مباني تأويلات باطني شهرستاني در مفاتيح الاسرار (1)
نويسنده: سيد محمد علي ايازي (1)
اشاره
کليد واژه: شهرستاني، مفاتيح الاسرار، روش تفسيري، تاويل باطني، تفسير اسماعيلي
مقدمه
زندگاني شهرستاني
وي درس هاي مقدماتي خود را در زادگاه، پيش پدر و اساتيد محلي و در جرجانيه يا استرآباد (گرگان فعلي) پيش اساتيد آن ديار خواند. آنگاه به نيشابور کوچ کرد و در اين شهر پيش اساتيد بزرگ تلمذ کرد و سپس به خوارزم رفت و مدتي در آن بماند. پس از مدتي به خراسان رفت و از استادان مسلم آن عصر، يعني علي بن احمد مديني (م 500 هـ) و ابونصر قشيري (م 514 ) و ابوالقاسم سليمان بن ناصر انصاري (م 512) امام ابومظفر خوافي (م 510) بهره برد. شهرستاني در خلال اين سال ها به استادي برمي خورد که در مقدمه تفسير، نام او را ياد نمي کند و از او با عنوان رجل صالحي ياد مي کند که موسي را تعليم داد و به تعبير خودش: «فطلبت الصادقين طلب العاشقين، فوجدت عبداً من عبادالله الصالحين». ماير در مؤخره تفسير شهرستاني (چاپ جديد) مي نويسد که چقدر وسوسه انگيز است که اين فرد را حسن صباح و يا يکي از ياران او بدانيم (شهرستاني،1386: 7/1).آنگاه به سوي بغداد روانه شد، شهري که در آن عصر مرکز توجه دانشمندان بود و همه مذاهب بزرگ داراي کرسي هاي مستقلي بودند و عقايد به صورت آزاد مبادله مي شد. سه سال در بغداد مقيم شد و در نظاميه مجلس وعظ داشت. آنگاه به موطن خود، شهرستان، بازگشت. ظاهراً پس از سال 536 هـ يک بار ديگر به مرو کوچ کرده است. گفته اند در سال 549 (برابر با سال 1151 ميلادي) در سن هشتادويک سالگي فوت کرد (شهرستاني،1386: 21، مقدمه محقق). مدفن او در مرز ايران و ترکمنستان، به اسم «مقبره ملا محمد شهرستاني» شناخته شده است (فرمانيان، 1379 :140).
شهرستاني از دانشي گسترده و ژرف برخوردار بود، خوش خط و خوش سخن بود و از جوانب مختلف فرهنگ اسلامي، تاريخ، منطق، کلام و حکمت آگاهي داشت.
روزگار شهرستاني، يعني قرن پنجم و ششم، دوران گفت و گو و تبادل انديشه و رونق علوم اسلامي بود. در اين دوره جهان اسلام، ميان سه قدرت سياسي، عباسيان در غرب، فاطميون در مرکز و سلجوقيان در شرق، تقسيم مي شد. در آغاز قدرت سلاطين سلجوقي، جملگي مردم خراسان بر مذهب ابوحنيفه و ماتريدي بودند؛ اما ترکان سلجوقي کم کم مذهب اهل حديث و سلفيه را جايگزين اين گرايش ساختند ؛ ولي اين عقيده، چندان دوام نيافت و با ظهور دانشمندان اشعري مسلکي چون ابوبکر باقلاني (م 403)، ابن فورک (م405) ابواسحاق اسفرايني (475)، جويني (478)، غزالي (م 505) و امام فخر رازي (م 606) که سيطره علمي و ديني و آوازه بسيار داشتند، اين عقيده دگرگون شد. از طرفي پيش از اين، آل بويه با گرايش شيعي بر سر کار آمده بود. اسماعيليان نيز در آفريقا نفوذي گسترده داشتند و در مصر خلافت فاطمي را بنا نهاده و در مناطق مياني ايران کانون هاي بزرگ فکري را در افکنده بودند. شهرستاني در چنين روزگاري به دنيا آمد و در محيط خراسان و بغداد رشد و باليدن گرفت و روح سماحت وعدم تعصب در نقل اقوال و ذکر عقايد فرقه هاي مختلف، را تجربه کرد و اثر دائره المعارف گونه ملل و نحل را نگاشت.
مذهب شهرستاني
با اين اوصاف، شهرستاني در طول حيات خود از نظر فکري و اعتقادي دچار تحول شده است. او در ابتدا اشعري مسلک بوده است اما در اواخر عمر و زمان نوشتن تفسير مفاتيح الاسرار، با شواهد اطمينان آور، مذهب اهل بيت و انديشه هاي اسماعيلي را برگزيده است.
بنابراين، پذيرش خلافت ظاهري ابوبکر و حکم مستأنف و ظاهر و تنزيل دانستن آن (نک: فرمائيان، 140:1379، شهرستاني، 62:1386، مقدمه محقق) مربوط به دوره هايي است که شهرستاني به شدت از انديشه ي اشعري دفاع مي کرده است ؛ اما او در پايان عمر جور ديگري مي انديشيده است. تفسير مفاتيح الاسرار مربوط به اين دوره است. شهرستاني در سراسر اين کتاب، ولاي علي و اهل بيت و تفسيرهاي باطني را يکي از محورهاي کار خود قرار مي دهد که نشان دهنده گرايش شيعي او است. اسماعيلي بودن وي از دو جهت روشن مي شود : نخست اينکه باطن گرايي را ـ که يکي از مباني داعيان اسماعيليه است ـ پذيرفته است و در کنار شماتت خوارج، که بر امام خروج کردند، با قدريه نيز مخالفت مي کند؛ دوم آنکه به قائلان مهدي منتظر تعريض مي زند که امامت حاضر اسماعيليه را فراموش کرده اند. او مي گويد عامه اهل سنت امامت امام حي و قائم را تصديق نکردند، همان گونه که ابليس امامت آدم را تصديق نکرد، اما اين اشکال بر شيعيان منتظر نيز وارد است که فقط امام غايب منتظر را تصديق مي کنند و از امامت زنده حاضر سخن نمي گويند: «و کما أن ابليس لم يقل بالامام الحي القائم، کذلک العامه و الشيعه المنتظره لم يقولوا الا بالامام الغائب المنتظر» (شهرستاني، 280:1386).
بنابراين، هر چند چنين مشهور است که وي سني شافعي است و در کتاب ملل و نحل، برخي از کتاب هاي حسن صباح در اصول اسماعيليه را از فارسي به عربي ترجمه کرده است (1402، 195/1-198)؛ اما استناد فراوان وي به اقوال فرهنگ عامه مربوط به دوره اي خاص از حيات او است. اين شيوه از نقل، منافاتي با تحولات اعتقادي و موضع صريح دوره متأخر وي ندارد ؛ زيرا اين شيوه نقل با تفکر شيعي اسماعيلي بودن وي که متناسب با خلفيات (پيش ذهنيت هاي) فکري، شرايط تاريخي، و منطقه جغرافيايي اوست - سازگار است.
چالش شهرستاني با فلسفه
ويژگي هاي کلي تفسير
مقدمه اين اثر بسيار مهم و عالمانه است و در ده فصل، به مباحث علوم قرآن مشتمل بر بيان اوائل نزول، کيفيت جمع قرآن، ذکر اختلاف راويان در ترتيب نزول، قرائات، آداب قرائت، قواعد تفسير، نقد ديدگاه هاي تحريف، نيازمندي هاي تفسير و همچنين شرح حال مفسران از صحابه و تابعين مي پردازد. يکي از ويژگي هاي جلد نخست اين تفسير، بيان ترتيب سوره ها بر اساس نزول است که در آثار قرآني منحصر به فرد است. شهرستاني درباره منابع اين ترتيب، به خوبي سخن نگفته و معلوم نيست که آن را از کجا اخذ کرده است.
شهرستاني خود مجتهد در تفسير است و آراي مستقلي در قواعد و روش تفسيري دارد ؛ مثلاً بارها اين نکته را يادآور مي شود که معيار در جمع ميان آيات و حل شبهات، رعايت جانب متکلم، توجه به مراد و موقعيت کلام، و موضوع سخن و مخاطب، و به تعبيري فضاشناسي، است (شهرستاني، 1386: 244/1). او از اينکه برخي از مفسران هرگاه قادر به جمع ميان آيات نيستند مي گويند که نسخ شده است، ابراز ناراحتي مي کند و مي نويسد: «فان کثيراً من المفسرين يسارعون الي النسخ و يذکرون فيه نزولاً لقصور افهامهم عن الجمع بين المختلفين» (همان: 928).
بي گمان علت علاقه ي وافر شهرستاني به تفسيرهاي تأويلي و باطني و بيان اسرار فلسفي، چيزي جز وامداري او به مذهب اسماعيلي نمي تواند باشد. درست است که او به رويگرداني از مذهب اشاعره و فرهنگ عمومي متهم شده است؛ اما از آنجا که در محيط و مدارس اهل سنت پرورش يافت و نزد شافعيان و اشاعره درس خواند، برخي سخنانش برخاسته از عقايد پيشين او و چه بسا در جهت همدلي و همراهي با آنان بيان شده است.
شهرستاني نه در مقدمه و نه در خود تفسير از اهداف و انگيزه اش در تأليف اين تفسير سخن نگفته است. اما از بعضي کلماتش آشکار مي شود که از جواني علاقه ي ويژه اي به تفسير داشته است. او تفسير اثري را از اساتيد خود آموخته و تحت تأثير آن بود ؛ اما به تدريج در اثر مسافرت ها و ملاقات با شخصيت هاي علمي و برخورد با آرا و انديشه هاي گوناگون، به روش و منش ديگري روي آورد و معتقد شد که به روش تفسير اثري نمي توان درياي معاني قرآن را دريافت (شهرستاني، 6:1386) او در تفسير خود، از روش جديدش، به ويژه توجه به نص در رابطه ظاهر با تأويل، دفاع مي کند (همان،64:1386).
شهرستاني در مقدمه به تفاسير پيش از خود اشاره و گويي منابع تفسيري را بازگو مي کند و آنگاه مطالبي در معناي تفسير و تأويل و عموم و خصوص و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و وجوه و نظائر و وجود تضاد در عالم و آنچه وسيله شناخت کلام و جهان مي گردد و مبناي بخشي از تفسير محسوب مي شود، توضيحاتي مي آورد.
او درباره جمع و صيانت قرآن و نقش اهل بيت در پاسداري آن، مي گويد که چگونه ممکن است پيامبري که اين کتاب به وي وحي شده و در نوشت افزارهايي همچون کتف شتر و پوست درخت و در سينه مردان نبوده است، نگراني از حفظ آن نداشته باشد و به کسي که به علم و آگاهي او اطمينان دارد، اشاره نکرده باشد (شهرستاني، 1386: 14/1). از نکات ديگر اين تفسير، تأثير برخي از کتاب هاي خاص تأويلي و ادبيات عرفاني، مانند لطائف اشارات قشيري نيشابوري (م 465) است ؛ به عنوان نمونه شهرستاني اثري با عنوان العيون و الانهار دارد که در آن قصه موسي و خضر را تأويل و تفسير باطني کرده و همان ادبيات عرفاني را به کار گرفته است. با اينکه موضوع مفاتيح الاسرار سوره بقره است و قصه موسي و خضر در سوره کهف آمده است، اما بيش از ده بار به آن داستان اشاره و از آن استفاده مي کند (به عنوان نمونه شهرستاني، 1386: 7، 5، 48، 155، 255، 893، 899، 920، 1080، 1089).
پي نوشت ها :
1. استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران.
2. در اين باره شهرستاني مي نويسد: ثم اطلعني مطالعات کلمات شريفه عن اهل البيت و اوليائهم علي اسرار دفينه و اصول متينه في علم القرآن. احتمالاً منظور او از «اولياء»، داعيان اسماعيلي است.