سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و آسياي مرکزي (2)

در کنار بستر هاي همگرايي عوامل و زمينه هاي واگرايي نيز در حوزه هاي سياسي امنيتي اقتصادي و فرهنگي پيش روي سياست خارجي ايران در منطقه ي آسياي مرکزي قرار دارد که شناخت صحيح از آن ها مي تواند مقدمه ي طراحي يک برنامه ي واقع بينانه در جهت پيش برد اهداف کلان ديپلماسي ايران را فراهم نمايد. در اين بخش به صورت فشرده به مهم ترين عوامل و زمينه هاي واگرايي در چهار حوزه ي پيش گفته خواهيم پرداخت.
سه‌شنبه، 26 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و آسياي مرکزي (2)

سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و آسياي مرکزي؛
سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و آسياي مرکزي (2)


 

مرتضي علويان؛ عضو هيأت علمي دانشگاه مازندران
ولي کوزه گر کالجي؛ کارشناسي ارشد روابط بين الملل دانشگاه تهران



 
بسترهاي همگرايي و زمينه هاي واگرايي

عوامل و زمينه هاي واگرايي
 

در کنار بستر هاي همگرايي عوامل و زمينه هاي واگرايي نيز در حوزه هاي سياسي امنيتي اقتصادي و فرهنگي پيش روي سياست خارجي ايران در منطقه ي آسياي مرکزي قرار دارد که شناخت صحيح از آن ها مي تواند مقدمه ي طراحي يک برنامه ي واقع بينانه در جهت پيش برد اهداف کلان ديپلماسي ايران را فراهم نمايد. در اين بخش به صورت فشرده به مهم ترين عوامل و زمينه هاي واگرايي در چهار حوزه ي پيش گفته خواهيم پرداخت.

الف: حوزه ي سياسي
 

1. تفاوت در ماهيت نظام هاي سياسي
 

پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، جمهوري هاي آسياي مرکزي در مسير انتقال از نظام هاي کمونيستي به نظام هاي مبتني بر توسعه نفوذ و حضور مردم حرکت کندي را در پيش گرفتند. روند غرب گرايي که از روسيه آغاز شده بود؛ در اين منطقه نيز با تقليد از مدل هاي غربي ساختار هاي سياسي دنبال شد. اگر چه در اين نظام ها ابتدا به حکومت هاي مبتني بر قدرت پارلمان توجه گرديد اما با توجه به فرهنگ سياسي نخبگان آسياي مرکزي؛ تعدل هاي مبتني بر قانون اساسي و نهاد هاي واقعي قدرت سياسي، در عمل دچار اختلاف شده اند. در اين جمهوري ها، دموکراسي هاي پارلماني به سرعت جاي خود را به نظام هاي اقتدار آميز رياست جمهوري داد. (11)
برآنيد ماهيت اقتدارگرايانه در عرصه ي سياست داخلي کشور هاي آسياي مرکزي که با شاخص هايي چون محدوديت انتقال و چرخش قدرت، ضعف نهادسازي، تضعيف روند دولت سازي * و ملت سازي ** همراه بوده است در عرصه ي سياست خارجي، چالش هايي را براي کشور هاي منطقه به ويژه ايران ايجاد نموده است که تفاوت در ماهيت دموکراتيک ايران با کشور هاي اقتدارگراي آسياي مرکزي، تأثير منفي بر گسترش همکاري هاي في مابين بر جاي نهاده است.

2. ايدئولوژي هاي سياسي متفاوت
 

ايدئولوژي سياسي که جاي گزين کمونيست در آسياي مرکزي گرديد را مي توان استبدادگرايي سکولار ناميد که مبتني بر فسلفه ي بازار آزاد است. توجيه رهبران آسياي مرکزي اين است که دوره ي حاکميت استبدادي گامي لازم در دوره ي گذار از سيستم استبدادگرايي کمونيستي به دموکراسي ليبرال مي باشد. (12) از اين رو نظام سياسي مذهبي ايران با ماهيت انقلابي و آرمان گرايانه ي عرصه ي سياست خارجي در برابر نظام هاي سکولار اقتدارگراي آسياي مرکزي با چالش جدي مواجه است.

3. فقدان تجربه و بي ثباتي در سياست خارجي
 

استقلال ناخواسته ي جمهوري هاي آسياي مرکزي، رهبران و نخبگان اين کشور ها را که فاقد هر گونه تجربه اي در عرصه ي سياست خارجي بودند، در وضعيتي دشوار قرار داد. اتخاذ سياست خارجي متفاوت و بعضاً متعارض با وابستگي شديد و تأثيرپذيري از سياست هاي مسکو از يک سو و همپايي با قدرت هاي فرا منطقه اي مانند اروپا و آمريکا از يک طرف و همگرايي منطقه اي با کشور هاي منطقه چون ايران، چين و ... از سويي ديگر نمونه اي از بي ثباتي در اتخاذ سياست خارجي مستقل و باثبات از سوي کشور هاي آسياي مرکزي است. فقدان استراتژي مشخص و مستقل در سياست خارجي در کنار بي تجربگي تصميم گيرندگان سياست خارجي کشور هاي منطقه، چالشي ديگر براي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران به شمار مي آيد.

4. اختلافات و رقابت هاي درون منطقه اي
 

يکي از عواملي که به صورت بارزي بر روند همگرايي منطقه اي و توسعه ي مناسبات کشور هاي منطقه ي آسياي مرکزي با کشور هاي همسايه از جمله ايران در روابط دو جانبه و نيز در چهارچوب سازمان هايي منطقه اي مانند اکو تأثير منفي بر جاي گذاشته است، رقابت ها و اختلافات کشور هاي آسياي مرکزي با يکديگر است. رقابت ميان قزاقستان و ازبکستان بر سر رهبري در منطقه و يا اختلاف تاجيکستان با ازبکستان بر سر مالکيت بخاراي تاريخي نمونه هايي از اختلافاتي است که دورنماي همکاري و گسترش همگرايي منطقه را به صورت جدي، تحت تأثير خود قرار مي دهد.

5. دخالت بازيگران منطقه اي
 

عمده ترين بازيگران منطقه اي موثر در منطقه ي آسياي مرکزي را بايد روسيه و چين دانست. حضور مؤثر و پر رنگ اين دو کشور در آسياي مرکزي مانعي جدي براي تحقق اهداف سياست خارجي ايران به شمار مي رود. به طور فشرده مهم ترين زمينه ها و عوامل حضور اين دو قدرت در آسياي مرکزي به صورت زير است:
5-1: روسيه
هر چند روسيه پس از فروپاشي شوروي به دليل غلبه ي ديدگاه يورو آتلانتيکي در دوره يلتسين به سمت غرب گرايش پيدا نمود اما از سال 1996 و به مديريت پريما کف (نخست وزير وقت روسيه) سياست نگاه به شرق در دستور کار روسيه قرار گرفت. در همين راستا روسيه، توجه ويژه اي به منطقه ي آسياي مرکزي و قفقاز نمود و از آن به عنوان حوزه ي سنتي نفوذ روسيه و يا خارج نزديک * ياد کرد. مطابق دکترين خارج نزديک منطقه آسياي مرکزي در موقعيتي رفيع در سلسله اولويت هاي سياست خارجي روسيه قرار گرفت. مطابق اين دکترين روسيه داراي منافع اقتصادي و امنيتي ويژه اي در اين منقطه است که ديگر بازيگران منطقه اي و فرا منطقه اي ناچار به پذيرش آن مي باشند. (13)
از اين رو از نگاه کرملين، کشور هاي اين منطقه، قلمرو اعمال آيين مونروئه روسي بوده و خارج قلمداد نمي شوند. رفتار کرملين طي پانزده سال گذشته نسبت به مناطق مجاور (درياي سياه، قفقاز جنوبي، خزر و آسياي مرکزي) و کوشش براي محدود کردن حضور، نفوذ و مشارکت ساير کشور هاي قدرت مند مانند اتحاديه اروپا، ترکيه، ايران و چين نيز از اين واقعيت حکايت دارد که مسکو، تنها ساختار ها و ترتيباتي را مي پذيرد که محور آن روسيه باشد. (14) آن چه مسلم است سياست خارجي ايران در طي 17 سال گذشته در آسياي مرکزي، متأثر از ملاحظات روسيه قرار داشت؛ به گونه اي که بنا به گفته ي دکتر ولايتي، وزير امور خارجه اسبق، سياست خارجي ايران براي ورود به منطقه ي آسياي مرکزي، همواره از دروازه ي روسيه عبور مي کرد.
* Near Abroad
5-2: جمهوري خلق چين
براي قرن ها يک روند فشرده از همکاري فرهنگي، علمي و اقتصادي ميان مردم چين و آسياي مرکزي، به ويژه از طريق جاده ي ابريشم وجود داشته است. در حال حاضر اين کشور با سه جمهوري قزاقستان، قرقيزستان و تاجيکستان داراي مرز مشترک به طول بيش از 2800 کيلومتر است. پکن با توجه به خلأ قدرت پيش آمده پس از فروپاشي شوروي به دليل برخورداري از منافع گسترده ي اقتصادي، ملاحظات و دغدغه هاي امنيتي و سياسي در حوزه ي مسائل قومي، مذهبي و نظامي، به ويژه حضور آمريکا در منطقه و گسترش ناتو به شرق، توجه ويژه اي به منطقه ي آسياي مرکزي، چه به صورت دو جانبه و چه چند جانبه در قالب سازمان همکاري شانگهاي نشان داده است که اين امر فضا را براي حضور ايران در منطقه تنگ تر مي کند و دشواري هايي را پيش روي سياست خارجي ايران قرار مي دهد.

6. حضور بازيگران فرا منطقه اي
 

زمينه ها و عواملي چون خلأ قدرت ايجاد شده پس از فروپاشي شوروي، موقعيت ژئوپولتيکي منطقه، استقرار در نزديکي تقاطع آسيا و اروپا، دارا بودن دومين مخازن بزرگ انرژي دنيا، بازار مصرف انبوه و روبه رشد و تمايل کشور هاي آسياي مرکزي براي حضور قدرت هاي فرا منطقه اي با هدف کاهش وابستگي به روسيه و جذب سرمايه گذاري خارجي و توسعه ي اقتصادي باعث حضور قدرت هاي فرا منطقه اي در آسياي مرکزي گرديده و موانعي جدي براي حضور مؤثرتر ايران را به وجود آورده است. عمده ترين قدرت هاي فرامنطقه اي مؤثر در تحولات آسياي مرکزي عبارتند از:
6-1: ايالات متحده ي آمريکا
واشنگتن با هدف تحت فشار قرار دادن کشور هاي روسيه، چين و ايران و در اختيار گرفتن محيط پيراموني اين کشور ها در طي سال هاي اخير، تلاش گسترده اي را صورت داده است. حادثه ي 11 سپتامبر و حمله به افغانستان را بايد نقطه ي عطفي در توجه آمريکا به اين منطقه دانست که باعث حضور مؤثرتر اين کشور در منطقه ي آسياي مرکزي گرديد و با اتخاذ سياست هايي چون همه جز ايران، مبارزه با تروريسم، اسلام گرايي و بنياد گرايي، در صدد کنترل و مهار ايران برآمد و در سال هاي اخير با اعمال فشار بر کشور هاي منطقه، مانع از همگرايي بيشتر اين کشور ها با ايران در حوزه هاي مختلف سياسي،
اقتصادي و فرهنگي گرديده است.
به صورت فشرده مهم ترين محور هاي سياست خارجي آمريکا در آسياي مرکزي از بدو استقلال را مي توان مهار اسلام گرايي و جلوگيري از رشد اسلام خواهي، مهار جمهوري اسلامي ايران و تکميل محاصره ي ايران از دو سوي شمال و مشرق، مهار و تضعيف روسيه، مهار بال غربي چين، دست يابي به منابع انرژي درياي خزر و تقويت حضور و نفوذ اسرائيل در آسياي مرکزي دانست. (15)
6-2: اتحاديه ي اروپا
اتحاديه ي اروپا را بايد دومين بازيگر قدرت مند فرا منطقه اي در آسياي مرکزي به شمار آورد. به دنبال فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال 1991 جمهوري آسياي مرکزي و قفقاز در کانون توجه کشور هاي اروپايي قرار گرفتند. اروپاييان به خوبي به اين امر واقف بودند که همجواري با جمهوري هاي تازه تولد يافته، يک واقعيت ژئوپليتيک محسوب شده و قابل اغماض نيست. اين واقعيت ژئوپليتيک مي توانست هم به عنوان يک چالش و هم يک فرصت براي اروپا مطرح گردد. طبيعي ترين و منطقي ترين راه براي تعامل با جمهوري هاي آسياي مرکزي و قفقاز از سوي اروپا حرکت در مسيري بود که نهايتاً با انجام اصلاحات عميق در حوزه هاي مختلف اقتصادي، سياسي، اجتماعي، زيست محيطي و امنيتي، کشور هاي آسياي مرکزي و قفقاز را به شرکاي همگون و هم پيمانان پايدار براي اروپا تبديل نمايد. (16)
يکي از مهم ترين دلايل حضور اروپايي ها نياز روزافزون قاره ي اروپا به انرژي به ويژه گاز مصرفي است. در حقيقت به دنبال بروز مشکلات سياسي بين اروپا و روسيه، سياست مداران اروپايي در پي تنوع بخشي به منابع تأمين انرژي هستند تا بتوانند در مقابل بهره گيري کرملين از انرژي به عنوان اهرم فشار مقاومت نمايند. از اين رو منابع عظيم انرژي آسياي مرکزي مورد توجه جدي اروپاييان قرار دارد که در صورت برنامه ريزي مناسب ايران مي تواند از فرصت ايجاد شده به ويژه در صادرات گاز ترکمنستان به اروپا به نحو شايسته اي بهره برداري نمايند.

پي نوشت ها :
 

11- الهه کولايي، سياست و حکومت در آسياي مرکزي، (سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه ها، چاپ اول زمستان 1376) ص 72 و 81.
در اين زمينه نگاه کنيد به:
حبيب الله ابوالحسن شيرازي، «تداوم سيستم اقتدارگرايي در آسياي مرکزي»، مجله دانشکده ي حقوق و علوم سياسي، دانشگاه تهران (ش 76، بهار 1384) ص 26-1.
pauline Jones Luong, Institutional change and Political Continuity in post-Soviet Central Asia, (cambridge University press, First published, 2002).
12- مصطفي آيدين، پيشين.
13- اميرمحمد حاجي يوسفي، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در پرتو تحولات منطقه اي، (دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت امور خارجه، چاپ دوم، پاييز 1384) ص 110.
براي آگاهي بيشتر درباره ي سياست روسيه در مناطق خارج نزديک نگاه کنيد به:
Michael pywkin, Russia and The Near Abroad Under Putin, American Foreign policy Interests (No. 25. 2003) ,pp. 23.
14- جهانگير کرمي، «ايران و اوراسياي مرکزي: آشفتگي نقش و عملکرد»، دو فصلنامه ي مطالعات اوراسياي مرکزي، مرکز مطالعات عالي بين المللي دانشگاه تهران (سال اول، ش 1، زمستان و بهار 1387 -1386) ص 76.
15- براي آگاهي بيشتر نگاه کنيد به:
محمدعلي بصيري و مژگان ايزدي زمان آبادي، «اهداف سياست خارجي آمريکا در آسياي مرکزي»، فصلنامه ي مطالعات آسياي مرکزي و قفقاز (ش 48، زمستان 1383)، ص 130-91.
16- محمدحسن خاني، «نقش سازمان امنيت و همکاري اروپا در کشور هاي منطقه ي اوراسيا»، فصلنامه ي مطالعات آسياي مرکزي و قفقاز (ش 49، بهار 1384)، ص 127 و 128.
* State - Building
**Nation- Building

منبع:فصلنامه علوم سیاسی (46)، انتشارات دانشگاه باقر العلوم،1389



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.