تربيت اسلامي کودکان
نويسنده:جواد محدثي
در زمينه پرورش و تمرين و تربيت کودکان و شيوه ساختن و رشد دادن به شخصيت مذهبي فرزندان، مرحوم فيض کاشاني بياني داد که جهت استفاده شما عزيزان، به ترجمه آن از کتاب «المحجة البيضاء»(1) پرداختيم.
باشد که مفيد افتد و مثمر ثمر گردد... ان شاء الله
اگر او را خير و خوبي بياموزند و بر آن، عادت دهند و فرزند در سايه اين تربيت به سعادت دنيا و آخرت برسد، پدر و مادر و هرکس ديگري که در تعليم و تربيت او نقشي داشته، در ثواب آن شريک است.
اما اگر فرزند را به شر و بدي عادت دهند و او را همچون چهارپايان رها کرده و مهمل و بي حساب گذارند، بدبخت شده و هلاک و تباه مي گردد. لذا وزر و وبال و گناه آن به عهده کسي است که سرپرستي و قيموميت او را به عهده داشته و کوتاهي کرده است.
خداوند مي فرمايد:
«اي مؤمنان! خود و خانواده خود را از آتش نگهداريد.»(2)
پدر و مادر، فرزندان را هرچه از آتش دنيا مصون دارند، بيش از آن، شايسته تر آن است که از آتش آخرت، مصونشان دارند.
نگهداري اولاد از آتش، به اين است که فرزند را ادب کند، مهذب سازد، اخلاق نيکو را به او بياموزد، از همنشينان بد و نامناسب، محافظت کند، او را به تنعم و خوشگذراني و تجمل و رفاه عادت ندهد که موجب تباهي و نابودي و فسادش گردد... .
بلکه فرزند را از همان آغاز، مورد مراقبت قرار دهد. در نگهداري و شير دادن و تربيت، زن صالح و شايسته و دينداري که «حلال» مي خورد، برگزيند؛ چرا که هرگز، در شيري که از حرام پديد آيد، برکتي نيست و فرزندي که از اين گونه شير تغذيه شود، طينت و سرشت او از آلودگي نشأت گرفته و عجين مي گردد و به طبع، او به کارهايي که با خبث و پستي همگون است، متمايل مي شود.
فرزندي که به مرحله حيا و شرم رسيده، نبايد به حال خود رها شود؛ بايد او را کمک کرد و به وسيله همين صفت حيا و تمييز خوب و بد و زشت و زيبا، او را ادب و اخلاق آموخت.
بايد به او آموخت که:
- با دست راست غذا بخورد؛
- هنگام غذا خوردن «بسم الله » بگويد؛
- از جلوي خود غذا بخورد؛
- پيش از ديگران شروع نکند؛
- به غذا و خورنده غذا خيره نشود؛
- با عجله غذا نخورد؛
- غذا را خوب بجود؛
- بين لقمه ها فاصله بيندازد؛
- لباس خود را آلوده نکند.
مربي کودک، بايد او را عادت دهد که گاهي «نان خالي» بخورد تا اينکه عادت به اين نکند که حتماً بايد خورشت باشد.
و نيز:
-پرخوري را در نظرش ناپسند جلوه دهد و پرخوران را به حيوانات تشبيه کند؛
- در پيش رويش، از بچه هاي پرخور، مذمت کند؛
- در پيش او، از کودکان مؤدب و کم خوراک، ستايش نمايد؛
- ايثار را در مورد غذا، تمجيد و تعريف نمايد؛
- بياموزد که خيلي در بند غذا نبايد بود، به هر طعامي بايد ساخت.
فرزند را از رفاقت و دوستي و رفت و آمد با بچه هايي که به تنعم و رفاه و خوشگذراني عادت کرده اند و اهل تجملات در لباس و زندگي هستند، دور نگاه دارد.
اگر فرزند را در کودکي، مورد اهمال و غفلت قرار دهيد و به تربيت او نرسيد، بداخلاق و دروغگو و حسود و دزد و سخن چين و لجوج و فضول بار خواهد آمد و اهل نيرنگ و حقه و گستاخي و پرروئي و مسخرگي خواهد شد... راه پيشگيري از همه اينها، مراقبت و تربيت و ادب آموزي و رسيدگي است.
و نيز از پرداختن به اشعار عاشقانه و همنشيني با ادبائي که فکر و ذکرشان در اين گونه امور است، باز دارد. چرا که امثال اين گونه اشعار و سرگذشت ها و ظرافت ها، در دل کودکان تخم فساد مي پاشد.
اگر از کودکان، کارهاي شايسته و اخلاق نيکو مشاهده شد، خوب است که مورد عنايت و تشويق و پاداش و جايزه دادن قرار گيرد و در ميان مردم به خاطر خوبي هايش، ستايش شود.
و جسارت بر امثال اين گونه کارها را داشته باشد... برخورد کريمانه و بزرگوارانه... بخصوص در مواردي که خود کودک، تلاش دارد که خلاف را پنهان نمايد و مي خواهد که پدر و مادر متوجه کار زشت او نشوند.
در اين گونه موارد،«گذشت و پرده پوشي»، سازنده تر و مؤثرتر است و اگر آشکار کنيم، چه بسا فرزند گستاخ تر شود و ديگر از آشکار شدن آن واهمه اي نداشته باشد.
اگر کار خلاف را دوباره مرتکب شد، بهتر است که در پنهاني و به طور خصوصي، به او تذکر داده و سرزنش نمايد و قضيه را در نظرش مهم جلوه دهد و به او بگويد:
«مبادا کسي از اين کار تو مطلع شود... که بين مردم رسوا و مفتضح خواهي شد!...».
همچنين ملامت و سرزنش، نبايد در هر مرتبه و آن هم زياد باشد؛ زيرا در اين صورت به شنيدن سرزنش عادت مي کند و برايش عادي مي شود و قباحت و زشتي عمل در نظرش از بين مي رود و ديگر «سخن»، هرگز در دلش اثر نمي بخشد.
از خوابيدن در رختخواب نرم و خوب، بايد مقداري برحذر داشت تا اندامش محکم و اعضايش سخت و استوار شود.
بايد از رفاه طلبي و آسايش و ... جلوگيري کرد و به خشونت و سختي در بستر و فرش و لباس و غذا، عادتش داد.
بايد جلوي مخفيکاري بچه ها را گرفت؛ زيرا اگر کودکان کاري را در خفا و پنهاني و دور از چشم ديگران انجام مي دهند، روي اين علت است که آن را قبح و ناروا مي دانند. اگر به همان حال رهايش کنند، براي انجام «کارهاي بد» عادت خواهد کرد.
خوب است که فرزند را در بعضي از ساعات روز، به پياده روي و حرکات بدني و ورزش و نرمش عادت دهند تا کسالت روحي بر او غالب نشود.
بايد عادتشان داد که با معاشرين و افراد هم تيپ خود، برخورد متواضعانه داشته و احترام و لطف و محبت و تکريم در برخورد و سخن گفتن داشته باشد.
بايد به فرزند آموخت که از دست کودکان ديگر، چيزي نگيرد که به عزت و شخصيت خانوادگي او، اهانت و تحقير باشد.
بايد ياد داد که رفعت و بزرگواري، در بخشش است نه در دريافت، بزرگي، در دادن و عطا کردن است نه در گرفتن و درخواست کردن. اگر از فرزندان خانواده اي شريف است، بياموزد که گرفتن از ديگران، زشت است و اگر از اولاد فقرا و مستضعفين است، بايد بداند که طمع داشتن به داشته هاي ديگران، خفت و خواري مي آورد و «طمع کاري» ذلت آور است و «عزت» در بي نيازي است و حقارت و تذلل و تملق و دم جنباندن براي لقمه ناني، از عادت سگ هاست.
بايد در نظر کودکان، زر و سيم و ثروت دنيا را، و تجمل و طمع در جلوه هاي فريبنده ماديات را نکوهش کرد و از ثروت و طلا و نقره، همانند مارها و عقرب هاي سمي برحذر داشت؛ زيرا آفت دنيا دوستي و عشق به ثروت و طلا و پول براي کودکان بيش از آفت سموم است؛ براي بزرگان هم، چنين است!... .
بايد عادتشان داد که در مجالس و در حضور ديگران، دماغ بالا نکشند، آب دهان بيرون نريزند، تف نکنند، فوت و پف نکنند، خميازه نکشند، دهن دره ننمايند. پشت به ديگران نکنند، پا روي پا نيندازند، دست زير چانه خود نگيرند، سر را به بازو تکيه ندهند ...؛ زيرا اينها همه، نشانه سستي و کسل بودن است.
بايد چگونه نشستن در مجلس را بياموزد.
از پرحرفي باز دارد.
از قسم خوردن، به طور کلي- چه راست و چه دروغ- بر حذر دارد.
عادت دهد که بي مقدمه حرفي نزند.
اگر چيزي مي پرسند، جواب دهد.
وقتي ديگري حرفي مي زند، خوب گوش دهد.
به احترام بزرگتر از خود، از جاي خود برخيزد و به او جا دهد.
محترمانه پيش او بنشيند.
شايسته است که مربي، کودک را از سخنان بيهوده و ياوه و بددهني و فحش و ناسزا و لعن و نفرين باز دارد.
از مخالطت و همنشيني با کودکاني که بددهن و ناسزاگو هستند، جلوگيري کند؛ چرا که اين حالت ها، خواه ناخواه از همنشينان بد، به او هم سرايت مي کند.
و اصل تأديب و تربيت کودکان، محافظت از همنشين و دوست و همبازي بد است.
در بعضي از روزهاي رمضان، وادار کنند که روزه بگيرد، از پوشيدن لباس ابريشم و استفاده از طلا( که براي مردان حرام است) اجتناب کند، حدود و مسائل و احکام موردنياز شرعي را به او ياد دهند، از سرقت و خوردن مال حرام و دروغ و خيانت و فحش و صفات کودکانه بازدارند.
در کودکي اگر بر اين اساس، «تربيت و رشد» پيش رود، وقتي بزرگ شد، به تدريج اسرار و فلسفه اين امور را مي شناسد.
بايد تذکر داد که:
غذاها، دواهايي هستند و هدف از خوردن، به دست آوردن قدرت و توان بيشتر در عبادت و بندگي خداست.
دنيا، اصل نيست؛ زيرا که ناپايدار است و مرگ، رشته نعمت ها را قطع مي کند.
دنيا، خانه گذر است نه اقامتگاه.
آخرت، سراي ماندگاري است نه خانه عبور. مرگ، در هر ساعتي مورد انتظار است.
«عاقل»، کسي است که از دنيا، براي آخرتش ره توشه برگيرد تا درجه و رتبه اش نزد خداوند بزرگ بالا شود، و در بهشت، نعمت هايش وسعت يابد.
اگر نشو و نماي فرزند و تربيت کودک- به گونه اي که گذشت- درست و صحيح انجام گرفته باشد، اين گونه سخنان هنگام بلوغ، مؤثر و سازنده خواهد بود و بر دل خواهد نشست، همچنان که«نقش»، بر سنگ مي ماند.
اما.... اگر تربيت فرزند بر خلاف اين باشد و کودک از همان آغاز به بازي و فحش و وقاحت و بي شرمي و شکمبارگي و طمع و تجمل در لباس و زندگي و تزيين و تفاخر و... خو گرفته باشد، قلبش از«پذيرفتن حق»، امتناع خواهد نمود و چيزي از اين حقايق بر دلش نخواهد نشست؛ آن گونه که خاک خشک، بر صفحه ديوار نمي ماند!
کارها را بايد از آغاز و ريشه، مورد رعايت و دقت قرار داد.
سرشت کودک، قابليت نيک و بد را دارد، و اين پدر و مادر هستند که او را به يکي از دو جانب، تمايل مي دهند.
پيامبراسلام(ص) فرمود:
«هر مولودي بر فطرت( فطرت توحيدي) زاده مي شود. و همانا پدر و مادر اوست که او را يهودي، نصراني و مجوسي مي کند.»(3)
در اينجا، ترجمه گفتار مرحوم فيض کاشاني از کتاب شريف «المحجة البيضاء» پايان يافت.
اميد است که امت قهرمان و شهيد پرور ما بيش از پيش، در تربيت نسلي صالح و شايسته و فرزنداني شهادت طلب، ايثارگر، حق جو و نيکوکار موفق باشند. ان شاء الله تعالي
باشد که مفيد افتد و مثمر ثمر گردد... ان شاء الله
فرزندان، امانت هاي الهي
اگر او را خير و خوبي بياموزند و بر آن، عادت دهند و فرزند در سايه اين تربيت به سعادت دنيا و آخرت برسد، پدر و مادر و هرکس ديگري که در تعليم و تربيت او نقشي داشته، در ثواب آن شريک است.
اما اگر فرزند را به شر و بدي عادت دهند و او را همچون چهارپايان رها کرده و مهمل و بي حساب گذارند، بدبخت شده و هلاک و تباه مي گردد. لذا وزر و وبال و گناه آن به عهده کسي است که سرپرستي و قيموميت او را به عهده داشته و کوتاهي کرده است.
خداوند مي فرمايد:
«اي مؤمنان! خود و خانواده خود را از آتش نگهداريد.»(2)
پدر و مادر، فرزندان را هرچه از آتش دنيا مصون دارند، بيش از آن، شايسته تر آن است که از آتش آخرت، مصونشان دارند.
نگهداري اولاد از آتش، به اين است که فرزند را ادب کند، مهذب سازد، اخلاق نيکو را به او بياموزد، از همنشينان بد و نامناسب، محافظت کند، او را به تنعم و خوشگذراني و تجمل و رفاه عادت ندهد که موجب تباهي و نابودي و فسادش گردد... .
بلکه فرزند را از همان آغاز، مورد مراقبت قرار دهد. در نگهداري و شير دادن و تربيت، زن صالح و شايسته و دينداري که «حلال» مي خورد، برگزيند؛ چرا که هرگز، در شيري که از حرام پديد آيد، برکتي نيست و فرزندي که از اين گونه شير تغذيه شود، طينت و سرشت او از آلودگي نشأت گرفته و عجين مي گردد و به طبع، او به کارهايي که با خبث و پستي همگون است، متمايل مي شود.
نشانه هاي عقل
فرزندي که به مرحله حيا و شرم رسيده، نبايد به حال خود رها شود؛ بايد او را کمک کرد و به وسيله همين صفت حيا و تمييز خوب و بد و زشت و زيبا، او را ادب و اخلاق آموخت.
ادب طعام و آداب سفره
بايد به او آموخت که:
- با دست راست غذا بخورد؛
- هنگام غذا خوردن «بسم الله » بگويد؛
- از جلوي خود غذا بخورد؛
- پيش از ديگران شروع نکند؛
- به غذا و خورنده غذا خيره نشود؛
- با عجله غذا نخورد؛
- غذا را خوب بجود؛
- بين لقمه ها فاصله بيندازد؛
- لباس خود را آلوده نکند.
مربي کودک، بايد او را عادت دهد که گاهي «نان خالي» بخورد تا اينکه عادت به اين نکند که حتماً بايد خورشت باشد.
و نيز:
-پرخوري را در نظرش ناپسند جلوه دهد و پرخوران را به حيوانات تشبيه کند؛
- در پيش رويش، از بچه هاي پرخور، مذمت کند؛
- در پيش او، از کودکان مؤدب و کم خوراک، ستايش نمايد؛
- ايثار را در مورد غذا، تمجيد و تعريف نمايد؛
- بياموزد که خيلي در بند غذا نبايد بود، به هر طعامي بايد ساخت.
در زمينه لباس
فرزند را از رفاقت و دوستي و رفت و آمد با بچه هايي که به تنعم و رفاه و خوشگذراني عادت کرده اند و اهل تجملات در لباس و زندگي هستند، دور نگاه دارد.
اگر فرزند را در کودکي، مورد اهمال و غفلت قرار دهيد و به تربيت او نرسيد، بداخلاق و دروغگو و حسود و دزد و سخن چين و لجوج و فضول بار خواهد آمد و اهل نيرنگ و حقه و گستاخي و پرروئي و مسخرگي خواهد شد... راه پيشگيري از همه اينها، مراقبت و تربيت و ادب آموزي و رسيدگي است.
مواد آموزشي
و نيز از پرداختن به اشعار عاشقانه و همنشيني با ادبائي که فکر و ذکرشان در اين گونه امور است، باز دارد. چرا که امثال اين گونه اشعار و سرگذشت ها و ظرافت ها، در دل کودکان تخم فساد مي پاشد.
اگر از کودکان، کارهاي شايسته و اخلاق نيکو مشاهده شد، خوب است که مورد عنايت و تشويق و پاداش و جايزه دادن قرار گيرد و در ميان مردم به خاطر خوبي هايش، ستايش شود.
روش برخورد با بدي ها
و جسارت بر امثال اين گونه کارها را داشته باشد... برخورد کريمانه و بزرگوارانه... بخصوص در مواردي که خود کودک، تلاش دارد که خلاف را پنهان نمايد و مي خواهد که پدر و مادر متوجه کار زشت او نشوند.
در اين گونه موارد،«گذشت و پرده پوشي»، سازنده تر و مؤثرتر است و اگر آشکار کنيم، چه بسا فرزند گستاخ تر شود و ديگر از آشکار شدن آن واهمه اي نداشته باشد.
اگر کار خلاف را دوباره مرتکب شد، بهتر است که در پنهاني و به طور خصوصي، به او تذکر داده و سرزنش نمايد و قضيه را در نظرش مهم جلوه دهد و به او بگويد:
«مبادا کسي از اين کار تو مطلع شود... که بين مردم رسوا و مفتضح خواهي شد!...».
همچنين ملامت و سرزنش، نبايد در هر مرتبه و آن هم زياد باشد؛ زيرا در اين صورت به شنيدن سرزنش عادت مي کند و برايش عادي مي شود و قباحت و زشتي عمل در نظرش از بين مي رود و ديگر «سخن»، هرگز در دلش اثر نمي بخشد.
پدر و مادر، مکمل روش يکديگر
آداب آسايش و زندگي
از خوابيدن در رختخواب نرم و خوب، بايد مقداري برحذر داشت تا اندامش محکم و اعضايش سخت و استوار شود.
بايد از رفاه طلبي و آسايش و ... جلوگيري کرد و به خشونت و سختي در بستر و فرش و لباس و غذا، عادتش داد.
بايد جلوي مخفيکاري بچه ها را گرفت؛ زيرا اگر کودکان کاري را در خفا و پنهاني و دور از چشم ديگران انجام مي دهند، روي اين علت است که آن را قبح و ناروا مي دانند. اگر به همان حال رهايش کنند، براي انجام «کارهاي بد» عادت خواهد کرد.
خوب است که فرزند را در بعضي از ساعات روز، به پياده روي و حرکات بدني و ورزش و نرمش عادت دهند تا کسالت روحي بر او غالب نشود.
کودکان و آداب معاشرت
بايد عادتشان داد که با معاشرين و افراد هم تيپ خود، برخورد متواضعانه داشته و احترام و لطف و محبت و تکريم در برخورد و سخن گفتن داشته باشد.
بايد به فرزند آموخت که از دست کودکان ديگر، چيزي نگيرد که به عزت و شخصيت خانوادگي او، اهانت و تحقير باشد.
بايد ياد داد که رفعت و بزرگواري، در بخشش است نه در دريافت، بزرگي، در دادن و عطا کردن است نه در گرفتن و درخواست کردن. اگر از فرزندان خانواده اي شريف است، بياموزد که گرفتن از ديگران، زشت است و اگر از اولاد فقرا و مستضعفين است، بايد بداند که طمع داشتن به داشته هاي ديگران، خفت و خواري مي آورد و «طمع کاري» ذلت آور است و «عزت» در بي نيازي است و حقارت و تذلل و تملق و دم جنباندن براي لقمه ناني، از عادت سگ هاست.
بايد در نظر کودکان، زر و سيم و ثروت دنيا را، و تجمل و طمع در جلوه هاي فريبنده ماديات را نکوهش کرد و از ثروت و طلا و نقره، همانند مارها و عقرب هاي سمي برحذر داشت؛ زيرا آفت دنيا دوستي و عشق به ثروت و طلا و پول براي کودکان بيش از آفت سموم است؛ براي بزرگان هم، چنين است!... .
بايد عادتشان داد که در مجالس و در حضور ديگران، دماغ بالا نکشند، آب دهان بيرون نريزند، تف نکنند، فوت و پف نکنند، خميازه نکشند، دهن دره ننمايند. پشت به ديگران نکنند، پا روي پا نيندازند، دست زير چانه خود نگيرند، سر را به بازو تکيه ندهند ...؛ زيرا اينها همه، نشانه سستي و کسل بودن است.
بايد چگونه نشستن در مجلس را بياموزد.
از پرحرفي باز دارد.
از قسم خوردن، به طور کلي- چه راست و چه دروغ- بر حذر دارد.
عادت دهد که بي مقدمه حرفي نزند.
اگر چيزي مي پرسند، جواب دهد.
وقتي ديگري حرفي مي زند، خوب گوش دهد.
به احترام بزرگتر از خود، از جاي خود برخيزد و به او جا دهد.
محترمانه پيش او بنشيند.
شايسته است که مربي، کودک را از سخنان بيهوده و ياوه و بددهني و فحش و ناسزا و لعن و نفرين باز دارد.
از مخالطت و همنشيني با کودکاني که بددهن و ناسزاگو هستند، جلوگيري کند؛ چرا که اين حالت ها، خواه ناخواه از همنشينان بد، به او هم سرايت مي کند.
و اصل تأديب و تربيت کودکان، محافظت از همنشين و دوست و همبازي بد است.
آموزش صبر و تحمل
کودک و تفريحات سالم
حرف شنوي از بزرگترها
در مسير رشد و تکليف
در بعضي از روزهاي رمضان، وادار کنند که روزه بگيرد، از پوشيدن لباس ابريشم و استفاده از طلا( که براي مردان حرام است) اجتناب کند، حدود و مسائل و احکام موردنياز شرعي را به او ياد دهند، از سرقت و خوردن مال حرام و دروغ و خيانت و فحش و صفات کودکانه بازدارند.
در کودکي اگر بر اين اساس، «تربيت و رشد» پيش رود، وقتي بزرگ شد، به تدريج اسرار و فلسفه اين امور را مي شناسد.
بايد تذکر داد که:
غذاها، دواهايي هستند و هدف از خوردن، به دست آوردن قدرت و توان بيشتر در عبادت و بندگي خداست.
دنيا، اصل نيست؛ زيرا که ناپايدار است و مرگ، رشته نعمت ها را قطع مي کند.
دنيا، خانه گذر است نه اقامتگاه.
آخرت، سراي ماندگاري است نه خانه عبور. مرگ، در هر ساعتي مورد انتظار است.
«عاقل»، کسي است که از دنيا، براي آخرتش ره توشه برگيرد تا درجه و رتبه اش نزد خداوند بزرگ بالا شود، و در بهشت، نعمت هايش وسعت يابد.
اگر نشو و نماي فرزند و تربيت کودک- به گونه اي که گذشت- درست و صحيح انجام گرفته باشد، اين گونه سخنان هنگام بلوغ، مؤثر و سازنده خواهد بود و بر دل خواهد نشست، همچنان که«نقش»، بر سنگ مي ماند.
اما.... اگر تربيت فرزند بر خلاف اين باشد و کودک از همان آغاز به بازي و فحش و وقاحت و بي شرمي و شکمبارگي و طمع و تجمل در لباس و زندگي و تزيين و تفاخر و... خو گرفته باشد، قلبش از«پذيرفتن حق»، امتناع خواهد نمود و چيزي از اين حقايق بر دلش نخواهد نشست؛ آن گونه که خاک خشک، بر صفحه ديوار نمي ماند!
کارها را بايد از آغاز و ريشه، مورد رعايت و دقت قرار داد.
سرشت کودک، قابليت نيک و بد را دارد، و اين پدر و مادر هستند که او را به يکي از دو جانب، تمايل مي دهند.
پيامبراسلام(ص) فرمود:
«هر مولودي بر فطرت( فطرت توحيدي) زاده مي شود. و همانا پدر و مادر اوست که او را يهودي، نصراني و مجوسي مي کند.»(3)
در اينجا، ترجمه گفتار مرحوم فيض کاشاني از کتاب شريف «المحجة البيضاء» پايان يافت.
اميد است که امت قهرمان و شهيد پرور ما بيش از پيش، در تربيت نسلي صالح و شايسته و فرزنداني شهادت طلب، ايثارگر، حق جو و نيکوکار موفق باشند. ان شاء الله تعالي
پي نوشت ها :
1. ر.ک: ج5، ص 124.
2. تحريم/ 6.
3. «کل مولود علي الفطرة و انما ابواه يهودانه و ينصرانه و يمجسانه».