نابينايان ناديده ماندهاند
نويسنده: آرزو رستمزاد
عصاي سفيد در خيابانهاي سياه غريبه است. لازم نيست حتما نابينا باشيد تا چالههاي خيابان شما را زمين بزنند، لازم نيست با عصاي سفيد و عينک سياه راهي ادارات کاريابي شويد تا «نه» شنيدن را براي هزارمين بار تجربه کنيــد. لازم نيست حتي انگشتانتان را روي صفحههاي برجسته حرکت دهيد، تا حسرت خواندن کتابهاي برجسته دنيا در دلتان زنده شود. نابينا هم که نباشيد، چالههاي دنياي روشندلان ما آنقدر زياد است که براي لمس کردنشان، نيازي به عصاي سفيد نيست.
جيمز بيگز، عکاس اهل شهر بريستول انگلستان بود که در سال 1921 ميلادي بر اثر يک سانحه بينايي خود را از دست داد و از آن به بعد تصميم گرفت براي در امان ماندن از خطر وسائل نقليه عصايي به رنگ سفيد در دست بگيرد تا از فاصلههاي دور هم قابل ديدن باشد.
16 سال بعد از فراگير شدن اين ايده بيگز، دو نفر از برجستهترين محققان آمريکايي به نامهاي دکتر «ناول پري»، رياضيدان و دکتر «جاکوپس تن بروک»، حقوقدان، خواستار تصويب قانوني به نام «عصاي سفيد» شدند که بر اساس آن، بايد حقوق نابينايان دنيا به رسميت شناخته شده و فرصتهـــاي برابري براي آنها در نظر گرفته ميشد. اما اين بحث و گفت وگوها با شـــروع جنگ جهاني دوم متوقف شد و قانون يادشده سرانجــــام در پانزدهمين روز از ماه اکتبر سال 1950 ميلادي به تصويب رسيد و به «قانون عصاي سفيد» شهرت پيدا کرد تا اين روز در دنيا، به نام نابينايان رقم زده شود.
در اين قانون تمامي حقوق اجتماعي فرد نابينا به عنوان عضوي از يک جامعه متمدن عنوان شده و جوامع ملزم به رعايت آنها شدهاند. از جمله اين که نابينايان حق استفاده از همه امکانات رفاهي معمول در جامعه را دارند. آنان حق دارند از پياده روها، خيابانها، بزرگراهها و وسايل حمل و نقل همگاني مانند هواپيما، قطار، اتوبوس، اتومبيل، کشتي، هتل، اماکن عمومي، مراکز تفريحي و مذهبي استفاده کنند و اگر در بعضي اوقات محدوديتي هم براي استفاده از اين تسهيلات و اماکن وجود داشته باشد، بايد فراگير و شامل همه افراد جامعه باشد و اگر شخص يا سازماني فقط براي نابينايان در استفاده از تسهيلات همگاني، محدوديت ايجاد کند يا حقوق نابينايان عاقل و بالغ را ناديده بگيرد، مجرم شناخته ميشود.
بند ديگري از اين قانون به رانندگان وسايل نقليه مربوط ميشود و آنان را مـــوظف ميکند تا مراعات کامل نابيناياني را که هنگام عبور و مرور از عصاي سفيد استفاده ميکند، در نظر داشته باشند.
از سوي ديگر بر اساس اين قانون دولتها موظف هستند که نابينايان را به مشارکت در امور دولتي تشويق كنند و آنان را به خدمت گيرند. در کنار اين فعاليتها مسئولان دولتي طبق قانون موظف شدند پانزدهم اکتبر (مطابق با 23 مهر ماه) هر سال را به عنوان بزرگداشت نابينايان و قانون عصاي سفيد ارج نهند و از مردم بخواهند که رفتار معقولانهاي با نابينايان داشته باشند.
پاي صحبت نابينايان ايراني که بنشينيد، گلايهها و درخواستهاي زيادي را ميشنويد که منشأ هرکدام از آنها يا به کمبودهاي آموزشي ميرسد، يا اشتغال و يا مشکلات اجتماعي و رفت و آمد در سطح شهرها.
آمار سازمان بهداشت جهاني نشان ميدهد که دستکم 120 هزار نفر نابيناي مطلق در ايران وجود دارد و 450 تا 500 هزار نفر كمبينا نيز در كشورمان زندگي ميكنند؛ جمعيتي که براي خودکفايي و استقلال نياز به خدمات حمايتي، اشتغال و آموزش دارند، اما تا به حال نتوانستهاند به حقوق خود دست يابند.
علياکبر جمالي ـ مديرعامل انجمن نابينايان ايران در اين باره ميگويد: «متاسفانه مشکلات نابينايان در کشور ما يکي دو تا نيست. نابينايان در سني که بايد آموزش ببينند، با كمبود تجهيزات آموزشي و كمك آموزشي مواجهاند. منابع مطالعاتي آنها محدود است، چون هزينههاي انتشار کتب به خط بريل و يا کتابهاي صوتي بالا است. نابينايان همچنين در زمينه دسترسي به تجهيزات رايانهاي هم به دليل گران بودن تجهيزات يا محدود بودن فعاليـــت متوليـــان، در مضيقه قرار دارند. بنابراين با مشکل حرفه آموزي رو به رو ميشوند و نميتوانند استعدادهايشان را در مهارتهاي گوناگون شکوفا کنند. همين مساله زمينهساز بيکاري آنان ميشود و در زمان اشتغال، از بازار کار جا ميمانند.»
او ادامه ميدهد: «در دنياي امروز نابينايان در اغلب كشورها توانستهاند جايگاه خود را در جامعه پيدا کنند، در حالي که در کشور ما هنوز حقوق آنها به رسميت شناخته نميشود. نابينايان زيادي بيكار هستند، چون مهــــارتي ندارند، اما عدهاي از آنان که از توانـــاييهايي برخوردارند، در محيطهاي كاري انتخاب نميشوند و کارفرمايان از استخدام آنها سر باز ميزنند.»
برنامه ديگر اين سازمان، پرداخت حق بيمه سهم كارفرماست كه تشويق كارفرمايان در نگهداري و يا استخدام نيروهاي كار معلول در مراكز توليدي، ميتواند منجر به اشتغال زايي براي معلولان شود. اما شايد مهمتر از همه اينها، قوانين مرتبط با استخدام معلولان در ادارات و سازمانهاي دولتي است که بر اساس آن 3درصد از نيروي کار استخدامي در هر سازمان بايد از ميان معلولان انتخاب و به کار گرفته شوند.
جمالي در اين باره ميگويد: «قانون 3درصد استخدامي در حال حاضر در کشور ما اجرا نميشود. نزديکترين نمونه آن آموزش و پرورش است که به تازگي 40هزار نفر را استخدام کرد، اما در ميان آنان کسي از نابينايان وجود نداشت. ما پيگيريهاي زيادي را از طريق مجلس شوراي اسلامي، نهاد رياست جمهوري و حتي وزارتخانه انجام داديم، اما باز هم به نتيجهاي نرسيديم.»
آمارهاي تاييد نشدهاي وجود دارد که نشان ميدهد در جوامع بينالمللي 105شغل براي نابينـــايان تعريف شده اما از ميان آنها تنها دو شغل در ايران براي نابينايان مهيا است: اپراتوري و معلمي.
در مراحل بعدي جايگاه يک نابينا کارگاههاي توليدي مثل بافندگي است و اگر قرار باشد يک نابينا با فراگيري مهارتي وارد عرصههاي شغلي توليدي شود، معمولا با درهاي بسته رو به رو خواهد شد.
مدير عامل انجمن نابينايان در اين باره معتقد است: «با واگذاري واحدهاي توليدي و صنعتي به بخش خصوصي، وضعيت از اين هم بدتر شده است. چون کارفرمايان بخش خصوصي ترجيح ميدهند نيروهاي سالم را به خدمت بگيرند تا از تواناييهاي آنان، استفادههاي بيشتري ببرند. در واقع اگر در گذشته يک نابينا منشي و تلفنچي بود، امروز با پيشرفته شدن تجهيزات و تخصصيتر شدن امکانات، يک نابينا که دسترسي محدودي به کامپيوتر دارد، عملاً از نيروهاي آموزش ديده ديگر جا ميماند.»
او ادامه ميدهد: «اشتغال، بزرگترين مشکل نابينايان کشور است. اما دليل اصلي اين مشکل، آموزشهاي ناکافي و نامناسب براي نابينايان است. فرد نابينا نيازمند مهارتهاي بيشتري نسبت به يک فرد عادي است تا بتواند شغلي را به دست بياورد، اما سازمان فني حرفهاي در اين زمينه کوتاهي ميکند و نابينايان را به حال خود رها کرده است. در حالي که بر اساس ماده 7قانون عام حمايت از معلولين، بايد امکانات آموزشي را براي معلولان به طور رايگان فراهم کند.
از سوي ديگر، در اساسنامه سازمان فني و حرفهاي آمده است که اين سازمان موظف است امکانات آموزشي را براي آحاد جامعه آماده کند، يعني استثنايي براي افراد معلول وجود ندارد. اما عملاً ميبينيم که اين اتفاق نميافتد.»
در سال 1325 يک زن انگليسي به نام «گون گستر» آموزشگاهي براي دختران نابينا به نام «نور آيين» در شهر اصفهان تأسيس کرد و به اين ترتيب فعاليتهاي آموزشي نابينايان توسعه يافت.
کريستوفل با شروع جنگ جهاني دوم مجبور به ترک ايران شد، اما بعد از پايان جنگ دوباره به ايران برگشت تا آموزش پسران نابينا را شروع کند. او با همکاري يکي از فرهنگيان پرسابقه اصفهان، خط برجسته نقطهاي را در تطبيق با الفباي فارسي اصلاح و تکميل کرد و کتابهاي درسي دوره ابتدايي را به خط بريل برگرداند. علاوه بر آن، تعدادي از کتابهاي غيردرسي را هم به خط بريل فارسي تبديل کرد.
در سال 1329 اين آموزشها به تهران و آموزشگاه رودکي رسيد و اولين کلاس درس نابينايان با 59 دانش آموز نابيناي دختر و پسر تشکيل شد. بعدها با تاسيس سازمان آموزش و پرورش استثنايي، گروه آموزشي نابينايان و نيمه بينايان شروع به فعاليت کرد. براي اين گروه از دانشآموزان چهار دوره پيشدبستاني، ابتدايي، راهنمايي تحصيلي و متوسطه پيش بيني شد و اين گروه از دانش آموزان تحصيل خود را به طور رسمي در اين مدارس پي گرفتند.
با اين حال، دانشآموزاني که از اين مدارس فارغ التحصيل ميشوند، به جز مهارتهاي خواندن و نوشتن، رياضي و اطلاعات مربوط به دروس نظري، حرفهاي نميآموزند تا بتوانند با اتکا به آن، وارد بازار کار شوند.
مديرعامل انجمن نابيـنايـــان ايـــران در اين باره ميگويد: «حرفه آموزي در مدارس استثنايي به گونـــهاي نيست که بتوان روي آن حساب کرد و به عنـــوان مهارت فني براي فرد نابينا در نظر گرفت.
علاوه بر آن، مشاغل امروزي در مسير تخصصي شدن قرار دارند و هر فرد بايد اطلاعات کاملي درباره کار با دستگاههاي جديد، کامپيوتر و نرمافزارهاي گوناگون داشته باشد، در حالي که ميبينيم دستگاههاي موجود در ايران براي استفاده نابينايان مناسب سازي نشدهاند و دستگاههاي جديدي هم كه براي نابينايان اختراع شده، به ايران وارد نشده و يا بسيار گران است.»
او ادامه ميدهد: «سازمان بهزيستي براي معلولان وام اشتغال زايي
در نظر گرفته است، اما تا زماني که فرد مهــــارتي نداشته باشد، چطور ميتواند از اين وام استفاده کند؟»
مطالعات تطبيقي نشان ميدهد که اگرچه تعداد زيادي از نابينايان جهان در کشورهاي آسيايي و توسعه نيافته زندگي ميکنند، اما با اصلاح زيرساختهاي فرهنگي و اجتماعي در اين کشورها، هزينه زندگي اين افراد تا حدود زيادي کنترل شده است.
كشورهاي شرق آسيا با ايجاد مشاغل جديد مثل ماساژدرماني، نوازندگي و كوك كردن پيانو بخش عمدهاي از نابينايان جامعه خود را وارد بازار کار کردهاند، به طوري كه تنها در چين 40هزار ماساژور نابينا تعليم داده شدهاند و مشغول به كار هستند.
در آيوواي آمريكا هم نابينايان كافي شاپها را اداره ميكنند، به عنوان بازارياب فعاليت دارند و در رستورانها به فعاليتهاي خدماتي مشغولند. علاوه بر اين مشاغل، تعميرات اتومبيل و دوچرخه، مسئوليت فروش، مشاوره و برنامه ريزي، پذيرش هتل و بيمارستان، بستهبندي، ترجمه و کار در داروخانهها هم از ردههاي شغلي است که در اروپا و آمريکا براي نابينايان بازار جذب خوبي دارند.
اين آمارها نشان ميدهد که در مجموع نزديک به 180 ميليون نفر کم بينا و نابينا در دنيا زندگي ميکنند و از نظر اقتصادي ميليون ها دلار براي اقتصاد جهاني هزينه دارند. با اين حال، وضعيت نابينـــايان در کشور ما کمي متفاوت
است.
نابينايان ايراني، اگرچه از بيمه خدمات درماني سازمان بهزيستي بهرهمند هستند، اما هيچ پشتوانه حمايتي براي دوران بازنشستگي ندارند، مگر اين که موفق به اشتغال شده باشند.
جمالي ميگويد: «حتي در کشورهاي عربي منطقه هم نابينايان خدمات حمايتي زيادي از قبيل حق معلوليت، تسهيلات اشتغال و ازدواج و تسهيلات ويژه مسکن دريافت ميكنند، اما اين امکانات در ايران وجود ندارد.»
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
روزي براي عصا سفيدها
جيمز بيگز، عکاس اهل شهر بريستول انگلستان بود که در سال 1921 ميلادي بر اثر يک سانحه بينايي خود را از دست داد و از آن به بعد تصميم گرفت براي در امان ماندن از خطر وسائل نقليه عصايي به رنگ سفيد در دست بگيرد تا از فاصلههاي دور هم قابل ديدن باشد.
16 سال بعد از فراگير شدن اين ايده بيگز، دو نفر از برجستهترين محققان آمريکايي به نامهاي دکتر «ناول پري»، رياضيدان و دکتر «جاکوپس تن بروک»، حقوقدان، خواستار تصويب قانوني به نام «عصاي سفيد» شدند که بر اساس آن، بايد حقوق نابينايان دنيا به رسميت شناخته شده و فرصتهـــاي برابري براي آنها در نظر گرفته ميشد. اما اين بحث و گفت وگوها با شـــروع جنگ جهاني دوم متوقف شد و قانون يادشده سرانجــــام در پانزدهمين روز از ماه اکتبر سال 1950 ميلادي به تصويب رسيد و به «قانون عصاي سفيد» شهرت پيدا کرد تا اين روز در دنيا، به نام نابينايان رقم زده شود.
در اين قانون تمامي حقوق اجتماعي فرد نابينا به عنوان عضوي از يک جامعه متمدن عنوان شده و جوامع ملزم به رعايت آنها شدهاند. از جمله اين که نابينايان حق استفاده از همه امکانات رفاهي معمول در جامعه را دارند. آنان حق دارند از پياده روها، خيابانها، بزرگراهها و وسايل حمل و نقل همگاني مانند هواپيما، قطار، اتوبوس، اتومبيل، کشتي، هتل، اماکن عمومي، مراکز تفريحي و مذهبي استفاده کنند و اگر در بعضي اوقات محدوديتي هم براي استفاده از اين تسهيلات و اماکن وجود داشته باشد، بايد فراگير و شامل همه افراد جامعه باشد و اگر شخص يا سازماني فقط براي نابينايان در استفاده از تسهيلات همگاني، محدوديت ايجاد کند يا حقوق نابينايان عاقل و بالغ را ناديده بگيرد، مجرم شناخته ميشود.
بند ديگري از اين قانون به رانندگان وسايل نقليه مربوط ميشود و آنان را مـــوظف ميکند تا مراعات کامل نابيناياني را که هنگام عبور و مرور از عصاي سفيد استفاده ميکند، در نظر داشته باشند.
از سوي ديگر بر اساس اين قانون دولتها موظف هستند که نابينايان را به مشارکت در امور دولتي تشويق كنند و آنان را به خدمت گيرند. در کنار اين فعاليتها مسئولان دولتي طبق قانون موظف شدند پانزدهم اکتبر (مطابق با 23 مهر ماه) هر سال را به عنوان بزرگداشت نابينايان و قانون عصاي سفيد ارج نهند و از مردم بخواهند که رفتار معقولانهاي با نابينايان داشته باشند.
صداي نابينايان شنيده نميشود
پاي صحبت نابينايان ايراني که بنشينيد، گلايهها و درخواستهاي زيادي را ميشنويد که منشأ هرکدام از آنها يا به کمبودهاي آموزشي ميرسد، يا اشتغال و يا مشکلات اجتماعي و رفت و آمد در سطح شهرها.
آمار سازمان بهداشت جهاني نشان ميدهد که دستکم 120 هزار نفر نابيناي مطلق در ايران وجود دارد و 450 تا 500 هزار نفر كمبينا نيز در كشورمان زندگي ميكنند؛ جمعيتي که براي خودکفايي و استقلال نياز به خدمات حمايتي، اشتغال و آموزش دارند، اما تا به حال نتوانستهاند به حقوق خود دست يابند.
علياکبر جمالي ـ مديرعامل انجمن نابينايان ايران در اين باره ميگويد: «متاسفانه مشکلات نابينايان در کشور ما يکي دو تا نيست. نابينايان در سني که بايد آموزش ببينند، با كمبود تجهيزات آموزشي و كمك آموزشي مواجهاند. منابع مطالعاتي آنها محدود است، چون هزينههاي انتشار کتب به خط بريل و يا کتابهاي صوتي بالا است. نابينايان همچنين در زمينه دسترسي به تجهيزات رايانهاي هم به دليل گران بودن تجهيزات يا محدود بودن فعاليـــت متوليـــان، در مضيقه قرار دارند. بنابراين با مشکل حرفه آموزي رو به رو ميشوند و نميتوانند استعدادهايشان را در مهارتهاي گوناگون شکوفا کنند. همين مساله زمينهساز بيکاري آنان ميشود و در زمان اشتغال، از بازار کار جا ميمانند.»
او ادامه ميدهد: «در دنياي امروز نابينايان در اغلب كشورها توانستهاند جايگاه خود را در جامعه پيدا کنند، در حالي که در کشور ما هنوز حقوق آنها به رسميت شناخته نميشود. نابينايان زيادي بيكار هستند، چون مهــــارتي ندارند، اما عدهاي از آنان که از توانـــاييهايي برخوردارند، در محيطهاي كاري انتخاب نميشوند و کارفرمايان از استخدام آنها سر باز ميزنند.»
حمايت از اشتغال نابينايان
برنامه ديگر اين سازمان، پرداخت حق بيمه سهم كارفرماست كه تشويق كارفرمايان در نگهداري و يا استخدام نيروهاي كار معلول در مراكز توليدي، ميتواند منجر به اشتغال زايي براي معلولان شود. اما شايد مهمتر از همه اينها، قوانين مرتبط با استخدام معلولان در ادارات و سازمانهاي دولتي است که بر اساس آن 3درصد از نيروي کار استخدامي در هر سازمان بايد از ميان معلولان انتخاب و به کار گرفته شوند.
جمالي در اين باره ميگويد: «قانون 3درصد استخدامي در حال حاضر در کشور ما اجرا نميشود. نزديکترين نمونه آن آموزش و پرورش است که به تازگي 40هزار نفر را استخدام کرد، اما در ميان آنان کسي از نابينايان وجود نداشت. ما پيگيريهاي زيادي را از طريق مجلس شوراي اسلامي، نهاد رياست جمهوري و حتي وزارتخانه انجام داديم، اما باز هم به نتيجهاي نرسيديم.»
آمارهاي تاييد نشدهاي وجود دارد که نشان ميدهد در جوامع بينالمللي 105شغل براي نابينـــايان تعريف شده اما از ميان آنها تنها دو شغل در ايران براي نابينايان مهيا است: اپراتوري و معلمي.
در مراحل بعدي جايگاه يک نابينا کارگاههاي توليدي مثل بافندگي است و اگر قرار باشد يک نابينا با فراگيري مهارتي وارد عرصههاي شغلي توليدي شود، معمولا با درهاي بسته رو به رو خواهد شد.
مدير عامل انجمن نابينايان در اين باره معتقد است: «با واگذاري واحدهاي توليدي و صنعتي به بخش خصوصي، وضعيت از اين هم بدتر شده است. چون کارفرمايان بخش خصوصي ترجيح ميدهند نيروهاي سالم را به خدمت بگيرند تا از تواناييهاي آنان، استفادههاي بيشتري ببرند. در واقع اگر در گذشته يک نابينا منشي و تلفنچي بود، امروز با پيشرفته شدن تجهيزات و تخصصيتر شدن امکانات، يک نابينا که دسترسي محدودي به کامپيوتر دارد، عملاً از نيروهاي آموزش ديده ديگر جا ميماند.»
او ادامه ميدهد: «اشتغال، بزرگترين مشکل نابينايان کشور است. اما دليل اصلي اين مشکل، آموزشهاي ناکافي و نامناسب براي نابينايان است. فرد نابينا نيازمند مهارتهاي بيشتري نسبت به يک فرد عادي است تا بتواند شغلي را به دست بياورد، اما سازمان فني حرفهاي در اين زمينه کوتاهي ميکند و نابينايان را به حال خود رها کرده است. در حالي که بر اساس ماده 7قانون عام حمايت از معلولين، بايد امکانات آموزشي را براي معلولان به طور رايگان فراهم کند.
از سوي ديگر، در اساسنامه سازمان فني و حرفهاي آمده است که اين سازمان موظف است امکانات آموزشي را براي آحاد جامعه آماده کند، يعني استثنايي براي افراد معلول وجود ندارد. اما عملاً ميبينيم که اين اتفاق نميافتد.»
حرفهآموزي، نياز امروز نابينايان
در سال 1325 يک زن انگليسي به نام «گون گستر» آموزشگاهي براي دختران نابينا به نام «نور آيين» در شهر اصفهان تأسيس کرد و به اين ترتيب فعاليتهاي آموزشي نابينايان توسعه يافت.
کريستوفل با شروع جنگ جهاني دوم مجبور به ترک ايران شد، اما بعد از پايان جنگ دوباره به ايران برگشت تا آموزش پسران نابينا را شروع کند. او با همکاري يکي از فرهنگيان پرسابقه اصفهان، خط برجسته نقطهاي را در تطبيق با الفباي فارسي اصلاح و تکميل کرد و کتابهاي درسي دوره ابتدايي را به خط بريل برگرداند. علاوه بر آن، تعدادي از کتابهاي غيردرسي را هم به خط بريل فارسي تبديل کرد.
در سال 1329 اين آموزشها به تهران و آموزشگاه رودکي رسيد و اولين کلاس درس نابينايان با 59 دانش آموز نابيناي دختر و پسر تشکيل شد. بعدها با تاسيس سازمان آموزش و پرورش استثنايي، گروه آموزشي نابينايان و نيمه بينايان شروع به فعاليت کرد. براي اين گروه از دانشآموزان چهار دوره پيشدبستاني، ابتدايي، راهنمايي تحصيلي و متوسطه پيش بيني شد و اين گروه از دانش آموزان تحصيل خود را به طور رسمي در اين مدارس پي گرفتند.
با اين حال، دانشآموزاني که از اين مدارس فارغ التحصيل ميشوند، به جز مهارتهاي خواندن و نوشتن، رياضي و اطلاعات مربوط به دروس نظري، حرفهاي نميآموزند تا بتوانند با اتکا به آن، وارد بازار کار شوند.
مديرعامل انجمن نابيـنايـــان ايـــران در اين باره ميگويد: «حرفه آموزي در مدارس استثنايي به گونـــهاي نيست که بتوان روي آن حساب کرد و به عنـــوان مهارت فني براي فرد نابينا در نظر گرفت.
علاوه بر آن، مشاغل امروزي در مسير تخصصي شدن قرار دارند و هر فرد بايد اطلاعات کاملي درباره کار با دستگاههاي جديد، کامپيوتر و نرمافزارهاي گوناگون داشته باشد، در حالي که ميبينيم دستگاههاي موجود در ايران براي استفاده نابينايان مناسب سازي نشدهاند و دستگاههاي جديدي هم كه براي نابينايان اختراع شده، به ايران وارد نشده و يا بسيار گران است.»
او ادامه ميدهد: «سازمان بهزيستي براي معلولان وام اشتغال زايي
در نظر گرفته است، اما تا زماني که فرد مهــــارتي نداشته باشد، چطور ميتواند از اين وام استفاده کند؟»
مطالعات تطبيقي نشان ميدهد که اگرچه تعداد زيادي از نابينايان جهان در کشورهاي آسيايي و توسعه نيافته زندگي ميکنند، اما با اصلاح زيرساختهاي فرهنگي و اجتماعي در اين کشورها، هزينه زندگي اين افراد تا حدود زيادي کنترل شده است.
كشورهاي شرق آسيا با ايجاد مشاغل جديد مثل ماساژدرماني، نوازندگي و كوك كردن پيانو بخش عمدهاي از نابينايان جامعه خود را وارد بازار کار کردهاند، به طوري كه تنها در چين 40هزار ماساژور نابينا تعليم داده شدهاند و مشغول به كار هستند.
در آيوواي آمريكا هم نابينايان كافي شاپها را اداره ميكنند، به عنوان بازارياب فعاليت دارند و در رستورانها به فعاليتهاي خدماتي مشغولند. علاوه بر اين مشاغل، تعميرات اتومبيل و دوچرخه، مسئوليت فروش، مشاوره و برنامه ريزي، پذيرش هتل و بيمارستان، بستهبندي، ترجمه و کار در داروخانهها هم از ردههاي شغلي است که در اروپا و آمريکا براي نابينايان بازار جذب خوبي دارند.
پشتوانهاي براي تامين زندگي
اين آمارها نشان ميدهد که در مجموع نزديک به 180 ميليون نفر کم بينا و نابينا در دنيا زندگي ميکنند و از نظر اقتصادي ميليون ها دلار براي اقتصاد جهاني هزينه دارند. با اين حال، وضعيت نابينـــايان در کشور ما کمي متفاوت
است.
نابينايان ايراني، اگرچه از بيمه خدمات درماني سازمان بهزيستي بهرهمند هستند، اما هيچ پشتوانه حمايتي براي دوران بازنشستگي ندارند، مگر اين که موفق به اشتغال شده باشند.
جمالي ميگويد: «حتي در کشورهاي عربي منطقه هم نابينايان خدمات حمايتي زيادي از قبيل حق معلوليت، تسهيلات اشتغال و ازدواج و تسهيلات ويژه مسکن دريافت ميكنند، اما اين امکانات در ايران وجود ندارد.»
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج