ناگفته هاي زندگي پروفسور

نظرسنجي ها در خصوص بهترين مربيان 20 سال اخير فوتبال ملي و برترين مربيان خارجي همين دوران نشان داد دل مردم بدجوري هواي خاطرات برانکو ايوانکوويچ سرمربي تيم ملي ايران در جام جهاني آلمان، جام ملت هاي چين و بازي هاي آسيايي بوسان را کرده است. اختلاف فاحش اين مربي کروات در نظرسنجي ها براي آنهايي که نزديک به پروفسور بودند، خاطرات آن روزها را زنده کرد: خاطراتي که مي تواند زوايايي جز آنچه که مردم از برانکو مي ديدند را زنده کند. براي بررسي ناگفته هاي سال هاي حضور برانکو در فوتبال ايران از آخرين روزهاي حضورش در ايران آغاز مي کنيم.
چهارشنبه، 23 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ناگفته هاي زندگي پروفسور
 ناگفته هاي زندگي پروفسور
ناگفته هاي زندگي پروفسور

 




 
نظرسنجي ها در خصوص بهترين مربيان 20 سال اخير فوتبال ملي و برترين مربيان خارجي همين دوران نشان داد دل مردم بدجوري هواي خاطرات برانکو ايوانکوويچ سرمربي تيم ملي ايران در جام جهاني آلمان، جام ملت هاي چين و بازي هاي آسيايي بوسان را کرده است. اختلاف فاحش اين مربي کروات در نظرسنجي ها براي آنهايي که نزديک به پروفسور بودند، خاطرات آن روزها را زنده کرد: خاطراتي که مي تواند زوايايي جز آنچه که مردم از برانکو مي ديدند را زنده کند. براي بررسي ناگفته هاي سال هاي حضور برانکو در فوتبال ايران از آخرين روزهاي حضورش در ايران آغاز مي کنيم.

وقتي برانکو، صدام شد!

«پياده روي هاي واروژني» فيلم مستندي بود در خصوص زندگي دختر يک مربي فوتبال. ناراحتي قلبي دخترک و دوريش از پدر دستمايه اي شد براي ساخت فيلم مستندي در خصوص زندگي دور از خانه سر مربي کروات تيم ملي در آن روزها: اما جالب ترين سکانس فيلم فارغ از تيم اصلي فيلم ميلاد صدر عاملي آن جايي است که عناوين روزنامه هاي ورزشي را طي چند ماه قبل از جام جهاني نشان مي دهد؛ تيترهايي که اکثراً به دنبال حذف پروفسور از تيم ملي بودند. مجيد جلالي، امير قلعه نويي و ... اصلي ترين مربياني بودند که براي برکناري برانکو مصاحبه مي کردند و 2 روزنامه ورزشي سر دسته کوبيدن کادر فني تيم ملي بودند. هر چند در فضاي کنوني نه از آن مربيان خبري است و نه از آن سر دبيران، اما مباحث 2 خبرنگار منتقد و مدافع سرمربي وقت تيم ملي در يکي از سکانس هاي «پياده روهاي واروژني» اين بود که روزنامه نگار منتقد، برانکو را با صدام مقايسه کرد و گفت: «بلايي که او بر سر فوتبال ايران آورد صدام بر سر کشورش، عراق آورد.» منتقد برانکو معتقد بود قلم دستش بهتر از برانکو مي تواند فوتبال ملي را هدايت کند. اما ماجراي اين انتقادات سخيفانه چگونه شکل گرفت. تمام دعواها براي حذف برانکو بيشتر جنبه شخصي داشت تا بحث ملي. آن جايي که روزنامه تعطيل شده کنوني تيتر زد «برانکو، اسکيزوفرني دارد» اين تيتر دقيقاً زماني روي جلد اين روزنامه وابسته به يکي از مسئولين فعلي فدراسيون فوتبال رفت که اسامي تيم ملي اعلام شد و خبري از مبعلي نبود. در آن چند ماه باقي مانده تا جام جهاني تمام سعي و تلاش باند (GodFather) (نامي که برانکو روي اين جريان سازمان يافته گذاشته بود و ريشه تمام اين جريان سازيها را منتسب به يکي از سر دبيران پر سن و سال مطبوعات مي دانست) حذف برانکو بود. برانکو که قصد داشت از آن روزنامه به خاطر تيتر اسکيزوفرني شکايت کند توسط نزديکانش منصرف شد، اما برخورد برانکو با نويسنده آن مطلب در هتل المپيک نزديک بود به درگيري بيانجامد که چلنگر مانع شد.

مي خواستند، ليست تيم ملي را بخرند

در ماه هاي پاياني حضور برانکو در تيم ملي اتفاقاتي افتاد که مي تواند تامل برانگيز باشد. مجيد جلالي در آن روزها از طريق جريان خاصي سخت به دنبال گرفتن پست برانکو در تيم ملي بود. نامه او به رئيس جمهور وقت با محتواي چرا نبايد يک مربي ايراني در جام جهاني 2006 آلمان روي نيمکت تيم ملي بنشيند از يک سو و فشارهاي سازمان ورزش به دنبال آن باعث شد تا برانکو اين جمله را به اطرافيانش بگويد: «من روزي از فوتبال ايران مي روم اما شما مطمئن باشيد حتي بعد از رفتن من هم جلالي سر مربي تيم ملي نخواهد شد.» آن جريانات در جام جهاني تاثيرش را گذاشت. در پايان ديدار ايران و آنگولا؛ برانکو در رختکن با همه بازيکنان دست مي دهد اما نوبت به عنايتي که مي رسد بازيکن استقلال به جاي آن که دست بدهد، زير دست برانکو مي زند و شروع مي کند به فحاشي عليه سرمربي تيم ملي که با وساطت چلنگر و فرکي عنايتي را از برانکو دور مي کنند. عنايتي در رختکن با عصبانيت مي گفت: «او مرا بدبخت و زندگي ام را نابود کرد.»
پيش از جام جهاني بحث ليست اعزامي به آلمان حرف و حديث هايي داشت که نزديکان برانکو در جريان آن بودند. فردي به نام «م.ب» سخت به دنبال حضور برخي از بازيکنان در ليست آلمان بود و در اين رابطه به يکي از روزنامه نگاران نزديک برانکو پيشنهاد 200 ميليوني براي حضور يکي از لژيونرهاي اماراتي داد؛ البته شبيه به چنين پيشنهادي به آناليزور برانکو هم داده بودند که برانکو با شنيدن چنين اخباري تنها مي خنديد و مي گفت: «باورم نمي شود به خاطر منافع شخصي مي خواهند تيم ملي ايران را نابود کنند.» البته جريان هاي مشابه اي هم در داخل فدراسيون وجود داشت.

ترس از شغل همسر

زندگي شخصي برانکو در سال هاي حضورش در ايران با شخصيتي که مردم از او در رسانه ها مي شناختند متفاوت نبود. هتل گلشهر محل اقامت برانکو و فخرالدين داوود بگوويچ بود و کارکنان اين هتل آپارتمان هميشه با احترام از او ياد مي کنند. برانکو يک کروات خانواده دوست بود و در نبودش هم رئيس خانواده بود. «وستا» همسر برانکو که يک وکيل بود در زمينه حقوق بشر و زنان مشغول بود و بر اداره کافي شاپ شوهرش نظارت داشت. برانکو در مورد وستا مي گفت: «به خاطر شغل خطرناکش! از هم دور باشيم بهتر است (خنده).»
سرمربي تيم ملي تقريباً روزي 2 تا 3 بار با خانواده اش در تماس بود. ناراحتي قلبي دختر برانکو باعث نگراني او شده بود و هميشه جوياي حال «مي يا» بود و حتي يک بار از طريق مجيد ساعدي فر، پزشک تيم ملي او را به آمريکا براي معالجه فرستاد. جدا از بحث خانواده، برانکو بيشتر وقتش را به مطالعه فوتبال روز دنيا و برنامه ريزي براي تيم ملي اختصاص مي داد و اوقات فراغتش را با ديگر دوستان ايراني و کروات خود سپري مي کرد. آن هايي که برانکو را مي شناختند معتقد بودند او در کنار فخرالدين داوود بگوويچ هميشه احساس آرامش مي کند و جدا از همکاري يک نوع رابطه معنوي ميان آن ها وجود داشت. تاثير بگوويچ بر برانکو قابل انکار نبود و يک جورايي تکيه گاه سرمربي تيم ملي بود. شايد بتوان حذف رحمتي و دعوت مجدد خداداد عزيزي به تيم ملي را دستاورد اين رابطه دانست. فخرالدين اغلب مواقع در اتاق برانکو بود؛ البته تنها مشکل آن ها با يکديگر سرمايي بودن شديد مربي دروازه بان هاي تيم ملي بود که باعث شده بود، هيچ گاه کولر در محل اقامت آن ها روشن نشود.

هتل برانکو!

به واسطه حضور برانکو در هتل گلشهر، آن جا به محل پاتوق کروات ها تبديل شده بود و کليه مربيان کروات شاغل در ورزش ايران در هتل گلشهر رفت و آمد داشتند. حتي برخي از اين مربيان که در شهرستان کار مي کردند زمان حضورشان در تهران به هتل نمي رفتند و ... کجا بهتر از هتل برانکو! برانکو نه تنها از آن ها حمايت ميکرد بلکه کمک هاي نقدي زيادي نيز به هموطنانش مي کرد. يکي از اين مربيان که چندي قبل از يک تيم دسته اولي اخراج شد مبلغي حدود 8 هزار دلار از برانکو قرض گرفت که هنوز آن را پس نداده است. اما جالب تر از همه کمياب بودن صابون، شامپو و کليه وسائل بهداشتي در زمان حضور اين کروات بود. اکثراً وسايل بهداشتي برانکو را بر مي داشتند و اعتراض هاي فخرالدين هم فايده اي نداشت.

عاشق فرش و قورمه سبزي

از نکات ديگر زندگي برانکو در ايران علاقه او به صنايع دستي بود؛ هر زمان که قصد سفر به کرواسي را داشت او را به همراه چلنگر در بازار فرش پيدا مي کرديد؛ آن ها يک روز کامل را در بازار فرش مي گذراندند و علاقه او به فرش زايد الوصف بود. برانکو بر خلاف ديگر مربيان کروات اهل سوء استفاده از موقعيت اش نبود. سرمربي تيم ملي اهل اصراف نبود و با اين که کليه هزينه هاي خورد و خوراکش بر عهده فدراسيون فوتبال بود اما زياد بريز و بپاش نداشت و مبلغ غذاي مهمانانش را مي پرداخت. او هم مثل ساير خارجي هاي عاشق قورمه سبزي و کباب بود. نکته جالب در مورد برانکو اين است که از فدراسيون خواسته بود زماني که فخرالدين به مرخصي مي رود واحد او را هتل اجاره دهد!
جدا از اين مساله سرمربي تيم ملي اهل نوشيدني هاي غيرمجاز نبود و حرمت اعتقادات مردم ايران را نگه مي داشت و در ماه رمضان تقريباً مثل ايراني ها روزه بود.

گل فروش، پول برانکو را پس داد

برانکو هميشه عادت داشت به گل فروشي هاي سر چهارراه ها پول بدهد. سرمربي تيم ملي به هر گل فروش 6 تا هزار توماني مي داد و گلي هم از آن ها نمي گرفت. رضا چلنگر تعريف مي کند يک بار برانکو همين کار را سر يکي از چهار راه ها کرد اما پسرک گل فروش پول برانکو را پس داد و گفت: «من گدا نيستم؛ اگر گل نميخري پولت را پس بگير.» برانکو گل را مي خرد و خطاب به چلنگر مي گويد: «اين همان غرور ايراني است که من دوست دارم، ايراني ها غروري دارند که مردمان خيلي از کشورها ندارند.» در حالي چنين ماجراهايي براي برانکو زياد رخ مي داد که در برخي مواقع هم رفتار ايراني ها او را عصبي مي کرد. يک روز در حالي که براي ديدن بازي هاي ليگ به سمت ورزشگاه در حرکت بود در اتوبان همت با موتورسواري مواجه مي شود که کلي کارتن به ترک موتورش بسته و دائماً ميان ماشين ها لايي مي کشيده: «واقعاً هيچ کس نيست جلوي اين را بگيرد. براي همين است هر وقت سوار ماشين مي شوم فشارم مي افتد.»

ماجراي کتي که شانس مي آورد

خيلي ها پروفسور کروات را خوش شانس مي دانستند و معتقد بودند بيشتر از داشته هاي فني اش، خوش شانس است. حتي در برهه اي از زمان مي گفتند کت خردلي رنگ که برانکو بر تن مي کند به خاطر اعتقادات خرافاتي اش است چون آن کت برايش خوش شانسي مي آورد. بعد از يکي از بازي هاي تيم ملي خبرنگاري که با برانکو رابطه نزديکي داشت به او گفت: «راست مي گويند اين کت براي تو شانس مي آورد.» سرمربي تيم ملي با خنده اي آن کت را درآورد و بر تن خبرنگار کرد و گفت: «اين کت شانس را به تو دادم چون من تمام لباس هايم برايم شانس مي آورند و از اين کت ها زياد دارم (خنده ...) او اصولاً جزو مربيان خوش تيپي بود که وارد فوتبال ايران شد؛ شايد کسي نداند که نزديک به 20 دست کت و شلوار در کمد لباس هايش موجود بود و هر کت و شلوار برانکو رقمي بين 300 تا 800 يورو قيمتش بود. جالب تر آن که او عينک اش را با کت و شلوارش ست مي کرد. خيلي مراقب تغذيه اش بود تا چاق نشود. زماني که تيم ملي تمرين نداشت در هتل نرمش مي کرد و عاشق قهوه بود: برانکو هميشه در کنار قهوه يک بطري آب معدني هم داشت.
منبع:تماشاگر، شماره 35.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.