باشد، آن جا حق نيست و وقتي حق آمد، ديگر جايي براي باطل نخواهد بود(60).
1) رسول الله (ص): فرزندم مهدي نامش هم نام من است و كنيه اش كنيه من، بهترين مردم است در خلقت، غيبتي دارد. يك سرگرداني درباره اش پيش مي آيد كه امت ها در آن گمراه مي شوند پس شهاب ثاقب پيش آيد و زمين را پر از عدل و داد مي كند چنانچه پر از جور و ظلم شده بود. رسول خدا (ص) فرمودند: خوشا به حال كسي كه قائم اهل بيت را درك كند و در غيبت او پيش از ظهور به امامت او معتقد باشد با دوستانش دوست باشد و با دشمنانش دشمن، او در روز قيامت از رفقاي من، طرف دوستي من و اكرم امت من است. فرمودند: فرزندم مهدي يك غيبت و حيرتي دارد كه گمراه شوند در آن امت ها، ذخيره پيامبران آيد و زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم شده است.
2) حضرت اميرالمومنين (ع): قائم ما غيبتي طولاني خواهد داشت. شيعيان را چنان مي بينم كه براي پيدا كردن او دشت و دمن را زير پاگذارده ولي او را پيدا نكنند. بدانيد آنها كه در غيبت وي در دين خويش ثابت بمانند و در طول غيبتش منكر وي نشوند روز قيامت با من خواهند بود آنگاه فرمودند: چونه قائم ما ظهوركند، بيعت هيچ كس در گردن وي نمي باشد. از اينرو ولادتش پوشيده خواهد ماند و خودش از نظرها پنهان مي شود.
3) امام محمد باقر (ع): در صاحب غيبت، چهار سنت است از چهار پيامبر (ع) : يك روش از موسي (ع) يك روش از عيسي (ع) يك روش از يوسف (ع) و يك روش از محمد (ص). اما از موسي (ع)، ترسناك است و انتظار مي كشد. و اما از يوسف، زندان است. اما از عيسي، گويند كه او مرده است و نمرده است. اما از حضرت محمد (ص)، خروج با شمشير است. امام باقر (ع) فرمودند: زماني برآيد كه بر مردم امامشان غايب گردد. خوشا كساني كه بر امامت در آن زمان ثابت بمانند كمتر ثواب آنها اين باشد كه خداوند بلند مرتبه فرياد كند به آنها و فرمايد اي بندگان و كنيزانم، ايمان آوريد. مژده گيريد به ثواب نيك از طرف من، اي بندگانم و كنيزانم به راستي من از شما پذيرا شوم و از شما درگذرم و اگر شما نبوديد هر آينه عذابم را بر آنان نازل مي كردم.
4) امام صادق (ع): در زمان غيبت، مردم امامشان را گم مي كنند ولي اودر موسم حج، حاضر مي شود و مردم او را نمي بينند ولي او مردم را مي بيند. امام صادق (ع): اگر به شما خبر رسيد كه صاحب اين امر يعني امام وقت، غايب شده است، غيبت او را انكار نكنيد. براي قائم دو غيبت است. يكي كوتاه و ديگري طولاني. در غيبت اول كسي جز خواص شيعه جاي او را نمي داند و در غيبت دوم جزء دوستان خاص كسي از جاي او آگاهي ندارد. قائم قيام مي كند در حاليكه هيچ كس بر او عهد وپيمان و بيعتي ندارد(61)
امام رضا (ع): امام بعد از من پسرم محمد (امام جواد) و بعد از او پسرش (امام هادي) و بعد از او پسرش (امام عسكري) است و پس از حسن (ع) پسرش حجت قائم است كه در غيبت او انتظارش را مي برند و به هنگام ظهور مطلع خواهد بود و اگر از دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد خدا آن روز را طولاني مي سازد تا قائم خروج كند و زمين را پر از عدل و داد كند چنان چه از جور و ستم پر شده است(62)
امام جواد (ع): قائم ما همان مهدي (ع) است. او كسي است كه در زمان غيبتش واجب است انتظار كشيده شود و هنگاميكه ظهور كرد اطاعتش كنند و او سومين نفر از فرزندان من است. قسم به آن خدايي كه محمد (ص)، را مبعوث به نبوت فرمود و ما را به امامت انتخاب نمود اگر از عمر دنيا فقط يك روز باقي مانده باشد،‌خداوند آن روز را چنان طولاني گرداند تا اينكه قائم ما در آن روز خارج شده و ظهور نمايد پس با ظهورش زمين را از عدل و داد پر كند چنانچه تا آن زمان پر از ظلم و ستم بود.
امام عسكري(ع)
شما مردم را چنان مي بينم كه بعد از من درباره جانشينم اختلاف پيدا مي كنيد. آگاه باشيد! كسي كه معتقد به امامت امامان بعد از پيامبر باشد ولي فرزند مرا انكار كند، مانند آن است كه تمام پيامبران را باور دارد ولي نبوت پيامبر خاتم (ص) را منكرشود و در صورتي كه هر كس منكر رسول خدا (ص) باشد در واقع همه پيامبران را انكار نموده است زيرا اطاعت آخرين فرد ما مثل اطاعت اولين آنان است. هر كس منكر اولين معصوم ما شود، آخرن فرد ما را انكار نموده است(63)

پي‌نوشت‌ها:
 

30. بحارالانوار، ج52 ص 92
31. همان
32. همان
33. بحارالانوار ج52 ص 14، با تلخيص ـ به نقل از جزوه آموزشي فوايد امام غائب، مهدي نيلي پور ص 8 ـ بنياد حضرت مهدي موعود (ع) اصفهان
34. نيلي پور، مهدي، فوايد امام غايب، چاپ: بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (ع) – اصفهان ـ ص 9
35. بقره 3-1
36. هادي زاده، مجدي (1385) آب حيات، انتشارات خلق، ص 159
37. النور/ 55
38 همان منبع شماره 1
39. الغيبه ـ نعماني ـ ص 126 به نقل از آب حيات ص 167
40. الانفال/ 39
41. يوسف/ 110
42. المحجه، ص 107
43. دلائل الامامه، ص 251
44. انبياء/ 105
45. مجمع البيان، ج7، ص 267
46. هادي زاده، مجيد (1385)، آب حيات، انتشارت خلق، ص 188
47. النساء/ 69
48. شواهد التنزيل ج 1 ص197، به نقل از آب حيات ص 234
49. هادي زاده، مجيد (1385) آب حيات انتشارات خلق، ص 233
50. الحج/ 41
51. الحج/ 41
52. الحجه ص 143
53. هادي زاده، مهدي (1385) آب حيات، انتشارات خلق ص 209
54. التوبه/ 33
55. هود/ 8
56. الحديد/ 17
57. سبأ/ 51
58. اسراء/ 81
59. كافي، ج8 ص 287
60. يوسفيان، مهدي (1386)، امام مهدي عليه السلام در قرآن، بنياد فرهنگي مهدي موعود، ص 93
61. شيخ طوسي (1377)، كمال الدين و تمام النعمه، انتشارات كتابفروشي اسلامي (جامعه مدرسين قم) ص 403
62. شوراي نويسندگان در راه حق (1363)، پيشواي دوازدهم امام زمان (ع)، انتشارات موسسه در راه حق، ص 10
63. شوراي نويسندگان در راه حق (1363)،پيشواي دوازدهم، امام زمان، انتشارات در راه حق ص 27و28
 


ادامه دارد...




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط